محمد تقوی یکی از معدود فوتبالیست های تحصیلکرده دهه 70 ایران بود که در پست هافبک راست ، سالهایی طلایی را در فوتبال ایران سپری کرد.
شاید نام محمدتقوی برای طرفداران استقلال یادآور همان دربی معروف سال 1372 باشد که تکل خشن رضا شاهرودی او را روانه بیمارستان کرد تا در ادامه هم بازی دوتیم در حضور 120 هزار نفر طرفدار به جنجال کشیده شده و نیمه تمام باقی بماند.البته حضور اودر دربی ها برای استقلالی ها توام بود با خوش شانسی چرا که آبی پوشان کمتر روی باخت را دیدند به خصوص در آخرین دربی که استقلال با نتیجه 3-1 و با پاس گل او به برتری رسید.دفاع راست سال های قبل استقلال که بار سفر و مهاجرت از ایران بست و روانه فوتبال جزیره شد تا با گذراندن کلاس های مربیگری در اروپا وارد عالم مربیگری شود و درکنار آن در مدارس فوتبال منطقه ای در بیرمنگام انگلیس در امر استعدادیابی و آموزش به نونهالان ونوجوانان هم دستی برکار داشته باشد.در آستانه دربی روز دهم فروردین ماه فرصتی دست داد تا با محمد تقوی هم گفتگوی مفصلی داشته باشیم.
*بدون مقدمه برویم سراغ بیوگرافی شما و مختصری با اتفاقاتی که شما را به سطح اول فوتبال ایران معرفی کرد آشنا شویم.
19 سالم بود که توسط مرحوم پرویز دهداری به تیم ملی دعوت شدم و از جمله بازیکنان جوانی بودم که او معتقد بود میتوانیم خون تازه ای را به مویرگ های فوتبال ایرانوارد کنیم.اولین بازی ملی ام برمی گردد به بازی با چین در جام ملت های 1988 قطر که در همان جام ما توانستیم عنوان سوم را به خود اختصاص دهیم.در مقدماتی جام جهانی 1990 ایتالیا دچار مصدومیت شدیدی شدم که من را دو سال دو ر از میادین نگه داشت .از سال 1993 دوباره شروع کردم و همان جا بود که پیراهن استقلال را پوشیدم و تا سال 2000 با این تیم دو بار قهرمان ایران شدم،دوبار حذفی را بردیم و یک بار هم نایب قهرمانی آسیا را در تهران تجربه کردیم.
*گفتید کشف مرحوم دهداری بودید؟
بله من یکی از همان نسلی بودم که بدون هیچ تعارفی باید گفت دو دهه فوتبال ایران را تقویت و بیمه کرد.نسلس که در آن نام های بزرگی وجود داشت از جمله زرینچه،عابدزاده،مجتبی محرمی،مجید نامجو مطلق،مرحوم قایقران و... یادم هست در تیم منتخب مازندران بازی می کردم که مرحوم دهداری در مسابقات کشوری بازی مرا دید و بلافاصله دعوتم کرد به تیم ملی.روحش شاد و یادش گرامی باد ،باور کنید ما الان در فوتبال مان به یکی مثل پرویز خان دهداری نیاز داریم تا دو باره جان تازه ای به فوتبال مان بدهیم اما حیف که ...
*با این جمله که نسل شمانسل سوخته است موافقید،به هر حال در زمان شما تیم ملی ما اسیر اتفاقات زیادی بود؟
من نمی گویم نسل سوخته و برای این حرفم هم دلیل دارم اما خب باید دید از چه لحاظی می خواهیم آن دوره را بررسی کنیم.من و امثال من در آن دوره عاشق فوتبال بودیم و تنها به خاطر عشق مان به فوتبال ادامه دادیم و هیچ تفکر مادی به این رشته نداشتیم درست برعکس نسل امروز که ... یک روز از فرانک لمپارد بازیکن ملی پوش چلسی پرسیدند که بهترین چیزی که از خدا هدیه گرفتی چه بود اوپاسخ داد «حرفه من که با عشقم یکی شد یعنی فوتبال که واقعا" از ته قلبم به آن عشق می ورزیدم».به همین خاطر من هم اعتقادم این است که نسل ما نسل سوخته نبود بلکه عاشق فوتبال بود و تاوان این عشقش را هم به اندازه کافی داد.
*اگر بخواهید بهترین خاطره خود از آن دوران را بگویید،چه می گویید؟
خاطره که زیاد بود اما عنوان سومی جام ملت های آسیا در قطر یکی از بهترین و به یاد ماندنی ترین خاطرات آن دوره بود چون هیچ کس از آن تیم ملی انتظار نداشت موفقیتی به دست آورد واردوی بسیار بدی در آزادی داشتیم و شاید بد نباش بدانید که ما در جایی اقامت داشتیم که به رستوران چینی ها معروف بود و آن قدر امکاناتش ضعیف بود که برای در امان ماندن از سرما مجبور شده بودیم پشت پنجره هایش را با پلاستیک پوشانده بودیم و از نظر غذایی و... هم که چیزی نگویم بهتر است.
*یعنی این گونه می توان برداشت کرد که اگر آن تیم امکانات و اردوهای کنونی را داشت قهرمان جام جهانی می شد؟
حرف و منظور من این است که در آن مقطع همه عاشق فوتبال بودند .حرفی که من الان به بچه های آکادمی و مدرسه فوتبالم می زنم این است که اگر عاشق فوتبال هستند این رشته را دنبال کنند نه این که فکرشان این باشد که یک وین رونی جدید بشوند تا مثل او پول زیادی به جیب بزنند.اگر هدفشان این است که تنها پولدر آورند بهتر است رو به کار و حرفه دیگری بیاورند .متاسفانه من باید بگویم که در نسل امروز فوتبال ما تنها چیزی که دیده نمی شود عشق به فوتبال است.شاید الان این برداشت از حرف های من بشود که نسل قدیم فوتبال ایران به درآمد کنونی ها حسادت می کند اما خدارا گواه می گیرم که این گونه نیست و من تنها به خاطر دلسوزی به فوتبال کشورم این حرف را می زنم چون از ابتدا هم نیازی به پول فوتبال نداشتم.
*پس حسابی فوتبال ایران را دنبال می کنید؟
تا دلتان بخواهد و زمان به من این فرصت را بدهد و به همین خاطر هم هست که این حرف ها را می زنم و دلم می سوزد.
*از چه چیزی؟
از اینکه دیگر مثل قدیم ها هیچ بازیکنی را پیدا نمی کنی که به پیراهن تیم و طرفدارانش تعصب داشته باشدو همواره خودش را بزرگ تر از باشگاه و طرفدارانش می بیند.این جا در انگلیس که مهد فوتبال است اگر بازیکن بزرگی هم باشی دیگر بزرگ تر از باشگاهی که در آن بازی می کنی نیستی و تا یک جایی حرفت برشدارد اما در ایران همه چیز برعکس است و می بینیم که در بیشتر مواقع بازیکن بر سر باشگاهش منت می گذارد و این برمی گردد به همان عشقی که دیگر دیده نمی شود.
*شما از جمله بازیکنان آن دوره بودید که تحصیلات عالیه هم داشتید،این حسن چقدر به رشد شما کمک کرد؟
قبل از جواب دادن به این سوال جادارد یادی از شادروان پدرم بکنم که بهمن گفت:«نمی گذارم فوتبال بازی کنی تا روزی که در دانشگاه قبول نشوی»خب من عاشق فوتبال بودم و رفتم دانشگاه قبول شدم که اتفاقا" مثل الان هم آسان نبود و قدیمی ها می دانند قبولی در دانشگاه سراسری چقدر سخت بود.خیلی سختی کشیدم در مقطعی یواشکی از خانواده ام می رفتم و برای تیم ملی جوانان بازی می کردم اما هر چه بود هم درسم را ادامه ادم و هم فوتبالم را.
*در تیم ملی هم همین مشکلات را داشتی؟
بله،در زمان پرویز خان یک بار اتفاقی افتاد که خودم هم باورم نمی شد چون چنینی تصمیمی از مربی مثل او بعید بود.قبل از بازی های مقدماتی جام جهانی 90 بود که قبل از اردو رفتم و به او گفتم به خاطر امتحانات داشنگاه نمی توانم به اردو بیایم.او که شرایط من را درک می کرد اجازه داد که در سر تمرینات نباشم و امتحاناتم را پشت سر بگذارم و با همین پوئن او بود که هم دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشتم و هم در تیم ملی بازی کردم.همان تصمیم مرحوم دهداری درس بزرگی برایم بود تا متوجه شوم کسی که درس می خواند از پوئن های خاصی در جامعه برخوردار است.
*در آن نسل کمتر کسی بود که تحصیلات عالیه مثل شما داشته باشد؟
خیلی سخت بود که هم درس بخوانی و هم ورزش کنی به خصوص با آن شرایط دشوار اما خب هر چه بود برمی گشت به به کلمه خواستن که خدا خواست و من آن را به معنای واقعی اش صرف کردم.
*برگردیم به زمان پیوست به استقلال،به هر حال جایگزین جواد زرینچه شدن سخت و دشوار بود اما شما این ریسک را کردید؟
واقعا"سخت بود و به نوعی می توان یک ریسک بزرگ حداقل برای من بود که عضو تیم ملی بودم.البته دفعه اولی که به من پیشنهاد استقلال شد برمی گشت به سال 1368 اما در آن مقطع چون جوان بودم ترسیدم چون استقلال واقعا" تیم بزرگ با بازیکنان سرشناسی بود. به همین خاطر ترجیح دادم به هما رفته و 4 سال آن جا بازی کنم و بعد در سال 1372 آبی پوش شدم.
*در آن تصمیمگیری با کسی هم مشورت کردی؟
بله با پرویزخان دهداری که ایشان گفت اگر به استقلال بروی در جو بزرگ این تیم به خاطر تجربه کمی که داری محو شده و فوتبالت نابود می شود. به توصیه او رفتم به هما و چهار سال در باشگاه های تهران که کمتر از لیگ برتر الان نبود بازی کرده و تجربه اندوختم و بعد با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به استقلال آمدم.
*یعنی دیگه برای شما سخت نبود؟
نه این که نباشد اما راحت تر با شرایط تیم کنار آمدم به خصوص که صدمه دیدگی شدیدی را هم پشت سر گذاشته بودم ودو سالی دور از میادین فوتبال بودم.در آن مقطع عم ولی صالح نیا بدنساز تیم بود که خیلی کمک کرد و در جمع بازیکنان هم امیر قلعه نویی که خودش خیلی خوب شرایط من را درک می کرد حسابی پشتم ایستاد تا برگشتم به روزهای خوبم.
*کادر فنی استقلال چطور؟
نصرا.. عبدالهی در کنار بهتاش فریبا همواره به من قوت قلب می دادند واز نظر فنی هم به من اعتقاد داشتند.
*خیلی زودتر از آن چیزی که تصور می شد در ترکیب استقلال و پست دفاع راست جا افتادید؟
من در ابتدا دفاع راست نبودم و به عنوان مهاجم به استقلال آمدم گرچه در تیم ملی در پست هافبک راست هم بازی می کردم.یادم هست استقلال در مشهد با پیام بازی داشت که قاسم سیانکی دفاع راست ما مصدوم شد .عمو نصی به من گفت برو و در دفاع راست بازی کن تا یک نفر جایگزین شود که همان 10 دقیق بازی باعث شد تا 7 سال دفاع راست استقلال شدم.
*پس جواد زرینچه کچا بود؟
کادر فنی او را به دفاع آخر برده بود . به همین خاطر از من استفاده کرد که در ابتدا برایم سخت بود اما با گذشت زمان جا افتادم و خودم هم احساس رضایت بیشتری می کردم چون نقشم در زمین پررنگ تر شده بود.
*انتظارات هم از شما بالا بود، این طور نیست؟
در ابتدا چون هیچ شناختی روی من نبود نه اما باگذشت تنها چند هفته مردم دیدند که یک محمد تقوی هم هست که می تواند در این پست کارهای زیادی انجام بدهد و همین شناخت رفته رفته انتظارات را از من بالا برد.
*در اولین سال حضورتان در یک دربی جنجالی به میدان رفتید؟
اتفاقا" بدنیست بدانید که جنجال آن بازی از من آغاز شد.
*چطور؟
رضا شاهرودی که هر جا که هست برایش آرزوی موفقیت می کنم تکل بدی روی پایم زد که باعث پاره شدن رباط صلیبی ام این بار در پای چپم شد.من تعویض شدم و رضا هم اخراج و همین امر فشار را بر روی پرسپولیس ها که بازی برده 2-0 را 2-2 کرده بودند بیشتر کرده و بازی به درگیری کشیده شود.
*کمی از حس و حال قبل از بازی برای ما حرف می زنی؟
در لحظه ای که می خواستیم بیاییم استادیوم و وارد زمین شویم به جزء یکی دو بازیکن که تجربه دربی را داشتند بقیه همه ترسیده بودند از جمله خود من که دست و پایم حسابی می لرزید!رفتیم داخل رختکن که عمونصی در آن جا بدون این که حرفی فنی بزند تنها یک جمله به ما گفت که اتفاقا"در جریان بازی هم خیلی به ما کمک کرد.
*چی گفت؟
این که«هم پرسپولیس ها از شما می ترسند و هم شما از آنها بنابراین بروید داخل زمین و بیشتر بدوید و صاحب توپ باشید تا برنده بازی شوید.
*سابقه حضور در چند دربی را دارید؟
فکر می کنم در 9 دربی برای استقلال بازی کردم که سه بار بردیم،سه بار مساوی کردیم و سه بار هم باختیم.
*قشنگ ترین دربی کدام بود؟
همان دربی سال 75 که 3-1 بردیم و من که در آن بازی مهاجم بازی می کردم یک گل زدم و یک پاس گل هم دادم .
*محمد تقوی مهاجم را بیشتر دوست داشتی یا محمد تقوی دفاع راست را؟
کلا" مهاجم گلزنی نبودم و به همین خاطر همیشه احساس ضعف می کردم به همین خاطر فکر می کنم وقتی رفتم دفاع راست بازیکن کامل تری شدم و بهتر در امور تهاجمی شرکت کرده و نکته مهم تر این بود که دوباره رفتم تیم ملی.
*چی شد که از استقلال رفتید؟
درست بعد از بازی فینال جام باشگاه های آسیا مقابل جوبیلو ایواتا بود که به این نتیجه رسیدم سنم زیاد شده و به قول فوتبالی ها «دروازه از من دورتر می شد و هر چه می دویدم به آن نمی رسیدم» از همین رو تصمیم گرفتم از استقلال رفته و جا را برای جوان ها باز کنم این بود که خداحافظی کردم.
*کفش ها را همان موقع آویزان کردید؟
نه دو تا سه بازی قرضی برای چوکا بازی کردم و بعد چهار گوشه زمین را بوسیدم و بعد هم شدم مربی آکادمی فوتبال باشگاه استقلال که تا سال 1382 در آن جا کار می کردم.
*چی شد یک باره از انگلیس سر در آوردید؟
برادر همسرم در آن جا زندگی می کرد و یک رستوران داشت که جان تری مشتری دائمی اش بود.گویا یک بار که او به رستوران آمده بود این فرصت نصیب برادر همسرم شده بود که من را معرفی کند که تعریف های او باعث شد تا جان تری زمینه آ»دن من به انگلیس و حضورم در آکادمی های بزرگ مربیگری را فراهم کند و خیلی هم کمکم کرد.
*یعنی معرفی شدید به باشگاه چلسی؟
بله اما کارم در فوتبال جزیره را نتوانستم از چلسی شروع کنم چون ورود به باشگاه ها مستلزم برخی قوانین است که مهم ترینش بر می گردد به داشتن بیمه که من بیمه چلسی نبودم.
*پس از کجا کار را آغاز کردید؟
از باشگاه واتفورد که مدیرش ارتباط نزدیکی با ما داشت و با مسئولیت خودش مجوز کارم را گرفت.همان جا بود که متوجه شدم گام در راه دشوار و نفسگیری گذاشتم چون آن جا دیگر مثل ایران نبود که دوهفته ای مدرک مربیگری ات را صادر کنند.به همین خاطر رفتم و دوباره از صفر شروع کردم تا بلکه بتوانم مدارک مربیگری ام را هم بگیرم و بفهمم کار ریشه ای در فوتبال چیست.
*این مدارک را گرفتید؟
دو کلاس مربیگری گذراندم ،مدرک B یوفا را هم در حال گذراندن هستم ودر کنار آن در داشگاه هم در حال ادامه تحصیل هستم.خیلی سخت بود اما با توکل به خدا و متحمل شدن سختی های فراوان و با تفکر فوتبالی که داشتم یکی دو سالی است که اوضاع تا حدودی برایم راحت تر شده و جا افتاده ام.
*الان در کجا مشغول هستید؟
در شهر بیرمنگام و در آکادمی این شهر مدیر فنی تیم زیر 14 سال هستم ضمن این که بر سایر رده ها هم نظارت می کنم.دوآکادمی ایرانی هم دارم که در آن به بچه های هموطن خودم آموزش می دهم.
*از باشگاهی پیشنهاد نداشتید؟
باشگاه ولورهمپتون تماسی با من داشت که در آن پست مربیگری ورزشی را پیشنهاد دادند اما چون هنوز کلاس های مربیگری ام تمام نشده قبول نکردم.
*گفتید فوتبال ایران را کاملا" پیگیری کردید،نظرتان چیست؟
با این شرایطی کهالان هست تنها در دو کلمه می کویم که فوتبال اینران نتیجه نمی گیرد.
*چرا؟
نباید خودمان را گول بزنیم ،فوتبال ایران زمین خورده و نسل فوتبال ما با تمام احترامی که برایش قائل هستم نسل فوتبالیست های متوسط است و نه فوتبالیست های خوب.
*و دلیل اینکه ما به این وضعیت دچار شدیم چیست؟
خیلی جوانب و دلایل را باید در نظر گرفت.در مقطعی فوتبال انگلیس هم با چنین روندی روبرو شد و به این نتیجه رسیدند که افت فوتبال شان برمی گردد به عدم توجه به فوتبال خیابانی و آکادمی هایشان.ما در ایران سال ها قبل فوتبال خیابانی داشتیم که در آن فوتبالیست ها ساخته و پرداخته می شدند و این ضعف هایما ن در امر آکادمیک و پرورش استعداد ها را چبران می کرد اما الان دیگر فوتبال خیابانی هم نداریم که روی آن برای پرورش نسل های جدید حساب باز کنیم.
*مهم ترین اتفاق فوتبال ایران در سال های اخیر که خیلی شما را تحت تاثیر قرار داد چه بود؟
اتفاق که کم نبوده به نحوی که اگر بگویید ایران قهرمان جام جهانی شده هم تعجب برانگیز نخواهد بود چون فوتبال ایران پراست از این گونه اتفاقات ،اما قهرمانی نوجوانان ایران در آسیا که دو سال پیش رخ داد خیلی من را تحت تاثیر قرار داد چون از فوتبال ایران انتظار چنین قهرمانی نمی رفت آن هم در شرایطی که به فوتبال پایه ای در ایران اصلا" بها داده نمی شود.
*نرفتن به جام جهانی،ناکامی در جام ملت های آسیا،تغییرات مداوم در نیمکت تیم ملی و ... چطور؟
گفتم که در فوتبال ایران تا دلتان بخواهد اتفاق عجیب هست و با این روند ناکامی گل سرسبد آن است.تنها چیزی که می توانم بگویم این است که چطور ما به این نتیجه نرسیدیم که تغییرات مداوم ما در نیمکت تیم ملی بر می گردد به مدیریت ضعیف مان و نه نتایج مان!ما نمی دانیم از مربیانی که انتخاب می کنیم چه چیزی می خواهیم.بعد از جام جهانی 2006 آلمان ما امیر قلعه نویی را آوردیم تا قهرمان آسیا شویم اما در ضربات پنالتی به کره جنوبی باخت و برکنارش کردیم.علی دایی را آوردیم و این بار او را هم با یک باخت عوض کردیم و بعد هم نوبت رسید به شاغلام و قطبی .تیم امید به ژاپن باخت و در شرایطی که باید از این مربی حمایت می شد از آن جا که مدیران فدراسیون نمی دانستند خواسته شان از شاغلام چیست او را کنار گذاشتند تنها به این جرم که به ژاپن و کره جنوبی باخت.
*به هر حال در ایران با تنها چیزی که نمی توان کنار آمد ناکامی است؟
ناکامی در چه شرایطی؟!همه می دانند که فوتبال ژاپن و کره جنوبی از ما جلوتر است و بسیار قوی بنابراین باختن به این تیم ها دیگر برای ما نکامی محسوب نمی شود و اگر دری به تخته بخورد و ما آنها را ببریم به نوعی می توان گفت یک شگفتی برایمان رخ داده.بله اگر ما در تورنمنت های بین المللی به این دو تیم نخورده و حذف شویم ناکام هستیم اما نه این که جلوی کره جنوبی و ژاپن ببازیم و بعد مربیان مان را به جرم ناکامی کنار بگذاریم.مطمئن باشید با این روند ما به هیچ جا نمی رسیم و مدام در جا می زنیم.
*قصد بازگشت به ایران را ندارید؟
چرا، اتفاقا" لحظه شماری می کنم که این اتفاق رخ بدهد تا بتوام چیزهایی را که آموختم و اطلاعاتی را که کم هم نیست جمع آوری کردم برای رشد فوتبال کشورم خرج کنم اما باید دید قسمت و حکمت ما چه خواهد بود.
*در تعطیلات عید نوروز چطور؟
دو سال پیش تهران بودم اما من را به استادیم آزادی راه ندادند ،بازی استقلال با سایپا بود که همین برخورد باعث شد تا خاطره خوبی نداشته باشم.
*دربی روز دهم فروردین ماه را چطور می بینید؟
اگر شرایط دو تیم را که اتفاقا" شبیه هم هست کمی سبک و سنگین کنیم می بینیم که کفه ترازو به سمت استقلال سنگینی میکند و این تیم می تواند برنده دربی باشد چون از نیمکت و بازیکنان بهتری نسبت به پرسپولیس برخوردار است.
*نتیجه را چه می بینید؟
به هر حال دوست دارم تیم محبوبم برنده دربی باشد گرچه این بازی شرایط خاص خودش را دارد.
*حرف آخر.
جا دارد سال نو را به همه هموطنانم تبریک کفته و برایشان آرزوی سال خوبی را داشته باشم که توام باشد با شادی که قسمتی از آن شادی ها از فوتبال و موفقیت های بین المللی برو بچه های ما باشد.