عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

در سطح جهان دیکتاتور‌ها با سیبیل‌هایشان شناخته می‌شوند. سیبیل‌هایی که با شروع قرن بیستم نماد یک طبقه خاص محسوب می‌شدند، رفته رفته به نماد دیکتاتور‌ها در سطح جهان مبدل شدند. هر دیکتاتوری که بنا داشت خود را سر‌شناس تر از دیگران معرفی کند، سیبیل‌هایش را به سبک دیگری آرایش می‌کرد و این چنین شد که دیکتاتورها سیبیل دار شدند و سبیل جزء لاینفکی از زندگی آنها شد.
مجله امریکایی فارن پالیسی، در گزارش تصویری خود به «دیکتاتورهای معروف سیبیل دار» پرداخته است، که در ذیل به آن اشاره می شود.

مصطفی کمال آتاتورک
تقریبا تمامی ابعاد شخصیتی و ویژگی‌های کمال آتاتورک- معمار ترکیه نوین- در تاریخ معاصر ترکیه باقی مانده است، حتی سیبیل‌های او. تصویر بالا مربوط به اوایل قرن بیستم (????) می‌شود، هنگامی که کمال در ارتش ترکیه عثمانی بود. البته بعد‌ها که آتاتورک در سال ???? قدرت را به دست گرفت و به سمت اصلاحات سیاسی اقتصادی حرکت کرد، قبض و بسط‌هایی در سیبیل او ایجاد شدو اخلاف او نیز این روز‌ها سیبیل دارند. 

ژنرال فرانسیسکو فرانکو
در میان دیکتاتورهای دهه‌های میانی قرن بیستم، سیبیل ژنرال فرانکو اصلا به چشم نمی‌آید. شاید به همین دلیل هم باشد که این روز‌ها در این کشور و کشورهای همسایه کسی سیبیل نمی‌گذارد. اما تاثیر شخصیت و سیبیل‌های این دیکتاتور به اندازه‌ای بود که حتی بعد از مرگ او نیز کسانی بودند که همچنان خود را وفادار به او احساس می‌کردند. کسانی چون پینوشه در شیلی، فرناندو رومئو لوکا گارسیا در گواتمالا و.... 

آدولف هیتلر
چهره هیتلر در تاریخ، مطمئنا با سیبیل‌هایش زنده خواهد ماند. آن گونه که تاریخ نگار آلمانی – رایش کوهن- در کتاب خود در وصف سیبیل‌های هیتلر نوشت: «سیبیل‌های هیتلر نه تنها با او نمردند بلکه با مرگ او تدهین شدند. آن سیبیل‌ها جوهره او بودند و به بخش سیاه تاریخ تعلق داشتند». 

ژوزف استالین
در تاریخ روسیه شوروی هرگاه که نامی از استالین آورده می‌شود، سریعا تصویر سیبیل‌های او در ذهن‌ها زنده می‌شود. او برخلاف دیگر دیکتاتورهای دهه‌های میانی سده بیستم، چندان در پی تغییر سیبیل خود نبود.  از همین رو بود که یکی از نخست وزیران یوگوسلاوی روزگاری در توصیف استالین گفت «استالین در سراسر دنیا با سیبیل‌هایش شناخته می‌شود نه بواسطه عقل سلیمش». 

صدام حسین
او یکی از دیکتاتورهایی بود که سیبیل‌هایش شباهت بسیاری به سیبیل‌های استالین داشت. اما برخلاف استالین، سیبیل‌های صدام بسیار پُرپُشت‌تر از همتای روسی خود بود. با آغاز حمله امریکا به عراق علاوه بر سیبیل‌های او ریش‌های او نیز رشد روز افزونی یافتند وبه هنگام دستگیری صدام، ریش‌های او نیز به مانند سیبیل‌هایش بودند. 

رابرت موگابه
سیبیل‌های رابرت موگابه- رئیس جمهور زیمباوه- به اندازه‌ای باریک هستند که به راحتی می‌توان از کنار آن گذشت. سیبیل‌های باریک او که به اندازه قطر یک مسواک نیز نیستند، تنها پرهیبی از هیتلر را در اذهان زنده می‌کند. موگابه در سال ???? اعلام کرد «من هیتلر زمانه هستم، هیتلری که تنها به دنبال یک هدف است و آن هم برقراری عدالت، حاکمیت و استقلال برای مردمانش است. اگر این ویژگی‌های هیتلر است، من ده‌ها بار بیشتر از هیتلر، هیتلر هستم». 

الکساندر لوکاشنکو
خبرنگار CNN، در توصیف آخرین دیکتاتور اروپا در سال ???? گفت «مردی که سبک حکومت دهه ?? او، از سیبیل‌های استالینی او آشکار می‌شود». مردی که از سال ???? در راس قدرت است و زمام امور کشور بلاروس را در دست دارد. لوکاشنکو دانشجویانی را که در انتقاد از او سیبیل‌های مصنوعی به صورت زده بودند، زندانی کرد. در سال ???? که او به لیتوانی رفته بود مخالفان او تابلوهایی با این جمله بر دست داشتند «جایی برای سیبیلو‌ها نیست»


 

من هنوز دیپلمات هستم/با شعار نمی?شود دهان مردم را بست/در دوران متکی قبیله گرایی حاکم بود/طرفین دخیل در انتخابات اشتباه کردند.

صادق خرازی هنوز خود را یک دیپلمات می?داند. چرا که به گفته خودش همچنان در استخدام وزارت خارجه است ولی به خاطر مسائل شخصی در مرخصی به سر می?برد.
البته آنگونه که از صحبت?های خرازی استنباط می?شود، متولیان دستگاه دیپلماسی کشور آنچنان بی?تمایل به تداوم این مرخصی نیستند. سفیر سابق ایران در فرانسه این روزها اگرچه دغدغه مسائل مربوط به دیپلماسی کشور رهایش نکرده ولی بیشتر وقتش را به تهیه و جمع آوری نسخ خطی و تاریخی می?گذراند و یکی از کلکسیونرهای این آثار شده است.

وی در گفت?وگویی صریح و بی?پرده ضمن بررسی نقاط ضعف و قوت سیاست خارجی دولت اصلاحات، انتقادات جدی به مدیریت منوچهر متکی وارد کرده و از علی اکبر صالحی به عنوان شخصییتی تحصیلکرده، صادق و سالم یاد می?کند.

گفت?وگو با صادق خرازی از مسائل مربوط به سیاست خارجی ایران و تحولات منطقه آغاز و با انتقادات او به طرفین دخیل در حوادث بعد از انتخابات پایان می?یابد.

*اکثر دیپلمات‌ها بعد از پایان دوران کاری‌شان از لاک محافظه کاری خارج می‌شوند. این موضوع برای صادق خرازی هم صدق می‌کند؟
صادق خرازی هنوز خودش را معتقد به معیار‌های دیپلماتیک می‌داند. یعنی معتقد به یک نوع ادب و آداب و رعایت اخلاق حرفه‌ایی کاری هستم. من هنوز دیپلمات هستم. البته به دلیل وضعیت شخصی?ای که دارم در موقعیت مرخصی هستم. من اگر از دستگاه دیپلماسی هم بیرون بیایم روش و منشم همین است.

*یعنی چگونه است؟
بالاخره فردی هستم معتقد به حضور و تحرک سیاسی، معتقد به چارچوب و قواعد انقلاب اسلامی و باورهای ملی و دینی، هویت همه هم نسلی?های من به عظمت انقلاب مربوط است. معتقد به تحرک و نشاط اجتماعی و سیاسی هستم. من باورهای خودم را در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی دارم.

معتقد هستم که عدالت مهم ترین عنصر و شاخصه اجتماعی و خواست امروز آحاد مردم ایران است و خاستگاه 200 ساله دارد. برای تحقق عدالت باید کارهای جدی انجام داد. با شعار نمی?شود دهان مردم را بست. عدالت، آزادی و توسعه را هم عرض هم می‌دانم. هرگز توسعه را مقدم بر عدالت نمی?دانم، در جامعه?ای مثل ما که طبقات پائین آن فوق العاده گرفتار هستند، باید به مفهوم عدالت جدی‌تر رسیدگی شود .در طبقه?های اجتماعی بخش آسیب‌پذیر در بحران زندگی می?کنند و آلام مردم روزمره شده و دارای وضعیت آشفته هستند. این آشفتگی شایسته مردم بزرگوار ایران نیست و این درد نشان دهنده این است که به تبار عدالت خواهی ملت ایران باید توجه جدی‌تر بشود.

آقای دکتر، شما گفتید که در مرخصی هستید در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی کشور ما و مسئولین آن، از شما مشورت می‌گیرند؟
در دوره آقای متکی ارتباط خاص و غیر خاصی بین من و دستگاه دیپلماسی نبود.‌ در این دوره وزارت خارجه گرفتار نخبه?زدایی شد و ای کاش در وزارت خارجه شایسته سالاری محقق می‌شد. ،مسئولیت?ها به کارشناسان ورزیده و شایسته که در این نهاد فراوانند سپرده می?شد. اما «برخی سالارها» جای شایستگان را گرفتند که متعلق به قبیله فکری خاصی بودند.

ولی در ایران دستگاه وزارت خارجه فقط اجرا کننده است و سیاست خارجی در جای دیگری تدوین می‌شود؟
بله، سیاست خارجی می‌تواند یک استراتژی غلط را خیلی خوب اداره کند و می‌تواند یک استراتژی درست را غلط اداره کند! این هنر دیپلمات‌ها و هنر مدیران صحنه و ستاد سیاست خارجی است. ولی متاسفانه به دلیل همان ضعفی که گفتم و برداشت انتزاعی، دستگاه سیاست خارجی را به دستگاه تبلیغات و تشریفات تبدیل کرد.

وزارت خارجه مجری است. شورای عالی امنیت ملی هم استراتژی را برحسب فرمان و نظر رهبری ابلاغ می?کند. در اکثرکشورها وزارت خارجه خودش واضع راهبرد و استراتژی نیست بلکه مجری است. البته تلاش می?کنند تا کارشان را حرفه?ایی انجام دهند. انتقال اخبار به موقع و به هنگام، ازمهم?ترین وظایف دستگاه دیپلماسی است. اگر نظام، موفقیتی در عرصه سیاست خارجی داشته است، مربوط به جای دیگر است. مربوط به عمق نگاه استراتژیک رهبری است. ایشان در تمام موضوعات سیاست خارجی، هسته‌ای، خاورمیانه، حزب الله، ایران و همسایگان نگاه ژرفی دارند و آن را ابلاغ می?کنند. مسئولان وزارت خارجه باید یک روزی بیایند و توضیح دهند که از ظرفیت‌های ویژه ایران چگونه استفاده کردند؟

*با این توصیف من احساس می‌کنم که شما جزو طرفداران تغییر آقای متکی بودید ولی نمی?دانم آیا طرفدار علی?اکبر صالحی هم هستید و شناختی از او دارید؟
تغییر آقای متکی خیلی دیرهنگام صورت گرفت.

*روش تغییر درست بود؟
نه، من روش تغییر را قبول ندارم. آن روش با آداب دیپلماتیکی که جزء آموزه‌های دیپلماتیک ما هست متفاوت است. من این روش را نه تنها قبول ندارم بلکه با اخلاق حرفه?ایی و روح و عظمت ایران اسلامی سازگار نمی?دانم.

اما درباره آقای صالحی قضاوت زود است. البته آقای دکتر صالحی چند خصلت و ویژگی ممتاز دارند که این خصلت‌ها در عرصه دیپلماسی مهم است و می‌تواند به او کمک کند. ایشان یک فرد تحصیلکرده و با استعدادی است. آدم صادق و سالمی است. آقای صالحی حزبی نیست و تعلق و گرایشی هم به هیچ حزب سیاسی ندارد. در حالیکه آقای متکی اینگونه نبود. ایشان خویشاوند گرایی داشت. تعلق حزبی و جناحی و سیاسی داشت. تعلق به دوستانشان در انجمن فارغ اتحصیلان هند داشت و وام??دار یک بخشی از جناح راست بود. من امیدوارم آقای صالحی بتواند ضعف‌ها و خسران‌های پدید آمده در ساختار فکری، محتوائی و اجرایی دستگاه سیاست خارجی را شناسایی و با هفکری مدیران و کارشناسان زبده چاره?ایی کنند.

برخی از جمله آقای آصفی معتقدند که وزارت خارجه ساختار سنتی دارد. وقتی این ساختار سنتی باشد اگر از صادق خرازی بپرسند شما با این ساختار سنتی می‌خواهید دستگاه دیپلماسی کشور را هدایت و راهبردی کنید چه راهکارهایی را مدنظر قرار می‌دهد؟
ما در خاورمیانه و در مشرق زمین زندگی می‌کنیم. در ایران زندگی می کنیم. تجربه نشان داده است که مدیران و رهبرانی که قدرت کاریزما و قدرت اجرا و تحول داشته باشند، می‌توانند ساختار شکنی کنند و ساختارهای سنتی را فرو بریزند. می‌توانند طرح‌های نو دربیاندازند و اصلاح فکری را درست محقق کنند. در یک کشوری مانند مالزی که در اوج عقب افتادگی بود، ببینید «ماهاتیر محمد» به عنوان یک فرد بسیار تاثیر گذار بود. سیستم در آنجا موثر نبود. نبوغ و تدبیر ماهاتیر محمد سیستم را پدید آورد. فرد یا افراد برجسته هستند که سیستم را به وجود می‌آورند. در ترکیه می?بینید اردوغان کاری می‌کند که امروز ترکیه از آن پوسته‌های سنتی خودش خارج شود و حرفی برای گفتن هم در باب اقتصاد ملی، اقتصاد خارجی و سیاست خارجی و سیاست منطقه‌ای دارد. شما نمی?توانید قدرت و کاریزمای فرد را در متغیرات در درون یک سیستم نادیده بگیرید. همین تغییر را شما می‌توانید در سیستم‌های سیاسی پیشرفته دنیا هم لحاظ کنید و ببینید. جورج بوش ماجراجویی و هنجارشکنی می?کرد. او نه تنها ساختارهای سنتی سیاسی ایالات متحده آمریکا را ویران کرد، بلکه سیستم امنیت جهانی را متاثر از برداشت?های رادیکالی خود می‌کند و نظم جهانی را به هم می?ریزد. جورج بوش با یک?جانبه?گرایی سازمان ملل را بی?خاصیت کرد. این موارد نشان می‌دهد که اشخاص می‌توانند پدیده بشوند و اگر فردی پدیده بشود، آن پدیده می?تواند هنجار آفرینی و ساختار آفرینی کند و یا ساختارشکنی کند و هنجارهای متوازن را تغییر بدهد.

این مواردی که شما گفتید در دستگاه دیپلماسی دولت اصلاحات شد توسط آقای خرازی عملیاتی شد؟
به دلیل وابستگی و دلبستگی خودم به آن سیستم نمی‌توانم راجع به آن دوره صحبت کنم.

یعنی فکر می‌کنید نمی توانید منصفانه قضاوت کنید؟
فکر می?کنم که اگر بخواهم حرف بزنم، خیلی حرف برای گفتن دارم. همان موقع ما هم کارهای بزرگی کردیم و هم اشتباهاتی داشتیم. نمیتوانم این را منکر بشوم.

دو نمونه از بزرگترین کارها و اشتباهات آن دوره را می?گویید؟
از بزرگترین کار ها این بود که وزارت خارجه توانست بین سیستم راهبردی، کاربردی و مطالعاتی، بین ماموریت صف و ستاد تمایز و تفکیک قائل بشود. در وزارت خارجه گرایش و نگاه علمی به مولفه?های سیاست و قدرت و نقش همکاری‌های دو جانبه، چند جانبه به ظرفیت‌های ملی و بین?المللی قوت گرفت و از آن مهم?تر تحلیل?های سیاسی پشتوانه‌های فکری و مطالعاتی پیدا کرد.

درهای وزارت خارجه در آن دوران بسته شد. هدف این بود که بتواند وزارت خارجه پوسته بیندازد و از انواع نیروهای مختلف در وزارت خارجه بهره لازم برده شود. مدیریت منابع انسانی مهمترین کار درون سازمانی است. چون منابع انسانی عقل و خرد جمعی را شکل می‌دهند.

یعنی نخبه?گرایی؟
بله، لذا وزارت خارجه تولید فکر انسانی داشت. مانند دستگاه آموزشی در دانشکده روابط بین?الملل. وزارت خارحه برای ارتقا سطح بینش و دانش کادر خود دستگاه مطالعاتی و آموزشی را که بخوبی تجربه شده بود داشت. وزارت خارجه روزگاری فاقد سیستم راهبردی بود. در دوره اصلاحات سیستم راهبردی پیدا کرد و مهم تر از همه اینها در دوره اصلاحات واقعیت‌های برون مرزی و تحلیل?ها و تهدیدها و فرصتها فارغ از منفعت جویی?ها و فرصت طلبی?ها منتقل می‌شد. سیستم خارجی ما دچار یک نقطه غفلتی هست که آن نقطه غفلت این است که باید تصویر ناصواب و برداشت?های انفعالی از اتفافات و وقایع دنیا نداشته باشیم. در بعضی از جاها معتقد هستم که نگاه خوشبینانه به سیاست خارجی اشتباه است. نگاه غیر ایدئولوژیک اشتباه است. سیستم سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک است، البته ما قبول داریم در دستگاه سیاست خارجی در دوره خودمان هم یکسری غفلت‌های استراتژیک هم صورت گرفته است.

نمونه آن چیست؟
الان نمی‌شود گفت و به صورت کلی بحث کرد و باید وارد آن حیطه بشوم. ولی نیاز به این است که دقیق?تر مسائل را مطرح کنیم .

آقای دکتر درباره تحولات اخیر که در کشورهای مصر، تونس، لیبی و حتی بحرین صورت پذیرفت و در برخی دیگر کشورها در حال شکل?گیری است، تحلیل?های مختلفی صورت گرفته است. به نظر شما ریشه این تحولات در کشورهای مختلف یکسان است؟

نمی‌شود به طور قاطع راجع به پدیده?هایی که رخ داده است، صحبت کرد. الان خیلی زود است که ما بتوانیم داوری خیلی واقع بینانه‌ای را نسبت به آنچه که در منطقه در حال وقوع است، داشته باشیم. ولی اتفاقات خیلی بزرگی صورت گرفته است. درس?های زیادی هم گرفته?ایم. تصور نمی‌کردیم آنقدر این تحولات سرعت داشته باشد. کاملا مشخص است که این تحولات با همان سرعت تکنولوژی تقریبا آمیخته بوده است.

چه درس?هایی گرفته شد؟

درس‌هایی که گرفتیم این است که هر چه وابستگی ظاهرا در عالم سیاست و عالم قدرت بیشتر باشد، سقوط هم آسان‌تر است. آنچه که کاملا از تغییرات در تونس و مصر حس کردیم، این است که شعار اصلاح نظام تبدیل به اسقاط نظام شد، در مصر و تونس این پدیده‌ای است که باید رمزگشایی بشود و نمی?شود نسبت به آن بی تفاوت بود. شناخت بیشتر این پدیده?ها و ماهیت این پدیده‌ها و هویت آنها ایجاب می‌کند که ما به پدیده انقلاب اصولا باور داشته باشیم. من تصورم این است که نمی‌توانیم نسبت به پدیده‌های سنتی که در ضمیر و ذات مردم این سرزمین‌ها است و قرائتی که از ارزش‌های دینی و ملی خود دارند، بی تفاوت باشیم. کاملا مشخص است که در ذات این جنبش‌ها به جای یک نظم طراحی شده، یک پلورالیسم سیاسی حاکم است و این پلورالیسم سیاسی خود تبدیل به نظم جنبش‌های سیاسی شده است. در حرکت مصر شعار نفی استبداد را بیش از نفی استعمار می‌بینیم و کاملا مشهود است که نخبگان نقش جدی خود را در پدیده?های اجتماعی و سیاسی از دست دادند و این جوانان هستند که پیش آهنگان تحول?خواهی هستند.

اینترنت، توییتر ، فیس بوک به یک حزب فراگیر همه جانبه تبدیل شده است. دیگر ساختارهای حزبی تعریفی برای تبیین استراتژی و شعارها ندارند و قدرت ندارند. کاملا مشهود است که احزاب ماهیت خود را از دست دادند و این نقش را حرکت‌های مجازی و تکنولوژی به عهده گرفته?اند. این انقلاب‌هایی که در دو کشور یا کشورهای دیگر دارد شکل می‌گیرد، کمتر ماهیت ایدئولوژیک دارد. باید این را هم بپذیریم که انقلاب‌ها پدیده?های غیر قابل محاسبه هستند و این اتفاقات هم مستثنی از آن نیست.

آقای دکتر، به نظرتان دلیل اینکه ارتش مصر از مبارک حمایت نکرد چه بود؟

ارتش مصر ذاتا مستقل است و هویت مستقل دارد. حضرت امام بعد از انقلاب سخنرانی?ای داشتند و به ارتش مصر توصیه کردند که مستقل بماند. ارتش مستقلی که می‌توانست از هویت عربی خودش هم دفاع کند. البته ارتش مصر ارتباط مستقیم با ساختار ارتش ایالات متحده آمریکا دارد. آن هم به دلیل موقعیت ژئوپولوتیکی است که مصر در کنار اسرائیل و در منطقه سینا و در شمال آفریقا دارد.

امریکا برای اینکه نظم اجتماعی مصر بهم نریزد به تغییر ساختار سیاسی قائل بودند ولی به تغییر ساختار حکومت و نظامی قائل نبودند. لذا تمام توصیه آمریکا به مصری‌ها و ارتش مصر این بوده است که ارتش مصر کار حرفه‌ای خودش را انجام بدهد. به همین دلیل، ارتش را وارد درگیری پلیسی و کار های شهری نکردند.

یعنی به دنبال انقلاب نبودند؟

نه نبودند. این نکته فوق العاده مهمی است که در مصر در قبال ارتش اتفاق افتاد.

مبارک یکی از متحدین اصلی محمود عباس بود. با برکناری مبارک شما روند صلح خاورمیانه را چگونه می‌بینید؟

روند صلح خاورمیانه آسیب‌های جدی دیده است. گرچه از اول هم نمی‌شد به آن امید داشت. طراحی اولیه صلح خاورمیانه، فرزند مرده به دنیا آورده بود و هیچ موقع موجود زنده‌ای وجود نداشت. بیشتر می‌گفتند یک بچه است و کسی نمی‌گفت این بچه زنده است یا مرده. همه درباره هویت این بچه صحبت می‌کردند می‌گفتند بینی، گوش و اندام و آناتومی دارد ولی آیا این آناتومی کار می‌کند؟ به نظر من ماهیت و هویت فرایند صلح خاورمیانه "سالبه به انتفاء موضوع " است. واقع بینی در ذات پروسه صلح خاورمیانه نیست. طبیعی است محمود عباس هم به مبارک به عنوان یکی از پشتوانه‌های خودش نگاه می?کرده است.

بگذارید نکته دیگری هم درباره مصر بگویم. مصر جمع اضداد است. جامعه مصر نسبت به همه جوامع عربی مدنی‌تر است. مدرنیزاسیونی که در مصر در این سال‌ها دنبال شده است، به یک آگاهی درونی در نسل جوان رسیده است و جالب این است که دولت به این هویت خودساخته خودش توجه نداشت. پس جوان?ها تبدیل به یک هویت مقاومت شدند و امریکا این هویت مقاومت جوان‌ها را بهتر از خود مصری‌ها شناخت. به نظر من، جامعه?ای که برخوردار از شبکه قدرت باشد و قدرت هویت خودش را ترسیم کند، برخوردار از ویژگی‌های یک جامعه مدنی است. مصر همدارای یک جامعه مدنی است.

سیاست خارجی ما در تحولاتی که بوجود آمده است، چقدر توانسته نقش قابل قبولی ایفا کند؟ این تحولات چه تاثیراتی در روابط با ایران داشته است؟

این را باید از مسئولان سیاست خارجی بپرسید.

شما هم به عنوان یک کنشگر سیاسی رصدگر موضوع هستید، اینطور نیست؟

من اقدامی از سوی دستگاه دیپلماسی در این خصوص ندیدم.

تحولات لیبی را چگونه ارزیابی می کنید؟

پایان دوره استبداد قذافی کاملا مشهود است . قذافی خواستار چرخش معقول تحول نبود و حوادث طبیعی سیاسی کشور را با جاه طلبی?ها و توهمی که ذات مستبدان است، تبدیل به یک جنگ شهری کرد. اطلاعات من به دلیل جو بسته لیبی درباره این کشور خیلی کم است. هر کسی درباره لیبی و مسائل رخ داده در این کشور صحبت می?کند و نمی?توان صحت و سقم این سخنان را به درستی تشخیص داد. آنچه که مهم است اینکه سرعت تحول در لیبی خیلی بالاست و قابل مقایسه با تحولات مصر نیست. اکنون جنگ داخلی در این کشور شکل گرفته است و به نظر من قذافی با یک فاجعه خونین از قدرت کنار می?رود.

تحولات لیبی نام امام موسی صدر را مجددا بر سر زبان?ها انداخت. شما اخیرا هم در یادداشتی به سرنوشت امام موسی صدر اشاره کردید. خانواده ایشان بر این اعتقادند که مسئولان کشور ما آنچنان که باید برای پیگیری سرنوشت امام موسی صدر همت به خرج ندادند. نظر شما در اینباره چیست؟

بخش?هایی از سیستم سیاسی ایران در همه دولت?های بعد از انقلاب نمی‌خواست درگیر این موضوع شود و عناصری مانند مهدی هاشمی و افراد چپ سیاسی آن روز نا مهربانی‌هایی در قبال امام موسی صدر کردند که باید تاریخ نسبت به آن پرده?برداری کند.

پس از این واقعه، امام خمینی علاوه بر صدور اعلامیه و محکوم کردن این جنایت طی تلگرام‌هایی به یاسر عرفات و حافظ اسد از آنها خواستند که برای روشن شدن سرنوشت امام صدر و بازگشت ایشان با هرچه در توان دارند اقدام کنند. در مرحله حضور امام در پاریس نیز ایشان فرستاده ویژه‌ای (صادق قطب?زاده) را به لیبی اعزام کردند تا با سرهنگ قذافی درباره این موضوع مذاکره کند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز حضرت امام خمینی با جدیت این مساله را دنبال کردند. ایشان بارها می?فرمودند که : "آقای صدر را من بزرگ کرده?ام و جای ایشان در میان ما بسیار خالی است".

تاثیر انقلاب اسلامی در لبنان و خروشی که در جامعه تشیع این کشور پدید آورد، تقریبا همه گروه?های لبنانی و فلسطینی، از راست تا چپ و نیز اسرائیل و آمریکا و کشورهای عرب را به شدت نگران کرد. زیرا قدرت گرفتن شیعه بویژه در جنوب لبنان باعث می?شد که از یک سو موازنه بین طوائف بر هم بخورد و بخصوص جناح‌ها و سازمان‌های چپ لبنانی و فلسطینی پایگاه‌های خود را بکلی از دست بدهند. به همین دلیل فعالیت گسترده?ای در ایران آغاز شد تا به هر قیمتی از اتصال جنوب لبنان به انقلاب اسلامی ممانعت شود و این روند تا 1982(1361) و خروج سازمان?های فلسطینی از لبنان به دنبال حمله گسترده اسرائیل و اضمحلال جناح چپ لبنانی ادامه یافت.

این تبلیغات از سوی جناح?های غیر اسلامی مانند حزب توده، منافقین (شخص رجوی) چریک?های فدایی خلق و نیز برخی از جناح?های مسلمان که قبلا در لبنان بوده و با سازمان?های فلسطینی بویزه فتح و جبهه خلق و جبهه دموکراتیک همکاری می?کردند صورت می?گرفت. در این میان نقش افرادی نظیرآقای جلال فارسی و مرحوم محمد منتظری بسیار پر رنگ بود.

محمد منتظری که سرهنگ قذافی را به شدت انقلابی می?دانست و با جناح?های قومی و چپ?گرا در لبنان ارتباط نزدیکی داشت، با کمک?های مالی لیبی سازمانی موسوم به "ساتجا" تاسیس کرد و مجله "امید ایران" را به عنوان ارگان این سازمان انتشار داد. عمده فعالیت این سازمان و نیز نشریه وابسته به آن، تبلیغ برای سرهنگ قذافی و بدگویی از امام موسی صدر و ارگان?های شیعی در لبنان بود که سرگرد عبدالسلام جلود را به ایران آورد. به رغم مخالفت دکتر چمران با این کار، محمد منتظری و گروهش فرودگاه مهرآباد را اشغال کردند تا هواپیمای جلود را بر زمین بنشانند.

البته حضرت امام خمینی هرگز موافق سفر قذافی یا جلود به ایران نبودند و تاکید می?کردند که اینها اگر می?خواهند به ایران بیایند، باید آقای صدر را با خود بیاورند وگرنه آنها را نمی?پذیریم. عملا نیز عبدالسلام جلود با وجود حدود یک ماه اقامت در قم نتوانست با حضرت امام ملاقات کند.

همه این سناریو ها را سفیر یاسر عرفات در تهران، هانی الحسن و سفیر قذافی سعد مجبر، هماهنگ و رهبری می?کردند. با وجود اختلافات شدیدی که بین قذافی و عرفات در مورد راه حل مساله فلسطین وجود داشت و بارها حتی به اخراج نماینده عرفات از لیبی انجامید، این دو سفیر در تهران با یکدیگر کاملا هماهنگ عمل می?کردند. چرا که یک هدف یعنی ممانعت از پیگیری مساله امام صدر را دنبال می?کردند.

با توجه به قداستی که در آن زمان برای گروه?های فلسطینی در ایران قائل بودند، همه درها به روی هانی الحسن باز بود و او می? توانست بسیار موثر عمل کند. کار به جایی رسید که مرحوم صادق خلخالی به لیبی سفر کرد و در یک مصاحبه مطبوعاتی در لیبی با تمسخر گفت: "ببینید! من به لیبی آمده‌ام و بدون اینکه ربوده شوم به ایران بر می?گردم!" که البته این مصاحبه آقای خلخالی تاثیر منفی بسیار بدی بر شیعیان لبنان گذاشت.

سعد مجبر و هانی الحسن که از طریق مهدی هاشمی و بسیاری دیگر در بیت مرحوم بازرگان رسوخ کرده بودند.، هرجا کم می?آوردند به ایشان متوسل می?شدند و با سوء استفاده از روابط کارهای خود را پیش می?بردند،.

چنین بود که اقدامات متوقف شد و سال?ها طول کشید تا حقیقت سیاست‌ها و افکار یاسر عرفات و معمر قذافی بر کادرهای انقلاب که در آن زمان اطلاعات زیادی هم نسبت به مسائل منطقه نداشتند روشن شود. دخالت?های نمایندگان این دو - هانی الحسن و سعید مجبر- در امور داخلی ایران، موضوعی است که نیاز به تحقیق و پژوهشی ویژه دارد. این در حالی است که حتی برخی از شخصیت?هایی که تحت تاثیر آن?ها قرار نمی?گرفتند، با این گمان که امام موسی را کشته‌اند و پیگیری این مساله فایده?ای ندارد نیز با بی?تفاوتی حاضر نبودند کمکی به حل این مساله بکنند.

آقای دکتر سوال آخر را درباره مسایل داخلی کشور می?خواهم مطرح کنم و مربوط به مصاحبه شما با ویژه نامه یکی از روزنامه?ها در سالگرد حوادث بعد از انتخابات است. شما انتقادهای جدی به معترضین به انتخابات داشتید. افرادی که گرایش سیاسی شما را می?دانند کمی از این نحو موضع گیری شما تعجب کردند....

من هنوزم بر آن اعتقادم هستم. البته این اعتقادم دلیل بر تغییر موضع ام نیست. من تندروی و افراط را قبول ندارم. در مسائل بعد از انتخابات طرفین اشتباهات زیادی داشتند. ما می?توانستیم فضا را به گونه دیگری مدیریت کنیم. معتقدم در کشور ما خط قرمزهایی وجود دارد و باید مراقب بود کسانی که اهداف براندازانه دارند، از این اختلافات ما سوء استفاده نکنند. گذشت برای مصالح نظام عین عقل و تدبیر سیاسی است و حکم می?کند در برخی مواقع مانورهای ایثارگرانه داده شود. نمونه بارز آن، اقدام اخیر آیت?الله هاشمی رفسنجانی بود که در مساله ریاست خبرگان به نحو شایسته‌ای عمل کرد و این نشانه بلوغ، ادب و اخلاق سیاسی است که متاسفانه در حوادث بعد از انتخابات شاهد آن نبودیم


سید محمد خاتمی درگذشت حاج سید اسماعیل موسوی، پدر مهندس میرحسین موسوی را تسلیت گفت.
متن کامل این پیام بدین شرح است:

سم الله الرحمن الرحیم
برادر بزرگوارم جناب آقای میرحسین موسوی
"مرگ" یقینی ترین پدیده هستی و آغازی است برای زندگی دیگر که جاودانه است و آدمی در گرو انگاره ها و انگیزه ها و رفتار خویش؛ و خوشا به حال آنان که با ایمان پاک و باور استوار و احساس مسؤولیت در برابر حضرت پروردگار و سرنوشت بندگان او می زیند و با دل مطمئن به دیدار خداوند منان می شتابند.
پدر بزرگوارتان جناب حاج سید اسماعیل موسوی رحمة الله علیه، مظهر ایمان و ادب و پاکی و پرورنده فرزندان بزرگواری چون شما، پس از عمری بندگی خدا و خدمت به خلق، اینک جان به جان آفرین تسلیم کرده است. اطمینان دارم که لطف حضرت حق تسلی بخش شما است که اهل صبر و توکل هستید و همواره خواستار سربلندی کشور، استواری انقلاب و آزادی و حرمت و رفاه مردم بوده اید.
من این مصیبت را به جناب عالی و همه بستگان داغدار تسلیت عرض نموده و برای آن فقید سعید از درگاه حضرت پروردگار علو درجات و برای بازماندگان معزز صبر و اجر و سلامتی و برای جناب عالی گشایش عاجل و تداوم خدمت به اسلام و انقلاب و ایران و مردم مسألت می کنم.
با احترام
سید محمد خاتمی
10 فروردین 1390

رئیس جمهوری سابق ایران در پیام جداگانه ای این ضایعه را به میرمحمود موسوی نیز تسلیت گفت.
در بخشی از این پیام آمده است:
انسان مؤمن، شریف، نجیب و صبور جناب آقای حاج سید اسماعیل موسوی پدر بزرگوارتان که عمری را به پاکی و نیکی گذراند به دیدار معبود شتافت تا ان شاء الله از خوان رحمت گسترده او برخوردار باشد و ما و شما را داغدار کرد.
من این ماتم را به جناب عالی و خاندان شریف موسوی و همه بستگان محترم بخصوص خواهر ارجمندتان، مادر بزرگوار شهید موسوی تسلیت عرض می کنم و از خداوند قادر متعال برای آن فقید سعید آمرزش و علو درجات و برای بازماندگان گرامی شکیبایی و پاداش نیکو و تندرستی و برای جناب عالی که از شایستگان ارجمند این مرز و بوم اید طول عمر و دوام توفیق خدمت به اسلام و انقلاب و ایران طلب می کنم

 

خانواده‌ی شهید آیت‌الله دکتر بهشتی در پیامی در گذشت مرحوم حاج میراسماعیل موسوی خامنه را به خانواده مرحوم موسوی تسلیت گفتند.

خانواده ی شهید بهشتی در این پیام ضمن ابراز همدردی با مهندس موسوی و خانواده ی مرحوم حاج میر اسماعیل برای بازماندگان طلب صبر کردند.

متن کامل این پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال* رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله

حضور محترم جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و خاندان مکرم

ضایعه غمبار درگذشت پدر بوستان سادات موسوی، فرزند موسی بن جعفر (ع)، مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی، که عمری در خدمت به خلق و تربیت فرزندانی شایسته گذراند را تسلیت عرض کرده از خداوند مهربان علو درجات آن مرحوم و صبر و اجر برای جنابعالی و یکایک بازماندگان خواستاریم.

خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی

 

در پی درگذشت حاج سید میر اسماعیل موسوی، آیت الله هاشمی رفسنجانی با صدور پیامی مصیبت وارده را به خاندان موسوی و فرزندان خادم و برومند آن مرحوم به ویژه مهندس میرحسین موسوی تسلیت گفت.

متن کامل پیام تسلیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بدین شرح است:


انالله و اناالیه راجعون

خاندان محترم موسوی

خبر درگذشت شادروان حاج سید میراسماعیل موسوی موجب تاسف و تالم خاطر گردید.

مصیبت وارده را بر شما خاندان معزز و به خصوص فرزندان خدوم و برومندشان به ویژه مهندس میرحسین موسوی تسلیت می‌گویم.

خاندانی که خدمات شایسته‌ای به اسلام و انقلاب و میهن اسلامی‌مان کردند و افتخار تقدیم چندین شهید در راه اسلام، انقلاب و میهن را در کارنامه خود دارند.

از درگاه احدیت برای آن مرحوم مغفور رحمت واسعه و برای بستگان صبر و اجر مسالت می‌کنم.

اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
پنجشنبه 11 فروردین 1390

 

خانواده و فرزندان آیت الله طالقانی در پیامی خطاب به خاندان موسوی درگذشت پدر بزرگوارشان را تسلیت و با بازماندگان آن مرحوم اظهار همدردی نمودند.

متن پیام تسلیت خانواده و فرزندان آیت الله طالقانی بدین شرح است:

بسمه الله الرحمن الرحیم

انا ? و انا الیه راجعون

حضور محترم برادر ارجمند جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و خانواده محترم

سلام علیکم بما صبرتم

خبر درگذشت پدر گرامیتان موجب تاسف و تاثر گردید. ضمن تسلیت به شما و دیگر بازماندگان آن مرحوم از خداوند متعال آرامش ابدی ایشان را آرزومندیم. «حاج میراسماعیل موسوی» پدری مهربان و بردار بود و شرافت و فرهیختگی فرزندان آن بزرگوار ماحصل سالها زحمت و تلاش این پدر رنجدیده بود.

دوشادوش دیگر فرزندان ایران زمین مارا نیز در غم از دست دادن این عزیز شریک بدانید. از خداوند سبحان، صبر و برداباری را برای خانواده آن مرحوم خواستاریم.

خانواده آیت الله طالقانی


هیچکس منکر شباهت های فوتبال و سینما نیست.حتی خیلی از همان آدم هایی که پز روشنفکری می گیرند و می خواهند شباهت های فوتبال را با سینما نادیده بگیرند.خیال می کنند سینما تافته جدا بافته ای است و فوتبال یک ورزش عامیانه است.اما شرایط اجتماعی ثابت کرده که رابطه های این دو رشته در این سال های اخیر حرف دیگری را به این دسته از آدم ها نشان داده است.کنار همه این داستان ها،اهالی سینما و فوتبال رابطه های بسیار خوبی با هم دارند که البته سینمایی ها بیشتر اهل فوتبال هستند تا فوتبالی ها اهل سینما.خب،نمی شود منکر این شد که فوتبال یک هیجان عجیب و غریبی دارد که همه آدم ها را درگیر می کند.اهالی سینما هم از این قائده مستثنا نیستند.


یک چرخش دم دستی توی همین مجله ها و روزنامه های مختلف ثابت می کند که سینما و فوتبال رابطه صمیمانه ای دارند.کنار همه این ماجرا ساختن فیلم های مختلفی که موضوع و قصه آن درباره فوتبال است زیاد بوده.حضور فوتبالی ها در سنیما هم همینطور.اگر قرار باشد مثال بزنیم کلی مصداق دارد.همین اواخر بود که سریال تلویزیونی "در مسیر زاینده رود" از تلویزیون پخش شد که اصلا همه قصه اش درباره فوتبالیستی بود که درگیر یک سری اتفاق می شود و توی همین سریال "آرش برهانی" و "کریم باقری" هم بازی کردند.یا همین چند وقت پیش بود که "مجید توکلی" فیلم مستندی درباره زندگی علی پروین ساخت و کلی سرو صدا به پاکرد.اتفاقا توی همین فیلم مستند خیلی از چهره های معروف سینما درباره علاقه شان به پروین و فوتبال حرف زدند.مثل "عزت الله انتظامی"،"کامبیز دیرباز"،"رویا تیموریان"،"مسعود رایگان"،"نیما شاهرخ شاهی"،"رامین راستاد" وخیلی های دیگر...اما کنار همه این داستان ها برای خیلی ها مهم است که بدانند چهره های معروف سینما طرفدار کدام یک از تیم های پایتخت هستند.سینمایی ها هم مثل مردم فوتبالی،با استقلالی هستند یا پرسپولیسی...اما اینکه کدام یک آبی هستند و کدام قرمز،چیز دیگری است.توی این گزارش تا آنحایی که می شد ته قضیه را درآوردیم که کدام چهره سینمایی طرفدار قرمز و کدام طرفدار آبی هستند.

بهرام رادان:به شدت فوتبالی است.فرصت گیر بیاورد با رفقایش فوتبال بازی می کند و یک استقلالی دو آتیشه است.هر جایی که صحبت از فوتبال و استقلال و پرسپولیس باشد سینه چاک از استقلال طرفداری می کند.اما استادیوم نمی رود.به خاطر اتفاق های حاشیه ای که امکان دارد در ورزشگاه برایش بیاافتد.

محمدرضا گلزار:خیلی فوتبالی نیست و بیشتر علاقه اش به سمت والیبال است.ولی پرسپولی است.اگر در جمعی باشد و کل کل راه بیا افتد طوری از پرسپولیس طرفداری می کند که انگار هر روز استادیوم است.اما او هم مشکل بهرام رادان را دارد و استادیوم نمی رود.

پرستو صالحی:از آن دختر هایی است که همه جوره فوتبال را دنبال می کند.چه خارجی چه داخلی.اما اگر درباره فوتبال داخلی از او نظر بخواهی متوجه می شوید که دارید با یک طرفدار سینه چاک استقلال حرف می زنید.هیچ ابایی هم ندارد که عنوان کند عاشق فوتبال است و استقلالی است.خوراکش کل کل کردن با پرسپولیسی ها است.

پژمان بازغی:فکر می کنم این یکی را همه بدانید.اگر یک استادیوم بروی حرفه ای باشید حتمن پژمان بازغی را در استادیوم دیده اید.ولی در بازی های پرسپولیس.چون حسابی پرسپولیسی است و با کسی هم شوخی ندارد.با خیلی از بچه های فوتبالی رفیق است.مخصوصا حسین هدایتی!

کامبیز دیرباز:اگر خیال می کنید پژمان بازغی تنهایی بازی های پرسپولیس را به استادیوم می رود سخت اشتباه می کنید.کامبیز دیرباز بدتر از پژمان پرسپولیسی است.طوری که قبل از بازی های دربی همیشه با sms هاش با رفقای استقلالی اش کل کل راه می اندازد.البته معروف است که بعد از شکست های پرسپولیس مقابل استقلال تلفن رفقای استقلالی اش را جواب نمی دهد!

سام درخشانی:سام هم یکی از دوستان نزدیک کامبیز دیربار و پژمان بازغی است اما تنها فرقی که با این دو دارد این است که استقلالی است.فقط بازی های دربی را همراه رفقایش می رود.

مسعود کیمیایی:خیلی سخت می شود فهمید که کیمیایی،که یکی از بزرگترین کارگردان های سینمای ایران است طرفدار کدام تیم است.اما آنهایی که به کیمیایی نزدیک هستند می گویند او یک پرسپولیسی قدیی است.حتی در فیلم مستند سلطان که درباره علی پروین ساخته شده کلی درباره پروین حرف می زدند و از منش او تعریف می کند.

سعید راد:خیلی ها دیگر می دانند که سعید راد پرسپولیسی است.هم مصاحبه هایی که در نشریات کرده و هم حضورش در استادیوم در بازی های دربی.البته او عاشق پرسپولیسی است که علی پروین روی نیمکت اش نشسته باشد.

محمدرضا شریفی نیا:این یکی هم از آن دسته بازیگرانی است که کمتر می شد فهمید طرفدار کدام تیمی است.اما این اواخر ماجرا لو رفت.او که اتفاقا تهیه کننده فیلم مستند سلطان هم هست توی جلسه ای که به خاطر این فیلم برگزار شده بود عنوان کرده بود که او یک استقلالی است ولی به خاطر اسطوره ای به اسم علی پروین تهیه کنندگی فیلم سطان را به عهده گرفته است.

مهراوه شریفی نیا:دختر بزرگ محمدرضا شریفی نیا هم از آن فوتبالی ها است.همین سال گذشته که مسابقه های فوتبال جام جهانی توی سینما ها پخش می شد،طرفدار دو آتیشه اسپانیا بود و بازی های اسپانیا را در سینما تماشا می کرد.اما توی فوتبال داخلی یک پرسپولیسی است و همیشه اهل کل کل...

امیر جعفری:این یکی اگر بین دو سه تا پرسپولیسی بیاافتد ، طوری از استقلال دفاع می کند که انگار مربی این تیم است.استقلالی بودن امیر جعفری کاملا رو است.همه جا اگر بحثی پیش بیاید درباره فوتبال و قرمز و آبی با صدای بلند استقلالی بودنش را فریاد می زند.

حسین سلیمانی:اگر فیلم مهر مادری را دیده باشید حسین سلیمانی را هم می شناسید.او همان نوجوان شیطانی است که کلی در فیلم شر به پا می کرد.حسین سلیمانی هم یک پرسپولیسی دو آتیشه است.او حتی با خدا بیامرز رسول ملاقلی پور یکی از کارگردان های مطرح سینما،سر بازی دربی قول و قرار می گذارند و سرآخر کارگردان استقلالی یک دست کت و شلوار به حسین بدهکار می شود.پس ببینید تا چه حد او پرسپولیسی است.

امیر آقایی:او هم جزو استقلالی های دو آتیشه است.اهل کل کل کری خواندن برای همکارانش که یکی اش همین حسین سلیمانی است.گفته می شود تا سر حد دعوا با پرسپولیسی ها کل کل می کند و قبل از دربی فقط کری می خواند.

لاله اسکندری:از آن دسته از خانم های استقلالی است.به قول خودش که در مصاحبه ای گفته:شدیدا استقلالی هستم.او حتی در روز بازی تاریخی ایران و بحرین از تماشاگران ویژه بازی در استادیوم هم بود.

یوسف تیموری:می گویند یکی از بازی های مهم دربی او سر فیلمبرداری بود و قول داد که اگر استقلال برنده بازی باشد شیرینی با نسکافه بدهد.استقلال هم بازی را برد و یوسف تیموری همه گروه را به نسکافه و شیرینی دعوت کرد.او هم از آن استقلالی ها است...


میر اسماعیل موسوی که چندی پیش در بستر بیماری بود، چهارشنبه ?? فروردین ماه 90 درگذشت.

وی در سن 103 ساگی و پس از تحمل 15 سال بیماری، امروز دار فانی را وداع گفت.

میرحسین موسوی و همسرش پیش از عید نوروز با وی دیدار و همچنین پیش از فوت نیز با وی به صورت تلفنی صحبت کرده اند.


هفته بیست و هشتم لیگ برتر با دیدار دو تیم پرسپولیس و استقلال از ساعت 17:05 و در حضور حدود 65 هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی آغاز شد که این بازی با نتیجه یک بر صفر به سود استقلال خاتمه یافت. 

در دقیقه 11 ضربه ایستگاهی فشنگچی را محمدی دروازه‌بان استقلال دفع کرد. 

در 15 دقیقه اول مسابقه پرسپولیس حملات بیشتری را بر روی دروازه استقلال انجام داد. 

در ادامه بازی آرام و کند دنبال شد. توپ بیشتر در میانه میدان در جریان بود و دو تیم موقعیت گلی بر روی دروازه‌ها نداشتند. 

در دقیقه 31 بازیکنان پرسپولیس توپ را چند مرتبه بر روی دروازه استقلال ارسال کردند و در نهایت شوت بادامکی با برخورد به مدافعین استقلال راهی کرنر شد. 
تا دقیقه 31 پرسپولیس صاحب دو موقعیت خطرناک شد و استقلال موقعیتی نداشت. 

در دقیقه 37 سانتر آشوبی روی دروازه پرسپولیس با ضربه سر هوار ملا محمد توام شد و استقلال یک کرنر به دست آورد.یک دقیقه بعد آرش برهانی در محوطه جریمه پرسپولیس دومین کرنر تیمش را به دست آورد. 

در دقیقه 41 ضربه ایستگاهی ایمان مبعلی را رحمان احمدی؛ دروازه‌بان پرسپولیس دفع کرد. 

در دقیقه 43 مهدی امیر آبادی توپ را از جناح چپ سانتر کرد و آرش برهانی با ضربه سر گل اول این بازی سرد را به ثمر رساند. 



در دقیقه 45+1 پرسپولیس پشت محوطه جریمه استقلال صاحب یک ضربه ایستگاهی شد که ضربه زارع با اختلاف کمی از کنار دروازه به اوت رفت. 

در دقیقه 48 غلامرضا رضایی دروازه‌بان استقلال را هم دریبل کرد اما دو متر جلوتر در محوطه جریمه نتوانست درواز‌ه بدون دروازه‌بان استقلال را باز کند. 

در دقیقه 57 هادی نوروزی برای پرسپولیس گلزنی کرد که این گل در موقعیت آفساید به ثمر رسید. 

در دقیقه 59 شوت غلامرضا رضایی از داخل محوطه جریمه با اختلاف کمی به اوت رفت. این پنجمین موقعیت گلزنی پرسپولیس در این دیدار بود. استقلال تا این دقیقه فقط یک موقعیت گلزنی داشت که در نیمه اول آرش برهانی آن را به گل تبدیل کرد. 

در دقیقه 64 شوت کم اثر فرهاد مجیدی را رحمان احمدی دروازه‌بان پرسپولیس به راحتی مهار کرد. 

در دقیقه 65 ضربه فشنگچی را محمد محمدی دروازه‌بان استقلال به کرنر فرستاد که ضربه کرنر را فشنگچی بد زد و استقلال صاحب یک ضد حمله شد. 

در دقیقه 72 غلامرضا رضایی پابه توپ وارد محوطه جریمه استقلال شد و با تکل محمد محمدی سرنگون شد اما داور اعتقادی به پنالتی نداشت. بازیکنان پرسپولیس و علی دایی به شدت در این صحنه به داور معترض بودند. تصاویر تلویزیونی هم نشان می‌داد این صحنه پنالتی بود. 

در دقیقه 77 بازیکنان پرسپولیس روی فرهاد مجیدی مرتکب خطا شدند اما محسن ترکی اعتقادی هم به این خطا نداشت.در این دقایق ترکی قضاوت خوبی را به نمایش نگذاشت. 

در دقیقه 83 شوت وحید هاشمیان از داخل محوطه جریمه با اختلاف کمی از روی تیرک افقی به اوت رفت. 

در دقیقه 85 اشپتیم آرفی از داخل محوطه شش قدم استقلال توپ را به بیرون زد.این هفتمین موقعیت گل پرسپولیس در این مسابقه بود که بازیکنان از دست دادند. 

به این ترتیب استقلال با تک موقعیت گل خود در این مسابقه یک بر صفر پرسپولیس را شکست داد تا برای اولین مرتبه در تاریخ دربی یک تیم دو دیدار را پشت سرهم یک بر صفر پبروز شود. 
اکنون استقلال52 امتیازی شد و همچنان سوم است و پرسپولیس 44 امتیازی همچنان در رده پنجم جدول باقی‌ ماند. 

محسن ترکی داور مسابقه در دقیقه 10 به امیر حسین صادقی و در دقیقه 70 مهدی امیرآبادی از استقلال و در دقیقه 57 به حسین بادامکی از پرسپولیس کارت زرد نشان داد. 
بهتاش فریبا؛ مربی استقلال در دقیقه 83 از روی نیمکت این تیم اخراج شد. 

ترکیب پرسپولیس: 
رحمان احمدی، سپهر حیدری، علیرضا نورمحمدی، حمید علی عسگر، سامان آقازمانی، حسین بادامکی، مازیار زارع، محمد نوری( از دقیقه 74 وحید هاشمیان)، هادی نوروزی، غلامرضا رضایی و امیر حسین فشنگچی( از دقیقه 85 شپتیم آرفی) 
سرمربی: علی دایی 

ترکیب استقلال: 
محمد محمدی، حنیف عمران زاده، امیر حسین صادقی، پژمان منتظری، مهدی امیرآبادی، فرزاد آشوبی، کیانوش رحمتی، ایمان مبعلی، هوار ملا محمد( از دقیقه 67 اسماعیل شریفات)، فرهاد مجیدی( از دقیقه 87 هادی شکوری)، آرش برهانی( از دقیقه 84 سید مهدی سیدصالحی) 
سرمربی: پرویز مظلومی 

حواشی بازی

از درخواست استقلالی ها برای جدایی علی دایی از پرسپولیس تا پرتاب نارنجک دست ساز به زمین از نکات قابل توجه در شهرآورد 70 بود.

در آغاز نیمه دوم بازیکنان تیم فوتبال پرسپولیس دقایقی زودتر از بازیکنان استقلال وارد زمین شدند.

* وحید طالب لو دروازه بان تیم فوتبال استقلال پیراهن یکی از هواداران این تیم را در بین دو نیمه به سوی هواداران گرفتن و به ابراز احساسات آنها پاسخ گفت.

* پیش از آغاز نیمه دوم بازیکنان استقلال در نیمه زمین خود حلقه اتحاد تشکیل دادند.

* محمد محمدی دروازه بان تیم فوتبال استقلال پیش از آغاز نیمه دوم  به شدت از سوی هواداران این تیم مورد تشویق قرار گرفت.

* در دقایقی میانی نیمه دوم در یک صحنه یکی از بازیکنان استقلال به زمین افتاد که بازیکنان پرسپولیس بدون توجه به بازی ادامه دادند که این مسئله باعث اعتراض شدید نیمکت نشینان استقلال، پرویز مظلومی و هوداران استقلال شد.

* هواداران تیم فوتبال استقلال با سر دادن شعارهایی خواهان وداع علی دایی با پرسپولیس شدند. این در حالی است که هواداران پرسپولیس سکوت اختیار کرده بودند.

* در دقایقی میانی نیمه دوم برخوردی میان غلامرضا رضایی و محمد محمدی بوجود آمد که هواداران پرسپولیس معتقد بودند این صحنه خطای پنالتی بوده است و برای نشان دادن اعتراض خود نارنجکی دست ساز به زمین پرتاب کردند.

* در دقیقه 76 در یک صحنه فرهاد مجیدی برخوردی با یکی از بازیکنان پرسپولیس پیدا کرد و نقش بر زمین شد در این صحنه حسین بادامکی توپ را به زمین زد که این مسئله با اعتراض شدید علی دایی روبرو شد.

* در شرایطی که هواداران استقلال به جشن و شادی می پردازند پرسپولیس ها سکوت اختیار کرده اند و بیشتر نظاره گر بازی هستند تا مشوق تیم خود.

* علی دایی و پرویز مظلومی در نیمه دوم بیشتر کنار زمین ایستاده بودند و از کنار خط تیم خود را هدایت می کردند.

* در شرایطی که هواداران تیم استقلال شعارهایی علیه بازیکنان تیم پرسپولیس سر می دادند، لیدرهای این تیم تلاش می کردند تا آنها را به آرامش دعوت کنند.

دیدار تیم های فوتبال استقلال و پرسپولیس در هفته بیست و هشتم رقابتهای لیگ برتر با برتری یک بر صفر آبی پوشان به پایان رسید.

 

حاشیه دربی 70

 علی دایی پس از شکست تکراری یک بر صفر برابر استقلال در دربی 70 روی نیمکت پرسپولیس نشست و از جایش تکان نخورد. 
*برخی از بازیکنان پرسپولیس نیز روی زمین چمن افتاده بودند و محسن ترکی داور مسابقه هم تلاش می‌کرد بازیکنان دو تیم را به میانه میدان دعوت کند تا با یکدیگر دست بدهند. 
*پرویز مظلومی و منصور پورحیدری در پایان مسابقه یکدیگر را در آغوش کشیدند. 
*مظلومی بعد از این برد اشک شوق ریخت. او تنها مربی است که توانسته دو مرتبه متوالی در دربی پیروز شود. 
*سه هوادار استقلال با پرچم وارد زمین چمن شدند که دستگیر شدند. 
*هواداران دو تیم استقلال و پرسپولیس مقابل در خروجی ورزشگاه با یکدیگر درگیر شدند

حاشیه دربی 70

موج شادی در میان هواداران استقلال پس از پیروزی این تیم در داربی هفتاد به وجود آمده است.

پس از پیروزی یک بر صفر استقلال در بازی با پرسپولیس در داربی هفتادم، هواداران آبی‌پوش موج شادی وصف‌ناپذیری را در ورزشگاه آزادی به راه انداختند.

هواداران پرسپولیس نیز خیلی سریع ورزشگاه را ترک کردند. آنها در پایان مسابقه از شدت ناراحتی چندین نارنجک به کنار زمین پرتاب کردند.

هواداران استقلال شعارهایی هم علیه علی دایی سر می‌دهند.

یکی از هواداران استقلال از سکوی تماشاگران خود را به داخل زمین انداخت و سعی داشت در آغوش بازیکنان استقلال قرار گیرد که خیلی سریع توسط ماموران امنیتی مهار شد.

علی فتح‌الله زاده به سمت تماشاچیان استقلال رفت و از تشویق‌های آنها تشکر کرد و خوشحالی‌اش را به آنها تقدیم کرد.

بخشی از هواداران پرسپولیس با تجمع در ابتدای سکوهای طبقه اول و پشت نیمکت تیمشان هنگامی که علی دایی با دوربین‌های تلویزیونی در حال مصاحبه بود خواهان استعفای او از تیم پرسپولیس شدند.

حاشیه دربی 70

 


هفته بیست و هشتم لیگ برتر با دیدار دو تیم پرسپولیس و استقلال از ساعت 17:05 و در حضور حدود 65 هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی آغاز شد. 

در دقیقه 11 ضربه ایستگاهی فشنگچی را محمدی دروازه‌بان استقلال دفع کرد. 

در 15 دقیقه اول مسابقه پرسپولیس حملات بیشتری را بر روی دروازه استقلال انجام داد. 

در ادامه بازی آرام و کند دنبال شد. توپ بیشتر در میانه میدان در جریان بود و دو تیم موقعیت گلی بر روی دروازه‌ها نداشتند. 

در دقیقه 31 بازیکنان پرسپولیس توپ را چند مرتبه بر روی دروازه استقلال ارسال کردند و در نهایت شوت بادامکی با برخورد به مدافعین استقلال راهی کرنر شد. 
تا دقیقه 31 پرسپولیس صاحب دو موقعیت خطرناک شد و استقلال موقعیتی نداشت. 

در دقیقه 37 سانتر آشوبی روی دروازه پرسپولیس با ضربه سر هوار ملا محمد توام شد و استقلال یک کرنر به دست آورد.یک دقیقه بعد آرش برهانی در محوطه جریمه پرسپولیس دومین کرنر تیمش را به دست آورد. 

در دقیقه 41 ضربه ایستگاهی ایمان مبعلی را رحمان احمدی؛ دروازه‌بان پرسپولیس دفع کرد. 

در دقیقه 43 مهدی امیر آبادی توپ را از جناح چپ سانتر کرد و آرش برهانی با ضربه سر گل اول این بازی سرد را به ثمر رساند. 

در دقیقه 45+1 پرسپولیس پشت محوطه جریمه استقلال صاحب یک ضربه ایستگاهی شد که ضربه زارع با اختلاف کمی از کنار دروازه به اوت رفت. 

امیر حسین فشنگچی و علیرضا نورمحمدی دو بازیکن پرسپولیس در نیمه اول دچار مصدومیت جزیی شدند و بازی به دلیل مصدومیت این دو بازیکن لحظاتی متوقف شد. 
در نیمه اول پرسپولیس 3 موقعیت گل و استقلال یک موقعیت گل داشت. 

محسن ترکی داور مسابقه در دقیقه 10 به امیر حسین صادقی از استقلال کارت زرد نشان داد. 
پیش از انجام این بازی استقلال با 49 امتیاز سوم و پرسپولیس 44 امتیازی پنجم است


کادرفنی استقلال نفرات زیر را برای بازی مقابل پرسپولیس انتخاب کرده است: 
محمد محمدی، حنیف عمران زاده، امیر حسین صادقی، پژمان منتظری، مهدی امیرآبادی، فرزاد آشوبی، کیانوش رحمتی، ایمان مبعلی، هوار ملا محمد، فرهاد مجیدی، آرش برهانی. 

کادر فنی تیم فوتبال پرسپولیس ترکیب این تیم را برای دربی 70 به این شرح اعلام کرد: 
رحمان احمدی، سپهر حیدری، علیرضا نورمحمدی، حمید علی عسگر، سامان آقازمانی، حسین بادامکی، مازیار زارع، محمد نوری، هادی نوروزی، غلامرضا رضایی و امیر حسین فشنگچی 

دربی 70 از ساعت 17 امروز در ورزشگاه آزادی آغاز می‌شود. 


فرقه تروریستی رجوی تلاش بی سرانجامی را برای جلوگیری از فاز نهایی فروپاشی فرقه تروریستی خود دنبال می‌کنند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انجمن عدالت (خانواده‌های قربانی ترور خاورمیانه)، ترسیم هویت در چارچوب فرقه گرایانه‌ای که گروهک‌های تروریستی برای اعضایشان تعریف می‌کنند تا حدود زیادی موجد رفتارهای تروریستی می‌باشد. در واقع با توجه اینکه تروریسم یک پدیده چند وجهی است باید اذعان داشت که نقش هویت فرقه‌ای در عملیات تروریستی بسیار بارز است، این امر به ویژه برای فرقه تروریستی منافقین که به شیوه‌ای فریبکارانه به جذب عضو مبادرت کرده و با خشونت وحشیانه‌ای تداوم اسارت آنها را در پادگان اشرف موجب شده، اهمیتی دو چندان می‌یابد.

در این راستا تلاش رهبران این فرقه برای حفظ این اردوگاه با توجه به مخالفت‌های دولت و مردم عراق و محدودیت‌هایی که تروریست بودن این گروه (که در کارنامه خود ترور12000 نفر از مقامات سیاسی گرفته تا مردم عادی و حتی دانش آموزان دبستانی را دارد) برای آنها فراهم آورده، به سوی کسانی معطوف می‌شود که حقوق بشر و مبارزه با تروریسم تنها به عنوان ابزاری در جهت پیشبرد اهدافشان قلمداد می‌شود.

تشدید تکاپوی فرقه تروریستی منافقین در ماه‌های اخیر برای حذف نام خود از لیست سازمان‌های تروریستی دنیا در حالی صورت می‌گیرد که حضور فرقه تروریستی منافقین در پادگان نظامی اشرف با مخالفت‌های شدید مردم و دولت عراق مواجه شده است. از این رو فرقه مذکور درصدد است تا شاید بتواند از این طریق از بخشی از فشارهای بین‌المللی بخصوص فشارهای دولت عراق برای خروج از پادگان اشرف بکاهد و کماکان سیطره نظامی خویش را در این پادگان که بر روی زمین‌های غصب شده کشاورزی مردم عراق بنا شده، حفظ کند.

در این راستا فرقه تروریستی منافقین از طریق، لابی‌های گسترده با مقامات آمریکایی، بخصوص کسانی که به داشتن مواضع ضد ایرانی شهرت دارند، انحراف افکار عمومی از ماهیت فرقه‌ای و تروریستی آنها، تغییر موضوع بحث با پنهان کردن خود در پس جنجال‌های تبلیغاتی در موضوعات حساسیت برانگیز مانند، مسئله هسته‌ای ایران و مواردی از این قبیل درصدد هستند تا چنبره هویت فرقه‌ای و تروریستی خویش را بر اعضای این فرقه، که تنها ضامن بقای این فرقه تروریستی است، حفظ کنند.

در انجام این امر، عرصه را نزد مقامات و چهره‌های مشهور و با نفوذ آمریکایی آنچنان گسترده دیده و سیاست‌های اعلامی ایالات متحده در مبارزه با تروریسم را آنچنان بی اساس یافته‌اند که حتی در این کشور که فرقه مذکور را بنا بر ترورهایی که در کارنامه خویش دارد، به ویژه ترور مستشاران آمریکایی، این فرقه را قانوناً و رسماً به عنوان فرقه‌ای تروریستی شناسایی کرده است، اما با این حال فرقه مذکور تا آنجا پیشرفته که فعالیت‌های گسترده‌ای را در این کشور سازماندهی می‌کند، آنچنان که به تازگی دادگاه فرجام خواهی منافقین در ایالت واشنگتن آمریکا به وزارت خارجه این کشور پیام داده است که باید در حذف نام مجاهدین از لیست گروه‌های تروریستی بین‌المللی اقدام کند. به موازات این درخواست، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده نیز طی یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که طی هفته‌های آینده در خصوص این موضوع با توجه به ملاحظاتی تصمیم‌گیری می‌کند.

گروهک منافقین در این راستا از حمایت چهره‌های سرشناس آمریکایی و 6 هیئت عالی‌رتبه که در خصوص این موضوع فعالیت می‌کنند برخوردارند و برای خروج نام این فرقه تروریستی از لیست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه ایالات متحده تلاش می‌کنند.

با توجه به اینکه بسیاری از اعضای این فرقه تروریستی توسط سران این فرقه شستشوی مغزی شده‌ و عده کثیری برخلاف میل خود و به زور در پادگان اشرف محبوس شده‌اند، لاجرم پادگان اشرف نقشی حیاتی در تداوم بقاء این فرقه تروریستی بازی می‌کند، حال با توجه به مخالفت‌های آشکار و خواسته صریح دولت و مردم عراق مبنی بر اخراج این فرقه تروریستی، تنها دلیل حضور منافقین در عراق را باید ناشی از حمایت‌های غیرقانونی آمریکا طی سال‌های بعد از 2003 دانست. هم از این رو است که اعلام رابرت گیتس وزیر دفاع دولت آمریکا مبنی بر خروج کلیه نیروهای آموزشی آمریکایی تا تابستان 2011 موجب شده تا سرکردگان فراری فرقه که خود را تنها یافته، به وحشت و درماندگی و ترس و هراس کشانده شوند.

اکنون در پیش روی منافقین، فرقه تروریستی رجوی تلاش بی سرانجامی را برای جلوگیری از فاز نهایی فروپاشی فرقه تروریستی شان دنبال می‌کنند. تنها با آگاهی از این شرایط است که اقدامات علنی و تخریب گرایانه فرقه تروریستی منافقین در رابطه با دولت مردمی و قانونی نوری المالکی و دیگر مسئولان عراقی که بر برچیدن این اردوگاه تروریستی تأکید دارند، فهم می‌شود


دیدار داربی، شناسنامه فوتبال باشگاهی هر کشور است و ما، اینجا در ایران، ریشه های فوتبالمان را در قلمرو ساق های طلایی مردانی جست و جو می کنیم که سرنوشت داربی تهران را رقم می زنند. شماره داربی های پایتخت به ?? رسیده و در این تاریخ پرهیجان، آدم هایی ماندگار شده اند که اثری جاوید بر این رویداد بزرگ گذاشته اند. با هم سرنوشت برخی از این ستاره ها را مرور می کنیم.

?- احمد منشی زاده چراغ اول روشن شد

نخستین گل تاریخ داربی های پایخت را در ?? مرداد احمد منشی زاده برای استقلال به ثمر رساند تا نامش را به گنجینه فوتبال ایران بسپارد. در آن روز پرسپولیس و استقلال در چارچوب مسابقات جام باشگاه های تهران به مصاف یکدیگر رفته بودند که در نهایت آبی پوشان ? بر یک برنده از زمین خارج شدند.

?- علی پروین؛ سلطان داربی ها

رکورد بیشترین حضور در داربی های تهران متعلق به سلطان فوتبال ایران است. علی پروین تا قبل از داربی ??، در ?? درصد دوئل های سرخابی ها حاضر بوده است! او با ?? حضور در داربی، در شرایطی رکوردار است که از این تعداد ?? عنوان مربوط به دوران مربیگری و ?? عنوان متعلق به سال های بازیگری وی می شود. در عرصه بازیگری بعد از پروین، پیروانی و فکری با ?? و نیکبخت با ?? داربی رکوردار هستند.

?- صفر ایرانپاک؛ مسافر افتخار

مرحوم صفر ایرانپاک با به ثمر رساندن هفت گل در داربی های گوناگون برای پرسپولیس، سلطان گل داربی تهران بوده است. خدایش بیامرزد!

?- احمدرضا عابدزاده؛ مردی که هرگز نباخت

از میان ستناره های پایدار پرسپولیس و استقلال، این تنها احمدرضا عابدزاده است که با حضوری طولانی مدت در ?? داربی برای هر دو تیم، هیچ گاه طعم شکست را نچشیده است. البته عابدزاده با پرسپولیس در حالی داربی پنجم اسفند ?? را واگذار کرد که روی نیمکت تیمش شاهد گشوده شدن دروازه فنایی بود!

?- همایون بهزادی؛ از جنس گل و آتش

همایون خان بهزادی در داربی های تهران صاحب دو رکورد متفاوت است. او تنها ستاره ای به حساب می آید که در داربی پایتخت هت تریک کرده و البته یگانه بازیکنی به شمار می رود که در این رویدادها، دو مرتبه طعم اخراج شدن را چشیده است!

?- محمود خوردبین؛ جنجال های آقای جنتلمن

علاقه محمود خوردبین به زدن گل های زیرطاقی، در دو نوبت برای داوران داربی دردسرساز شد! البته ضربه سرپرست کنونی پرسپولیس در داربی سال ?? مورد قبول قرار نگرفت و سپس شوت مشابه او در داربی سال ?? پذیرفته شد. در هر دو نوبت و به واسطه اعتراض پرسپولیسی ها در نوبت اول و استقلالی ها در نوبت دوم، بازی به آشوب کشیده شد!

?- رضا وطنخواه؛ نخستین اخراجی تاریخ

نخستین بازیکنی که کارت قرمز داور را در تاریخ داربی ها مقابل خود دید، رضا وطنخواه بود که در ?? مرداد ??، به موزه داربی های پایتخت پیوست!

?- مژدهی ها؛ تخصص خانوادگی

?? جفت برادر در تاریخ داربی های تهران شرکت کرده اند که از بین تمام آنها تنها یک زوج، یعنی مسعود و عباس مژدهی موفق شدند هر دو با هم در این بازی داربی گلزنی کنند!

?- عزیز اصلی؛ داورکش بزرگ

دروازه بان سال های دور پرسپولیس، تنها بازیکنی است که در تاریخ داربی ها دو مرتبه با سیلی، گونه داور مسابقه را نوازش کرده است! در سال ?? ابوالقاسم حاج ابوالحسن و در سال ?? مرحوم ارشد برازنده طعم سیلی های عزیز را چشیدند! 

??- محمد صالحی؛ رکورد سوت

رکورد بیشترین دفعات داوری داربی تهران، متعلق به محمد صالحی است که موفق شده پنج مرتبه این دیدار حیاتی را قضاوت کند.

??- مهدی اخوان؛ خداحافظ داور ایرانی

آخرین قاضی ایرانی داربی تهران قبل از داربی ?? مهدی اخوان بود که بازی برگشت پرسپولیس و استقلال در لیگ آزادگان سال ?? را در هفت بهمن همین سال داوری کرد. آن رقابت در بندرعباس برگزار می شد.

??- بهادرخان؛ نخستین سوت فرنگی

استخدام داور خارجی برای داربی مختص همین سال های اخیر نیست و ریشه در دهه ?? دارد. نخستین بار بهادرخان پاکستانی به عنوان داور وارداتی داربی ?? دی ماه سال ?? تهران را سوت زد.

??- تیلور، بهرامف و پل؛ مردان فینال دنیا در داربی

تا به حال سه داور خارجی که سابقه حضور در فینال جام جهانی را داشته اند، برای قضاوت داربی ساندرو پل داورانی بوده اند که در مسابقه نهایی جام های جهانی ?? و ?? و ?? قضاوت کردند و البته برای داوری داربی های سال های ?? و ?? و ?? خورشیدی به کشورمان سفر کرده و در نقش داور یا کمک داور انجام وظیفه کردند. به این لیست می توان محمد فنایی را هم افزود.

??- مهدی مهدوی کیا؛ کوچولوی داربی بار

رکورد جوان ترین بازیکن داربی تهران در طول تاریخ متعلق به مهدی مهدوی کیاست که با ?? سال و ??? روز در داربی ?? تیر ?? پایتخت به میدان رفت.

??- بهنام طاهرزاده؛ سلطان گل از این لحاظ

بهنام طاهرزاده با ثبت رکورد یک گل در سه دقیقه بازی، صاحب یک افتخار عجیب است. او در ?? تیر ?? گل سوم سرخپوشان را در شرایطی به ثمر رساند که تنها سه دقیقه به میدان رفته بود!

??- داریوش مصطفوی؛ نخستین سرخابی

داریوش مصطفوی نخستین بازیکنی بود که با جا به جایی اش در سال ?? از استقلال به پرسپولیس بین دو باشگاه نقل مکان کرد.

??- علی سامره؛ آقای ?? ثانیه

سریع ترین گل تاریخ داربی را علی سامره در ثانیه ?? بازی رفت پرسپولیس و استقلال در لیگ دوم حرفه ای در تبریز به ثمر رساند.

??- ناصر حجازی؛ در داربی استخوان ترکاند

بیشترین سال های حضور در داربی، رکوردی است که به ناصر حجازی تعلق می گیرد. او به عنوان بازیکن، نخستین بار در سوم مهرماه ?? و آخرین مرتبه در ?? خرداد ?? گام به داربی تهران گذاشت. حجازی با ?? سال حضور در داربی، رکوردی استثنایی به ثبت رسانده است.

??- ایرانپاک و جباری؛ گل ?? متری

صفر ایرانپاک و علی جباری تنها مردانی بوده اند که در تاریخ داربی از فاصله بیش از ?? متر دروازه حریف را باز کردند.

??- مهدی هاشمی نسب؛ آقای داربی

او را می توان به نوعی آقای داربی پایتخت نامید. هاشمی نسب چهار بار با لباس پرسپولیس دروازه استقلال را باز کرد و بنا به دلایلی در یک قدمی تبدیل شدن به اسطوره سرخپوشان، راهی استقلال شد تا در بازی معروف ? دی ??، این بار سنگر پرسپولیس را فتح کند. در کنار این ستاره جنجالی، غلام فتح آبادی و شاهرخ بیانی هم موفق به گلزنی به هر دو تیم در تاریخ داربی شدند!