اگر یادتان باشد تا همین چندسال قبل این آبمیوه ها از عربستان سعودی وارد می شد. ظاهرا فردی بنام العقیلی هم سهامدار این شرکت بود. این خیلی مهم نیست که الان این محصول در ایران با اسانس و تحت لیسانس مزبور تولید می شود یا نمی شود مهم این است که این شرکت در ایران داری منافع زیادی است . خودتان به گستره ی فروش این محصول در ایران اسلامی واقف هستید.
باید به عربستانی ها بفهمانیم که نمی توانند با ریختن خون مسلمانان بحرینی نقش صهیونیستها را در خلیج فارس به عهده بگیرند و با بحرینی ها این ضد صهیونی ترین مردمان این منطقه پس از ایران و لبنان را هدف بگیرند و هزینه ای نپردازند.
تحریم یک کالا (آبمیوه رانی )که در دسترس همه ی ماها هست و همه مان هم می توانیم در اعمال آن نقش آفرینی بکنیم را جدی بگیریم.
درواپسین روزهای سال گذشته شمسی بود که اردوغان نخست وزیر اسلامگرای ترکیه با هشدار به رژیم آل سعود درباره اعزام نیروی نظامی به کشور بحرین گفت:«ما نمی خواهیم که شاهد درگیری های مذهبی بین مسلمانان و وقوع یک کربلای دیگر باشیم»، اکنون اما این کربلا با همدستی و هم داستانی «شیوخ نفتی» بر قرارشده و ندای حق طلبی و «هل من ناصر ینصرنی» ملت بحرین می رود.
تا ناشنیده گرفته شود زیرا «مرزها»، مرزهای جعلی که روزگاری بریتانیا براین پهنه کشید، سنگ ها را بسته و سگ ها را رها ساخته تا نتوانیم آنچنانکه شایسته و بایسته است به یاری آنکسی بشتابیم که باید برویم.
باید به گونه ای دیگرنوشت ، باید به گونه ای دیگرسخن گفت، فراتر از چارچوب های عادی و عرفی ودیپلماتیک، بی پروای این وبی خوف از آن، چنانکه گویی محشری است وابا عبدالله الحسین(ع) پیشاپیش ما و چشم در چشم ما ایستاده و ما مغموم که یا مولا بازهم نشنیده ایم ندای هل من ناصر تو را و خلف شایسته ات را که گفت:«کل یوم عاشورا، کل ارض کرببلا، کل شهرا محرم».
ما چه باید بکنیم؟ به عرف دیپلماسی امروز گردن نهیم یا گردنمان را درمحشرپیش سیدالشهدا(ع) کج کنیم؟ کدام درست است؟ تاکی باید خار در چشم واستخوان در گلو بمانیم؟
اگر برای آل سعود و آل خلیفه و خلیفه های خلاف کاردیگر، حفظ چاه های نفت ارزش اینهمه قصاوت را دارد چرا حفظ آرمان های ما نباید ارزش شهادت را داشته باشد؟
بحرین امروز چیزی بیشتر از تلفن و پیغام و پسغام نیاز دارد، باید انرژی بیشتری گذاشت، باید کار دیگری کرد، باید راه دیگری جست.
مبادا مرزها به ما خیانت کنند، مبادا مرزها ما را به قلمرو یزید ببرد،
مبادا مرزها ما را شرمنده سیدالشهدا کند،
ما شرمنده ایم سید، ما شرمنده ایم سالار،
ما نمی دانیم چه باید بکنیم،
ما می دانیم چه باید بکنیم ولی نمی توانیم،
قوانین قشنگ دنیای زشت امروز خیلی ظالمانه است سید،
ما اسیرقوانین شده ایم و چون بازماندگان نینوا از پی قافله کربلا به شام
سیاه زمان خود روانیم،
و نمی دانیم تو چگونه به ما خواهی نگریست،
اینجا لشکر شمر مجهزتر از دیروز خون خدا را بر زمین می ریزد و آب دردل
یزید تکان هم نمی خورد،
ما مانده ایم و داغ مکررکربلا،
ما مانده ایم و بهتان کارهای نکرده ،
ای کاش همه آنچه شورای سفیان های خلیج فارس می گفتند واقعیت داشت و ما به
طور کامل در آنجا دخالت می کردیم تا لااقل شرمنده تو نباشیم سالار،
افسوس کاری نمی کنیم ولی تهمت را می خوریم،
و این پرده دیگری از تزویرهای مدرنی است که دنیای ما را می سازد و آخرت
ما را به سایه می برد،
ای کاش می شد مرزها را کناری نهاد و دلها را به یاد کربلا جلا داد،
ای کاش می شد...
برای بازنشر این مطلب هرجور صلاح می دانید تلاش کنید.