عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

ملاقات دشمن ابدی، در دیداری غیر قابل پیش بینی

داربی که از راه می‌رسد گمانه‌ای قدیمی هم باز از دل تحلیل‌های فنی سرک می‌کشد که در پارادوکسی کامل با قوانین فوتبالی قرار دارد. اینکه در ایران تیمی که معممولا اوضاع نابسامان‌تری داشته شانس بالاتری برای ناکام کردن دشمن ابدی دارد.

این قانون نانوشته داربی تهران است که اگرچه همه‌گاه با پیروزی تیم نابسامان و ضعیف همراه نبوده اما در بیشتر مواقع با ناکامی تیم پیش رو در جدول همراه بوده است. داربی 69 هم از این منظر البته قابل بررسی است. استقلال پشت سر پرسپولیس در حال حرکت است و پرسپولیس در بازی‌های اخیر تیم اول فصل نبوده است.

استقلال با مظلومی آن تیمی نبوده که همه انتظار داشتند و پرسپولیس با دایی کسی را امیدوار نکرده است. در چنین شرایطی کدام یک از این دو دشمن ابدی می‌توانند پیروز از کارزار خارج شوند؟ در فوتبال دیم ایران معمولا تیم‌هایی که بتوانند آرایش حریف را به هم ریزند و آنالیزهای فرمانده رقیب را خدشه‌دار کند ناکام نمی‌مانند. این یعنی تیمی برنده است که همه را غافلگیر کند.

در داربی 69 چه تیمی آمادگی و توانائی غافلگیری بیشتری دارد؟ تیمی که تغییرات نفری و فنی‌اش آنقدر زیاد باشد که چندان قابل تحلیل برای حریف و قابل پیش بینی برای «خودش» و حریف نباشد. در پرسپولیس علی دایی،یک نظم پروسه‌ای دیده می‌شود؛آنها ترجیح می‌دهند با سیستم 1-3-2-4 بازی کنند،علاقه به استفاده از مهره‌های سرعتی برای انتقال سریع به حمله در خط سوم دیده می‌شود،میل به حفظ و گردش توپ در زمین حریف بالاست،روحیه مبارزه جوئی تیم غلیظ است و به همان اندازه تمرکز ذهنی برای حفظ برتری،چندان مطلوب نیست،تیم دائی از آنجا که نیروهای هجومی متنوع ندارد و فاقد مهاجم بلندزن است،در صورتی که عقب بیفتد و با دفاع فشرده حریف مواجه شود،توان چندانی برای خطرساز شدن با ارسال از کناره ها ندارد.

به این ترتیب تیم دایی در هر یک از شاخه‌های کلی که مورد اشاره قرار گرفت،قابل تحلیل برای کادرفنی این تیم و حریف و ناظر بیرونی است. تیم مظلومی اما همان صفتی را دارد که «معمولا» به کار داربی آمده است:«پیش بینی ناپذیری.» استقلال در این فصل تنها در 10 بازی چندین بار سیستم بازی‌اش را تغییر داده،گرایش کاری‌اش را عوض کرده و به طور کلی مظلومی هنوز در پروسه «پیدا کردن شناسنامه بازی تیمش می‌گردد.» این مشکلی است که حتی در تیم های بزرگ،در ماه‌های نخست حضور یک مربی تازه ایجاد می‌شود.

اشاره کلیدی به «گشتن دنبال شناسنامه و هویت بازی» چیزی است که هفته گذشته مورینیو در مورد نمایش این روزهای رئال مادرید به کار برد.یکی از بهترین مربیان جهان به تیمی رفته که با فلسفه فوتبال این مربی ضدیت دارد و مورینیو برای اینکه تیمش را «رام» کند،هنوز زمان نیاز دارد.

قیاس استقلال و رئال به طور کلی مع الفارق است اما ناهماهنگی ذهنی سرمربی جدید با تیمش یک مسئله عمومی است.استقلال از اینجا داستان خاص خودش را پیدا می‌کند که بپرسیم اصلا مظلومی دنبال چه می‌گردد و اصولا این مربی با چه گرایش و کدام فلسفه خاص بازی شناخته می‌شود: با تاکید روی استفاده از چهاربک خطی؟ تاکید به استفاده از سه مدافع میانی؟ تاکید روی بازی تهاجمی؟ گرایش به بازی تدافعی؟ میل به مالکیت توپ بالا؟  تاکید روی بازی فیزیکی و زهردار بودن در دقایق پایانی؟ شاید فقط در مورد پرسش آخر می‌توان به قطعیت پاسخ داد که بله،تیم های مظلومی فیزیکی بازی می‌کنند و در دقایق پایانی زهر زیادی دارند.

در موارد دیگر اما تغییرات سیستمی استقلال در فصل جاری نشان می‌دهد مظلومی غیر از جستجوگری برای پیدا کردن هویت استقلال،دنبال هویت فوتبال خودش هم می‌گردد. داشتن دو پروژه همزمان به این بزرگی،برای تیم مشکلاتی ایجاد می‌کند و البته حریف را از دایره پیش بینی و تحلیل دقیق خارج می‌کند.

دایی که نشان داده البته بازی خوان بزرگی هم نیست به طور حتم از هم اکنون برای داربی دچار چالش های فکری بیشتری شده تا مظلومی. امروز حتی افراد عادی هم می‌وانند ترکیب اولیه و روش بازی پرسپولیس را حدس بزند و البته پاتک برای حربه‌های تاکتیکی پرسپولیس تجویز کند. طعنه آمیز اینکه پرسپولیس روی نیمکت هم ذخیره‌ای طلایی ندارد که بتواند در تنگناها ورق بازی را برگرداند و  یا حداقل با حضورش در زمین شوری به بازی دهد و اتمسفر  بازی را به ضرر رقیب تغییر دهد. این مشکل اساسی تیم‌های بی ستاره است. در استقلال اما داستان دیگری حاکم است.