سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

رقابت بر سر کسب عنوان آقای گلی لیگ برتر که تا روز آخر میان دو گلزن ایرانی و خارجی لیگ ادامه داشت بالاخره با برتری کریم انصاری‌فرد به پایان رسید و او با نشستن روی عدد 21 گل زده، کفش طلایی را به خانه برد.

در این مطلب به معرفی یازدهمین آقای گل تاریخ لیگ برتر می‌پردازیم، اما قبل از آن بررسی مختصری خواهیم داشت درباره آقای‌گل‌های ادوار گذشته لیگ برتر و در ادامه جدول گلزنان لیگ ایران را مرور می‌کنیم. در پایان این مطلب نیز به معرفی کریم انصاری‌فرد، برنده کفش طلای ایران در دوره یازدهم لیگ خلیج‌فارس خواهیم پرداخت. 

از عنایتی تا نوروزی؛ و حالا کریم انصاری‌فرد

اگر به اولین دوره لیگ برتر بازگردیم، در صدر جدول گلزنان لیگ نامی را خواهیم دید که امروز و در لیگ یازدهم نیز شانس کسب عنوان آقای گلی را در اختیار داشت. این مهاجم کسی جز غلامرضا عنایتی نبود. عنایتی فصل 81-80 توانست با زدن 17 گل برنده کفش طلا شود و نام خود را به عنوان اولین آقای گل تاریخ لیگ برتر جاودانه سازد. در فصل 82-81 نوبت به ادموند بزیک رسید تا با زدن 13 گل علاوه بر تجربه قهرمانی با سپاهان عنوان آقای گلی را از آن خود کند. نکته جالب در این دوره آن بود که محرم نویدکیا و عنایتی با زدن 12 و 11 گل جدی‌ترین رقیبان بزیک در این دوره بودند.

در فصل 83-82 علی دایی با زدن 16 گل آقای گل دوره سوم لیگ برتر لقب گرفت. در این دوره عنایتی بار دیگر با زدن 11 گل در رده سوم برترین گلزنان لیگ ایستاد. در فصل 84-83 عنایتی پس از کسب دو عنوان سومی، بار دیگر با زدن 20 گل آقای گل لیگ برتر شد. غلامرضا عنایتی توانست با زدن 21 گل در فصل 85-84 از عنوان آقای گلی خود دفاع کند و هت‌تریک تاریخی در لیگ برتر بر جای بگذارد. در فصل 86-85 دنی اولروم (که بعدها عرفان شد) و مهدی رجب‌زاده با زدن 17 گل برای اولین بار به‌طور مشترک عنوان آقای گلی را در تاریخ رقابت‌های لیگ برتر از آن خود کردند. ضمن این‌که اولروم اولین بازیکن خارجی لقب گرفت که آقای گل لیگ ایران شده است.

در فصل 87-86 نیز اتفاق دوره ششم لیگ برتر تکرار شد و محسن خلیلی و هادی اصغری با زدن 18 گل به‌طور مشترک موفق به کسب این عنوان شدند. در این فصل محسن خلیلی علاوه بر کسب این عنوان با پرسپولیس نیز قهرمانی را در یک فصل رویایی تجربه کرد. در فصل 88-87 آرش برهانی پس از سال‌ها قرارگیری در سایه بزرگانی همچون دایی و عنایتی توانست برای اولین بار عنوان آقای گلی را با زدن 21 گل تجربه کند و علاوه بر این با استقلال نیز توانست قهرمانی را تجربه کند. عماد رضا به عنوان دومین مهاجم خارجی شاغل در فوتبال ایران توانست با زدن 19 گل عنوان آقای گلی در لیگ برتر ایران را در فصل 89-88 به دست بیاورد. در این فصل عماد رضا در تیم قهرمان سپاهان حضور داشت. در فصل 90-89 رضا نوروزی با زدن 24 گل علاوه بر شکستن رکورد تعداد گل در یک فصل از لیگ برتر توانست عنوان آقای گلی را از آن خود کند. در فصل تازه پایان یافته 91-90 نیز کریم انصاری‌فرد توانست پس از دو فصل قرار گرفتن در سایه بزرگان، عنوان آقای گلی را با زدن 21 گل تجربه کند.

چگونه کریم آقای گل شد؟!

در آغاز لیگ برتر شاید کمتر کسی فکر می‌کرد در حضور گلزن‌های باتجربه‌ای همچون فرهاد مجیدی، رضا نوروزی، مهدی رجب‌زاده و علی کریمی، رقابت برای کسب عنوان آقای گلی در لیگ برتر بین کریم انصاری‌فرد، فونیکه سی و غلامرضا عنایتی انجام شود، اما اتفاقاتی نظیر جدایی مجیدی از استقلال و به قهقرا رفتن پرسپولیس سبب شد تا در نهایت کسب عنوان آقای گلی محدود به این سه نفر شود.

رقابت برای کسب عنوان آقای گلی با نفراتی همچون فرهاد مجیدی، جواد کاظمیان و سیدایمان موسوی آغاز شد. گلزنی‌های کاپیتان پا به سن گذاشته آبی‌پوشان پایتخت هواداران این تیم را بسیار امیدوار ساخته بود تا با گلزنی‌های این ستاره محبوب علاوه بر آنکه سومین عنوان قهرمانی آبی‌پوشان در لیگ برتر تضمین می‌شود، این ستاره نیز موفق به کسب کفش طلا خواهد شد. اما با جدایی فرهاد مجیدی از استقلال، این سناریو با شکست مواجه شد و نه مجیدی آقای گل شد و نه استقلال قهرمان.

در سوی دیگر هواداران پرسپولیس پس از هت‌تریک جواد کاظمیان در هفته پنجم مقابل نفت آبادان که منجر به کسب اولین پیروزی سرخپوشان در لیگ برتر شد، بسیار امیدوار بودند که علاوه بر آنکه تیم‌شان به کورس قهرمانی بازگشته است، یک بازیکن گلزن نیز برای رقابت با مجیدی در جدول گلزنان خواهند داشت. اما با ریشه یافتن بحران‌ها، سناریوی خوشبختی پرسپولیس هم با شکست روبه‌رو شد. در ادامه با نام‌هایی همچون سیدایمان موسوی روبرو شدیم، اما گلزنی‌های این هافبک 23 ساله نیز با هت‌تریک برابر ملوان به پایان رسید تا عرصه برای یکه‌تازی انصاری‌فرد و فونیکه فراهم شود.

کریم انصاری‌فرد از همان ابتدا نشان داد که برای آقای گلی تلاش می‌کند و از رقابت با دیگر مهاجمان نیز ترسی ندارد. انصاری‌فرد که لیگ را با گلزنی آغاز کرده و در اولین هفته دو گل به مس سرچشمه زده بود، روند روبه رشد اما آهسته‌ای را در پیش گرفت و تا آغاز هفته بیست‌وهفتم نیز خود را به عنوان گزینه‌ای جدی برای آقای گلی مطرح نساخته بود. اما هت‌تریک او برابر فجرسپاسی علاوه بر آنکه او را در یک قدمی فونیکه قرار داد، سایپای تقوی را نیز از بحران دور ساخت. او در ادامه با گلزنی برابر پرسپولیس با رکورد فونیکه برابری کرد و درنهایت نیز با دبل برابر شاهین و گلزنی برابر نفت آبادان توانست عنوان آقای گلی را از آن خود کند.

نکته؛ یک هت‌تریک و چهار دبل

کریم انصاری‌فرد، این مهاجم جوان و خوش‌آتیه در طول این فصل موفق به انجام یک هت‌تریک و چهار دبل شد. انصاری فرد در 3 بازی لیگ غیبت داشت و با حضور در 31 بازی موفق به زدن 21 گل شد تا با متوسط 0.68 گل در هر بازی عنوان آقای گلی را از آن خود کند. این مهاجم در تمامی بازی‌های تیمش از ابتدا در ترکیب قرار گرفته بود و فقط در 62 دقیقه از مجموع کل 31 بازی خارج از ترکیب تیم خود بوده است. بنابراین او در 2728 دقیقه موفق به زدن این تعداد گل شده است.

میثاق، بهترین خاطره فونیکه!

فونیکه سی گرچه با اختلاف یک گل از کسب عنوان آقای گلی بازماند، اما چیزی از ارزش‌های این مهاجم 26 ساله اهل مالی کم نخواهد شد و همواره از او به عنوان یکی از برترین بازیکنان حاضر در لیگ ایران به نیکی یاد خواهد شد. فونیکه سی که در آغاز لیگ بسیار کم‌فروغ ظاهر شده و در هفت هفته ابتدایی فقط دو گل زده بود، در هفته‌های هشتم و نهم با انجام دو دبل بیش از پیش به لیگ ایران معرفی شد و به جرگه برترین گلزنان پیوست. او با هت‌تریک برابر پرسپولیس به عنوان جدی‌ترین گزینه برای کسب عنوان آقای گلی مطرح شد، اما در ادامه گوی سبقت را به انصاری فرد واگذار کرد. گرچه او در آخرین دیدار برابر سایپا فرصت آن را داشت تا آقای گل شود، اما دوئل او و انصاری‌فرد در آخرین گام به سود مهاجم 21 ساله ایرانی پایان پذیرفت.

نکته؛ یک هت‌تریک و سه دبل

مهاجم اهل مالی تیم نفت آبادان موفق به انجام یک هت‌تریک و سه دبل شد تا در این امر نیز عقب‌تر از انصاری‌فرد بایستد. فونیکه سی در 32 بازی توانست 20 گل را وارد دروازه تیم‌های لیگ برتری کند و با متوسط 0.625 گل در هر بازی به کار خود در لیگ یازدهم پایان داد. نکته‌ای که نباید از آن غافل شویم شمار دقایق بازی فونیکه است. او در مجموع فقط 2267 دقیقه در لیگ بازی کرد و شاید اگر 461 دقیقه دیگر همچون انصاری‌فرد بازی می‌کرد موفق به کسب عنوان آقای گلی می‌شد.

سومین سومی آقای رکورددار

غلامرضا عنایتی یکی از مهاجمانی است که با تاریخ لیگ برتر ایران به شدت گره خورده است. کسی که موفق به کسب سه عنوان آقای گلی به همراه دو تیم ابومسلم مشهد و استقلال تهران شده، دو بار متوالی به عنوان آقای گل ایران نام خود را مطرح ساخته، و حالا در یازدهمین دوره لیگ برتر با زدن 18 گل سومین عنوان سومی خود در جمع برترین گلزنان یک دوره از لیگ را تجربه خواهد کرد. او اگرچه امروز در رقابت با کریم انصاری‌فرد جوان و تازه‌نفس مغلوب شد، اما نباید مغموم و ناراحت باشد چراکه در 36 سالگی نمایش فوق‌العاده‌ای داشته و از سوی دیگر با زدن 108 گل آقای گل تاریخ رقابت‌های لیگ برتر شده است. بدون تردید سال‌ها باید انتظار کشید تا مهاجمی بتواند افتخارات عنایتی در لیگ برتر را تکرار کند. عنایتی در 10 هفته ابتدایی فصل فقط در 6 بازی حضور یافت و یک گل هم به ثمر رساند. اوج‌گیری این ستاره پا به سن گذاشته از هفته یازدهم بود و او در نهایت توانست در هفته‌های میانی نیم‌فصل دوم لیگ، خود را به عنوان یکی از گزینه‌های کسب کفش طلا مطرح سازد، اما عدم گلزنی در 5 هفته پایانی این شانس را بطور کامل از عنایتی گرفت.

نکته؛ هت‌تریک بی هت‌تریک

عنایتی در طول این فصل علی‌رغم آنکه موفق به انجام هت‌تریک نشد، اما توانست پنج دبل را انجام دهد. او با حضور در 29 بازی توانست به متوسط 0.62 گل در هر بازی دست یابد. عنایتی در مجموع در 2487 دقیقه برای صبا به میدان رفت.

با کریم انصاری‌فرد بیشتر آشنا شویم

کریم انصاری‌فرد، مهاجم 22 ساله اردبیلی تیم سایپای کرج به عنوان جوان‌ترین آقای گل تاریخ لیگ برتر نام خود را در دفتر این رقابت‌ها جاودانه ساخت تا نوید خوبی برای تیم ملی ما در رسیدن به اهداف خود باشد.

این مهاجم جوان و خوش‌آتیه که امروز کفش طلای لیگ برتر را با شایستگی از آن خود ساخته در 14 فروردین سال 1369 در اردبیل متولد شده و از معدود بازیکنان ملی‌پوش ماست که در تمامی رده‌های تیم ملی توپ زده است. او با انجام 27 بازی ملی موفق به زدن 7 گل ملی نیز شده است. کریم انصاری‌فرد از جمله جوانانی است که توسط علی دایی به سطح اول فوتبال ایران معرفی شدند. او از سال 2007 تا کنون در تیم سایپا حضور دارد و از سال 2009 نیز خود را به عنوان یکی از گلزنان برتر لیگ معرفی کرده. او تا کنون در 123 بازی از لیگ حضور داشته و موفق به زدن 56 گل شده است.

آقای گل جدید لیگ در فصل 90-89 با زدن 20 گل در رده سوم و در فصل 89-88 نیز با زدن 13 گل در رده پنجم برترین گلزنان لیگ قرار گرفته بود. او امروز برترین گلزن لیگ برتر ما در یازدهمین دوره خود و صاحب لنگه‌کفش طلایی است که صاحبش نام خود را در تاریخ لیگ برتر ایران برای همیشه ثبت خواهد کرد.


شکست سنگین حزب موتلفه اسلامی، از موضوعات حاشیه ای اما قابل توجه انتخابات مجلس نهم بود. 

 
حاشیه ای بودن این موضوع ناشی از محوریت یافتن رقابت جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری است. تقابل انتخباتی دو آیت الله، مهدوی کنی و مصباح یزدی، در انتخابات مجلس نهم آن قدر خبرساز بود که حاشیه نشینی حزب موتلفه اسلامی در بازی قدرت را به کنج اخبار و تحلیل های سیاسی براند. 

این یادداشت به بررسی چند و چون و چرایی حاشیه نشینی حزب موتلفه اسلامی در ساختار و فضای سیاسی جامعه ایران می پردازد. 
حزب موتلفه یکی از مهمترین تشکل های سیاسی جریان راست محافظه کار است. 
جناح راست به طور کلی به سه جریان راست محافظه کار، راست رادیکال و راست مدرن تقسیم می شود. 
محوریت جریان راست محافظه کار، معمولاً با سه تشکل بوده است: جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حزب موتلفه. 
اوج قدرت جریان راست محافظه کار در طول عمر نظام جمهوری اسلامی، دهه 1370 بود. 
در دهه 70، تا پایان دوره اول ریاست جمهوری هاشمی، هاشمی رفسنجانی پیوندی عمیق با راست محافظه کار داشت. مهمترین وزارتخانه های هاشمی نیز در آن دوران به تدریج از آن این جریان سیاسی شد. در یک فقره، علی لاریجانی در بهمن ماه 1370 جانشین محمد خاتمی در وزارت فرهنگ و ارشاد دولت هاشمی شد. عبدالله نوری و مصطفی معین نیز از دولت هاشمی  کنار گذاشته شدند و چهره های جریان راست محافظه کار جانشین آنها شدند.
در دولت دوم هاشمی، راست محافظه کار که اکثریت مجالس چهارم و پنجم را در اختیار داشت، از در تقابل با هاشمی درآمد چرا که هاشمی به تدریج نوع دیگری از راستگرایی را پیشه کرده بود که محصولش تولد جریان راست مدرن با محوریت کارگزاران سازندگی بود. 
ناکامی های هاشمی در دور دوم ریاست جمهوری اش محصول مخالفت راست محافظه کار با سیاست های دولت وی بود. زمانی که علی اکبر ناطق نوری در سال 76 کاندیدای ریاست جمهوری شد، جریان راست محافظه کار در اوج قدرتش بود. اما پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری، سرآغاز افول سیاسی راستگرایان محافظه کار شد. 
این افول البته هشت سال بعد رویت شد؛ چرا که حضور اصلاح طلبان در قدرت، موجب اتحاد ناگزیر دو جریان راست رادیکال و راست محافظه کار شده بود. زمانی که جناح راست در آستانه بیرون کردن همیشگی اصلاح طلبان از ساختار قدرت بود، اصلاح طلبانی که در سال 84 راست مدرن را نیز در کنار خود داشتند ، نزاعی نه چندان پنهان نیز در درون جناح راست در جریان بود. پایان آن نزاع به دور شدن راست محافظه کار از گلوگاه های قدرت و نزدیکی راست رادیکال به این گلوگاه ها بود. دیگر دوره کنشگری موثر ناطق نوری به پایان رسیده بود و احمدی نژاد به عنوان پرچمدار راست رادیکال، چهره اصلی جناح راست شده بود.
در دولت اول احمدی نژاد، جریان راست محافظه کار، به تدریج دریافت که در بازی جدید جایگاه ویژه ای ندارد. هم از این رو ابتدا از در اعتراض درآمد اما حمایت های پی در پی از محمود احمدی نژاد، کار را به جایی رساند که راست محافظه کار، سر در لاک خود کرد و سعدی وار با خود زمزمه کرد: بنشینم و صبر پیش گیرم/ دنباله کار خویش گیرم. 
فضای سیاسی کشور به گونه ای شکل گرفته بود که راستگرایان محافظه کار، که به هیچ وجه موافق تمدید و تکرار ریاست جمهوری احمدی نژاد نبودند، به قول علی مطهری، در سال 88 با چشمی گریان دوباره به احمدی نژاد رای دادند. 
در واقع ظهور احمدی نژاد در فضای سیاسی ایران، محصول این جمع بندی استراتژیک بود که نیروهای سیاسی کمابیش دموکراسی خواه را نمی توان با تکیه بر راست محافظه کار کنار گذاشت و در این زمینه باید از راست رادیکال استفاده کرد.
بنابراین، به قدرت رسیدن راست رادیکال، دو مدلول و معنا داشت: 1- بیرون رفتن اصلاح طلبان از قدرت 2- عقب نشستن راست محافظه کار از هسته مرکزی قدرت. 
پس از آن، دیگر بازگشت به راست محافظه کار ضرورتی نداشت. اما پس از تغییر سیاست و جهت دولت احمدی نژاد و مساله دار شدن این دولت در نظام سیاسی ایران، فرصت برای راست محافظه کار فراهم شد تا بیش از پیش به لحاظ سیاسی فعال شود. 
زمانی که اصلاح طلبان و سایر نیروهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی، لغزش احمدی نژاد را به رخ کشیدند و تلویحاً و تصریحاً خواستار احیای موقعیت از دست رفته شان شدند، صلاح کار در ارتقا راست محافظه کار دیده شد. 
هم از این رو آیت الله مهدوی کنی، که در نیمه دوم سال 88 می خواست میانجی اصلاح طلبان و جناح راست شود و با بی اعتنایی راست رادیکال مواجه شده بود، در انتخابات مجلس نهم نقشی محوری یافت. 
اما از آنجایی که پروژه تفوق سیاسی راست محافظه کار در فضای سیاسی کشور، از چشم اندازی استراتژیک، منتفی است، جبهه پایداری نیز به عنوان پرچمدار جدید راستگرایی رادیکال، به مثابه رقیبی در برابر جبهه متحد اصولگرایان قرار گرفت تا تفوق سیاسی راست محافظه کار به تعادل سیاسی محافظه کاران رادیکال ها در جناح راست بدل شود.
اما چرا در این بازی متعادل، حزب موتلفه سرش بی کلاه ماند و چهره های اصلی و برجسته این حزب از راهیابی به مجلس نهم بازماندند و فقط لاله افتخاری و فاطمه رهبر به مجلس رفتند. در شرایطی که بیست درصد مردم شهر تهران در دور دوم انتخابات مجلس شرکت کردند و همواره هم گفته می شود جناح راست بیست درصد رای ثابت و کلاسیک دارد، محمدنبی حبیبی، اسدالله بادامچیان و حسن غفوری فرد، موفق به کسب رای لازم برای نشستن بر صندلی های مجلس نشدند. اولی دبیر کل حزب موتلفه، دومی سومین چهره برجسته این حزب،  سومی نیز چهره ای کاملاً شناخته شده در جمع ورزشکاران و مومنان سنتی شهر تهران.
یکی از دلایل اصلی ناکامی حزب موتلفه، تشدید بی اعتمادی کلی ایرانیان به احزاب است. در ایران امروز، نه حکومت و نه اکثریت مردم دل خوشی از احزاب ندارند و عجیب نیست که رغبتی به چهره های حزبی شناخته شده نداشته باشند. چرایی بی میلی مردم به احزاب، موضوع دیگری است که در این بحث مجال پرداختن به آن نیست ولی در شرایط فعلی، نه مردم ایران، اعم از حامیان جناح راست یا حامیان محافظه کاران، رغبت و امیدی به احزاب دارند و نه حمایت ویژه از احزاب سیاسی جزو اولویت های سیاسی حکومت است.  
دلیل دوم شکست حزب موتلفه در انتخابات مجلس نهم، سترون بودن این تشکل سیاسی است. حزب موتلفه اسلامی، برخلاف تشکل های راست رادیکال، در هفت سال اخیر، هیچ چهره برجسته جدیدی به جامعه ایران معرفی نکرده است. 
در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، چهره های راستگرای فراوانی در عرصه سیاسی ظهور کرده اند. از مشایی و مجتبی ثمره هاشمی و کلهر و جوانفکر و بذرپاش گرفته تا مصطفی پورمحمدی و علی مطهری و حسین فدایی و حاج سعید قاسمی و سعید جلیلی، همگی چهره های سیاسی راستگرایی هستند که برای مردم علاقه مند به لایه های گوناگون جناح راست، تازگی و جذابیت دارند. اما حزب موتلفه، هنوز پیرمردان کهنه کار و میانسالان تکراری را به عنوان نامزدهای نمایندگی مجلس معرفی می کند. بدبینی مردم به چهره های برآمده از احزاب در کنار تکراری بودن چهره های حزب موتلفه، موجب افول بیش از پیش اقبال سیاسی این حزب در جامعه ایران شده است. 
دلیل سوم ناکامی حزب موتلفه در انتخابات مجلس، با سترون بودن این حزب در ارتباط است. فقدان زایش و برون داد چهره های جدید از سوی حزب موتلفه، این حزب را برای بسیاری از مردم ایران کمابیش شبیه نهضت آزادی کرده است. بدین معنا که افکار عمومی ایرانیان، حزب موتلفه را نیز همانند نهضت آزادی یکی از تشکل های سیاسی موثر در تاریخ سیاسی معاصر ایران می دانند که دوره اثرگذاری اش دیگر سپری شده است. 
شناخته شده ترین چهره این حزب، بیش از هشتاد سال دارد و بیش از آنکه نمادی از فردا باشد، نماد دیروز است. دیروز هم که گذشته است و مردمی که امروز پای صندوق های رای می روند، با امید ساختن فردا رای می دهند. 
شکست حزب موتلفه در انتخابات مجلس، در حالی که همه شرایط لازم برای پیروز شدن این حزب در این انتخابات وجود داشت، تا حدی یادآور شکست نهضت آزادی در انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال 1381 بود. مردم از چهره های قدیمی ای که خنثی به نظر برسند، ولو که اقعاً هم چنین نباشند، خسته شده اند. 
بنابراین، حزب موتلفه اگر می خواهد بهبودی در موقعیت سیاسی و وزن اجتماعی اش ایجاد شود، باید روانشناسی سیاسی مردم ایران را بیش از این ها جدی بگیرد. 
چهارمین دلیل ناکامی حزب موتلفه را باید انسداد گفتمانی این حزب دانست. حزب موتلفه نه متفکر برجسته ای دارد و نه حتی شعار تازه ای. 
این حزب از تولید ادبیات و گفتمان سیاسی جدید ناتوان مانده است. خاتمی و احمدی نژاد در سال های 76 و 84، البته در سطوح گوناگون، با ادبیات و گفتمان تازه ای پای به میدان رقابت نهادند.
آنچه مشایی در دولت احمدی نژاد در سال های اخیر انجام می داد، تلاش برای خلق گفتمانی تازه بود. فارغ از درستی یا نادرستی آموزه های هر گفتمان و یا ایده نوپدیدی، نفس مطرح شدن ایده های جدید، نشانه نوعی بازسازی فکری و تلاش برای به روز شدن و انطباق با شرایط سیاسی و اجتماعی جدید است. 
اما حزب موتلفه از این حیث برون داد قابل توجهی ندارد و به همین دلیل نمی تواند افکار عمومی را متوجه خود کند. 
مجموع این عوامل در ناکامی سیاسی حزب موتلفه و به حاشیه رفتن روزافزون این تشکل سیاسی، نقش عمده ای داشته است. پس بیراه نیست اگر بگوییم تجدید نظر در شیوه سلوک سیاسی و تزریق چهره ها و ایده های جدید به حزب موتلفه، شرط ارتقاء موقعیت این حزب در ساختار سیاسی جامعه ایران، در مجموعه جناح راست و حتی در دل خود جریان راست محافظه کار است.


فصل یازدهم لیگ برتر با ناکامی غیر قابل هضمی برای پرسپولیس در شرف اتمام قرار گرفت. فصلی که در شروع آن می شد پیش بینی لیگی دشوار را داشت اما بدبین ترین افراد نیز تصور چنین جایگاهی را نمی کردند. برای بررسی این ناکامی نیاز به کاوشی ساده بر عملکرد عوامل مرتبط با باشگاه پرسپولیس در یک سال گذشته داریم ، گذشته ای که سعیدلو رییس سابق سازمان تربیت بدنی آن را کلید زد:

1و2 - دوگانه دایی - کاشانی 
  
آنچه بین دایی و کاشانی گذشت ، پایه مشکلات بعدی پرسپولیس بود. قرمزها  فصل را دور از امنیت خاطر ذهنی آغاز کردند و فشار ناشی از اتفاقات انتهای فصل پیش همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داد...گفتن از این جنگ فرساینده توضیح واضحات است اما این رویارویی شگفت انگیز آغاز سقوط بود.
3- حمید استیلی

استیلی برای به دست آوردن پست مربی گری  پرسپولیس سالیان زیادی به آب و آتش زد. او همیشه سایه تهدیدی برای مربیان مختلف پرسپولیس بود. از زوبل و آری هان ، تا دنیزلی ، قطبی ، کرانچار و دایی! در نهایت با سناریویی از پیش تعیین شده با حذف دایی و بدون توجه به صدمات احتمالی به شخص خود و باشگاه ، پست مربی گری را از آن خود کرد. استیلی با این عمل هواداران را در مقابل باشگاه و بازیکنان قرار داد و دامنه اعتراضات هواداران نه تنها تا انتهای نیم فصل اول ادامه پیدا کرد بلکه ارتعاشات آن را میشد در هفته های پایانی لیگ نیز حس کرد.
4- بازیکنان
 
بخش بازیکنان را نیز می توان به سه شاخه تقسیم کرد:
- میثاق معمارزاده
- بازیکنان متوسط
- بازیکنان اسمی

کارشناسان فوتبال بر این باورند که هنگام شکست نباید یک نفر را مقصر اصلی ناکامی دانست. اما معمارزاده این نظریه را به بهترین شکل ممکن نقض کرد! او ثابت کرد یک دروازه بان استعداد و توان تباه کردن یک باشگاه در طول یک فصل کامل لیگ را دارد. او معنای دروازه بانی را در لغتنامه فوتبال ویرایش کرد! معمارزاده ثابت کرد که یک دروازبان می تواند در طول فصل هر چه شوت به سمتش آمد را راهی تور دروازه کند. تفاوتی ندارد آن شوت محکم و ناشیانه باشد یا آرام و دقیق ، از 30 متری باشد یا 40 متری! فقط لازم است به سمت دروازه شوت بزنید ، گاهی اوقات برای گل خوردن اصلا نیازی به شوت زدن هم نیست!

امان از این بازیکنان متوسط که شاید اگر سرپرست موقت نبود حتی در رویا نیز نمی تواستند خود را در پیراهن پرسپولیس تصور کنند!  نور محمدی ، علی رضا محمد ، ابراهیم شکوری ، مجتبی شیری و ..! به راستی اینها در باشگاهی که می خواست مدعی قهرمانی  لیگ برتر و حضور موفق در آسیا باشد چه می کنند؟ نگاه کدام فوتبال شناسی آنها در حد نام "پرسپولیس" دانست؟!

بازیکنان نامدار پرسپولیس نیز در حد انتظار ظاهر نشدند. البته می توانیم علی کریمی را از این جمع جدا کنیم اگر "بتوانیم"  حاشیه های او را نادیده بگیریم. محمد نوری ، جواد کاظمیان ، غلامرضا رضایی ، مهرداد اولادی و امیرحسین فشنگچی از معدود مهره های سرشناس پرسپولیس در فصلی که گذشت بودند اما هرگز موفق به تغییر در روند ناکامی پرسپولیس نشدند.
5- هواداران
  
هواداران پرسپولیس از "هواداری" تنها یک مورد را به نحو مطلوب انجام می دهند ، آن هم حضور پر تعداد در ورزشگاه است. هواداران پرسپولیس ناملایمتی زیادی به خود دیده اند ، اما واکنش آنها در مقابل اتفاقات انجام شده نه تنها کمکی به باشگاه نکرد ، بلکه آسیب نیز وارد کرد. هوادار در مورد نحوه خروج دایی و سرمربی گری استیلی به حق معترض بود ، اما در نهایت چه شد؟ آن همه اعتراض دودش را به چشم چه کسی برد؟ کاشانی ، استیلی ، یا پرسپولیس؟ هوادار پرسپولیس حتی در تشویق و تنبیه بازیکن هم افراط می کند. شاید لازم باشد آنها یک بار به عملکرد خودشان نیز نیم نگاهی داشته باشند!
6- مصطفی دنیزلی

در دانش و تجربه دنیزلی تردیدی نیست. اما او دو اشتباه تاثییر گذار در شکل گیری نتایج ضعیف پرسپولیس داشت. دنیزلی اولین اشتباه را در اولین کنفرانس خبری خود در تهران مرتکب شد. زمانی که دنیزلی با اطمینان اعلام کرد نیاز به هیچ بازیکن جدیدی ندارد و باشگاه را از خرید محمد محمدی برای استفاده در رقابتهای داخلی منصرف و حتی در عدم جذب مهدوی کیا ( از ناجیان پرسپولیس در دربی) تاکید داشت. دومین اشتباه او اقدام عجولانه در اعلام اخراج 10 بازیکن از پرسپولیس بود در حالی که پنج بازی در لیگ برتر، سه بازی در لیگ قهرمانان آسیا و در ادامه نیز یک دیدار حساس در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا باقی مانده بود. او با این مصاحبه اندک انگیزه بازیکنان متوسط پرسپولیس را از بین برد تا نتایج فاجعه آمیزتر از گذشته رقم بخور

حرف‌های علی دایی بعد از پیروزی تیمش بر پرسپولیس آن‌قدر عجیب‌ و غریب بود که هنوز هم درک و هضم آن کار ساده‌ای نیست. دلیل این ادعا این نیست که علی دایی پرسپولیسی بوده و رفتارش در مقابله با این تیم باید متفاوت‌تر از دیگران باشد. بحث، کلی‌تر از این حرف‌هاست.

وقتی دایی می‌گوید «خدا به من عزت داد تا بالاتر از پرسپولیس قرار بگیرم.» ذهن شنونده ناخواسته دچار این پرسش می‌شود که مگر چهاردهم شدن در میان 18تیم هم به کمک خداوند و کلمات قلمبه‌ای مثل عزت نیاز دارد؟ مثلا اگر خدا به آقای گل جهان عزت نداده بود او الان کجای جدول می‌ایستاد؟ اگر بالاتر از پرسپولیس بودن نشانه عزت و اقتدار است که الان 14تیم یعنی تقریبا 78 درصد تیم‌های لیگ برتر صاحب این عزت و افتخار هستند. پس دیگر چه نیازی است به خوشحالی کردن و سر به آسمان ساییدن؟!

جناب شهریار؛ این‌که تیم شما امروز در رتبه چهاردهم لیگ و بالاتر از پرسپولیس ایستاده نشانه «ذلت» پرسپولیس است نه نشانه «عزت» شما. بحث رقابت در رتبه‌های 14 و 15 که بحث «بالا و بالاتر» نیست. بحث «پایین‌ و پایین‌تر» است.

اصلا اگر وقت شریف‌تان اجازه می‌دهد به یک سوال مهم‌تر جواب بدهید؛ یک برد فوتبالی چه ربطی به واژه‌هایی مثل «عزت» و «تقدیر» و «اقتدار» دارد؟ بد نیست سری به فرهنگ لغات بزنید‌ و معانی این واژه‌ها را یک بار دیگر مرور کنید که وقتی می‌گویید «تقدیر خداوند این بود که تیم راه‌آهن مقابل پرسپولیس اقتدار خود را به دست آورد» مغز شنونده‌تان کهیر نزند.

علی دایی

لب مطلب؛ اگر هزار بار دیگر هم پرسپولیس را ببرید و هزار درجه غلیظ‌تر شادی کنید هیچ ایرادی بر شما وارد نیست که این شادی‌ها طبیعت فوتبال حرفه‌ای است. اما بحث «عزت» و «اقتدار» و... بحث دیگری است. لطفا اتفاقات زمینی را با واژه‌های فرازمینی تعبیر نکنید که ما از این‌گونه تعابیر کم لطمه ندیده‌ایم.

هفته سی و سوم لیگ برتر- یکشنبه 17 اردیبهشت

دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 

پرسپولیس- راه آهن - نتیجه دور رفت 1-1
ورزشگاه آزادی تهران
داور: محسن ترکی با کمک های حسن کامرانی فر و داود رفعتی

دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 

داور چهارم: اکبریان ناظر: سیدرضا غیاثی
تماشاگر: حدود 1000 نفر
گل: بهادر عبدی (3 گل) و حسین کاظمی (پنالتی) برای راه آهن، ایمون زاید (3 گل) برای پرسپولیس

دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 
کارت زرد: محمدعلی قرزول از راه آهن، ایمون زاید از پرسپولیس

دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 
پرسپولیس: حسین هوشیار (40 میثاق معمارزاده)، محمد نصرتی، حمید علی عسگری، شیث رضایی، ابراهیم شکوری، محمد نوری، سامان آقا زمانی( 78 مهدی مهدوی کیا)، علی کریمی، ایمون زاید، غلامرضا رضایی، جواد کاظمیان (78 وحید هاشمیان)  سرمربی: مصطفی دنیزلی

دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 
راه آهن: فرشید کریمی، محمد قرزول، ابراهیم کریمی، مهدی زارعی، حامد نورمحمدی، حسین کاظمی، حسین پاشایی، کفشگری (55 علی غلام) حسین کعبی، بهادر عبدی، علیرضا عباسفرد   سرمربی: علی دایی
دریکی از دیدارهای دیدنی هفته سی و سوم لیگ، پرسپولیس بحران زده به مصاف راه آهن می رود. تیم علی دایی برای اینکه از مهلکه سقوط دور شود، به امتیازهای این بازی نیاز مبرمی دارد
شرح گل ها:

 دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و راه آهن 
راه آهن 1-0: ارسال یک ضربه ایستگاهی با دخالت عباسفرد همراه شد و توپ در موقعیتی مناسب به بهادر عبدی رسید. هافبک سابق پرسپولیس با خونسردی توپ را دور از دسترس حسین هوشیار به گل تبدیل کرد

پرسپولیس 1-1: علی کریمی از مرکز زمین با پاس دقیق و بلند ایمون زاید را راه انداخت. زاید بعد از چند قدم پیشروی، با ضربه ای مطمئن دروازه را باز کرد
راه آهن 2-1: پاس حامد نورمحمدی به حسین کاظمی رسید و او هم بعد از عبور از مدافع پرسپولیس، توپ را به بهادر عبدی سپرد. ضربه عبدی در زاویه مخالف به گل دوم راه آهن تبدیل شد
راه آهن 3-1: حسین کاظمی پنالتی را در حالی به وسط دروازه کوبید که میثاق معمارزاده به سمت چپ حرکت کرده بود
راه آهن 4-1: حسین کعبی از راست گریخت، سانتر او از روی سر عباسفرد رد شد اما عبدی به توپ رسید و بعد از کنترلی خوب، با خونسردی دروازه معمارزاده را فرو ریخت
پرسپولیس 2-4: علی کریمی از راست حرکت کرد و بعد از عبور از مدافع مستقیم، توپ را روی دروازه سانتر کرد. این سانتر در دهانه دروازه با ضربه سر ایمون زاید به گل دوم پرسپولیس تبدیل شد
پرسپولیس 3-4: باز هم علی کریمی از راست حرکت کرد، سانتر کاپیتان پرسپولیس با ضربه سر غلامرضا رضایی همراه شد و این توپ بالاخره با ضربه سر تماشایی ایمون زاید به گل سوم قرمزها تبدیل شد
بهترین بازیکن
بهادر عبدی که در زمان افشین قطبی در پرسپولیس بازی می کرد، در این دیدار انتقام سختی از تیم سابقش گرفت. هت تریک او به راه آهن کمک کرد که از انتهای جدول فاصله بگیرد. در آن سوی میدان هم ایمون زاید یک هت تریک بی حاصل ثبت کرد
اتفاق ویژه
بعد از گل چهارم راه آهن، تماشاگران حاضر در استادیوم، به شدت علی دایی را تشویق کردند. مثل اینکه کم کم حوصله تماشاگران از دنیزلی هم سر رفته است
اتفاق ویژه 2
در فوتبال ایران کمتر هت تریک شکل می گیرد. اینکه در یک بازی، دو بازیکن هت تریک کنند، اتفاقی نادر است

mohammad ghazi seyedjalal hosseini sepahan zobahan

لیگ برتر باشگاه‌های ایران- جام خلیج‌فارس

دوره یازدهم- هفته سی‌وسوم

ذوب‌آهن- سپاهان (نتیجه بازی رفت: 1-1)

یکشنبه 17 اردیبهشت1391- ساعت 17:00

ورزشگاه فولادشهر اصفهان

تماشاگر: 10 هزار نفر

داور: یدالله جهانبازی

کمک‌ها: رضا سخندان- رسول فروغی

اخطار: محمد قاضی (35)

ذوب‌آهن: شهاب گردان – علی احمدی – محمد صلصالی – سینا عشوری – حسین ماهینی – فیلیپ الوز دسوزا – اسماعیل فرهادی – حمید شفاعت – داوود حقی – پیام صادقیان– محمد قاضی

سرمربی: منصور ابراهیم‌زاده

سپاهان: رحمان احمدی – سیدجلال حسینی – محسن بنگر – حسن اشجاری – حسن جعفری – امید ابراهیمی – فابیو جان‌واریو – مهدی کریمیان – محرم نویدکیا – جواهیر سوکای – برونو سزار

سرمربی: زلاتکو کرانچار

شرح بازی:

ذوب‌آهن در شرایطی روبه‌روی صدرنشین لیگ ایستاده که طرفداران پرشور تبریزی و اندکی استقلالی‌های امیدوار، دست به دعا برده‌اند تا شاگردان منصور ابراهیم‌زاده در استادیوم اختصاصی خود بتوانند ترمز سپاهان را بکشند. هرچند مصدومیت مهره‌های کلیدی ذوبی‌ها دست آن‌ها را در پوست گردو گذاشته تا آنان از نیروهای جوان و باانگیزه خود بهره ببرند اما به هر حال 3 امتیاز این بازی برای زردهای اصفهان به سادگی به دست نخواهد آمد.

نیمه اول:

ال‌کلاسیکوی اصفهان سبب شد تا علم و هنر زلاتکو کرانچار و ابراهیم‌زاده در شرایطی به هم گره بخورد که هر یک در دقایق ابتدایی مسابقه بتوانند برتری خود را به یکدیگر دیکته کنند. از این رو بیشترین نیروی دو تیم درکمربند خط هافبک خلاصه می‌شد. سپاهانی‌ها تا حدودی از جناح راست خود یعنی جایی که حسن جعفری گهگاهی به خط حمله تیمش کمک می‌کرد حملات خود را تدارک دیدند که سانترهای ارسالی زردپوشان با دستان بلند و کشیده شهاب گردان ناکام می‌ماند.

شاگردان ابراهیم‌زاده در همه نقاط زمین با عمل پرسینگ بر روی یار مقابل تمامی روزنه‌ها را بر روی زردپوشان بسته بودند و دل به ضدحملات داشتند که در دو سه موقعیت با شوتزنی داوود حقی و تکنیک ناب پیام صادقیان قدرت خود را به رخ کشیدند. به هر حال نیمه اول بدون رد و بدل شدن گلی به اتمام رسید تا وقت دوم تکلیف نتیجه و قهرمان لیگ یازدهم را مشخص کند.

دقایق کلیدی:

6 : جواهیر سوکای در حالتی نامتعادل از روی خط محوط جریمه توپ را روانه دروازه کرد که به شکل خطرناکی به بیرون رفت.

26 : ارسال سانتر سوکای از جناح چپ با ضربه سر شیرجه‌ای محسن بنگر توام شد که گردان آن را در آغوش گرفت.

اتفاق ویژه:

1-در حالی که ذوبی‌ها میزبان این دیدار بودند اما طرفدار پرشور و بی‌شمار سپاهان اکثر صندلی‌های ورزشگاه فولادشهر را با پرچم‌های زردرنگ خود آذین بسته بودند تا بدین وسیله اعتراض خود را نسبت به عدم تکمیل ورزشگاه نقش‌جهان که به آثار باستانی پیوسته به گوش مسئولین برسانند.

Ando Teymourian

ساع 17 هفته سی وسوم لیگ برتر، ورزشگاه تختی آبادان

تماشاچی 20هزار نفر

داور: علیرضا فغانی

اخطار:آندو تیموریان

نفت: حبیب دهقانی، عباس مرداسی، والری الکسانیان، میثم امیری، حسین بغلانی، رسول نویدکیا، سیامک کوهنورد، حامد سرلک، علی ممبینی، سعید حلافی و فونیکه سی

سرمربی: آلبرتو کاستا

استقلال: سیدمهدی رحمتی، حنیف عمران زاده، الونگ الونگ(64 میثم حسینی)، جواد شیرزاد، علی حمودی، آندو تیموریان، فریدون زندی، مجتبی جباری، محسن یوسفی(45 شریفات)، خسرو حیدری و گوران یرکوویچ(60 برهانی)

سرمربی: پرویز مظلومی

دقایق حساس :

- دقیقه 27 ضربه رسول نویدکیا توسط رحمتی دفع شد.

- دقیقه 61 فونیکه سی پاس ممبینی را در شرایط تک به تک بیرون زد.

شرح گل : 

1-0 نفت: پاس عمقی علی ممبینی پشت دفاع استقلال به فونیکه رسید که او در شرایط تک به تک دروازه رحمتی زا باز کرد. نفت می توانست 5 دقیقه بعد توسط فونیکه گل دوم را هم برند که این اتفاق با خوش شانسی رحمتی همراه بود.

1-1 استقلال : این بار نوبت یرکوویچ بود که هنر خود را به رخ بکشد. او پاس عرضی و به بیرون حمودی را به ضربه ای سرضرب و تماشایی بدل به گل مساوی کرد. 

2-1  استقلال:میثم حسینی استقلال را به نزدیکی سه امتیاز رساند. او سانتر فریدون زندی را که با سر آرش برهانی ساییده شده بود به گل دوم تبدیل کرد. 

اتقاق ویژه:همان طور که باشگاه نفت آبادان از قبل اعلام کرده بود قبل از شروع بازی نفت و استقلال مراسم خداحافظی امید شریفی نسب از فوتبال برگزار شد.ازیکنان نفت موقع ورود به زمین عکس شریفی نسب را روی پیراهن های خود زده بودند.

Tractor mess sarcheshme

مس سرچشمه با مقاومت جانانه مقابل تراکتورسازی تبریز در مسابقه ای سرنوشت ساز امیدهای این تیم برای قهرمانی را به حداقل ممکن رساند و به نوعی قهرمان لیگ برتر را تعیین کرد.
به گزارش سایت گل شاگردان اصغر شرفی که با انگیزه زیاد وارد این بازی شده بودند در دقایق پایانی حتی می توانستند نتیجه را به سود خود تمام کننند اما یکی، دو تصمیم مشکوک از طرف داور شرایط را بدتر از این نکرد. با این تساوی اصغر شرفی فاتح کری شخصی خود با امیر قلعه نویی شد. او دیروز در کنفرانس مطبوعاتی گفته بود: قهرمانی با تیمی که پرستاره است هنر نیست و قلعه نویی جواب داده بود: آقای شرفی ایران نبوده و در جریان دوران کاری من نیست. 
در حال حاضر تراکتورسازی 63 امتیاز دارد. این  تنهایی روی پله دوم را از دست داده و حالا استقلال را در کنار خود می بیند. این بدترین اتفاقی بود که می شد برای تبریزی ها رخ بدهد.


 دیشب نو کمپ حال و هوای دیگری داشت . شاهد جشن باشکوهی برای مردی بود که چهار سال برای باشگاه و شهرش افتخار آفرید تا از او بعنوان پرافتخار ترین مربی دوران یاد شود .او کاری را کرد که تاریخ بارسا را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد شاید کمتر پیش آمده که در وداع با مربی که تنها چهار سال سکان تیمی را در اختیار داشته ، چنین مراسم باشکوهی گرفته شود مراسمی بسان قهرمانی در لالیگا یا چمپیونز لیگ یا حتی بزرگتر از آن .همه از کوچک و بزرگ نوشته ایی در دست داشتند که بنوعی در تکریم و سپاس از مرد پر احساس و پر عاطفه کاتالانی  بود 

پپ ، دوستت داریم 
بزرگترین پارچه نوشته شده در روبروی جایگاه قرار داده شده بود که روی آن به زبان کاتالانی نوشته شده بود ، پپ دوستت داریم .بدون شک یکی از ویژگی های بارز و از رموز موفقیت این مربی چهل و یکساله محبوبیت او در بین هواداران ، بازیکنان و حتی جامعه ورزشی اسپانیا است  بطوری که حتی در اردوگاه دشمن و در مادرید هم از او  با احترام یاد میشود خیلی ها از جمله خود دل بوسکه عقیده دارند که مناسبترین شخص برای رهبری تیم ملی اسپانیا پپ گواردیلا است .بسیاری از کارشناسان فوتبال دنیا معتقد بودند که اگر بارسا بجای اسپانیا در یورو 2008 و جام جهانی 2010 شرکت میکرد خیلی راحت تر و مقتدرانه تر میتوانست قهرمان شود .این اعتراف بزرگان فوتبال اسپانیا به بزرگی پپ در حالی است که در تاریخ فوتبال اسپانیا مربی تیم ملی اکثرا از باشگاه مادرید انتخاب شده .پپ اتحاد و دوستی را در تیم بوجود آورد که آنرا به سلاح برتر بلو گرانا بدل کرد میتوان ادعا کرد محبوبیت پپ در بین هواداران حتی از خیلی از ستاره های تیم هم بیشتر بود 
 Camp Nou Tifo Pep Guardiola
پپ ، متشکریم 
هزاران پلاکارد کوچک و بزرگ در دست تماشاگرانی  بود که روی آن به زبانهای مختلف از پپ سپاس و قدردانی شده بود پپ در مدت چهار سال افتخاراتی را برای بارسا رقم زد که او را تبدیل به پرافتخار ترین مربی باشگاه کرده و شاید تا سالیان متمادی هم هیچ مربی دیگری نتواند افتخاراتش را تکرار کند.او یک بار دیگر نام بارسلونا را در جهان بلند آوازه نمود و چهره دیگری از وطن و مردمش را به جهانیان شناسند 
پپ ، چه گوارای فوتبال 
در میان تماشگران جوانکی روی تی شرت خود با الهام از عکس چه گوارا صورت پپ را روی آن قرار داده بود و به این ترتیب میخواست از پپ بعنوان چه گوارای فوتبال یاد کند .چه گوارا روشنفکر و انقلابی بزرگ آمریکای جنوبی  و همشهری به لیسا و مسی بود.که  الهام بخش میلیون ها آزادی خواه جهان در دهه 50 و 60 میلادی شده بود  مردمی که با الهام از ال چه  برای رسیدن به آزادی و انقلاب از جان خود مایه گذاشتند .چه گوارا که با دوست صمیمی خودش فیدل کاسترو انقلاب کوبا را طراحی ، پایه گذاری  و به ثمر نشاند بعد ها در درگیری با ارتش بولیوی کشته شد  فیدل اکنون در جزیره تنهایی اش  در حال سپری کردن آخرین روزهای عمرش است و یادآوری این نکته که همیشه انقلابیون و انقلاب ها خوشبختی نمی آورند  شاید حالا انقلاب تیکی تاکایی پپ الهام بخش مربیان جوانی  برای آینده فوتبال جهان شده و فصل تازه ایی را در دنیای فوتبال رقم زند اما سوال اینجاست پپ یک مصلح بود یا یک انقلابی ؟
 http://u.goal.com/184100/184186hp2.jpg
پپ مصلح یا انقلابی ؟
پپ از یک طرف مصلح بود وی حرکت تدریجی توتال فوتبال هلندی را که بر بنیان های فکری رینوس میشل و بعدها یوهان کرویف شکل گرفته بود را با رنگ و لعاب کاتالانی و اسپانیایی در لاماسیا امتزاج کرد و بعد از  مدت چهار دهه به بلوغ و بالندگی خود رساند از جهت دیگر پپ یک انقلابی بود که از دل همین لاماسیا تیکی تاکایی را بیرون آورد که بیشتر سحر بود و جادو .چشمها را خیره کرد و نواخت.  دل ها برد و دلبری کرد افسونی بود که قصه هایش همچننان ناتمام باقی مانده 
فلسفه فوتبال پپ 
فلسفه فوتبال پپ بر توتال فوتبال هلندی و تیکی تاکای کاتالانی استوار است .پپ معتقد است که به فوتبال باید ورای یک مسابقه و نتیجه نگاه کرد .فوتبال یکی از لذت های بشری است که باید ورای نتیجه از ان لذت برد و این لذت را در میدان مسابقه با تماشاچیان و میلیون ها بیننده تقسیم کرد .در بعدد فنی پپ اعتقاد دارد با تیکی تاکا و مالکیت توپ باید تیم مقابل  را از نظر بدنی و ذهنی خسته کرد و تمرکز را از حریف گرفت و در موقع مناسب ضربه را وارد کرد .در زمان از دست دادن توپ هم باید در کمترین زمان ممکن بسرعت در یک سوم میانی یا دفاعی حریف با پرس چند جانبه آنرا بازیابی کرد از همین رو آنتی بارسا هایی که الگوریتم غلبه بر بارسا را نوشته اند بیش از هر چیز بر این نکته تاکید دارند در مقابل بارسا  باید از نظر ذهنی کاملا آماده باشید و خسته نشوید و در طول زمان بازی کاملا آرامش خود را حفظ کنید .بی جهت بدنبال توپ ندوید ولی وقتی آنرا بدست آوردید از آن استفاده کاملا بهینه برید .شاید با همین رموز بود که چلسی و رئال در مدت چهار روز توانستند آبی اناری ها را از دو جام دور کنند 
پپ ، گاد فادر بارسا 
بنر دیگری که در ورزشگاه خود نمایی میکرد روی آن نوشته شده بود پپ پدر خوانده .این که پپ را پدر خوانده بارسا بدانیم شاید کمی زود باشد اما میتوان گفت سایه پپ تا سالهای متمادی روی سر بارسا خواهد ماند سایه او نه تنها روی مربیان بعدی که حتی روی مجموعه مدیریت و عملکرد مدیران هم تاثیر گذار خواهد بود .از این رو شاید بتوان پیش بینی کرد که پپ در تیم دیگری مربیگری نخواهد کرد .او عضوی از مجموعه بارسا باقی خواهد ماند چه بعنوان مربی چه مدیر 
پپ ، سردار بی شکست خاک دشمن 
پپ در صحبت هایی که دیشب داشت به کنایه اشاره کرد که هرگز نباخته است .او یگانه مربی تاریخ بارسا است که در مدت چهار سال مربی گری اش هرگز در خاک دشمن (برنابئو ) طعم شکست را نچشید و حسرت شادی پیروزی را بر دل مادریسیموها گذاشت چند روز پیش مصادف بود با شروع طلایی او با برد شش دو در سانتیاگو برنابئو .شاید از رفتن او بیش از همه مادریدی ها خوشحال شده باشند 
  Messi creates more history in Pep
کیکی با پنجاه شمع ، اشک هایم را نبین 
مسی دیشب با آن ریش و سبیل کم و بیش چه گوارایی اش حال و هوای دیگری داشت وقتی گل پنجاهم را زد برخلاف همیشه دوان دوان دوید تا مربی اش را در آغوش بگیرد .تشکری از او داشته باشد برای این چهار سال بیاد ماندنی ضمن اینکه هدیه ایی هم به او داده باشد.هدیه و رکوردی که شاید تا سالهای سال دست نیافتنی باشد .پپ بعد از در آغوش گرفتن مسی به شیشه آب پناه برد .بغضی که فرو میرفت و چشمانی که تاب نمی آوردند  
بارسا بعد از پپ 
میگویند بعد از پپ پایان دوران طلایی بارسا است .میگویند اگر لاپورتا نرفته بود پپ ادامه میداد اما چه کسی گفته پپ از بارسا رفته.پپ مانند زمان خودش چه بسا با وسواس بیشتر بازیهای تیم را دنبال خواهد کرد.هفته ایی چند بار با تیتو در یکی از کافه های شهر قهوه خواهد نوشید و راجع به تیم صحبت خواهند کرد .اگر فکر بارسا خواب را در نیمه های شب از چشمانش برباید ، تلفن تیتو زنگ خواهد خورد.عشق درمانی ندارد 
تیتو می اید 
منتظر تیتو با کت و شلوار آرمانی در کنار خط باشید .میگویند قرار است پپ دوم شود .مدیران تیم با انتخاب نسبتا غیر منتظره او نشان دادند میخواهند به سنت لاماسیایی و فرهنگ بومی خود وفادار بمانند آنها حتی در یارگیری ترجیها بازیکنان بومی و اسپانیایی را در اولویت قرار داده اند و این چیزی است که آنها را از مادریدی ها جدا میکند اما تیتو در کنار ادامه راه گواردیلا چه تغییرات و رفرمی را در پیش خواهد گرفت آیا بدنبال یک سنتر فوروارد بلند قد است تا در ان مترهای آخر کمی توپ را به هوا ببرد ؟ یا دنبال بالا بردن سرعت تیم در جناحین ؟ باید منتظر ماند و دید اما در هر صورت با بودن مسی آنها در اسپانیا و اروپا همچنان یک مدعی باقی خواهند ماند کمی بیشتر یا کمی کمتر 
 http://u.goal.com/184100/184175hp2.jpg
نمای آخر ، تونل به افتخار پپ 

بعد از حرفهای پپ ، بازیکنان به رسم جشن های پس از قهرمانی او را به هوا پرتاب کردند و دست آخر در زمان رفتنش به رختکن به پاس احترام و زحماتش مانند قهرمانان  ، تونلی را در دو طرف او بستند پپ با همان پاهای پرانتزی اش رفت و رفت و رفت تا گم شد در همان نیمه شب غم انگیز دیشب .گفته بود خسته است و میخواهد ضمن استراحت به کارهای مهمتری نسبت به فوتبال بپردازد اما خوب میداند برای او و خیلی های دیگر مهمترین چیز این زندگی و دنیا فوتبال است که اگر همین فوتبال نبود تمام دنیا به ذره ایی نمی ارزید .چهار روز که استراحت کند و کمی سر فرم آید باز دلتنگی هایش برای بارسا و بچه ها شروع میشود حالا خیلی سخت است که صبح بیدار شود و بداند قرار نیست سر تمرین برود قرار نیست مسی و چابی و اینستا را از نزدیک ببیند و کمی سر به سر پویول و پیکه بگذارد و پدرو را در آغوش بگیرد و قرار نیست........پپ میدانی دنیا خیلی سخت میشود خیلی سخت


بازار سیاست مانند هر بازار دیگری تابع عرضه و تقاضاست. کالاهای دارای کیفیت ، مشتری را به خود جلب می کنند و کالاهای تقلبی هرچه هم بزک شده باشند پس از مدت کوتاهی از سوی جامعه دفع می شوند ، لذا کیفیت شرط ماندگاری در بازار است . برای دستیابی به تولیدی مطلوب هم باید نقد ها را پذیرفت ، سیاستها و عملکردها را به چالش کشید و با کمترین خطا تولید را بهینه کرد.

حال اینکه در این بازار با رشد بی رویه کالای بی کیفیت ذائقه همه  به استفاده از آن سوق پیدا کند هم از آفت هایی است که اگر در جامعه ریشه دواند برای رفع آن حتی به اجبار هم ، مخاطراتی عظیم ایجاد خواهد شد . 
سیاست ، هم خروجی خوب دارد و هم بد . عدل و پایمردی ، حقوق شهروندی ، قانون مداری ، پذیرش کثرت گرایی ، صلح طلبی ، صداقت ، انصاف ، اخلاق ، شفافیت ، صراحت و نقد ، مواد اولیه آن هستند که در صورت استفاده صحیح عقلانیت و فضیلت بر دستانِ موسای عشق قرار می گیرد و هر عملی انجام می شود توأمان با آگاهی و رضایت خواهد بود و در نقطه مقابل نیز فرعونِ تکبر ، کج راهه ای در میدان خشونت می گشاید و کاسبان زر و زور در مقابل ایمان قرار می گیرند و نامحرمان و نااهلان نقد آشنا می کنند و شتابان بسوی فساد گام بر می دارند و از هم سبقت می گیرند و دیده ی عقل می پوشند و فریفته اسباب دنیا می شوند .
 مال و ملک و جاه به خود مشغولشان می کند . آنان که دیده ی عقل می پوشند و فریفته ی اسباب دنیا می شوند ، سرمایه ی تقوی از دست می دهند و در اعراض حقیقت ،از دروغ قرب می طلبند و حاصل عملشان ، وعده می شود و فریب. خودشان هم فریب سایه بلندشان را می خورند که علت آن غروب آفتاب اندیشه و خرد است و وجود اقلیت خائن و اکثریت جاهل که طوفان عتاب و خطاب به جای آنکه بر ستم ایام و تحکم خودخواهانه خود نثار کنند ، بسوی نصیحت گران بی غرض می برند و در میان زیرکی ها و تزویر و هزار جامه تقوی ، دام مکر بر فلک حقه باز می گسترانند ، غافل از آنکه " نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد"
در زمانه ما بسیارند از آنانکه برای ترقی از تخاصم بهره می برند و وحدت را نشان اضمهلال خود می بینند. جاه طلبند و همین جاه طلبی موجب می گردد نخست یک حاشیه امن برای خود ایجاد کنند و سپس به فکر حمله به رقیب بیفتند. اینان تصور می کنند که برای بدون ترس زیستن باید همنوعانشان را آزار دهند ، گویی که نمی توانند بزیند مگر آنکه دیگران از آنها در امان نباشند.
چرایی بروز این رفتار را هم می توان اینگونه بیان کرد : آدمی تمایلی ناخودآگاه به ظلم دارد ، به ستم بر نامستحق و تضییع حقوق . هرگاه چنین توهمی پیدا کند ، به پرستش متخیلات روی می آورد و می شود "الکافرون هم الظالمون " . این متخیلات ، مال است ، جاه است ، توهم است  که در نهایت به ذبح اخلاق منتهی می شود. 
لذا سیاست تحمیلی خروجی  مطلوب ندارد . نمی توان بنا به میل و بسته به موقعیت برای سوار یا پیاده‌شدن بر قطار سیاست اخلاق را در سیاست متوقف ساخت. باید وارد قلمرو قانون شد. تنها قانون است که به مثابه یک تابو خود را بر جامعه تحمیل می‎کند و از انسان‌ها می‌خواهد که به نام او و با زبان او سخن بگویند و رفتار کنند.  بنابراین با اراده و خواسته گروهی خاص گره نخورده و لذا با وجو آن امکان تحمیل عقاید موج سواران سیاست پیشه به جامعه وجود ندارد . 
متاسفانه وجود افرادی از این دست که قانون را بازیچه ای در دست برای دستیابی به منافع گروهشان می بینند و هرگاه که منافعشان را تامین می کردد بر مدار آن واقع می شوند و هرگاه منفعشان را به مخاطره می افکند آن را طراحی بیگانه برای لطمه زدن به کشور تعبیر می کنند ، نوعی خشونت گفتمانی در جامعه پدید آورده . خشونتی که به لمپنیسم نزدیک شده و دروغ در آن مؤثر و مثمر و راستی مهجور و مردود شده است. 
 امام علی (ع) می فرماید: «الکذاب و المیت سواء فان فضیلة الحى على المیت الثقة به ، فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته : دروغ گو ومرده یکسان اند، زیرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى که به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است . غرر الحکم جلد دوم حدیث 2104 
حقیقت وسعتی است که گمشده ای ندارد و در مقابل دروغ تنگ نایی است که دو نفر هم در آن نمی گنجند و برای فرار از آن به هر کلام مالایعنی دست می یازند. یکی به ریش مردم می پردازد و دیگری آرزوی تعمیق تحریم ها می کند ، دولتی را به حذف اسلام متهم می کنند و دولتی را به هضم آن ، از هر فرصتی برای تفرقه افکنی بهره می برند ، حال آنکه رهبری معظم و امام (ره) رمز پیروزی جامعه را وحدت کلمه دانسته اند . غبار آلود کردن فضا و ایجاد تنش های حاشیه ای چه دردی از جامعه دوا می کند ؟ مشکل امروز جامعه فقر و بیکاری و سیاست های نادرست اقتصادی و عدم تن دادن برخی به قراردادهای اجتماعی است.
چنین چشمه ی تیره شده که چشم ها را میفریبد و آن را عمیق مینمایاند حاصل اقدامات ناصحیح این افراد است . همین ها موجب وهن نظام شده اند.  سیاست "حذف" و "تخریبی " هم که پیش گرفته اند دیرپای نخواهد بود و یک روز نیز در پای مجریانش خواهد پیچید و چه بسا آسان تر که بی گمان افرادی این چنین بی بصیرت چندان چیره و زبر نیستند، چندان که با تلنگری از فرازی که رفته اند، فرو خواهند غلتید. 
آنچه امروز بدان نیازمندیم رویگردانی از این روش ها و انگاره های متعلق به اجتماع قبیله ای و بدوی، است و حرکت به سمت  رشد و بلوغ سیاسی و تحقق همان آرمان های امام (ره) و رهبری معظم  ، که این گروه ها در گفتار بدان مدعی اند ولی در عمل بدان پشت پا می زنند.
و آنچه امروز جامعه ما بیش از پیش در جستجوی آن است "عدالت " است ، در کلام ، در رفتار و در اندیشه برای رسیدن به آزادی ، منطق و قانون .
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی 
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
 بنابراین می بایست  چنانکه رهبری معظم فرموده اند :"تلاش کنیم عدالت به گفتمانی زنده و همیشه حاضر در صحنه‌های مختلف کشور تبدیل شود و در میان نخبگان- مسئولان- مردم و بخصوص نسل جوان همواره به عنوان یک مسئله اصلی مطرح باشد.  " 
تردید نداشته باشیم که فضای توهین و افترا ، خروجی نخواهد داشت مگر سقوط نادیدنی جریانهای انحرافی که متاسفانه هزینه هایی بسیار بر دوش کشور وارد ساخته اند و بسیاری را از سرمنزل هدایت به تیه ضلالت رهنمون شده اند ؛ یقولون بافواههم مالیس فی قلوبهم.
خلق مست آرزواند و هوا / زان پذیرااند دستان تو را 
هرکه خود را از هوا خو باز کرد / چشم خود را آشنای راز کرد 
بدخواهان بدانند ، این خانه واژه های نسوز دارد ! هر چه بگویند ، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد . ایران و اسلام پاینده و استوار ماندنی اند و  بالاخره مهربانی بر بام این خانه می نشیند . تحلیل های خودخواهانه آنها و سطحی نگری هیچ دری را بسته نگاه نمی دارد . هرچه برخلاف توصیه های صریح رهبری معظم مبنی بر "جذب حداکثری و دفع حداقلی"، به بزرگوارانی چون هاشمی توهین کنند ، نمی توانند تاریخ را وارونه جلوه دهند ، چرا که هنوز هم از سپرده ی آنها ارتزاق می کنند. 
نخل بلند فرزندان ایران زمین ، از شاخه های سوخته ، چتری دوباره می رویاند که چنین افرادی را در زیر چتر خود جای می دهد . بدانند خمینی ، خامنه ای ، هاشمی ، بهشتی ، مطهری و بزرگانی چنین ، واژه های نسوز خانه ایران هستند و همه زیر چتری مقاوم بنام ولایت . 
منافع جناحی و سیاسی نباید بر منافع ملی چیره شود ، این روزها باید بیشتر هوشیار بود و بجای تنش های داخلی به دنبال پاسخی در خور به گزافه گویی کشورهای حاشیه خلیج پارس باشیم و تدبیر را در مواجهه با نظام بین الملل بر اساس سه اصل عزت ، حکمت و مصلحت بکار ببندیم. آگاه باشیم که دود دعواهای جناحی خروجی ندارد جز خاوری و مدیرانی از این دست. 
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین

پارچین نام شهرک و منطقه‌ای است در جنوب شرقی شهر تهران که در شمال شرقی شهرستان پاکدشت قرار دارد.

بخشی از تأسیسات هسته‌ای ایران در این شهرک قرار دارد.[1] کارخانه‌های صنایع دفاع در پارچین از سال 1311 فعالیت داشته‌اند و امروزه حدود 500 واحد مسکونی سازمانی و همچنین شهرک‌های اقماری دارد.[2]

بزرگ‌راه پارچین که از شمال شرقی تهران آغاز می‌شود از منطقه پارک‌های ملی خجیر و سرخه‌حصار می‌گذرد.[3]

در تاریخ 22 آبان 1386 انفجاری در منطقه پارچین رخ داد.[4] که گفته می‌شود به روستای حمومک نیز آسیب زد.

 در آستانه برگزاری سومین نشست ایران و نمایندگان آژانس بین المللی انرژی اتمی در سال جاری میلادی، یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس اعلام کرد در این مذاکرات، دسترسی به تاسیسات نظامی کلیدی در ایران در اولویت قرار دارد.

اشاره آمانو به تاسیسات نظامی پارچین است که تا کنون مورد بازرسی قرار گرفته اما تهران در ماه های ژانویه و فوریه به درخواست مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازدید از این سایت پاسخ منفی داده است.

همین رویکرد تهران موجب شد که روند مذاکرات با آژانس که در آغاز از سوی مقامات مثبت ارزیابی شده بود تا کنون به حال تعلیق درآید. از سوی دیگر برخی منتقدان نیز پافشاری آژانس برای بازدید از سایت نظامی را غیر ضروری توصیف می کنند.

با این حال خبرگزاری رویترز به نقل از آمانو گزارش داده است که مقامات تهران در خصوص درخواست بازدید از پارچین واکنش مثبتی داشته اند.

آمانو در حاشیه یک کنفرانس خبری در سوئیس به خبرنگاران گفت: ما می خواهیم موضوع پارچین را دنبال کنیم، زیرا آژانس معتقد است که احتمالا فعالیت هایی در زمینه تحقیقات هسته ای – نظامی در این سایت انجام می شود. البته این موضوعی است که مقامات در تهران آن را تکذیب می کنند.

به گفته مدیر کل آژانس بی المللی انرژی اتمی شماری از موضوعات بین ایران و آژانس باقی مانده اما اولویت با پارچین است و این مکانی است که باید از آنجا شروع کرد.

این در حالی است که بنا بر اعتقاد دیپلمات های غربی ایران در مورد درخواست آژانس برای دسترسی به پارچین چندان خرسند به نظر نمی رسد و شاید پیش از سر رسیدن بازرسان سایت پارچین در جنوب شرق تهران را پاکسازی کند. پاکسازی پارچین نیز موضوع دیگری است که تهران آن را تکذیب کرده و از سوی دیگر برخی کارشناسان بر این باورند در صورتی که عملیات هسته ای نظامی در این سایت انجام شده باشد، با نمونه برداری از خاک تشخیص داده می شود.

آمانو می گوید آژانس به وجود برخی فعالیت ها در پارچین پی برده است اما از آنجایی که بازرسان آژانس در پارچین حضور ندارند نمی توان ماهیت دقیق این فعالیت ها را تشخیص داد. برخی بر این باورند در اظهارات آمانو نیز نشانه هایی از تردید در این خصوص وجود دارد که شاید ایران برای پاکسازی این سایت اقدام کرده باشد یا در حال انجام آن باشد.

این در حالی است که ایران و آژانس 14 و 15 می در وین تشکیل جلسه می دهند و نشست نمایندگان تهران با گروه 1+5 نیز برای 23 می در بغداد برنامه ریزی شده است.

به گمان آمانو اکنون تمایل برای حل مساله هسته ای ایران از طریق مذاکره بیش از قبل است و فضای مثبتی نیز ایجاد شده اما باید نتیجه قابل قبولی به دست آید.

یوکیا آمانو بر خلاف همتای اسبق خود محمد البرادعی موضع تند تر و روشن تری در قبال برنامه های هسته ای ایران دارد. وی تا حدود زیادی از سیاست پرهیز از تایید البرادعی فاصله گرفته و یکی از تند ترین گزارش های آژانس در مورد فعالیت های هسته ای ایران را در نوامبر گذشته منتشر کرده است.

به گزارش رویترز، آژانس در نشست آتی خود از ایران می خواهد که به پرسش های مطرح شده در گزارش ماه نوامبر که در آن به ماهیت نظامی برنامه های هسته ای ایران اشاره شده بود، پاسخ دهد. اتهامی که تهران آن را رد می کند اما آژانس تاکید دارد که جمهوری اسلامی باید مدارکی دال بر غیر نظامی بودن اهداف هسته ای خود ارائه دهد.

از سوی دیگر در حالی که آمریکا و متحدانش امیدوارند تهران عملیات غنی سازی اورانیوم را تعلیق یا تنها غنی سازی تا سطح 5 درصدی را دنبال کند، مقامات تهران تاکید دارند که از غنی سازی دست نمی کشند. آمانو نیز در بخشی از اظهاراتش تاکید کرده است که غنی سازی در ایران ادامه دارد و نشانه ای از تعلیق یا توقف به چشم نمی خورد.

به این ترتیب آژانس و گروه 1+5 در دو قطب دست کم در آغاز مذاکرات 3 درخواست کلیدی از ایران دارند: تعلیق غنی سازی، تعطیلی فوردو و دسترسی به پارچین.

موضوعاتی که هر یک برای ایران از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار است


لیگ قهرمانان آسیا-2012

دور پنجم مرحله گروهی- گروه D

تیم فوتبال پرسپولیس

 تیم  فوتبال الهلال

پرسپولیس ایران- الهلال عربستان

سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1391- ساعت 17:00

ورزشگاه آزادی تهران

تماشاگر:65000 نفر

داور: کیم دونگ جین

پرسپولیس صفر- الهلال 1/ شانس آوردیم چهارتایی نشدیم/ راه رفتند ... روی اعصاب ما

کارت زرد: حمید علی عسگری (15) امیرحسین فشنگچی (62) ممدو تال (2+90) از پرسپولیس سالم محمد الدوساری (24) عبدالطیف غانم (52)از الهلال

گل: یوسف العربی (59) برای الهلال

پرسپولیس ایران: اسمیر آودوکیچ، مهرداد پولادی، محمد نصرتی، شیث رضایی، محمد نوری (85 هادی نوروزی)، حمید علی‌عسگر (90 ممدو تال)، علی کریمی، مازیار زارع، غلامرضا رضایی، حسین بادامکی (52 امیرحسین فشنگچی)، ایمون زاید

سرمربی: مصطفی دنیزلی

الهلال عربستان: حسن العطیبی، اسامه هوساوی، عبدالطیف الغانم، یوسف العربی، احمد الفریدی، سلمان الفرج (2+90 سعد الحرثی)، محمد الشهلوب، عادل هرماش، علی الدوساری، ماجد مرشادی، سالم محمد الدوساری( 84 لی یون سو)

سرمربی: ایوان هاسک

شرح بازی:

نیمه اول: پرسپولیس بعد از پشت سرگذاشتن یک هفته ناامید کننده در لیگ، با چند تغییر به مصاف الهلال آمد. به جز آدوکیچ، شیث و پولادی که پرسپولیس فقط در لیگ قهرمانان آسیا می تواند از آن ها استفاده کند، عمده ترین تغییر در خط میانی این تیم شکل گرفته بود؛ در نیمه اول مازیار زارع، حسین بادامکی و محمد نوری سه هافبک مرکزی پرسپولیس بودند که در میان آن ها، نوری نزدیک تر به دروازه حریف بود. غلامرضا رضایی از چپ و علی کریمی از راست هم به عنوان دو بال، به ایمون زاید، سانتر فوروارد پرسپولیس، نزدیک می شدند. بعد از موقعیت فوق العاده ای که نوری از دست داد، الهلال یکی دو موقعیت خطرناک روی دروازه پرسپولیس ایجاد کرد تا 10 دقیقه ابتدایی بازی، زیباترین بخش نیمه اول باشد. در این نیمه، محمد شلهوب و یوسف العربی، دو بازیکن تاثیرگذار الهلال بودند که پشت هافبک های دفاعی پرسپولیس صاحب توپ می شدند و از آنجا حملات تیم شان را طراحی می کردند. بعد از چند دقیقه افت، پرسپولیس باز هم روی یک ضربه کرنر، صاحب موقعیتی نصفه نیمه شد. در واقع قرمزها در این نیمه دو کرنر زدند که هر دوی آن ها منجر به خلق موقعیت شد و مشخص نشد چرا در ادامه این نیمه، پرسپولیسی ها به ضعف دروازه بان حریف در کنترل توپ های هوایی و خروج های ناقص او، بی توجه بودند.

هرچقدر از نیمه اول گذشت، علی کریمی به عنوان خلاق ترین عنصر هجومی پرسپولیس، که در این بازی وظیفه جدیدی به او محول شده بود، کم اثرتر شد و غلامرضا رضایی هم که از جانب نوری و پولادی به خوبی حمایت نمی شد، در لحظاتی که صاحب توپ می شد، همواره دو سه مدافع الهلال را پیش رو داشت. وقتی برنامه های تهاجمی پرسپولیس در نیمه اول کارایی اش را از دست داد، الهلال در 5 دقیقه پایانی این نیمه جلو کشید و دو سه موقعیت هم نصیب مهاجمان این تیم شد.

نیمه دوم: در دقایق ابتدایی این نیمه، فشنگچی به جای بادامکی به زمین آمد تا آرایش مردان میانی پرسپولیس دستخوش تغییر شود. بدین ترتیب که کریمی به میانه میدان آمد و رضایی از چپ به راست رفت تا فشنگچی، از چپ به ایمون زاید نزدیک شود. اما این تغییرات، گره گشا نبود چرا که مشکل جای دیگری بود! پرسپولیسی ها در زمانی که توپ را از دست می دادند، در برگشت به دفاع بسیار کند بودند و همین تعلل، به الهلالی ها فرصت می داد در ضد حملات خطرناک باشند. نکته دیگر اینکه، ضریب اشتباهات فردی تمام بازیکنان پرسپولیس از مدافع تا هافبک و مهاجم، بیش از حد بود و در نیمه دوم توپ هایی پیاپی که از دست می رفت، به سرعت برای الهلال تبدیل به موقعیت می شد. پرسپولیسی ها حتی در زمانی که از حریف عقب افتادند هم زور کافی برای تحت فشار قرار دادن حریف نداشتند و در واقع آن ها خوش شانس بودند که گل های بیشتری دریافت نکردند. مصطفی دنیزلی هفته پیش در کنفرانس مطبوعاتی، تیمش در لیگ و لیگ قهرمانان آسیا را به شب و روز تشبیه کرده بود اما پرسپولیس امروز، چیزی شبیه نصفه شب بود

دقایق حساس

دقیقه 2: کرنر ارسالی مهرداد پولادی در غفلت مدافعان و دروازه بان الهلال به محمد نوری رسید اما هافبک پرسپولیس در مقابل دروازه خالی، از سه قدمی توپ را به تیر افقی کوبید

دقیقه 3: پاس عمقی شلهوب به سالم محمد رسید و او در حالی که آودوکیچ را پیش رو داشت، قصد دریبل کردن دروازه بان پرسپولیس را داشت. مهاجم الهلال در زاویه ای تنگ به توپ ضربه زد که عکس العمل دروازه بان پرسپولیس، این توپ را به کرنر فرستاد

دقیقه 22: کرنر ارسالی غلامرضا رضایی باز هم با اشتباه دروازه بان الهلال همراه بود و شیث که فکر نمی کرد توپ به او برسد، با ضربه سر توپ را به بیرون زد

دقیقه 25: ضربه ایستگاهی علی کریمی از بالای دروازه حسن العطیبی به بیرون رفت.

دقیقه 32: یوسف العربی در موقعیت پشت به دروازه صاحب توپ شد و با یک چرخش، نصرتی را از پیش رو برداشت ولی ضربه آخر او کم جان و و بی دقت بود

دقیقه 42: یک دقیقه بعد از اینکه الفریدی پشت محوطه هجده قدم صاحب موقعیت شد، همکاری یوسف العربی و شلهوب، موقعیتی خطرناک برای تیم میهمان خلق کرد که مدافعان پرسپولیس توپ را برگرداندند. توپ برگشتی را الفریدی به بیرون زد

دقیقه 44: شوت از راه دور الدوساری را اودوکیچ به سینه کشید

دقیقه 48: توپ در محوطه هجده قدم به دستان شیث رضایی خورد. داور این برخورد توپ به دست را، پنالتی تشخیص نداد

دقیقه 49: غلامرضا رضایی از راست گریخت و با یک پاس به بیرون، نوری را صاحب موقعیت کرد. هافبک پرسپولیس با بی دقتی توپ را به آسمان فرستاد و سر و صدای تماشاگران را درآورد

دقیقه 57: سانتر الفریدی با ضربه سر یوسف العربی همراه شد. این توپ از بالای تیر افقی پرسپولیس عبور کرد. العربی دو دقیقه قبل از این هم، خطرساز شده بود.

دقیقه 60: ضربه کم جان نوری، از پشت هجده قدم در آغوش العطیبی جای گرفت

دقیقه 69: بعد از یک سلسله اشتباهات فردی پرسپولیسی ها، یوسف العربی با آودوکیچ تک به تک شد و دروازه بان پرسپولیس را دریبل زد. این مهاجم مراکشی درحالی که می توانست پاس هم بدهد، به توپ ضربه زد که شیث رضایی مانع از گل شدن توپ شد.

دقیقه 74: با اشتباه شیث، الفریدی در موقعیتی تک به تک قرار گرفت و درحالی که قصد داشت آودوکیچ را دریبل بزند، توپ را از دست داد. در پنج دقیقه اخیر، الهلال دو موقعیت خطرناک را از دست داده.

دقیقه 76: شوت غلامرضا رضایی از زاویه ای تنگ، به بیرون رفت.

علی پروین در میان تماشاچیان

دقیقه 78: علی عسگری با حرکتی انفرادی، دو سه مدافع الهلال را به هم پیچید و در حالی که موقعیتی ایده آل داشت، ضربه نهایی اش را بی دقت زد. تا این جا، این بهترین موقعیت پرسپولیس در نیمه دوم بود

دقیقه 84: باز هم پرسپولیسی ها در ضد حمله جا ماندند و الفریدی که دفاع قرمزها را خیلی آزار داده بود، با یک پاس به بیرون، یوسف العربی را صاحب توپ کرد. ضربه خوب این مهاجم را دروازه بان پرسپولیس به کرنر فرستاد

مصطفی دنیزلی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس

گل:
الهلال 1-0: فشنگچی که از چپ نفوذ کرده بود، به حرکت انفرادی اصرار کرد و تعادلش را از دست داد، داور هم اعتقادی به خطا نداشت. همین توپ در یک رفت و برگشت، به زمین پرسپولیس آمد و مقدمه ای برای ضد حمله سریع الهلال شد. الفریدی با پاسی دقیق، العربی را صاحب موقعیت کرد و این مهاجم سرشناس هم در موقعیتی تک به تک، با ضربه ای دقیق دروازه پرسپولیس را باز کرد

 بهترین بازیکن:

در تیم الهلال، یوسف العربی بالاتر از کلاس فوتبال آسیا نشان داد ولی احمد الفریدی با نفوذهای دائمی و سری بالا، بهترین بازیکن الهلال بود. در پرسپولیس هم آودوکیچ دو سه موقعیت خوب را از حریف گرفت تا شکست قرمزها سنگین تر نشود

اتفاق ویژه:

تماشاگرانی که از بازی ناامید کننده تیم محبوب شان عصبی شده بودند، در پایان بازی، شعار «بازیکن بی غیرت نمیخوایم» سر دادند. این سومین شکست پیاپی پرسپولیس در لیگ و لیگ قهرمانان آسیا بود


انتصاب های جنجالی احمدی نژاد فقط به مقطع معرفی دو کابینه اش ختم نمی شود. قبل و بعد از معرفی کابینه ها انتصاب‌ها و حکم هایی بودند که با حاشیه ها همراه شدند.

بازگشت ملک زاده

همین سه روز پیش بود که خبرگزاری ایرنا از حکم آیت الله هاشمی شاهرودی برای محمدشریف ملک زاده خبر داد. این خبر که بلافاصله بعد از حکم  محمود احمدی نژاد برای ملک زاده منتشر می شد، با سکوت دفتر آیت الله همراه شد تا جایی که روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود از دفتر رئیس شورای عالی حل اختلاف قوا خواست در این باره موضع گیری کند چون هدف ایرنا از انتشار این خبر تحت الشعاع قرار دادن اقدام سوال برانگیز رئیس جمهور در صدور حکم مشاورت برای ملک زاده تفسیر می شد. دفتر آیت الله هاشمی شاهرودی هم پاسخ داد و نوشت که این انتصاب در قالب بنیاد فقه و معارف اهل بیت صورت گرفته است.

شاید اشاره آیت الله صادق آملی لاریجانی در همایش ارتقای سلامت نظام اداری به حکمی بود که احمدی نژاد برای ملک زاده زده بود که گفت:یک دفعه‌ای حکم‌های قارچ گونه‌ از این طرف و آن طرف صادر می‌شود آیا ما نباید ملاحظه کنیم که اگر متهمی در دستگاه قضایی مورد رأفت نظام قرار گرفته نباید به وی احکام کلیدی بدهیم تشویق‌اش کنیم.  ملک زاده  که روایت است راننده آیت الله هاشمی شاهرودی در زمان ریاست ایشان بر قوه قضائیه بود، خرداد ماه سال گذشته به دلیل اتهامات مالی و وجود پرونده های فراوان در قوه قضاییه بازداشت شد. او دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور در همان مقطعی بود که دو همایش پر سر وصدا از سوی این شورا با حاشیه‌های امنیتی و اخلاقی اش برگزار شد تا تحقیق و تفحص از شورای عالی ایرانیان خارج از کشور کلید بخورد.

همان همایش پای منوچهر متکی  وزیر سابق امور خارجه را برای پاسخ به سوال نمایندگان به مجلس باز کرد. انتصاب ملک زاده البته پیش تر از این هم جنجال هایی داشته است. انتصاب او به معاونت مالی-اداری وزارت امور خارجه کلید استیضاح علی اکبر صالحی را هم زد تا آنکه اصرار نمایندگان بر این استیضاح، این دبیر پرحاشیه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور را مجبور به استعفا کند. اتفاقی که باید درباره مرتضوی هم می افتاد و اما قول شرف او و ماجرای حکمیت قضیه را به سمت دیگری منحرف کرد.

قول شرف مرتضوی

انتصاب سعید مرتضوی به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا در سال 88 و در روزهایی که او را به عنوان متهم ردیف اول پرونده کهریزک می شناختند خیلی سر وصدا نداشت که انتصاب او به ریاست سازمان تامین اجتماعی در روزهای پایانی سال 90.  فقط بحث تخصص نداشته اش در این حوزه نبود که پای شیخ الاسلام وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی را به استیضاح باز کرد بلکه پرونده مرتضوی در ماجرای مرگ چند نفر از معترضان حوادث پس از انتخابات در کهریزک، پرونده او در دانشگاه آزاد و اسناد سواستفاده های او از موقعیت شغلی اش، همان طیف از نمایندگان که استیضاح صالحی را بنا به حکمی که برای ملک زاده زده بود رقم زدند، بر این گمانه استوار کرده بود که می توانند با استراتژی استیضاح، استعفای مرتضوی را هم بگیرند، اما مرتضوی که قبلا گزیده شدن ملک زاده را از این سوراخ دیده بود، به مجلس قول شرف داد که در مقابل منتفی شدن استیضاح، استعفا خواهد داد، این کار را هم ظاهرا انجام داد اما این بازی را احمدی نژاد تکمیل کرد که گفت به کسی تعهدی برای پذیرش استعفا نداده است.

کانون چهره های جنجالی

سازمان میراث به کانون چهره های جنجالی در دولت نهم و دهم تبدیل شده است. از اسفندیار رحیم مشایی گرفته تا حمید بقایی و احمدزاده هر کدام در حاشیه سازی یک قطب در فضای سیاسی کشور تشکیل داده اند. البته که وزنشان در حاشیه سازی یکی نیست.سال گذشته در همین ایام بود روح الله احمدزاده از استاندار پرحاشیه استان فارس به رئیس یک سازمان پرحاشیه تبدیل شد و جای حمید بقایی نشست. پیش از آنکه احمد زاده به این منصب برسد آیت الله احمد جنتی در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران  از بکارگیری یک نیروی جوان، کم تجربه در استانداری یک منطقه مهم که دارای مسائل اقتصادی و اختلافی مهم است، انتقاد کرده و گفته بود که چگونه می‌توان چنین فردی را بدون هیچ تجربه مدیریتی به عنوان استاندار این منطقه مهم منصوب کرد... این فردی که هیچ مسئولیتی ندارد افراد حزب الهی ما را درو می کند و طرد می کند. این در حالیست که هر چه ما داریم از حزب الله است و این اقدامات تضعیف حزب الله است.

ماجراهای معاونی که به انفصال از خدمت محکوم شد

اردیبهشت ماه سال 90 همزمان با انتصاب احمدزاده به ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، حمید بقایی، رئیس سابق این سازمان و با حکم دیوان عدالت اداری به چهار سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شده بود. دیوان عدالت اداری این حکم را بنا به تخلفات بقایی در دوره ای که ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را برعهده داشت صادر کرده بود. هنوز هم مناقشه بقایی و منتظری رئیس دیوان عدالت اداری از هر گاهی به رسانه ها سرک می کشد. حمید بقایی وقتی معاون اجرایی رئیس جمهور شد خیلی حاشیه نداشت که وقتی به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور درامور آسیا منصوب شد. یک اشارت از او مبنی بر قتل عام ارامنه توسط ترکیه، چیزی نمانده بود رابطه ایران و ترکیه را به هم بریزد. در زمان ریاست بقایی بر سازمان میراث فرهنگی گفته شد که چمدان حاوی اسناد محرمانه جنگ جهانی دوم و برخی نامه‌نگاری‌های وزارت خارجه مربوط به قبل از انقلاب در خودروی رولزرویس شاه مخلوع پیدا شده، است. بعدها مدیرعامل بازداشت شده منطقه آزاد ارس و مدیر سابق کاخ موزه نیاوران گفت که شایعه کشف اسناد از کیف شاه در کاخ نیاوران با طراحی حمید بقایی برای انحراف افکار عمومی از سخنان جنجالی وی درباره ترکیه صورت گرفت. اینجور آدمی است بقایی!

مشایی و دیگر هیچ

اگر بخواهیم درباره حاشیه سازی های این چهره ها نفر اول را معرفی کنیم و حاشیه سازترین انتصاب را انتخاب کنیم باید تندیس طلایی را به اسفندیار رحیم مشایی خاطر معرفی اش برای معاون اولی رئیس جمهور در دولت دهم بدهیم. قضیه به سال های 88 برمی گردد که محمود احمدی نژاد اسفندیار رحیم مشایی چهره پرحاشیه کابینه اش را به عنوان معاون اولش در دولت دهم معرفی کرد. کار تا جایی بالا گرفت که رهبر انقلاب در نامه ای، به مصلحت نبودن انتصاب رحیم مشایی برای تصدی معاونت اول رئیس جمهور را متذکر شدند. پس از این نامه اسفندیار رحیم مشایی برکنار و رحیمی جایگزین او شد اما احمدی نژاد با انتصاب دیگری خصیصه حاشیه سازی در انتصاب هایش را بار دیگر به رخ کشید.

مردی که حاشیه را بیشتر از متن دوست دارد

رحیمی هم از معتمدان دولت است که حاشیه را بیشتر از متن دوست دارد. غلامحسین محسنی اژه ای در سال 89 در جریان یکی از نشست های خبری اش گفت که «اتهام مفاسد اقتصادی برای معاون اول رییسجمهوری مطرح است»، این جمله بار دیگر نام محمدرضا رحیمی را زبان‎‎ها انداخت. همچنانکه خرداد 1376 در زمان استانداریاش بر کردستان، در برهه‎‎های مختلف ریاستش بر دیوان محاسبات، در جریان استیضاح وزیر اسبق کشور و در مهر 1388، در زمان انتصابش به معاونت اولی رییسجمهوری، نامش ورد زبان‎‎ها بود.

انتصاب او به معاونت اولی رئیس جمهور بنا به تخلفاتی که داشت، بنا به عملکردش در دیوان محاسبات، بنا به ادبیاتی که درباره محمود احمدی نژاد به کار می گرفت کمی تا قسمتی با حاشیه ها گره خورد.  در سال 1385 در اجلاس سالانه مدیران دیوان محاسبات جملاتی را در مدح احمدی‌نژاد بر زبان آورد که جنجال زیادی آفرید. او گفته بود: «در سوریه یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری دیگر بیاید، آن احمدی نژاد بود. این ابراز احساسات برای ما افتخار بزرگی است و به برکت وجود شما، ما را مورد نوازش و احترام قرار می‌دادند» گزارش او از تخلفات بیمه ایران منجر به تصمیم احمدی نژاد برای برکناری مدیران بیمه ایران شد و بعدها مشخص شد گزارش خلاف بوده و مدیران عزل شده تبرئه شدند.

این 5 زن

سال 88 وقتی محمود احمدی نژاد کابینه خود را معرفی می کرد برای اولین بار نام سه زن را در فهرست گزینه های پیشنهادی خود برای وزارت قرار داد. این رویکرد با انتقاد برخی علما و روحانیون همراه شد. مجلس با فاطمه آجرلو برای وزارت رفاه و سوسن کشاورز برای وزارت اموزش و پرورش موافق نبود و تنها به مرضیه وحید دستجردی برای تصدی پست وزارت بهداشت و درمان رای اعتماد داد. احمدی نژاد اما عزم کرده بود که در این سه وزارتخانه حتما سه وزیر زن وزارت کنند. بعدها وقتی احمدی نژاد نام به فاطمه آلیا پیشنهاد داد که پست وزارت آموزش و پرورش را بگیرد آلیا این پیشنهاد را رد کرد همچنانکه که زهره الهیان به احترام علما عطای وزارت رفاه را به لقای آن بخشید.

محصولی اینجا، محصولی آنجا، محصولی همه جا

صادق محصولی هم می تواند گزینه وزارت نفت باشد، هم می تواند وزیر کشور باشد و هم می تواند وزیر رفاه و تامین اجتماعی باشد. ثروت او اینقدر حاشیه دارد که وقتی در سال 84 برای وزارت نفت معرفی شد مجلس حتی اجازه نداد که برای دفاع از خود به صحن بیاید. فضا چنان بود که محصولی مطمئن شد اگر به صحن بیاید نه تنها که رای نمی آورد بلکه زمینه تخریب او فراهم است. بعدها وقتی کردان اسیتضاح شد و از وزارت کشور کنار گذاشته شد صادق محصولی به وزارت کشور رفت و انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری دهم در دوران وزارت او اتفاق افتاد. از همین رو هم بود که وقتی در دولت دهم برای تصدی پست وزارت رفاه معرفی شد نمایندگان  با رای ضعیف به او رای دادند.

علی کردان از رای اعتماد تا استیضاح

کردان را محمود احمدی نژاد در دولت نهم به جای مصطفی پورمحمدی به وزارت کشور فرستاد. انتصاب او به خودی خود حاشیه ای نداشت مجلس به او رای اعتماد داد اما مدارکی که او در جلسه رای اعتماد به مجلس داده بود و پس از آن عدم صحتش مشخص شد زمینه استیضاح او را فراهم کرد و یکی از جنجالی ترین استیضاح های تاریخ مجلس را رقم زد و او از وزارت کشور رفت.

یک انتصاب فامیلی

انتصاب مهدی خورشیدی داماد محمود احمدی نژاد به ریاست سازمان استاندارد هم از همان تیپ انتصاب هایی بود که با حاشیه همراه شد. مهدی خورشیدی که دبیر شورای مشاورین رئیس‌جمهور هم هست دی ماه سال گذشته با حفظ سمت رئیس سازمان استاندارد شد. این انتصاب از آن جهت حاشیه دار شد که ریاست شورای عالی استاندارد را که رای به این انتصاب داده بود رئیس جمهور بر عهده دارد. حاشیه ها اینقدری بود که یک هفته بعد نظام الدین برزگری  رئیس سازمان استاندار از دستور جدید رئیس‌جمهور برای بازگشت به کار خود در سمت رئیس این سازمانخبر داد و مهدی خورشیدی داماد رئیس جمهور به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت.


موضوع انتصاب مجدد آیت الله هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام با حکم رهبر معظم انقلاب، پاره ای گروه ها و جریان های نوظهور را بشدت غافلگیر و آسیمه سر کرده است، تا آنجا که از سر شتابزدگی و دلواپسی، گاه موضعگیری های نا پخته و خارج از چارچوبی را اظهار کرده اند. برخی از همین نوفعالان (که تا پیش از ظهور دولت فعلی، نامی از انها نبود و شاید حضور در شرایطی چنین را در خواب رویای خود هم نمی دیدند) به طعن و طمع گفته اند"مقام معظم رهبری فرصت های زیای برای جبران در اختیار ایشان گذاشتند اما پیداست که ایشان کمتر به سمت جبران اشتباهاتش پیش رفته است" اما این نکته را نادیده گرفته اند که انتصاب مجدد او،  حاوی چه پیغام و پیامیست و چه کسانی را مخاطب قرار داده است. این همه نگرانی از همین جا برمی خیزد که سنگینی این آزمون با انتصاب مجدد او، برای این دسته از گروه های سیاسی دو چندان نشود و طمع خام تمامت طلبی افزون خواهان جدید بر آب نیفتد. این انتصاب، البته "نقد‌های تخریبگرانه‌ای را از پیشینه هاشمی موجب شد و چون پیشینه او به پیشینه انقلاب گره خورده ، در این

ویرانگری بسیاری از بن پاره‌ها و شالوده‌های انقلاب نیز آماج قرار گرفت"

جالب این است که گروه ها و عناصر نگران، همان هایی هستند که همواره به خاطر حوادث پس از انتخابات 88، پیش بینی شیرین "اخراج آیت الله هاشمی از حاکمیت" را مطرح می کردند و در این مسیر، تردیدی به خود راه نمی دادند که "هاشمی به زودی با مجمع خداحافظی می کند" ؛ اینان طی چند سال اخیر کوشیده اند با اتهامات و بهانه های متنوع و افکندن توپ همه تقصیرها و قصورها به زمین حریف، همه جانبه تصویر هاشمی در اذهان عمومی، تیره کنند و با دامن زدن به اتهامات، استفاده ابزاری از مشکلات خود ساخته و مجال دادن غیرواقعی آن در پاره ای مطبوعات، سهمی از مشروعیت و مقبولیت مردمی را برای خود دست و پا کنند.

 
این گروه ها که از بد حادثه، خود در این سالها بخش هایی جدی از حاکمیت را در اختیار گرفته اند، همواره با شعله ورتر کردن آشوب های ذهن جمعی و تیره کردن فضای سیاسی، راه را بر نقد خود بسته اند و حیات و دوام خود را مدیون این اغتشاش هایی هستند که در اذهان عمومی می افکنند و بر فریفتن آنها، کار داوری درباره کارنامه نه هرگز کامیاب خویش را دشوار می کنند.

 
دوم: 
به تازگی، آقای جوانفکر روزنامه نگار و مدیر نوپا - که گویی در دولت دهم، جا پای همسر سخنگوی تندمزاج دولت نهم گذاشته - در اظهارنظری موهن، هاشمی را به دلیل "سن بالا" ، با بازنشستگی فراخوانده است!

 
وی در اظهارنظری توهین آمیز خود گفته که "فکر میکنم که نگه داشتن افراد مسن در نظام حکومتی ظلم به آنها و خانواده هایشان نیز هست. آن ها حق دارند استراحت کنند و به شکل مناسبی تجربیاتشان را به دیگران عرضه کنند" و حتماً جناب جوانفکر دست بردار نیستند، مگر این که هاشمی نیز به سلک این نوکیسه گان سیاسی درآید و سلوک خود را با آنان همساز کند!

جوانفکر در این اظهارنظر مغلطه آمیز، تلویحاً تاریخ مصرف هاشمی را پایان یافته وانموده و در بن و بنیاد به طریقی شطینت آمیز و گستاخانه، تعیین تکلیف می کند و حکم اخیر رهبر معظم انقلاب در ابقای او را بی فایده می خواند. این اقدام صرف نظر از آن که مملو از توهین و زشتی است، کشیدن رقم مغلطه ای بر دفتر سیاست و گشودن باب شطح و طامات به پنداره همراهی افکار عمومی با آنان است.

 
سوم: 
جوانفکر به گونه ای در مورد رییس مجمع تشخیص صحبت می کند که گویی آیت الله هاشمی مانند جوانفکر، سوابق و فعالیت هایش پیش و پس از انقلاب ایشان، بر مردم ناشناخته است؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی بر خلاف بسیاری از کسانی که امروزه به او جور و جفا می کنند، نامی بی پشتوانه نیست، تدبیری هوشمندانه و خردی پویاست که توانسته است در هر دوره، مقتضیات آن دوره را به ژرفی درک و دریافت کند و به شیوه اصلاح گری خود را متناسب با آن الزامات به سامان رساند و این نقطه، به درستی دلیل نگرانی این عناصر نوآمده است.

 
جوانفکر که اوج سوابق مدیریتی اش (پیش از دولت نهم) ریاست دفتر خبرگزاری ایرنا در یاسوج و آبادان است و "حضور در یک برنامه رادیویی در دفاع از صدور فتوی قتل سلمان رشدی" را همواره به عنوان یک رزومه ی سنگین بازگو می کند ، ظاهراً تصور می کند هاشمی مانند او، آوازه خویش را مدیون عرصه خالی از حریفان دارد، حال آنکه نمی داند (یا نمی خواهد بداند)  اگر نام و آوازه و مقبولیتی برای او هست، به قدرت برنامه ریزی و مهندسی اجتماعی و توان و تجربه سالیان او در پیش از انقلاب اسلامی و دوران مبارزه تا پس از انقلاب نیز مدیریت دفاع درخشان ملت ایران در مقابل قدرت های جهانی و سرانجام، اقتدار و مدیریت قابل ستایش او در دوره سازندگی تکیه داده است. نه آن که مهندسی اجتماعی او و کارکرد هر دوره او خالی از خلل و ایراد است اما نقطه های درخشان و مثبت شخصیت و مدیریت بازنگری شده توسط خود در تجربه ای بیست ساله، از او چهره ای ملی و فراجناحی ساخته است که هرگز نمی تواند توانمند و تأثیر گذار نباشد .

 
مدیر نوپای خبرگزاری ایرنا که طنازانه دل نگران خانواده ی اقای هاشمی و خواستار "استراحت" ایشان شده ، نیک می داند که قیاس "هاشمی سالخورده" و حتی بازنشسته اش با یک جماعت "جوان فکر" ، از جنس "مع الفارغ" است و فاصله ای به سال نوری...

 
جناب جوانفکر اگر آشکارا معترف نباشند، حتماً در خفا تصدیق می فرمایند که آرمان های محترم دولت قبلی و فعلی به هر معنا و مبنا که در نظر آید، در بطن خود وامدار کسانی چون هاشمی است. اندیشه هایی که امروز پاره ای نوآمدگان به وجود آن می بالند، از آن چشمه جوشیده و مگر می توان شکل گیری ذهنیت نسل جدید انقلاب را فارغ از فعالیت پردامنه عناصری چون او تاویل کرد؟ و مگر می توان ظهور امر مبارکی چون "دوم خرداد " و "سازندگی" را بدون زمینه سازی و سمت دهی او تصور کرد؟

 
به یقین، حضور مجدد آیت الله هاشمی در دوره جدید مجمع، تولد تازه و نقادی شده او در تاریخ انقلاب قلمداد خواهد شد و راه بر نوکیسه گان شتابزده، سخت ناهموار خواهد شد.
چهارم:

 
نکته ی آخر آنکه گویی تندی و اهانت و نامرتبط گویی های برخی نورسیدگان در دوره ی فعلی، راه ماندگاری و پیشرفت  های متنوع نیز شده، و الا هر ناظر منصف سیاسی می داند که حضور اخیر احمدی نژاد در مجمع  و اظهارات تشکرآمیز هاشمی از وی در جلسه اخیر مجمع؛  می تواند نقطه ی عطفی باشد و شاید خطی بر پایان درگیری های دولت و مجمع؛ اما گویی برخی نان شان در دعوا با هاشمی است!

 
توضیح: چند سال پیش طی یادداشتی با عنوان "اراذل سیاست" در بخشی از نقد اظهارات موهن فاطمه رجبی در مورد آیت الله هاشمی، توضیحاتی در مورد "موضع خود در قبال سیاست های ایشان" داده بود که بد نیست مجدداً دراینجا بازگو کنم : نگارنده خود بخشی از سیاست های آقای هاشمی را قابل نقد می کند. چرا که هیچ تاریخی تا آنجا که تاریخ بشری است مقدس نیست، آدمیان همه تر دامن و خطا آلوده‌اند و "جایی که برق عصمت بر آدم صفی زد/ ما را چگونه زبید دعوی بی گناهی".... بر این اساس هر تاریخی نقدپذیر است، تا نقد نشود، در مرداب سکون خود راکد می‌ماند و گندیده می‌شود. نقد شدن، نشانه زنده بودن است. پدیده‌ای که نقد نشود دیگر از فعالیت و نفوذ بازمانده است، اما آن گاه که حرمت و ادب در برخورد با بزرگان و حتی خطا کنندگان زیر چکمه‌های تحجر له شود و از دایره نقد فراتر رفته و نفی را در بر گیرد، دفاع از شخصیت این بزرگان، وظیفه هر فرد با هر تفکر سیاسی است