در حالی که چهره های اصولگرا طی هفته های اخیر مواضع صریح و روشنی در خصوص "جریان انحرافی" اتخاذ کرده اند، دست اندرکاران رسانه های زرد منتسب به جریان مشایی مدام شعار پیوند "اصولگرایان پیشرو" و "ما اصلاح طلبان" سر می دهند. در این میان با سه تن از چهره های گروه های مختلف موسوم به اصلاح طلبی گفتگو کردیم. گفتنی است طی روزهای گذشته نیز کواکبیان در سخنانی در مجلس شورای اسلامی نخست وابستگی جریان مشایی به جریان اصلاح طلبی را تکذیب و سپس خواستار روشن شدن کمک های مالی به روزنامه "هفت صبح" شده است. جمعی از نمایندگان جناح اقلیت مجلس که غالبا خبرنگاران روزنامه مذکور با شیوه های خاص و منحصر به فرد از ایشان یادداشت گرفته بودند، در تماس های مجدد خبرنگاران آن، از مصاحبه با این روزنامه زرد اجتناب کرده اند. ضمن اینکه آینده آمادگی خود را برای انتشار مواضع اصولگرایان و اصلاح طلبان در خصوص این جریان را دارد، توجه شما را به سه اظهار نظر کوتاه بی کم و کاست، در خصوص جریان رسانه ای مشایی جلب می نماید: من تصمیم ندارم درخصوص آقایان مشایی واحمدی نژاد صحبت کنم و با اتفاقات اخیر، فعلا خودشان برای خودشان کافی هستند.تنهایک جمله رابه اصحاب رسانه هامی گویم.کسانی که مواضع اصلاح طلبانه دارند و به این رسانه هایی که تحت تفکر جریان خاصی که متعلق به فردی هم چون آقای مشایی است، روی می آورند، یا باید اصلاحات را به گونه ای دیگر و به صورت ضدونفیض آن معنا کنند و یا اینکه اعتراف کنند که خودشان تغییرماهیت داده اند. این مسئله قابل پذیرش نیست که کسی اصلاح طلب باشد و در این مراکز و این بازی ها و تشکیلاتهایی که جز بازیگری چیز دیگری درآنها وجودندارد، شرکت کند. هیچ نسبتی بین آقای احمدی نژادو تیم نزدیک همکارانشان که آقای مشایی از آن جمله است، با اصلاح طلبی وجود ندارد. اینها اساسا همه مرزهای اصلاح طلبی را از ابتدا درنوردیدند و به آن چارچوب هایی که ما به عنوان اصلاح طلبی خطاب می کنیم، بیشترین ضربات را وارد کردند. به همین دلیل اساسا هیچ گونه ادعای اصلاح طلبی از جانب آنها پذیرفتنی نیست. به دلیل اینکه نقطه مقابل اصلاح طلبی خود آنها هستند. منتها اکنون آنها بین خود مرزبندی هایی ایجادکرده اند و فکر می کنند می توانند بخشی از نیروهای اصلاح طلبی که نخستین شعارشان قانون است،را به خودجذب کنند. در حالی که قانون شکن ترین مجموعه ها، خود این افراد بودند و با بی اعتنایی به قانون و نظرات مردم و بابی اعتنایی به کارهای جمعی به خصوص"تحزب"نشان دادندکه چگونه افرادی هستند. همین افراد بیشترین دشمنی را با احزاب داشتندکه پایه و اساس اصلاح طلبی همین کارجمعی و سازمان یابی و قانون گرایی است. لیلاز: اگر قرار است اتحادی صورت بگیرد، من در آن جایی ندارم! من تصور نمی کنم آقای مشایی و روزنامه منتسب به ایشان، تریبون مناسبی برای اصلاح طلبان باشد. به این دلیل که به هرحال اصلاح طلبان اختلافات مبنایی بیشتری با جناح ایشان دارند تا مثلا با جناح محافظه کار سنتی. به نظرمی رسد اتحادی در این زمینه صورت نخواهد گرفت و چنانچه اتحادی هم شکل بگیرد، من در این اتحاد جایی نخواهم داشت. می توان گفت، آن پایه های اجتماعی که روزنامه های اصلاح طلب فعلی و یا خود اصلاح طلبان آن را نمایندگی می کنند، پایه های اجتماعی بسیار نیرومند و عمیق هستند و جایگاه بزرگ و روشنی در جامعه و ساختار سیاسی ما دارند. گرچه اکنون در قدرت نیستند، اما قدرت تاثیرگذاری زیادی دارند. آن گروه ها و سازمان های اجتماعی به خوبی می دانند در شرایط فعلی، این حداکثرامکان برای اصلاح طلبان است که به این شکل بتوانند اظهارنظر کنند و بازتاب دهنده افکارشان باشند. اگرجریانات نوظهور اصالتی داشتند،قاعدتا باید در همان سال های 87 و 88 راجع به مسائل سیاسی ایران موضع گیری می کردند. آن چیزی که ازنظر اقتصادی در ذهن من است،چنانچه قرار بود این جریان نوظهور،اصلاح طلبان را نمایندگی کنند،قاعدتا باید دست به اصلاحات همه جانبه اقتصادی می زدند؛ کاری که آقای خاتمی دردوره دوم ریاست جمهوری اش انجام داد و شکوفایی اقتصادی را هم به دنبال داشت، در حالی که می بینیم اکنون انحصارات و شبه انحصارات دولتی و شبه دولتی، در داخل جبهه همین مدعیان جدید به جایی رسیده است که بخش خصوصی در حال نابودی است. طبقه متوسط رو به اضمحلال می رود و... بنابراین تصورمن این است که رقابتی بین نشریات اصلاح طلب واقعی با تمام محدودیت هایی که اکنون دارند، با محافظه کاران نوظهوری که مدعی اصلاح طلبی هستند و احتمالا قدرت بیشتری هم در هتاکی و یا بیان حرفهای اصلاح طلبانه دارند و از گروه های داخل دولت هم حمایت می شوند، وجود دارد و مردم تشخیص می دهند. اما، نه به صورت شرافتمندانه و اصیل که حرف مردم رابزنند، بلکه به صورت ابزارگرایانه به عنوان وسیله ای که آنها را به سمت قدرت مطلقه خودشان،هدایت کند.
صرف نظر از چند نماینده مجلس اصلاح طلب که یادداشت های شفاهی ایشان ممکن بود در هر رسانه دیگری نیز منتشر شود، اگر دست اندرکاران روزنامه های این چنینی ادعای پیوند با اصلاح طلبان را دارند، چه خوب است اگر دقیقا مشخص کنند با کدام جریان اصلاح طلب رابطه دارند و یا شاید تعریف ایشان از اصلاحات، چون تعریفشان از ولایتمداری و.. مختص به خودشان است!
رسول منتجب نیا: پذیرفتنی نیست کسی اصلاح طلب باشد و در این مراکز و بازی ها بازیگری کند
رسول منتجب نیا نیز که از اعضای شناخته شده حزب اعتماد ملی به شمار می رود، اگرچه تمایل چندانی به سخن گفتن در مورد مشایی و احمدی نژاد ندارد، اما به طور خلاصه می گوید:
شکوری راد: اینها بیشترین ضربات را به چارچوب های اصلاح طلبی وارد کردند
علی شکوری راد از اعضای جبهه مشارکت نیز در خصوص نسبت افرادی با ادعای اصلاح طلبی که خود را در خدمت جریان مشایی قرار دهند می گوید:
بنابراین این ادعاکه آنها بخواهند تریبونی برای اصلاح طلبان باشند،اساسا مسموع نیست. هرچند آنها فکر می کنند با این روش ها می توانند بخشی از نیروهایی را که ممکن است در برخی از تضادها با آنها اشتراک پیداکرده باشند را به خودجلب کنند.
سعید لیلاز از اصلاح طلبان بنام، روزنامه نگار و متخصص در حوزه اقتصاد که خود سابقه اداره روزنامه های پر تیراژ اصلاح طلب را در کارنامه دارد و از جمله زندانیان وقایع پس از انتخابات سال 88 به شمار می رود، جریان مشایی و کسانی که در خدمت این جریان قرار گرفتند را چنین آسیب شناسی می کند:
مردم اصلاحات را می فهمند
اگر جریانی از داخل محافظه کاران برخیزد که بخواهد این محدودیت اصلاح طلبان در بیان کردن حرف مردم را جبران کند و حرفهای موردنظر پایگاه های اجتماعی اصلاح طلبان را مطرح کند، مردم این مسئله راتشخیص می دهند که اینها اصالتی ندارند و این مسئله فقط بخشی از جنگ قدرت است.
شرافتمندانه پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را نمی دزدند
مردم تشخیص خواهند داد که اصلاحات دروغین پاسخگوی نیازهای آنان نیست و همین اصلاح طلبانی که در نهایت سختی و مرارت، تا آن جایی که ممکن است حرفهایشان را بازتاب دهند،ارجحیت دارند به گروه های نوظهوری که از رانت های اقتصادی و سیاسی قدرت بهره مند شده اند و اکنون داخل اختلافات درون حکومتی افتاده اند و پنجه به چهره حکومت می کشند و سعی می کنند پایگاه های اجتماعی اصلاح طلبان را بدزدند!