سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

10 سال پیش در چنین روزهایی، مدیران و مسوولان و مدعیان باشگاه پرسپولیس در دادسرا دنبال گرفتن حق مالکیت خود بودند و با مصاحبه در روزنامه‌ها و رو کردن اسناد و مدارک سعی داشتند کفه ترازو را به نفع خود سنگین کنند. در چنین شرایطی بود که علی پروین برای خودش یک تیم را جمع کرده بود و در ورزشگاه کارگران تمرین می‌داد و احمدرضا عابدزاده که از سمت میرزایی حمایت می‌شد و مدعی مالکیت باشگاه پرسپولیس بود در ورزشگاه نوبنیاد با گروهی از بازیکنان جوان و کم نام و نشان پرسپولیس دیگری را آماده حضور در لیگ ایران می‌کرد.

درچنین شرایطی هیچکس تکلیف خود را نمی‌دانست و داستان مالکیت باشگاه پرسپولیس به یک معمای پیچیده تبدیل شده بود تا سرانجام دادگاه با یک حکم قاطع رای به سازمان تربیت بدنی داد و مالکیت این باشگاه بزرگ را به دولت واگذار کرد تا در نهایت اکبر غمخوار از سوی سازمان ورزش به عنوان مدیرعامل جدید معرفی شود و این تیم با هدایت علی پروین پا به مسابقات بگذارد؛ اگرچه اکبر غمخوار در ابتدا موافق پروین نبود و کج‌دار و مریز با او کنار آمد تا سرانجام پروین را کنار گذاشت و بگوویچ را به عنوان سرمربی انتخاب کرد که این مسائل اصلا بخشی از موضوع بحث ما نیست بلکه آنچه مورد توجه قرار گرفته شرایط تیم پرسپولیس در جریانات 10 سال پیش و بلاتکلیفی این مجموعه است.

10 سال پیش در همین روزهایی که مدیران و مدعیان باشگاه پرسپولیس سرگرم دعوا و دادگاه و پاسگاه و حکم جلب بودند، کمی دورتر از آنها در ورزشگاه مرغوبکار اتفاقات دیگری رقم می‌خورد.

ورزشگاه مرغوبکار در محله نازی‌آباد در یکی از جنوبی‌ترین محله‌های تهران واقع شده و این مجموعه از قدیم متعلق به باشگاه استقلال بوده است. هنگامی که مدیران پرسپولیس هر کدام از یک گوشه پیراهن پرسپولیس را گرفته بودند و آن را به سمت خود می‌کشیدند، در ورزشگاه مرغوبکار یک مربی جوان که تازه دوران فوتبالش به پایان رسیده بود هر روز از سر ظهر تا غروب آفتاب در هرم گرما کنار زمین می‌ایستاد و از بچه‌هایی که برای فوتبالیست شدن به باشگاه استقلال مراجعه کرده بودند تست می‌گرفت.

این مربی جوان که سال‌ها زیر تیغ آفتاب جنوب فوتبال بازی کرده بود و هراسی از گرما نداشت، با دقت بچه‌های 15-14 ساله جنوب شهری را تمرین داد و در نهایت مستعدترین و بهترین‌ها را انتخاب کرد تا تیم جوانان استقلال را تشکیل دهد. این تیم که با دقت نظر فراوانی انتخاب شده بود، در مسابقات باشگاه‌های تهران به مقام قهرمانی رسید و در لیگ جوانان ایران هم قهرمان شد تا اسم مربی جوان این تیم دوباره سر زبان‌ها بیفتد؛ عبدالصمد مرفاوی!

تیم جوانان استقلال در ادامه راه بازیکنان دیگری را هم به مجموعه خود اضافه کرد تا سال بعد مرفاوی در تیم امید استقلال با ترکیبی از بازیکنانی که از جوانان آمده بودند یک تیم خوب را در تهران و ایران قهرمان کند و بیش از گذشته مورد توجه قرار بگیرد تا آنجا که امیر قلعه نویی سرمربی جوان استقلال روی نام او انگشت بگذارد و مرفاوی را به عنوان دستیار به تیم بزرگسالان استقلال ببرد؛ همین جا بود که روند بازیکن‌سازی و استعدادپروری در باشگاه استقلال متوقف شد.

عبدالصمد مرفاوی مردی که در هرم گرمای تیر و مرداد سال 79 و 80 کنار زمین می‌ایستاد و بازی بچه‌های 14-13 ساله را با دقت نگاه می‌کرد، یک ویژگی منحصر به فرد داشت. عبدالصمد علی‌رغم اینکه در سال‌های فوتبال بازی کردن سرمایه آنچنانی برای خود و خانواده‌اش جمع نکرده بود، با سلامت کامل بازیکنان را انتخاب می‌کرد و به هیچکس اجازه نمی‌داد تا بازیکنی به خاطر پول پدرش و تمول خانوادگی‌اش وارد باشگاه استقلال شود.

عبدالصمد مرفاوی از تیم جوانان و امیدهای استقلال رفت و دستیار امیر قلعه‌نویی شد؛ محصولات کارخانه بازیکن‌سازی صمد که حالا سر از تیم ملی جوانان و امید درآورده بودند، یکی، یکی جذب تیم‌های لیگ برتری شدند و از آنجا که اغلب سرباز بودند، به عقاب تهران (تیم نیروی هوایی) و ابومسلم مشهد (تیم نیروی انتظامی) پیوستند تا آنجا به رشد خود ادامه دهند.

مجتبی جباری در تیم‌های جوانان و امیدهای استقلال نامی برای خود دست و پا کرده بود، در ابومسلم مشهد هم توانست جایگاه ویژه‌ای پیدا کند و در لیگ برتر بدرخشد. همزمان با او، خسرو حیدری هم در ابومسلم رشد کرد اما آندرانیک تیموریان به عقاب رفت و بعد توسط جباری به ابومسلم مشهد برده شد تا آنجا بتواند بازی در لیگ برتر را تجربه کند. بازیکنان صمد که دوران سربازی را پشت‌سر گذاشته بودند، استقلال را پایگاه اصلی و خانه خود می‌دانستند کما اینکه جباری اولین بازیکنی بود که به تیم خود بازگشت و بعد خسرو حیدری همین کار را انجام داد. حتی آندرانیک تیموریان که از ابومسلم به بولتون انگلیس ترانسفر شده بود، هنگام بازگشت به ایران استقلال را به عنوان خانه‌اش برگزید و حتی حاضر نشد با پرسپولیسی‌ها وارد مذاکره شود.

گروهی دیگر از بازیکنان هم بودند که مشکل خدمت سربازی نداشتند و از همان جوانان و امید استقلال راهی تیم بزرگسالان شدند که از جمله آنها می‌توانیم به امیرحسین صادقی، وحید طالب‌لو، پیروز قربانی و... اشاره کنیم.
 امروز در تیم‌های پایه استقلال از عبدالصمد مرفاوی خبری نیست؛ حرف‌های خوبی هم از آکادمی و تیم‌های پایه استقلال شنیده نمی‌شود؛ کارخانه بازیکن‌سازی مرغوبکار به حالت نیمه تعطیل درآمده اما محصولات دوران سازندگی الان در تیم بزرگسالان استقلال شکوفا شده‌اند و بهترین بازیکنان ایران هستند؛ همانطور که آن روزها بهترین بازیکنان جوانان تهران و ایران بودند.

10 سال از حضور عبدالصمد مرفاوی در تیم‌های پایه استقلال گذشته؛ 10 سال هم از دعواهای مالکیتی باشگاه پرسپولیس گذشته. 10 سال پس از این رویدادها یک دربی برگزار می‌شود که پرسپولیس مقابل استقلال قرار می‌گیرد. در ترکیب پرسپولیس حتی یک بازیکن به چشم نمی‌خورد که محصول تیم‌های پایه باشد اما استقلال با شاکله همان بچه‌های تیم‌های پایه به میدان می‌آید و با 2 گل برنده می‌شود. بعد از مسابقه پرسپولیسی‌ها غمباد گرفته‌اند و از خود می‌پرسند که چرا تیم آنها دربی را باخته است؛ حمید استیلی در مصاحبه‌اش که 2 روز بعد از بازی انجام داده می‌گوید: «ما در حال بررسی علت‌های باخت به استقلال هستیم!» اما او نمی‌داند که علت باخت کجا نهفته است و پرسپولیس 10 سال پیش این دربی و 2 دربی قبلی را باخته است.

استیلی نمی‌داند و قطعا به این نکته پی نخواهد برد که 10 سال پیش در چنین روزهایی پرسپولیس چه شرایطی داشت و در استقلال چه شرایطی حاکم بود. نسل طلایی استقلالی‌ها که نه در این دربی که در سال‌های اخیر موفقیت‌های بیشتری را به نسبت رقیب دیرینه (پرسپولیس) رقم زده‌اند، حالا دربی را برده‌اند و در اوج آمادگی قرار دارند. شاید اگر آنها درست مدیریت شوند، تا چندین سال دیگر همین شرایط باقی بماند و استقلال در اوج قرار بگیرد. ناخودآگاه و بی‌آنکه عقل و تدبیری پشت این ماجرا باشد، اتفاقی که در لاماسیای بارسلونا رخ داده و نسل فوق‌العاده‌ای توسط گواردیولا تربیت شده‌اند، در مرغوبکار و باشگاه استقلال هم تربیت شدند که البته به اندازه بارسلونا درایت و تدبیر وجود نداشت که تمام بازیکنان این نسل حفظ شوند.

چند سال است که بارسا در ال‌کلاسیکوها با استفاده از سرمایه‌های تولید شده در آکادمی لاماسیا مقابل رئال سرمایه‌دار به برتری می‌رسد و جام‌های اسپانیا و اروپا را درو می‌کند؛ درست اتفاق مشابهی که در ایران رخ داده و استقلال با سرمایه‌های تیم‌های پایه‌اش 3 دربی متوالی را برده و اکنون به موفقیت در لیگ ایران و لیگ قهرمانان آسیا امیدوار است؛ البته در راس کادر فنی‌اش هنوز یک مربی در قواره گواردیولا ندارد.

ختم کلام اینکه امروز حمید استیلی، من و همه ما باید بدانیم علت اصلی شکست پرسپولیس در دربی چه چیزی بوده و به این فکر کنیم که 10 سال بعد چه کسی برنده دربی‌ها خواهد بود؟ با شرایطی که از دو تیم می‌بینیم، نه استقلال و نه پرسپولیس هیچکدام به فکر آینده نیستند. پرسپولیس که اصلا پایگاهی در جنوب شهر تهران ندارد و استقلال هم مرغوبکار را به دست افرادی سپرده که مثل عبدالصمد رفتار نمی‌کنند و به جای تولید بازیکن با استعداد، هر روز اخباری ناخوشایند و خطرناک از آنجا به‌گوش می‌رسد. واقعا 10 سال دیگر چه کسی دربی را خواهد برد؟ آیا هیچ‌کدام از این تیم‌ها نمی‌خواهند از امروز برای 10 سال بعد شروع کنند؟