اوایل اسفند 89 بود که خبر ستاد جشن جهانی نوروز چشم و گوشها را تیز کرد تا آن که برنامه های این ستاد به دقت زیر زره بین قرار بگیرند. از وقتی که شهباز یزدانی، قائم مقام سازمان میراث فرهنگی، در 9 اسفند از برگزاری دومین جشن جهانی نوروز توسط این ستاد گفت، قضیه شکل جدی به خود گرفت به خصوص این که او از دعوت روسای جمهور 20 کشور و مقامات ارشد 10 کشور دیگر خبر داد و اعلام کرد که «برخی کشورها این دعوت را پذیرفته اند و دعوت از برخی کشورهای دیگر نیز با اعزام پیک های ویژه رییس جمهور ادامه دارد».
یزدانی در آن موقع نامی از روسای جمهور و مقامات ارشد دیگر کشورها نبرد اما طولی نکشید که معلوم شد یکی از این افراد ملک عبدالله، پادشاه اردن، است و همین یک نام هم کافی بود تا صدای اعتراض بعضی از منتقدان اصلی دولت بلند شود.
احمد توکلی، نماینده مجلس، به شدت از دعوت ملک عبدالله انتقاد کرد و با دست نشانده خواندن پادشاه اردن توسط سازمان جاسوسی سیا گفت؛ «این حرکت غیرانقلابی، درکنار سایر حرکات انفعالی وزارت خارجه و دفتر ریاست جمهوری محکوم است و نیروهای انقلابی کشور نباید در مقابل آن سکوت کنند».
پرویز سروری یکی دیگر از نمایندگان مجلس بود که به این اقدام دولت معترض شد و آن را خطای فاحش استراتژیک خواند و در جهت تحقق مکتب ایرانی دانست. این مکتب به شدت چالش برانگیز بار دیگر دست مایه اعتراض علی مطهری به دولت شد که در همین اوضاع و البته به دلیل عدم شفافیت دولت در برابر مسائل و اتفاقات منطقه مطرح کرد.
قضیه ستاد جشن جهانی نوروز و مهمانان آنان با قضیه دیگری گره خورد که مسئله را پیچیده تر کرد و آن ماجرای سفر اسفندیار رحیم مشایی به آمریکا بود. در اواسط اسفند ماه بود که خبر سفر مشایی به آمریکا سر زبانها افتاد و برخی گمانه زنی ها حاکی از ارتباط این سفر با ستاد نوروز و مهمانان احتمالی آن و حتی گفتگو با مقامات آمریکا برای بهبودی روابط بین ایران و آمریکا بود.
چیزی که تا اندازه ای این سفر را توجیه می کرد برگذاری اجلاس زمین در مقر سازمان ملل در نیویورک بود که با ایام نوروز همزمانی دارد. رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه، از همین موضوع استفاده کرد تا سفر هیئت اعزامی ایران به آمریکا را موجه نشان دهد و شایعات مربوط به آن را تکذیب کند. با وجود سخنان مهمان پرست، ماجرای سفر مشایی به آمریکا تا آنجا کش پیدا کرد که سرانجام در اواخر اسفند ماه خبر لغو سفر مشایی به دلیل تغییر در برنامه سازمان ملل اعلام شد.
به این ترتیب بود که نه علت سفر ملک عبدالله به ایران و نه مشایی به آمریکا معلوم نشد و حتی پاسخ قانع کننده ای هم به شایعات داده نشد. گذشته از این وقایع داخلی، نوروز برای باراک اوباما هم دست آویزی شد برای فرستادن سومین پیام نوروزی به ایران تا آن که با این پیام تغییر لحن خود را نشان داده باشد و به این وسیله، دور شدن از موضع اولیه نزدیکی با ایران را به مقامات ایرانی گوشزد کرده باشد.
از مجموع این اتفاقات یک نکته معلوم می شود و آن دست آویز قرار گرفتن نوروز برای مقاصد و اغراض سیاسی؛ چه در داخل و چه در خارج. انگاری که نوروز بیشتر از هر چیز دست آویزی برای سیاست بازیهای داخلی و خارجی شده و چیزی که در این وسط کمتر از هر چیز دیگری مورد غفلت واقع شده اصل قصه نوروز و ایرانی است.
اگر کاملا ساده و مختصر به این قصه نگاهی انداخته شود، نوروز اصلی ترین محمل برای ماهیت هزاران ساله ایرانی است و بهترین جایی است که ایرانی می تواند در آن با خودش آشنا شود و بداند که بوده، هست و خواهد بود. برای مثال، چند سال پیش نظریه ای به نام اتحادیه کشورهای فارسی زبان مطرح شد و ایده برقراری ارتباط نزدیک بین کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، آبخیزستان (آبخازیا)، ترکمنستان و ارمنستان در قالب یک اتحادیه را مطرح کرد. باید توجه داشت که برقراری این اتحادیه به هیچ وجه به معنای لغو استقلال سیاسی مناطق مورد نظر نیست بلکه این اتحادیه همانند اتحادیه اروپا به معنای روابط ویژه بین این مناطق از لغو روادید گرفته تا ایجاد نظام مشترک بانکی، پول واحد، سرمایه گذاریهالی مشترک، تحقیقات علمی-فرهنگی مشترک، همکاریهای نزدیک امنیتی در حوزهای جنایی و مبارزه با قاچاق کالا، انسان و مواد مخدر و دیگر موارد است.
در این اتحادیه حتی می توان زمینه را برای امور مهمتری همانند تشکیل شورای واحد سیاست خارجی یا مجلس مشترک اتحادیه را نیز در نظر گرفت. همان گونه که اتحادیه اروپا نه تنها خدشه ای بر استقلال کشورهای عضو اتحادیه وارد نکرده، بلکه آنها را تقویت کرده است، اتحادیه مورد نظر نیز می تواند چنین کارکردی داشته باشد.
گذشته از موضوع مناقشه برانگیز زبان فارسی به عنوان ملاک هویت ایرانی و این اتحادیه، اصل موضوع چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت و نباید با ناامیدی یا تهمت بلندپروازی به این ایده نگریست.
اهمیت تشکیل چنین اتحادیه ای با مختصر نگاهی به اوضاع سیاسی کشورهای جهان معلوم می شود. فلات ایران با وجود مشترکات فرهنگی بین کشورهای واقع در آن بستر مناسب برای تشکیل چنین اتحادیه ای است. یکی از این بسترها نوروز است که از ترکیه تا کشمیر را در برگرفته است و در کشورهای دو سوی دریای خزر نیز می توان آن را به عنوان نماد و نشانه فرهنگی مردمان آن کشورها دید.
اکنون باید از خود پرسید که نوروز و جشن آن تنها به درد تشکیل یک ستاد با لقب جشن جهانی نوروز می خورد تا با هزینه ای گزاف از کسانی همانند ملک عبدالله استقبال شود یا آن که این عید باستانی باید زمینه ساز ایدهای بزرگ و مرتبط به ریشه های تاریخی آن باشد.
آیا نمی توان از نوروز برای نزدیکی بیشتر اقوام ایرانی و آشنایی آنان با پیوندهای تاریخی شان استفاده کرد تا آن که نوروز شالوده اتحادیه ای مستحکم در فلات ایران باشد؟ خدا می داند، شاید قصد بانیان ستاد جشن جهانی نوروز از دعوت آن تعداد رییس جمهور و مقام ارشد برای پیش رفتن به سوی چنان اتحادیه ای یا چیزی شبیه به آن باشد.
اگر قصد این است دیگر به نظر نمی رسد که دعوت از ملک عبدالله یا هر کس دیگری در سطح او موضوعیتی داشته باشد و به جای آن باید فکر چاره ای کرد تا من ایرانی پیوندهای خود را با آن ایرانی تاجیکی یا کشمیری و آبخازیایی بهتر دریابم و هیئتهایی بیایند و بروند تا در آینده ای نه چندان دور اقوام ایرانی بتوانند یکدیگر را در اتحادیه ای ایرانی بیابند