عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

علی دایی، سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس، مدعی شده چندی پیش پیشنهاد ریاست فدراسیون فوتبال را رد کرده است.

وب سایت هواداران علی دایی، گفت و گویی متفاوت را از او منتشر کرده‌اند که اصل آن مربوط به یکی از مجله‌های خانوادگی کشور است که پیش از تعطیلات به چاپ رسیده. سرمربی سابق تیم ملی و کنونی پرسپولیس در این مصاحبه از برخی رازهای موفقیتش در زندگی ورزشی و خارج از ورزشش پرده برداشته است.

در این گفت و گو، دایی از نامحدود بودن آروزهایش حرف زده و اینکه دوست دارد روزی مربی یک تیم بزرگ جهان باشد. متن گفته‌های دایی به نقل از منابع یاد شده را در ادامه خواهید خواند.

** چشمم دنبال مال کسی نبوده

یکی از چیزهای ‌مهمی که در رسیدن به جایگاه امروزی و موفقیتم خیلی به من کمک‌ کرد، این بود که از اولش هم چشمم دنبال مال و ناموس کسی نبود‌. اگر این‌طوری زندگی کردی، مطمئن باش به همه چیز می‌رسی. چشم و دل پاک داشتن، ابزار رسیدن به موفقیت‌اند. وقتی انسان مال حلال به دست بیاورد، مطمئنا خدا هم به مالش برکت می‌دهد. خود من که همیشه از خدا‌ خواستم ‌نعمت‌هایی که در زندگی نصیبم می‌کند، به او نزدیک‌ترم کند و همراه با ثروت و نعمت‌هایش، روش درست مصرف کردن‌ و جنبه داشتن‌شان را هم به من بدهد. خیلی‌ها را می‌شناسم که با وجود داشتن امکانات و ثروت زیاد، اما جنبه‌ و ظرفیت کافی را نداشتند وبه کج‌راهه رفتند! خود من با وجود داشتن امکانات کامل، ولی همیشه از خیلی مسائل چشم‌پوشی‌ کرد‌م! مثلا به ‌فرض آدمی که ‌هیچ‌گونه امکانات‌ و ثروتی‌ نداشته باشد، مشخص است که نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، بنابراین‌ نمی‌تواند ادعا‌ کند به‌ خاطر خدا ‌خیلی از کارها را انجام نداده، چون شرایطش را نداشته؛ اینکه فایده ندارد! این مهم است که شرایط و امکانات انجام هر کاری را داشته باشی، اما دست از پا خطا نکنی؛ اگر این‌طوری امتحان شدی، آن‌موقع می‌توانی ادعای پاکی و خداپرستی کنی.

** از زندگی باید نهایت لذت را برد

همیشه و ‌در همه شرایط، از خداوند به خاطر تمام نعمت‌هایی که به من و خانواده‌ام داده سپاسگزارم و همواره تا جایی که توان داشته‌ام تلاش کردم تا خودم، خانواده‌ام و اطرافیانم‌ امکانات خوبی در زندگی داشته باشیم و از زندگی نهایت لذت ممکن را ببریم.

** احترام والدین را فراموش نکنید

‌هیچ‌وقت پیش خودم احساس نکردم شخصیت خیلی مهمی هستم. اصلا خودم را در حدی نمی‌بینم که از زبان یک فرد‌ موفق بخواهم به طرفدارانم توصیه‌ای بکنم! اما یک توصیه خیلی مهم برای همه، به‌خصوص جوان‌ترها دارم‌؛ اگر می‌خواهید در زندگی به جایگاهی برسید و عاقبت به‌خیر شوید، همیشه احترام پدر و مادرتان را نگه دارید. این، نظر شخصی من است که انسان هر آنچه را که در طول زندگی‌اش به دست می‌آورد، به خاطر وجود پدر و مادرش است. هر جایی هم که بروی، باز هم به این قضیه می‌رسی که هیچ‌کس اندازه این دو موجود، دلش برایت نمی‌سوزد و واقعا دوستت ندارد. اگر از تو رضایت داشته باشند، مطمئن باش خد‌ا هم‌ درهای زیادی را به رویت ‌باز می‌کند. خود من‌ بارها در زندگی‌ام ‌آدم‌هایی را دید‌م که به‌خاطر دعای خیر پدرومادرشان، به همه‌جا رسیده‌اند، البته برعکسش را هم زیاد دیده ا‌م!

** در مکتب ما شکست معنایی ندارد

ما به این دنیا آمده‌ایم تا برای چیزهایی که می‌خواهیم و دوست داریم به‌دست‌شان بیاوریم، تلاش کنیم و بجنگیم. زندگی فراز و نشیب‌های زیادی دارد. هیچ موقع نمی‌توانی از جایگاهی که داری مطمئن باشی. ممکن است یک‌شبه از بالا به پایین بیفتی یا بالعکس. خود من در زندگی پدرم، این بالا و پایین بودن‌ها را دیدم و لمس کردم. همیشه در زندگی‌ام به خاطر رسیدن به موفقیت تلاش کردم و اتکایم فقط به خداوند بوده است. در مکتبی که درس خوانده‌ام و بزرگ و تربیت شده‌ام، شکست معنایی ندارد. البته شکست همیشه وجود دارد، اما یک اتفاق مقطعی است و انسان همیشه توانایی بلندشدن و پیشرفت دوباره را دارد. اصلا ما به دنیا آمده‌ایم که با سختی‌های زندگی دست‌ و پنجه نرم کنیم و از سر و کله هم بالا برویم! اگر این کارها را هم نکنیم که وقت نمی‌گذرد(خنده!)

** دانشگاه بدون کلاس تقویتی؟!

‌روزی که برای تحصیل به تهران آمدم و در دانشگاه شریف پذیرفته ‌شدم، حتی تصور هم نمی‌کردم به چنین جایگاهی برسم. بزرگ‌ترین عاملی که باعث شد من بدون زدن حتی یک تست کنکور و بدون اینکه به کلاس‌های تقویتی و. . . بروم، در یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران‌ قبول شوم و مدرک مهندسی‌ بگیرم، وجود پدر عزیزم بود که از کودکی به من می‌گفت باید مهندس شوی. علاوه بر اینکه مدرک مهندسی‌ام را گرفتم، تحصیلاتم به پیشرفتم در فوتبال، بسیار کمک کرد. خدا را شکر که در این مسیر سختی - که متاسفانه نمی‌توانی دوست و دشمنت را از هم تشخیص دهی و خیلی‌ها نمی‌خواهند بزرگ‌شدن و موفقیتت را ببینند- تا حالا ادامه داده ام و جنگیده‌ام. از خدا هم می‌خواهم همیشه در میان مردم سربلند بوده ‌و عمر با عزت داشته باشم.

** فقط در بعضی موارد موفق بوده‌ام!

هیچ‌وقت نمی‌توانم به‌خودم نمره موفقیت بدهم چون موفقیت‌ جنبه‌های مختلفی دارد. علی دایی در بعضی موارد‌ موفق بوده، اما مواردی هم هست که باید در آن‌ها ‌به موفقیت برسد. از این نظر که به‌عنوان یک جوان شهرستانی از اردبیل به تهران آمدم و تحصیل کردم، روی پای خودم بودم و به غیراز خدا و خانواده‌ام کسی را نداشتم و توانستم در این جامعه خودم را به این مرحله برسانم، راضی‌ام اما موفقیت، فقط در ظواهر و ‌مادیات نیست. اگر همه زمینه‌ها را درنظر بگیریم، نمره دادن خیلی سخت می‌شود و به‌نظرم مردم باید به من نمره بدهند، نه‌خودم.

** انسانی دوبعدی‌ام

به‌نظر‌م‌ موفقیت مادی و معنوی هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند و‌ به‌شخصه همیشه دوست داشته‌ام هر 2 آن‌ها را به دست بیاورم. هیچ‌وقت این درست نیست که انسان بگوید من از تمام مسائل مادی چشم‌پوشی می‌کنم و فقط معنویات مهم است یا بالعکس. چون اگر قرار بود اینطور ‌باشد، خدا‌ این ‌همه نعمت‌ها و زیبایی‌های مادی را نمی‌آفرید. خداوند همه نعمت‌ها را برای انسان‌ها گذاشته تا لذت ببرند اما آن چیزی که اهمیت دارد روش صحیح و درست رسیدن به مادیات و بعد از آن، درست استفاده‌کردن‌شان است. ‌همیشه گفته‌ام انسانی موفق است که زندگی را با تمام ابعادش دوست داشته باشد و خودم هم همیشه سعی کرده‌ام همه مسائل را در حد متعادل رعایت کنم و تک‌بعدی به زندگی نگاه نکنم.

** زندگی من برای همه رو است

اگر بخواهید از نظر میزان ثروت حساب کنید، خیلی‌ها را می‌شناسم که در برابرشان اصلا به حساب نمی‌آیم، اما مثلا می‌ترسند یک ماشین خوب سوار شوند تا خدایی ناکرده مردم از ثروت‌شان خبردار شوند و یک ‌وقت چشم بخورند! همه مردم از نوع زندگی و میزان ثروتم خبر دارند، من تمام زندگی‌ام برای مردم رو است. مردم از همه مغازه‌های‌ من، اتومبیل‌هایم و. . . خبر دارند و من چیزی برای قایم‌کردن از آن‌ها ندارم. مگر نه‌اینکه همه ما تلاش می‌کنیم تا زندگی خودمان و خانواده‌مان در رفاه و آرامش باشد؟ من هم مثل بقیه؛ همیشه ‌تلاش‌ کرده ام تا از پولی که به‌دست می‌آورم، نهایت استفاده را بکنم و لذتش را ببرم. دوست دارم خودم و خانواده‌ام از امکاناتی که دا‌ریم لذت ببریم.

** به جایگاه‌ امروزم قانع نیستم

به‌نظر‌م‌ در زندگی‌ هیچ آدمی سقف یا انتهایی وجود ندارد و ‌همیشه‌ برای ‌پیشرفت مسیر باز است. وقتی می‌بینم بعضی‌ از فوتبالیست‌های امروزی مثلا یک خانه 100 متری می‌خرند و می‌گویند دیگر به همه چیز رسیده ام و آرزویی ندارم، تعجب می‌کنم. زندگی من سقفی ندارد. دوست ندارم در کار و زندگی‌ام در جا بزنم. در مربیگری‌ام هم به این‌ جایی که هستم راضی نیستم؛ حالاحالاها باید در زندگی‌ شخصی و فوتبالی‌ام پیشرفت کنم. مطمئنا دوست دارم روزی مربی یکی از بزرگ‌ترین تیم‌های جهان باشم. هر روز بعد از تمام شدن ‌تمرین‌مان، می‌روم منزل و فیلم تیم‌ها را می‌بینم، بازی‌ها را آنالیز می‌کنم و با مطالعه و رفتن به اینترنت، سعی می‌کنم دانشم به‌روز باشد و سطح اطلاعاتم را بالاتر ببرم. من حالاحالاها باید پیشرفت کنم و به جایگاه امروزم راضی نیستم.

** جدی‌ام، یعنی مغرورم؟

شاید بعضی‌ها گمان کنند علی دایی غرور کاذب‌ دارد! اما‌ چنین چیزی اصلا صحت ندارد. اگر انسان در زندگی احساس تکبر کند، خیلی زودتر از تصورش زمین می‌خورد. همیشه چه زمانی که فوتبال بازی می‌کردم و چه الان که مربی شده‌ام، ‌در کارم جدی‌ بوده‌ام و این موضوع، هیچ ربطی به غرور و تکبر ندارد. اگر خود من در کارم جدی نباشم که همه از سر و کولم بالا می‌روند و نمی‌شود تیم را جمع کرد. مطمئن باش اگر در کارت جدی نباشی ‌به موفقیت‌ نمی‌رسی.

** نمی‌توان با میلیاردها پول هم محبوب شد

برای من همین بس است که بدانم یک نفر در دلش مرا دوست د‌ارد، این برای من خیلی ‌ارزش دارد. ‌می‌شناسم آدم‌هایی را که حاضرند پول‌های میلیاردی خرج کنند تا محبوب و مشهور شوند، اما آخرسر هم این اتفاق برای‌شان نمی‌افتد، پس محبوب ‌بودن پیش مردم، چیزی نیست که بتوانی آن را با پول بخری. خدا را شکر که مردم همیشه به من لطف داشته اند و محبت‌های آن‌ها همیشه به من دلگرمی داده است.

** آرزوهای خنده‌دار من

‌هرگز در زندگی‌ام به چیزی یا شخص خاصی غبطه نخورده ام و تا آخر عمرم هم مطمئنم این اتفاق برایم نمی‌افتد. شاید وقتی جوان‌تر بودم، خیلی آرزوها داشتم که نسبت به زمان خودشان خیلی آرزوهای بزرگی بودند و الان وقتی به آن‌ها فکر می‌کنم، خنده‌ام می‌گیرد، اما هیچ وقت به چیزی غبطه نخورده ام. من مصداق ضرب‌المثل از تو حرکت از خدا برکت را در زندگی‌ام لمس کرده ام. اگر انسان در راه درست حرکت کند، خدا هم به او برکت می‌دهد. شاید برای رسیدن به خواسته‌هایش زمان زیادی بگذرد، اما پله‌پله‌ به تمام آرزوهایش می‌رسد.

** ناامید نه ولی سرخورده شده‌ام

هیچ‌وقت به‌خاطر شکست یا یک اتفاق بد ناامید نشده‌ام، یعنی اسمش را ناامیدی نمی‌گذارم، اگر بگوییم یک نوع سرخوردگی بهتر است. مسلما ‌در زندگی همه آدم‌ها‌ پیش می‌آید که به‌خاطر برخی مسائل، سرخورده شو‌ند. هیچ وقت نشده به‌خاطر یک شکست در مرحله‌ای از زندگی‌ام، بگویم من فلان شکست را خورده‌ام، پس دیگر نمی‌خواهم ادامه ‌دهم و برای همیشه قیدش را می‌زنم! وقتی برای اتفاق یا شکستی احساس ناراحتی می‌کنم و سرخورده می‌شوم، از‌ راهنمایی‌های دوستانم استفاده می‌کنم و آن‌ها هم با ‌دلگرمی‌های‌شان، باعث می‌شوند از فضایی که در آن هستم جدا شوم البته من دوستان زیادی ندارم، اما با همین تعدادی هم که رابطه دارم، می‌دانم‌ دوستم دارند و برایم مایه می‌گذارند.

** عشقی که مانع از مهاجرتم شد

با وجود اینکه مطمئنم اگر در یک کشور دیگر‌ به دنیا می‌آمدم شرایط و روزگارم با حال‌ حاضرم خیلی متفاوت بود، اما همینی که هستم را دوست دارم. وقتی به مجامع بین‌المللی می‌روم، می‌بینم ‌چه ‌عزت‌ و احترامی برایم قائل می‌شو‌ند، اما ابراز احساسات‌ یک آدم عادی در کشور خودم ‌را با هیچ‌چیزی مقایسه نمی‌کنم. به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم و عاشق مردم وطن‌ و کشورم هستم و با وجود قدرنشناسی‌ها و ناملایماتی که بعضی اوقات می‌بینم، در کل راضی‌ام. همین الان می‌توانم بدون هیچ‌گونه مشکلی خانواده‌ام را به هر کشوری که می‌خواهم ببرم و باقی عمرم را‌ همانجا بگذ‌رانم، اما عشق به مردم و کشورم و عشقی که آن‌ها به من می‌دهند، همیشه مانع از این تصمیم شده است.

** محاسن و معایب شهرت از نگاه من

شهرت در زندگی‌ علی دایی، گاهی خوب بوده و گاهی ‌نه؛‌ خیلی جاها به واسطه شهرتی که داشتم، کارهایی که مثلا برای آدم‌های معمولی یک‌ماه طول می‌کشیده، برای من 2روزه انجام شده، ولی بعضی جاها هم همین شهرت باعث شده‌ به من جور دیگری‌ نگاه شود و اگر شهروند معمولی بودم، برایم بهتر بود. به هر حال شهرت جنبه‌های مثبت و منفی دارد، اما در هر صورت محاسنش بهتر از معایبش است و همین‌که مردم در خیلی جاها لطف و محبت دارند خوب است البته‌ هیچ‌وقت دوست نداشته‌ام از این امتیازم سوءاستفاده ‌یا حق کسی را ضایع کنم بلکه هر چه بوده لطف خود مردم بوده که شامل حالم شده است.

** باید از اشتباه‌ها درس زندگی گرفت

مطمئنا هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من در طول 24 ساعت یک روزم، هیچ اشتباهی مرتکب نشده‌ام و نمی‌شوم، دیگر چه برسد به تمام زندگی. ‌زندگی انسان‌ها پر از اشتباه است و درس گرفتن از همین اشتباه‌ها‌ست که باعث پیشرفت در زندگی می‌شود. خود من هم مثل همه مردم، بارها در زندگی‌ام دچار اشتباه شده‌ام و بعضی وقت‌ها که به آن‌ها فکر می‌کنم، می‌گویم اگر فلان کار را نمی‌کردم، الان این‌طوری می‌شد یا بهتر بود این کار را می‌کردم و... در کل همیشه راجع به کارهایی که انجام می‌دهم‌ فکر می‌کنم و سعی می‌کنم از اشتباه‌هایم درس بگیرم.

** دوست دارم پدری نمونه باشم

به ندرت اتفاق می‌افتد‌ ناراحتی‌های ناشی از مسائل کاری‌ و فوتبالی‌ام را به درون خانه انتقال دهم. بیرون خانه برای همه آدم‌ها پر از استرس و ناراحتی است، اما وقتی به خانه می‌روم، دوست ندارم هیچ‌کدام از مسائل بیرونم را به خانواده‌ام انتقال دهم. ما فوتبالیست‌ها از خیلی چیزها محروم هستیم. مثلا در تعطیلات نوروز که اکثر افراد تعطیلند، ما فقط نخستین روز سال 90 تعطیل هستیم و باقی روزها باید سر تمرین باشیم. به هر حال از هر فرصتی برای اینکه در کنار خانواده‌ام باشم استفاده می‌کنم و همیشه سعی کرده‌ام همسر و پدری نمونه برای فرزندم باشم. الان با وجود شرایط سخت کاری و مشغله زیاد خارج از خانه‌ام، زیاد وقت نمی‌کنم پیش فرزند و همسرم باشم، اما همیشه سعی می‌کنم از فرصت‌هایی که دارم برای به تفریح بردن و در کنارشان بودن استفاده کنم. همه تلاش‌هایی که می‌کنم برای آسایش بیشتر خانواده‌ام است و دوست دارم با امکاناتی که در اختیار دخترم می‌گذارم، راهی را که مثلا خودم طی 20 سال رفتم، ‌او در 20 روز برود؛‌ شاید در دوره ما آنچنان کلاس کنکور و تقویتی و. . . نبود، اما مطمئنا برای درس خواندن فرزندم، همه‌جور شرایطی را فراهم می‌کنم تا با فراغ خاطر درسش را بخواند، اما طوری که در کنارش یاد بگیرد اگر روزی من نبودم، بتواند از پس خودش بربیاید.

** وقتی به بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‌ام رسیدم

‌در خانواده‌ای بزرگ شدم که خدا را شکر هیچ‌وقت محتاج کسی نشدیم و پدرم همیشه هر آنچه داشت را در طبق‌ اخلاص ‌گذاشت و برای ما خرج کرد. بچه که بودم، پدرم همزمان 5 تا اتومبیل شخصی داشت. آن ‌زمان بنز، گالانت، جیپ، پیکان و آریان بهترین ماشین‌های موجود در ایران بودند. یادم می‌آید وقتی دسته‌جمعی به آب‌گرم می‌رفتیم، پدر و مادرم با ماشین و خیلی آهسته به سمت خانه برمی‌گشتند و ما بچه‌ها سوار بر الاغ و آرام آرام به سمت خانه می‌رفتیم چون آن زمان که خیلی‌ها ماشین نداشتند و نمی‌دیدند، ما داشتیم و به آن خیلی عادی نگاه می‌کردیم، در واقع می‌خواهم بگویم از خانواده‌ای به اینجا رسیدم که همه‌چیز را دیده‌ایم و برای‌مان عادی است؛ ولی بعد‌ از انقلاب، به خاطر یکسری مسائل، شرایط تغییر کرد و طوری شد که پدرم دیگر هیچ اتومبیلی نداشت، به همین دلیل‌ همیشه یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایم این بود که با نخستین پولی که در فوتبال به دست بیاورم، برای او بنز مورد علاقه‌اش را بگیرم. خدا را شکر همین‌طور هم شد و با ‌نخستین پول قرار‌دادم در قطر، یک بنز مدل 1992 برایش خریدم و به یاد پدرم، دوست دارم تا آخر عمرم آن را نگه دارم. نخستین ماشین‌خودم هم پیکان اردبیل 11 بود که آن زمان، برای خودش بروبیایی داشت.

** ابایی ندارم بگویم ‌دستفروشی کردم

خاطرم هست بعد از اینکه انقلاب شد، وضعیت مالی زندگی ما یکهو دگرگون شد؛ البته این اتفاق‌ها در برهه‌ای از زندگی همه آدم‌ها رخ می‌دهد و فقط به زندگی ما مربوط نمی‌شود. خود من در برهه‌ای از زمان‌ حتی مجبور شدم‌ دستفروشی کنم، از گفتنش هم هیچ ابایی ندارم، اما باز هم خدا را شکر می‌کنم که هیچ‌وقت دست‌مان جلوی کسی دراز نشد و روی پای خودمان بزرگ شدیم.

** به‌خاطر حرف پدرم مهندس شدم

‌همیشه در دوران مدرسه و دانشگاه‌ جزو 3 نفر اول کلاس‌مان بودم، همه به من می‌گفتند شاگرد زرنگ! خاطرم هست همیشه پدرم می‌گفت تو باید مهندس شوی، فقط هم مهندسی را دوست داشت، نه دکتری و. . . را! هر وقت نمره‌ام حتی 19 هم می‌شد، پدرم حسابی دعوایم می‌کرد! درصورتی که برادرهایم اگر 12 هم می‌گرفتند، پدرم کاری با آن‌ها نداشت و خودشان هم از این اتفاق خیلی خوشحال بودند! اما همیشه پدرم می‌گفت تو برای من فرق داری و باید مهندس شوی، من هم فقط به خاطر عمل کردن به حرف پدرم بود که دانشگاه قبول شدم و دنبال درس رفتم.

** از روزی که خودم را شناختم، تنها بودم

مسلما وقتی کسی برای مدت‌ طولانی به یک محل یا ‌کشور‌ دیگر‌می‌رود، چیزهای جدید‌ زیادی یاد می‌گیرد. من در آلمان خیلی مسائل را یاد گرفتم. دور بودن از خانواده‌، آن هم برای من که بیشتر زندگی‌ام را در کنار خانواده‌ام گذرانده‌ بودم، مسلما سخت بود اما از روزی که خودم را شناختم و برای تحصیل به تهران آمدم، تنها زندگی کردم. به‌نظرم برای رسیدن به موفقیت، باید از خیلی مسائل گذشت. اینطوری نیست که هم بخواهی مهمانی‌ات را بروی، مثل بقیه آدم‌ها به تفریحت برسی و از خیر هیچ‌کدام از لذت‌های زندگی‌ات نگذری و توقع داشته باشی موفق شوی! اگر فوتبالیست‌های نسل جدید‌مان یک‌مقدار بیشتر به این نکات ‌دقت کنند و از پاره‌ای مسائل بگذرند و در کل کمتر وارد حاشیه شوند، مطمئنا می‌توانند استعداد واقعی‌شان را بروز دهند و به موفقیت‌های بیشتری برسند.

** تا تنور داغه نون رو بچسبون

‌در زندگی زیاد به واژه شانس اعتقاد‌ی‌ ندارم؛ شانس درنظر من، موقعیت‌های خوبی در زندگی است که برای همه افراد پیش می‌آید اما یک‌سری از افراد به موقع و درست از آن‌ها استفاده می‌کنند و به‌اصطلاح "تا تنور داغه نون رو می‌چسبونن" و عده‌ای بی‌تفاوت از کنار‌ش می‌گذرند. مسلما من تا زحمت نکشم و عرق نریزم و از موقعیت‌هایم استفاده نکنم، کسی نمی‌آید به من یک کیف پر از پول بدهد، هوش و ذکاوت انسان‌هاست که باید بدانند چگونه از موقعیت‌هایی که سر راه‌شان قرار می‌گیرد‌ نهایت استفاده را ببرند. خود من دوستی دارم که تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده اما اگر 3 نفر در ایران مغز اقتصادی داشته باشند، یکی از آن‌ها همین دوست من است و ماشاا‌لله هر روز هم از روز قبل موفق‌تر و ثروتمند‌تر می‌شود. در فوتبال هم همینطور است؛ مثلا بعضی از بازی‌ها می‌شود که هر چه توپ به دروازه حریف می‌زنی گل نمی‌شود‌ و حسابی بد ‌می‌آوری. به‌نظر‌م، این یک تلنگر است برای اینکه بفهمی همیشه برد متعلق به تو نیست و باعث می‌شود آدم به‌خودش بیاید و پیشرفت کند.

** اگر دنبال کشتی می‌رفتم ...

خدا‌ در وجود هر انسانی استعداد خاصی قرار داده‌ و این استعداد با تولد آن فرد متولد می‌شود و تجربه‌ها و گذشت زمان، آن‌ها را تقویت می‌کند. خود من غیراز فوتبال، بسکتبال و والیبال هم بازی می‌کردم، اما استعداد واقعی‌ام در فوتبال بود و در هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانستم اندازه فوتبال پیشرفت کنم یا شخصی مثل آقای علیرضا دبیر که قهرمان‌ کشتی جهان است، شاید اگر فوتبال را انتخاب می‌کرد در ایران هم موفق نمی‌شد، چه برسد به جهان، خود من هم همین‌طور، اگر کشتی‌گیر می‌شدم، شاید 20نفر داخل خود ایران ضربه فنی‌ام می‌کردند! بعضی استعداد‌ها مربوط به هوش و فکر انسان‌هاست و بعضی دیگر به فعالیت‌ها و قدرت ‌بدنی آن‌ها مربوط می‌شود. متاسفانه در مملکت ما کسی نیست که استعدادیابی درستی کند و خیلی از افراد پی به استعداد‌های درونی‌شان نمی‌برند.

** خبر نداری پیشنهاد ریاست فدراسیون را رد کردم؟!

شما خبر نداری، چند وقت پیش هم به من پیشنهاد ریاست فدراسیون فوتبال ‌شد اما خودم قبول نکردم‌، اگر الان هم این پیشنهاد به من بشود، باز هم آن را رد می‌کنم. البته شاید در آینده اتفاقات و تغییراتی پیش بیاید که خودم بخواهم کمکی بکنم اما الان اصلا به فدراسیون و پشت‌میز‌ نشستن فکر نمی‌کنم.

** همه سوءتفاهم‌های من و علی کریمی

10 سال پیش علی کریمی با یک هفته‌نامه مصاحبه‌ای انجام داد و گفت خدا علی دایی را بغل کرده! باید بگویم برخلاف چیزی که دوستان مطبوعاتی‌مان نشان دادند، من اصلا ناراحت نشدم بلکه همه ما آدم‌ها در طول روز تلاش می‌کنیم کاری انجام دهیم تا خدا از ما راضی باشد و چه چیزی از این بهتر که خدا انسان را بغل کند؟! متاسفانه برخی همکاران مطبوعاتی ما به مسائل کوچک شاخ و برگ می‌دهند و سعی در بزرگ‌کردن آن‌ها دارند و خیلی وقت‌ها به دروغ از زبان من چیزهایی نوشته‌اند که روحم هم از آن‌ها بی‌خبر است، چه برسد به‌خودم! همین ‌مسائل است ‌که باعث دور شدن بازیکنان از یکدیگر و سوءتفاهم‌های بی‌جا می‌شود.

** از اولش‌ هم خوش‌تیپ بودم

از همان اولش هم به تیپ و ظاهرم خیلی اهمیت می‌دادم، درست مثل الان. البته همیشه سعی می‌کنم بهترین و به‌روزترین لباس‌ها را بپوشم، چراکه یک فروشگاه بزرگ در خیابان فرشته دارم که در آن لباس‌های مارک‌دار ایتالیایی می‌فروشیم و تمام لباس‌هایی که در آن مغازه داریم را مستقیما از مرکز مد جهان، ایتالیا و طبق جدیدترین کاتالوگ‌ها وارد می‌کنیم. البته خودم حداکثر هفته‌ای یک یا 2 بار فرصت می‌کنم به آن‌جا سر بزنم، اما به تمام کسانی که در فروشگاه‌هایم به جای خودم مدیریت می‌کنند، کاملا اطمینان دارم.

** ترسی از مرگ ندارم

در طول زندگی‌ام همیشه به مرگ فکر کرده و می‌کنم و به جرات می‌گویم جزو نوادر افرادی هستم که از مرگ هیچ ‌ترسی ندارم. کلمه‌ای به نام ترس از مرگ در زندگی‌ من وجود ندارد اما همیشه از خدا خواسته ام‌ هر موقع که خواست مرا ببرد، زجر نکشم و راحت بمیرم. دوست ندارم در بستر بیماری بیفتم؛ مرگ راحت و با عزت را از خدا خواسته‌ام


فوتبال امروزه علاوه بر خاصیت سرگرمی‌ای که در گذشته داشته است، به عنوان یکی از ورزش‌های پردرآمد و سرمایه ساز مطرح شده است. در گذشته افراد به فوتبال فقط به عنوان یک سرگرمی نگاه می‌کردند. اما فوتبال در دنیای امروز در تمام ابعاد زندگی اجتماعی افراد وارد شده است؛ به طوری که در کشور خودمان هرگاه افراد برای اولین بار به هم می‌رسند یکی از اولین سوالاتی که از یکدیگر می‌پرسند این است که قرمز هستی یا آبی؟

فوتبال ایران برای سالها تنها همین دو قطب برتر را داشت. تمام رسانه‌ها تنها به حاشیه‌های این دو تیم می‌پرداختند و اخبار این دو باشگاه در صدر اخبار ورزشی ایران قرار داشت. 

باشگاه استقلال در سال ???? با نام دوچرخه‌سواران بنیانگذاری شد و پس از ثبت باشگاه به نام پرویز خسروانی، نام آن با تصویب هیئت مدیره در تاریخ ? اسفند ????به تاج تغییر یافت و پس از وقوع انقلاب باشگاه استقلال نام نهاده‌شد. استقلال از آغازش تا امروز، آبی می‌پوشد رنگ آبی یکی از نمادهای این باشگاه به شمار می‌رود و این رو آبی‌پوشان یکی از لقب‌های باشگاه است.

از سوی دیگر باشگاه ورزشی پرسپولیس در دی سال ???? به دست علی عبده بنیانگذاری شد. این باشگاه در اصل در بولینگ و چند ورزش دیگر فعال بود و یک تیم فوتبال در دسته دوم تهران داشت. مالک این باشگاه «شرکت سی.آر.سی» بود که به جز عبده، دو نفر دیگر از سهامداران آن بودند.

قبل از رویارویی این دو رنگ و اینکه استقلال و پرسپولیس رقیب یکدیگر شوند شاهین، دارایی و تاج سابق 3 قطب فوتبال ایران بودند که بعد ها شاهینی ها به پرسپولیس کوچ کردند و دارایی نیز منحل شد و فقط ماند دو قطب که نماینده دو قشر جامعه بودند.

پهلوی دوم، شاه معدوم ایران به فوتبال علاقه بسیاری داشت و تیم تاج نیز وابسته به این گروه بود و هواداران آن نیز اغلب از همین قشر بودند. اما پرسپولیس تیمی مردمی به حساب می آمد و بیشتر بچه‌های حز‌ب‌الهی قبل از انقلاب به خاطر مخالفت با تیمسار خسروانی، رییس دستگاه ورزش و تیم وابسته دستگاه یعنی تاج، پرسپولیسی بودند. 

از همین رو از همان اوایل انقلاب طرفداران تیم فوتبال پرسپولیس بیشتر از استقلالی ها بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر نام تاج به استقلال هم سبب نشد که مردم انقلابی تیم محبوب و مردمی پرسپولیس را رها کنند. البته پس از گذشت چند سال و درخشش استقلال در مسابقات آسیایی هواداران این تیم بیشتر شده و روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شد. به طوری که برخی از هواداران و لیدرهای دو آتیشه استقلال معتقدند که در سال های آینده هواداران استقلال بیش تر از پرسپولیس خواهند شد.

فریدون معینی بازیکن سال های دور تیم فوتبال پرسپولیس درخصوص علت بیشتر بودن تماشاگران تیم فوتبال پرسپولیس نسبت به استقلال خاطر نشان کرد: این مسئله بحثی ریشه ای است و مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه به سال هایی بر می گردد که تیم پرسپولیس تیمی مردمی و استقلال یا همان تاج سابق وابسته به دولت بود. به همین دلیل تماشاگران پرسپولیس از استقلالی ها بیشتر بودند. 



معینی با بیان این که در حال حاضر تقریبا تعداد تماشاگران هر دوتیم مساوی است افزود: پرسپولیس متشکل از بازیکنان شاهین قدیم بود که بازیکنانی محبوب داشت و انتقال این بازیکنان به تیم پرسپولیس موجب گرایش هواداران به سوی این تیم شد.

وی همچنین در خصوص رقابت موجود میان هواداران تیم های استقلال و پرسپولیس گفت: باعث خوشحالیست که رقابتی نزدیک میان هواداران این تیم وجود دارد و در جایی که رقابت نباشد فوتبال شکل زیبای خود را از دست می دهد.

از سوی دیگر و در طرف مقابل مسعود معینی که از بازیکنان سابق تیم استقلال بوده است در گفتگو با خبرنگار ما تماشاگران این روزهای استقلال را بیشتر از پرسپولیسی ها دانست و گفت: با توجه به شرایط باشگاه استقلال و ناکامی های به وجود آمده در تیم پرسپولیس اغلب جوانان به سمت استقلال گرایش پیدا کرده اند. خصوصا این که هواداران پرسپولیس افرادی سنتی و از جوان های قدیم هستند. اما هواداران استقلال را بیشتر جوانان 20 تا 25 سال تشکیل می دهند.

بازیکن سابق تیم فوتبال تاج در ادامه علت بیشتر بودن تماشاگران تیم فوتبال پرسپولیس در گذشته را این گونه خواند: با توجه به تارخچه دو باشگاه مشخص می شود که رقابت هایی که این دو تیم در گذشته داشته اند از جمله مهمترین دلایلی است که موجب افزایش تماشاگران این دو تیم شده است. بیشتر بودن هواداران تیم فوتبال پرسپولیس نسبت به استقلال به ریاست خسروانی در سازمان تربیت بدنی باز می گردد که وی هم درسازمان ریاست را بر عهده داشت و هم صاحب باشگاه استقلال بود. به همین دلیل شرایطی برای پرسپولیس وجود داشت که مردم به سمت این تیم گرایش پیدا کنند.

وی همچنین ادامه داد: من خودم زمانی که بازیکن تیم تاج بودم این احساس را داشتم که جانب داری صورت می گیرد و طرفداری از استقلال بیشتر بود. از سوی دیگر نیز حضور برخی چهره ها مانند بهزادی، پروین، کلانی و ایرانپاک موجب شد تا عده زیادی از هواداران به سمت تیم فوتبال پرسپولیس گرایش پیدا کنند.

معینی در پایان به وضعیت کنونی باشگاه پرسپولیس اشاره کرد و گفت: در حال حاضر طرفداران پرسپولیس به دلیل نتیجه گیری های ضعیف دلسرد شده اند. از سوی دیگر حضور علی پروین در استیل آذین نیز در کاهش تعداد تماشاگران این تیم بی اثر نبوده است


دیباچه :

...سال 1991 فرا رسیده بود،سالی که به دلیل تقارن آن با «فروپاشی ابرقدرت شرق» سرآغاز فصل جدیدی از مناسبات بین المللی گردید، در کنار همه مسائل مهم آن روز، بسیاری از تحلیلگران ایرانی و غیرایرانی و برخی کشورها و سازمانهای بین المللی، نگاه خود را به عکس العمل ایران در قبال جمهوری های قفقازی جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی دوخته بودند؛ ایران می توانست براساس عرف موجود روابط بین الملل و با استناد به واقعیتهای تاریخی و تحمیلی بودن قراردادهای گلستان و ترکمنچای که حتی از اصول اولیه قرار دادهای بین المللی مانند قصد و رضاء واقعی طرفین، بی بهره می باشند از به رسمیت شناختن استقلال جمهوری های فوق امتناع نموده و ادعای مالکیت نماید. اما رئیس جمهور وقت ایران از باب حسن همجواری، اولین مقام رسمی در سطح بین الملل بود که در خطبه های نماز جمعه تهران، از به رسمیت شناخته شدن این جمهوری ها از جمله جمهوری آذربایجان توسط ایران خبر داد و از آن زمان تاکنون روابط پرفراز و نشیبی بین دو کشور ایجاد گردیده که در این نوشتار به واکاوی گوشه هایی از آن و نیز بررسی وضعیت کلی جمهوری آذربایجان و شرایط آتی آن می پردازیم .

جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان

کمکهای ایران

اوایل استقلال جمهوری آذربایجان،جنگ قره باغ اوج گرفت، ایران تمام تلاش خود را به کار بست تا موضوع را بر اساس تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان میانجیگری نماید و حتی سران دو کشور متخاصم (ارمنستان و جمهوری آذربایجان) را در تهران پشت میز مذاکره و صلح جمع نمود که البته عدم جدیت دولتمردان آذری و البته شیطنت روسها، تلاش تهران را به نتیجه کامل نرساند، از شروع بحران قره باغ تا کنون، ایران از هیچ کمکی برای مردم آذربایجان مضایقه ننموده که کمکهای قابل توجه کمیته امداد - که تا امروز ادامه دارد- و نیز ایجاد امکان ارتباط زمینی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان و تامین گاز و برق آنها در روزهای سخت ،تنها نمونه هایی از مساعدت ایران در خصوص مردم این کشور همسایه می باشد .

مدتی قبل، ایران در اقدامیانسان دوستانه،از طریق لغو یک طرفه ویزا برای مردم جمهوری آذربایجان زمینه مسافرت راحت و کم هزینه مردم مسلمان جمهوری آذربایجان به ایران جهت امور زیارتی و درمانی و... را فراهم نمود.

البته در کنار همه این حمایتها،جمهوری اسلامی ایران از هیچ اقدام سیاسی نیز در حمایت از جمهوری آذربایجان نیز دریغ ننموده که به رسمیت شناختن تمامیت ارضی این کشور در مجامع مختلف منطقه ای و بین المللی تنها یک نمونه می باشد،موضوعی که حتی برخی از متحدان غربی باکو از آن خودداری کرده اند،اما در مقابل،دولت جمهوری آذربایجان هم به صورت منصفانه ای! حق همسایگی و حسن همجواری را رعایت کرده و مساعدتهای ایران را پاسخ گفته است.

اقدامات ضد ایرانی جمهوری آذربایجان

دولتهای مختلف باکو از بدو استقلال تا کنون تحت تاثیر صهیونیستها، زمینه فعالیتهای تحریک آمیز محافل و گروههای قوم گرای ضد ایرانی را فراهم آورده و حتی هر از گاهی رئیس جمهور این کشور ،خود نیز آنان را همراهی نموده که آخرین مورد آن ادعای مضحک آقای علی اف در 31 دسامبر سال 2010 مبنی بر رهبر 50 میلیون آذری می باشد،ضمن اینکه تجمع 30 نفری روز چهارشنبه (13 بهمن) کنگره به اصطلاح آذربایجانیهای جهان در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو، اقدامی دیگر در همین راستا بود که با سفارش صهیونیستها و مجوز دولت باکو صورت گرفت.

البته اغلب رسانه های جمهوری آذربایجان نیز رسم همسایگی را به جا آورده و در انجام تبلیغات ضد ایرانی، گوی سبقت را حتی از رسانه های غربی ربوده اند که نوع رفتار برخی شبکه های تلویزیونی جمهوری آذربایجان به مراجع معظم به دلیل ابراز نگرانی ایشان از ممنوعیت حجاب در جمهوری آذربایجان تنها نمونه ای در این خصوص می باشد.

در کنار این مسائل، اخیرا پس از دستگیری عوامل ترور دانشمند هسته ای کشورمان شهید علی محمدی،نقش دولت باکو در تسهیل شرایط برای آموزش این عوامل، توسط صهیونیستها مشخص گردید، ضمن اینکه همین اواخر (5 بهمن) شبکه آینس جمهوری آذربایجان به صورت ناخواسته و یا براساس یک سناریوی از قبل طراحی شده همکاری سازمان امنیت جمهوری آذربایجان و گروهک منافقین را افشا نمود.

چرایی اقدامات ضد ایرانی در باکو و واکاوی آنها

رسانه های دولتی و به اصطلاح غیر دولتی جمهوری آذربایجان که زبان گویای دولت باکو هستند،دلیل این اقدامات خود علیه ایران را روابط ایران و ارمنستان و نیز آنچه دخالت ایران در امور داخلی این کشور می خوانند؛ عنوان می کنند،البته همین رسانه ها خود؛بیش و پیش از همه به ناموجه بودن توجیهات خود اذعان دارند و برای همین، هیچگاه در جواب مستدل کارشناسان ایرانی پاسخی ارائه نکرده اند، آنان به خوبی می دانندحجم روابط اقتصادی ایران و ارمنستان بسیار پائین تر از حجم روابط تهران - باکو می باشد. آنان خود می دانند ایران به دلیل داشتن مرز مشترک با ارمنستان و نیز به دلیل اشتراکات تاریخی و فرهنگی و ... ناگزیر به داشتن روابط با با این کشور می باشند.آنان به خوبی می دانند چنانچه دولت باکو حسن نیت داشته باشد می تواند از روابط تهران- ایروان به نفع حل مناقشه قره باغ استفاده نماید.
 
آنان به خوبی می دانند حجم روابط رسمی ایران و ارمنستان کمتر از روابط غیر رسمی ترکیه و ارمنستان است؛ روابطی که هیچ گاه مورد اعتراض آذریها قرار نگرفته است. آنان به خوبی می دانند بخش قابل توجهی از اقتصاد ارمنستان توسط تاجران جمهوری آذربایجان اداره می شود. آنان می دانند رئیس جمهورشان در ظاهر از اولویت حل مناقشه قره باغ دم می زند و در پشت پرده با رئیس جمهور ارمنستان شطرنج بازی کره و اسکیت سواری می کند.آنان می دانند که دولت جمهوری آذربایجان هیچ تمایل قلبی برای حل مناقشه قره باغ ندارد چرا که از آن به عنوان ابزاری جهت توجیه مشکلات داخلی و فضای امنیتی موجود و مهمتر از آن به عنوان وسیله ای جهت مادام العمر کردن ریاست جمهوری استفاده می نماید.

همچنین آنان می دانند، آنچه دخالت ایران در امور داخلی به ویژه در مسائل مربوط به ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس متوسطه کشورشان می خوانند دخالت نیست بلکه حساسیت 70 میلیون ایرانی به اعتقادات دینی خود می باشند. آنان از رسالت فرامرزی مراجع در دفاع از حریم آموزه های دینی خبردارند.

آنان از اشتراکات مذهبی و فرهنگی مردم دو کشور و علاقمندی مردم ایران به حفظ این میراث مشترک مطلع هستند،آنان از وظیفه تشکیل موسسات غیر دولتی که فارغ از محدودیتهای دیپلماتیک، وظیفه حراست از فرهنگ و تاریخ یک ملت را برعهده دارند آگاه هستند،آنان بر رسالت رسانه ها ی ایران که بر اساس آن از اعتقادات دینی در هر نقطه ای از عالم دفاع می کنند واقف هستند.

آنان همه اینها و برخی واقعیتهای دیگر را می دانند اما برخی را دلارهای صهیونیستی و برخی را تهدیدات دولتی و شاید برخی را لجاجت و غرق شدن در تبلیغات ضد ایرانی از بیان حقایق باز می دارد.

مسئولیت دستگاه دیپلماسی کشور در خصوص اقدامات ضدایرانی باکو

دراین شرایط یقینا متولیان سیاست خارجی کشور به این نکته واقف هستند که نجابت و رعایت حسن همجواری، نه موضوعی یک طرفه بلکه مسئله ای دو سویه است.زمانی که دولتی اصرار بر نادیده گرفتن الزامات همسایگی و سوء استفاده از خویشتن داری طرف مقابل دارد تکلیف مشخص است.لذا شایسته است دستگاه دیپلماسی ایران از حداقل ابزارهای در اختیار مانند فراخوانی سفیر جمهوری آذربایجان در تهران و تذکر جدی به ایشان استفاده نماید تا شاید دولت باکو در بی مسئولیتی خویش در قبال اقدامات ضد ایرانی صورت گرفته در جمهوری آذربایجان تجدید نظر نماید.

البته موضوعی که بیان آن در این قسمت ضروری به نظر می رسد، اینکه ممکن است دولت باکو با اتخاذ سیاست فرار به جلو و تداوم ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس و تشدید سرکوب و دستگیری اسلامگرایان خواسته باشد، به موقع از اهرمی تحت عنوان «کاهش فشار بر اسلامگرایان» به عنوان ابزاری جهت چشم پوشی جمهوری اسلامی ایران از اقدامات ضد ایرانی این دولت به ویژه همراهی آنان با صهیونیستها در ترور دانشمندان هسته ای ایران استفاده نماید که در این خصوص بایستی به این مهم اشاره نمود که اسلام ستیزی صرفا تاکتیک دولت جمهوری آذربایجان برای رسیدن به خواسته های کوتاه مدت خود نیست بلکه راهبرد اساسی این کشور جهت تداوم حکومت خود بر مردم مسلمان و شیعه جمهوری آذربایجان محسوب می گردد که تحت تاثیر صهیونیستها صورت می گیرد، چرا که تنها راه بقا و دوام سلطه خویش را در جلوگیری از تعمیق باورهای دینی در بین مردم این کشور می داند.

جمهوری آذربایجان در انتظار تحولات اجتماعی ،سیاسی

امروزه علیرغم همه تلاشهایی که جهت زدودن نمادهای مادی و معنوی اسلام از جمهوری آذربایجان و مردم آن صورت می گیرد، لیکن احیای ارزشهای شیعی در این کشور به واقعیتی غیر قابل کتمان تبدیل شده است که آخرین و روشن تر مصداق آن مقاومت حدود سه ماهه دینداران، روحانیون،تشکلهای اسلامی به ویژه حزب اسلام این کشور در مقابل سیاست حجاب ستیزی جمهوری آذربایجان می باشد که نوع برخورد دولتمردان جمهوری آذربایجان با این واقعیت سردرگمی و استیصال آنان را به وضوح نشان می دهد.

به طور حتم مردم مسلمان جمهوری آذربایجان با الهام از سایر کشورهای اسلامی مانند تونس، مصر، یمن و... بیش از پیش در مقابل سیاست اسلام ستیزی دولت باکو ایستادگی خواهند کرد و چنانچه این دولت در سیاستهای ضد دینی خود ،تحولات بنیادین ایجاد ننموده و به حقوق دینداران این کشور احترام قائل نگردد بایستی سرنوشتی مانند سرانجام بن علی رئیس جمهور دیکتاتور تونس و حسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر برای خود پیش بینی کند.

البته شواهد و قرائن نشان می دهد که آقای الهام علی اف از مدتها قبل به چنین سرنوشتی اندیشیده است که اقداماتی مانند سپرده گذاریهای کلان در بانکهای اروپایی و خرید برجهای گرانقیمت در دبی - به نام فرزند خویش- را انجام داده است.

به نظر می رسد در حال حاضر ،عاقلانه ترین مسیر آنست که آقای علی اف به جای اینکه روزی همچون محمد رضا شاه پهلوی از طریق تلویزیون ملی کشورش اعلام کند:«کهصدای اعتراض مردمش را شنیده است» ،هم اکنون در عمل،کیاستی را که لازمه ریاست جمهوری است از خود نشان دهد و با لغو ممنوعیت حجاب و دستور آزادی سریع و بی قید و شرط مدافعان حجاب ،خود را حداقل به صورت موقت ازآتش خشم مردم نجات دهد.

نگارنده علیرغم علم بر تفاوتهای جامعه امروز جمهوری آذربایجان با کشورهایی مانند تونس،مصر،یمن و... که هم اکنون خشم مردم،همچون آتش زیر خاکستر سر برآورده است، براین اعتقاد است سیاستهای ضد دینی باکو در طول دو دهه گذشته از یک طرف و تعمیق تدریجی آموزه های شیعی در بین بخشی از مردم جمهوری آذربایجان از طرف دیگر ،چنان وضعیتی را در این کشور فراهم آورده که تحول اجتماعی و به دنبال آن دگرگونیهای سیاسی در آینده نچندان دور را ناگزیر ساخته است.گرچه در شرایط حاضر تعیین زمان،نوع و نتایج این تحول به دلیل وابستگی آن به متغیرهای مختلف مقدور نیست،لیکن در حتمیت وقوع آن و نیز اینکه دینداران آذری،کارگردانان اصلی این تحول و تلاش رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان برای حفظ و افزایش فشار خود یکی از وجوه آن خواهند بود، نبایستی شک نمود .این نه یک پیش بینی صرف،بلکه تحلیل واقعیتهای جمهوری آذربایجان می باشد ،نگاهی به وضعیت این کشور در بخشهای گوناگون مبانی این تحلیل را روشن می کند .

زمینه های تحولات اجتماعی ،سیاسی در جمهوری آذربایجان

1. نحوه نیل آقای الهام علی اف به مقام ریاست جمهوری آذربایجان که بر اساس سناریوی سیاسی طراحی شده از سوی رئیس جمهوری فقید جمهوری آذربایجان در سال 2003 صورت پذیرفت و نیز نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 2008 و انتخابات مختلف پارلمانی به ویژه انتخابات سال 2010 که در جریان این انتخابات اکثر قریب به اتفاق نامزدهای احزاب مخالف و تمامی نامزدهای گروه ها و تشکلهای اسلامگرا رد صلاحیت شدند و انتخابات فوق به صورت غیر رقابتی و پرابهام برگزار گردید و نیز تلاش اخیر دولت جمهوری آذربایجان در زمینه سازی برای مادالعمر نمودن ریاست جمهوری (حذف محدوددیت کاندیداتوری بیش از دو نوبت) که درقالب اصلاح قانون اساسی انجام شد ،مشروعیت دولت جمهوری آذربایجان در سطح داخلی و بین المللی را بسیار کمرنگ نموده است.

2.در حال حاضر نزدیک دو دهه است که از اشغال قره باغ می گذرد و دولت باکو هیچ اقدام عملی برای آزاد سازی آن انجام نداده و صرف ادعاهای رئیس جمهوری آذربایجان مبنی بر اهتمام جدی جهت آزاد سازی قره باغ و لو با توسل به زور، در مرور زمان؛به ویژه با افشا رابطه صمیمی روسای جمهوری آذربایجان و ارمنستان از شبکه جهانی سحر در نزد افکار عمومی با تشکیک اساسی مواجه شده است.ضمن اینکه علنی شدن روابط اقتصادی تاجران آذری با ارمنستان و مواردی از این دست ؛ امید مردم جمهوری آذربایجان به بازپس گیری قره باغ را بسیار کمرنگ نموده است.

3.مدتهاست که اکثریت مردم جمهوری آذربایجان از شرایط نامناسب اقتصادی به ستوه آمده اند،امروزه بخش قابل توجهی از مردم جمهوری آذربایجان مجبورند از سپیده دم تا پاسی از شب به سختی کار کنند تا صرفا بتوانند هزینه بالای اجاره مسکن ،خوراک و درمان را تامین نمایند،ضمن اینکه حدود دو میلیون آذری،از سالها امرار معاش در خارج از وطن خود به ستوه آمده اند که تجمعات آنان در کشورهایی مانند گرجستان ،روسیه ،اکراین گویای این واقعیت است و در کنار آن تعداد زیادی از جوانان این جمهوری از نبود اشتغال و عدم توانایی برای تشکیل خانواده رنج می برند. علاوه بر این نارسایی سیستم اداری جمهوری آذربایجان و واقعیتهایی مانند لزوم پرداخت رشوه جهت انجام ساده ترین امور اداری،زندگی مردم را با سختیهای زیادی مواجه نموده است.

4.با علم به این نکته که در طول تاریخ یکی از شرایط ضروری برای ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی در هر کشوری،خواست زنان آن کشور جهت تحقق این امر بوده است، بایستی به این مهم اشاره نمود که امروزه بخشی از زنان جمهوری آذربایجان که انجام امورسنگینی مانند نظافت شهر ،اداره نانوائیهای سنتی و...بر عهده آنان گذاشته شده است از مقایسه وضعیت زندگی خود با زنان کشورهای همسایه مانند ایران و ترکیه ،سخت نا خرسند هستند ،بخشی از زنان جمهوری آذربایجان که گاه با انگیزه مالی و گاه به دلایل دیگر به عرصه هایی مانند بازیگری،خوانندگی و ... کشیده شده اند از نقش خود در جامعه جمهوری آذربایجان که همانا نقش تبلیغاتی و تجاری است خسته شده اند و به دنبال راهی برای برگشتن به خویشتن خویش می باشند که در همین راستا هر از گاهی اخباری به گوش می رسد،بخش دیگر بانوان آذری را زنان متدین و معتقد به اعتقادات اسلامی تشکیل می دهند، این گروه از زنان از محدودیت های دینی موجود مانند ممنوعیت صدور اسناد هویتی باپوشش اسلامی و.... به ستوه آمده اند .

5.امروزه به استناد نظر سنجی های موجود،نارضایتی بخشهای مختلف جمهوری آذربایجان از صهیونیستها افزایش یافته است که این نارضایتی حتی به بدنه نیروهای نظامی و امنیتی باکو سرایت کرده است،چه اینکه اینان سلطه صهیونیست ها را توهین آشکار به خود می دانند، ضمن اینکه بر اساس برخی گزارش ها، حتی در خود دولت نیز نوعی دو دستگی ناشی از نفوذ صهیونیستها ایجاد گردیده است. حضور گستر ده مردم در تجمعات ضد اسرائیلی در جریان جنگ 22روزه که منجر به تعطیلی موقت سفارت تلاویو در باکو گردید و نیز راهپیمایی های روز جهانی قدس علیرغم محدودیتهای فراوان تنها بخشی از قرائن موجود در این خصوص می باشند. ضمن اینکه واههه صهیونیستها از فعالیت در جمهوری آذربایجان که مواردی مانند تعطیلی موقت سفارت اسرائیل در باکو و هشدار امنیتی رژیم صهیونیستی به اتباع خود در جمهوری آذربایجان مبین آن است ،نشان از خشم مردم جمهوری آذربایجان نسبت به اسرائیل می باشد که نادیده گرفته شدن خواست مردم در این خصوص توسط دولت نمودی از شکاف عمیق بین دولت و مردم در جمهوری آذربایجان می باشد.

6.امروزه بخشهای قابل توجهی از مردم مسلمان جمهوری آذربایجان، پس از سالها استیلاء روسها و پس از آن، ادامه حیات در سایه تفکرات و فرهنگ برهنگی و ابتذال غرب از کمونیسم و لیبرالیسم روی گردان شده و خواهان زندگی تحت آموزه های دین اسلام می باشند و به همین دلیل، هر اندازه که حاکمیت از عدم محبوبیت مردمی رنج می برند –که نمود آشکار آن حضور کم رنگ مردم در انتخابات پارلمانی اخیر می باشد– احزاب غرب گرایی که مخالف دولت هستند نیز از نبود پایگاه مردمی در تنگنا هستند و در این شرایط صرفا دینداران و تشکلهای اسلامی به ویژه حزب اسلام این کشور است که به تدریج مورد توجه مردم واقع می گردد که البته موضوعاتی مانند روی کار آمدن اسلامگراها در ترکیه و بهبودی اوضاع اقتصادی و اجتماعی آن کشور،در این گرایش دخالت دارند. گواه روشن این گرایش را می توان در اعتراضات مردم به دستگیری دکتر صمد اف ،رئیس حزب اسلام توسط حاکمیت مشاهده نمود .

7.امروزه جوانان زیادی از مردم جمهوری آذربایجان بنا برتکلیف دینی خود جهت آموزش معارف دینی از موطن خود دور افتاده اند، این جوانان براین باورند، چنانچه دولت باکو با تاسیس حوزه علمیه در این کشور مخالفت نمی کرد، می توانستند در کشور خود در کنار خانواده خویش به تحصیل علوم دینی همت گمارند، همین جوانان در جریان ممنوعیت حجاب و دستگیریهای پس از آن، کمیته دفاع از مدافعان حجاب را تشکیل داده و در راستای تحقق اعتقادات دینی خود از هیچ کوششی دریغ نمی کنند،البته جوانان مومنی نیز که درجمهوری آذربایجان زندگی می کنند،از بی توجهی دولت بسیار رنجیده خاطر هستند. کسانی که با واقعیتهای اجتماعی جمهوری آذربایجان آشنایی دارند ، نسل جوان معتقد به مبانی دینی را که با شور و شوق خاصی در مساجد و حسینیه ها به انجام تکالیف دینی می پردازند به چشم دیده اند ،این جوانان که همه روزه بر تعدادشان نیز افزوده می شوند ،هیچ جایگاهی در برنامه های فرهنگی دولت و رسانه های تصویری ندارند، به عنوان مثال در دوم فوریه(13 بهمن) که در جمهوری آذربایجان روز جوان نامگذاری شده و همه شبکه های تلویزیونی بخش زیادی از برنامه های خود را به برنامه های ویژه این روز (رقص،آوازخوانی،ورزش،کنسرت و...)اختصاص می دهند،هیچ اشاره ای به وجود جوانان مذهبی،مشکلات و محدودیتهای آنان نمی شود و طبیعی است که این جوانان از اینکه مورد بی توجهی دولت قرار می گیرند ناخرسند باشند هرچند که درکوتاه مدت نتوانند ناخرسندی خود را علنی نمایند.

8. نویسنده این سطور از آمارهای ارائه شده توسط دستگاههای دولتی باکو و حتی سازمانهای بین المللی که در آنها از رشد بالای اقتصادی ،تجاری ،سرمایه گذاری و... در جمهوری آذربایجان سخن به میان آمده است آگاه است و نیز پیشرفتهای عمرانی جمهوری آذربایجان به ویژه باکو را به چشم دیده است و اینکه باکو همچون شهری حداقل نیمه اروپایی در آمده است را قبول می نماید ،لیکن در کنار اینها، واقعیتهای دیگری نیز موجود است ،از جمله آنکه منافع و عایدات رشد اقتصادی و تجاری جمهوری آذربایجان که از فروش نفت و سایر منابع حاصل می گردد صرفا در خدمت اقلیت محدود این کشور است و اکثریت مردم جمهوری آذربایجان از نتایج رشد اقتصادی محروم هستند .علاوه براین، نگارنده در کوچه و پس کوچه های شهرهای مختلف جمهوری مورد بحث و در پشت آسمان خراشهای اروپایی باکو ،خانه های متعددی را به چشم دیده است که احتمال ریزش آنها بر سر ساکنین خانه ها ،توجه هر عابری را به خود جلب می کند، همچنین بر اساس مطالعات میدانی و نیز اعلام منابع آگاه ،بخش قابل توجهی از برجهای باکو –که انصافا چشم انداز آنها به ویژه در هنگام شب به واسطه هنر نور پردازی زیبا و دل انگیز است – خالی از ساکنین آذری بوده و توسط صهیونیست ها احداث شده اند تا بتوانند در موعد مناسب از آنها در راستای سیاست خود که یکی از این سیاست هاتغییر ترکیب جمعیتی باکو به نفع یهودیهاست استفاده کنند و البته این در حالی است که هنوز پس از سالها از جنگ قره باغ، بسیاری از آواره گان این جنگ خانمان سوز ،زاغه نشین حومه باکو هستند.

استراتژی طرفین ،مهمترین متغیر موثر در تحولات آتی جمهوری آذربایجان

از تحلیل آنچه گفته شد و تطبیق آن با شرایط منطقه ای و بین المللی، می توان جمهوری آذربایجان را در ردیف کشورهای در آستانه تحول نگاه کرد که البته هم دولت جمهوری آذربایجان و هم رژیم صهیونیستی به عنوان شریک تجاری اول این جمهوری و قدرت صاحب نفوذ در ارکان حکومتی باکو ،به درستی متوجه این موضوع گردیده اند و برخورد شدید دولت جمهوری آذربایجان، تحت تاثیر صهیونیستها با حزب اسلام به عنوان نماد اسلام سیاسی در این کشور در همین راستا قابل ارزیابی است .

غرض از طرح این نکته ،اشاره به یکی از متغیرهای تاثیر گذار در نوع و نتیجه تحولات اجتماعی سیاسی جمهوری آذربایجان می باشد و آن میزان و نوع فعالیت و استراتژی اسلامگرایان و نیز نحوه عمل دولت باکو و رژیم صهیونیستی می باشد، طبیعی است هر طرف سنجیده تر و با در نظر گرفتن جمیع جوانب عمل نماید،می تواند در تعجیل یا تاخیر وقوع تحولات و نیز کیفیت نتایج ناشی از آن موثرباشد.

البته آنچه در شرایط کنونی مشهود است اینکه دولت باکو از سر استیصال ،اشتباهات دولتهایی مانند پهلوی در ایران،آتاتورک و بن علی در تونس را تکرار می کند و آن اشتباه ،قرار گرفتن در برابر اعتقادات دینی مردم و تشدید سیاست سرکوب اسلامگرایان می باشد که در حال حاضر مصادیق آن مانند ممنوعیت پخش اذان از شبکه های تلویزیونی ،ممنوعیت صدور اسناد هویتی با پوشش اسلامی،تلاش برای تخریب مساجد،ممنوعیت تاسیس حوزه های علمیه ،ممنوعیت وجود نمادهای دینی در ادارات و بالاخره ممنوعیت حجاب در مدارس متوسطه و تلاش برای تعمیم آن به دانشگاهها و دستگیری گسترده مدافعان حجاب قابل مشاهده می باشد.

فرجام سخن

ایران و تحولات آتی جمهوری آذربایجان

در پایان آنچه مورد اشاره قرار می گیرد اینکه با توجه به وجود همسایگی ایران و جمهوری آذربایجان و نیز به دلیل اشتراکات تاریخی،فرهنگی ،زبانی و مذهبی ملت ایران و مردم جمهوری آذربایجان،تحولات آینده این کشور ،خواه ناخواه امنیت و منافع جمهوری اسلامی ایران را بیش از پیش تحت تاثیر قرار خواهد داد. لذا لازم است متولیان سیاست خارجی ،با تعمیق شناخت خود از این کشور و تحولات آن نقش فعال تری در خصوص تامین منافع ملی کشورمان در جمهوری آذربایجان که بزرگترین کشور قفقازجنوبی است ایفاء نمایند، البته همانگونه که در بدو استقلال جمهوری آذربایجان،ترکیه به عنوان رقیب دیرین ایران،با کمترین هزینه توانست منافع زیادی در این کشور به دست آورد امروزه نیز همین کشور با تحلیل صحیح شرایط و پیش بینی واقع بینانه تحولات آتی ،حمایت خود از اسلامگرایان آذری را شروع نموده که به طور طبیعی متضمن منافع آنها در آینده خواهد بود.

البته در دنیای امروز ،انتظار تامین کامل منافع و امنیت ملی یک کشور در عرصه های مختلف توسط وزارت امورخارجه ،انتظار به دور از واقعیت بوده و ناشدنی است ،لذا شایسته و بایسته است عموم مردم به ویژه علما،اصحاب رسانه ،اساتیددانشگاه،دانشجویان،دانش آموزان،نهادهای فرهنگی و اجتماعی غیردولتی ،شخصتهای سیاسی ،نمایندگان مجلس و... بیش از پیش در زمینه ایفاء نقش در خصوص مسائل جمهوری آذربایجان فعال شوند و ناگفته پیداست حمایت معنوی از دینداران این کشور بنا به صریح آیات قرآنی و احادیث معصومین و ظیفه ای شرعی است که الحمدالله مراجع عظام تقلید در این خصوص هدایتگر و پیش رو بوده و پیش از این در جریان تخریب مسجد حضرت فاطمه(زهرا) قدرت معنوی خودرا نشان داده اند.

علاوه براین حساسیت مردم مسلمان ایران به ویژه نخبگان سیاسی ،اجتمای وفرهنگی در خصوص تحولات اجتماعی،سیاسی جمهوری آذربایجان و دفاع از مسلمانان این کشور براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه اصل152آن،وظیفه قانونی تلقی می گردد.

همچنین با توجه به اینکه رژیم صهیونستی به عنوان بزرگترین دشمن جهان اسلام ،جمهوری آذربایجان را بهترین بستر اعمال سیاست های ضد ایرانی و ضد اسلامی خود یافته و همه تلاش خود را برای دور کردن مردم این کشور از فرهنگ و مذهب تاریخی خود به کار گرفته و دولتمردان جمهوری آذربایجان نیز در این خصوص نهایت همراهی را با آنان بعمل آورده اند،لذاتعمیق شناخت در خصوص سیاستهای دولت باکو ،حمایت از مردم جمهوری آذربایجان و تلاش برای لغو ممنوعیت حجاب در مدارس متوسطه این کشور که برخلاف آیات صریح قران و نیز مقررات بین المللی و حتی قانون اساسی جمهوری آذربایجان در حال اجرا می باشد وظیفه ای در راستای حراست از منافع و امنیت ملی کشور محسوب می گردد.