مهدی مهدوی کیا فوتبالیست خوبی است. او در فوتبال ایران منشاء خدمات بسیار بوده است. زمانی
که بسیار جوان بود و در دالیان چین آن گل های استثنایی را وارد دروازه دروازه بان نگون بخت تیم ملی چین کرد، همه فهمیدند که جوانی آینده دار در فوتبال ایران سر بر آورده است. بعدها نیز در مسیر راهیابی به جام جهانی 1998 خوش درخشید. گل زیبایش به ژاپن و بازی های خردمندانه اش در جام 98 از خاطر فوتبالدوستان ایرانی پاک نخواهد شد.
مهدوی کیا روحیه بالایی ندارد. او در لحظه هایی که تیم به کمک مردی بزرگ نیاز دارد، مردی که تاب تحمل فشار دشوار لحظه های نفسگیر را بیش از همبازیانش داشته باشد، خود بیش از سایرین نیازمند کسی است که به او روحیه بدهد و دست دلش را بگیرد و از گرداب اضطراب بیرونش آورد.
دیروز همه طرفداران پرسپولیس در سراسر ایران چشم به پای مهدوی کیا دوخته بودند تا او به جبران ضعف و ترس مازیار زارع و محمد نوری، نشان دهد که در پرسپولیس هنوز هم مردان بزرگ و باروحیه پیدا می شوند؛ مردانی که در بزنگاههای سرنوشت قد علم می کنند و مقتدرانه تیم خود را به پیش می برند.
اما مهدی نیز همچون مازیار آکنده از ضعف و ترس بود. او همانند بازی با کره جنوبی، پنالتی اش را با بیم و هراس بسیار زد. فقط می خواست توپش راهی اوت نشود و روحیه لازم برای زدن ضربه ای محکم را نداشت.
زمانی که بحث کاپیتانی مهدوی کا و رافائل فن در فارت در هامبورگ مطرح شده بود، همه انتظار داشتند که مهدی به دلیل سابقه بیشترش در هامبورگ، کاپیتان این تیم شود. ولی مربی هامبورگ در نهایت فن در فارت را به مهدوی کیا ترجیح داد. این تصمیم او فوتبالدوستان ایرانی را ناراحت کرد و چه بسیار کسانی که در دل به این نتیجه رسیدند که آلمانی ها خوش ندارند یک آسیایی کاپیتان تیم آنها باشد.
اما دیروز بر همه ثابت شد که مسئولان هامبورگ تصمیم درستی گرفتند که مهدوی کیا را به عنوان کاپیتان تیم خود انتخاب نکردند.
کاپیتانی بزرگی می خواهد و قدرت رهبری. مهدوی کیا بازیکن خوبی است ولی فاقد این دو ویژگی اساسی است. او می تواند در جمع بزرگان خوش بدرخشد اما نمی تواند بزرگ جمعی باشد و دیگران را با قدرت رهبری خودش به خودباروی و اعتماد به نفس برساند.