نادرداوودی مدیرمسئول سابق نشریه تماشاگران که یک عکاس چیره دست هم هست، در یادداشتی خواندنی از تجربه حضور دردربی نوشته است، مسابقهای در غیاب تماشاچی که به قول او فوتبال را با حالتی عریان برایش به نمایش گذاشته.
این نوشته با تعدادی از عکسهای او در این روز همراه شده است که تصویر جالبتری را از این مشاهده دوساعته به نمایش میگذارد.
*فوتبال در مفهوم امروزیاش ملغمهای است از ورزش، سرگرمی، تبلیغات و تجارت. یک ریالیتی شو که نیمی واقعی و نیمی برنامهریزی شده است. تماشاگران به طور عمده از طریق دوربینهای تلویزیونی، پیشرفت تکنولوژی در پوشش مسابقهها، صدای مفسر و گزارشگر و حتی گاهی استفاده از صدای بلندگو در ورزشگاهها در جریان یک بازی قرار میگیرند.
فوتبال از طریق صفحهی نمایشگری دیده میشود که در پشت صحنهاش ساز و کارهای فراوانی در خدمت برجسته کردن جذابیتها و فرو کاستن از زشتیها وجود دارد. صدای همهمه جمعیت، صدای واکنش مردم به صحنهها و تشویق هواداران، محیط (آمبیانس) را ایجاد میکند. این صدا در واقع اصلیترین صدایی است که از ورزشگاه به خاطر آورده میشود و فوتبال در زیر سایهی این صدا در طول تاریخ به یک هیجان بیمانند بدل شده. آدرنالین خون بازیکنان بیشتر ترشح میشود، آنها بهتر بازی میکنند، بازی هیجان انگیزتر میشود و تاثیر اساسی در کیفیت بازی بازیکنان به وجود میآید. تجارت و بازرگانی فوتبال، مرهون توجه تماشاگران (مخاطبها) است.
اما در دوره کرونا، ما با فقدان این فاکتور مهم مواجه شدهایم، چندان که پخش تلویزیونی فوتبال مصنوعیتر شده است و جای خالی تماشاگران در ورزشگاه با افههای صوتی پر میشود. فوتبال برای یک دوره محدود تا زمانی که دوباره عادیسازیها صورت بگیرد، صحنهی جدیدی را تجربه میکند که منهای اصلیترین عنصر معنادهنده به خویش است. تماشای فوتبال در ورزشگاه اگر برای کسی میسر شود، مثل تماشای یک فیلم نیمهتخیلی نیست.
حالا دیگر بیشتر به یک مستند واقعی میماند که صدای فیلم در سر صحنه برداشته میشود. عریانتر از همیشه پیش روی خبرنگاران. با امکان شنیدن صدای همه از داور گرفته تا مربیان و بازیکنان.
انگار ما فوتبال به اصطلاح حرفهای را در مقیاس زمین خاکی تماشا میکنیم. فقدان تماشاگر باعث شده تا صدا به صدا برسد. یعنی آن صداهایی که در همهمهی تماشاگران گم میشد، اکنون به راحتی شنیده میشود. حرفهایی که عوامل صحنه به هم میزنند را سایرین هم میشوند.
در بازی استقلال و پرسپولیس در روز جمعه، مهمترین نکتهای که به چشمم آمد، بیچارگی و درماندگی داور در بین دو اردوگاه بود. آنها که از دقیقه اول داور را به زیر فریاد و اعتراض خویش گرفتند.
یحیی گلمحمدی جزو باشخصیتترین بازیکنان سابق و مربیان فوتبال ایران است. نجیب، محترم و ساکت با کولهباری از تجربیات. اما او یک نفس بر سر داور فریاد میکشید و داور را متهم میکرد به حمایت از استقلال. اصلاً یک داور چگونه میتواند در زیر فریادهای دایمی دو تیم به کار خویش بپردازد؟ او که بیش از همه به تمرکز احتیاج دارد. به خصوص که در ایران از ویدیو چک هم استفاده نمیکنیم، اگرچه عوامل صحنه همگی مدعی هستند که از قاضی داناتر هستند. همه با قضاوت نسبت به کار کسی حرف میزنند که در عمل حتا نقش او را به رسمیت نمیشناسند. در فوتبال ایران به نحو اعجابآوری بازیکنان و مربیان به قدری روی ذهن داور فشار میآورند که داور اساساً اشتباه میکند. حالا این یا از سر ناآگاهی است و یا مطابق با یک استراتژی که در رختکن آموزش داده شده. بر اساس این ایده که اگر شما به اعتماد به نفس داور را لطمه بزنید، در ادامه میتوانید کنترلش کنید و او را در اختیار خود بگیرید. برای همین دعوایی که در دقایق پایان بازی رخ داد، محصول رفتار و آموزش مربیان تیمها است. دعوای اصلی را مربیان به وجود میآورند و سپس به بازیکنانشان تسری میدهند.
در واقع برهنگی فوتبالِ بدون تماشاگر، نشان داد که داور بیپناهترین فرد صحنه است. بازیکنان سعی میکنند تا با فریادها و اعتراضهای خود ذهن داور را دستکاری کنند تا کنترل بازی از دست او خارج بشود. او همیشه مقصر شکستهاست و این از بارزترین ویژگیهای فوتبال کثیف است.
حرف زدنِ بازیکنان با یکدیگر هم جالب است. مثلا دروازهبانها بیشتر از کاپیتانها با تیم حرف میزدند. دروازهبانی که کاپیتان تیمش نیست، چرا باید اینقدر فریاد بزند؟ آیا میاندیشد از آنجایی که ایستاده، اشراف بیشتری به بازی دارد و داناتر از کادر فنی به تیم است؟ پاسخ من لزومن مثبت نیست، تا مربیان چه بگویند.اما این میزان صحبت از سوی گلرها برای من عجیب بود.البته همیشه میدیدم در پس هر موقعیت،دروازهبان ایرانی ناگهان به سمت کسی میدود و او را بابت اشتباهش مورد حمله قرار میدهد.
یک نکته دیگر برای من خطاهای بی محابا در این مسابقه بود.مثلا وریا غفوری در بازی جمعه با دست چپ و دور از چشم داور به صورت مهدی ترابی زد. در جایی که اصلاً به این خطا احتیاجی نبود.من تصویر خطا را با چند صدم ثانیه گرفتم و بعد منتظر تصویرگرفتن از عذرخواهی کاپیتان شایسته استقلال بودم اما این اتفاق رخ نداد.
با شنیدن نود دقیقه حرافی از حاضران در دربی متوجه شدم ، بازیکنان ایرانی به لحاظ ذهنی کاملا به هم ریختهاند . بازیکنان ایرانی از زبان بیشتر از مغزشان استفاده میکنند و ما بازیکنان کمی داریم که با هم تیمیهای خود دعوا نمیکنند و یا با کادر مربیگری در تقابل نیستند و بعد از طریق رسانهها بر سر داور فریاد نمیزنند. اگر بازیکنان ما در سطح ملی به این رفتارها عادت کنند که کردهاند، در سطح بینالمللی این کارها را تکرار میکنند. ما به بدترین حالت و در بدترین زمان، دیدیم که این روحیه چگونه تیم ملی ما را در مقابل ژاپن در جام ملتهای آسیا گرفتار کرد و ما را در یک لحظه، به یک بازنده بزرگ و بیروحیه تبدیل کرد. آنقدر بازیکنان ایرانی دعوا با داور را تمرین میکنند که فریاد زدن بر سر داوران را حق خود میانگارند.
در دعوای آخر بازی، یحیی گل محمدی خود را از این سروصدا دور نگه داشت و به تقلای سرمربی استقلال و برادرش میان بازیکنان دو تیم و همینطور کریم باقری نگاه کرد. این همان آرامشی بود که از یک مربی که حالا در موقعیت برنده بود توقع میرفت.راستش این موضوع جدا کردن هم نکتهایست که بعدا دربارهاش حرف خواهیم زد. عملی که خودش از نظر خشونت همطراز با دعوا و درگیری است!
آیا در فوتبال ایران روشهای فوتبال غیرمنصفانه، آگاهانه و ناخودآگاهانه ترویج میشود؟" برو روی مخش، اعصابش رو بههم بریز، اجازه نده تمرکز کنه و تا حد امکان از فریب استفاده کن، چه برای داور و چه برای حریف. "
به نظرم ما استعداد ذهنی برای پیشرفت در مسابقهی فوتبال را از دست دادهایم و این یکی از بزرگترین نواقص فوتبال ماست. بازیکنان ما بیشتر به صورت شفاهی فوتبال بازی میکنند تا با ذهن و مغز و شعورشان. به همین دلیل است که ما بازیکن باهوش، خیلی کم داریم. بازیکن زیرکی که بتواند طرح کلی بازی را در بیاورد. و متاسفم بگویم که رسانه ها بسیار در این وضع به وجود آمده نقش داشتهاند.