روابط ایران و جامعه عربی بوی باروت به خود گرفته است. تحولات بحرین و یمن باعث شده تا اظهارات کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و در راس آنها عربستان سعودی علیه ایران بسیار تند شده و حتی به تهدیدهای نظامی علیه یکدیگر بپردازند. ورود نظامی کشورهای شورای همکاری به اسم سپر دفاع جزیره به خاک بحرین و کمک به سرکوب شیعیان این کشور همچنان برای ایران قابل هضم نیست. کشورهای شورا هر گونه اعتراض از سوی ایران را به مثابه دخالت در امور داخلی کشورهای شورا میدانند و حتی تهدید نظامی و حقوقی میکنند. عربستان از آمادگی برای درگیری نظامی با ایران سخن گفته و کشورهای شورا نیز سخن از شکایت از ایران به شورای امنیت کردهاند. ایران نیز دست بسته ننشسته و از سازمان ملل گرفته تا سازمان کنفرانس اسلامی و حتی با استفاده از بازوهای منطقهایاش تلاش میکند که فشارها را به شورا افزایش دهد تا شاید بتواند از حجم سرکوبی که علیه شیعیان بیدفاع در بحرین میشود، بکاهد. تنش در روابط دو طرف تازگی ندارد اما اوج گرفتن آن تا این اندازه حداقل طی دو دهه اخیر سابقه نداشته است.
روزنامه الحیات، چاپ لندن در یادداشتی به انتقاد از وضعیت جنگی حاکم در روابط دو طرف برخواسته و نوشته است: آیا واقعا اشتهایی برای آغاز جنگی تازه در منطقه خلیج ]فارس[ به وجود آمده است؟ نمیتوان تصور کرد که ایران و کشورهای عربی این منطقه به رغم آمادگی برای انجام مانورهای نظامی مستمر زمینی، دریایی و هوایی و اعلام مکرر برخورداریشان از سلاحهای جدید و موشکهای دور برد و ادوات نظامی پیشرفته به دنبال جنگ در منطقه باشند.
روزنامه الحیات که وابستگیاش به عربستان سعودی برای همه روشن است، مدعی میشود: ایران بسیار مایل است که یک تجربه نظامی جدید در منطقه داشته باشد تا قدرت نظامی خود را به رخ کشورهای عربی بکشاند. اما به دلایل بسیاری از وقوع هر گونه جنگی در منطقه اجتناب میکند.
نویسنده این روزنامه که عبدالله اسکندر، از روزنامهنگاران مشهور این روزنامه است در ادامه به دلایل عدم بیمیلی ایران به انجام هر گونه درگیری نظامی در منطقه اشاره میکند و مینویسد: پس از پایان جنگ اول خلیج فارس و پایان جنگ ایران با عراق در دوران صدام حسین، مقامهای ایرانی تصمیم گرفتند که امکانات نظامی خود را در تمامی ابعاد گسترش دهند، در این زمینه از افزایش قیمت نفت نیز نهایت استفاده را بردند. همزمان به فکر بهرهبرداری از تکنولوژی هستهای نیز افتادند. موازی با این سیاست ایران دیپلماسی خود را از حالت انفعالی خارج کرد و بر ابعاد استراتژیک و مبارزه با هر گونه توطئه خارجی متمرکز شد. در این میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز دست به خرید تسلیحاتی گسترده به خصوص از ایالات متحده و بریتانیا زدند. در حقیقت میتوانیم بگوییم رقابتی نفسگیر و بیسابقه میان دو طرف جریان داشته که مشخص نیست هر کدام با چه هدفی تا این اندازه به دنبال خرید تسلیحات بودهاند.
در ادامه این یادداشت آمده است: سابقه تاریخی به ما میگوید هر گاه کشوری سیاست هجومی به خود گرفت و خود را در برابر یک رقیب خارجی قرار داد به خصوص در فضایی که دموکراسی در آن کشور وجود ندارد از رویکرد دیپلماتیک خارج میشود و به رویکرد نظامی پناه میآورد. مشابه اتفاقی که در اروپا در جنگهای جهانی اول و دوم شاهد بودیم. وضعیت دموکراسی در منطقه خلیج فارس اسفناک است و این مسئلهای نیست که بتوانیم منکر آن شویم. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس همگی از این موضوع رنج میبرند.
در ادامه یادداشت به افزایش توانمندیهای ایران در بعد سیاست خارجی هنگامی که دشمنیهای اسرائیل علیه ایران علنی شد، اشاره شده و آمده است: با افزایش تهدیدهای اسرائیل علیه ایران این کشور توانست با افزودن متحدان تازه منطقهای به جمع متحدانش جایگاه سیاسی و نظامی خود را در منطقه تقویت کند. ایران در فلسطین حماس را دارد که از متحدان هم او در مرز با اسرائیل در بعد فلسطینی محسوب میشود، در لبنان حزب الله را دارد که که به رغم وجود نیروهای یونیفیل در جنوب لبنان قوه بالفعل ایران در آن منطقه محسوب میشود و در عراق از قدرت بالای سیاسی برخوردار است. مضافا بر آن سوریه نیز متحد استراتژیک ایران محسوب میشود.
در ادامه این یادداشت آمده است: با این حال ایران به هیچ وجه به صلاح خود نمیداند که جنگ تازهای در منطقه رخ دهد. سادهترین دلایل آن این است که جنبش حماس، پس از آن جنگی که اسرائیل علیه آن در سال 2008 – 2009 راه انداخت و توانست بر آن فائق آید و غزه را همچنان حفظ کند در حال حاضر در آتشبس با این رژیم به سر میبرد و به صلاح نیست که جنگ تازهای در آن جبهه در بگیرد. در لبنان نیز به رغم این که جنگ رسانهای حزب الله و اسرائیل در اوج آن است ولی هم به واسطه حضور نیروهای یونیفیل و هم به دلیل نبود شرایط لازم برای از سرگیری جنگ به خصوص در بعد سیاسی و منطقهای، آن جا نیز به صلاح نیست که جنگ تازهای در بگیرد. به ویژه این که در حال حاضر سوریه نیز درگیر مسائل داخلیاش است و نمیتواند از حزب الله و حماس در این شرایط حمایت لجستیکی کند.
در ادامه این یادداشت به ناکامی امریکا در پرونده هستهای ایران نیز اشاره شده و آمده است: به رغم این که غرب و در راس آن ایالات متحده بر سر پرونده هستهای ایران جنجال گستردهای به راه انداختند در حال حاضر فقط به این مضمون بسنده کرده است که بگوید ایران در حال حاضر سلاح هستهای ندارد و برخورد با آن را از اولویت خود فعلا خارج کرده است. این نشان میدهد که غرب نیز نه تمایل و نه برنامهای برای جنگ با ایران دارد. ایران بر سر عراق نیز به هیچ وجه مایل نیست که درگیری در بگیرد. در آن جا حکومت شیعه و متمایل به تهران بر سر کار است و ایران حاضر نیست اتفاقی رخ دهد که این حکومت که در حقیقت جزئی از قلمرو استراتژیک آن در منطقه محسوب میشود، تضعیف شود.
نویسنده در نهایت مینویسد: به هر حال پروند بحرین در حال حاضر در اولویت سیاستهای ایران است. به رغم این که ایران نسبت به تحرکاتی که علیه شیعیان در این کشور رخ میدهد به شدت اعتراض دارد و آن را غیر موجه میداند ناچاریم اعتراف کنیم که این ما بودیم که نیروی نظامی به بحرین فرستادیم نه ایران. در حال حاضر بر سر این پرونده بیش از آن که بحث نظامی مطرح باشد بحثهای دیپلماتیک و تهدیدهای سیاسی مطرح است. باید مراقب بود تهدیدها رنگ باروت به خود نگیرند