عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

پیوستگان

کربلا کانون تحول، دگرگونى و رسیدن به سعادت جاودان بود. حتى براى آنان که پیشینه درخشانى نداشتند، اما با لطف پروردگار و تصمیم جِدّى، فرجام نیک را از همراهى با سیدالشهداء به دست آوردند و خون خویش را با خون پاکان و اولیاى الهى درهم آمیختند و درخت دین را استوار ساختند، که به گونه ‏اى خلاصه به معرفى برخى از آنان مى ‏پردازیم :

1ـ حرّبن یزید ریاحى

حُر سرآمد دگرگون‏شدگان است. گر چه وى راه را بر امام حسین علیه ‏السلام بست و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه گردید، اما صبح عاشورا چون از تصمیم عمر بن سعد در جنگ با امام حسین علیه ‏السلام اطمینان یافت به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه کوفیان خارج شد و به امام پیوست. پس از پذیرش توبه وى از سوى آن حضرت ، به میدان بازگشت و پس از نصیحت کردن شامیان، با آنان جنگید تا اینکه در رکاب سرور شهیدان به فیض شهادت نایل آمد. (1)
مرحوم شهید مطهرى درباره دلیل تغییر روحیه حرّ بن یزید مى ‏نویسد :
«گفته شده که یک علت اینکه «حرّ» به سیدالشهدا علیه‏السلام گروید این است که مدت زیادى همراه حضرت بود و از نزدیک او را مى ‏شناخت.» (2)

2ـ على فرزند حرّ

او نیز با جدا شدن پدرش از سپاه کوفه ، از منافقان جدا شد، و همراه پدر به امام حسین علیه ‏السلام پیوست و چون نزدیک آن حضرت رسید ، از اسب پیاده شد و زمین ادب بوسید.
امام پرسید : اى جوان تو کیستى ؟
گفت : من على پسر حرّ ریاحى مى‏ باشم، آمده ‏ام تا جان خود را در راه شما نثار کنم !
آن حضرت براى او دعا کرد. هنگامى که اجازه نبرد یافت ، وارد میدان گردید در حالى که رجز و شعر مى ‏خواند. با همان حال جنگید ، تا اینکه به فیض شهادت رسید. (3)

3ـ زهیر بن قین

زهیر از شخصیت‌هاى برجسته کوفه بود که روز عاشورا در رکاب امام به شهادت رسید. وى ابتدا از هواداران عثمان بود ، اما ناچار گردید در یکى از منزلگاه ‌ها فرود آید. امام او را به همراهى خود فرا خواند ، ابتدا علاقه چندانى به همکارى نداشت ، اما همسرش او را تشویق کرد تا نزد پسر پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله برود. همسرش نیز همراه او آمد. سخنان امام آتشى در دل زهیر برافروخت ، چنان که از یاران فداکار آن حضرت گردید و در کنار امام به شهادت رسید. (4).

4ـ ابوالحتوف و سعد

این دو شخصیت که فرزندان حرث هستند ، از پیوستگان به امام یاد شده ‏اند و گویند : این دو برادر هر چند که سابقه درخشانى نداشتند و در سپاه کوفه براى جنگیدن با امام آمدند ، هنگامى که تنهایى آن حضرت را دیدند و نداى «هل من ناصر ینصرنى» و گریه اهل بیت علیهم‏السلام را شنیدند ، دگرگون شده ، به سوى امام روى آوردند و در صحنه پیکار با کوفیان جنگیدند ، تا اینکه سرانجام به شهادت رسیدند. (5)

5ـ شبیب کلابى

وى در شمار تابعان و از یاران على علیه ‏السلام بود. او ، که مردى دلیر و رزمنده به ویژه در میدان‌هاى جنگ صفین بود ، با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرد ، اما پس از شهادت مسلم همراه سپاه کوفه به کربلا آمد و تا شب نهم محرم در اردوى کوفیان بود ، اما هنگامى که در عصر روز نهم شمر نامه ابن زیاد را به عمر سعد داد و گفت : باید کار حسین علیه ‏السلام را یکسره کند ، شبیب دانست که کار به کشتن امام مى‏ انجامد. از این رو، بسیار ناراحت و افسرده خاطر شد و در تاریکى شب دهم خود را به امام رسانید و در روز عاشورا به فیض شهادت نایل آمد.(6)

6ـ مصعب بن یزید

برادر حر ، مصعب پس از شهادت حر و پسرش على و غلامش غرّه که همگى در سپاه کوفه بودند ، از کوفیان جدا شدند و یکى پس از دیگرى به شهادت رسیدند. (7)

7ـ غرّه

او غلام حرّ بن یزید ریاحى بود. پس از شهادت اربابش عنان صبر از کف بداد و با چشمانى گریان بر کوفیان تاخت و گروهى را کشت. آن گاه نزد امام بازگشت و گفت :
اى پسر رسول خدا گستاخى کردم ، مرا معذور دار ؛ زیرا هنوز آداب و رسوم جنگیدن را خوب نمى ‏دانم. امروز مى ‏خواهم اجازه دهى که جان خود را در قدمت نثار کنم ، تا فردا در عرصه محشر بر خواجگان افتخار نمایم.
امام نیز به وى اجازه داد. او با شور و نشاط فراوان به میدان رفت ، تا اینکه پس از جنگیدن به شهادت رسید. (8)

8ـ بکر تمیمى

وى مردى دلیر و نیرومند بود که همراه سپاه کوفه براى جنگیدن با امام به کربلا آمد ، اما هنگامى که از نزدیک ماجرا را دید و بررسى کرد حقیقت را دریافت. از کوفیان جدا شد و به یاران امام پیوست، تا اینکه در روز عاشورا به شهادت رسید. (9)

9ـ جابر بن حجاج

وى غلام عامر بن نهشل تیمى و یکى از دلیران عرب و رزمندگان کوفه بود. وى با مسلم بن عقیل بیعت کرد ، ولى پس از درماندگى مسلم، از ترس پنهان شد و به سختى زندگى مى ‏کرد و جرئت اظهار وجود نداشت ؛ زیرا این افراد به محض اینکه شناخته مى ‏شدند، به جرم تشیع و همکارى با مسلم محکوم به مرگ مى ‏گردیدند.
از این رو، هنگامى که شنید امام به کربلا آمده و سپاه کوفه به سوى کربلا حرکت مى ‏کند ، همراه آنان به کربلا آمد و بى ‏درنگ خود را به امام رسانید و در روز عاشورا به شهادت رسید. (10)

10ـ جوین بن مالک تمیمى

جوین در شجاعت ، زیرکى و مردانگى، یگانه روزگار خود بود و از شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم‏السلام به شمار مى ‏رفت. او همراه سپاه کوفه به کربلا آمد.
هنگامى که رفتار و برخورد پسر سعد را با امام از نزدیک مشاهده کرد، دریافت که پسر سعد شرایط امام را نمى ‏پذیرد و از رفتن آن حضرت جلوگیرى مى ‏نماید، و با آن بزرگوار با خشونت رفتار مى ‏کند ، شبانه همراه گروهى از افراد قبیله خود به امام حسین علیه ‏السلام پیوست و آن حضرت را یارى نمود، تا اینکه در رکاب آن بزرگوار همگى به شهادت رسیدند. (11)

11ـ حارث بن امرءالقیس کندى

وى مردى بسیار توانا بود ، به گونه ‏اى که او را از قهرمانان عرب شمرده ‏اند. حارث در تیراندازى سرآمد دوران خود به شمار مى‏ رفت ، وى نخست از سپاهیان ابن سعد بود که در کربلا حاضر شد ، ولى آن گاه که رفتار ستمکارانه و جنایتکارانه عبیداللّه‏ را با امام ، از جمله بستن آب بر آن حضرت و یارانش را از نزدیک دید ، همراه چهار تن از قبیله خود به یاران امام پیوست و همگى در راه حق و جاودانه ساختن اسلام محمدى به شهادت رسیدند. (12)

12ـ حلاّس بن عمرو ازدى

وى از یاران پایدار على علیه‏ السلام بود که همراه برادرش نعمان در کربلا به کاروان امام پیوستند و در حمله نخست به شهادت رسیدند. (13)

13ـ زهیر بن سلسلم بن عمرو ازدى

زهیر یکى از سپاهیان کوفه بود که در شب دهم محرم از سپاه کوفه جدا شد و به امام پیوست ؛ زیرا دریافت که سپاهیان کوفه بر کشتن آن حضرت و یارانش مصمم هستند و هیچ اثرى از صلح و آشتى دیده نمى ‏شود ؛ از این رو آخرت را برگزید و با اخلاص و ایمان دلیرانه در حمله نخست به شهادت رسید. (14)

14ـ ضرغامة بن مالک تغلبى

ضرغامه یکى از هواداران على علیه ‏السلام و ساکن کوفه بود ، او با مسلم بن عقیل بیعت کرد ولى هنگامى که مسلم دستگیر گردید ، پنهان شد تا اینکه همراه سپاه کوفه به کربلا آمد و بعد از پیوستن به سپاه امام حسین علیه‏ السلام در روز عاشورا پس از نماز ظهر به شهادت رسید. (15)

15ـ عبدالرحمان بن مسعود تیمى

وى در مردانگى ، شجاعت و تشیع از جایگاه ویژه ‏اى برخوردار بود و بر اثر کاردانى ، شهامت و استوارى در عقیده و دوستار ولایت بودن در روز هفتم به کربلا آمد و صبح عاشورا به شهادت رسید. (16)

16ـ عبداللّه‏ بن بشر بن ربیعه خثعمى کوفى

وى و پدرش از دلاوران معروف و از پیروان و طرفداران على علیه ‏السلام بودند. با سپاه کوفه به کربلا آمد ، آن گاه از آنها جدا شد و به امام پیوست و در نخستین حمله شهید گردید. (17)

17ـ عمرو بن ضبیعة بن قیس تمیمى

عمرو از دلاوران کوفه به شمار مى ‏رفت که نزد مردم از احترام خاصى برخوردار بود. وى در آداب و فنون جنگ مهارت فراوانى داشت ، چون در بسیارى از جنگ ها حاضر بود. از این رو عمر بن سعد او را در صف نخست سپاهیان خود قرار داده به کربلا آورد. وى چند روزى در کربلا ماند ، اما همه چیز را زیر نظر داشت و بررسى مى‏ کرد ، تا اینکه رفتار پسر سعد را با امام دید ؛ از این رو، نور ایمان در قلب او درخشید و از خواب غفلت بیدار شد. بدین سبب از سپاه کوفه خارج شد و به امام پیوست و در راه یارى آن امام به شهادت رسید. (18)

18ـ قاسم بن حبیب بن ابى بشر ازدى کوفى

وى مردى دلاور، پرهیزکار و دیندار بود. و شبها همواره به عبادت و شب زنده ‏دارى مى ‏پرداخت. وى به شجاعت و قهرمانى شهرت داشت و در راه ولایت و ایمان استوار بود و در تمام جنگها پیروزى را در آغوش مى ‏گرفت.
او که در شمار شیعیان کوفه بود همراه آنان به کربلا آمد ، هنگام ورود به یاران امام پیوست و تا هنگام شهادت در کنار امام خود بود. (19)

19ـ مسعود بن حجاج تیمى کوفى

وى به تشیع و دوستى خاندان پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله شهرت داشت. او که از دلیران به شمار مى ‏رفت در بسیارى از جنگ ها حاضر بود و در روز هفتم محرم به کربلا رسید و همراه امام بود تا اینکه به شهادت رسید. (20)

20ـ مصعب بن یزید بن ناجیه ریاحى

وى برادر حرّ ریاحى است که پس از شهادت برادرش به سپاه امام پیوست و در دفاع از امام حسین علیه ‏السلام همراه دیگران به فیض شهادت نایل آمد. (21)

21ـ حبشة بن قیس نهمى

وى از قبیله حمدان است که در کربلا به امام حسین علیه ‏السلام پیوست و روز عاشورا در حضور آن حضرت پس از نبردى جانانه به شهادت رسید. (22)

22ـ نعمان بن عمرو بن ازدى

وى از یاران على علیه ‏السلام بود که در صفین حضور داشت و همواره در دفاع از خاندان پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله تلاش مى ‏کرد ، تا اینکه در شب هشتم محرم به کربلا رسید و به امام پیوست و در راه آن حضرت و در کنار وى همراه برادرش حلاّس به شهادت رسید. (23)

آغاز انحراف در اسلام

خاستگاه و پیشینه انحرافات در اسلام به دوران حضور رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله باز مى ‏گردد ؛ زیرا افرادى که از اعماق جان، اسلام واقعى را نپذیرفته بودند، در مناسبت هاى گوناگون حقیقت درونى خویش را نمودار مى ‏ساختند. در این انحرافات انگیزه ‏ها و اهداف گوناگونى نقش داشته است که به دو عامل مهم اشاره مى ‏شود :

1ـ دگرگونى در باورها

پروردگار سبحان در قرآن کریم به دگرگونى اعتقادى و باورهاى دینى بعضى از افراد اشاره مى ‏نماید (24). افزون بر آیات قرآن، در تاریخ نیز موارد بى ‏شمارى به ثبت رسیده است که برخى از آنها را یاد مى‏ کنیم :

بازگشت سیصد نفر از جنگ اُحد(25)، برخوردهاى ناشایست در صلح حدیبیه (26)، و هنگام نزول آیات حجاب (27)، طرح ترور پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله هنگام بازگشت از تبوک ، از سوى هشت تن از قریش و چهار تن از مردم مدینه که نام برخى از آنان را پس از درگذشت رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله در شمار زمامداران مسلمان مى‏ توان مشاهده کرد. (28)
در این زمینه نمونه‏هاى فراوانى نقل شده که براى اختصار به بیان مدارک آنها بسنده مى ‏کنیم. (29)

2ـ حبّ مال و ثروت‏ اندوزى

یکى از انحرافات بشر همواره از مال دوستى و ثروت اندوزى او سرچشمه گرفته است. این مشکل، در زمان رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله نیز وجود داشته است که از جمله مى ‏توان به شمارى از اصحاب پیامبر همانند عباس بن مرداس (30)، سعد بن ابى وقاص (31)، معتَّب بن قشیر عمرى (32)، ذوالثدیه (33) و حسان بن ثابت (34) اشاره کرد که در هنگام تقسیم غنایم جنگ حنین به اعتراض پرداختند و این روند هم‏چنان پس از رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله نیز به گونه ‏هاى مختلفى ادامه یافت ، تا اینکه حادثه عاشورا پیش آمد.

آغاز ترک‏ کنندگان صحنه کربلا

یکى از مطالبى که در برخى از مدارک متأخر و کتب مقاتل نقل شده (35)، این است که تعدادى از یاران امام حسین علیه ‏السلام در شب عاشورا کربلا را ترک کردند. این سخن به چند دلیل پذیرفته نیست :
نخست اینکه در مدارک معتبر تاریخى چنین مطلبى نقل نشده است، بلکه تنها در مدارک متأخر که اعتبار علمى چندانى ندارند (36) بدین مطلب اشاره شده است. دیگر اینکه تاریخ نگارانى همچون طبرى (37) و شیخ مفید، رفتن برخى از همراهان امام را در منزل زباله یاد کرده ‏اند. (38) افزون بر اینها، اعلان وفادارى و جان‏ نثارى یاران امام علیه ‏السلام در شب عاشورا، نادرستى مطالب یاد شده را ثابت مى ‏نماید. (39)

سرشناسان کوفه که امام حسین علیه‏ السلام را رها کردند

آنچه یاد کردیم در مسیر راه امام به کربلا روى داده است. اما در کوفه از سران و اشراف و افراد سرشناس آن شهر کسانى بودند که امام را دعوت کردند، ولى در کربلا رها ساختند و آن بزرگوار را یارى ننمودند که به طور اجمال به معرفى تنى چند از آنان مى ‏پردازیم :

1ـ شریح بن حارث قاضى

وى اهل یمن بود و به دیدار پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله شتافت و مسلمان گردید و در سال 22 ق از سوى عمر به کار قضاوت گماشته شد. شریح از کسانى است که با امام حسین علیه‏السلام مکاتبه داشت و هفتاد نفر از بزرگان کوفه در حضور وى سوگند یاد کرده بودند تا امام را یارى کنند.

مرحوم شیخ عبدالنبى عراقى مى‏ گوید : شریح با وعده صد هزار دینار زیر بار نرفت تا فتواى حلال بودن خون امام حسین علیه ‏السلام را صادر نماید، اما ابن زیاد با ترفند شوم خود او را فریفت ؛ چرا که دستور داد پنجاه هزار دینار به منزل شریح ببرند. سپس خود نیز به منزل وى رفت و پول ها را در برابر چشمان شریح به نمایش درآورد و از این راه دل شریح را به دست آورد. هنگامى که شریح آن پول ها را دید تسلیم شد و فتواى قتل امام حسین علیه‏ السلام را صادر کرد. شریح حدود شصت سال قضاوت کرد و سرانجام در زمان حجاج کناره گرفت و در سال 87 ق در 120 سالگى از دنیا رفت. (40)

2ـ عمر بن سعد بن ابى وقاص

وى از جمله افرادى است که امام حسین علیه ‏السلام را به کوفه دعوت کرد ، ولى روز سوم محرم الحرام سال 60 ق همراه چهار هزار نفر وارد کربلا شد و نخستین کسى بود که به سوى خیمه ‏هاى امام تیراندازى کرد ، امام حسین علیه‏ السلام را به شهادت رسانید و اهل بیت آن حضرت را اسیر کرد و به کوفه آورد. هنگامى که عمر بن سعد به کوفه آمد ، مردم از او کناره ‏گیرى مى‏ کردند و این ذلت و خوارى را تا سال 65 ق تحمل کرد تا اینکه به دست مختار به مجازات رسید. (41)

3ـ ساربان

وى نیز یکى از افرادى است که در کربلا از امام حسین علیه ‏السلام فاصله گرفت. نام او را بجدل بن سلیم و برخى بریدة بن وائل نوشته ‏اند. وى با اینکه از امام علیه‏ السلام جدا شده بود ، شب یازدهم محرم به قتلگاه باز گشت و به منظور به دست آوردن انگشتر ، انگشت امام را جدا کرد؛ اما بر اثر همین جنایت دستانش خشک و صورتش سیاه و سبب عبرت همگان گردید. (42)

4ـ عمرو بن حجاج

وى کسى است که در نامه ‏اش به امام نوشت، درختان سبز شده، میوه ‏ها رسیده، ما منتظر آمدن شما هستیم، اما با پیروزى عبیداللّه‏ بن زیاد در کوفه، در شمار افرادى قرار گرفت که مردد بودند، ولى سرانجام در کنار عمر بن سعد حاضر شد و فرماندهى چهار هزار نفر از سپاهیان کوفه را برعهده گرفت که از فرات محافظت مى ‏کردند، تا آب به دست امام و یارانش نرسد.
وى در سخنانش خطاب به سپاهیان کوفه مى ‏گفت : در جواز قتل حسین تردیدى به خود راه ندهید ؛ زیرا او با یزید مخالف است و از دین بیرون رفته است !
هنگامى که پیکر خونین امام بر زمین افتاد، عمرو بن حجاج پاى در میدان نهاد تا امام را به شهادت رسانَد؛ اما هنگامى که چشم امام به او افتاد ، بازگشت. شمر از او پرسید : چرا باز گشتى ؟ پاسخ داد : وقتى بر حسین علیه ‏السلام نگریستم ، چشمان او همانند دیدگان رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله بود. (43)

5ـ شبث بن ربعى

وى نیز از کسانى بود که امام حسین علیه ‏السلام را به کوفه دعوت کرد ، اما هنگامى که پسر زیاد بر کوفه مسلط گردید، شبث به او پیوست و در شمار فرماندهان وى به کربلا آمد. شبث در صفین همراه على علیه‏السلام و از افراد مذاکره ‏کننده با معاویه بود و با معاویه به مجادله پرداخت و در جنگ نهروان نیز از فرماندهان سمت چپ سپاه على علیه‏ السلام بود و حضورى فعال داشت، اما هنگامى که امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسید، به شکرانه شهادت امام مسجدى ساخت که به نام وى نیز شهرت داشت. (44)

6ـ شمر بن ذى الجوشن

شمر یکى از همراهان على علیه ‏السلام در جنگ صفین بود، اما پس از مدتى اندک دچار انحراف و سقوط فکرى و عقیدتى گردید، به گونه ‏اى که یکى از فرماندهان سمت راست سپاه کوفه شد و چنان سرسپرده پسر زیاد گشت که حاضر بود در این راه هر جنایتى را انجام دهد!
بدین سان با نیروهاى تحت فرمان خود به خیمه امام نزدیک شد، و بر آن بود تا خیمه‏ ها را با ساکنانش به آتش بکشد، اما به دلیل دفاع دلیرانه از سوى یاران امام به ویژه زهیر بن قین و یارانش، شمر و سپاهیانش مجبور به عقب‏ نشینى گردیدند.
در صبح عاشورا نیز هنگامى که شعله‏ هاى آتش از میان خندق حفر شده پیرامون امام علیه ‏السلام زبانه کشید ، شمر بانگ برآورد : اى حسین ، آتش دنیا به تو روى آورد، تو شتاب کردى، چون آتش دوزخ در انتظار تو مى ‏باشد !
امام فرمود : گویا شمر است ؟
گفتند : آرى
حضرت فرمود : اى فرزند بزچران، تو به آتش دوزخ سزاوارترى.
پس از حادثه کربلا ، شمر گرفتار دست انتقام الهى شد ، سپاهیان مختار او را گرفته ، نزد مختار آوردند و به دستور وى به سزاى اعمال پلیدش رسید. (45)

7ـ هرثمة بن سلیم

وى از یاران على علیه‏السلام در صفین بود، اما روز عاشورا در کنار پسر سعد قرار گرفت. هرثمه در آن روز با دیدن درختى، به یاد خاطره ‏اى افتاد و این یادآورى سبب دگرگونى درونى وى گردید. و با جدا شدن از سپاه کوفه، روز عاشورا سوار بر اسب خود به دیدار امام آمد و خاطره خود را بازگو کرد و گفت :
هنگامى که همراه على علیه‏السلام از صفین بر مى ‏گشتم، ایشان در همین مکان، پس از نماز صبح مشتى خاک برگرفت و با صداى بلند فرمود : «خوشا به حال تو اى خاک! گروهى از تو برانگیخته مى ‏شوند که بدون حساب وارد بهشت مى ‏گردند.
آن گاه امام حسین علیه‏ السلام پرسید : اکنون از حامیان پسر سعد هستى یا از یاران ما ؟
هرثمه گفت : از هیچیک ! اکنون در اندیشه اهل و عیال خود هستم!
امام فرمود : پس با سرعت از این سرزمین بیرون برو ؛ زیرا کسى که در اینجا باشد و صداى ما را بشنود و ما را یارى نکند، در دوزخ جاى خواهد داشت.
هرثمه نگونبخت و بى‏ سعادت ، در این نقطه حساس، راه بى ‏تفاوتى را پیش گرفت و از آن سرزمین با سرعت گریخت تا جان خود را حفظ نماید !» (46)

8ـ عبیداللّه‏ بن حر جعفى

وى از هواداران عثمان و در صفین در کنار معاویه حاضر بود. هنگامى که امام حسین علیه‏السلام در راه خیمه او را دید، حجاج بن مسروق جعفى را نزد وى فرستاد، عبیداللّه‏ گفت : من از کوفه بیرون آمدم؛ زیرا نمى ‏خواستم وقتى امام وارد آنجا مى ‏شود من در شهر باشم. به خدا سوگند، دوست ندارم او مرا دیدار کند، یا من او را ببینم.
حجاج باز گشت و پیام او را به امام رسانید. امام نزد وى رفت ، ولى عبیداللّه‏ عذر آورد و همراهى امام را نپذیرفت !
آن حضرت فرمود : پس از این سرزمین فاصله بگیر، تا بانگ مرا نشنوى و گر نه کیفر خواهى دید.
از این رو، از امام جدا شد، گر چه بعدها پشیمان گشت و به کربلا آمد و در آنجا گریست، اما هنگامى که مختار قیام کرد با وى همراه شد ؛ هر چند تا پایان کار با وى نیز همراهى ننمود، تا اینکه در زمان مصعب بن زبیر پس از غارت هاى فراوانى که انجام داد، در سال 68 ق خود را در فرات افکند و به زندگى خود پایان داد. (47)

الإمام الحسین علیه‏السلام :
لَیسَ الموتُ فى سبیلِ العِزِّ الاّ حَیاةً خالِدَةً، و لَیسَتِ الحیاةُ مَع الذُّلِّ اِلاَّ الموتُ الَّذى لا حَیاةَ معَه. (الادبُ الحسین، 159)
مرگ با عزت جز زندگى جاویدان نیست و زندگى ذلّت‏ بار جز مرگى بدون (آثار) حیات نیست.

منابع ‌:

1- سماوى، محمد، ابصار العین فى انصار الحسین، قم، بصیرتى، بى‏تا، ص 203؛ شوشترى، محمد تقى، قاموس الرجال، قم، موسة النشر الاسلامى، 1401 ق، ج 3، ص 103
2- مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، تهران، صدرا، 1370 ش، ج 3، ص 74
3- خواند میر، غیاث الدین، حبیب السیر فى اخبار افراد البشر، با مقدمه همایى، خیام، 1362 ش، ج 2، ص 52
4- ابصار العین، ص 95؛ ما مقانى، عبداللّه‏، تنقیح المقال فى علم الرجال، نجف، مرتضویه، 1352 ق، ج 1، ص 452؛ ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412 ق، ج 4، ص 105
5- ابصار العین، ص 159؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1403 ق، ج 2، ص 319
6- تنقیح المقال، ج 2، ص 80
7- حبیب السیر، ج 2، ص 52
8- همان؛ اردبیلى، محمد بن على، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت، دارالاضواء، 1403 ق، ج 2، ص 282
9- ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 177
10- ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج1، ص 189
11- ابصار العین، ص 113؛ جامع الرواة، ج 1، ص 170؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 240
12- ابصار العین، ص 103؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 243
13- ابصار العین، ص 115؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 260؛ طبرسى، فضل بن حسن، اِعلام الورى بأعلام الهدى، تصحیح على اکبر غفارى، تهران، اسلامیه، 1338 ق، ص 242
14- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 452
15- ابصار العین، ص 114؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 106؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113
16- ابصار العین، ص 112؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 148
17- ابصار العین، ص 101؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 170
18- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 332
19- ابصار العین، ص 109؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 18
20- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 112؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 213
21- حبیب السیر، ج 2، ص 52
22- ابصار العین، ص 79؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 250
23- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 109؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 273
24- توبه / 101 و 73
25- عاملى، محسن، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه على دوانى، تهران، غدیر، 1351 ش، ص 494؛ آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 311
26- ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج 2، ص 320؛ حلبى، على، السیرة الحلبیه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‏تا، ج 3، ص 23
27- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، قم، مکتبة المرعشى، 1403 ق، ج 8، ص 366 و 368؛ امینى، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتب العربى، 1387 ق، ج 10، ص 127
28- السیرة الحلبیه، ج 2، ص 337؛ اعلام الورى ، ص 75 ؛ مجلسى ، محمد باقر، بحارالانوار ، بیروت ، داراحیاء التراث العربى ، 1403 ق ، ج 21، ص 193
29- السیرة النبویه، ج 2، ص 513؛ تاریخ پیامبر اسلام، ص 633؛ الغدیر، ج 8، ص 244؛ نمرى، عبدالبر، الاستیعاب، مصر، مکتبة المثنى، 1328 ق، ج 1، ص 251؛ بلاذرى، احمد، انساب الاشراف،بیروت، دارالفکر، 1417 ق، ج 5، ص 27
30- ابن ابى الحدید، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیه، 1378 ق، ج 2، ص 20
31- السیرة النبویه، ج 4، ص 494
32- تاریخ پیامبر اسلام، ص 607
33- السیرة النبویه، ج 4، 139
34- همان، ج 4، ص 141
35- ملبوبى، باقر، الوقایع و الحوادث، دارالعلم، 1341 ش، ج 2، ص 183-181؛ حائرى، محمد مهدى، معالى السبطین، قم، رضى، 1363 ش، ج 2، ص 62؛ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، تهران، ارشاد، 1374 ش، ج 2، ص 481
36- تهرانى، محمد محسن، الذریعة الى تصانیف الشیعه، نجف، مطبعة الغرى، 1357 ق، ج 24، ص 372
37- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مصر، قاهره، 1358 ق، ج 4، ص 300
38- الارشاد، ص 213؛ بحارالانوار، ج 45، ص 393
39- ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، تصحیح امینى، نجف، مرتضویه، 1356 ق؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 317
40- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 14، ص 28؛ ابن اثیر، على، اسد الغابة فى معرفة الصحابه، بیروت، 1390 ق، ج 2، ص 517
41- بحارالانوار، ج 45، ص 378؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 309
42- بحارالانوار، ج 45، ص 311؛ معالى السبطین، ج 2، ص 61
43- ابن اثیر ، على، الکامل فى التاریخ ، بیروت، دار الصادر ، 1385 ق، ج 4، ص 21، 27 و 236؛ اردکانى ، ابوفاضل ، ماهیت قیام مختار، قم ، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى، ص 484
44- الکامل فى التاریخ، ج 4، ص 286-245؛ ملبوبى، الوقایع و الحوادث، ج 2، ص 263
45- الکامل فى التاریخ، ج 4، ص 54؛ بحارالانوار، ج 45، ص 4؛ قمى عباس، سفینة البحار و مدینة‏الحکم و الآثار، سنایى، بى‏تا، ماده شمر
46- بحار الانوار، ج 45، ص 255 و ج 32، ص 33 و 419؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 169؛ سفینة البحار، ماده هرثم
47- تاریخ طبرى، ج 4، ص 307؛ زرکلى، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالملایین، 1389 ق، ج 4، ص 192