عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

اشکان دژآگه قبل از تن دادن به این مصاحبه از بی‌اعتمادی نسبت به رسانه‌های ایرانی صحبت می‌کند و می‌گوید نقل‌قول‌هایی در مطبوعات ایران از قول او به چاپ رسیده که روحش از آنها خبر ندارد. او که قرار بود یکی از بازیکنان تیم ملی ایران در جام ملتهای آسیا باشد در نخستین روزهای سال 90 آرزو می‌کند قصه حضورش در تیم‌ ملی ایران، سرانجام خوشی داشته باشد و بتواند بدون پیراهن سفید رنگ را به تن کند.

با توجه به اینکه در آلمان بزرگ شدی فارسی را خوب صحبت می‌کنی.

از زمانی که کوچک بودم، پدر و مادرم مجبورم می‌کردند تحت هر شرایطی در خانه فارسی حرف بزنم. البته در کودکستان و مدرسه طبیعتا مجبور بودیم آلمانی صحبت کنیم اما همین قانون باعث شد در حد نیاز فارسی را یاد بگیرم.

چرا کمتر با رسانه‌های ایرانی گفت و گو می‌کنی؟

بارها و بارها مصاحبه‌هایی از من در رسانه‌های ایرانی منتشر شد که 95 درصد آنها هیچ ربطی به من نداشتند. یک بار یکی از مجلات نوشته بود پدر من ایرانی و مادرم آلمانی است درحالی که این موضوع دروغ محض است و پدر و مادرم هر دو ایرانی‌اند.

اولین باشگاهی که در آلمان در آن بازی کردی کدام تیم بود؟

تا 9-10 سالگی در باشگاه فوکس بودم و پس از آن راهی تیم‌های نوجوانان و جوانان هرتابرلین شدم. تا 17،18 سالگی هم در این تیم حضور داشتم.

خودت را بیشتر ایرانی می‌دانی یا آلمانی؟

معلوم است که ایرانی هستم. ما در خانه فارسی صحبت می‌کنیم، غذای ایرانی می‌خوریم و با تمام فامیل‌های ایرانی‌مان هم ارتباط مداوم داریم. فقط کار و زندگی‌مان در اینجاست و همه‌چیزمان ایرانی است.

لیگ برتر ایران را دنبال می‌کنی؟

اگر بخواهم روراست بگویم، نه؛ فوتبال باشگاهی ایران را آنچنان تعقیب نمی‌کنم اما بازی‌های ملی را چرا. تمام بازی‌های تیم‌ملی را با دقت زیر نظر دارم و می‌بینم.

جام ملت‌های آسیای چند ماه قبل را هم دیدی؟

تمام مسابقات را با برادر و پدر و مادرم دیدم. ما در این مسابقات و مخصوصا در سه مسابقه اول خیلی خوب بازی کردیم اما جلوی کره همه چیز به هم ریخته بود و متاسفانه در نهایت شکست خوردیم.

از این شکست ناراحت شدی؟

معلوم است که ناراحت شدم. ناراحتی‌ام به حدی بود که برای اولین بار مقابل چشمان خانواده‌ام گریه کردم اما متاسفانه کاری از دستانم برنمی‌آمد.

قرار بود تو هم در این مسابقات باشی اما در نهایت باشگاهت اجازه نداد؟

به هرحال من روی تیم ملی کشورم تعصب دارم و برایم مهم است که این تیم چه نتایجی می‌گیرد. ما در برلین زندگی می‌کنیم. شهری که کلی مهاجر ترک، ایرانی و عرب دارد و به‌طور طبیعی با هم در ارتباطیم. ما همیشه بر سر تیم‌های ملی‌مان با هم مشاجره می‌کنیم. شاید باور نکنید اما وقتی تیم ملی ایران نتوانست به جام‌جهانی 2010 برود، با خیلی از مهاجرهای برلین در این مورد به قول ایرانی‌ها « کل کل» داشتیم و آنها ما را بابت غیبت تیم‌ملی در این تورنمنت دست می‌انداختند. حساسیت جام ملت‌های آسیا هم برای من خیلی زیاد بود. هنوز نمی‌دانم چرا در بازی با کره جنوبی به آن شکل بازی کردیم. اگر مثل سه بازی اول‌ بدون ترس وارد میدان می‌شدیم، شک ندارم که توانایی صعود به مرحله نیمه نهایی را داشتیم.

دلایل نیامدنت به تیم ملی ایران چه بود؟

باشگاه اجازه نداد. ولفسبورگ این فصل اصلا شرایط خوبی ندارد و وقتی قرار شد من به اردوی تیم ملی ایران بروم، تهدید کرد اگر این کار را بکنم، به تیم دوم فرستاده خواهم شد.

در ایران می‌گفتند تو از سرنوشت بازیکنانی مثل فریدون زندی و امیر شاپورزاده ترسیدی و به ایران نیامدی.

تمام اینها حاشیه‌هایی است که روزنامه‌ها و رسانه‌های ایرانی ساختند. متاسفانه اکثر آنها دوست دارند فقط صفحات‌شان را پر کنند و گاهی اوقات اصلا برایشان اهمیت ندارد که دارند چه چیزی را می‌نویسند. من یک ایرانی‌ام و افتخار می‌کنم پیراهن تیم‌ملی کشورم را بپوشم. نمی‌توانم منکر این شوم که در آلمان اراده زیادی برای اینکه جلوی حضور من در تیم‌ ملی ایران را بگیرند وجود داشت. من در چند رده سنی برای تیم ملی آلمان بازی کرده‌ام و حتی با تیم‌ملی جوانان این کشور قهرمان اروپا شدم. وقتی رئیس باشگاه ولفسبورگ شنید مسئولان فدراسیون فوتبال ایران دنبال من هستند، به شدت عصبانی شد و فریاد می‌زد اشکان آلمانی است. الان می‌بینید که بیشتر از نصف تیم‌ ملی آلمان را بازیکنان مهاجر به این کشور تشکیل می‌دهند.

یعنی اگر تو در آلمان بازی نمی‌کردی و در یک لیگ دیگر بودی، می‌توانستی در جام ملت‌های آسیا تیم ایران را همراهی کنی؟

واقعا امکانش خیلی زیاد بود. خیلی دوست دارم شرایطی مهیا شود که در لیگ برتر انگلستان فوتبالم را دنبال کنم. اگر این اتفاق بیفتد، مطمئن باشید می‌توانم برای تیم ملی کشورم بازی کنم.

پیشنهادی هم از تیم‌های انگلیسی داری؟

شاید این موضوع خیلی زود عملی شود. من قبل از شروع همین فصل از دو تیم انگلیسی که یکی از آنها نیوکاسل بود پیشنهاد داشتم که در نهایت به توافق منجر نشد. امیدوارم به زودی شرایطی پیش بیاید که به این لیگ بروم.

افشین قطبی برای راضی کردن مقامات باشگاه ولفسبورگ، به آلمان هم آمد. نظرت درباره او چه بود؟

آقای قطبی واقعا برای آمدن من به تیم ملی خیلی تلاش کرد. ایشان سه روز در آلمان مهمان ما بود و در این مدت جلسات زیادی را با مربی و مدیر باشگاه ولفسبورگ داشت اما درگفت‌و‌گوها نهایت به توافق منجر نشد.

وقتی به ایران برمی‌گشت، چیز خاصی به تو نگفت؟

به من گفت ما بدون تو هم حتما قهرمان جام ملت‌ها خواهیم شد اما اگر تو به تیم ملحق می‌شدی، این قهرمانی راحت‌تر به دست می‌آمد. کلا خیلی به تیمش امید داشت. می‌گفت روی این تیم خیلی کار کرده و مطمئن است قهرمان می‌شود. قطبی تاکید می‌کرد اگر تیمش قهرمان نشود در بدترین حالت نایب قهرمان خواهد شد! ما هم وقتی بازی‌های تیم ملی در مرحله گروهی را دیدیم، مطمئن بودیم که این تیم توانایی قهرمانی و رسیدن به فینال را دارد اما عملکرد عجیب مقابل کره جنوبی تمام معادلات را عوض کرد. من فکر می‌کنم تیم ملی مقابل کره خیلی محتاطانه بازی کرد و از حریفش ترسیده بود.

از میان بازیکنان ایرانی بازی چه کسی را می‌پسندی؟

همانطور که گفتم خیلی بازی‌های لیگ برتر ایران را نمی‌بینم و فقط بازیکنان تیم‌ ملی را می‌شناسم. طبیعتا آنهایی که به آلمان آمدند را بیشتر دوست دارم. مخصوصا علی کریمی که واقعا یک فوتبالیست بی‌نظیر بود.

بزرگ‌ترین آرزوی فوتبالی ات در سال 90 چیست؟

دوست دارم به لیگ برتر انگلستان بروم تا شاید بتوانم بعد از آن هم به تیم ملی ایران بیایم. اگر هر دوی این اتفاقات باهم بیفتد برایم فوق‌العاده خواهد بود. امیدواریم تیم‌ملی هرچه سریع‌تر یک مربی خوب پیدا کند و پس از سال‌ها به سمت موفقیت حرکت کند