با پایان هفته سی و چهارم لیگ برتر پرونده این دوره از مسابقات هم بسته شد تا تکلیف آقای گل لیگ دهم مشخص شود.
جدول گلزنان به شرح زیر است:
24 گل: رضا نوروزی( فولاد خوزستان)
22گل: لوسیانو ادینهو (مس)
20 گل: کریم انصاری فرد( سایپا)
18گل: ابراهیم توره (سپاهان)
14گل: سعید دقیقی (شهرداری تبریز) آرش برهانی (استقلال) مهرداد اولادی( ملوان انزلی)
13گل: سیدمحمد حسینی (ذوب آهن)، روح الله عرب (نفت آبادان)
12گل: فرهاد مجیدی(استقلال)
11گل: آرش افشین (فولاد)
9گل: سیاوش اکبرپور (استیل آذین)، علی علیزاده (تراکتورسازی)، محمد غلامی (استیل آذین)، ژودیفلی فریرا (نفت تهران)، محمد نوری (پرسپولیس)، علی علیزاده( تراکتورسازی)
عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال
حمید رسایی نماینده حامی دولت که میگوید ساعتها با مشایی بیپرده و چهره به چهره مباحثه و گفتوگو داشته، او را "الیاس " دولت احمدینژاد و مأمور محدودکردن ولی فقیه و منحرفکردن نظام اسلامی خواند و خواستار برخورد دستگاه قضایی با وی و همفکرانش شد.
اهم اظهارات این عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس در گفت وگو بدین قرار است :
• سابقه انقلاب اسلامی و بررسی عملکرد شخصیتها نشان میدهد دشمنان همواره تلاش کردهاند اگر نتوانستند بهطور مستقیم شخصیتی را تحتتاثیر قرار داده و از او در راستای منافع خود استفاده کنند، از کانال اطرافیان وی وارد شوند؛ به عنوان نمونه در قضیه آقای منتظری دشمنان از طریق بیت او و دامادش که منتظری اعتماد بسیار زیادی به وی داشت، وارد عمل شده و اهداف خود را پیگیری کردند و یا در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی هم دشمن تلاش زیادی کرد تا منافع خود را از طریق فرزندان و برخی اطرافیان وی تامین کند.
• جریان انحرافی امروز با توجه به خصوصیات و ویژگیهایی که شخص آقای احمدینژاد داشت و عمدتاً هم این خصوصیات و ویژگیها بر اساس مبانی اعتقادی بود، ابتدا با رویکرد اعتقادی وارد صحنه شد و پس از آن اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیگیری کرد و به برخی از آنها رسید.
• از جمله اهدافی که مشایی برای رسیدن به آن تلاش می کند، تصدی کرسی ریاست جمهوری یازدهم است اما این شخص به فراتر از ریاست جمهوری می اندیشد و اگر غایت هدف او کسب جایگاه ریاست جمهوری بود، می توانست با استمرار مرام و جهتگیری احمدینژاد سال 84، بدون اینکه نشان دهد با ولایت فقیه مشکل دارد به آن برسد ولی مشایی مأموریت دارد تا نظام اسلامی را به انحراف بکشاند. از نظر مشایی جایگاه رهبری باید به یک جایگاه تشریفاتی برسد و بسیاری از ارزش های دینی به ارزش های ملی گرایانه تغییر کند.
• به عبارت دیگر، از آنجا که جریان انحرافی و شخص آقای مشایی به شدت قدرتطلب است، در حقیقت با رویکرد ورود به مباحث اعتقادی به دنبال آن است که از جایگاه آقای احمدینژاد برای رسیدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و سپس ریاست جمهوری یازدهم بهره برد؛ در حالی که تردید نداریم اعتقادات مشایی انحرافی است و از احمدینژاد فقط به عنوان یک سپر استفاده می کند تا از طریق او به اهدافش برسد.
• در کنار این موضوع، یکی از مهمترین اهداف جریان انحرافی ناکارآمد نشان دادن مدیریت انقلابی و ولایی است؛ اتفاقی که در طول چند سال گذشته رخ داد، این بود که مردم طعم مدیریت انقلابی را پس از سالها مجدداً در مسیر تبعیت از ولایت چشیدند و ما در نقاط مختلف کشور شاهد نتایج این نوع مدیریت بودیم و رهبر معظم انقلاب هم بر این اساس بارها اصول زنده شده توسط احمدینژاد را ستودند و راه دولت را تأیید کرده مورد تمجید قرار دادند اما اوجی که مدیریت انقلابی گرفته بود، متاسفانه با فعالیت دهها برابری جریان انحرافی به دلیل اعتماد زیادی که آقای احمدینژاد به برخی شخصیتهای این جریان و در رأس آن آقای مشایی داشت، با رکود مواجه شد.
• احمدینژاد با همه هوش و حواسش می تواند تحت تأثیر الیاسهایی قرار بگیرد که آنها را به عنوان یک شخصیت مثبت باور کرده است. آقای احمدینژاد فردی شجاع، مدیر و با رویکردی زاهدانه است اما معصوم و مجتهد و دینشناس نیست و اتفاقا آسیبهایی که به او وارد می شود، از همین نقطه است. همه شخصیتها اشتباه میکنند و احمدینژاد هم مصون از اشتباهات نیست اما این اشتباهات به ویژه در اتفاقات اخیر هزینه سنگینی برای وی داشته که شاید اگر دیر بجنبد، جبران این هزینه سنگین دشوار باشد.
• علاوه بر این ما شخصیتهایی را در تاریخ انقلاب داشتهایم که اعتماد زیادی به برخی اطرافیان خود داشتند که نمونه آن شهید رجایی بود که با همه سلامت اعتقادی و اقتصادی، فریب فردی همچون مسعود کشمیری را خورد و اعتماد به کشمیری به حد اعتقاد رئیس جمهوری محبوب و مردمی آن روز به کشمیری رسید و موجب شد که فرد مذکور در ساختار اجرایی کشور به قدری نفوذ کند که رجایی و باهنر را به شهادت برساند تا به زعم خودش به نظام لطمه بزند.
• مهمترین انحراف مشایی در فرض خوشبینانه این است که اسلام را بر اساس دیدگاههای خودش تفسیر میکند و دچار بیماری تفسیر به رأی از دین است. مشائی مطالعات دینی متفرقه داشته اما این مطالعات را عمق نبخشیده و به اساتید فن و مجتهدان مسلط به کتاب و سنت هم مراجعه نکرده تا مسیر مطالعاتی وی را مشخص و در مسیر درست هدایت کنند؛ در جلسات مختلفی که با او مواجه بودیم و بحث کردیم به این نکته روشن رسیدم که او معتقد به اسلام منهای روحانیت است و تلاش کرده احمدینژاد را هم به این سو ببرد که البته در سایه ولایت فقیه و وجود رهبری با درایت و حکیم در رأس نظام اسلامی نمیتواند موفق به تحقق دیدگاه خود شود.
• مشایی معتقد است اکثریت جامعه مستضعفاند اما وی استضعاف آنها را فقط مالی نمی داند، بلکه معتقد است اکثریت مردم نسبت به دین اعتقاد جدی ندارند، نسبت به غرب تمایل دارند، ضد روحانیت هستند، از نظر مالی فقیر و منتظر کمک مسئولان هستند و از نظر سیاسی هم نمیتوانند جریانات سیاسی را از هم تفکیک دهند.
• اجازه بدهید برای اثبات این سخن یک خاطره نقل کنم تا بهتر این مسئله مفهوم شود؛ بعد از مناظره بنده و آقای جوانفکر در برنامه "دیروز، امروز، فردا " درباره مشایی و رابطه او با دولت که مناظره خوبی بود و البته پس از آن شاهد تعطیلی این برنامه تلویزیونی بودیم، یکی از وزرای دولت دهم به مشایی انتقاد کرد که چرا شما مواضعی اتخاذ میکنید که نیروهای خودی مجبور شوند در برابر هم قرار گرفته مناظره کنند آن هم با این دفاع بدی که جوانفکر از دولت می کند. مشایی در پاسخ وی گفته بود: "مناظره رسایی و جوانفکر کاملاً به نفع ما بود و ما برنده شدیم، چرا که روحانیت در برابر ما قرار گرفته بود ".
• اگرچه حذف روحانیت از صحنه سیاسی کشور شالوده فکری مشایی و همفکران اوست، اما باید توجه داشته باشیم که مشایی شخصیت چندوجهی دارد و در محافل عمومی و حتی بعضا در برابر احمدی نژاد به تناسب مخاطبینش شخصیتهای متنوع خود را بروز داده و از خود چهرههایی علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی به نمایش میگذارد که این از ویژگیهای بارز نفاق است.
• این موضوع را در نظر بگیرید که اساسا فساد اقتصادی به دنبال خود فساد سیاسی و فساد اعتقادی و حتی فساد اخلاقی میآورد؛ مفاسد امروز مشایی هرچند برجستگی اعتقادی دارد اما این برگرفته از مفاسد اقتصادی است که درباره شخصیتهایی مانند مهدی هاشمی و برخی اصلاحطلبان و افرادی که در کنار آقای هاشمی بوده و اکنون نیز هستند، صدق میکند و ما در گذشته هم نسبت به آنها هشدار داده بودیم، ریشه در فساد اقتصادی این افراد دارد.
• بسیاری از مبانی و مواضعی که امروز توسط مشایی اتخاذ میشود، قبلا توسط اصلاحطلبان و جریان فتنه اتخاذ شده بود و موضوع تازهای نیست و به همین دلیل شما میبینید که در طول دو سال اخیر، مشایی هرگز حاضر نشده از تعبیر فتنه درباره جریان برانداز استفاده کند و فتنهگران را در حد مجرمین از نگاه نظام جمهوری اسلامی معرفی کرده و به اطرافیان خودش هم حتی توصیه داشته به جریان برانداز، فتنهگر نگویند.
• البته برخی به اصطلاح اصولگرایان دیگر هم بیماری جذب آرای مردم به هر قیمت را دارند که نمونه خیلی بارز آن را در انتخابات ریاست جمهوری نهم شاهد بودیم که افرادی با شیوههای غربی و روشهایی که در مبانی دینی و انقلابی ما پذیرفته شده نیست، دنبال کسب رأی مردم بودند و هرچند که امروز منتقد مشایی هستند، اما با او در مواقعی اشتراک عمل داشته اند.
• به عنوان نمونه عرض میکنم در بسیاری از امور بین آقای لاریجانی و مشایی اختلاف نظر و دیدگاه وجود دارد ولی در خصوص مسائل سیاسی و چگونگی جذب آرای مردم برای پرکردن پیمانه انتخابات، شاهد این هستیم که هر دو جریان یک هدف را دنبال می کنند ولی دو تاکتیک دارند؛ هر دو به دنبال به دستآوردن 13 میلیون رای انتخابات یازدهم هستند اما یکی معتقد است که اگر در کنار آقای هاشمی بایستد به هدفش می رسد و دیگری معتقد است باید از طریق نفوذ در بدنه جریان فتنه رسیدن به هدف خود را پیگیری کند که برای همین سراغ هنرپیشهها میرود و حرفهای ملیگرایانه میزند.
• بیرون از جریان اصلاحطلبی طبقهای از نفوذیها را داریم که ویژهخواری مالی و اقتصادی دارند و نفوذ کردهاند ولی امروز این افراد در حال برگزاری جلسات محفلی و انتخاباتی با چهکسی هستند؟ آیا غیر از مشایی برای آنها تور جذب پهن کرده؟ مانند بسیاری از افراد فاسد و معلومالحال دیگر که مشایی در برنامه ریزی جذب آرا با آنها ارتباط گرفته است
برای مسواک: بدترین محل برای قرار دادن مسواک سینک دستشویی است. البته خود سینک مشکلی ندارد و همه مشکل آن نزدیکی به توالت است. به نوشته تک برگ؛ به گفته محققان و میکروبشناسان دانشگاه آریزونا، به طور متوسط در یک کاسه توالت حدود 3 میلیون میکروب وجود دارد. این میکروبها میتوانند تا 2 متر جابهجا شوند و روی زمین، دیوارها و روی مسواک قرار بگیرند. بهتر است مسواک را بیرون توالت در کابینت دارو یا یکی از کابینتهای آشپزخانه نگهداری کنید. برای کفش و دمپایی: بدترین محل برای گذاشتن کفش و دمپایی کمد اتاق خواب است. راه رفتن در خانه با کفشی که با آن بیرون خانه راه رفتهاید، مهمترین راه انتقال میکروبها، مواد آلرژن و آلایندهها به داخل خانه است. بهتر است کفشها را در قفسه یا کمد کوچکی در نزدیکترین نقطه به در ورودی آپارتمان قرار دهید و با این کار از ورود آلودگی به خانه پیشگیری کنید. برای خواب: بدترین محل برای خوابیدن زیر پتو است. موقع خواب به طور کامل زیر پتو نروید و پتو را روی سرتان نکشید. گرم شدن زیاد موجب میشود نتوانید خواب راحتی داشته باشید. هلن برگز، متخصص چرخه بیولوژیک از دانشگاه راش شیکاگو در این باره میگوید: «هنگام خواب به طور طبیعی دمای بدن کاهش پیدا میکند و این موضوع موجب میشود افراد خواب راحتی داشته باشند. در واقع بدن برای داشتن خواب راحت دما را از طریق دستها و پاها از دست میدهد.» توصیه میشود هنگام خواب ابتدا برای اتساع رگها جوراب بپوشید بعد جوراب را درآورید و اجازه دهید پاهایتان از پتو بیرون باشد. برای نگهداری باقیمانده غذا: بدترین محل برای گذاشتن باقیمانده غذا یخچال است. قرار دادن یک ظرف بزرگ غذای داغ بهطور مستقیم در یخچال روش مناسبی برای سرد کردن غذا و پیشگیری از مسمومیت غذایی نیست. دکتر پیتر سیندر، محقق و استاد مدیریت و تکنولوژی در این باره میگوید: «در این صورت ممکن است برای کاهش دمای قسمت میانی غذا زمان زیادی لازم باشد و این محل به مکان مناسبی برای رشد و تکثیر باکتریها تبدیل شود.» شما میتوانید غذا را تا یک ساعت پس از پخت برای خنک شدن بیرون نگه دارید و سپس در یخچال قرار دهید. یا غذا را در ظروف کوچکتر بریزید و در یخچال قرار دهید، در این صورت غذا زودتر سرد میشود. برای نصب برگه یادآوری: بدترین محل برای چسباندن برگه یادآوری کارها، در یخچال است. چون شما وقتی میخواهید چیزی از یخچال بردارید سراغ آن میروید و ممکن است اصلا به برگهای که روی یخچال نصب کردهاید توجه نکنید. به عقیده روانشناسان، دیدن کمک کننده است، اما به شرطی که به آن توجه شود. در یک بررسی مشخص شد نصب تابلویی که افراد را تشویق میکند به جای استفاده از آسانسور از پله استفاده کنند، موجب میشود افراد تا 200 درصد بیشتر از پله استفاده کنند. بهتر است برگه یادآوری کارها را در محلی که به آن توجه میکنید مثلا کنار تلویزیون قرار دهید. نکته دیگر آن که ذهن خیلی سریع به این محل عادت میکند و توصیه میشود هر چند وقت یک بار محل برگههای یادآوری را تغییر دهید. برای نشستن در هواپیما: بدترین جای نشستن در هواپیما انتهای سالن است. اگر در پروازهای هوایی حالتان بد میشود، انتهای سالن ننشینید. انتهای هواپیما از قسمت جلویی بلندتر است و هر چه از مرکز دورتر شوید حرکات بالا و پایین شدن را بیشتر احساس خواهید کرد. بهترین محل برای نشستن در هواپیما نزدیکترین محل به بالهاست. برای گذاشتن کیفدستی: بدترین محل برای گذاشتن کیف دستی میز آشپزخانه است. کیفدستی شما وسیله حملونقل میکروبهاست. محققان در بررسیهای خود در هر سانتیمتر مربع از سطح کیفدستی و کیسههای خرید، 65 هزار باکتری مشاهده کردهاند. شاید باور نکنید، اما یکسوم کیفدستیها و کیسههای خرید حاوی باکتریهای مدفوعی بودهاند. خانمها کیفشان را همهجا همراه خودشان میبرند. با قرار دادن کیف روی میز رستوران، کف اتوبوس و ایستگاه مترو آلودگیها روی آن قرار میگیرند. بهتر است کیفتان را در کشو یا روی صندلی و خلاصه هرجایی به جز جایی که غذا تهیه یا خورده میشود قرار دهید. برای ورزش در کلاس بدنسازی: بدترین محل برای ایستادن در کلاسهای بدنسازی و ورزش، ردیف جلو و روبهروی آینه است. شاید به دلیل اینکه خودتان را در آینه ببینید، جایتان را تغییر دهید، اما نتایج یک بررسی که در سال 2003 انجام شده است، نشان داده است اگر خودتان را هنگام انجام تمرینات ورزشی نبینید، بهتر است. در این تحقیق، 58 زن که شدت و نوع ورزش یکسانی داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج تحقیقات نشان داد آنهایی که هنگام انجام تمرینهای ورزشی خودشان را در آینه میدیدند در مقایسه با افرادی که در اتاقی بدون آینه ورزش میکردند احساس بدتری نسبت به بدنشان داشتند. بهتر است جایی از کلاس را که روبهروی آینه نباشد و در ضمن بتوانید تمرینات را به خوبی ببینید و تمرکز داشته باشید، انتخاب کنید. برای چراغ مطالعه: برخی افراد عادت دارند قبل از خواب مطالعه کنند و کتاب داستان بخوانند. بدترین محل تابیدن نور مطالعه شبانه بالای سر است. نتایج مطالعات نشان داده است نور مستقیم در بالای سر موجب تاخیر در ترشح ملاتونین و اخلال در خواب شبانه میشود. بهتر است یک نور موضعی ملایم را روی کتاب بتابانید. در این صورت شما میتوانید کتاب بخوانید در حالیکه اتاق تاریک است و بدنتان میتواند برای خواب آماده شود. برای گذاشتن داروها: بدترین محل برای نگهداری داروها حمام است. دمای یک حمام حاوی بخار به راحتی به 37 درجه سانتیگراد میرسد که از دمای پیشنهادی برای نگهداری بیشتر داروها بالاتر است. بهترین محل برای نگهداری داروها جایی سرد و خشک مانند یخچال است. برای گذاشتن میوهها تا قبل از شستن آنها: بدترین جا برای گذاشتن میوهها قبل از شستن، سینک آشپزخانه است. به گفته دکتر کلی رینولد ـ استاد میکروبشناسی دانشگاه آریزونا ـ سینک آشپزخانه بیشترین میزان میکروب را دارد و میزان آلودگی آن حتی از توالت بیشتر است. توصیه میشود میوهها را در سبدی بگذارید و بدون اینکه با سینک تماس داشته باشند آنها را بشویید. اگر میوههایی مانند توتفرنگی و شاتوت که بدون پوست کندن خورده میشوند، هنگام شستن در سینک افتاد آن را دور بیندازید و از خوردنش صرفنظر کنید. برای استفاده از هدفن: بدترین محلها برای استفاده از هدفن هواپیما، قطار یا ایستگاه مترو است. هرچند شاید در ظاهر گوش دادن به موسیقی دلخواه از شنیدن سروصدای موجود در این محلها بهتر باشد، اما بررسیها نشان داده است استفاده از هدفن در محیطهای پر سر وصدا احتمال بلندتر کردن صدا را بیشتر میکند. محققان دانشگاه هاروارد دریافتهاند افراد در محیطهای آرام صدا را در سطح ایمنتری تنظیم میکنند، اما وقتی صدای زمینهای مانند سر و صدای سالن هواپیما به محیط اضافه میشود تا 80 درصد و تا 89 دسی بل صدا را بالا میبرند. این میزان بلندی صدا در طولانیمدت میتواند در افراد آسیب شنوایی ایجاد کند. بهتر است در محلهای پر سر و صدا از هدفن استفاده نکنید، هرچند در بررسی محققان دانشگاه هاروارد مشخص شد تنها 20 درصد افراد مورد مطالعه با بالا رفتن سر و صدای محیط استفاده از هدفن را کنار گذاشتند. برای نگهداری از قهوه: کارشناس صنایع غذایی و استاد دانشگاه کلمسون در این باره میگوید: «هر بار که آن را از یخچال یا فریزر بیرون میآورید دمای آن تغییر میکند و این موضوع روی طعم قهوه تاثیر میگذارد. درست مثل اینکه یک فنجان قهوه را بارها و بارها بجوشانید.» دانهها یا پودر قهوه را در قوطیهای شیشهای نیمه شفاف دردار ریخته و در کابینت آشپزخانه نگهداری کنید. برای تماشای تلویزیون: محل تماشای تلویزیون جایی است که غذا میخورید. بررسیها نشان داده است تماشای تلویزیون هنگام غذا خوردن موجب میشود نتوانید به مقدار غذایی که میخورید توجه کنید. نتایج مطالعهای که در سال 2006 روی گروهی داوطلب انجام شد نشان داد افراد هنگام تماشای تلویزیون تندتر غذا میخورند. همچنین هنگام تماشای برنامههای تفریحی مصرف ماکارونی و پنیر تا 71 درصد بیشتر میشود. توصیه میشود تلویزیون را در نزدیکی میز غذاخوری قرار ندهید و هنگام غذاخوردن تلویزیون را خاموش کنید. بهترین محل تماشای تلویزیون جایی دور از آشپزخانه است که حتی اگر هوسخوردن چیزی به سرتان زد مجبور شوید چند قدمی تا آشپزخانه راه بروید
سالار عقیلی یکی از خوانندگان جوان، اما شناخته شده در عرصه موسیقی سنتی ایران است. او سالها خواننده ثابت ارکستر موسیقی ملی ایران بوده و سابقه کار با گروههایی چون دستان، راز و نیاز و... را تا به امروز داشته است. سالار عقیلی همچنین برای ما از چگونگی انتخاب تیتراژها و ویژگیهای موسیقی سریالهای تلویزیونی سخن گفت و اینکه تا چه اندازه موسیقی میتواند در توفیق جذب مخاطب برای یک برنامه تلویزیونی تاثیرگذار باشد.
اجازه دهید سوال نخست خود را به آلبوم «یاد باد» اختصاص دهیم. این آلبوم تصویری که تکنوازی آن به عهده سیامک آقایی بوده است و در قالب لوح فشرده عرضه شده در عین حال، ادای دینی به زندهیاد پرویز مشکاتیان نیز هست. این اتفاق که یک کنسرت زنده موسیقی سنتی ایران، با کیفیت خوب ضبط تصویری شود و به بازار موسیقی بیاید، خیلی اتفاق نمیافتد. درباره این روند توضیح دهید. این آلبوم یک ماه است که منتشر شده است و همانطور که خودتان هم در سوال به آن اشاره کردید، کار مشترکی از من و سیامک آقایی است. از آنجا که سیامک آقایی از شاگردان زندهیاد مشکاتیان بوده است، بعد از فوت ایشان تصمیم گرفتیم کنسرتی به یادش با نام یاد باد برگزار کنیم و این تصمیم را به مرحله اجرا نیز گذاشتیم. وقتی صحبت از انتشار یک آلبوم موسیقی میشود بحث توزیع آن پیش میآید. برخی از خوانندگان موسیقی ایرانی امروز براین باورند که مقوله پخش در این حیطه بخوبی انجام نمیشود و به بیان سادهتر یک آلبوم موسیقی بعد از گذراندن فراز و نشیبهای متعدد و در نهایت انتشار، تازه با مانعی به نام توزیع مواجه میشود. نظر شما دراین باره چیست؟ شما هم با این موضوع موافق هستید که توزیع آلبومهای موسیقی درایران نامناسب است؟ ببینید خود من چند آلبوم مانند سایههای سبز، سعدینامه که از سوی انتشارات حوزه هنری منتشر شد و همین طور باده نوشین داشتهام که آن طور که باید بعد از انتشار خوب و مناسب توزیع نشدند. اگرچه این آلبومها نیز در نوع خود موفق بودهاند، اما همان طور که گفتم به دلیل مشکل توزیع نامناسب نتوانستند آنطور که باید در معرض دید دوستداران قرار گیرند. متاسفانه حتی اگر بهترین کارها از سوی یک خواننده خوانده شود ولی پخش آن مطلوب نباشد، آن آلبوم به هدر میرود. من به شخصه در این ارتباط، مدتی است که تصمیم گرفتهام تمام کارهای خود را به ناشر و پخشکننده مطمئنی بسپارم تا هم خروجی مناسبی حاصل شود و هم تمام کارهای من از یک صافی عبور کند. جدا از بحث توزیع، مهمترین مانعی که بر سر راه انتشار آلبومهای موسیقی، صرفنظر از مجوزها وجود دارد، به نظر شما چیست؟ متاسفم که بگویم اغلب آلبومهای موسیقی از سرمایهگذار و حامی برخوردار نیستند. در واقع، در حوزه موسیقی اصیل ایرانی هیچ حامی مالی وجود ندارد. در حالی که این حوزه به متولی و حمایتکننده نیازمند است. نکته جالب این است که مسالهای به نام حامی مالی در زمینه موسیقی پاپ بیشتر به چشم میخورد تا موسیقی اصیل. دلیل این امر را هم که گرایش حامیان مالی به سرمایهگذاری بر آلبومهای پاپ بیش از موسیقی اصیل ایرانی است، نمیدانم چیست. نهادهای دولتی چقدر میتوانند به عنوان حلقههای مفقوده در این میان نقش موثری داشته باشند؟ به نظر میرسد آنها هم پشتیبانی در این زمینه انجام نمیدهند یا اگر هم باشد درباره بعضی از هنرمندان این اتفاق میافتد. یک نکته در آلبومهای موسیقی خوانندگان اصیل ایرانی وجود دارد و آن این که میبینیم اغلب خوانندگان معاصر بیشتر به سمت اشعار کلاسیک میروند تا شعر نو. شما از آن دسته خوانندگان اندک این عرصه بودهاید که در کارهایی مانند آلبوم به نام گل سرخ از شعرهای دکتر شفیعی کدکنی بهره گرفتهاید یا در آلبوم سبوی تشنه اشعار اخوان ثالث را خواندهاید. آیا قرار است در آینده این راه را با قوت بیشتر ادامه دهید و برای مثال به سراغ شاعرانی چون احمدرضا احمدی، شاملو و... بروید؟ درباره قسمت نخست سوال شما باید بگویم که خود من به شخصه تصمیم ندارم در سالهای آینده خیلی به سمت شعرهای سپید، نو یا به اصطلاح بیوزن بروم. دلیلش هم این است که شعر نو اساسا با موسیقی کلاسیک ایرانی سازگار نیست. حالا گاهی شعرهایی به واسطه فضایی که میسازند و کلماتی که دارند میتوانند مورد استفاده آهنگساز و خواننده این عرصه قرار بگیرند، اما به طور معمول اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام، جامی و... با موسیقی اصیل سازگارتر است و خوانندهای مثل من با این اشعار ارتباط بیشتری برقرار میکند. البته شما به شعر 2 آلبوم به نام گل سرخ یا سبوی تشنه اشاره کردید که اخوان ثالث و دکتر کدکنی شاعران این شعرها بودهاند. درباره انتخاب این نوع اشعار نیز باید بگویم، آثار این شخصیتها همواره دارای پشتوانه محکم، علمی و ادبی بوده، در حیطه ادبیات فارسی اطلاعات زیادی داشته و شعرشان هم از ریشههای ادبیات کهن فارسی بر آمده است. دلیل انتخاب اشعار این بزرگان روی این دو آلبوم نیز داشتن چنین خصایصی بوده است. اما در مجموع، همانطور که ذکر کردم، موسیقی اصیل ایرانی روی اشعار کلاسیک، بیشتر مینشیند و با شعر بیوزن و نو همسازی چندانی ندارد. اصلا انتخاب شعر توسط خواننده یا آهنگساز براساس چه معیارهایی صورت میگیرد؟ این دو حالت دارد؛ در حالت اول ممکن است آهنگساز از یک شعر خوشش بیاید یا از آن خاطره داشته باشد و براساس آن آهنگی میسازد و ما میخوانیم، حالت دوم این است که آوازهای تصانیف تماما به انتخاب خودمان است. میخواستم یک بار دیگر به آلبوم سبوی تشنه اشاره کنم. وجه افتراقی که این آلبوم با سایر آثار شما طی سالهای اخیر دارد، این است که 70 درصد این کار، اوج بوده و بیشتر بخش اجراهای تصنیفهای آلبوم روی آلتو بوده. این ویژگی، کار شما را سخت نکرد؟ همین طور است. این کار یکی از سختترین کارهای من به شمار میرود، به طوری که تا به حال این قدر وقت برای ضبط یک آلبوم نگذاشته بودم. میتوانم بگویم ضبط آلبوم سبوی تشنه، 15ساعت طول کشید. یعنی کار را در 2 روز متوالی انجام میدادیم. آهنگساز این اثر، آرش کامور است که درحال حاضر نیز در گروه راز و نیاز به نواختن کمانچه مشغول است. به هرحال، این آلبوم را پارسال ضبط کردیم، اما به دلایلی هنوز منتشر نشده است. بخشی از تصانیف این آلبوم در دستگاه ماهور و بخشی دیگر در دستگاه همایون است و همان طور که ابتدای صحبتم هم اشاره کردم کار عجیبی بود و انرژی زیادی از ما گرفت. خودتان هم در سوال به برخی خصوصیات این آلبوم اشاره کردید که 70 درصد آن روی اوج بود. این باعث میشد بالاترین صدای خود را استفاده کنم. البته این را اضافه کنم که در زمان ضبط این آلبوم، در حال و هوای خوبی به سر میبردم. سخت ورزش میکردم و صدا و بدنم، کشش کافی را داشتند و به بیان سادهتر همه چیز برای تهیه این آلبوم آماده بود. چرا در انتشار آن تعویق افتاده است؟ به خاطر این که میکس این آلبوم هنوز به مرحله نهایی نرسیده و اگر ترافیک کاری من اجازه دهد، در طول امسال به انتشار آن میپردازیم. اگر بخواهیم به یکی دیگر از آلبومهای شما که طی سالهای اخیر منتشر شده اشاره کنیم باید از به نام گل سرخ نام ببریم. این آلبوم سال 1387 منتشر شد و شما کنسرت آن را امسال در اروپا برگزار کردید. به نظرتان اصولیتر آن است که ابتدا اجرای روی صحنه داشته باشید و بعد آلبومش منتشر شود یا برعکس آن؟ بستگی به شرایط و ویژگیهای خود کار دارد. تور این کنسرت سال گذشته به همراه گروه دستان با همکاری یک نوازنده هندی اجرا شد. ما در اروپا 11 کنسرت دراین ارتباط اجرا کردیم و قرار است از 19 خرداد نیز تور داخلی این کنسرت را از تالار وحدت آغاز کنیم و به شهرهای مختلف هم سفر کرده و در این شهرها نیز برنامههایی داشته باشیم. با توجه به این که صدای شما چندی پیش به عنوان خواننده تیتراژ مجموعه تلویزیونی «تبریز در مه» سیما پخش میشد، میخواستم بپرسم شما چقدر روی مجموعهای که قرار است صدایتان روی تیتراژش بیاید، حساسیت دارید و با چه ملاکهایی چنین کارهایی را میپذیرید؟ ملاک من بیشتر روی بازیگرانی است که در چنین مجموعههایی به ایفای نقش میپردازند. ضمن این که همیشه پیش از شروع کار، قسمتی از فیلم خام را برای من میفرستند و من آن را میبینم یا موسیقی سریال را گوش میدهم و درباره خواندن تیتراژ آن فکر میکنم. به عنوان مثال؛ سال گذشته که قرار بود خوانندگی سریال سالهای مشروطه را به عهده داشته باشم همین روند در پیش گرفته شد. اگر بتوانم با کاری ارتباط برقرار کنم مسلما قبول میکنم. در این بین هم البته سریالهایی بودهاند که به من پیشنهاد داده شده که نپذیرفتهام. در عین حال، آهنگساز سریال هم برای من از اهمیت ویژهای برخوردار است. من در زمینه خواندن تیتراژ مجموعههای تلویزیونی از محضر آهنگسازان پیشکسوتی چون مجید انتظامیدر سریال شیخ بهایی یا شهریار با استاد فرهاد فخرالدینی بهرهمند بودهام. در سریال پریدخت به آهنگسازی آریا عظیمینژاد و 2 سریال سالهای مشروطه و تبریز در مه از محمدرضا ورزی نیز شناخت و پیشزمینهای داشتم و با نگرش و طرز فکر آنان آشنا بودم که مرا به همکاری تشویق کرد که جملگی کارهای خوبی هم بودهاند. شما هنرمندی هستید که به واسطه اجرای برنامه و کنسرتهای مختلف به کشورهای متعددی سفر کردهاید، میخواستم بپرسم آیا فکر میکنید موسیقی ایران در حال حاضر به آن حدی رسیده که بتواند مخاطب خارجی را جذب کند؟ این مساله بستگی به برنامهگذار دارد. منظورم آشنا شدن مخاطب خارجی با این موسیقی و ارزیابی آنان از ویژگیها و کیفیت آن است؟ ببینید در مملکت ما درحیطه موسیقی متاسفانه، بیشتر فعالان به فکر جیب خودشان هستند. ما برنامهگذاران منظم و با دقت کم داریم. روی این اصل، بیشتر برنامهها از یک جور بینظمی و آشفتگی برخوردار است. در برخی موارد مشاهده میکنیم که به هنگام برپایی کنسرتها هنوز سالن، هماهنگ نشده یا صدا برداری در اغلب مواقع خوب انجام نمیشود، اما در خارج از کشور نظم و انسجام بسیار خوبی در برپایی کنسرتها وجود دارد که بر کیفیت کار میافزاید. بگذارید سوالم را جور دیگری مطرح کنم. موسیقی کشورهای دیگر خیلی سال است که از مرزهای منطقهای عبور کرده و به دروازههای جهانی رسیده؛ در حالی که ما درباره موسیقی ایرانی خاصه موسیقی اصیل نتوانستهایم چنین کاری کنیم یا کارهای موفق در این سطح محدود و انگشتشمار بودهاند. چرا؟ همین طور است. امروز حتی موسیقی هند از ما پیشروتر است. به خاطرم هست در یکی از این سفرها به کشور آلمان، در فروشگاهی، آهنگ هندی پخش میشد و من همان جا از خودم سوال کردم، چرا نباید یک موسیقی ایرانی در این فروشگاه به گوش برسد. البته جهانی نشدن ما دلایل سیاسی هم دارد و این که نسبت به ایران سیاهنماییهای زیادی انجام شده و خب مسلما این مساله در عدم پررنگ شدن موسیقی ما نقش زیادی داشته است. در حالی که فکر میکنم با تبادل فرهنگی میان ملتها میتوان به مرزهای جهانی دست یافت. چون همانطور که میدانید موسیقی اصیل ایرانی همواره از قابلیت فراگیر شدن برخوردار بوده است که متاسفانه امکانات و بسترسازی کافی دراین زمینه صورت نگرفته است. و صرف نظر ازاینها فکر میکنم سهم اطلاعرسانی نیز کمرنگ بوده است؛ یعنی در مواقعی مشاهده شده که هنرمندان آثار ماندگاری ارائه دادهاند، اما به دلیل وجود نداشتن خروجی مناسب این آثار فرا مرزی نشده و کسی از کار هنرمندان ما اطلاع نیافته است؟ من هم با شما هم عقیده هستم که در این زمینه اطلاعرسانی اندکی صورت گرفته است. پررنگ شدن این اطلاعرسانی میتواند به همان تبادل کشورها که به آن اشاره کردم، منجر شود. بیتردید من به تنهایی نمیتوانم شرایط سفر با یک ارکستر 80 نفره برای اجرای یک کنسرت به خارج از کشور را فراهم کنم. یک دست صدا ندارد. یعنی میگویید بخش خصوصی به تنهایی از عهده این کار بر نمیآید؟ نمیگویم برنمیآید، اما سخت است. اگر به خاطرتان باشد در اوایل گفتوگو به مساله حامی و پشتیبان مالی اشاره کردم. اگر هم بخش خصوصی بتواند به تنهایی به اجرای یک کنسرت و تامین هزینههای آن در خارج از کشور بپردازد، مگر چند نفر حامی این مساله میشوند؟ کم. خیلی انگشت شمارند این تعداد و هر کسی هم این کار را نمیکند. شما طی سالهای اخیر اپرای ارکسترال مارکوپولو را به همراه 2 خواننده چینی و فرانسوی اجرا کردید. از رهگذر همین کمبود اطلاعرسانی است که درباره این اثر خیلی کم اطلاعرسانی شده است. اگر ممکن است در این باره توضیح دهید؟ این اپرا کار عظیمی بود ولی همان طور که شما اشاره کردید به دلیل کمبود اطلاعرسانی هرگز در ایران بازتاب نیافت و شاید خیلیها خبر اجرای آن را هم تا این لحظه نداشتند. آهنگساز این اپرا آرموند هامار بود که پیشتر نیز در فیلم بابا عزیز با هم همکاری داشتیم. ما این اپرا را در پاریس، ونیز و سواحل دریای مدیترانه در ایتالیا برگزار کردیم. بویژه در پاریس در سالنی که 40هزار نفر جمعیت را در خود جای داده بود. این کار 40 بازیگر داشت و ما آن را در قالب 8 شب اجرا کردیم. همین طور در میدان سن مارکوی ونیز، برای اجرای این اپرا سنی ترتیب دادند که یک شرکت پوشاک حامی مالی پرقدرت آن بود. همین طور در شهر لکوست فرانسه نیز به اجرای این اپرا پرداختیم. از رهگذر اجرای برنامههایی چون اپرای مارکوپولو، نظر هنرمندان دیگر کشورها درباره موسیقی و آواز ما چگونه است؟ از تحریرهای هنرمندان ایرانی خوششان میآید و تعجب میکنند. موسیقی ما را دوست دارند. فرانسویها و آلمانیها بیشتر درباره موسیقی ایران تحقیق و تفحص میکنند. به عنوان مثال از بین فرانسویها، ژان دورینگ بهترین ردیف میرزا عبدالله را نوشته است. من میخواستم به قطعه وطنم نیز اشاره کنم که برخی براین باورند شما با این قطعه به شهرت رسیدید؟ قطعه وطنم همان ایران جوان است که عامه مردم آن را به نام وطنم میشناسند و اصولا این طور جا افتاده است. این قطعه در واقع اولین سرود ملی در زمان قاجار به شمار میرود. به دستور قاجاریه در آن زمان به موسیو لومر دستور داده شد که یک سرود ملی بسازد و او هم این را ساخت. البته اولش بدون شعر بود و به شکل مارش اجرا میشد. بعدها پیمان سلطانی آمد و قطعاتی به آن اضافه کرد و آن را سرو سامان داد و با ارکستر ملل اجرایش کردیم. من اولین کسی بودم که این قطعه را در ارکستر ملل خواندم. هیچ نمونه ضبط شده از این قطعه نیست و ما آن را به همان شکل ارکستر ملل اجرا کردیم. البته من این کار را با تنظیم آقای سیاوش بیضایی اجرا کردیم. زندهیاد بیژن ترقی نیز نام ایران جوان را بر این قطعه نهاد. سوال بعدی من درباره نفس شکلگیری و کارکرد آموزشگاههای موسیقی است که امروز میبینیم تعداد آنها کم هم نیست. با توجه به این که خود شما نیز آموزشگاهی را مدیریت میکنید، آیا اعتقاد دارید این مراکز توانستهاند در آموزش آکادمیک موسیقی نقش خود را ایفا کنند؟ من معتقدم کسی که به تاسیس یک آموزشگاه موسیقی میپردازد، قابلیت این را دارد که آن را به سطوح آکادمیک و آموزشی نزدیک کند. البته امروز آموزشگاههای موسیقی که به قول شما تعدادشان هم کم نیست، دارای درجهبندی هستند و این کمک میکند که آموزشگاه خوب از بد غربال شود. ضمن این که تاسیس آموزشگاه موسیقی به سواد موسیقی موسس احتیاج دارد. جدیدا شنیدهام که قصد دارند جلوی فعالیت آموزشگاههای نازل را بگیرند که به نظر من فکر خیلی خوبی است. مشخص است هر آموزشگاهی نمیتواند بسترسازی آموزشی داشته باشد و زمینههای رشد هنرجو را فراهم سازد. ما در آموزشگاه خودمان به تدریس موسیقی سنتی میپردازیم، یعنی روی این وادی متمرکز هستیم. این مساله هم به این خاطر است که گرایش شخصی من همواره به موسیقی ایرانی بوده است. ضمن این که دراین آموزشگاه سعی میکنیم استانداردهای موسیقی مملکت خودمان را به هنرجویان تدریس کنیم. شما سالها خواننده ثابت ارکستر ملی به رهبری استاد فرهاد فخرالدینی بودید. فعالیت 6 ساله در این ارکستر چقدر توانست برای شما به مثابه یک سکوی پرش تلقی شود؟ به هرحال فعالیت برای من در این ارکستر افتخاری بود. من 6 سال در محضر استاد فخرالدینی بودم و در این مدت، چهل پنجاه کنسرت نیز اجرا کردیم. میتوانم بگویم بخش اعظم تجربیات صحنهای من با ارکستر ملی کامل شد. اجازه دهید سوالات آخر مصاحبه را به فعالیتهای پیش روی شما اختصاص دهیم. ظاهرا قرار است اجرای اپرای لیلی و مجنون را به عهده داشته باشید. این اپرا در مراکش اجرا میشود؟ بله تا چند روز آینده برای انجام تمرینات راهی پاریس هستم و بعد از آن هم این اپرا را در مراکش اجرا میکنیم. برنامه بعدیتان در ایران چیست؟ همانطور که اشاره کردم، قراراست 19 خرداد به مدت 5 شب با گروه دستان و با همکاری نوازندهای هندی، کنسرتی به نام گل سرخ به آهنگسازی حمید متبسم و بخشی از دریای بیپایان به آهنگسازی سعید فرجپوری را اجرا کنیم. البته برنامههای دیگری هم داریم. مثل انتشار آلبوم یار و دیار و سبوی تشنه که در طول مصاحبه دربارهاش صحبت کردم. یک کار دیگر هم دارم که هنوز نهایی نشده و احتمال میدهم طی ماههای آینده ضبط آن را شروع کنیم
وی از ? سالگی فراگیری موسیقی را با نوازندگی سازهای مختلف آغاز کرد. عقیلی بیش از ? سال نزد صدیق تعریف به فراگیری آواز پرداخت و هماکنون علاوه بر اجرا و ضبط آثار موسیقی به تدریس این هنر نیز مشغول است.
عشق ماند، به نام گل سرخ، سالارخوانیها، عشق دیرین، هوای آفتاب، دریای بیپایان، سایههای سبز، باده نوشین و... از جمله آلبومهای منتشر شده این هنرمند طی سالهای اخیر هستند. جام جم با او به بهانه انتشار آلبوم تازهاش با عنوان «یاد باد» به گفتوگو نشسته است. او در این گفت و گو پیرامون مشکلات موسیقی سنتی ایران و نداشتن حامیان مالی سخن گفته است.
بعد از آن که 2 شب در تالار وحدت روی صحنه رفتیم، با سیامک آقایی صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم به طور همزمان سیدی و دیویدی آن را هم منتشر کنیم. این کاری بود که برای اولین بار در این سطح صورت میگرفت، بویژه این که ما درشب کنسرت با 11 دوربین به ضبط آن پرداختیم. به این ترتیب، با انتشار این آلبوم، فکر میکنم آلبوم تصویری مناسب و در خور موسیقی اصیل ایرانی منتشر کردهایم که راه را برای دیگران باز میکند.
سلسله جلساتی با موضوع «درسهایی از ولایت فقیه» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله، برگزار شده است که مشروح چهار جلسه آن در پی میآید.
* خداوند تبارک و تعالی، ولیّمطلق تمام عالم و خلایق است
یک ولیّفقیه علاوه بر دارا بودن خصوصیات فقهی و استنباط احکام شرعی، باید عادل، بالغ و باتقوا و نیز توانا باشد و به عبارت بهتر باید توانایی رهبری، فرماندهی، تدبیر و حکمت یک جامعه را داشته باشد.
زمانی که در باره «ولایت فقیه» و «ولیّ فقیه» صحبت میشود، منظور آن است که یک ولیّ فقیه، خصوصیات ذکر شده را داشته باشد، در نتیجه هر فقیهی در مبحث ولایت فقیه قرار نمیگیرد مگر اینکه قادر به استخراج و استنباط احکام شرعی از دین باشد، بنابراین یک فقیه واجدالشرایط، حق ولایت نیز دارد.
«ولایت» به چه معناست؟ در ابتدا لازم میآید که معنی لغوی ولایت را به منظور درک بهتر موضوع برای شما بیان شود.
«ولیّ» یکی از اسامی خداوند متعال است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است: «وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ»، به معنای یاریدهنده و متولّی بر امور تمام عالَم و هدف از آوردن آن، نشان از این است که تمام آنها دارای معنای مشترکی هستند و منظور از عالم در اینجا، زمینها و آسمانها و متولّی بر تمام خلایق و موجودات است.
«والی»، مالک تمام اشیای موجود و دارا بودن حق تصرف بر همه آنها است و در حدیثی نیز این طور آمده است، کسی که دارای ولایت است، قادر، توانا، با تدبیر و حکمت و نیز دارای قدرت و اختیار است و کسی که تمام این خصوصیات را با هم نداشته باشد، به او والی گفته نمیشود.
«ولایت» یعنی تسلط داشتن بر اشیا و ولیّ کسی است که مسؤلیت چیزی را برعهده بگیرد و سعی در انجام دادن آن به نحو نیکو بکند، یعنی به بهترین صورت ممکن، نیازهای او را برطرف کند بنابراین اگر به معنی لغوی ولایت توجه شود میتوان فهمید که معنی ولایت نزدیکی، قرب و همراهی و پیروی است.
از طرفی واژه «ولیّ» و «ولایت» در زبان عربی به معنی تسلط داشتن بر چیزی، حاکمیت و قدرت بر آن، حق تصرف در آن، تحمل مسؤلیت آن چیز و یاری کردن آن چیز است که همه اینها معنای لغوی کلمات ولیّ و ولایت هستند. به طور کلی اگر بخواهیم کلمه «ولیّ» را تعریف کنیم، عبارتست از کسی که دارای قدرت تسلط، تصرف در چیزی، دارای قدرت تحمل مسوولیت و همچنین ناصر یعنی یاری دهنده باشد.
دین مبین اسلام وقتی میخواهد در مورد پیامبر اکرم (ص) صحبت کند هیچگاه پیامبر (ص) را با نام سلطان محمد (ص) خطاب نمیکند، یا کلمه شاه، پادشاه و ملک را هیچگاه برای حضرت محمد (ص) به کار نمیبرد. اسلام کلمات جاه و مقام را بکار نمیبرد، زیرا احساس منفی از کلمه جاه و مقام را به شنونده میدهد.
بنابراین کلمه ولیّ را در قرآن بکار میبرد: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ» یعنی خداوند ولی شماست و پیامبر اکرم (ص) ولیّ امر مسلمین جهان است. اما کلمه ولیّ و مولی عباراتی هستند که در ذهن مخاطب، نوعی نزدیکی و همچنین سرپرستی و دوستی را القا میکنند، یعنی رسول اکرم (ص) کسی است که بر آنها نظارت دارد و آنها را هدایت میکند، آنها را سرپرستی میکند و مسولیت آنها را برعهدهاش دارد. اما پادشاه یا سلطان کسی است که بر آنها حکم میورزد، از آنها انتظار دارد و حتی ممکن است به آنها ظلم کند و ... از مواردی هستند که از آنها به عمق معنای لغوی ولایت و ولیّ پی میبریم. ولی ّامر مسلمین همانند پدری است که برای رفاه و آسایش فرزندان خود تلاش میکند، آنها را سرپرستی و هدایت میکند و مسؤلیت آنها را برعهده دارد و در حل مشکلات آنها اهتمام میورزد.
قبل از آنکه در مورد ولایت بیشتر بحث شود، لازم است اعلام کنم که ولیّمطلق تمام عالم و خلایق، خداوند تبارک و تعالی است، زیرا خداوند خالق تمام آسمانها و زمین و پدید آورنده کائنات است، بنابراین او دارای حق ولایتمطلقه است، او مالک آسمانها و زمین است، او زنده میکند و میمیراند، او سبب و علت وجود تمام اشیا و موجودات است، او زندهکننده و رزقدهنده تمام موجودات است، اوست که قادر است هر کاری را که بخواهد، انجام دهد، اوست پیروز کننده و یاور تمام موجودات و او بر همه چیز قادر و توانا است، بنابراین نتیجه میگیریم که خداوند ولیّمطلق است، یعنی انسان بعد از آفرینشش نسبت به بدن، دست، چشم، گوش و جانش حق ولایت ندارد و ولیّمطلق در اینجا خداوند تبارک و تعالی است.
* خداوند ولایت خود را به افرادی که بخواهد به اندازه دلخواهش عطا میکند
انسانها نسبت به اموال و فرزندان خود و نیز نسبت به خداوند ولایتی ندارند، اما کسی که ولایت را اهدا میکند، خداوند منّان است که ولایت خود را به افرادی که بخواهد به اندازه دلخواهش عطا میکند. وقتی در مورد ولایتمطلق خداوند بحث میشود، منظور تمام ولایت است خلقت و مرگ همه اشیا، به اذن و رخصت الهی صورت میگیرد؛ یعنی اگر بخواهد تمام مردم را بمیراند، میتواند انجام دهد. خداوند دارای ولایت بشری نیز هست، وقتی میگوید این چیز حلال است و دیگری حرام، این کار را بکنید و آن کار را نکنید، اگر مرا یاد کنید، شما را یاد میکنم، و خداوند قادر است هر کاری را انجام دهد و هر کاری را که در قوه تخیلمان نگنجد را نیز به راحتی انجام دهد، بنابراین او ولیّمطلق است.
علما وقتی از ولایت صحبت میکنند، آن را به دو دسته تقسیم میکنند: ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
«ولایت تکوینی» در مورد موجوداتی مثل آفتاب، ماه، درخت، زمین و ... بحث میکنید. خداوند دارای ولایت تکوینی مطلق است، یعنی به شخص خاص، ولایت تکوینی عطا میکند، و در مورد برخی موجودات قدرت تصرف، سلطه، قدرت، اداره کردن میدهد مانند اینکه خداوند متعال به حضرت عیسیبن مریم (ع) ولایت تکوینی عطا کرده است تا بتواند مردگان را زنده کند. کمترین قدرت تکوینی که خداوند به تمام انسانها چه کافر و چه مسلمان عطا کرده است، قدرت دستور دادن به اعضا و جوارح خود میباشد، مانند کسی که بخواهد چشمهایش را باز کند، ببندد، نگاه بکند و ... همچنین قدرت تسلط بر نفس را به انسانها عطا کرده است، یعنی میتواند خوش اخلاق باشد، بداخلاق باشد، شجاعت از خود نشان دهد و تمام اینها نشاندهنده ولایت تکوینی است که انسانها بر خود دارند.
انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است که باید به عمران و آبادانی آن بپردازد و برای رسیدن به چنین هدفی انسان باید دارای قدرت تسلط و حاکمیت باشد که از سوی خداوند به وی عطا شده است، مانند وقتی که برای کشاورزی زمین را شخم میزنیم و یا اگر لازم باشد برای ساختن جاده میتوان کوهها را خراب کرد.
خداوند متعال انسان را بر جسم و نفس خویش مسلط ساخت، زیرا مصلحت انسان را میدانست و به او قدرتی عطا فرمود تا به وسیله استعدادش به درجه کمال برسد و انواع نعمتها را در اختیار او قرار داد تا بتواند از آنها، نهایت استفاده را ببرد تا به هدفش، یعنی قرب الهی و کمال برسد و اینها درجاتی از ولایت است که خداوند کریم به بندگان خود عطا فرموده است. کسانی که دستورات الهی را پیروی کنند، یعنی به عبادت بپردازند، از گناه کردن بپرهیزند، به طور قطع، خداوند نوعی سلطه و حاکمیت به آنها اعطا خواهد کرد، مانند کسانی که میتوانند انگشت بر روی سنگ بگذارند و آب را از آن خارج نمایند، یا مانند حضرت عیسی (ع) مردگان را زنده کند. به طور قطع حضرت عیسی (ع) نمیتواند مرده را زنده کند، مگر وقتی که خداوند به او دستور دهد و این قدرت را به او عطا نماید.
در حقیقت این قدرت خداوند است که مرده را زنده کرد، نه قدرت حضرت عیسی (ع) بلکه خداوند در حق حضرت عیسی (ع) لطف نمود و به او ولایت داد که این کار را انجام دهد. وقتی سخن از ولایت فقیه به میان میآید، منظور ولایت تکوینی نیست.
* ولایت تکوینی به روح و مقام معنوی انسانها مربوط میشود
امام خمینی (ره) در کتاب حکومت اسلامی نظر خود را به طور واضح بیان کرده است. ولایت تکوینی به روح و مقام معنوی انسانها مربوط میشود، یعنی ممکن است کسی ولیّفقیه نباشد، اما دارای مقام معنوی بالا و برخوردار از این موهبت الهی باشد، خداوند به او درجهای از ولایت تکوینی عطا خواهد کرد اما وقتی از ولایت فقیه صحبت میکنیم منظور این است که ولیّفقیه دقیقاً مثل حالات روحی و معنوی پیامبر (ص) نیست و یا در حد امامان معصوم (ع) نیست.
بخش دوم «ولایت تشریعی» است. خداوند به پیامبر اکرم (ص) دو مقام داد. مقام اول، ابلاغ احکام و دستورات الهی است و پیامبر (ص) آن را برای ما توصیف میکند که مثلاً بهشت و جهنم چگونه است؟ چگونه نماز بخوانیم؟ چگونه داد و ستد بکنیم؟ چگونه ازدواج کنیم؟ همه اینها را پیامبر(ص) برای ما توصیف و ابلاغ میکند و در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ». این مقام بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) برعهده امامان معصوم (ع) است.
اما مقام دوم اجرای احکام شرعی است. یعنی رسول خدا (ص) فقط برای ابلاغ احکام و دستورات الهی نیامده است بلکه برای ضمانت اجرای آنها آمده است. منصب و مقام دوم یعنی اجرای احکام الهی است و اجرای احکام الهی، جز در سایه قدرت و حکومت میسر نخواهد شد یعنی پیامبر (ص) در اینجا در نقش رهبر و حاکم و مجری احکام الهی ظاهر میشود. «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیمًا» یعنی خداوند منّان، قرآن را فقط برای ابلاغ نفرستاده است بلکه به وسیله آن، پیامبر (ص) بر مردم مطابق دستورات الهی حکم مینماید و هر کس که مطابق دستورات الهی حکم نماید، جزو کافران است. خداوند به پیامبر اکرم (ص) فرمود: تو ولیّ، حاکم و مسؤل هستی بنابراین احکام الهی را اجرا کن.
همانطور که در مورد ولایت تکوینی گفته شد، خداوند بخشی از ولایت تکوینی را به بعضی از انسانها عطا کرده است و ولایت تشریحی را به بعضی از انسانها نیز عطا کرده است. از ولایتهای تشریحی که خداوند به انسانها عطا کرده است، ولایت تشریحی پدران بر فرزندان کوچک خود است که مثلاً باید آنها را به مدرسه ببرند، اخلاق نیکو به آنها بیاموزند و واجب است که در تعلیم و تربیت آنها، بیشترین اهتمام را بورزند، یا ولایت پدربزرگ بر نوههایش در صورتی که پدر آنها مرده باشد، یا ولایت پدر بر دختر باکرهاش قبل از ازدواج است که اینها تماما برای مصلحت انسان است، و یا ولایت بر اموال که نوعی ولایت تشریحی است.
* خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) «ولایت تشریعی» اعطا کرد
خداوند متعال ولایت تشریعی را به پیامبر اکرم (ص) اهدا کرد و جای هیچ بحث و گفتوگویی بین مسلمانان نیست که رسول اکرم (ص) ولیّامر مردم، امام و مولای مردم است و ... «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»، و نیز نشانهها و آیاتی وجود دارد که نشاندهنده اطاعت کامل مسلمانانی از رسول اکرم (ص) در تمام زمینهها است، که جای شک و شبههای را بر جای نمیگذارد.
اما بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) اختلافاتی در بین مسلمانان به وجود آمد. هر چند که همه آنها اذعان داشتند باید از ولیّامر مسلمانان بعد از پیغمبر اکرم(ص) نیز حمایت و اطاعت کامل شود. «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»، همان طور که واضح است ولیّامر باید مورد اطاعت قرار بگیرد.
مسلمانان در مورد اینکه چه کسی ولیّامر مسلمانان بشود، با یکدیگر اختلاف داشتند. ولّیامر باید در موقعیتی قرار بگیرد که مورد اطاعت واقع شود نه اینکه دستوری بدهد و کسی دستورش را اجرا نکند.
مسلمانان شیعه به أذن و رخصت خداوند و دستور او اعلام کردند که ولیّامر مسلمین کسی جز علیابنابیطالب(ع) و خاندان پاکش نیست، یعنی دوازده امام، ولیّامر مسلمین هستند. بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) و با اعتقاد به دو مقام و منصب پیامبر اکرم(ص) ابلاغ دستورات الهی و اجرای آنها، علیابنابیطالب ولیّامر مسلمین است و دیدگاه شیعه این است که ولیّامر مسلمین وظیفه اجرای احکام الهی را برعهده بگیرد، بعد از ایشان امام حسن(ع)، سپس امام حسین (ع) و ... تا حضرت مهدی(عج).
بنابراین تا دوره امام حسن عسکری (ع) مشکلی وجود ندارد اما پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)، غیبت صغرای حضرت مهدی (ع) شروع شد و حضرت مهدی (عج) نواب اربعه داشت و اولین آنها عثمانبنسعیدعمری بود که اگر مسلمانان شیعه مشکلی داشتند، با مراجعه به این نائبهای حضرت، مشکلات خود را حل میکردند، زیرا عثمانبنسعیدعمری با حضرت مهدی(عج) ارتباط برقرار کرد و از او کمک میخواست اما با آغاز غیبت کبری، مشکلات نیز به دنبال آن شروع شد.
* مقصود از ولایت فقیه، ولایت تکوینی نیست
جلسه گذشته در مورد «ولایت فقیه» و معنای لغوی آن بحث شد که عبارت از قدرت، سلطه، حاکمیت اداره کردن امور و ... بود و نیز انواع ولایت، نام برده شد که به «ولایت تکوینی» و «ولایت تشریعی» تقسیم میشود.
موضوع بحث این جسله در رابطه با میزان مسئولیت ولیّفقیه است و همان طور که در جلسه گذشته گفته شد، وقتی که در مورد ولایت فقیه صحبت میشود، مقصود ولایت تکوینی نیست و هیچ یک از اندیشمندان شیعه نگفتهاند که منظور از ولایت فقیه، ولایت تکوینی است و همچنین وقتی گفته میشود که ولیّفقیه جانشین پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) در زمان غیبت کبری است، منظور جانشینی در مقام معنوی نیست و نیز مقام ولیّفقیه همرتبه با مقام امام معصوم(ع) نیست، زیرا امام معصوم (ع) دارای مقام شامخ و بلند در نزد خداوند است که بسیار بالاتر از مقام یک ولیّفقیه است و هیچ یک از متفکران و اندیشمندان شیعه نگفتهاند که مقام ولیّفقیه نزدیک به مقام معنوی امامت است.
یکی از بزرگترین فقها و اندیشمندان معاصر شیعه یعنی امام خمینی (ره) خیلی متواضعانه در مورد امام زمان (ع) میفرماید: «روحی لتراب مقدمه الفداه» یعنی فدای خاک پای امام زمان (ع) بشوم و وقتی شخصیت بزرگی مانند امام خمینی(ره) این طور درباره امام زمان(ع) بیان میکند، بنابراین میتوان به تفاوت شأن و مقام میان امامت و ولایت فقیه پی برد.
وقتی گفته میشود پیامبر(ص) دارای مقام تشریع است، یعنی دارای قدرت ابلاغ احکام و دستورات الهی و استخراج و استنباط آنها است سپس بعد از پیامبر (ص)، امام (ع) نیز دارای چنین حقی است و این به معنی آن نیست که پیامبر(ص) این احکام را خودشان استخراج کنند بلکه پیامبر(ص) به دستور خدا و با وحی، احکام را استخراج میکند و در اختیار مردم قرار میدهد و به عبارت بهتر، علم پیامبر(ص)، الهی است و هیچ گونه خطا و اشتباهی در آن نیست.
مطالبی که پیامبر(ص) نقل میکنند، همان حکم و دستور واقعی خداوند است و تخلف در آن جایز نیست، دستوری که پیامبر(ص) میدهند، همان دستور راستین، واقعی، پایدار و بدون اشتباه خداوند متعال است و هیچ شک و شبههای در آن نیست؛ امامان(ع) نیز چنین هستند، هر چند که به آنها وحی نشده است، اما آنها علم خود را از پیامبر اکرم(ص) به ارث بردهاند و یا از طریق کتاب و یا الهام الهی است.
* در زمان غیبت امام زمان(ع) مسئولیت تبیین احکام الهی بر عهده ولیّفقیه است
در صورت عدم دسترسی افراد به امام معصوم(ع) مثلاً در زمان امام صادق(ع)، نمایندگانی از طرف امامان(ع) در تمام شهرهای اسلامی وجود داشت که مسئولیت ابلاغ دستورات الهی را بر عهده داشتند، اما در زمان غیبت کبری، وظیفه اصلی پیامبر اکرم(ص) ابلاغ دستورات الهی، استخراج و استنباط آنها برای استفاده عموم مسلمانان جهان بود اما بعد از پیامبر(ص) نیز این وظیفه بر دوش امامان(ع) بود و در حال حاضر که امامان(ع) موجود نیستند، تبلیغ احکام الهی، استخراج و استنباط آنها بر عهده کیست؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و منتظر ظهور امام زمان(عج) بود و هیچ گونه کوششی انجام نداد و حتی با علم به اینکه خداوند دین اسلام را از زمان بعثت حضرت رسول(ص) تا قیامت کبری زنده نگه میدارد، آیا باز هم نباید کوششی در این زمینه انجام داد و آیا حلال حضرت محمد(ص)، تا روز قیامت حلال، و حرام او حرام است، بنابراین باید در زمان غیبت کبری شخصی وجود داشته باشد تا احکام اسلامی را تبیین کند و به مردم بشناساند؛ از نظر مذهب شیعه، در زمان غیبت امام زمان(عج)، تمام این مسئولیتها بر عهده ولیّفقیه است.
در این مورد نیز هیچگونه شک و شبههای وجود ندارد که مسئولیت ابلاغ احکام و دستورات الهی در زمان غیبت بر عهده ولیّفقیه است و او ولیّ امر مسلمین است و واجب کفایی است که در هر زمان که نیاز باشد، جوانان مسلمان به حوزههای علمیه برای تحصیل و آموزش فقه بروند تا این علوم را کسب کنند و به ابلاغ احکام الهی بپردازند.
* تفاوت میان «واجب کفایی» و «واجب عینی»
واجب کفایی این است که اگر گروهی از مسلمانان آن را انجام دادند، دیگر نیازی به بقیه مسلمانان برای انجام وظیفه نیست، مانند نماز میت.
واجب عینی یعنی اینکه بر انسان واجب است، کاری را انجام دهد اما در صورت انجام دادن آن توسط دیگران، این وظیفه از آنها ساقط نمیشود، مانند نماز و روزه؛ بنابراین اگر جامعه به فقهاء نیاز داشته باشد و تعداد آنها اندک باشد در این صورت همه ما گناهکار هستیم و باید دست از کار خود بکشیم و به دنبال آموختن علم فقه برویم.
با پاسخ دادن سؤال اول، مبنی بر اینکه وقتی در زمان غیبت امام زمان(ع) نمیتوان به امام دسترسی پیدا کرد، بنابراین چگونه باید قادر به فراگیری احکام شرعی بود. بدون هیچ شک و شبههای جواب این مسئله واضح و روشن است، یعنی باید از ولیّفقیه باید کمک گرفت.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که «فما کان من الفقهاء صائنا لنفسه؛ حافظا لدینه؛ مخالفا لهواه؛ مطیعا لامر مولاه؛ فللعوام ان یقلدوه و ذلک لا یکون الا لبعض فقها الشیعه لا کلهم» یعنی اگر دسترسی به امام معصوم(ع) ممکن نبود، حتما سراغ ولیّفقیه باید رفت و این امر هم در زمان غیبت و هم در زمان حضور امام مصداق داشت، زیرا مثلاً در زمان حیات امام صادق (ع)، ایشان فرمودند: در صورت عدم دسترسی به اینجانب، به فقها رجوع کنید و در تمام شهرهای اسلامی هستند و از آنها کمک بگیرید، مثلا شهر بصره، فقهایی داشت و ممکن بود از فقیه سؤالی پرسیده میشد که مسئلهای را از امام شنیده باشد و اصول و قواعد آن را از امام شنیده باشد که با کوشش و اجتهاد خود، این مسئله را حل میکرد.
*در زمان ولیّفقیه، مردم باید از احکام و دستورات الهی او پیروی کنند
در زمان غیبت کبری، امامان(ع) گفتند: بر مردم واجب است که از احکام و دستورات الهی اطاعت کرده و دستورات و احکام الهی را از فقیه با تقوا بگیرند، بنابراین مسئولیت این فقها، ابلاغ احکام شرعی است و نباید از این کار امتناع بورزند زیرا این امر، یکی از واجبات آنهاست. اما در اینجا لازم است فرق بین کاری که یک امام معصوم(ع) و یک ولیّفقیه انجام میدهد بیان شود؛ وقتی پیامبر(ص) یا امام، به ابلاغ احکام الهی میپردازند و احکام واقعی الهی را بیان میکنند، در آن هیچگونه اشتباهی وجود ندارد زیرا آنها از علم الهی برخوردارند، اما فقیه اینگونه نیست و باید علوم عربی و علوم قرآنی را فراگیرد، احادیث و روایات را یاد بگیرد و باید به اجتهاد بپردازد تا احکام الهی را استنباط کنند، سپس آن را ابلاغ کند که در بعضی موارد حکم استخراجی ممکن است صحیح یا غلط باشد، اما در مورد امامان و پیامبر(ص) جای هیچگونه شک و تردیدی نیست.
اگر ولیّفقیه زحمت بکشد خداوند به او اجر زحمتش را خواهد داد و اگر اشتباه کند، خداوند اشتباهش را میبخشد زیرا او با خواندن آیات قرآن، روایات و احادیث، به استنباط و استخراج احکام الهی پرداخته است. ممکن است بعضیها دیده باشند که بعضی از علماء در مورد یک مسئله اختلاف نظر داشته باشند، آیا این معقول و منطقی است که این احکام بیان شده از طرف آنها درست باشد، بنابراین قطعا یکی از این 3 مسئله درست است، اما مجتهدی که حکم اشتباهی را صادر کرده است، چون در راه استخراج این حکم زحمت زیادی کشیده است خداوند گناه او را میبخشد، بنابراین امامان(ع) و پیامبر(ص) حکم واقعی الهی را صادر میکنند، اما ولیّفقیه پس از مطالعه فراوان، احکام الهی را صادر میکند. به حکمی که ولیّفقیه یا فقها استخراج میکنند حکم ظاهری الهی گفته میشود که میتواند درست باشد یا نادرست، زیرا امامان معصوم(ص) فرمودهاند که پس از غیبت باید از ولیّفقیه در زمینههای احکام و دستورات الهی، نماز خواندن، روزه گرفتن، حج، خمس، زکات و جهاد پیروی کرد و اینجاست که مسئله مرجع تقلید نمایان میشود.
وقتی کسی بخواهد از عالمی تقلید کند لازم نیست، نیّت تقلید یا چیزی شبیه آن به جا آورد و طبق فتوای یک فقیه عمل کرده است و تقلید یعنی عملکردن طبق دستورات و فتواهای یک مرجع تقلید، بنابراین نکته مهم عملکردن طبق فتواها و دستورات یک مرجع دینی است، یعنی اگر گفت: نمازم را کامل بخوانم این کار را انجام دهم و یا اگر باید به صورت شکسته بخوانم باید این کار را انجام بدهم، اگر باید روزه بگیرم، روزه میگیرم و یا اگر گفت: روزه خود را بشکنم این کار را باید بکنم و فقیهی که باید طبق فتواهایش عمل کرد، مرجع تقلید نام دارد.
* وظیفه «مرجع تقلید» تشریح احکام و دستورات الهی است
در کتاب و روایات پیشین، کلمه مرجع تقلید نیامده است اما وقتی طبق دستورات و احکام یک فقیه عمل میکنیم در حقیقت از او تقلید کردیم، بنابراین وظیفه مرجع تقلید، فتوا دادن و تبیین و تشریح احکام و دستورات الهی است و همچنین فتوا دادن یکی از وظایف امامان بوده است که در زمان غیبت بر عهده ولیّفقیه است.
تقلید باید بر اساس موازین شرعی و اسلامی باشد، موضوع تقلید یک موضوع ظریف و سرنوشتساز است و این طور نیست که آن را ساده فرض کنیم. بنابراین موضوع تقلید، موضوع آخرت و جواب دادن به درگاه خداوند متعال و تمام اعمال دنیویی است که در آخرت تأثیرگزار است.
در ابتدا باید از مجتهد تقلید کنیم و علمای شیعه میگویند: راههای شناسایی یک مجتهد عبارتند از:
1ـ امتحان مستقیم؛ یعنی توسط فقیه دیگری تأیید شده باشد. مثلاً وقتی که یک پزشکی بیاید و بگوید من پزشک هستم، چون ما اطلاعی نداریم باید یک پزشک دیگری از او سؤالاتی را بنماید تا صحت و سقم ادعای وی روشن گردد، بنابراین کسی که میتواند ادعای مجتهد بودن شخص دیگر را تایید کند خودش نیز باید مجتهد باشد.
2-شهادت دادن دو نفر مجتهد عادل؛ بنابراین لازم است دو فرد مجتهد عادل گواهی بدهند که این فرد مجتهد است و در این صورت است که مجتهد بودن شخص ثابت میشود.
3-معروف بودن شخص به اجتهاد؛ و گمان نبرید اگر مثلاً در شهری شایع شده است که فلانی مجتهد است آیا او واقعا مجتهد است یا نه؟ بلکه وقتی چندین مجتهد میگویند که فلان شخص مجتهد است، دیگر لزومی ندارد که سراغ فرد دیگر بروم، زیرا گفتار این مجتهدین سند است و باید قبول کرد اما اگر کوچکترین شکی در میان باشد قول آن مجتهدین دیگر سند نیست.
و اگر شما از خودتان از مجتهدین باشید، او را امتحان میکنید و در صورتی که مجتهد باشد، این امر برای شما ثابت میشود و وقتی چندین فقیه واجدالشرایط تقلید وجود داشته باشد، باید از داناترین آنها تقلید کرد، اما از بقیه مجتهدین میتوان در فتواهایی که با داناترین مجتهد مطابقت میکنند، تقلید کرد؛ هر چند بعضی از علما گفتهاند: لزومی ندارد از داناترین مجتهد تقلید کرد؛ اما اگر بگویند که باید از داناترین مجتهد تقلید کنیم، واجب است که تقلید کرد.
چگونه میتوان فهمید که کسی داناتر است؟ علما میگویند: اگر توانستی تشخیص بدهی که کدام یک بالاتر از دیگری برتر است، از آن فرد تقلید کن و اما اگر نتوانستی، مخیری که از هر کدام آنها تقلید بکنی.
اما اگر احتمال دهیم که مجتهدی همسان یا بالاتر از مجتهد دیگر است، در این صورت باید از کسی که احتمالش بیشتر است تقلید کرد. خلاصه کلام اینکه اهل بیت(ع) در زمان غیبت با قراردادن ضوابطی باعث شدند که برای همیشه از این ضوابط استفاده کنیم و به رستگاری برسیم و ولیّفقیه را به عنوان جانشین خود معرفی کردند تا از او پیروی کنیم.
* مسئولیت تبیین و ابلاغ احکام الهی در زمان غیبت بر عهده ولیّفقیه است
در جلسه قبل درباره دلایل و خصوصیات ولایت فقیه صحبت کردیم و گفتیم در زمان غیبت امام عصر(عج)، مسئولیت هدایت و ولایت و سرپرستی مسلمین بر عهده ولایت فقیه است؛ یعنی ولی فقیه جامع الشرایط ـ و شرایط و خصوصیات مجتهد جامعالشرایط را نیز ذکر کردیم ـ و عنوان کردیم از نظر امامان ما، مسئله ولایت مسلهای واضح، روشن و بدیهی است و نیازی به استدلال و برهان برای اثبات ضرورت وجود آن نیست، اما اگر اکنون برای اثبات آن نیاز به برهان است به این دلیل است که به دلایل سیاسی و زمانی در دوره بعضی حکام اسلامی از پرداختن به آن غافل شدهاند ـ و دلایل آن را نیز ذکر کردیم ـ .
و روایات و احادیثی از پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) بر ضرورت ولایت فقیه آوردیم که جای شک و شبههای برای ما باقی نمیگذارند. اکنون میخواهیم از بیانات گوهربار امام خمینی(ره) برای اثبات ضرورت ولایت فقیه استفاده کنیم. از روایات و احادیث نقل شده میتوانیم بفهمیم که در زمان غیبت و یا بهتر است بگوییم وقتی به امام معصوم(ع) دسترسی نداشته باشیم، مثلا امام موسی کاظم(ع) در زندان بود و امکان دسترسی به آن برای مسلمانان شیعه ممکن نبود یا امام رضا(ع) در قصر زندانی بود یا امام حسن عسکری(ع) نیز در پادگانی زندانی بود، اکنون وظیفه ما چیست؟ یا دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم مشکل اکنون، عدم وجود امام نیست، چرا که امام ما موجود است اما غایب است؛ یعنی از دیدهها پنهان است.
* امام خمینی(ره) میفرماید: پیامبر اکرم(ص) و امامان، ما را به حال خود رها نکردهاند
نظر امام خمینی(ره) این است که میفرماید: پیامبر اکرم(ص) و امامان، ما را به حال خود رها نکردند؛ چنانچه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: علی(ع) خلیفه مسلمین است و اوست که حق ولایت دارد؛ بعد از او فرزندش امام حسن(ع) سپس امام حسین(ع) تا امام دوازدهم، فرمودهاند که بعد از غیبت امام عصر (ع) به ولی فقیه رجوع کنید؛ این مسئله ولایت در زمان عصر تکنولوژی و کامپیوتر کشف نشد بلکه از زمان پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) مثلا در زمان غیبت صغری از امام زمان(ع) پرسیده شده در صورتی که مسلهای پیش آید به چه کسی مراجعه کنیم؟فرمودند به نواب اربعه من برای حل مشکلات خود رجوع کنید. پیامبر اکرم(ص) و امامان دیگر از جمله امام صادق(ع) فرمودند در صورتیکه مردم مسلمان امکان دسترسی به امام معصوم(ع) را نداشته باشند باید به ولایت فقیه رجوع کنند که او دارای اختیاراتی مشابه آنهاست.
بحثی که میخواهم مطرح کنم از کتاب حکومت اسلامی امام خمینی(ره) است که به طور خلاصه بیان میکنم اگر کسی دوست داشت میتواند به این کتاب رجوع کند و اطلاعات وافر و زیادی به دست آورد و به اندازهای برایتان شرح میدهم تا داستان ولایت را که روشن است برای شما بازگو نمایم.
روایاتی که امام خمینی(ره) در کتاب خود آورده است دو نوع است؛ نوع اول روایات اصلی که از آنها به طور گسترده و اساسی استفاده میکند زیرا امام با استناد به این روایات بیان میدارد که این روایات بسیار منقول هستند و سندی محکم دارند و موضوع ولایت را از رسول اکرم(ص) تا الان بیان میدارند.
نوع دوم، روایاتی هستند که سند آنها کمی مشکل دارند؛ اما ما از آنها بعنوان تایید کننده و مؤید استفاده میکنیم.
به دنبال اظهارنظرهایی که علی دایی طی روزهای اخیر به ویژه پس از دیدار با سپاهان اصفهان داشت و باعث بروز مشکلاتی بین او و کادر مدیریتی باشگاه پرسپولیس شده بود، بعدازظهر چهارشنبه حبیب کاشانی، سرپرست باشگاه پرسپولیس نشستی با بازیکنان این تیم داشت.
بازیکنان پرسپولیس، ظهر امروز به باشگاه آمدند و پس از صرف ناهار، به سالن کنفرانس باشگاه رفتند و پای صحبتهای کاشانی نشستند. غیر از سپهر حیدری و غلامرضا رضایی که در سفر بودند و مجتبی شیری که در بیمارستان بود، همه بازیکنان و البته محمود خوردبین، سرپرست تیم در این جلسه حضور داشتند.
حبیب کاشانی در این جلسه مفصل صحبت کرد. سرپرست باشگاه پرسپولیس گفت که جای طرح مشکلات در رسانه ها نیست و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی حرمت دایی را نمی شکند، بازیکنان باید به کار خودشان بپردازند و وارد مسائل حاشیهای نشوند.
سرپرست باشگاه پرسپولیس خاطر نشان کرد که دایی می ماند و پرسپولیس را قهرمان می کند و در جشن قهرمانی کنار هم خواهند بود. کاشانی از بازیکنان خواست به افتخار پرسپولیس، به افتخار علی دایی، به افتخار خودشان و به افتخار هواداران برای قهرمانی و موفقیت تیم تلاش کنند.
مشروح صحبتهای کاشانی در ادامه میآید:
سرمربی همه کاره تیم است
حبیب کاشانی در نشست با بازیکنان پرسپولیس گفت: در 18 ماهی که با هم بودیم آیا تا به حال دیدهاید که من نسبت به کادر فنی بیاهمیت و بیتوجه باشم؟ شده است که با تک تک شما برخورد کردهام فقط به خاطر اینکه ثابت کنم مدیر تیم آقای دایی است. قرارمان همین است چرا که باید سرمربی مدیر و همه کاره تیم باشد.
جای طرح مشکلات در رسانهها نیست
وی افزود: حالا هم چون آقای دایی حرفهایی زده و من ناراحت شدم دلیلی نمیشود جواب بدهم. آقای دایی بر اساس سئوالهایی که در ذهنشان دارند اظهار نظر کردهاند. البته سوالهایی هم در ذهن من است ولی راه آن این نیست که من بروم در تلویزیون و ایشان نیز در تلویزیون جواب یکدیگر را بدهیم. اینطور نمیشود و نباید اینطور عمل کرد.
می روم، همانطور که در سال 87 رفتم
کاشانی با بیان اینکه "سرباز هستم و به من تکلیف شده در این پست انجام وظیفه کنم"، اظهار داشت: اگر 30 ثانیه دیگر به من بگویند برو، می روم. همانطور که سال 87 رفتم. بازیکنان آن سال شاهدند که پس از رفتنم به یک نفرشان هم زنگ نزدم. یک نفر از شما به من بگوید آقای کاشانی به من زنگ میزد. یک نفر به من بگوید که یکی از دیدارهای پرسپولیس را به ورزشگاه آمدم. به هر دلیل من را کنار گذاشتند، 15 ماه کنار بودم و کوچکترین صحبتی نکردم.
عزا گرفتهام که فصل در حال اتمام است
وی یادآور شد: آقای علیآبادی تشخیص داده من قبلا خوب بودم ولی حالا خوب نیستم، مگر طلب دارم. یک فرصتی پیش آمده که مردم را خوشحال کنم. مگر چه چیزی در این جایگاه هست؟ الان من کارخانه فولاد دارم؟ پول در حساب داریم؟ با شرایطی که بر فوتبال حاکم است عزا گرفتهام که فصل در حال اتمام است و باید تسویه حساب کنیم و فصل جدید آغاز می شود و باید هزینه کنیم.
بعضی شبها خوابم نمی برد
کاشانی افزود: الان دو و نیم میلیارد تومان پول نیاز داریم که فصل را شروع کنیم. شده است شبهایی که از فکر باشگاه و مشکلاتش خوابم نمیبرد. دغدغه هزینههای باشگاه، امکاناتی که برای پیشبرد کار لازم است. پول بازیکنانی که به هر حال آنها هم گرفتاریهای خودشان را دارند و دغدغههای بسیار دیگری که باید با آنها روبهرو شویم. علاوه بر همه مخارج، باید درفشیفر را آماده کنیم. هزینه سفرها، هواپیما، هتل و سفرهای چند روزه را هم به اینها اضافه کنید.
به وظایف خود در قبال بازیکنان عمل کردیم
کاشانی در ادامه با طرح این مدعا که به وظایف خود در قبال بازیکنان عمل کرده است، گفت: 5 درصد قرارداد شما 500 میلیون تومان می شود. سال گذشته وقتی پیکان را بردیم در قزوین علی آقا یک کلام به من گفت: آقای کاشانی این 5 درصد را ببخشید، بدون هیچ حرفی پذیرفتم. بعد با هزار راهکار، میرویم برای تامین هزینههای روزانه باشگاه. با این وجود امسال هیچ کمبودی را حس نکردید. چه در دستمزدها، چه در امکانات مورد نیاز برای زمین تمرین و موارد گوناگون از تورنمنتهای مختلف بگیرید تا حریف های تدارکاتی اروپایی و قابل توجه.
بازیکنان هیچ کمبودی را احساس نکردند
وی در ادامه خطاب به بازیکنان پرسپولیس گفت: در این فصل کمبودی احساس نکردید و همه چیز سر جایش بود. خودتان میتوانید گواهی دهید. سالهایی که با پرسپولیس رفتهاند در باشگاه ایرانیان و تیم را راه نمی دادند و پاسپورتها را گرو نگه میداشتند! مسایل دیگری که وجود داشته و گفتنش به صلاح نیست و اصلا نمیشود بیانش کرد که البته آن بازیکنانی که بودند خودشان خبر دارند.
برای منافع خود ایجاد حاشیه میکنند
سرپرست باشگاه پرسپولیس همچنین خاطر نشان کرد: ما باید به سمت فوتبال حرفه ای قدم برداریم. طبیعتا هم سخت است. در این مسیر هم هزار حاشیه درست میکنند. هزار حرف در میآورند. ممکن است آدم های زیادی برای منافع خودشان ایجاد حاشیه کنند. به بازیکنان ما و دیگر تیمها زنگ بزنند و کارهای دیگری بکنند. ما باید به این مسائل حرفهای نگاه کنیم و حرفهای برخورد کنیم و اجازه ندهیم با این ترفندها ذهنمان را مشغول کنند و بین مان تفرقه بیندازند.
می خواهند جو تیم ما را برهم بریزند
وی افزود: بارها شنیدهام که گفتهاند با فلان بازیکن فلان تیم تماس گرفته شده است در حالی که ما در آن پست بازیکنان بسیار خوبی داریم. شما به من بگویید! برای چی چنین تماسی گرفته میشود؟ چه کسی این کار را میکند؟ غیر از این است که میخواهند جو تیم ما را به هم بزنند؟ جز این است که در پشت پرده این تماسها و هزار ترفند دیگر برای حاشیه سازی، منافع دیگری برای برخی ها وجود دارد؟
با احدی برای سرمربیگری مذاکره نکردهایم!
کاشانی تاکید کرد: صراحتا میگویم با احدی برای سرمربیگری پرسپولیس صحبت و مذاکره نشده است. به صراحت میگویم با بازیکنی برای پیوستن به پرسپولیس، از طرف ما تماس گرفته نشده است. نه خودمان و نه نمایندگانی از سوی باشگاه. حتی مدیر برنامه یکی از بازیکنان، قبل از بازی این تیم با پرسپولیس اصرار داشت وارد مذاکره شویم اما گفتم به لحاظ اخلاقی و حرفهای درست نیست.
وی ادامه داد: مذاکره با بازیکن، زمان و شرایط خاص خودش را دارد. مذاکره برای جذب بازیکن قانون دارد و ما هم بیگانه با این موضوع نیستیم و بر اساس روال اخلاقی و منطقی و حرفهای عمل می کنیم. همانطور که تا به حال عمل کردیم. در نیم فصل نامهای زدیم برای باشگاه سپاهان که آقای جعفرپور را میخواهیم. باشگاه نفت به ما نامه زد که صغیری را می خواهد. مس کرمان عادل کلاه کج را می خواست. هر کدام از اینها را هم در چارچوب خودش انجام دادیم.
آتش بیارهای معرکه کم نیستند
کاشانی در خصوص شرایط جاری پرسپولیس گفت: ممکن است در مواردی هم کسانی وارد ماجرا شوند و آتش بیار معرکه بشوند. حبیب کاشانی که زنده است و با مجموعه خودمان هم که رفیق هستیم. ما می توانیم مشکلاتمان را با هم در میان بگذاریم. روزی که شما به عنوان بازیکن به پرسپولیس آمدید بر اساس نیاز تیم و نظر سرمربی آمدید. کاری که هم منطقی است و هم حرفهای. دلیلی هم وجود ندارد غیر از این عمل کنیم.
سفت و سخت پای دایی ایستادم
وی افزود: در این سال ها که در فوتبال حضور داشتم شیوه مدیریتی من این بوده است. اینکه سرمربی تیم، عملا مدیر تیم است. بسیاری از کارها با نظر و طبق خواست سرمربی انجام میشود. زمانی که شما به پرسپولیس آمدید اسم هیچ کس جز آقای دایی به عنوان سرمربی تیم، مطرح نبود. ما با تدبیر آقای دایی بازیکنان را انتخاب کردیم، پایش ایستادم و سفت و سخت هم پایش ایستادم. این روزها هم جواب خیلی حرفها را نمی دهم. چون جواب دادن من به نفع تیم نیست. به صلاح هیچ کدام از ما نیست. من صبر می کنم. چون صلاح در این است. پاسخ دادن من فقط حاشیهها را بیشتر می کند و کسانی را که منتظر بیشتر شدن مشکلات ما هستند را خوشحال می کند. پس سکوت می کنم.
حاشیهها را با کمک هم مدیریت میکنیم
سرپرست باشگاه پرسپولیس در واکنش به اظهارات علی دایی گفت: سوالاتی در ذهن آقای دایی هست. ممکن است به بعضی مسائل، از عملکرد روزنامه بگیرید تا مسائل دیگر اعتراض داشته باشند یا ابهام و اعتراضی مطرح باشد. خب ما هم حتما توضیحاتی داریم. اما جای مطرح کردن این ابهامات و پاسخ ها در رسانه ها نیست. ما یک خانوادهایم و مثل هر خانوادهای حتما مشکلاتی هم داریم اما این را در جمع خودمان حل می کنیم.
خودمان باید مشکلات را مدیریت کنیم
وی با اشاره به دیگری علیرضا محمد و اشپیتیم آرفی در جریان دیدار الوحده امارات - پرسپولیس گفت: زمانی که روی نیمکت بین محمد و آرفی آن اتفاق افتاد گفتند تصاویر تلویزیونی هم از آن درگیری گرفته شده است. چرا ما باید اجازه بدهیم تلویزیون و رسانه ما را مدیریت کند؟! ما باید با تدبیر خودمان به این مساله بپردازیم و آن را مدیریت کنیم. ما خودمان می توانیم و حواسمان است که چه کار کنیم. چیز جدیدی نیست. مگر سال 87 کم حاشیه برای تیم بوجود آمد؟ مگر از داخل و خارج تیم کم مشکل بوجود آمد؟ مگر کم حاشیه سازی کردند؟ نهایتا چه شد؟ مگر غیر از این بود که در جمع خودمان تدبیر کردیم؟
کاشانی درباره عملکرد روزنامه پرسپولیس گفت: علی آقا سئوال دارد، سئوال حق ایشان است. مثلا درباره عملکرد روزنامه پرسپولیس میگویند. روزنامه پرسپولیس 300 شماره منتشر شده، خوب و بد عملکردش را باید در ترازو گذاشت و با هم سنجید. کلیت عملکرد این روزنامه در حمایت از تیم و باشگاه بوده و گاهی هم البته اشتباهاتی داشتهاند. آنهایی که در رسانهها فعالیت میکنند با این مسائل آشنا هستند و میتوانند قضاوت کنند. تیتر، مطلب و عکس هایی هم بوده که اشتباه بوده است و کسی هم منکرش نیست.
وی ادامه داد: کار رسانهای مشکل است و همیشه صد در صدی نیست. حتما ایرادهایی هم در کلیت کار یک روزنامه و طول مدت عملکردش پیش می آید. اما مسئله این است که باید آن چند اشتباه را اصلاح کنیم یا کل عملکرد روزنامه را هم با آن اشتباهات یکی کنیم؟
تلاش و هدف روزنامه پرسپولیس حمایت از تیم است
سرپرست باشگاه پرسپولیس تاکید کرد: همه تلاش و هدف این روزنامه حمایت از تیم و ارکان آن است. به خاطر مجموع عملکرد این روزنامه امروز این حس در وجودتان هست که اگر حقی از ما ضایع شود و یا بخواهیم حرفی بزنیم یا اگر بازیکنی چون هادی نوروزی به تیم ملی دعوت نمی شود، می تواند در این روزنامه مصاحبه کند و از حق خودش دفاع کند.
دایی مربی و مدیر تیم ماست
وی خطاب به بازیکنان پرسپولیس گفت: شما بالا بروید، پایین بیائید بازیکن هستید. آقای دایی هم مربی تیم و مدیر تیم ماست. هزار بار دیگر من و علی همدیگر را ببینیم ممکن است بر اساس اختلاف نظرهایی در جلسه دعوایمان شود، جلسه است دیگر. چند تا جلسه داشتیم حرف و حدیث بود اما این موضوع کینهای بین ما بوجود نیاورده است. بازیکن ما گل به خودی زده و من دستش را گرفتم و به او گفتم بلند شو مرد. اینقدر برای ما زحمت کشیدی که الان نباید ناراحت باشی. فوتبال همین است. جلال مصدوم میود من شب با او تماس مییرم، سپهر همچنین، رحمان طور دیگر. خانواده یعنی همین.
وی تصریح کرد: بله الان هم می گویم اگر باز هم جلسه فنی برگزار کنیم دوباره با علی دعوایمان میشود چرا که این جلسه فنی است اگر فردا صبح آقای دایی در این مملکت با هر کسی دعوایش بشود اگر من اولی نباشم دومین نفری هستم که برای حمایت از او به طرفش میروم. اما این دلیل میشود که ما نسبت به تیم اختلاف سلیقه نداشته باشیم. من بارها با محمود خوردبین اختلاف نظر داشتیم و بحث کردیم آیا تا به حال دیدهاید که من قبل از محمود خان از اتوبوس پیاده شوم. امکان ندارد. همیشه هم حرمت ایشان را داشتهایم و خواهیم داشت.
فوتبال تمام میشود و دوستیها و انسانیت ها می ماند
وی با ذکر این جمله که "دعوای ما اختلاف سلیقه است"، افزود: علی 10 سئوال از من دارد من 20 سئوال از او دارم. امکان ندارد ما نسبت به هم بیاحترامی کنیم. فوتبال تمام میشود و دوستیها و انسانیت ها می ماند. مگر فوتبال چیست که من بخواهم رودرروی علی دایی در بیایم یا بالعکس. که چه بشود؟ که 3 جام بگیریم و بگوییم ایها الناس ما سه جام گرفتیم و خیلی موفق هستیم؟ همین؟ خیلی موفق هستیم یعنی گرفتن 3 جام؟ که بعدش چه بشود؟
وی افزود: هر کدام از ما فارغ از پرسپولیس، جایگاه، کار و اعتبار خودمان را داریم. نه مدیری هستم که خانهام شمال شهر باشد و ویلا در شمال داشته باشم. فکر می کنم اکثر بچهها به منزل ما آمدهاند . من با ناراحتی شما ناراحت می شوم و با خوشحالی شما خوشحال میشوم.
بازیکن به وظیفه خودش در زمین مسابقه فکر کند
کاشانی خطاب به بازیکنان پرسپولیس گفت: امروز هم فقط به اینجا دعوتتان کردم که به هیچ عنوان به غیر از وظیفه بازیکنی خودتان کاری نداشته باشید. چه کسی خوب است، چه کسی بد است، کی چه میگوید، کاری نداشته باشید. کار تیم با سرمربیگری آقای دایی ادامه پیدا می کند. اختیار آقای دایی است که بعد از فصل شرایطش را بگوید. شما به من بگویید آقای دایی اگر قهرمان جام حذفی بشود برای من سود نمیکند؟ طبیعی است می گویند تیمی که کاشانی مدیرش بوده، آقای دایی مربیاش بوده دو قهرمانی پیاپی آورده است.
خیلی ها گفتند، دنبال دایی نرو
وی یادآور شد: 18 ماه پیش رفتم دنبال علی آقا، هزار تیم دیگر بود و علی آقا به من اعتماد کرد و آمد همه فکر می کردند بعد از باخت برگشت به استقلال، دایی را برکنار میکنم. این قدر مهم میدیدند این مساله را. آقای مظلومی گفتند افتخار من این بود که در دور رفت و برگشت پرسپولیس را مغلوب کردیم و در کارنامهاش ثبت شد. خیلیها حتی از مسئولان ورزشی به من گفتند نرو دنبال دایی، نمیتوانی با علی آقا کار کنی اما من کار خودم را کرده و میکنم. مربی هم کار خودش را می کند. با اعتقاد رفتم و سر حرف خودم هم هستم و با اعتقاد قلبی و عقلی بوده است. همه می گفتند استعفا کرده بگذارید برود، گفتم امکان ندارد. وقتی علی آمد سر تمرین گفتم گوسفند جلوی پایش بکشید.
شکست و پیروزی برای همه ماست
سرپرست باشگاه پرسپولیس تاکید کرد: علی دایی موفق نشود، شما (بازیکنان) هم ضرر می کنید. پس از اگر نفعی هست مال همه مان است. ما همه در یک کشتی هستیم و اگر این کشتی به ساحل سلامت برسد همه ما سهیم هستیم. همانطور که همه ما در شکست مقصریم. شکست برای همه ما و پیروزی برای همه ماست.
در جنجالها گوشت قربانی، پرسپولیس است
وی افزود: باشگاه تلاشش این است که این کشتی سالم به مقصد برسد . همه ارکان باشگاه در تلاشند. عیب و ایرادها را هم با کمک همه دلسوزان و پیشکسوتان برطرف می کنیم. در چند روز آینده با پیشکسوتان جلسه می گذارم چون برخیها وقتی دیدند شهر شلوغ است رفتند که از خانواده پرسپولیس علیه خانواده پرسپولیس حرف بکشند. فکر می کردند باید دو تا به نفع من و دو نفر به نفع علی آقا صحبت کنند. اما اینطور نیست و نمی گذاریم به این شیوه خانواده را از هم بپاشند. خیلی ها دنبال این هستند که چند نفر از من و تعدادی از علی دفاع کنند. در چنین حالتی گوشت قربانی باشگاه بزرگ پرسپولیس است.
دایی پرسپولیس را قهرمان جام حذفی میکند
سرپرست باشگاه پرسپولیس خاطر نشان کرد: چرا باید در رسانه و تلویزیون خودمان را بزنیم، حاصل آن چیست؟ از قول علی دایی نوشتند مگر اخراجم کنند که بروم. اگر ما علی را اخراج کنیم به خودمان بی احترامی کردیم. من اعتقاد دارم که تصمیمم در انتخاب علی دایی درست بوده. چون با شناخت، او را انتخاب کردم. کارنامه علی هم فصل گذشته نشان میدهد که چطور بوده. ما چند بازی داریم و برایمان خیلی مهم است. علی دایی میبرد . 20 خرداد ما قهرمان جام حذفی هستیم. آقای دایی می تواند بگوید من نیستم. این حق مسلم اوست. اما ما می خواهیم با او ادامه دهیم.
گاهی اشتباهاتی داشتهایم
وی تصریح کرد: تمام تلاشمان در طول فصل این بود که کارها به بهترین نحو پیش برود. اما گاهی اشتباهاتی هم داشتیم. گاهی با وجود دیدن مشکلات، تعارف کردیم. من دو مورد دیدم نگفتم، علی سه مورد دیده نگفته، دو مورد من شده 20 مورد و 3 مورد علی شده 30 مورد، ای کاش این موردها و تقاضاها و اعتراضات در جلسات اتفاق میافتاد تا کار به اینجا نکشد. اما هنوز هم دیر نشده. هنوز هم حرفی داشته باشم می زنم اما به خود علی دایی.
منتظرند علیه دایی حرف بزنم
کاشانی خاطر نشان کرد: کسانی منتظرند که من علیه علی و بلعکس صحبت کنیم. اما من این کار را نمی کنم. چون روابطی فراتر از فوتبال بین ماست. وحید وقتی به تیم ما آمد چند پیشنهاد بهتر داشت اما آمد پرسپولیس. وقتی میخواست امضا کند اصلا قراردادش را نخواند و گفت: برای شما امضاء میکنم. وحید میداند که در فوتبال حرفهای اول باید وکیلش امضا کند سپس بازیکن ولی او امضا کرد. این بار من را زیاد می کند.. ما خودمان برای بازیکن ارزش قائلیم. امروز به شما می گویم فوتبالتان تمام میشود، احترام و ادب و دوستی را از دست ندهید که برایتان ماندگار میشود.
وی تاکید کرد: آنهایی که منتظرند من بر علیه دایی تعدی و بیاحترامی کنم از من چنین کاری را نخواهند دید. به هیچ عنوان علیه دایی حرف نمی زنم. علی رغم اینکه خیلیها در همین ایام علیه من حرف زدند و تهمت زدند.
وارد بازیهای این و آن نشویم
کاشانی خطاب به بازیکنان پرسپولیس گفت: ختم کلام، شما بازیکن هستید. ارکان باشگاه هستید و وظایف خودتان را دارید. فردا صبح علی دایی از سر تا پا مرا فحش داد، هیچ کس حق ندارد دخالت کند. حیطه اختیارات شما زمین چمن است. کی راست میگوید، کی دروغ میگوید، کی حق میگوید کی ناحق است جزو حیطه وظایف شما در باشگاه نیست. چرا که مهم تر از من و علی آقا و شما باشگاه پرسپولیس است. خیلیها میخواهند ما را رو در روی هم قرار دهند. هشتم خرداد نیاز داریم که هواداران به ورزشگاه بیایند. وارد بازیهای این و آن نشویم. در پایان، حرف اول و آخر را علی دایی میزند. در زمین مسابقه شما نشان می دهید که ما تیم هستیم.
وی در خاتمه تصریح کرد: به افتخار پرسپولیس، به افتخار علی دایی، به افتخار خودتان، به افتخار هواداران، به افتخار کادر فنی، به افتخار همه قلبهایی که برای تیم میتپد، کار می کنیم. ما نسبت به هم اعتقاد داریم حرف داریم اما کینه نداریم. دشمنی نداریم. به افتخار همه ارکان باشگاه، به وظایفمان عمل میکنیم و حرمتها را نگه می داریم. ما یک تیم هستیم. 20 خرداد با قهرمانی (در جام حذفی) تصمیم میگیریم که چکار کنیم
رقابت نزدیک تیمهای بالای جدول با قهرمانی سپاهان و قطعی شدن راهیابی تیمهای استقلال و ذوب آهن به لیگ قهرمانان آسیا تمام شد اما هنوز جنگ بقا در انتهای جدول برقرار است.
در پایان هفته سی و سوم مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای کشور و در فاصله یک هفته مانده به پایان این رقابتها 6 تیم؛ شاهین بوشهر، پاس همدان، سایپای البرز، راهآهن شهرری، نفت تهران و پیکان قزوین خطر سقوط به لیگ دسته اول را به شدت احساس میکنند.
با این شرایط در هفته سی و چهارم و پایانی لیگ برتر پنج دیدار از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چرا که حداقل یک سر مسابقه تیمی برای بقا جانانه میجنگد. در زیر اشارهای خواهیم داشت به شرایط تیمهایی که با سقوط به لیگ دسته اول تنها به اندازه یک شکست یا تساوی دیگر فاصله دارند!
شاهین بوشهر؛ شانس بقای تیم میثاقیان بیش از دیگر تیمهاست
شانس بقای این تیم بوشهری بیش از دیگر تیمهای قعرنشین است، نه به این خاطر که تیم میثاقیان از نظر امتیازی و رده بندی بالاتر از دیگر تیمهاست، بلکه از این بابت که در هفته سی و چهارم لیگ برتر میزبان است و با حمایت تماشاگرانش به میدان میرود. شاهین در هفته پایانی لیگ برتر میزبان تیم نفت تهران است، یکی از تیمهایی که خطر سقوط به لیگ دسته اول را احساس میکند.
سرنوشت دست شاهین است و این تیم میتواند سرنوشت را آنطور که خودش میخواهد، ترسیم کند. شاگردان میثاقیان با سه امتیاز بازی روز جمعه مقابل نفت تهران در لیگ برتر ماندنی میشوند، حتی اگر از نفت تهران امتیاز هم بگیرند و از سوی دیگر پیکان قزوین در مصاف با پرسپولیس به پیروزی نرسد، در جمع برترینهای فوتبال ایران ماندگار میشوند.
پاس همدان؛ سند بقای پاس دست استقلال است
پاس همدان نیز مانند شاهین بوشهر شانس زیادی برای بقا در لیگ برتر دارد، از این بابت که در دیدار پایانی فصل دهم میزبان است و با حمایت تماشاگرانش به میدان میرود. تیم پاس در هفته پایانی لیگ برتر به مصاف استقلال میرود، تیمی که برای قهرمانی نمی جنگد اما در تکاپوی دستیابی به سکوی دوم جدول است تا حضور خود در فصل آتی لیگ قهرمانان آسیا را قطعی کند. با این شرایط پاس کار آسانی مقابل استقلال با انگیزه ندارد و برای ماندن در لیگ برتر باید تا پای جان بجنگد.
پاس اگر استقلال را شکست دهد، تحت هر شرایطی در لیگ برتر میماند اما اگر با نتیجه تساوی زمین را ترک کند و تیمهای نفت تهران و پیکان قزوین در هفته آخر امتیاز از دست دهند، بازهم در لیگ برتر میماند. پاس حتی اگر ببازد، باز هم تحت شرایطی میتواند در لیگ برتر بماند که آنهم منوط به شکست دو تیم فانوس بدست نفت و پیکان است.
سایپای البرز؛ برای ماندن باید قهرمان را شکست دهند
نارنجی پوشان کرجی اگر فقط چند دقیقه در بازی با تراکتورسازی دوام میآوردند و پیروزی را با تساوی عوض نمیکردند، امروز درگیر ماجرای بقا و سقوط نبودند. آنها در هفته سی و چهارم کاری دشوار پیش رو دارند و برای ماند در لیگ برتر باید سپاهان، قهرمان لیگ دهم را شکست دهند. شاگردان مایلیکهن که در هفتههای اخیر از بابت نتیجه گیری روندی نزولی را طی کردهاند، مانند شاهین و پاس با یک پیروزی در لیگ ماندگار میشوند.
سایپا در لیگ برتر میماند اگر سپاهان را شکست دهد. این تیم با تساوی برابر سپاهان اصفهان هم لیگ برتری خواهد ماند، اگر راه آهن، نفت و پیکان در هفته سی و سوم لیگ برتر امتیاز از دست بدهند. شاگردان مایلی کهن با وجود شکست برابر سپاهان هم میتوانند در لیگ برتر ماندگار شوند، اگر دو تیم از سه تیم فانوس بدست ردههای پانزدهم تا هفدهم جدول لیگ را با شکست به اتمام برسانند.
راه آهن شهرری؛ بازهم زردپوشان برای بقا میجنگند
دیگر این بصورت یک عادت درآمده است که راه آهن در هفتههای پایانی لیگ برتر برای بقا بجنگد. تیم راه آهن نیز در هفته پایانی لیگ برتر میزبان است، میزبان مس کرمان که در هفته سی و سوم با تحمیل شکست 3 بر صفر به شاهین بوشهر، این تیم را به منطقه خطر فرستاد. نتیجهای که مس در بازی با شاهین بدست آورد، نشان داد، که تیم مرفاوی با اینکه شانسی برای صعود به پلههای بالای جدول ندارد اما همچنان با انگیزه است و با تمام وجود به میدان میرود.
رویارویی با چنین تیمی کار شاگردان تارتار را دشوار میکند، به ویژه در روزی که تیمهای نفت تهران و پیکان قزوین لغزشی دیگر از این تیم هستند. راه آهن بدون قید و شرط در لیگ برتر ماندنی میشود اگر در بازی با مس کرمان برنده شود. اگر نفت و مس امتیاز از دست بدهند، این تیم با وجود توقف در دیدار با شاگردان مرفاوی نیز میتواند امیدوار به بقا باشد. راه آهن اگر روز جمعه بازنده زمین را ترک کند تنها در یک صورت در لیگ برتر میماند و آنهم باخت دو تیم قعرنشین نفت و پیکان.
نفت تهران؛ راهی به غیر از برد ندارند
نفتیهای تهران خطر سقوط به لیگ برتر را به شدت احساس میکنند. این تیم در دشوارترین و تعیین کنندهترین دیدار فصل خود روز جمعه هفته جاری در بوشهر به مصاف شاهین میرود، حریفی که خود دغدغه بقا در لیگ برتر را دارد. نفت روز جمعه با شاهین و خیل هوادارانش روبهرو میشود و برای بقا باید از غیرممکن، ممکن بسازد.
بقای نفت قید و شرطی ندارد. این تیم باید، شاهین را ببرد تا فصل آینده همچنان یکی از تیمهای لیگ برتری باشد. البته نفت تهران در یک حالت بدون برنده شدن در این بازی هم لیگ برتری خواهد ماند. این تیم اگر در بازی با شاهین به نتیجه تساوی برسد و راه آهن در بازی با مس بازنده شود، می تواند به عنوان پانزدهمین تیم لیگ برتر جشن بقا به راه بیاندازد!
پیکان؛ دل به ابر و باد و مه و خورشید دارند!
بعد از استیل آذین که در هفته سی و سوم با شکست برابر شهرداری تبریز وداعش با لیگ برتر قطعی شد، پیکان نزدیک ترین تیم به لیگ دسته اول است. تیم ضیایی با وجود برتری مقابل راه آهن همچنان در خطر سقوط است و در هفته آخر برای ماندن باید پرسپولیس را در ورزشگاه آزادی شکست دهد. شکست پرسپولیس در ورزشگاه آزادی گرچه دیگر مانند گذشتهها دشوار نیست اما برای تیمی که بار استرس بقا در لیگ برتر را دارد، برتری مقابل سرخپوشان نمیتواند کار چندان آسانی باشد.
پیکان در صورتی لیگ برتری میماند که پرسپولیس را در هفته آخر شکست دهد و تیمهای شاهین و پاس در این هفته بازنده شوند و سایپا و راه آهن حداقل با نتیجه تساوی زمین را ترک کنند.
جدول ردهبندی لیگ برتر در پایان هفته سی و سوم به شرح زیر است:
1 - سپاهان اصفهان 66 امتیاز (قهرمان)
2 - استقلال تهران 62 امتیاز
3 - ذوب آهن اصفهان 60 امتیاز
4 - پرسپولیس تهران 55 امتیاز
5 - تراکتورسازی تبریز 54 امتیاز
6 - فولادخوزستان 51 امتیاز
7 - مس کرمان 51 امتیاز
8 - ملوان بندرانزلی 45 امتیاز
9 - صنعت نفت آبادان 42 امتیاز
10 - صبای قم 41 امتیاز
11 - شهرداری تبریز 37 امتیاز
12 - شاهین بوشهر 35 امتیاز - تفاضل گل 5-
13 - پاس همدان 35 امتیاز - تفاضل گل 16-
14 - سایپای البرز 34 امتیاز - تفاضل گل 6-
15 - راه آهن شهرری 34 امتیاز - تفاضل گل 10-
16 - نفت تهران 33 امتیاز - تفاضل گل 7-
17 - پیکان قزوین 33 امتیاز - تفاضل گل 18-
18 - استیل آذین 28 امتیاز - (سقوط به دسته اول)
در حالی که سوءتفاهم برخی نقاشان و تصویرگران از شمشیر علی (ع) مشهور به ذوالفقار به سینما و اثر ماندگار محمد رسول الله (ص) ساخته مصطفی عقاد هم رسید، سوء برداشت درباره تیرهای سه شعبه حرمله به سریال مختارنامه هم سرایت کرد. ترجمه ناقص از واژه ذوالفقار و تصور نادرست از آن موجب شد تا اکثر علاقمندان علی(ع) تصور کنند شمشیر ایشان دارای دو تیغه بوده و این موضوع در نقاشی های قهوه خانه ای و شمایل تکرار می گردید. در ساخت فیلم محمد رسول الله (ص) نیز مصطفی عقاد برای عدم تضاد اثر خود با اعتقادات و ذهنیت شیعیان، این شمشیر را به صورت دو تیغه تصویر کرد، در حالی که مطابق با نقل تاریخ و مفاهیم منطقی، شمشیر امیر مومنان دوتیغه نبوده، بلکه دولبه بوده و دو سمت آن تیز و برنده بوده است.
مرحوم علامه محمدتقی جعفری، از بزرگترین مفسران و شارحان نهج البلاغه در سخنان خود با توضیح اینکه اصولا جنگیدن با شمشیر دو تیغه غیرممکن و بسیار دشوار است و این شمشیر مرتب در بدن دشمن یا اسلحه او گیر می کند، تاکید داشتند که مقصود از ذوالفقار دولبه بودن شمشیر است، نه دوتیغه بودن آن و بر خلاف اکثر شمشیرهای رایج در آن عصر که یک لبه تیز داشتند و تنها در یک مسیر می بریدند. ذوالفقار دارای دولبه تیز بوده و هم در جلو و هم در عقب آوردن برش داشت که استفاده از چنین شمشیری نیاز به قدرت بدنی فوق العاده صاحب آن دارد که علی (ع) از آن برخوردار بود.
با این حال، تصور اشتباه از ذوالفقار تعدیل نشد و کماکان به همان شکل تصویر می شود.
یکی دیگر از مسایل مبهم استفاده از تعبیر تیرهای سه شعبه حرمله در مقاتل است.
این تیرها که بنا بر برخی مقاتل در سه نقطه از واقعه عاشورا از آن استفاده شد، بر چشم عباس بن علی ، گلوی علی اصغر و قلب مبارک سیدالشهدا علیهم السلام توسط حرملة بن کاهل اسدی فرود آمد.
اما تصاویر نمایش داده شده از تیر سه شعبه نیز مانند ذوالفقار دارای اشتباه فاحشی بود.
تیر مذکور با سه پیکان تصویر شد، در حالی که چنین تیری اصولا امکان هدف گیری دقیق نداشته و پرتاب آن موجب کاهش سرعت و قدرت تیر می گردد.
در حالی که مقصود از سه شعبه بودن تیر، ایجاد برش در سه جهت است که بر خلاف تیرهای معمولی که تنها در جهت سر پیکان برش ایجاد می کردند، تیر سه شعبه با داشتن لبه های برنده یک پیکان در سه جهت جراحت ایجاد می کرد.
تعبیر مقاتل درباره خارج کردن تیر سه شعبه ای که به قلب امام حسین(ع) زده شد، توسط ایشان از پشت مبارک نشان دهنده عمیق بودن این جراحت دارد، در حالی که تیر سه شعبه نشان داده شده در مختارنامه، اصولا قابل خارج کردن از طرف دیگر بدن نمی باشد.
البته به نظر می رسد میرباقری نیز در مختارنامه همانند مصطفی عقاد در فیلم الرساله یا همان "محمد رسول الله"(ص) تلاش کرده همان باور رایج میان مردم را به تصویر کشیده است
در حالی که اظهار نظر اخیر سید محمد خاتمی درباره اینکه مردم و نظام و رهبری متقابلا ظلمها را چشم پوشی کنند، با واکنش منفی گستردهای در اصلاح طلبان تندور مواجه شده است و رسانههای این طیف با حمله تند و توهین های گسترده به خاتمی، وی را متهم به انواع القاب منفی کرده اند، در جریان اصول گرایان، هیچ واکنش مثبتی به اظهارات متفاوت سید محمد خاتمی نشان داده نشده است. رئیس جمهور سابق اخیرا گفته بود: «اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است، به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.» سخنانی که در شبکه های اجتماعی با تمسخر شدید طیف تندرو اصلاحطلب و اپوزیسیون همراه شد و به عنوان نمونه، سایت بالاترین که عمدتا کاربرانش دیدگاه های حمایت آمیز نسبت به خاتمی داشتند، در مطالب و لینک های مکرر، او را به باد انتقاد و تمسخر و حتی توهین گرفتند.
این اظهارات خاتمی در جهت بخشش متقابل ظلمها که هزینه سنگینی برای وی در پایگاه اجتماعی او بین اصلاح طلبان تندرو داشته و خواهد داشت، در جهت کاهش تنش بین این طیف و نظام ایراد شده بود، اما رسانه های اصول گرا بویژه طیف افراطی این رسانه ها که کوچکترین انتقاد خاتمی را تا پیش از این فتنه گری تلقی کرده و به پوشش گسترده آن می پرداختند، در برابر این گام خاتمی به سوی نظام سکوت کرده اند که شاید به عدم پیش بینی ایشان نسبت به اخذ موضع معتدل توسط خاتمی و دعوت همگان به اعتدال بوده است.
این درحالی است که افرادی که با خاتمی آشنایی نزدیکی دارند، به خوبی آگاه هستند که وی تمایل زیادی برای تعامل با نظام داشته و به شخص رهبر انقلاب نیز ارادت ویژهای دارد و این ارادت و حمایت متقابل رهبری موجب شد تا در طول 8 سال ریاست جمهوری وی، به رغم حوادث بزرگی نظیر قتلهای زنجیرهای، حوادث 18 تیر و کوی دانشگاه، توقیف مطبوعات نزدیک به وی و جریان فکری اش، دستگیری اصلاحطلبان و ردصلاحیت نمایندگان مجلس ششم، هیچ گاه ارتباط خاتمی با رهبر انقلاب به شرایطی نظیر بی اعتنایی به احکام حکومتی، خانه نشینی و دورکاری نرسید؛ امری که با حوادث اخیر کشور، موجب کنایه های مکرر رسانه های اپوزیسیون به خاتمی، با اشاره به رفتار جانشین وی شد.
«آینده» قبل از انتخابات 1388، اطلاعات منتشر نشدهای را درباره میزان ولایتپذیری سید محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق کشور از رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای منتشر کرده بود که به همین بهانه باز نشر میگردد:«بنابر این اطلاعات خبرنگار «آینده»، در یکی از جلسات روزهای شنبه شورای عالی امنیت ملی در حالی که خاتمی رئیسجمهور وقت و رئیس شورای عالی امنیت ملی بود، موضوعی مطرح شده و پس از گفتگو و بحثهای اعضای شورا، با نظر مساعد سید محمد خاتمی و ارائه استدلالهای او در حمایت از آن، موضوع به تصویب میرسد.
دو روز بعد و در جریان جلسات هفتگی رئیسجمهور با رهبر انقلاب که روزهای دوشنبه به صورت هفتگی برگزار میشد، فرمانده کل قوا با اشاره به این مصوبه شورای عالی امنیت ملی، نظر منفی خود را نسبت به آن ابراز میکنند. رئیسجمهور وقت نیز پس از دقایقی بحث درباره دلایل این مصوبه، زمانی که به رغم ارائه دلایل خود از قطعیت نظر رهبر انقلاب مطلع میشود، بحث را خاتمه داده و اظهار میکند، نظر رهبری فصلالخطاب است.
در جلسه بعدی شورای عالی امنیت ملی که 12 روز بعد از این دیدار تشکیل میشود، سید محمد خاتمی مجدداً موضوع این مصوبه را طرح کرده و اعلام میکند به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی، پس از بررسیهای مجدد، تصمیم به تغییر در نظر قبلی خود گرفته و مجدداً درباره موضوع جمعبندی صورت گرفته و مصوبه اصلاح میگردد، در این جلسه حاضران با تعجب از تغییر موضع یک باره خاتمی از وی می پرسند که آیا این نظر شماست یا نظر رهبری که خاتمی با قاطعیت جواب می دهد: این نظر خودم هست و آیا انسان نمی تواند نظرش را تغییر دهد؟ من روی موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم.
در دیدار سید محمد خاتمی با رهبر انقلاب که بعد از این جلسه انجام میشود، آیتالله خامنهای با اشاره به این که از طریق نمایندگان خود در شورای عالی امنیت ملی در جریان مباحث جلسه شورا قرار گرفتهاند، اظهار میکنند: "آقای خاتمی! من بعد از شنیدن گزارش جلسه، شما را دعا کردم، چرا که هم نظر من را درباره اصلاح مصوبه انجام دادید و هم موضوع را با مسئولیت خود و بدون آن که هزینهای از رهبری بکنید، تمام کردید."
جدای از فیلم امام علی (ع) که تنها شخصیت زن در فیلم کاراکتر قطام بود که وجوه منفی داشته، میرباقری در دیگر فیلم های تاریخی خود همواره سعی کرده زنان را در دو جنبه خیر و شر به نمایش بگذارد. نگاه میرباقری به زنان در سریال »معصومیت از دست رفته» یک نگاه دوقطبی و خاکستری بود که دوطیف خیر و شر را در کنار هم روایت میکرد. همین دوگانگی در سریال مختارنامه نیز تعمیم یافته و در اینجا نیز با دو قطب خیر و شر و نگاه سیاه و سفیدی از زنان مواجه هستیم و البته در بین این دو قطب متضاد نیز زنانی را میبینیم که در میانه این دو قطب قرار دارند که نه شیطانصفت هستند نه فرشتهسیرت؛ مثل ناریه (نسرین مقانلو) زن اول مختار که با وی بر سر جنگاوری و به زبان امروزی سیاست ورزی مخالف است، زبان تلخ وتندی دارد، اما موقعیت مذموم قطام در سریال امام علی(ع) را ندارد. اگر بخواهیم در میان زنان مختارنامه کسی را با قطام مقایسه کنیم، باید به جاریه خواهر مختار اشاره کنیم که با برادرش در همه چیز متفاوت است. او همسر عمرسعد، دشمن مختار میشود و با برادرش برسر دین و دنیا، جنگ و ستیز دارد. البته در قسمتهای اخیر مختارنامه با زنی مثل خاشع (بهنوش طباطبایی) همسر منذربن زبیر مواجه میشویم که بیشباهت به قطام نیست. او نیز مثل قطام کابینش را برای ازدواج با برادرشوهرش جعفر، خون مختار قرار داده و کینهورز و انتقامجوست. ضمن اینکه خود ویشکا آسایش که نقش قطام را بازی میکرد در نقشی کوتاه در مختارنامه، نقش جعده همسر امام حسن(ع) را بازی میکند که همفکر و مرام معاویه و یزیدیان است و در شهادت امام حسن(ع) نقش مؤثری دارد.
با این حال، همه زنانی که در مختارنامه میبینیم شخصیت منفی و کینهجویی ندارند. مهمترین آنها عمره (فریباکوثری) همسر دوم مختار است که رابطه عاطفی و عاشقانه نزدیکی با مختار داشته و با آنکه پدرش فرماندار کوفه و از شیوخ انصاری در افکار سیاسی با دامادش در یک حزب و جناح نیست، همواره از مختار حمایت و پشتیبانی کرده و در پیروزیهای مختار نقش بسیار مؤثری ایفا میکند.
جالب اینکه یکی از قطعات موسیقی مختارنامه به قطعه عمره مشهور است که هر وقت او در صحنه حضور دارد و با مختار در مراوده و گفتوگوست شنیده میشود؛ قطعهای که وجوه عاشقانه و دراماتیک آن بیش از قطعات دیگر موسیقی این سریال است و این نشان میدهد که در این سریال حضور زنان حتی در ساخت و تنظیم ملودی کار نیز تأثیر داشته است. حضور زنان در سریال مختارنامه متناسب با موقعیت تاریخی آنان به ?شکل عمده ثابت و متغیر تقسیم میشود. بدین معنی که برخی از آنان مثل عمره یا جاریه و ناریه تا انتهای این مجموعه و به تناوب زمانی و درامی در پیشبرد قصه تأثیر گذاشته و حضور دارند و برخی دیگر نیز در برخی از قسمتهای آن دیده میشوند.
البته باید در تحلیل موقعیت این زنان به مقتضیات دراماتیک و واقعیتهای تاریخی قصه، رجوع کرد. بدین معنی که ممکن است برخی از آنها به لحاظ دراماتیک حضور کوتاهی در سریال داشته باشند اما از حیث تاریخی، تأثیر عمیق و مؤثری بر قهرمان داستان داشتهاند؛ مثل مادر مختار( ژاله علو) که حضور کمی در جلوی دوربین دارد اما در تربیت و هدایت مختار تأثیر عمیقی داشته است. در سکانس کوتاهی که به ملاقات مختار با مادرش در طائف اختصاص داشت نشانههای این تأثیرپذیری بهروشنی قابل درک بود.
از جمله نقشهای کوتاهی که به زنان در مختارنامه پرداخته میتوان به حنانه (گوهر خیراندیش) اشاره کرد که دایه عمرسعد بود و در معرفی این شخصیت به مخاطب نقش مهمی داشت.
همچنین همسر کیان ( الهام حمیدی) که یک زن ایرانی بود و حجب و حیا و وقار زن ایرانی را در مقابل زخم زبان و نیش و کنایههای جاریه، خواهر مختار به او دیده بودیم.همچنین حضور کوتاه همسر زبیر(مریم بابونی) که قصه کربلا و حوادث عاشورا از زبان او برای مختار و البته مخاطبان روایت میشود. قطعا در ادامه داستان مختار باز هم با چهره زنانی مواجه خواهیم شد که در پیشبرد قصه، نقشی داشتهاند.
واقعیت این است که میرباقری در مختارنامه سعی کرده است تا تصویر و روایتی عادلانه از حضور و سهم زنان را در قیام مختار و قصه مختارنامه روایت کند و بیش از آنکه سویه دراماتیک آن را برای جذابیت و گرمکردن موتور درام به کار ببرد به واقعیتهای تاریخی در ارتباط با شخصیتهای مونث قصه، وفادار بماند البته یکی از دشواریهای ژانر تاریخی نه فقط درباره بازنمایی نقش زنان که حتی در تصویری که از کاراکترهای مردانه و حتی خود قصه وجود دارد، موقعیت دوگانه کارگردان بین وجوه دراماتیک داستان و سویه تاریخی و واقعگرایانه قصه است.
مثلا در ارتباط با همین موضوع آیا باید در ترسیم شخصیتهای زن تاریخی صرفا به منابع و ماخذ تاریخی اتکا کرد تا عناصر دراماتیک این شخصیتها را برجسته کرد تا جذابیتهای نمایشی قصه بیشتر شود؟
با این حال بهنظر میرسد که میرباقری از تجربیات قبلی خود استفاده کرده و با حرکت در میانه این دو نگرش، تلاش کرده تا تصویری معقول و منطقی از زنان را در این سریال، روایت کند. به عبارت دیگر قصه بهگونهای روایت میشود که جنسیت، نه رخدادهای تاریخی را رقم بزند و نه ابزاری برای گرم نگه داشتن درام و جذابیتهای آن باشد