
سالها پیش و در دوران کودکی، من و خواهر بزرگترم همیشه در حال لج و لجبازی با یکدیگر بودیم و به این راحتی ها نمی توانستیم همدیگر را تحمل کنیم. در آن هنگام و در بحبوحه دعواها همیشه وقتی حق با خواهرم بود و من مقصر بودم، به محض ورود پدر یا مادر به غائله، چنان مظلوم نمایی می کردم که همه تحت تاثیر قرار می گرفتند و این خواهر بیچاره ام بود که محکوم می شد. سوراخ دعا را به خوبی پیدا کرده بودم. چون قافیه را تنگ می دیدم، به سرعت آسمان را به ریسمان می بافتم و با فریاد و زاری چنان قشقرقی راه می انداختم که بیا و ببین.
یادم هست که همیشه جوسازی می کردم و می گفتم: "او همیشه به من توهین می کند، همیشه مرا ضایع می کند و قس علیهذا". گاهی اوقات چنان انگ هایی به او می زدم که بیچاره انگشت حیرت به دهان می گزید و تنها بر این رفتار وقیحانه من سکوت می کرد، چیزی نمی توانست بگوید، چه داشت که بگوید؛ سخن را طولانی نکنم، آن موقع ها که با علم به درست نبودن کارم دست به چنین فضاسازی ها و فرافکنی های کودکانه و «مارموز مآبانه» می زدم هرگز گمان نمی بردم که روزگاری در این مملکت اینگونه «فرار به جلو»ها به راهبرد غالب بعضی ها در استدلال تبدیل شود.
کسانی که روز دوشنبه هفته گذشته تا پاسی از شب بیدار ماندند و به تماشای برنامه 90 نشستند احتمالا تا حالا فهمیده اند که چه خواهم گفت.
حدیث مباحث مطرح شده در آخرین برنامه عادل فردوسی پور و شرح دعوای های لفظی در گرفته، چنان در رسانه ها متواتر شده که هر گونه شرح اضافه بر آن بی فایده به نظر برسد. سخن بر سر درست یا نادرست بودن تصمیم انتقال تیم نفت تهران به اراک نیست، ابعاد بحث کلی تر است. سخن بر سر اصل کار انجام گرفته در این برنامه است که متاسفانه این روزها در کشور شایع شده است. اینکه فردی به خود اجازه می دهد برای دفاع از یک تصمیم – فارغ از درست یا غلط بودن آن- از هر چیزی که به دستش می رسد مایه بگذارد، واقعه ایست خطرناک که باید فکری به حال آن کرد که تا همین حالا هم کم هزینه برای مملکت به بار نیاورده است.
سوال این است که آیا انتقال یک تیم فوتبال که در خوشبینانه ترین حالت تنها وسیله سرگرمی بخش خیلی کوچکی از مردم اراک خواهد بود و نه بیشتر، ارزش این را دارد که ما از مهم ترین سرمایه های کشور برای آن هزینه کنیم.
غرض دفاع از فردوسی پور نیست، اصلا بیائید شائبه سیاسی بودن و انتخاباتی بودن این تصمیم و تصمیمات اینچنینی را با قدرت تمام رد کنیم و طرح آن را به حساب غرض شخصی طراح بگذاریم، اما بیائید صورت مسئله را یک بار دیگر باهم مرور کنیم، متاسفانه کارمان به جایی رسیده که حاضریم از مجلس، دولت، مقام معظم رهبری و امام (ره) هزینه کنیم تا یک تصمیم را توجیه کنیم. در درجه اول اینکه فارغ کوچک یا بزرگ بودن و درجه اهمیت تصمیم مذکور، این کار به لحاظ منطقی و علی و معلولی صحیح نیست؛ چرا که اساسا قرار نیست وقتی در مقام استدلال کم آوردیم ناگهان به صحرای کربلا بزنیم و همه چیز را به هم ربط دهیم و ملغمه ای درست کنیم.
چرا باید برای اثبات یک تصمیم - ولو درست - به خود اجازه بدهیم که در پیشگاه میلیون ها بیننده، در ایمان یک مسلمان تشکیک کنیم و خود را محق بدانیم که به هر آنچه که در اطرافمان وجود دارد چنگ اندازیم؟
استدلال را ببینیم و بپذیریم که به خطا رفته ایم؛ «آقای فردوسی پور! چرا مسئله را اشتباه مطرح می کنید، تیم به اراک منتقل نشده، به استان مرکزی منتقل شده، یعنی یک تیم به استان حضرت امام منتقل شده است...». به دلیل اینکه یک تیم فوتبال به استان حضرت امام(ره) منتقل شده دیگر نباید در مورد آن بحث کارشناسی کرد و آن را نقد کرد؟ الله اکبر که این استدلال منطق را به زانو در آورد!
نکته دوم اینکه این تصمیم بالاخره از دو حالت خارج نیست؛ یا طبق ادعای مدافعانش کاملا کارشناسی است، یا غیر کارشناسی. اگر کارشناسی است که باید دلایل علمی و منطقی این کار گفته شود، نه اینکه سرمایه های مملکت خرج اثبات و تثبیت آن شود و اگر تصمیم مورد اشاره غیر کارشناسی است و استدلال در ورای آن وجود ندارد، حداقل مهم ترین داشته هایمان را به پای آن نریزیم، حداقل برای اثبات آن – فارغ از انگیزه ای که داریم- از مفاهیم و داشته هایی مایه بگذاریم که اگر روزی حساسیت مردم روی آنها به دلیل تمسک های بی دلیل و بیجای ما کاهش یافت، افسوس نخوریم.
گاهی اوقات بد نیست کمی از بالا به افعال خود نظر کنیم، ببینیم چه چیزی را هزینه می کنیم و در ازای آن چه چیزی را به دست می آوریم. از تمام داشته هایمان مایه می گذاریم تا یک تیم فوتبال را از یک شهر به شهر خودمان منتقل کنیم؟
گذشته از همه اینها به نظر می رسد امروز مردم تشنه حرفهای جدید باشند، حنای اینگونه هیاهو کردن ها دیریست که دیگر رنگ باخته و دست پیش گیرندگان بر خلاف مدتها پیش، معمولا پس می افتند. امروز مردم می پرسند که استان مرکزی چرا در عین داشتن چند تیم مطرح و استخوان دار همچون صنایع، آلومینیوم سازی و هپکو، به دنبال حاضری خوری از تیم های دیگر شهر هاست.
چرا اعتباری که قرار است صرف تیم تازه وارد شود، برای تیم های خود استان هزینه نمی شود تا در یک فرایند طبیعی به لیگ برتر برسند، آنها می پرسند که چرا علی رغم ناموفق بودن تجربه های پیشین اینگونه انتقال ها، باز هم مسئولان استان مرکزی در پی چنین اقدامی هستند، چرا در کشورهای دیگری که صاحب فوتبالند حتی یک نمونه از این دست اقدامات مشاهده نمی شود، مردم برای این سوالاتشان پاسخ می خواهند.
مردم به دنبال فرافکنی و غوغاسالاری نیستند، آنها همه می دانند که استان مرکزی استان حضرت امام (ره) است و ایشان را دوست دارند اما در عین حال آگاهند که این قضیه هیچ ارتباطی با انتقال یک تیم فوتبال از تهران به اراک ندارد. اینگونه پاسخ های تهاجمی و فرافکنی ها خیلی وقت است که برای مردم تکراری شده، آنها به دنبال حرف جدیدند.
برای هر کاری به هرچیزی متمسک نشویم. وقتی با چنگ اندازی های بی مورد - آنهم در مواردی چنین بی اهمیت - حساسیت مردم را نسبت به برخی مفاهیم کم می کنیم، آن وقت در آینده نیز نمی توانیم به بی تفاوتی و بی اعتنایی آنها به آن مفاهیم معترض باشیم. کما اینکه همین امروز هم معترض هستیم و در عین حال آن رفتارهایی که به این بی اعتنایی ها دامن می زنند را ادامه می دهیم.