داربی سنتی تهران از نظر فنی هویت جهانی نداشته، اما به لحاظ حساسیت و هیجانهای غیرفنی حاکم بر داربی ها، جزو مهم ترین های جهان است. از این دو جمله به ظاهر بی ربط، یک نتیجه «عملی» ضد گزاره تاریخی نخست، به دست می آید: «داربی تهران از نظر فنی صاحب فردیتی جهانی شده است. »
گرایش ذهنی و عملی به نباختن، مساحت فعال زیاد بازی، کمبود حرکات ترکیبی، خطاهای غیر سیستماتیکِ پرتعداد ضد ریتم و ریخت بازی، تأکید روی موقعیتهای یک به یک، ریسک پذیری پائین، تغییرات عجیب و فراوان در ترکیب و استفاده از مهره ها در پستهای غیرتخصصی برای خراب کردن بازی حریف و در یک اصطلاح ترکیبی: «فوتبال خارج از فرم. » این ویژگیها داربی تهران را صاحب هویتی مستقل کرده و آن را جزو کم مایه ترین داربی ها از نظر فنی قرار داده است.
در بهترین لیگهای اروپا و در حساس ترین بازیهای فصل نیز «موقعیت» بازی خارج از فرم ایجاد می شود. مثل ده دقیقه پایانی مسابقه ای که یک قدرت سنتی از حریف متوسطش عقب است و همه جانبه باید حمله کند. مجموعه شرایط در این موقعیت، بازی را از ریخت می اندازد.
در داربی تهران اما رسوبات تاریخیِ مؤثر در زمان حال، خبر از وجود روحیه «بازی ضد فرم» می دهد. علی پروین هر وقت به داربی می رسید، حتی شش مدافع میانی را در نقش پنج مدافع و یک هافبک دفاعی در ترکیب قرار می داد و استقلالی ها نیز با مربیان مختلف توان از ریخت انداختن داربی را بارها نشان داده اند.
بی گمان عوامل محیطی در ایحاد این روحیه مؤثر است که بحثهایی خارج از زمین بازی را می طلبد. در این مطلب اما نه با عوامل ایجاد این روحیه، که با تأثیرهای وجود این رویکرد در بازی جمعه کار داریم.
دو نکته: نخست اینکه شاید این داربی، «خارج از فرم» نباشد، اما رسوبات این نوع بازی در جسم و روح داربی تهران مانده و همیشه با فواصل مختلف در رویارویی استقلال و پرسپولیس آفتابی می شود. پس اگر یک بار تیم قلعه نویی، سه بر دو در مسابقه ای جذاب پرسپولیس را می برد یا پرسپولیس دنیزلی در مسابقه ای مبتنی بر فرم و ایده، استقلال مرفاوی را شکست می دهد یا اگر بازی تیم دایی و مظلومی در ریخت و فرم شکل گرفت، نمی توانیم وجود روحیه «ضد فرم» در داربی تهران را انکار کنیم.
دوم: پاسخ به پرسش مطرح شده در تیتر:« در داربی تهران معمولاً تیم ضعیف خودآگاه یا ناخودآگاه سعی کرده بازی را از فرم خارج کند. هر وقت یک بازی از فرم خارج شود، تیمی که به لحاظ نفرات و توان فنی ضعیف تر است، شانس بیشتری دارد، زیرا قدرت تیم برتر، در به نظم کشیده شدن بازی است و تخریب نظم، ذهنیت تیم قوی تر را خراب می کند. خاصه اینکه داربی تهران گرایش دیرینه به بازی احساسی دارد و با محرکهای ضعیف هم از فرم و نظم خارج می شود. »
* چه کسی بازی را از فرم خارج می کند؟
چه تیمی آمادگی و توانایی بیشتری در خارج کردن بازی از فرم را دارد؟ تیمی که تغییرات نفری و فنی اش آن قدر زیاد باشد که چندان قابل تحلیل برای حریف و قابل پیش بینی برای «خودش» و حریف نباشد. در پرسپولیس علی دایی، یک نظم پروسه ای دیده می شود؛ آنها ترجیح می دهند با سیستم 1 - 3 - 2 - 4 بازی کنند، علاقه به استفاده از مهره های سرعتی برای انتقال سریع به حمله در خط سوم دیده میشود، میل به حفظ و گردش توپ در زمین حریف بالاست، روحیه مبارزه جویی تیم غلیظ است و به همان اندازه تمرکز ذهنی برای حفظ برتری، چندان مطلوب نیست، تیم دایی از آنجا که نیروهای هجومی متنوع ندارد و فاقد مهاجم بلندزن است، چنانچه عقب بیفتد و با دفاع فشرده حریف مواجه شود، توان چندانی برای خطرساز شدن با ارسال از کناره ها ندارد. بدین ترتیب تیم دایی در هر یک از شاخه های کلی که مورد اشاره قرار گرفت، قابل تحلیل برای کادرفنی این تیم و حریف و ناظر بیرونی است.
تیم مظلومی اما همان صفتی را دارد که «معمولاً» به کار داربی آمده است:«پیش بینی ناپذیری.» استقلال در این فصل تنها در 10 بازی چندین بار سیستم بازی اش را تغییر داده، گرایش کاری اش را عوض کرده و به طور کلی مظلومی هنوز در پروسه «پیدا کردن شناسنامه بازی تیمش می گردد.» این مشکلی است که حتی در تیمهای بزرگ، در ماه های نخست حضور یک مربی تازه ایجاد می شود.
اشاره کلیدی به «گشتن دنبال شناسنامه و هویت بازی» چیزی است که هفته گذشته مورینیو در مورد نمایش این روزهای رئال مادرید به کار برد. یکی از بهترین مربیان جهان به تیمی رفته که با فلسفه فوتبال این مربی ضدیت دارد و مورینیو برای اینکه تیمش را «رام» کند، هنوز زمان نیاز دارد. قیاس استقلال و رئال به طور کلی مع الفارق است، اما ناهماهنگی ذهنی سرمربی جدید با تیمش یک مسأله عمومی است. استقلال از اینجا داستان خاص خودش را پیدا میکند که بپرسیم اصلا مظلومی دنبال چه میگردد و اصولاً این مربی با چه گرایش و کدام فلسفه خاص بازی شناخته میشود: با تأکید روی استفاده از چهاربک خطی؟ تأکید به استفاده از سه مدافع میانی؟ تأکید روی بازی تهاجمی؟ گرایش به بازی تدافعی؟ میل به مالکیت توپ بالا؟ تأکید روی بازی فیزیکی و زهردار بودن در دقایق پایانی؟
شاید فقط در مورد پرسش آخر میتوان به قطعیت پاسخ داد که بله، تیمهای مظلومی فیزیکی بازی میکنند و در دقایق پایانی زهر زیادی دارند. در موارد دیگر، اما تغییرات سیستمی استقلال در فصل جاری نشان می دهد مظلومی غیر از جستجوگری برای پیدا کردن هویت استقلال، دنبال هویت فوتبال خودش هم میگردد. داشتن دو پروژه همزمان به این بزرگی، برای تیم مشکلاتی ایجاد میکند.
در لیگ قهرمانان اروپا و بخصوص در مراحل حذفی تأثیر مثبت تصمیمات غیرقابل پیش بینی مربیان بزرگی مثل مورینیو و فرگوسن و ونگر را می بینیم. آنها در جزئیات و در نقشه بازی( Game plan ) پیش بینی های فنی را خراب می کنند نه در کلیاتی که خبر از بلاتکلیفی فنی خودشان بدهد.
* پروین، حجازی، وینگادا
حالا یک طرف تیمی است قابل تحلیل با شاخصه های کلی شناخته شده و سوی دیگر تیمی که می تواند خودش، حریف و تماشاگر(ضلع سوم) را غافلگیر کند. در داربی تهران معمولا این طرف دوم (البته در صورت خراب کردن بازی) خوب نتیجه گرفته است، چون توانسته با حربه غیرقابل پیش بینی بودن که البته از مشکلات فنی خودش متأثر بوده، نظم حریف را خراب کند. بازی پرسپولیس وینگادا با استقلال قلعه نوئی را به یاد بیاورید که سرمربی پرسپولیس در نخستین بازی خود سیستم این تیم را تغییر داد و استقلالی که آن روزها در نوع بازی و نتیجه گیری به نظم و ثبات نسبی رسیده بود، یک نیمه را تنها صرف شناخت و تحلیل کلیات بازی حریف کرد.بازی رفت پرسپولیس قطبی با استقلال ناصر حجازی را به یاد بیاورید؛سرمربی آبی ها که اغلب تماشاگران منتظر شکست تیمش در داربی بودند، در آستانه این مسابقه تغییر سیستم و ترکیب داد و تا 8 دقیقه مانده به پایان بازی، سه امتیاز را در جیب داشت. این نمونه ها مال همین دو سه سال اخیر است و می توان تصمیمات علی پروین در داربی ها را نیز به این مجموعه اضافه کرد. امروز استقلال هم شرایطی دارد که صفت «غیرقابل پیش بینی» را می توان برایش به کار برد؛صفتی مؤثر از ضعف فنی این تیم که می تواند در داربی به سودش تمام شود.
* سود کوتاه مدت، ضرر درازمدت
تجربه نشان داده آن تیمی که در داربی غیرقابل پیش بینی بوده، در صورت موفقیت در این بازی سنتی، در مجموع در لیگ به اندازه حریف منظم و قابل تحلیلش موفق نمی شود، زیرا اگر در یک مسابقه خاص، غیرقابل پیش بینی بودن به کمک تیم می آید، در یک فرایند چند ماهه عوارض و ضربات سنگین خود را به بدنه مجموعه وارد خواهد کرد. در مقیاسی دیگر تیم ملی ایران هم توانسته در ملبورن شگفتی بسازد و به جام جهانی برسد و از آن سو چند بار فرصت صعود آسان به جام جهانی را از دست بدهد، اما برآیند غیرقابل پیش بینی بودن که معلول برنامه ریزی نداشتن است، چیزی جز عقب افتادگی فوتبال ما نبوده است.
استقلال در حالی جمعه با پرسپولیس روبه رو می شود که هنوز پرسپولیسی ها و حتی خود استقلالی ها نمی دانند این تیم با چه سیستمی قرار است ارنج شود. همان موقعیتی که وینگادا و ناصر حجازی و حریفان آنها در داربی داشتند. وقتی سیستم و قالب تیم مشخص نباشد، ترکیب تیم هم روشن نیست و رویارویی های یک مقابل یک هم در ذهن سرمربی حریف شکل نمی گیرد. بدین ترتیب کادرفنی پرسپولیس برای طراحی تمرینات تیمش دچار مشکل میشود و شاید دقایق اول بازی را هم با سردرگمی ناشی از تغییرات استقلال سپری کند.
* صفر نیست، صد نیست، وجود دارد
این روحیه «پیش بینی ناپذیری» و «تغییرات موسمی» که در سطح تیم ملی ایران هم بارها در تورنمنت های بزرگ مثل جام ملتها و حتی جام جهانی، خودش و حریفان را به دردسر انداخته، یک موضوع مهم و عمیق است که ریشه های فنی و جامعه شناختی دارد، چون در زمینه های دیگر غیر از فوتبال هم جامعه ما را تحت تأثیر قرار داده و برای بررسی ریشه های آن و راه های برون رفت از آن(البته اگر قبول داشته باشیم که غیرقابل پیش بینی بودن در نهایت به ضرر خود ماست و ناشی از بی فلسفگی و دمدمی مزاج بودن و برنامه نداشتن و عقب افتادگی و به توسعه پایدار نرسیدن) باید برویم دنبال تحقیق و برنامه ریزی. در این مطلب، اما تمرکز روی یک موضوع خاص مربوط به داربی پیش رو بود. نه در صورت پیروزی استقلال، موفقیت این تیم «تنها» مربوط به غیرقابل پیش بینی بودن و تغییرات زیاد و متداومش میشود و نه پیروزی تیم دایی، تئوری دردسرساز شدن تیم غیرقابل پیش بینی و ناشناخته برای مجموعه قابل تحلیل و ارزیابی را نفی می کند. این یک موضوع کلی تأثیرگذار در داربی بوده که می تواند این بار هم در نتیجه نهایی تأثیر بگذارد و شاید هم زورش به تأثیرگذاری روی سرنوشت کار نرسد و پرسپولیس به سه امتیاز برسد.