افرادی هم هستند که حاضرند حتی مبالغی را هم هزینه کنند برای افتادن اسمشان بر سر زبانها. متأسفانه یا خوشبختانه راههای زیادی برای مشهور شدن وجود دارد از انجام مثلاً یک اختراع بگیرند تا هنر پیشگی و مدیرعاملی در یک باشگاه ورزشی و ...!!
دنیای شهرت دنیای عجیبی است. خیلیها حاضرند هر چه دارند هزینه کنند اما یک روز عکسشان روی جلد روزنامهها باشد. یک خط از حرفهایشان در مطبوعات انعکاس یابد و در نهایت اگر شد تصویرشان از تلویزیون پخش شود. در این بین افرادی هم هستند که حاضرند حتی مبالغی را هم هزینه کنند برای افتادن اسمشان بر سر زبانها. متأسفانه یا خوشبختانه راههای زیادی برای مشهور شدن وجود دارد از انجام مثلاً یک اختراع بگیرند تا هنر پیشگی و مدیرعاملی در یک باشگاه ورزشی و ...!!
بله با خرید امتیاز یک تیم که صد البته بهتر است تیم فوتبال باشد اما اینکه در لیگ دسته دوم باشد یا لیگ برتر زیاد فرقی نمیکند بهتر و زودتر میشود به این شهرت رسید. چرا که در ایران یک فرد هر چند در فوتبال نقش کوچکی داشته باشد معروف میشود چه برسد به مدیرعاملی. خلاصه اینکه جنون شهرت طلبی چیز عجیبی است که باعث میشود برخیها میلیاردها تومان خرج این فوتبال بیدر و پیکر کنند تا معروف شوند.
میخواهم مشهور شوم
سال 85 بود که اکبر غمخوار با کلی سرو صدا به پرسپولیس آمد و به قول خودش خواست پرسپولیس سنتی را به تیمی مدرن تبدیل کند به همین خاطر پروین اسطوره باشگاه را از تیم راند. پروین هم از پرسپولیس و به قول خودش از فوتبال رفت. اما این دوری چندان طول نکشید اسطوره قرمزها با تیم آذربایجان وارد لیگ یک شد. تیمی که بعدها سکوی پرتاب مردی متمول شد. مردی به نام حسین هدایتی مردی که در ظاهر عاشق فوتبال بود و زنگ قرمز و از همان اول از شیفتگی به پروین دم میزد و به خاطر هم محلهای بودن با او خود را نوچه و فدایی پروین میدانست.
البته سرانجام عاشق و معشوق در آذربایجان به جایی نرسید و دست آخر پروین عطای کار را به لقایش بخشید اما فوتبال تازه زیر دندان هدایتی مزه کرده بود او میخواست پروینی شود دراین وانفسا!
هدایتی چندی بعد امتیاز تیم قدیمی و ریشهدار اکباتان تهران را خرید تا شخصاً و بدون اتکا به هیچ اسطورهای برای خود اسم و رسمی دست و پا کند. هدایتی بعد از خرید اکباتان نام آن را به نام یکی از کارخانجاتش تغییر داد «استیل آذین» و بعد از آن هم شروع به ایراد صحبت از لزوم حضور بخش خصوصی در فوتبال کرد. اما خب تنها این کافی نبود پس دوباره متوسل شد به مرد چشم تیلهای
برای سال اول پروین را به عنوان سرمربی استیل انتخاب کرد. طبیعی بود نام پروین طرفدارانی را برای تیم نوپای هدایتی دست و پا میکند و بعد هم بازیکنان بزرگ هر چند رو به افول سر از تیم در آوردند.
بازیکنان پرحاشیهای مثل داود فنایی، حامد کاویانپور، بهروز رهبریفرد و علی انصاریان که خب برای شروع بد نبود، اما به شرط آنکه کسی میتوانست آنها را جمع و جور کند. هدایتی در سال اول 10 میلیارد خرج استیل آذین کرده تا ورود خود به فوتبال را این چنین اعلام کند.
اما از آنجا که فوتبال ایران رحم و مروت سرش نمیشود، استیل آذین به غم هزینه میلیاردی راه به جایی نبرد و در سال اول ناکام بزرگ صعود به لیگ برتر لقب گرفت.
شکست در راه صعود به لیگ برتر زمینه جدایی پروین را فراهم ساخت هر چند که او با هدایتی بر سر مسائل مالی هم به مشکل برخورده بود.
اما بزرگترین پرورش دهنده میگوی ایران خم به ابرو نیاورد و اصلاً هم به خاطر پولهایی که خرج کرده بود نگران نشد. هدایتی در سال دوم حضور استیل در لیگ یک ترجیح داد پول زیادی خرج تیمش نکند او این بار به خرید بازیکنان عادی و نه چندان مشهور قناعت کرد چرا که هدف بسیار بزرگتری داشت و میخواست پولش را خرج تیم دیگری کند. پرطرفدارترین تیم ایران و آسیا یعنی پرسپولیس.
من یک هوادارم!
مالک باشگاه استیل آذین که در همین یکی دو ساله و به لطف فوتبال حسابی معروف شده بود ترجیح داد در کنار ریاست استیل آذین در هیئت مدیره پرسپولیس هم حضور داشته باشد. چرا که طبق یک اصل نانوشته در فوتبال ایران حضور در هیئت مدیره دو تیم سرخابی مساوی است با شهرت فراوان و این همان هدفی بود که مرد متمول استیل داشت.
تزریق بیحساب و کتاب پول به تیم همیشه بیپولی مانند پرسپولیس باعث شده تا او نزد هواداران محبوب شود و سرخها بتوانند بعد از مدتها بازیکنان دلخواه خود را جذب کنند.
پرسپولیس به لطف پول بیپایان هدایتی علی کریمی، رحمان رضایی، ابراهیم توره، ایوان پترویچ و برخی دیگر را خرید، هر چند همه بعداً دردسرساز شدند.
اما شاهکار جناب عابر بانک بازگرداندن مجدد قطبی به ایران بود. سرمربی قهرمان فصل پیش در روزهایی که بیکار در دوبی میگشت با یک قرارداد میلیاردی و بسیار عجیب و غریب به پرسپولیس برگشت. هدایتی به لطف همین کارها تبدیل به چهره محبوب سکوهای قرمز شد.
در واقع هدایتی در همان ماههای اول حضورش در پرسپولیس به آرزوی دیرینهاش رسید و تبدیل به مشهورترین سرمایهدار ایران شد. شهرتی که بیتردید در بسیاری از کارهای اقتصادی هم به کمکش آمد و راهگشایش شد.
شهرتی که هدایتی کسب کرد به کنار، اما سؤالی که آن روزها در ذهن بود و آن اینکه چگونه یک سرمایهدار بخش خصوصی برای تیمی دولتی میلیاردی خرج میکند بدون کوچکترین سودی که خب دلیل آن هم خیلی زود معلوم شد، وقتی که جناب متمول اعلام کرد این پولها را به صورت بلاعوض و به عنوان یک هوادار به پرسپولیس میدهم و هر چند اعلام کرد مطالبهای نخواهد داشت اما به محض اختلاف با داریوش مصطفوی (مدیرعامل وقت پرسپولیس) تمام پولهایی را که خرج تیم محبوبش کرده بود مطالبه کرد!
هدایتی در طول زمان حضورش در پرسپولیس با یک پیشنهاد 20 میلیاردی خواهان خرید پرسپولیس شد که البته سازمان تربیت بدنی با آن موافقت نکرد در آن زمان برخی از هواداران و پیشکسوتان پرسپولیس نسبت به سازمان خرده گرفتند اما امروز معلوم شده که تصمیم سازمان تربیت بدنی در آن روزها چقدر درست بوده چرا که اگر هدایتی پرسپولیس را خریده بود احتمالاً این روزها باید خبر انحلال پرسپولیس را از زبان هدایتی میشنیدیم نه استیل آذین را!
خودم تیم دارم!
استیل آذین در فصلی که از سوی هدایتی تقریباً به حال خودش رها شده بود بی سر و صدا و با هدایت نادر دست نشان به لیگ برتر صعود کرد. پروژه جناب مالک پرسپولیس با شکست روبهرو شده بود هر چند او شهرت لازم را کسب کرده بود و حالا میتوانست با خیال راحت بر صندلی مدیرعاملی و مالکی خود در استیل تکیه بزند و آنچه حلال خدا مینامید را اینبار برای تیم خودش خرج کند تیمی که دیگر همه کارهاش بود.
ستاره ناراضی، بازیکن حاشیهساز خریداریم
جناب عابر بانک در اولین سال حضورش در لیگ برتر کلی مصاحبه و جنجال راجع به حضور بخش خصوصی در فوتبال کرد و مدعی پایهگذار حضور موفق بخش خصوصی در فوتبال ایران شد.هدایتی برای اینکه حرفهایش را اثبات و خودش و برند تجاریاش را بیش از پیش مطرح کند دست به یک اقدام انتحاری و عجیب و غریب زد و هر چه ستاره ناراضی و حاشیهساز در داخل و لژیونر تمام شده در خارج از کشور بود را در استیل جمع کرد. هدایتی در این راه حتی گوشه چشمی به بازیکنان ناراضی استقلال هم نشان داد و البته در این کار موفق هم شد و حالا تیم او تبدیل شده بود به تبعیدگاهی برای سرخها و آبیهای ناراضی جناب هدایتی حتی رنگ پیراهن تیم را هم از قرمز به آبی و اناری تبدیل کرد تا رضایت همه جلب شود. اما این پروسه باعث شد تا هدایتی جایگاهش را روی سکوها از دست بدهد.
قصه فصل اول این بود که استیل چندان بد کار نکرد و پنجم شد اما این رتبه اصلاً مدیرعامل همیشه دست به جیب استیل را خوشحال نکرد. برای همین تصمیم گرفت تیمش را در سال دوم پر و پیمانتر کند. اینبار بیشتر به شکار ستارههای ناراضی آبی پرداخت تا شاید ترکیب قرمز و آبی در این تیم نتیجه دهد و هدایتی به آرزوهایش برسد.
برای همین علیرضا اکبرپور و حسین کاظمی را برای تیمش خرید. البته او به غیر از این دو قبلاً مهدویکیایی را که در آلمان بدون تیم و مشتری مانده بود را جذب کرده بود و جز اینها معدنچی تازه از امارات برگشته، خلیلی ناراضی و ناراحت از دایی و اشجاری تقریباً اخراج شده از ذوبآهن را هم به تیمش آورد تا این بازیکنان در کنار ستارههای فصل پیش استیل را تبدیل به پرستارهترین و پرحاشیهترین تیم لیگ دهم کند.
از رایکارد تا تومباکوویچ
مطمئناً حضور این همه ستاره در تیم یک تیم احتیاج به یک سرمربی بزرگ داشت که البته بتواند بر حاشیهها هم غلبه کند برای همین عابر بانک دست به کار شد و باز هم وعده و وعید داد و مدعی حضور رایکارد و فاتح تریم در تیمش شد اما در عمل کسی جز تومباکوویچ کروات به ایران نیامد!
هدایتی برای جنجالیتر کردن تیمش مصطفی آجرلو را به عنوان مدیرعامل به ترکیب باشگاهش اضافه کرد که البته این کار نتیجهایی نداشت چرا که آجرلو دست گذاشت روی جواهر خانوادگی هدایتی و جریان رسوایی روزهخواری علی کریمی و بازیکنان استیل عملاً تیم جناب متمول را وارد حاشیهای کرد که سرانجام آن خبر انحلال یا هبه باشگاه از سوی مسئولان آن بود.
هر چند که استیل آذین پیش از آن هم مشکل داشت اما قصه اختلاف آجرلو و علی کریمی چنان جرقهای زد و آتشی بر پا کرد که هدایتی هر کار کرد نتوانست آن را خاموش کند، حتی با انتشار رنجنامه و استعفای سوری، او مجبور شد عذر مدیرعامل مثلاً ارزشیش را بزند تا شاید اوضاع قدری آرام شود، اما تیم او که لیگ دهم را خوب شروع کرده بود دو هفته تبدیل به کیسه گل حریفانش شد تا جناب عابر بانک قید مربیش را هم بزند و دست به دامن پیروانی شود.
به نظر میرسد به غیر از همه این مشکلات ریز و درشت، حال مشکلات مالی هم اضافه شده بود! هدایتی در ابتدای شروع لیگ دهم مدعی بود میتواند از طریق درآمدزایی و اسپانسر 5 میلیاردی هزینههای تیمش را تا حد زیادی تأمین کند اما این وعده هدایتی هم مثل خیلیهای دیگر درست از کار نیامد و استیل آذین تا هفته دوازدهم لیگ برتر عملاً بدون اسپانسر باقی مانده!
همین مسئله و قراردادهای بیحسابی که هدایتی با بازیکنان تیمش بسته بود باعث شده تا استیل هنوز لیگ به نیمه نرسیده عملاً به بن بست بخورد و داد بازیکنان این تیم هم از بیپولی بلند شود!
دلایل سقوط
مسئله حضور بخش خصوصی در فوتبال سالهاست در فوتبال ایران مطرح است و هدایتی هم با همین دستاویز وارد فوتبال شد. اما متأسفانه هدایتی بهرغم ثروت بیحسابش که میتوانست مایه رشد فوتبال ایران باشد از همان آغاز مسیر را اشتباه رفت. در واقع مالک باشگاه بحران زده استیل آذین به فوتبال به عنوان محلی برای به شهرت رسیدن نگاه میکرد، هر چند که بارها شعار این را سر دادکه برای دلخوشی و روحیه جوانان و صرفاً خدمت، قدم به این راه گذاشته است. هدایتی میلیارد، میلیارد در طول چند سال گذشته در فوتبال باشگاهی ایران هزینه کرد، شاید در ظاهر به جایی نرسید، ولی خب حداقل شهرتی را که در پی آن بود کسب کرد و حالا حتی اگر استیل آذین منحل هم شود او ضروری نخواهد دید چون بیتردید جایی بهتر برای بازگرداندن سرمایه از دست رفتهاش در فوتبال پیدا کرده است. امثال هدایتیها این روزها در فوتبال و ورزش زیاد دیده میشوند، نمونهاش علی انصاری، نمونهای دیگر عماد احمدیان، اینها کسانی هستند که این روزها میآیند در ورزش و عدهای هم بادمجان دور قاب چین دورهشان میکنند، این وسط عدهای از پول بادآورده امثال هدایتی یک شبه به همه جا میرسند و حسابی میچاپند، اما آنکه ضرر میبیند ورزش است و فوتبال به قیمت مشهور شدن میلیاردهای گمنام.
zoom
کاش آن روز که گفتند کار نیکو کردن از پر کردن است یک تبصرهای هم برایش تعریف میکردند که هر کس قصد انجام کار نیکو و خیر نکند! کاش آن روز که گفتند چو ایستادی دست افتادهگیر تبصرهای هم برایش تعریف میکردند و میگفتند متمولین چاپلوس و شهرت طلب در این مقوله ایستادن نمیگنجند!
عابر بانک متمول ورزش چندی پیش هر جا رفت تعدادی زندانی آزاد کرد با کلی سر و صدا، مثلاً گلریزانی به راه انداخت اما کاملاً یک نفره ولی خب وقتی صبح یکشنبه دیدیم خبری را که حکایت از پاس نشدن چکهای جناب هدایتی داشت در این امر خیر آن وقت با خود گفتیم که بله باز هم جناب عابر بانک اشتباه کرده! راستی اینبار از خودش میپرسیم، حلال خدا نباید دست چند محتاج و نیازمند واقعی را میگرفت؟! جناب عابر بانک حلال خدایی که پیش شما تلمبار شده فقط باید خرج امثال علی کریمی، مهدویکیا، معدنچی، اشجاری، اکبرپور، کاظمی و کعبی و عدهای کاسه لیس دوروبرتان شود؟
راستی جناب هدایتی تاکنون چک ستارههای پوشالیتان برگشت خورده؟ این روزها شنیده میشود به سلامتی قصد ترک فوتبال را دارید، جای دیگری یافت شده برای خرج کردن حلال خدا؟ یا شاید دوستان متمول دور هم جمع شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که ورزش و شاد کردن دل جوانان این مزر و بوم چندان مفید فایده نیست؟
جناب هدایتی به اندازه کافی مشهور شدید؟ راستی کارهای اقتصادی و زیر بنایتان عقب نیفتند به بهانه فوتبال و خون دلی که بابت اهالی ورزش و جوانان میخورید!جناب هدایتی این روزها دستگاهتان بیشتر از گذشته از سرویس خارج میشود، اتفاقی افتاده؟!حواستان جای دیگری است؟ فوتبال روی خوش بهتان نشان نداده یا اینکه؟
جناب هدایتی متولد روز عاشورا، آنانکه امام حسین (ع) را کشتند، نه زندیق بودند، نه کافر همه مسلمان بودند و نماز شب خوان اما عوام فریب بودند. آمدند امام حسین را کشتند «قربه عندالله» چکهای کدام حسابتان را برای نیازمندان خرج کردید که امروز خالی است؟ میگویند آنها را برگشت نمیزنند اما شما از جای دیگری برگشت خوردید!