بازار سیاست مانند هر بازار دیگری تابع عرضه و تقاضاست. کالاهای دارای کیفیت ، مشتری را به خود جلب می کنند و کالاهای تقلبی هرچه هم بزک شده باشند پس از مدت کوتاهی از سوی جامعه دفع می شوند ، لذا کیفیت شرط ماندگاری در بازار است . برای دستیابی به تولیدی مطلوب هم باید نقد ها را پذیرفت ، سیاستها و عملکردها را به چالش کشید و با کمترین خطا تولید را بهینه کرد.
حال اینکه در این بازار با رشد بی رویه کالای بی کیفیت ذائقه همه به استفاده از آن سوق پیدا کند هم از آفت هایی است که اگر در جامعه ریشه دواند برای رفع آن حتی به اجبار هم ، مخاطراتی عظیم ایجاد خواهد شد .
سیاست ، هم خروجی خوب دارد و هم بد . عدل و پایمردی ، حقوق شهروندی ، قانون مداری ، پذیرش کثرت گرایی ، صلح طلبی ، صداقت ، انصاف ، اخلاق ، شفافیت ، صراحت و نقد ، مواد اولیه آن هستند که در صورت استفاده صحیح عقلانیت و فضیلت بر دستانِ موسای عشق قرار می گیرد و هر عملی انجام می شود توأمان با آگاهی و رضایت خواهد بود و در نقطه مقابل نیز فرعونِ تکبر ، کج راهه ای در میدان خشونت می گشاید و کاسبان زر و زور در مقابل ایمان قرار می گیرند و نامحرمان و نااهلان نقد آشنا می کنند و شتابان بسوی فساد گام بر می دارند و از هم سبقت می گیرند و دیده ی عقل می پوشند و فریفته اسباب دنیا می شوند .
مال و ملک و جاه به خود مشغولشان می کند . آنان که دیده ی عقل می پوشند و فریفته ی اسباب دنیا می شوند ، سرمایه ی تقوی از دست می دهند و در اعراض حقیقت ،از دروغ قرب می طلبند و حاصل عملشان ، وعده می شود و فریب. خودشان هم فریب سایه بلندشان را می خورند که علت آن غروب آفتاب اندیشه و خرد است و وجود اقلیت خائن و اکثریت جاهل که طوفان عتاب و خطاب به جای آنکه بر ستم ایام و تحکم خودخواهانه خود نثار کنند ، بسوی نصیحت گران بی غرض می برند و در میان زیرکی ها و تزویر و هزار جامه تقوی ، دام مکر بر فلک حقه باز می گسترانند ، غافل از آنکه " نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد"
در زمانه ما بسیارند از آنانکه برای ترقی از تخاصم بهره می برند و وحدت را نشان اضمهلال خود می بینند. جاه طلبند و همین جاه طلبی موجب می گردد نخست یک حاشیه امن برای خود ایجاد کنند و سپس به فکر حمله به رقیب بیفتند. اینان تصور می کنند که برای بدون ترس زیستن باید همنوعانشان را آزار دهند ، گویی که نمی توانند بزیند مگر آنکه دیگران از آنها در امان نباشند.
چرایی بروز این رفتار را هم می توان اینگونه بیان کرد : آدمی تمایلی ناخودآگاه به ظلم دارد ، به ستم بر نامستحق و تضییع حقوق . هرگاه چنین توهمی پیدا کند ، به پرستش متخیلات روی می آورد و می شود "الکافرون هم الظالمون " . این متخیلات ، مال است ، جاه است ، توهم است که در نهایت به ذبح اخلاق منتهی می شود.
لذا سیاست تحمیلی خروجی مطلوب ندارد . نمی توان بنا به میل و بسته به موقعیت برای سوار یا پیادهشدن بر قطار سیاست اخلاق را در سیاست متوقف ساخت. باید وارد قلمرو قانون شد. تنها قانون است که به مثابه یک تابو خود را بر جامعه تحمیل میکند و از انسانها میخواهد که به نام او و با زبان او سخن بگویند و رفتار کنند. بنابراین با اراده و خواسته گروهی خاص گره نخورده و لذا با وجو آن امکان تحمیل عقاید موج سواران سیاست پیشه به جامعه وجود ندارد .
متاسفانه وجود افرادی از این دست که قانون را بازیچه ای در دست برای دستیابی به منافع گروهشان می بینند و هرگاه که منافعشان را تامین می کردد بر مدار آن واقع می شوند و هرگاه منفعشان را به مخاطره می افکند آن را طراحی بیگانه برای لطمه زدن به کشور تعبیر می کنند ، نوعی خشونت گفتمانی در جامعه پدید آورده . خشونتی که به لمپنیسم نزدیک شده و دروغ در آن مؤثر و مثمر و راستی مهجور و مردود شده است.
امام علی (ع) می فرماید: «الکذاب و المیت سواء فان فضیلة الحى على المیت الثقة به ، فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته : دروغ گو ومرده یکسان اند، زیرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى که به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است . غرر الحکم جلد دوم حدیث 2104
حقیقت وسعتی است که گمشده ای ندارد و در مقابل دروغ تنگ نایی است که دو نفر هم در آن نمی گنجند و برای فرار از آن به هر کلام مالایعنی دست می یازند. یکی به ریش مردم می پردازد و دیگری آرزوی تعمیق تحریم ها می کند ، دولتی را به حذف اسلام متهم می کنند و دولتی را به هضم آن ، از هر فرصتی برای تفرقه افکنی بهره می برند ، حال آنکه رهبری معظم و امام (ره) رمز پیروزی جامعه را وحدت کلمه دانسته اند . غبار آلود کردن فضا و ایجاد تنش های حاشیه ای چه دردی از جامعه دوا می کند ؟ مشکل امروز جامعه فقر و بیکاری و سیاست های نادرست اقتصادی و عدم تن دادن برخی به قراردادهای اجتماعی است.
چنین چشمه ی تیره شده که چشم ها را میفریبد و آن را عمیق مینمایاند حاصل اقدامات ناصحیح این افراد است . همین ها موجب وهن نظام شده اند. سیاست "حذف" و "تخریبی " هم که پیش گرفته اند دیرپای نخواهد بود و یک روز نیز در پای مجریانش خواهد پیچید و چه بسا آسان تر که بی گمان افرادی این چنین بی بصیرت چندان چیره و زبر نیستند، چندان که با تلنگری از فرازی که رفته اند، فرو خواهند غلتید.
آنچه امروز بدان نیازمندیم رویگردانی از این روش ها و انگاره های متعلق به اجتماع قبیله ای و بدوی، است و حرکت به سمت رشد و بلوغ سیاسی و تحقق همان آرمان های امام (ره) و رهبری معظم ، که این گروه ها در گفتار بدان مدعی اند ولی در عمل بدان پشت پا می زنند.
و آنچه امروز جامعه ما بیش از پیش در جستجوی آن است "عدالت " است ، در کلام ، در رفتار و در اندیشه برای رسیدن به آزادی ، منطق و قانون .
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
بنابراین می بایست چنانکه رهبری معظم فرموده اند :"تلاش کنیم عدالت به گفتمانی زنده و همیشه حاضر در صحنههای مختلف کشور تبدیل شود و در میان نخبگان- مسئولان- مردم و بخصوص نسل جوان همواره به عنوان یک مسئله اصلی مطرح باشد. "
تردید نداشته باشیم که فضای توهین و افترا ، خروجی نخواهد داشت مگر سقوط نادیدنی جریانهای انحرافی که متاسفانه هزینه هایی بسیار بر دوش کشور وارد ساخته اند و بسیاری را از سرمنزل هدایت به تیه ضلالت رهنمون شده اند ؛ یقولون بافواههم مالیس فی قلوبهم.
خلق مست آرزواند و هوا / زان پذیرااند دستان تو را
هرکه خود را از هوا خو باز کرد / چشم خود را آشنای راز کرد
بدخواهان بدانند ، این خانه واژه های نسوز دارد ! هر چه بگویند ، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد . ایران و اسلام پاینده و استوار ماندنی اند و بالاخره مهربانی بر بام این خانه می نشیند . تحلیل های خودخواهانه آنها و سطحی نگری هیچ دری را بسته نگاه نمی دارد . هرچه برخلاف توصیه های صریح رهبری معظم مبنی بر "جذب حداکثری و دفع حداقلی"، به بزرگوارانی چون هاشمی توهین کنند ، نمی توانند تاریخ را وارونه جلوه دهند ، چرا که هنوز هم از سپرده ی آنها ارتزاق می کنند.
نخل بلند فرزندان ایران زمین ، از شاخه های سوخته ، چتری دوباره می رویاند که چنین افرادی را در زیر چتر خود جای می دهد . بدانند خمینی ، خامنه ای ، هاشمی ، بهشتی ، مطهری و بزرگانی چنین ، واژه های نسوز خانه ایران هستند و همه زیر چتری مقاوم بنام ولایت .
منافع جناحی و سیاسی نباید بر منافع ملی چیره شود ، این روزها باید بیشتر هوشیار بود و بجای تنش های داخلی به دنبال پاسخی در خور به گزافه گویی کشورهای حاشیه خلیج پارس باشیم و تدبیر را در مواجهه با نظام بین الملل بر اساس سه اصل عزت ، حکمت و مصلحت بکار ببندیم. آگاه باشیم که دود دعواهای جناحی خروجی ندارد جز خاوری و مدیرانی از این دست.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین