سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

 چهاردهم تیرماه 1361 در حالی که چهار دپیلمات ایرانی به نام‌های محسن موسوی کاردار ایران در لبنان، احمد متوسلیان وابسته نظامی ایران در لبنان، کاظم اخوان عکاس و خبرنگار ایرنا در بیروت و تقی رستگار کارمند سفارت ایران در بیروت، عازم محل ماموریت خود بودند، در محل ایست بازرسی «البرباره» در منطقه شرقی بیروت، توسط نیروهای «القوات اللبنانیه» (نیروهای لبنانی) دستگیر و ربوده می‌شوند.  از آن تاریخ،29سال می‌گذرد و تاکنون اخبار ضد و نقیضی پیرامون سرنوشت آنها منتشر شده است و هنوز معلوم نیست  که حتی آنها زنده هستند یا خیر و به نظر می رسد تنها واکنش مسئولین وزارت امور خارجه  در این رابطه بیانیه های سالیانه ای است که در سالگرد ربایش آنان صادر می شود.وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دربیست و نهمین  سالگرد ربایش 4 دیپلمات کشورمان دوباره  بیانیه‌ای صادر کرددر این بیانیه آمده است: بیست و نهمین سالگرد ربایش دیپلمات‌های سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت توسط عوامل رژیم صهیونیستی را در شرایطی گرامی می‌داریم که همچنان خانواده این عزیزان امیدوار به آزادی و چشم براه بازگشت فرزندان خود هستند. اگر چه خوشبختانه در سال‌های اخیر به دلیل اهتمام و توجه نسبی صورت گرفته نسبت به این مساله از جهات بین المللی و منطقه‌یی، زمینه‌های مناسبی برای روشن‌تر شدن ابعاد این موضوع حقوقی، انسانی و سیاسی فراهم شده و بارقه امیدی در دل انسان‌های آزاده و خانواده‌های چشم انتظار این عزیزان ایجاد شده است، لیکن متاسفانه پاسخگو نبودن رژیم صهیونیستی سبب شده است روند مطلوب و حرکت مثبت ایجاد شده در مسیر کشف حقایق و ابعاد این حادثه کند شود. 
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ضمن گرامی داشت یاد و خاطره این عزیزان بر این مساله تاکید می‌کند که پیگیری سرنوشت این عزیزان تا بازگشت آنان به دامان خانواده‌های گرامی‌شان را به عنوان یکی از اولویت‌های اصلی خود در دستور کار مراودات دیپلماتیک خود با جهات بین المللی و منطقه‌یی مد نظر دارد و بار دیگر با عنایت به گزارش دبیرکل سازمان ملل، از ایشان می‌خواهد توجه جدی تری به این مساله انسانی و حقوق بشری که مرتبط با کنوانسیون‌های بین المللی و مورد پذیرش توسط جامعه بین الملل است، اعمال کند و از رژیم صهیونیستی خواسته شود به کنوانسیون‌های بین المللی، خواسته افکار عمومی و جستجو کنندگان حقیقت و عدالت و نیز خانواده و فرزندان این عزیزان توجه کند. همچنین از مسئولان محترم کشور میزبان ( لبنان) در خواست می‌کند نسبت به پاسخگویی به پیشنهادات ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی ایران جهت تشکیل کمیته همکاری و مساعی مشترک با هدف هماهنگی و یکسان سازی داده‌های موجود و روشن کردن ابعاد پنهان این حادثه با جدیت تصمیم گیری کرده و توصیه‌های لازم جهت پیشرفت هر چه سریع‌تر در این پرونده را مد نظر قرار دهد تا شاهد اقدامات مشترک و موثری در این مساله باشیم. 
هر چند تفاوتی که ربایش چهار دیپلمات ایرانی در لبنان در سال 1982 با سایر برهه ها دارد این است که در آن زمان، بیروت در اشغال بود و نیروهای فالانژ که عوامل اصلی جنایت هستند در آن دوره هم پیمان با این رژیم بودندو پس از این اتفاق نیز چند تحول باعث شد روند پرونده به شکل نامشخصی ادامه یابد؛ از جمله کودتاهای داخلی و تغییر فرماندهی فالانژها، بحران های فزاینده داخل لبنان و ادامه جنگ داخلی در سال 1990. 
همچنین در لبنان نیز پس از توقف جنگ و روی کار امدن دولت های مختلف، با توجه به عدم شناخت و اطلاع هر یک از نحوه عملکرد دولت های پیشین، عملا این جریانبه مرور زمان سپرده شد و به رغم تایید همه مسوولین لبنانی بر حق مسلم ایران برای درخواست کشف سرنوشت این 4 ایرانی نتیجه ای حاصل نشدواز سوی دیگر، بخش اعطم اطلاعات مبنی بر این بود که چون در آن زمان بیروت در اشغال رژیم صهیونیسیتی بوده است، این ها  عامل ربایش بوده و گروگان ها را به فلسطین منتقل کرده اند که با تحولاتی که در این رژیم رخ داد، تضاد و چندگانگی میان مقامات آن ها باعث اظهارنظرهای ضدونقیض آنان در این خصوص شد و این شد که تا امروز اطلاع دقیقی از سرنوشت آنان در دست نیست . 
از سوی دیگر گفته می شود با اینکه عاملان اصلی این گروگانگیری از نظر تشکیلاتی مشخص هستند ولی از نظر فردی یا اکنون حضور ندارند یا از لبنان فرار کرده اند که روی هم رفته روند دستیابی به سرنوشت را با کندی مواجه کرده است.
اما بازهم همه اینها دلیلی بر مشخص نشدن تکلیف مرگ یا زندگی این 4 دیپلمات ایرانی نیست و باید دید چرا تا کنون پیگیریهای جدی در این زمینه صورت نگرفته است؟تکلیف دل دردمند خانواده های این 4 دیپلمات چیست؟هنوز فراموش نشده است که پدر تقی رستگار مقدم یکی از 4 دیپلمات ربوده شده  ،پس از 23 سال انتظار فرزند از دنیا  رفت  و هرگز خبری قانع کننده از فرزند گم شده اش نشنید.

غلامرضا رستگار مقدم برادر تقی رستگار مقدم درباره پدر این دیپلمات در زمان حیات به مهر گفت : بارها با پدرم نزد مسئولان رفتیم و از آنان خواستیم که به این انتظار طاقت فرسا خاتمه دهند؛ حتی تا جایی که به خاطر دارم پدرم دست همه آنها را محکم می فشرد و می گفت فکر کنید فرزند خودتان است.


وی افزود : تقریبا همه مسئولان می گفتند که "در اسرع وقت" به این مساله رسیدگی خواهیم کرد اما زمانی به خود آمدیم که 23 سال از جریان ربوده شدن تقی و سه نفر دیگر از دیپلماتهای ایرانی توسط عوامل اسرائیل گذشته و گویا هنوز "اسرع وقت" نشده است.رستگار مقدم با انتقاد از مسئولان کشورمان برای پیگیری سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی گفت : امید خانواده مان در آن روزها با توجه به حرکتهای مردمی و جمع آوری طومار برای رهایی تقی و همراهانش بیشتر شده بود و پدرمان نیز تا اخرین لحظات نام تقی را بر لب داشت و به امید بازگشت او نفس می کشید و مادرمان نیز هنوز به امید بازگشت او زنده است.
  حسن اخوان برادر کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی نیز  در نامه ای  از ملت ایران خواسته است  برادرش را فراموش نکند و از  نحوه اقدامات دولتها در این 29 سال انتقاد کرده است.


قسمتهایی از نامه به شرح زیر است:
سه دهه از ربوده‌ شدن‌ کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، حاج احمد متوسلیان، تقی رستگار مقدم و سیدمحسن موسوی کاردار سفارت ایران در بیروت توسط نیروهای وابسته به رژیم اشغالگرقدس در لبنان سپری شده است‌.‌ متاسفانه‌ علیرغم‌ گذشت‌ سه دهه سرنوشت‌ آنان‌ همچنان‌ در هاله‌ ای‌ از ابهام‌ قرار دارد که یک روند خیلی طولانی را طی کرده و نمونه ای تاریخی نداشته است که حتی می توان این موضوع را به عنوان طولانی ترین گروگانگیری تاریخ در رکوردهای گینس ثبت نمود!
دورنمای سیاست‌ دولتهای گذشته که در سه دهه بر مصدر امور بوده‌اند، نشان می‌دهد که پیگیری پرونده در مسیر واحدی درحال حرکت نبوده و مدام در فراز و فرود ناشی از موج‌های انحرافی قرار گرفته است.
رابطه بین شهروندان و حمایت سیاسی دولتها یک اصل پذیرفته شده است.اگر با صراحت فراز و فرود پرونده این عزیزان را مرور کنیم و معیار قضاوت حق و انصاف باشد نتیجه و سرجمع آن گزنده و تلخ خواهد بود. در این میان ممکن است سؤالاتی بی‌شمار به ذهن خطور کند مبنی بر اینکه
چرا از اتباع ایرانی در سه دهه گذشته خوب دفاع نشده ؟ 
چرا قدرت غیررسمی بعضی از مسئولین آنقدر زیاد است که نمی‌توان حتی با آنان برخورد کرد؟ 
چه کسی باید پاسخگوی بحران‌های روحی عاطفی ایجاد شده یا تشدید شونده از جانب مسئولین پرونده باشد؟ 
آیا در قبال برخورد با این افراد، خلأ قانونی وجود دارد یا خیر؟ 
و سؤالاتی دیگر... نکته ای که به ذهن کمتر کسی خطور می‌کند این است که این افراد چگونه و در چه شرایط و فضایی توانسته‌اند سالها به پرونده دست یابند؟ با توجه به حقوق شهروندان چرا این تصدی استمرار یافته است؟ و ممکن است هر کسی با شنیدن یا خواندن عنوان از خود سوال نماید، آیا چنین موضوعی می تواند واقعیت داشته باشد؟
به هر حال طرح موضوع فضای خاصی را به‌ ذهن‌ متبادر می‌سازد. ضمن اینکه با استناد به مدارک و اسناد غیر قابل انکار موقعیت و جایگاه افراد را در پیگیری نشان می‌دهد، بدیهی است فرار از حقیقت یا بی‌اعتنایی نسبت به یک واقعه ملی مشکلی را حل نمی‌کند لذا بایستی به این موضوع ومسائل آنان، موشکافانه و دقیق پرداخته شود.
هر آدم منصفی قبول دارد که خانواد ه ها حق دارند از سرنوشت عزیزانشان پس از سه دهه آگاه شوند. 
بزرگترین مانع برای این کار افراد ذی‌نفوذ در عرصه این پرونده هستند که متاسفانه در گذشته نقش و تاثیرگذاری بیشتری ‌نسبت به مسئولین داشته اند. در مجلس هفتم وزیر امور خارجه و اطلاعات در ارتباط با این موضوع در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی حضور یافتند و این موضوع مورد بررسی قرار گرفت اما نتیجه چه بود؟ 
ضمن اینکه در دولت نهم ودهم مسئولین پرونده در چند مرحله تغییر کرده اند به عنوان مثال آخرین مسئول پرونده آقای سعیدلو بودند که ایشان به سازمان تربیت بدنی رفتند که هم اکنون ارتباط چندانی با نوع مسئولیت ایشان ندارد. 
راه‌حل این است که با صداقت در مورد سرنوشت این عزیزان حرف بزنند و دولت‌ مردان با اتخاذ مواضع مبهم خانواده ها را در برزخ نگه ندارند.
نکته مهم در مورد این پرونده این است که ساز وکارهای لازم برای خروج از بن بست وجود دارد و مشخص و کارآمد است و این معضل نیز قابل حل می باشد اما شرط اول این است که این اراده وجود داشته باشد و بخواهیم.
 پدر احمد متوسلیان هم به گفته  سردار قاسمی سه سالی است که فوت شده  است .غلامحسین  متوسلیان نیز در فراق پسر  جان به جان آفرین  تسلیم کرد.سردار قاسمی اما معتقد است کسی حق ندارد پرونده  متوسلیان  را به عنوان شهید  مختومه اعلام کند.


وی در مراسم بیست و نهمین سالگرد اسارت 4 دیپلمات ایرانی گفت: کسی حق ندارد پرونده احمد متوسلیان را تا اطلاعات کامل واصل نشده با نام شهید ببندد ، خیلی ها دوست دارند پرونده احمد متوسلیان را ببندند حتی بعضی از هم لباسی‌های او، برای اینکه او آدمی‌بود که حرف هر کسی را قبول نمی‌کرد برای همین نباید همچین مدلی پرورش پیدا کند احمد مانند بعضی ها منم نداشت.همسرموسوی  کاردار ربوده شده ایران در لبنان و مشاور رئیس جمهور در امور بانوان نیز در سالگرد بیست و نهمین سال اسارت این 4 تن  با تاکید بر اینکه ? دیپلمات ایرانی ربوده شده در لبنان زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند، گفت: سازمان ملل باید در این رابطه کمیته حقیقت یاب تشکیل دهد. 


مجتهد زاده افزود: خانواده‌های ? دیپلمات در دو بعد لبنانی و بین المللی اقداماتی را پیگیری کردند که با توجه به مسئولیت لبنان به عنوان محل وقوع ربایش با مسئولان لبنانی مذاکراتی را داشته ایم و در بعد بین المللی نیز چون این چهار نفر زنده اند و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند سازمان ملل وظیفه دارد با تشکیل کمیته حقیقت یاب این رژیم را مورد سئوال و بازخواست قرار دهد.
همسر سید محسن موسوی دیپلمات ربوده شده ایرانی در لبنان تاکید کرد: باید با اعمال فشار به رژیم صهیونیستی زمینه آزادی و بازگشت دیپلمات های ایرانی فراهم شود.
وی خاطر نشان کرد: رژیم صهیونیستی در رابطه با ربایش ? دیپلمات ایرانی مسئول است و باید پاسخگو باشد.
وی یادآور شد: نقض آشکار حقوق بین الملل تا چه زمانی باید توسط رژیم صهیونیستی ادامه یابد و چرا جامعه بین الملل برای یک بار سران جنایتکار این رژیم را محاکمه نمی کند چرا که این رژیم تهدید امنیتی و روانی برای جهان بشریت است.
اما هنوز و با تمام این تفسیرات از سرنوشت این 4 دیپلمات ایرانی  اطلاعاتی در دسترس نیست 
و همچنان خانواده هایی چشم به راه عزیزان خود مانده اند و کسی پاسخگوی آنها نیست.
حال سوال این است  که اگر این اتفاق برای سایر کشورها می افتاد  آیا 29 سال برای آزادی اسرای خود تحمل می کردند یا آسمان را به زمین می دوختند؟
در همین ماجرای اخیر ورود سه جاسوس آمریکایی به کشور  آیا در ظرف کمتر از 2 سال پیگیریهای مداوم آمریکا تاثیر نداشت و یکی از سه زندانی آزاد نشد؟چگونه است که مسایل حاشیه ای در کشور آنقدر بزرگنمایی می شود و حایز اهمیت می شود اما زندگی 4 دیپلمات ایرانی که برای خدمت به کشورشان راهی ماموریت بودند ،در درجه پایین تری از اهمیت قرار می گیرد و تنها هر سال با یک یاد بود و بیانه همه چیز به فراموشی سپرده می شود؟
تا کی حاشیه های پر رنگ تر ازمتن؟ آیا وقت آن نرسیده که مسئولین در این رابطه اقدام جدی انجام دهد تا حداقل از سرنوشت این 4 تن و این که آیا زنده هستند یا خیر اطلاعات دقیق بدست آورد؟

بازی استقلال با سپاهان در خاک اصفهان برگزار شد. آن زمان که نقش جهان میزبان برگزاری مسابقات زرد و سیاه‌پوشان اصفهان نبود.
اولین بازی در 19 سالگی
 امیر قلعه‌نویی سرمربی وقت استقلال به وحید طالب‌لوی 19 ساله اعتماد کرد. اعتمادی که تعجب خیلی‌ها را در برداشت. طالب‌لو در آن مسابقه گرچه 3 گل خورد تا سپاهان باوجود دریافت 2 گل برنده شود اما طالب‌لو مانع از به ثمر رسیدن حداقل 5 گل دیگر شد. پس از آن بازی خیلی‌ها نوید ظهور یک گلر جدید را دادند و پربیراه هم نگفته بودند.


وحید فقط حریف محمدی نشد
وحید طالب‌لو از ابتدای حضورش در استقلال رویه مبارزه در رقابت را با خود داشت الا این اواخر. دلیلش هم بماند برای مجالی دیگر چون در این پرونده فقط به مسایل کلی خواهیم پرداخت. او در سال اول حضورش در استقلال با پرویز برومند رقابت می‌کرد و به واقع توانست او را به خوبی از دور خارج کند. پس از آن در سال دوم او باید با تاپالوویچ و مسعود قاسمی رقابت می‌کرد که انصافا با این دو دروازه‌بان خوب جنگید و حقش را گرفت. پس از آن در فصل پنجم و ششم او به پست مهدی رحمتی خورد. او در رقابت با این دروازه‌بان برنده مطلق بود. گرچه مهدی رحمتی آن زمان با مهدی رحمتی امروز تفاوت‌هایی داشت اما هرچه بود رحمتی بود. اما این اسم هم نتوانست طالب‌لو را از دور خارج کند و حتی قهرمانی استقلال در فصل پنجم را می‌توان به نام طالب‌لو نوشت.

دروازه‌بانی که گرچه به طور‌ متناوب با رحمتی از دروازه استقلال حراست می‌کردند اما طالب‌لو نقش بیشتری در حراست از دروازه آبی‌پوشان را داشت و سرانجام در فصل ششم نسخه رحمتی را پیچید و او را از استقلال بیرون انداخت. پس از آن اشکان نامداری ذخیره او شد تا فصول هفتم و هشتم به رویایی‌ترین روزهای وحید تبدیل شود و این نشان‌دهنده آن بود که او در فضایی بدون رقابت به مراتب بهتر کار می‌کند و دیگر نیم‌نگاهی هم به نیمکت ذخیره‌ها نداشت. اما پس از اضافه شدن محمد محمدی دوران افول و نزول طالب‌لو هم از راه رسید و او اگرچه در فصل نهم تا هفته دهم با 4 گل خورده که 2 تای آن از روی نقطه پنالتی هم بود آماری خیره‌کننده برجای نهاده بود اما یک تصمیم از سوی کادر مدیریتی و فنی محمدی را جانشین او کرد تا طالب‌لو از همان روزها با روحیه‌ای تخریب شده به کارش ادامه بدهد و طی 2 فصل گذشته به دروازه‌بان دوم استقلال تبدیل شود. دروازه‌بانی که توانست پس از سال‌ها حتی بستر جدایی وحید از استقلال را هم فراهم سازد و او را از چشم مسوولان فنی و اداری استقلال بیندازد.
پنالتی‌های جام حذفی
سالی که حجازی و کریمی نتوانستند گلیم استقلال را از آب بیرون بکشند و این تیم در جدول رده‌بندی لیگ برتر یویو شده بود و بالا و پایین می‌رفت درخشش وحید طالب‌لو در چارچوب مسابقات جام حذفی و مهار پنالتی‌های حساس در آن رقابت‌ها سند قهرمانی امیر قلعه‌نویی (مربی سوم فصل هفتم استقلال) در جام حذفی 87-86 را امضا کرد.

طالب‌لو و قهرمانی دوم لیگ برتر
وحید در فصل هشتم زیر نظر حمید بابازاده دوران اوج خود را پشت سر می‌گذاشت. طالب‌لو آن سال با سیستم 2-5-3 امیر قلعه‌نویی که مطلوب نوع بازی وحید هم هست، به راحتی روی خط دروازه‌اش ایستاد و به پشتوانه مدافعان بلندقامت استقلال با کمترین گل خورده در جمع تیم‌های لیگ برتری، عنوان بهترین دروازه‌بان را از آن خود و تیم قهرمان لیگ هشتم کرد. او لقب طالب‌لوی کاسیاس را نیز در این سال‌ها از هواداران تیمش هدیه گرفته بود.

داربی نباز...
او در طول تمام سال‌های حضورش در استقلال هرگز به پرسپولیس نباخت، مگر در داربی که کریم باقری شوت سرکشش را روانه دروازه وحید کرد. او تا پیش از آن هرگز برابر رقیب سنتی نباخته بود و پس از آن شکست بود که طلسمش شکست و این رکورد را از دست داد.
حوله آبی...!
یادش به خیر آن روزها که وحید طالب‌لو با قرآن کوچکی که درون حوله آبی رنگش بود به درون چارچوب دروازه استقلال می‌رفت و با اعتماد به نفسی که از آن حوله و محتویاتش به دست می‌آورد، از دروازه تیم محبوب 20 میلیون هوادار ایرانی حراست می‌کرد. حوله‌ای که گرچه بارها برایش هم دردسرساز شد و خیلی‌ها به خود اجازه دادند که نسبت به آن و محتویاتش مشکوک شده و حرف از جادو و جنبل مطرح کنند. حتی یکی از ناظران فدراسیون هم بدون اجازه و به سفارش پرسپولیسی‌ها به آن حوله دست زد و پس از بازرسی محتویات آن اعتراف کرد که جز قرآن، چیزی درون آن نبوده است.

حوله‌ای که باعث شدت گرفتن اختلاف میان او و رحمتی هم شد. آنجا که سیدمهدی پس از شکست سپاهان در تهران برابر استقلال، آن حوله را طلسم دروازه طالب‌لو خطاب کرده و کار به شکایت وحید از رحمتی کشیده شد.
عروسی‌اش آمد نداشت!
اوایل فصل دهم لیگ برتر بود که خبر ازدواج رسمی و برگزاری مراسم عروسی طالب‌لو منتشر شد. مراسمی که نزدیک به برگزاری داربی لو رفته بود و محمد محمدی هم به بهانه بیماری همسرش از حضور در آن مراسم سر باز زد. طالب‌لو البته پس از آن شب رویایی فقط یک روز در تمرینات غیبت کرد و با توجه به در پیش بودن بازی‌های صبای قم و پرسپولیس با قدرت در تمرینات حاضر شد، اما مظلومی هرگز به او اجازه بازی نداد و برابر صبای قم و پرسپولیس از محمدی استفاده کرد. این اتفاق البته در دور برگشت هم رخ داد و باوجود درخشش طالب‌لو در هفته‌های ماقبل داربی 70 در لیگ برتر و مسابقات لیگ قهرمانان آسیا، باز هم محمدی برابر صبای قم و پرسپولیس به میدان رفت. حالا هم هنوز طالب‌لو به اولین سالگرد ازدواجش نرسیده است که حکم اخراجش از استقلال را کف دستش گذاشته‌اند. قدیمی‌ترها در این قبیل موارد می‌گویند قطعا صلاح طالب‌لو در این بوده است و از قسمت صحبت به میان می‌آورند.
استخاره می‌کند
وحید طالب‌لو روز گذشته با معاونان باشگاه استقلال دیدار کرد و پس از دریافت برگه تسویه‌حساب و تمام مطالباتش از استقلال قراردادش با این باشگاه را پس از 10 سال حضور مداوم فسخ و خداحافظی کرد. در آخرین لحظات حضور وحید در باشگاه، وقتی از سوی اعضای آن در موردتیم فصل بعدش مورد سوال واقع شد، حرفی از تیمی نبرد و فقط گفت که قصد دارد برای انتخاب تیم جدیدش استخاره کند و ببیند که قرآن در این‌باره چه می‌گوید


حوادث هفته های اخیر در خصوص تعرض به دختران و زنان در چند شهر ایران، اگرچه از جنبه امنیتی و لزوم افزایش و استمرار امنیت اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت، اما هیچ کس نپرسید این فجایع از کجا نشات می گیرد و چه می شود که اخبار مکرر از تجاوز و رفتار منافی عفت عمومی در رسانه ها منعکس می شود، برخوردهایی شدید یا خفیف صورت می پذیرید و مجدداً این سیکل تکرار می شود؟

اگرچه تلاش می شود همه ابعاد جامعه عالی و در مسیر تعالی به نمایش گذاشته شود اما آمارها و واقعیت هایی که مردم هر روز با آن سر و کار دارند، نگاه متفاوتی با فضای رسمی دارد و بعضاً آمارها و اعداد رسمی هم به شکلی است که تلخی را روایت می کند؛ آمارهایی که اگر در کنار هم گذاشته شود، یک آینه تمام نما از شرایط اجتماعی را به نمایش می گذارد و نشان می دهد اوضاع تا چه حد در مرحله هشدار قرار دارد. بر این اساس، «آینده» برای جلوگیری از اطاله کلام به هفت مصداق پررنگ اجتماعی به عنوان صغرای این استدلال و نتیجه گیری نهایی به عنوان کبری این بحث کاملاً منطقی اشاره می کند.


1- جدایی زوجین

الف- آمار بالای طلاق و انگیزه های جنسی؛ در یازده ماهه سال 1389 تعداد 812هزار و 397 واقعه ازدواج به ثبت رسیده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود یک درصد افزایش داشته است و در مقابل تعداد 124هزار و 741 واقعه طلاق به ثبت رسیده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل 8.8 درصد افزایش داشته است. در واقع می توان گفت به ازای هر شش و نیم ازدواج یک طلاق صورت پذیرفته و آمار بیش از 15 درصدی طلاق به چشم می خورد که حکم یک فاجعه را دارد و دیگر نمی توان کشورهای اروپایی را به عنوان محلی که بنیان های خانواده شان سست تر از ماست، مورد اشاره قرار داد و اگر این آمار را به طلاق هایی که ثبت نمی شود و مردان و زنان به واسطه کودکان از هم جدا زندگی می کنند و در ادامه به آن اشاره می شود، قطعاً این رقم از مرز 25 درصد عبور می کند.

در بررسی های خبرنگار آینده، مشکلات اقتصادی و بعد امکان تامین خانواده توسط مرد و اعتیاد دو محور عمده طلاق هاست؛ اما محور دیگر که همواره توسط زوجین بیان می شود، "تفاهم" است. بررسی ها نشان داده زوجین در دادگاه ترجیح می دهند از باز کردن این مسائل نزد قاضی پرهیز کنند و بخش قابل توجهی از طلاق ها که تحت این عنوان، به صورت توافقی گرفته می شود، به واسطه عدم تفاهم عاطفی یا جنسی و عدم رضایت یک یا هر دو طرف از یکدیگر است که در نهایت باعث شده یک یا هر دو طرف در پی شریک دیگری باشند و برای جلوگیری از مشکلات بعدی، به صورت رسمی از همسرانشان جدا شوند.

ب- طلاق عاطفی؛ بسیاری از زوجین ترجیح می دهند برای جلوگیری از ایجاد مشکلات برای فرزندانشان به شکل رسمی از هم طلاق نگیرند اما از هم جدا زندگی می کنند و چه بسا مرد و زن با حفظ حریم شرعی یا عدم حفظ حریم ارتباطاتی نیز داشته باشند. این جدایی توافقی یا طلاق عاطفی عموماً در راستای حمایت از فرزندان دوره طولانی نمی انجامد و به واسطه فشار روحی که به زوجین وارد می شود، معمولاً یکی از دو طرف پس از مدتی خواستار طلاق قطعی می شود و اینچنین رشد آمار طلاق که دیگر قبحش در جامعه بسیار کاسته شده، شتاب بیشتری خواهد گرفت.

در جدایی توافقی برخلاف طلاق، مشکلات اقتصادی و اعتیاد نقش کمرنگ تری دارند و در این سبک جدایی غیررسمی که عمدتاً میان طبقه روشنفکر و تحصیل کرده مشاهده می شود و حتی بعضاً زوجین برای راحتی فرزندان در دو واحد یک آپارتمان زندگی می کنند، عمدتاً بر محور همان عدم تفاهم ها و نظایر این است که باز هم عدم تفاهم جنسی نقش قابل توجهی ایفا می کند که میزان دقیق این نقش حتی از طریق آمارهای محرمانه و بدون نام نیز قابل تشخیص نیست، چرا که بسیاری از اشخاص حتی در این آمارهای بدون نام هم ترجیح می دهند مشکلات شخصی شان را مورد تایید قرار ندهند و همواره آمارها با واقعیت فاصله فراوانی دارد.

2 خیانت متقابل زوجین

الف- خیانت مردان به زنان؛ این مسئله که به جز بحث شرعی صیغه موقت و دائم و اختیار زوجه دیگر بوده و منظور همان اعمال منافی عفت است، همواره رخ می داده و مسئله تازه ای نیست. عدم تامین مردان از سوی زنان و تنوع طلبی مهم ترین دلایل رقم خوردن چنین رفتارهایی است که البته آمارهای مشخصی در خصوصش وجود ندارد و عموماً متاسفانه در دایره پژوهش های اجتماعی تعریف نمی شود و طبیعتاً امکان کارشناسی کاملاً دقیق آن نیز به دلیل عدم وجود اعداد قابل اعتنا وجود ندارد.

ب- خیانت زنان به مردان؛ آنچه بیش از خیانت مردان در جامعه اسلامی خطرناک است، خیانت زنان به مردان است که متاسفانه وسعت یافته و تنها در مواردی علنی می شود و در بسیاری از این موارد نیز، مرد ترجیح می دهد با جدایی، غائله را ختم کند و در اندک مواردی قضایی می شود. به جز بحث های عدم تامین زنان از سوی مردان و تنوع طلبی، در بررسی های میدانی مواردی مشاهده شده که  لجبازی نسبت به خیانت مرد جزو انگیزه های زنان بوده که چنین رفتارهایی حقیقتاً خطرناک است.

3- افزایش آمار ابتلا به ایدز از طریق تماس جنسی

مهم‌ترین علل ابتلا به ایدز که از سال 65 به این سو ثبت شده، وسایل مشترک در مصرف مواد مخدر 69/7 درصد، رابطه جنسی 9/8 درصد، دریافت خون و فرآورده‌های خونی 1/1 درصد و انتقال از مادر به کودک 0/8 درصد بوده است که راه انتقال در 18/6 درصد از این گروه نیز تاکنون نامشخص مانده است. در مقایسه این آمار با مواردی که ابتلای آنان به ایدز در سال 1389 گزارش شده است، اعتیاد تزریقی 66/2 درصد، برقراری روابط جنسی 20/8 درصد و انتقال از مادر مبتلا به کودک 7/2 درصد را تشکیل داده و در 10/3 درصد از موارد شناسایی شده در این سال راه انتقال نامشخص بوده است.

با مقایسه این آمار کاملاً مشخص است که سهم انتقال ایدز از طریق تماس جنسی، آن هم در آمارهای کاملاً رسمی با رشد بیش از 100 درصدی همراه شده که با این حساب قطعاً در عمل آمار انتقالهای جنسی بیش از این است. این آمارها نشان می دهد به همان میزان که با قراردادن سرنگ در اختیار معتادان، تلاش ها برای کنترل انتقال ایدز از طریق سرنگ مشترک کاهش می یابد، فعالیت های جنسی خطرناک که بخش اعظم آن در قالب روابط جنسی با فاحشه ها جای میگیرد، افزایش یافته و متاسفانه عدم ارائه آمارهای دقیق که به علت عدم امکان آمارگیری دقیق از فاحشه ها به دلیل جرم بدون فعالیت های این دسته، باعث شده نتوان ارزیابی دقیقی در این بخش نیز داشت اما قابل پیش بینی است که همچنان درصد مبتلایان به ایدز از طریق تماس جنسی افزایش یابد.

4- کاهش قبح رفتارهای جنسی پرخطرتر در نسل جوان

متاسفانه برخورد با مظاهر جنسی در سطح جامعه بعضاً به صورت مقطعی انجام می شود. اما زیر پوست شهر، اتفاقاتی رخ می دهد که برخورد با آنها به سادگی برخوردهای علنی نیست و یکی از دلایل وقوع این رفتارها نیز اتفاقاً همین برخورد با مظاهر علنی است. به عنوان مثال وقتی دختری مشاهده کند امکان گفت و گو با یک پسر در سطح شهر و اماکن عمومی یا دانشگاه ندارد، درخواست پسر برای حضور در محیط های بسته همچون منازل که از انظار عمومی دور است را بیشتر می پذیرد و عملاً زمینه وقوع مسائل بعدی اینچنینی فراهم می شود.

در کنار این رویکرد که نشان می دهد در قبال برخورد با منکر باید چه میزان دقیق و حساب شده و غیراحساسی برخورد کرد، متاسفانه قبح برخی رفتارهای جنسی در سطح جوانان مجرد و به خصوص دختران ساکن شهرهای بزرگ به خصوص پایتخت در حال ریختن است و به همین دلیل گروه وسیع تری از دختران به این رفتارها به عنوان یک اتفاق و رفتار معمولی نگریسته، گرایش نشان داده و تا نقطه ای پیش می‌روند که «آینده» برای جلوگیری از قبح شکنی بیشتر از آنچه در سال های اخیر رخ داده، از باز کردن جزئیات و حدود و وسعت رفتارهای جنسی مورد اشاره پرهیز می کند اما قطعاَ بخش اعظمی از خوانندگان به آنچه در حال وقوع است، اطلاع مکفی دارند. در این زمینه البته دسترسی آسان به شبکه های خاص ماهواره‌ای نیز در تحریک جوانان در این زمینه بی تاثیر نیست.

5- افزایش خانه های مجردی

ذهنیتی که در سال های دور از خانه مجردی وجود داشت، مربوط به بخشی از پسران متمولی بود که جدا از خانواده زندگی می کنند و به دلیل برخورداری از تمکن مالی، دارای یک واحد آپارتمان خریداری شده جدا هستند. بعدها خانه های دانشجویی که توسط یک یا چند دانشجو به صورت مشارکتی اداره می شد نیز به عنوان یکی از مصادیق خانه های مجردی در نظر گرفته شد. حالا چند سالی است این تعاریف وسعت یافته و بسیاری از دختران نیز به محض برخورداری از شغل و توان مالی ساز استقلال می زنند و انگار دیگر اقتدارهای گذشته پدر خانواده نیز بنا به شرایط اجتماعی کاهش یافته و بسیاری از ایشان این استقلال عمل را می یابند.

شواهد نشان می دهد اتفاقات خوبی در بلندمدت نمی افتد و دختران مجرد که نیازهای عاطفی بیشتری نسبت به پسران داشته و پس از استقلال، از عاطفه پدر و مادر نیز کمتر برخوردارند، امکان گرفتاری شان در مسائل جنسی خارج از چهارچوب که ابتدا عمدتا به قصد برخورداری از یک همدم و پر کردن خلاهای عاطفی شان افزیش می یابد و تجربه نشان داده وقتی موانع اولیه دختران برای رفتارهای جنسی برطرف شود، به داشتن شریک جنسی عادت می کنند و مفاسدی بروز می کند که در حریم های شخصی است و به همین دلیل هیچ گاه ابعادش مشخص نمی شود و در این بخش نیز تعریف سازوکار دشوار است، چرا که نمی توان برای جلوگیری از چنین وقایعی در قانون آورد که به دختر مجرد ملک فروخته نشود، همان طور که اتاق هتل اجاره داده نمی شود.

6- فروش سرسام آور محصولات جنسی مصنوعی

آدمک های جنسی، آلات تناسلی مصنوعی، داروهای محرک جنسی و بسیاری از محصولاتی که در حال ارائه است و عمدتاً با توزیع کنندگانشان برخوردهایی صورت پذیرفته، بیشتر مورد استفاده گروهی از مردم و به خصوص جوانان است که به دلایل مختلف امکان انجام رفتارهای جنسی مشروع و معمول را ندارند و یا از معذوراتی در این زمینه برخوردارند که ایشان را به این سمت گرایش داده است. فروش وسیع و البته گران قیمت این وسایل از مجاری غیرقانونی که از استانداردهای مشخصی هم برخوردار نیست، با چندان گردش مالی سنگینی روبرو بوده که علی رغم برخوردهای جدی با فروشندگان این وسایل، همچنان عرضه این وسایل قابل ملاحظه بوده و این به واسطه همین میزان تقاضا است.

7- از مزاحمت های خیابانی تا تجاوز و تعرض به نوامیس

اگرچه عدم برخورداری از پوشش مناسب و آرایشهای محرک باعث می شود بانوان بیشتر در معرض متلک های خیابانی قرار گیرند، اما این متلک ها صرفاً شامل حال بدحجابان نمی شود و حتی دختران چادری نیز که از چهره نیکویی برخوردارند با متلک ها و ترمزهای گاه و بی گاه خودروهای شخصی مواجه می شوند. البته جمعیت جوانی که با خرید خودرو، به این رفتار به عنوان یک تفریح ادامه می دهند، رو به افزایش است و انتقال تعدادی ماشین به قصد تنبیه مزاحمین به پارکینگ نیز عملاً تاثیر خاصی در کاهش چنین رفتارهایی نداشته است و حتی عکس این موضوع نیز به خصوص از سوی زنان بیوه جوان شکل گرفته که تحت عنوان "پسربازی" خوانده می شود!

البته کاش مزاحمت ها برای بانوان به همین بخش ختم می شد و تعرضات جنبه کلامی داشت و به مرحله فیزیکی نمی رسید. اما حوادث هفته های اخیر نشان داد این حوادث همچنان وجود دارد و تعدادش نیز قابل ملاحظه است که البته اتفاق تازه ای نیست. اما آنچه هشداردهنده است، دستگیری برخی متجاوزین به نوامیس است که یا پیش از این جرمی مرتکب نشده و یا جرایم کوچکی در سوابقشان وجود داشته که در سنین جوانی به چنین اعمالی دست زده اند، حال آنکه در سال های دور متجاوزین اشخاصی با سوابق طولانی بوده و تقریباً قریب به اتفاق موارد، در زمره اراذل طبقه بندی می شدند و این اتفاقی است که باید جدی اش گرفت.

اینها هفت مصداقی بود که بخش قابل توجه و معناداری از جامعه به انحاء مختلف با آن مواجه بوده و هستند و در قبالش واکنش های متفاوتی اتخاذ شده است. برخی خواستار برخورد همه جانبه، به سبکی که روزگاری در کمیته انقلاب اسلامی پیگیری می شد، هستند و برخی حریم خصوصی را در اولویت قرار داده و تاکید می کنند برخورد چکشی منجر به نادیده گرفته شدن حریم خصوصی شده و در نهایت هدف اصلی، تحت الشعاع قرار می گیرد و نمی توان به زور مقابل این رفتارها را گرفت که البته منطقی تر به نظر می رسد، کما اینکه خاطره خوشی نزد جوانان آن دوران از برخی تندروی ها در قالب کمیته پیرامون رفتارهایی که امروز اتفاقاً جزو مشروعات قرار دارد، قابل ذکر نیست.

با این حال نمی توان چشم بر روی واقعیت های جامعه بسته و سکوت کرد تا جامعه به لحاظ اخلاقی با مفاسد بیشتری روبرو و بنیان خانواده ایرانی سست تر از این شود و با گذر آمار طلاق از مرز 30 درصد، به نقطه ای برسیم که جامعه شناسان جهان برای مثال یک خانواده سست بنیاد، از خانواده ایرانی نام ببرند!

متاسفانه سکوت در برابر این اتفاقات و بهشت نشان دادن مملکت توسط عده ای به گونه ای بوده که به زعم برخی پرداختن به این اتفاقات نگران کننده،  ضربه به مملکت تلقی شود. با این حال «آینده» این پرونده را با ارائه برخی آمارها که بخشی از آنها کاملاً رسمی اعلامی شده و دیگر موارد نیز برای عموم جنبه عینی دارد، از مسئولان درخواست می نماید به جای آنکه تلاش کنند این مسائل در پستوها برود و حتی با تبلیغ کاندوم در داروخانه ها برخورد شود، در پی آسیب شناسی و ارائه راهکارها باشند.


ایده اولیـه برنامه نود،از هنگامی شکل گرفت که چند نوار از برنامـه‌ای بـه ‌نـام مسـابـقـه روز توسط یکی از همکارانم به دستم رسید. در این برنامه، با حضور یک مجری و دو کارشناس، شنبه ها که لیگ برتر فوتبال انگلستان برگزار می‌شد، چند بازی تحلیل می‌شد. البته این برنامه به داوری نمی‌پرداخت؛ افزون بر این که از میان بازی‌های لیگ، بیشتر بازی‌های استقلال و پرسپولیس دیده می‌شد و در مورد سایر بازی‌ها فقط در روزنامه‌ها می‌خواندیم که گلهای این تیم یا آن تیم را چه کسی زده است، تصمیم ‌گرفتیم صحنه‌های مهم و گل‌های همه بازی‌های لیگ را در مجموعه‌ای مثلاً نـود دقیقه‌ای بررسی کنیم...

این نخستین گفت وگو با عادل فردوسی‌پور درباره برنامه موفق نـود است که یازده سال پیش انجام دادم و در ماهنامه فیلم چاپ شد. شاید آن سال خود فردوسی پور هم پیش بینی نمی کرد برنامه اش دوازده سال ادامه پیدا کند و به یکی از برنامه های پرطرفدار تاریخ تلویزیون تبدیل شود.

تا پیش از برنامه نـود، فوتبال ایران به این شکل جدی و تحلیلی در برنامه‌های تلویزیونی ارزیابی نشده بود؛ هرچند مسابقه‌ها پخش می‌شد و در برنامه‌های گوناگون، گفت‌وگوهایی هم صورت می‌گرفت. نـود برنامه جذابی است که با دعوت از داوران با سابقه، داوری در فوتبال ایران را نیز بررسی و نقد می‌کند؛ کاری که نه تنها باعث شده داوران در کار خود دقت و وسواس بیشتری به خرج دهند، بلکه بینندگان را نیز با قوانین فوتبال بیشتر آشنا کرده است. نود به دلیل وجه آموزشی‌اش، آگاهی رسانی، زنده بودن برنامه و البته اجرای بسیار گرم و مسلط عادل فردوسی‌پور ـ که ثابت کرد تنها گزارشگر توانایی نیست ـ علاقه‌مندان فوتبال را تا پاسی از شب، مانند یک بازی حساس تا دقیقه نـود و گاهی هم وقت اضافه با خود می‌برد.

برنامه نود چگونه شکل گرفت؟
ایده اولیـه پیش از لیگ سـال گذشته شکل گرفت که چند نوار از برنامـه‌ای بـه ‌نـام مسـابـقـه روز (Mach of the Day) توسط یکی از همکارانم به دستم رسید. در این برنامه، با حضور یک مجری و دو کارشناس، شنبه شب‌ها که لیگ برتر فوتبال انگلستان برگزار می‌شود، چند بازی تحلیل می‌شد. البته این برنامه به داوری نمی‌پرداخت. ضمناً این حقیقت که از میان بازی‌های لیگ، بیشتر بازی‌های استقلال و پرسپولیس دیده می‌شد و بقیه بازی‌ها هم اگر پخش می‌شد در کم‌بیننده ترین ساعت‌ها بود، انگیزه دیگری برای ساخت این برنامه بود.

درباره این بازی‌ها فقط در روزنامه‌ها می‌خواندیم که گل‌های این تیم یا آن تیم را چه کسی زده است. پس تصمیم ‌گرفتیم صحنه‌های مهم و گل‌های همه بازی‌های لیگ را در مجموعه‌ای مثلاً نـود دقیقه‌ای بررسی کنیم. به مسأله‌ داوری هم خیلی علاقه‌مند بودم و برنامه این گونه شکل گرفت. البته به هنگام آغاز برنامه؛ مدیر گروه آقای هاشم رضایت بودند و به همراه آقای صافی، مدیر شبکه حمایت‌های بسیاری کردند. پس از آقای رضایت، از سوی آقای محمود الله‌وردی به عنوان مدیر گروه نیز حمایت فراوانی شد و سپس آقای زمانی هم کمک‌های بسیاری کردند.

دوست داشتم برنامه نـود بتواند راحت انتقاد کند، با صراحت بگوید، فلان بازیکن بد بازی کرد یا دیگری خوب بازی کرد و ... در برنامه‌های دیگر مثلاً می‌گفتند برخی از داوران یا بازیکنان ضعیف کار کردند، ولی می‌خواستم در این برنامه درباره این مسائل خیلی شفاف صحبت کنیم. البته در همین برنامه هم عده‌ای به دلایلی از کسی نام نمی‌برند و راحت انتقاد و بحث نمی‌کنند یا در داوری با یکدیگر تعارف می‌کنند. حتی بعضی از میهمان های برنامه، گاه خطاهای فاحش و روشن داور را نادیده می‌گیرند یا بر آن صحه می‌گذارند.

برای همین تلاش داریم از این گروه کارشناسان کمتر دعوت کنیم. از همان اول هم نمی‌خواستیم نـود برنامه‌ای صرفاً آموزشی باشد که متلاً سیستم‌های فوتبال را در قالب یک برنامه آموزشی مستقیم ارایه دهد.

البته بخشی هم داشته‌ایم که آقای چراغپور، تخته سیاه آورد و درباره فوتبال صحبت کرد و اتفاقاً از آن‌جا که مدت آن نزدیک ده ‌دقیقه بیشتر نبود، بسیار مؤثر هم واقع شد. حجم آموزش مستقیم در چنین برنامه‌ای نباید بیش از این باشد. به هر حال نـود برای بیننده‌ای که چیز زیادی از فوتبال نمی‌داند، می تواند آموزشی باشد، ولی شاید به بیننده‌های حرفه‌ای چیزی یاد ندهد. البته سخنان کارشناسان واقعاً برای خود من که آموزنده است و از طرفی فکر می‌کنم نود در زمینه داوری خیلی مفید بوده و خیلی‌ها را با قوانین داوری آشنا کرده است، به ویژه که خیلی‌ها حتی قوانین مربوط به آفساید و خطا را هم نمی‌ دانستند.
مردم می‌گویند که این برنامه، دانش آن‌ها را در زمینه داوری گسترش داده است.

آیا بازتاب برنامه را در استادیوم و در میان بینندگان هم دیده‌اید؟
البته هنوز هم برخی تماشاگران، اگر داور نظری خلاف میل آن‌ها بدهد، اعتراض می‌کنند. اگر ده سال هم برنامه نود پخش بشود، گمان نمی‌کنم بتوان این فرهنگ نادرستی را که متأسفانه جا افتاده، اصلاح کرد، ولی مثلاً در مورد آفساید، واین‌که هر توپی که در محوطه جریمه به دست برخورد کند، پنالتی نیست، اعتراض‌ها کمتر شده است.

نـود چه تأثیری در داوری‌ها داشتـه است؟
هم تأثیر مثبت و هم تأثیر منفی. تأثیر مثبتش این بوده که تا کنون به‌ جز ناظر بازی که به داور امتیاز می‌داد، هیچ کس کار او را زیر ذره‌بین نمی‌گذاشت، ولی حالا حواس خود را بیشتر جمع می‌کنند تا با دقت قضاوت کننـد، اما نکته منفی که خود داوران می‌گوینـد، این است که اضطراب حاصل از وجود ذره‌بینی به نام نـود در برخی داوران، به اندازه‌ای است که نمی‌توانند با آسودگی و به درستی بازی‌ها را قضاوت کننـد. می‌گوینـد این اضطراب حتی از دلهره یک بازی حساس هم بیشتر است! البته فکر می‌کنم این احساس در دراز مدت، جای خودش را به قضاوت‌های خوب و دقیق بدهد.

یکی دیگر از نکته‌های مثبت بررسی داوری‌ها هم این بوده، پیشتر که همه بازی‌ها دقیقاً دیده نمی‌شد، خیلی از تیم‌ها باخت خود را گردن داور می‌انداختند و حتی اگر داور خوب هم قضاوت کرده بود، برخی مسائل مبهم باقی می‌ماند، ولی حالا دیگر این‌ گونه نیست.

بررسی کیفیت داوری در بازی‌های خارجی را که می‌تواند خیلی آموزنده باشد در برنامه نمی‌گنجانید؟
فعلاً موضوع این برنامه فوتبال ایران است. البته وقتی جام ملت‌های اروپا در جریان بود، این فکر به ذهنم رسید، ولی تراکم بازی‌های لیگ، فرصت پرداختن به این موضوع را نداد؛ با این‌که خودم به این موضوع علاقه‌مند هستم.

گاه به هنگام پخش تصاویر مربوط به داوری، هنوز بحث درباره صحنه‌ای تمام نشـده، صحنه بعدی می‌آید و شمـا اصرار می‌کنید که صحنه جدید بررسی شود. در این ‌باره نمی‌توان کاری انجام داد؟ مثلاً تصویر را نگه داشت یا تکرار کرد؟

این یکی از مشکلات ماست. هر تصویر را چندبار تکرار می‌کنیم و به کارشناس هم می‌گوییم صحبت‌هایش را طوری تنظیم کنـد که تا پخش تصویر جدید، صحبت درباره صحنه قبل تمام شده باشد، اما این مشکل همچنان هست و برای کارگردان پخش مشکل درست می‌کند؛ البته ایشان همکاری خوبی با برنامه دارد و گاه این صحنه‌ها را تکرار هم می‌کند.

بازی‌های قدیمی را نیز می‌توان بنا به روال خاص و منطقی در برنامه نمایش داد و حتی با مرور آن‌ها، سیر و روند موضوع خاصی در فوتبال ایران را بررسی کرد؛ مثلاً مسألـه حضور مربی خارجی، افزون بر اینکه کیفیت برخی از این بازی‌های قدیمی هم خیلی پایین است.

اگر این کار امکان داشت، خیلی هم خوب بود، ولی متأسفانه ما نوار همه بازی‌ها را در آرشیو نداریم. البته می خواهیم بازی‌های پرسپولیس و استقلال در دهه 1360 را به شکل منظمی پخش کنیم. دلیل نامطلوب بودن تصویر برخی بازی‌ها هم کیفیت پایین‌ نوارهاست و بعضی هم موقع تبدیل کیفیت خود را از دست می‌دهند. بررسی‌ موضوع‌های خاص، به شکل مورد نظر شمـا، هم وقتی می‌توانـد ممکن باشـد که در لیگ بازی نیست و زمـان کافی داریم. البته تا کنون هم در مورد مسائل خاصی مثل انتقال بازیکن به خارج و مسائـل باشگاه‌داری و ... برنامه‌هایی داشته‌ایـم.

زمـان برنامه را نمی‌توان بیشتـر کـرد؟ حتی گاهـی بخشـی را ناتمام رهـا کرده‌اید، و وقت‌های اضافه را نگرفتـه‌ایـد؟
وقت‌های اضافه را هم گرفته‌ایم و برنامه همیشه نود دقیقه نبوده است. در برنامه‌ای که آقای طالبی حضور داشت، نزدیک 25 دقیقه به زمـان برنامه اضافه کردیم. اگـر هم بحثی ناتمام مانده مثلاً به این دلیل بوده که با کسی تماس گرفته‌ایم و صحبتش را جمع‌و‌جـور و موجـز بیان نکرده و زمـان زیادی گرفته است. هرچه هم به ساعتم نگاه کرده‌ام فایده‌ای نداشتـه! هرچند برنامه زنده است، از پیش همه‌ چیز را تنظیم کرده‌ایم. فقط گاهی مسائل ناخواسته‌ای پیش می‌آید و ضمناً زمان ما حتی با احتساب وقت اضافه هم محدود است. سعی کرده‌ایم اگر بحثی ناتمام مانده، در برنامه بعدی، حتی با کارشناسی دیگر، آن را به سرانجام برسانیـم.

چـرا از نویسندگـان مطبوعات ورزشی کمتر استفاده کرده‌ایـد؟
شاید فرصت پیش نیامده. البته فکر می‌کنم مردم بیشتر دوست دارند مسائل فوتبال را از زبان فوتبالیست‌ها و مربیـان بشنونـد، چون با آنهـا بهتر ارتباط برقرار می‌کننـد. به هر حال، قطعـاً دعوت از نویسندگـان ورزشی باید بیش از این باشـد.

کارشناسـان برنامه را بر چه اساسـی انتخاب می‌کنیـد؟
تلاش داریم از کسانی دعوت کنیم که ترجیحاً عملکرد مشخصی در فوتبال دارند، یعنی در چند سال اخیر، به عنوان بازیکن یا مربی، در فوتبال حضور داشته‌اند و ضمناً به لحاظ اخلاقی هم ویژگی های مثبتی داشته‌اند.


گاهی با شخصی تماس می‌گیرید، ولی تماس برقرار نمی‌شود. آیا نمی‌توان از قبل قضیه را هماهنگ کـرد؟
بعضی مسائل واقعاً در دقیقه نود اتفاق می‌افتـد، اما معمولاً هماهنگی انجام می‌شود. مثلاً در مورد برخی از داوران، با این‌که بعد از ظهر همان روز با آنها هماهنگ کرده‌ایم، ولی شب تلفن را جواب نمی‌دهند. کلاً احسـاس می‌کنم به تازگی به آن‌هـا توصیـه شـده با نـود صحبـت نکننـد.

آیا تا کنون با کارگردان‌هایی که مسابقه‌های فوتبال را پوشش می‌دهند، جلسه‌ای داشته‌ایـد در این ‌باره که مثلاً دوربین‌ را جای خاصی بگذارند یا تعداد دوربین‌ها بیشتر شـود؛ یعنی با آن‌ها هماهنگ‌تر باشیـد؟

نه، صحبتی نبوده، اما مکان‌هایی که می‌توان دوربین را در آن‌هـا مستقر کرد، محدود است، وگرنـه خودشـان هم خیلی دوست دارند که مثلاً دوربینی از زاویـه سرپاییـن، خط آفسایـد را بگیـرد.

برای اینکـه برنامه به ورطه تکـرار نیفتد چه فکـری کرده‌ایـد؟
همه سعی‌ام این بوده که برنامه یکنواخت نشود. مثلاً امسـال نمایش بازی‌های قدیمی را در برنامه گنجاندیم که بسیـار هم از آن استقبال شد.


با این‌که بخش چشمگیری از مخاطبان این برنامه دانش‌آموزان و دانشجویـان هستنـد، ولی برنامه خیلی دیر پخش می‌شود...

خیلی دوست دارم برنامه ساعت نه یا ده شب پخش شود، ولی این دیگر دست ما نیست، چون برنامه ریزی را شبکه انجام می‌دهد و برنامه طنز باید مثل همیشه ساعت ده تا یازده پخش شود. نمی‌توان ساعت پخش این برنامه را شنبه‌ها به ‌خاطر نـود تغییر داد. ضمـن اینکـه بنا بر برنامه، گزارش ورزشی هم پس از ساعت یازده پخش می‌شود.

صحبت و انتقادهای رودر رو که چند بار میان دست‌اندرکاران و صاحب‌نظران اتفاق افتاده، می‌تواند به بررسی کاملتر مسائل فوتبال کمک کنـد و در ضمن برنامه هم جذاب‌تر می‌شـود.

این نوع گفت وگوها جذاب و خوب است، به شرط آنکه به جنجال کشیده نشود و در صورت بروز جنجال تا سه ‌چهار هفته تلاش می‌کنم محتاط‌ تر باشم. البته برنامه زنده است و گاهی کنترل از دست مجری خارج می‌شود، ولی کارشناس، هر که باشد، نباید از حدی فراتر برود. تنش‌ها همیشه ناخواسته به وجود آمده؛ مثلاً هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم مکالمه آقایان عابدینی و باغمیشه به تنش کشیده شود، اما این اتفاق افتاد و درسی شد تا دیگر مربی و مدیر را در مقابل بازیکن قرار ندهیم. خوب نیست برخی حرمت‌ها شکسته شود. البته به این هم معتقدم که همین بازیکنان، باشگاه‌ها را به وجود می‌آورند.

عده‌ای می‌گویند نـود به فدراسیـون فوتبال در برنامه‌ریزی هایش خط می‌دهـد!
این‌ها فقط شایعه است و ما هیچ ارتباطی با فدراسیون فوتبال نداشته‌ایم و نداریم؛ البته گویا، تأثیرگذاری این برنامه موفق موجب ایجاد شایعه‌ها شده است


محمدتقی مصباح‌یزدی؛ چه آن روز که که در مدرسه حقانی «علی شریعتی» را محور التقاط پنداشته بود، چه دهه پیشین که محمد خاتمی و همفکرانش را در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه به اباهه‌گرایی متهم کرد و چه در گرماگرم رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری 84، اکبر هاشمی‌رفسنجانی را منحرف از اصول انقلاب قلمداد کرد و چه امروز که یاران احمدی‌نژاد را فراماسون نامید، معترض بود و بر مبنای اصول اعتقادی خود به جنگ آنان رفت. اما در این چرخش از شریعتی تا احمدی‌نژاد، ظرف انتقادی آیت‌الله تغییر کرده است.

چرخش اول: او پیش از انقلاب در اقلیت بود و همراه شاگردانش مجبور به کوچ از حقانی به موسسه «در راه حق» شد؛ آن زمان نظام اسلامی نبود، اسلام‌گراها هم هودار فردی بودند که او التقاطی می‌نامیدش. یعنی آیت‌الله در اقلیت مطلق بود و حاکم نبود. در دهه 70، به رویارویی با دولتی پرداخت که تربیون مقابله، از آن حکومت بود. این دوره، نظام اسلامی بود و بخشی از آنان او را پذیرفته بودند اما تیر گلایه‌های اعتقادی‌اش را به سوی دولت این نظام اسلامی هدف گرفته بود. در گام بعد نه‌تنها بخشی از نظام اسلامی را هدف گرفت بلکه از جریان دیگری جهت حضور در رقابت‌های انتخاباتی حمایت کرد (انتقاد از هاشمی و هواداری از احمدی‌نژاد). اما امروز به دنبال حذف جریان حاکم در دولت و رونمایی از جریانی آلترناتیو به نام «قرارگاه فرهنگی عمار» است. یعنی دیروز از جریان حاضر در انتخابات حمایت کرد اما امروز خود به دنبال جریان‌سازی سیاسی است.

چرخش دوم: آیت‌الله در مقابله با شریعتی فقط در میدانی به نام اعتقادات حاضر شد. اگرچه شریعتی پدر معنوی برخی جریان‌های انقلابی بود، اما او فقط در حوزه اسلام‌شناسی و مباحث تئوریک شریعتی منتقد بود و به جایگاه سیاسی‌اش اهمیت نمی‌داد. در برخورد با خاتمی او وارد حوزه‌ای فکری-‌سیاسی شد. از یک سو با باورهای روشنفکری دینی به مجادله پرداخت و از دیگر سو، نیروهای سیاسی این خط فکری در دولت را هم هدف گرفت. پس از آن، در انتقاد از هاشمی بیشتر انتقادات در حوزه سیاست کلان سیاسی تعریف شد و اما در زمان کنونی انتقادات در حوزه سیاست خرد علیه بخشی از دولتمردان اختصاص یافت.

برآیند کنونی: امروز هم میدان انتقادات در درون قدرت است و هم محتوای انتقادات سیاسی ناب است؛ اگرچه ریشه‌های اعتقادی را در لایه‌های آن می‌توان دید. امروز جریان آیت‌الله دیگر فقط در زمین فکری تعریف نمی‌شود، دیگر بیرون از قدرت نیست، دیگر از جریانی غیر وابسته به خود، حمایت نمی‌کند، بلکه خود وارد عرصه سیاست شده؛ آن هم در بطن قدرت و در نقش نیروساز رخ‌نمایی کرده است. انتقادات کنونی آیت‌الله و هوادارنش از دولت احمدی‌نژاد از این روست که دیگر این جریان خود می‌خواهد هم مولد تئوری باشد، هم نیروی سیاسی بسازد و قدرت را در اختیار گیرد.

آسیب‌شناسی: آیت‌الله محمدتقی مصباح‌یزدی آن هنگام در اوج  قرار گرفت که بار محتوای کلام او در نقد روشنفکری دینی، سکولاریسم، پلورالیسم، آزادی و ... دیده شد و او را در مقام پدر معنوی منتقدان اصلاحات قرار داد. اما امروز نقد آیت‌الله در هاله‌ واژگانی همچون فراماسون، مکتب ایرانی، هواداران رمالی و مرتاض‌گرایی و ابلیس‌گرایی قرار گرفته است و چون جریان حاکم در دولت جزئی از اصولگرایان است و مرزبندی‌ها در هم آمیخته، جایگاه ایدئولوگی‌اش متزلزل شده است. پاشنه آشیل جریان آیت‌الله مصباح‌یزدی آن زمان بود که از جریان سیاسی در انتخابات حمایت کرد و خود را در جایگاه پدر معنوی دولت قرار داد. امروز این جریان نه‌تنها از این روش تعدی نکرده و پشیمان نشده، بلکه گامی به جلو گذاشته است و خود به تربیت نیروهای سیاسی تاثیرگذار در بطن سیاست پرداخته است. (می‌توان به برگزاری اولین نشست قرارگاه فرهنگی عمار در موسسه آیت‌الله مصباح و سخنرانی او در این نشست اشاره کرد.)

این جریان فکری، زمانی می‌تواند جریانی زنده باشد که خارج قدرت قرار گیرد اما با حضور در قدرت باید در نقش توجیه‌گر عرض‌اندام کند که با رفتار تشکیلاتی این جریان سنخیت ندارد و آن را میرا می‌کند. شاید انتقادات آتشین آیت‌الله در روزهای گذشته به این دلیل او را در عرصه عمومی بار دیگر مطرح کرد که این اعتراض با رفتار همیشگی این جریان هماهنگ است. البته اگر قرارگاه عمار یا هر مجموعه برآمده از این جریان در عرصه انتخاباتی یا سیاسی حضور یابد، می‌توان از سال‌های پایانی این جریان خبر داد یا انشعاب‌های متعدی آن را بشکند. البته یک راه برای زنده ماندن این جریان فکری – سیاسی است و آن حضور مطلق آنان در قدرت است.


کمتر کسی تصور می‌کرد محمود احمدی نژاد که زمانی ورودش به عرصه رقابت برای ریاست جمهوری نهم، با "حملات افشاگرانه" همراه بود، در روزهای اخیر از "ضدحمله افشاگرانه" بهره ببرد.

احمدی نژاد در سال 88 وقتی پرچم ورود به میدان رقابت را بلند کرد، اولین حمله اش را با لیستی از آقازاده هایی آغاز کرد که به گفته او جزو مفسدان اقتصادی کشور محسوب می شدند. این لیست اگرچه هیچ گاه از جیب او بیرون آورده نشد، اما تا مدتها کارکرد خوبی برای پیشرفت او در میدان نبرد برای کسب کرسی عالی ترین مقام اجرایی کشور داشت.

بحث قاچاق سیگار و رشوه 5 میلیارد دلاری نیز اتفاق مشابهی بود که احمدی نژاد در سال 87 در قم درباره‌اش چنین گفت: «کسی هست که اگر من اشاره کنم شما می‌شناسید. دخانیات ما برای اینکه این شبکه را به هم بزند گفته است که آقا من امتیازات واردات سیگار به جای اینکه دست یک نفر باشد، آزاد می‌گذارم. هرکس می‌خواهد طبق مقررات و ضوابط بهداشتی و عوارض گمرکی سیگار وارد کند. کس دیگری هم آمده که حالا آدم به ظاهر سالمی است و گفته است من بدون قاچاق و تقلب و رشوه می خواهم سیگار وارد کنم.

آقایی که هنوز هم در یکی از مراکز است و زیاد هم مصاحبه می‌کند و ادعاهای خیلی گنده می‌کنه و تحلیل‌های عجیب و غریب، این آقا را صدا زده و گفته تو می‌خواهی سیگار وارد کنی؟ گفته بله. گفته است پنج میلیارد دلار باید بدهی به فلان آقا. گفته است برای چی باید بدهم؟ گفته مگر نمی‌خواهی سیگار وارد کنی؟ گفته بله می‌خواهم وارد کنم و عوارض قانونی را می‌پردازم و سیگار مورد قبول بهداشت را وارد می‌کنم. گفته است نخیر نمی‌شود تا تو این پول را ندهی امکان ندارد بتوانی سیگار وارد کنی. این فرد هم نپرداخته است.

رییس دخانیات آمد پیش من و گفت فلان آقا مرا صدا کرده و گفته چرا می‌خواهی به این فرد مجوز وارد کردن سیگار بدهی؟ تو حق نداری به این مجوز ورود سیگار بدهی. والا با تو برخورد می‌کنیم».

سخنان احمدی‌نژاد این بار نیز به رغم حمله شدید به مفسدان اقتصادی و اخلالگران در برنامه‌ها و سیاست‌های دولت، بدون معرفی اشخاص و گروه‌ها پایان یافت، در حالی که به نظر می‌رسد افکار عمومی، مردم و به ویژه حامیان دولت، منتظر معرفی این مفسدان و اخلالگران هستند.

یا مطرح کردن بحث مافیای مسکن توسط رییس دولت نهم درحالی بود که حتی وزیر مسکن و شهرسازی وی نیز از ماهیت این مافیا بی خبر بود و درباره صحت آن به خبرنگاران گفت: «هر شخصی چنین صحبتی را کرده، باید خود پاسخ دهد. من نمی‌‏دانم.»

در سالهای بعد هم این روند ادامه داشت تا نوبت به انتخابات سال 88 رسید. این بار احمدی نژاد صراحتا بدون آنکه بخواهد توضیح بیشتری بدهد، نام دو تن از بزرگان نظام و فرزندان آنان را برد و اتهاماتی را متوجه آنان کرد؛ اقدامی که امروزه از سوی قوه قضاییه و مقامات عالی نظام، نادرست و غیر قانونی و غیرشرعی دانسته می‌شود. با این حال، خواسته احمدی‌نژاد از این روش برآورده شد و وی شوکی که تامین کننده منافع رقابتی وی بود، به راه انداخت و سوار بر موج بلند شده، بالا رفت تا 4 سال دیگر جایگاه ریاست جمهوری را از آن خود کند. در دو سال گذشته نیز وی کماکان از این راهبرد برای پیشبرد اهداف خود بهره برده است.

یک نمونه آن مربوط به زمانی است که رییس دولت دهم اعلام کرد: «312 مفسد اقتصادی را به دستگاه قضایی معرفی کردم».

به نظر می رسید وی با این لیستی که گفت تقدیم قوه قضاییه کرده، ‌فراتر از حرف رفتار کرده و یک قدم در عرصه عملگرایی برداشته است. اما کمی بعد بنابر اعلام مقامات دستگاه قضایی دو نکته مشخص شد :‌
اول اینکه در این لیست هیچ اثری از نام متهمان پرونده موسوم به خیابان فاطمی، ‌وجود ندارد .

دوم : لیست مفسدان اقتصادی چیزی که عنوان می‌شود، نیست و بیشتر این افراد بدهکاران بانکی هستند که حتی بانک‌ها هم علیه آنان شکایتی را مطرح نکرده اند .



فروردین 90، زمانی برای تغییر تاکتیک
اما این تاکتیک محمود احمدی نژاد تا زمانی بود که موضوع استعفا و برکناری حیدر مصلحی و بازگشت وی با دستور رهبری رخ نداده بود. احمدی‌نژاد تا اوایل سال جاری از ابزار افشاگری بهره می برد و البته هنوز هم بهره می‌برد، اما نوعش تغییر یافته است. از 29 فروردین امسال او برای غلبه بر حریف به جای حملات افشاگرانه، مجبور به استفاده از ضدحملات افشاگرانه شده است.

تعریض به حساسترین نهادهای نظام از جمله شورای نگهبان در موضوع ادغامها، قوه قضاییه در سیاسی خواندن پرونده نزدیکان خود و سپاه پاسداران در موضوع اسکله ها، از جمله این موارد است.

بنابر آنچه که 11 تیر ماه به طور زنده از شبکه خبر صداوسیمای ملی پخش شد،‌ او در "همایش راهبردهای نوین در پیشگیری و مبارزه با قاچاق کالا و ارز" در باره واردات غیرقانونی به ایران چنین گفت: «تمام مرزهای غیرقانونی باید بسته بشود. مال فلان سازمان است، مال فلان نهاد است، مال فلان دستگاه است، هر کس یک جایی را سوراخ کرده است، برای خودش می برد و می آورد ... اگر کالایی امنیتی است، کالایی اطلاعاتی است، کالایی دفاعی است ... می تواند از مرز قانونی وارد شود.»

احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنرانی خود برای نشان دادن ابعاد بزرگ واردات غیرقانونی، به درآمد حاصل از قاچاق سیگار اشاره کرده و گفت: «? هزار میلیارد تومان فقط مصرف سیگار است در ایران ... همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می اندازد، چه رسد به برادران قاچاقچی خودمان».

اگرچه سایت ریاست جمهوری در خبری که روز شنبه از سخنان رئیس دولت منتشر کرد، تاکید او بر ورود کالاهای "دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی" از مرزهای غیرقانونی و نیز اشاره وی به "برادران قاچاقچی" را حذف کرد، اما این سخنان به سرعت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و کنایه ای معنادار به سپاه تلقی شد. از این رو سردار جعفری فرمانده کل سپاه در اظهارنظری به این سخنان واکنش نشان داد و طرح این مسایل را انحرافی دانست و گفت:‌ «این ارگان همچون سایر نهادهای نظامی اسکله‌هایی نظامی در اختیار دارد، اما هیچگونه مبادله تجاری در آنها انجام نمی‌دهد»‌.

شاید در نگاه اول به نظر برسد که این بار هم احمدی نژاد کنشگر این اتفاق بوده، اما با در نظر گرفتن اظهارات بعدی فرمانده کل سپاه، می بینیم احمدی‌نژاد برای تغییر فضایی که لابد به نفع او نیست، مجددا از این روش بهره برده است.

چند وقتی است که با جدی شدن مقابله نظام با جریان موسوم به انحرافی، بحث دستگیری سران آن که از قضا از نزدیکان رییس دولت دهم و به گفته احمدی‌نژاد جزو خطوط قرمز او هستند، شنیده می‌شود. از سوی دیگر بنابر گفته سردار جعفری «‌دستگیری عوامل جریان انحرافی به صلاحدید قوه قضاییه برعهده سپاه گذاشته شد».

از این رو به نظر می‌رسد احمدی‌نژاد با حس کردن خطری مبنی بر دستگیری حلقه اول نزدیکانش، چنین سخنانی را مطرح کرد. سخنان وی درباره اسکله‌های غیرقانونی اگرچه توسط پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری تکذیب و تجریف رسانه ای خوانده شد، اما از این واقعیت چیزی را کم نمی کند که رییس دولت دهم از حالت تهاجمی و فعالانه به حالت تدافعی و منفعلانه درآمده است.

به نظر می رسد بازی با خط قرمزهای نظام نظیر حکم حکومتی، شورای نگهبان، قوه قضاییه که طی سه ماه گذشته آغاز شده است، در آینده نیز ادامه یابد و با شیوه "شل کن سفت کن" به زیر سوال بردن این خط قرمزها و سپس عقب نشینی پرداخته شود تا در نهایت بتواند موقعیت فعلی خود را تثبیت و از افزایش فشارها بر روی خود و نزدیکانش جلوگیری نماید تا زمان مناسب برای ابتکار عمل اصلی وی فرابرسد.

پیش بینی می شود فرورفتن در لاک دفاعی به مشخصه اصلی ماه های پایانی ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد تبدیل شود. جدای از اینکه این افشاگری‌ها صحت دارد یا نه، دو چیز مشخص است: اول آنکه تمام این افشاگری‌ها جنبه تدافعی دارد و دوم اینکه علیه همپیمانان دیروزش به کار گرفته می شود. حال این پرسش مطرح است که آیا وی با تغییر تاکتیک بازی، باز هم برنده این میدان خواهد بود؟


 برخی نمایندگان "مزدبگیر" منافقین به جایی رسیده که تریتا پارسی، رئیس «شورای ملی آمریکایی‌های ایرانی‌تبار» هم با بررسی تلاش‌های تازه گروه تروریستی مجاهدین خلق برای خروج از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا پرداخته و با افشای مدارک مستندی به آنها طعنه زده است.

وی از این گروه تروریستی که دست اعضایش به خون هزاران ایرانی و عراقی آلوده است، به "تروریستهای محبوب واشنگتن" نام برده و با مقایسه نحوه رفتار برخی اعضای کنگره آمریکا با آنها، فاش کرده که تعدادی از آنها با دریافت مبالغ کلانی به دلال این گروه تروریستی تبدیل شده اند و این در حالی است که اسناد متعددی از اف بی آی و دیگر مراکز آمریکایی و بین المللی در خصوص تداوم حرکت تروریستی آنان وجود دارد.

وی در مقاله ای در روزنامه آمریکایی هافینگتون پست این اقدام را بعد از ناکام ماندن اقدامات دیگر، نشانگر عزم برخی سیاسیون آمریکا برای برخورد نظامی با ایران می‌داند.

پارسی که گه گاه میهمان تلویزیون صدای آمریکاست و برخی او را جزو اپوزیسیون نظام هم دسته بندی می کنند، می نویسد: در طول زندگی ده ساله‌ام در واشنگتن، هرگز ندیدم که نمایندگان القاعده درراهروهای کنگره امریکا رژه بروند. هرگز ندیدم که حماس مراسمی در کنگره آمریکا برگزار کند و هرگز ندیدم که سیاستمداران امریکایی در کارزار یک گروه جهادی اسلامی مشارکت کنند، اما مجاهدین خلق، سازمانی که دست‌هایش آلوده به خون ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها است، با وجود قرار گرفتن در فهرست سازمان‌های تروریست بین‌المللی دولت امریکا، آزادانه تمام این کار‌ها را در پایتخت ایالات متحده انجام می‌دهد.

این گروه ممکن است هفته آینده موفق شود تا از فهرست گروه‌های تروریستی خارج شود. نه به این خاطر که رفتار و عقایدشان را تغییر داده‌اند، بلکه به خاطر لابی میلیون دلاری بی‌سابقه‌شان.

اگر القاعده و یا هر گروه تروریستی دیگر در واشنگتن دی سی کمک مالی جذب می‌کرد، در گنگره لابی می‌کرد، و یا جلسه مطبوعاتی در باشگاه ملی خبرنگاران امریکا برگزار می‌کرد، اف بی‌آی، و سایر نهاد‌های امنیتی فدرال و محلی امریکا، بی‌شک، دور تا دور آن را محاصره می‌کردند. اما اینها کارهایی است که سازمان مجاهدین خلق به راحتی انجام می‌دهد. به نظر نمی‌رسد که قانون در مورد این گروه اجرا شود. حتی علیرضا جعفرزاده یک سخنگوی برجسته گروه مجاهدین خلق توسط فاکس نیوز در اواسط سال ???? به عنوان تحلیلگر مسائل تروریستی استخدام شد!

از ژانویه ???? مجاهدین خلق میلیون‌ها دلار خرج لابی با نهادها و شرکت‌ها کرده‌اند تا بر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا، فشار بیاورند تا نام آنها را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کند. استدلال مجاهدین خلق این است که این گروه از سال ???? خشونت را کنار گذاشته و در نتیجه، باید از فهرست خارج شوند.

اما بر اساس آمار اف بی‌آی این استدلال حقیقت ندارد. یک گزارش سال ???? سازمان اف بی‌آی که به تازگی منتشر شده، نشان می‌دهد که دست کم به مدت سه سال این گروه، پس از ادعای نفی تروریسم، به برنامه ریزی و اقدامات تروریستی‌اش ادامه داده است. این امر نباید کسی، حتی حامیان این گروه در کنگره امریکا را شگفت‌زده کند. کسانی که اف بی‌آی آنها را -اعضای ناآگاه کنگره ـ می‌نامد. 

وزارت امور خارجه امریکا اسنادی دارد که «سابقه سیاه» مجاهدین خلق در کشتن شهروندان آمریکا و ایران در عملیات‌های تروریستی را نشان می‌دهد. همچنین مشارکت در جنگ صدام علیه ایران، کمک به صدام در سرکوب شیعیان و کردهای عراق، رفتار خشونت بار و حتی شکنجه اعضای خود و همچنین مشارکت در تسخیر سفارت امریکا در ایران و درخواست اعدام گروگان‌ها است. فراموش نکنیم که سازمان مجاهدین خلق حتی اعضای خود را سرکوب و اسیر می‌کند. بر اساس گزارش سازمان راند، مجاهدین خلق بیش از هفتاد درصد از اعضای خود را در کمپ اشرف بر خلاف میل باطنی‌شان زندانی کرده است.

 

اما حتی اگر باور کردن ادعای مجاهدین خلق مبنی بر کنارگذاشتن خشونت امکان پذیر بود، ولی باید به این حقیقت توجه می‌شد که این گروه هنوز در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد و با آنها باید طبق قوانین تروریستی آمریکا عمل شود. حقیقت ساده و مشخص این است که قوانین باید بدون استثنا اعمال شوند، اما همیشه این طور نیست!

وزارت امورخارجه آمریکا وضعیت تروریستی این گروه را در ماه آگوست بازنگری می‌کند و این تصمیم گیری باید فارغ از فشارهای غیرقانونی مجاهدین خلق باشد که در حال حاضر از طریق گروه‌های لابی‌ کننده، وکلا و مقامات سابق وارد می‌شود.

خارج شدن این گروه از فهرست گروه‌های تروریستی، نه بخاطر تغییر اهداف و روش‌ها  بلکه به لطف لابی چند میلیون دلاری‌شان، عواقب ناگواری می‌تواند به همراه داشته باشد.

یک: به نظر می‌رسد که تمایل به خارج کردن این گروه از فهرست گروه‌های تروریستی ناشی از گرایش آمریکا به حمله نظامی علیه ایران است. در حالی که تحریم‌ها و دیپلماسی هیچ کدام نتوانسته نتیجه مطلوبی در مسئله هسته‌ای ایران به بار آورد، عده‌ای در واشنگتن تلاش خود را تشدید کرده‌اند تا از مجاهدین خلق استفاده کنند وعملیات تروریستی و مخربی را در داخل ایران شکل دهند.

همانند احمد چلپی در کنگره ملی عراق، مریم رجوی، رئیس مادام العمر گروه مجاهدین خلق، می‌کوشد تا بعد از ده‌ها سال دوری از ایران به عنوان "رئیس جمهور مسیحایی"!! ایران بازگردد. جدای از خروج از فهرست تروریستی، دلیلی برای باور اینکه مجاهدین خلق هدف لابی خود را بدست آوردن بودجه امریکا برای پیشبرد جنگ علیه ایران نخواهند کرد وجود ندارد.  درواقع، برخی از اعضای کنگره قبلا مجاهدین خلق را به عنوان جنبش سبز! معرفی کرده‌اند. شگفت‌انگیزتر اینکه برخی از بالا‌ترین مقامات سابق امریکا از دولت امریکا خواسته‌اند تا مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران به رسمیت بشناسند!

 وی هم چنین با بیان این که خارج کردن مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی برای جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان هم یک فاجعه است، ادامه می دهد:

خارج کردن مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی جامعه ایرانیان مقیم آمریکا را شگفت‌زده خواهد کرد. در دهه گذشته، بیداری مدنی در بین این گروه موفق، ولی سابقا خاموش از نظر سیاسی، به وجود آمده است که منجر به شکل گیری ده‌ها گروه جدید برای مشارکت مدنیشان در نظام دموکراتیک امریکا و تقویت صدای این جامعه در نظام سیاست گذاری امریکا شده است. حمایت و کمک مالی آمریکا به مجاهدین خلق، شرایط را به دوره پیش از ???? باز می‌گرداند. زمانی که از نظر بسیاری از قانون گذاران آمریکا صدای مریم رجوی صدای تمام ایرانیان مقیم آمریکا بود.

اکنون با جلب حمایت مقامات امریکا برای یافتن راهی برای بازکردن سیل کمک‌های مالی و سیاسی امریکا، مریم رجوی و گروه اقلیت کوچک، اما پر سر و صدایش، برای به حاشیه راندن صدای سایر جامعه ایرانیان مقیم آمریکا و هدایت دوباره امریکا به مسیر منتهی به جنگ علیه ایران خطرناک هستند.


اینکه بنشینیم و خیالاتی کودکانه را در رویاهایمان تصور دنبال کنیم، کاری است که شاید اغلب مواقعی که از کارهای روزمره خسته می‌شویم، یا فشارهای زندگی که مستاصلمان می‌کند به سراغمان می‌آید.

هر چند تمامی آدمیان کم و بیش به این پناهگاه رویایی نیاز دارند، اما جامعه با دو روش مختلف به افراد می‌نگرد. عده‌ای را رویایی و خیالاتی می‌خواندو عده‌ای را واقع‌گرا و منطقی برمی‌شمرد. حتی در اطرافیان خود کسانی را می‌بینیم که هر فکری هر چند کودکانه، وقتی به ذهنشان خطور می‌کند، بی‌درنگ به زبان می‌آورند و خود را مضحکه عام و خاص می‌کنند و برخی افراد دیگر که از جایگاه اجتماعی، خاصی هم برخوردار هستند، تا یک مساله را سبک و سنگین نکنند، از به زبان آوردن آن خودداری می‌کنند و به اصطلاح زبان آنها در پس مغز آنها قرار دارد.

من و شما هم مانند هر انسان دیگری دوست داریم که واقعا هیچ فقیری در کشورمان و حتی دنیا نباشد، دوست داریم هیچ بچه‌ای با شکم گرسنه نخوابد، دوست داریم کشورمان از هر لحاظ حرف اول را در منطقه و جهان بزند، دوست داریم به جای اینکه مردم نگران تهیه یه آلونک برای خود باشند، خانه‌ای زیبا و مناسب برای آسایش خود و فرزندانشان داشته باشند. اما آیا فقط دوست داشتن کافی است؟ آیا می‌شود تمام رویاها و دوست داشته‌هایمان را به عنوان برنامه خود تلقی کنیم؟

آیا می‌توان از یک انسان خردمند پذیرفت، که تمام درآمد خود و اطرافیانش و امکاناتی که در طول سالها برای خود، اندوخته است، مصرف رویاهای خود کند؟ یا تمام ثروت خود را برای برنامه‌ای ناپخته‌ که بدون هیچگونه کارشناسی دقیق و مشورت با خبرگان، تدوین شده است، هزینه کند؟
 
اما این سخنان مقدمه‌ای بود برای اینکه بدانیم حتی یک فرد در زندگی معمولی خود، حاضر نیست، منافع خود را برای یک رویا و خیال زیبا هزینه کند، ولی متاسفانه برخی مواقع اظهار نظرهایی شنیده می‌شود، که با منطق فرسنگ‌ها فاصله دارد.این اظهارات نه تنها دردی از مردم درمان نمی‌کند، بلکه همچون نمکی است که به زخم، دل ریش شهروندان زده می‌شود  همچون وعده‌های دیگر که هرگز محقق نشدند، فقط به دستمایه طنز، نویسندگان و لطیفه‌های پیامکی می‌خورند.

از انجا که احساس می‌شود برخی از افراد دولت از جمله رئیس جمهور به دنبال حل مشکلات مردم هستند و می‌خواند مرهمی برای مشکلات روزافزون آنها باشند، باید چندین مورد کوچک و پیش پا افتاده را متذکر شد.

درد مردم فقیری که دولت دهم با شعار عدالت سعی داشت، دیگر آنها فقیر خوانده نشوند، بی‌پولی است. فروش کلیه برای تامین هزینه‌ زندگی است. اقدام به سرقت و تن‌فروشی برای تامین مخارج فرزندان، درد این مردم است. خیلی از هموطنان به دنبال سقفی 30 الی 40 متری برای خود و خانواده خویش هستند و تنها توقعی که از دولت دارند این است که شغلی دایم برای انها و فرزندانشان وجود داشته باشد.

آنها متوقع، برآورده شدن حق اولیه تحصیل رایگان که در قانون اساسی هم امده است، هستند. می خواهند وقتی که برای درمان دردهای خود به پزشک مراجعه می کنند، به‌خاطر هزینه‌های بالا مجبور نشوند از قوت زن و بچه خود ببرند. کارتن‌ خواب ها که در جای جای کلان شهرها به چشم می خورند، حداقل می‌خواهند دیده شوند و بودنشان انکار نشود. کارگران می‌خواهند، کارخانه‌ آنها که ماه‌هاست نفس های آخر را می‌کشد همچون گذشته فعال باشد، تا بتوانند با اندک رزق و روزی که کارگری در این کارخانه در می‌آورند، شکم اهل و عیال خود را سیر کنند و هزاران خواسته دیگر که فقط به مشکلات اقتصادی‌ای برمی گردد که در سایه حاشیه رفتن‌های دولت محترم و اشتباهات استراتژیک تیم اقتصادی دولتهای نهم و دهم،بر آنها تحمیل شده است.

به نظر می‌آید درد را من و تو می دانیم، اما برخی درد را در نداشتن خانه ویلایی می‌دانند، که این خود درد بزرگی است، که  فقط دل ریشمان را نمک اندود می‌کند و به حال آن بچه‌هایی که با لباس‌های مندرس، التماس می‌کنند از آنها فال بخریم، فقط افسوس بخوریم، که چرا خانه ویلایی هزار متری ندارند.


وقتی محمود احمدی‌نژاد در همایش تخصصی راهبردهای نوین در پیشگیری و مقابله با قاچاق کالا و ارز تاکید کرد که هیچ وزارتخانه‌ای حق ندارد اسکله و مرزی خارج از نظارت گمرک داشته باشد، اولین ابهام و سوالی که مطرح شد این بود که مگر هنوز هم اسکله خارج از نظارت گمرک وجود دارد؟ 

هرچند پاسخ این سوال را سال گذشته سعید مرتضوی در قامت رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز داده و گفته بود: «هیچ گونه اسکله غیرمجاز وجود ندارد و پرونده‌های آنها مختومه شده است». اما قطعا اعلام احمدی‌نژاد بی‌دلیل نبوده است. 

با وجود اعلام ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مبنی بر اینکه دیگر اسکله غیرقانونی نداریم، اما مراجعه به لیست اسکله‌های غیرقانونی اعلام شده و مبادی ورودی و خروجی گمرک نشان می‌دهد هنوز عمده آن اسکله‌های غیرقانونی جزو مبادی رسمی تجارت ایران نشده‌اند که بررسی دو لیست اسکله‌های غیرمجازی اعلام شده در گذشته و گمرک‌های امروز کشور این را نشان می‌دهد. 

از ستاد مبازره با قاچاق کالا و ارز ابویی، معاون این ستاد به مانند رییس آن همچنان تصریح می‌کند: «هیچ دستگاهی حق ندارد خارج از دید گمرک اقدام کند و هرچند که ما اسکله غیرقانونی نداریم، اما رییس‌جمهور خواستند تاکید کنند که حتما دستگاه‌ها به این موضوع توجه کنند. وگرنه اسکله‌های تجاری ما قطعا باید نظارت گمرک را داشته باشند». 

چهارم آبان ماه سال گذشته نیز حمیدرضا تقی‌زاده، دبیر وقت ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، از بسته شدن پرونده قاچاق کالا در اسکله‌های غیرمجاز خبر داده و گفته بود: پرونده اسکله‌ها از فهرست قرمز قاچاق خارج شده است. 

حتی پیش از آن، علی طاهری مطلق، به عنوان رییس سازمان بنادر و کشتیرانی در سال 86 از ارائه لایحه‌ای به مجلس برای مختومه کردن فعالیت بنادر خبر داده بود که این لایحه هم در مجلس تصویب شد. 

با وجود این، آنچه همچنان ابهام برانگیز است این که احمدی‌نژاد در هفته جاری حتی رییس ستاد مرکزی مبازره با قاچاق کالا و ارز را موظف کرد که به همراه وزیر کشور و استانداران مرزی در این مورد اقدامی انجام دهد. محمود احمدی‌نژاد در این مورد گفته است: «اینها را تنظیم کنید و وزیر کشور، استانداران مرزی و رییس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز با هم بنشینند، نظمی به این کار بدهند و آن را مستمر کنند. اینها نیز باید ثبت شوند تا معلوم شود چه کالاهایی چه موقع و از کدام مرز وارد کشور شده است؟ در واقع باید کد‌دار، ثبت و مشخص شود تا وقتی کالا وارد بازار شد، معلوم شود که این کالا مجاز است.» 

همه این حرف‌ها این پرسش را دامن می‌زند که آیا اسکله‌هایی در کشور وجود دارند که غیرقانونی تشکیل نشده‌اند، اما خارج از چارچوب گمرک بودن آن‌ها در کنار حجم مبادلاتشان، آن‌ها را به یک تهدید علیه برنامه‌ریزی اقتصادی کشور تبدیل کرده است؟ 

سهم بخش‌ها از اسکله‌های کشور 

پیگیری‌ها نشان می‌دهد که در حال حاضر اسکله‌های بازرگانی در کنترل گمرک و سازمان بنادر و دریانوردی قرار دارند و کمتر وزارت‌خانه‌ای صاحب اسکله است. به جز اسکله‌های صیادی که در اختیار سازمان شیلات و تعدادی اسکله در اختیار وزارت نفت است، بقیه یا اسکله‌های بازرگانی تحت کنترل سازمان بنادر و گمرک کشور یا اسکله‌های نظامی و دفاعی هستند. 

آخرین بار که تعداد اسکله‌های ایران اعلام شده 201 اسکله بوده که طبق اعلام ستاد مبازره با قاچاق کالا و ارز از این تعداد 43 اسکله تجاری، 69 اسکله صادراتی، 20 اسکله صنعتی، 23 اسکله چند منظوره، هفت اسکله مسافری، 15 اسکله نظامی و 13 اسکله متروک بوده‌اند. هرچند مجموع این تعداد اسکله 190 مورد می‌شود اما دبیر وقت ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در سال 86 میزان اسکله‌های کشور را 201 اسکله اعلام کرده بود که به نظر می‌رسد در تعیین نوع آنها 11 اسکله اعلام نشده است. 

همچنین پیش از آن رییس این ستاد در سال 83 اعلام کرده بود که از مجموع 201 اسکله در کشور 20 درصد دارای مرز گمرکی و 80 درصد دیگر دارای مرز مجاز گمرکی نیستند. این آمار به منزله قانونی بودن تنها 40 اسکله است. چرا که با در نظر گرفتن سخنان چند روز پیش احمدی‌نژاد تنها اسکله‌هایی قانونی هستند که تحت نظارت گمرک کشور باشند. 

با وجود این، ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مدعی ساماندهی 160 اسکله غیرقانونی است که با مراجعه به لیست اسکله‌های غیرمجاز شناخته و اعلام شده این ستاد و حضور نداشتن آن اسامی در گمرکات ایران مشخص می‌شود همچنان آن اسکله‌های غیرقانونی تحت نظارت گمرک نیستند، حال در حال فعالیت هستند یا نه؟ را هم احتمالا ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز بدون پیگیری و بررسی نمی‌تواند پاسخی بدهد. 

لیست اسکله‌های مجاز و غیرمجاز 

هم‌اکنون 167 گمرک در کشور وجود دارد که این گمرک‌ها براساس مفاد بند 1 ماده 12 قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب 27 بهمن 80 و باستناد مفاد ماده 26 قانون امور گمرکی و مصوبه هیات وزیران در مورد استقرار گمرک در مبادی ورودی و خروجی کشور است. همچنین بر اساس قانون یکسان‌سازی تشرفات ورود و خروج کالا و خدمات از کشور مصوب 17 فروردین 83 مجلس شورای اسلامی، کلیه واردکنندگان و صادرکنندگان اعم از وزارتخانه‌ها و موسسه‌ها و شرکت‌های دولتی و غیردولتی و نهادهای عمومی غیردولتی و کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی و موسسات خیریه موظف هستند کالاهای وارداتی و صادراتی خود را با تسلیم اظهارنامه گمرکی و انجام تشریفات لازم از اسکله‌ها، فرودگاه‌ها و مرزهای مجاز فوق مطابق با دستورالعمل‌های گمرک ایران وارد و یا صادر کنند و در غیر این صورت مشمول مقررات قاچاق کالا خواهد بود. 

جدای از اینکه این موضوع همان بحث مطرح شده احمدی‌نژاد است، باید به این نکته توجه کرد که در همان سال 83 هم به نوعی اعلام شده بود که اسکله‌هایی که تحت نظارت گمرک نیستند، مبادی رسمی تجاری کشور محسوب نمی‌شوند. 

در دی ماه سال 83 لیستی از اسکله‌های بدون مجوز اعلام شد که از پنج استان هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، خوزستان و مازندران بود که ابتدا به اسامی آنها اشاره می‌شود و سپس به اسامی گمرکات حال حاضر این استان‌ها. 

اسکله‌های بدون مجوز استان هرمزگان: 

بستانو(غرب بندر لنگه) ـ کشتی سازی خلیج فارس(بندرعباس بستانو) ـ درگهان (جزیره قشم) ـ سوزا (جزیره قشم) ـ لافت(جزیره قشم) ـ رمچاه(جزیره قشم) ـ گوگسر(غرب آبکوهی) ـ دولاب (جزیره قشم) ـ لارک(جزیره لارک) ـ ابوموسی(جزیره ابوموسی) ـ سیری(جزیره سیری) ـ کیش(جزیره کیش) ـ هنگام(جزیره هنگام) ـ تنب بزرگ(جزیره) ـ تنب کوچک(جزیره) ـ هندورابی(جزیره هندورابی) ـ فارور(جزیره فارور) ـ آبکوهی(غرب درک) ـ خمیر(حدفاصل لنگه و بندر عباس) ـ اسکله شهر بندرعباس، شهید حقانی (مرکز شهر) ـ کوه مبارک(غرب خلیج جاسک) ـ گرکوشکی(جنوب شرقی سیریک) ـ سیریک(جنوب شرقی استان) ـ بحل (شرق یک بنی) ـ یک بنی (شرق بندر جاسک) ـ جگین(شرق جاسک) ـ جهلا(شرق جاسک) ـ یونجی(شمال کوه مبارک) ـ طاهرونی(شمال سیریک) ـ کوهستک(جنوب شرقی گرگان) ـ معلم(شرق بندر لنگه) ـ مغویه( غرب بندر دیوان)ـ دیوان(غرب بستانو) ـ چارک(شمال غرب بندر لنگه) ـ چیرویه(غرب چارک) ـ شیو(غرب مقام) ـ مقام(شمال غربی چارک) ـ اسکله فولاد بندرعباس(شرق بندر شهید رجایی) ـ بیاهی ـ کافرغان 

گمرک‌های حال حاضر استان هرمزگان: 
شهید رجایی ـ پهل ـ خمیر ـ تیاب ـ کرگان ـ سیریک ـ جاسک ـ ابوموسی ـ هرمز ـ منطقه ویژه اقتصادی معدنی و فلزی ـ منطقه ویژه کشتی سازی ـ بندر لنگه ـ چارک ـ شیو ـ بازارچه مرزی کنگ ـ لاوان ـ سیری ـ بندر آفتاب ـ گمرک شهید باهنر ـ گمرک فرودگاه ـ گمرک قشم ـ درگهان ـ لافت ـ گمرک کیش 

اسکله‌هایی که در استان هرمزگان تحت نظارت گمرک درآمده‌اند: 
خمیر ـ ابوموسی ـ چارک ـ سیری ـ درگهان ـ کیش 

*** 

اسکله‌های بدون مجوز استان بوشهر: 
اسکله صید صنعتی(خورسلطانی) ـ بندرگاه(شرق هلیله) ـ طاهری(جنوب حوضچه شیلات طاهری) ـ جفره ماهینی (حاشیه غربی شبه جزیره بوشهر و جنوب هتل دلوار) ـ بندر قدیمی خارک(جزیره خارک) ـ شیف(جزیره شیف) ـ لاورساحلی(شمال کنگان) ـ هلیله( جنوب شرقی بوشهر) ـ جزیره شمالی(جنوب شرقی گناوه) ـ ریگ (جنوب شرقی گناوه) ـ بوالخیر(شمال بندر عامری)،عسلویه (خلیج فای یند) ـ طاهری( فاصل کنگان و عسلویه) ـ پرک(شرق طاهری) ـ کارگاه ساخت تعمیر کشتی(شرق دره گپ) ـ صنایع دریایی ایران(قسمت انتهای خور سلطانی) ـ اسکله پودر(خور پور) 

گمرک‌های حال حاضر استان بوشهر: 
بوشهر ـ بازارچه بوشهر ـ منطقه ویژه اقتصادی بوشهر 1 ـ منطقه ویژه اقتصادی بوشهر 2 ـ خارک ـ دلوار ـ بوالخیر ـ کنگان و بازارچه ـ دیر ـ منطقه ویژه اقتصادی پارس ـ عسلویه ـ نخل تقی ـ گناوه و بازارچه ـ ریگ ـ دیلم 

اسکله‌هایی که در استان بوشهر تحت نظارت گمرک درآمده‌اند: 
خارک ـ بوالخیر ـ کنگان ـ عسلویه ـ ریگ 

*** 

اسکله‌های بدون مجوز استان سیستان و بلوچستان: 
پسابندر(جنوب غربی خلیج گواتر) ـ اسکله کیسونی(شمال شهید بهشتی) ـ آبدلان بندر(شرق خلیج پزم) ـ کنارک(غرب خلیج چابهار) ـ تیس(شمال غرب خلیج فارس) ـ درک(غرب کلات) ـ گواتر(غرب خلیج گواتر) ـ کلات(غرب تنگ) ـ هومدان(غرب تنگ) ـ گوردیم(غرب خلیج پزم) 

گمرک‌های حال حاضر استان سیستان و بلوچستان: 
زاهدان ـ ایرانشهر ـ سراوان ـ بازارچه کوهک ـ بازارچه مرزی جالق ـ زابل ـ میلک و بازارچه ـ میرجاوه ـ بازارچه میرجاوه ـ چابهار ـ منطقه آزادچابهار ـ پیشین و بازارچه 

هیچ اسکله‌ای بدون مجوزی در استان سیستان و بلوچستان تحت نظارت گمرک در نیامده است. 

*** 

اسکله‌های بدون مجوز استان خوزستان: گلف اجنسی 

گمرک‌های حال حاضر استان خوزستان: 
اهواز ـ چذابه ـ خرمشهر، بازارچه ـ شلمچه ـ آبادان و بازارچه ـ اروندکنار ـ چوئیبده ـ بندر امام خمینی ـ منطقه ویژه پتروشیمی ـ ماهشهر ـ سجافی 

تنها اسکله بدون مجوز استان خوزستان تحت نظارت گمرک در نیامده است. 

*** 

اسکله‌های بدون مجوز استان مازندران: نکاء( غرب امیرآباد) 

گمرک‌های حال حاضر استان مازندران:
 
نوشهر ـ امیرآباد ـ ساری ـ آمل ـ بندر فریدون کنار 
تنها اسکله بدون مجوز استان مازندران تحت نظارت گمرک درنیامده است


برنامه کامل نیم‌فصل اول یازدهمین دوره لیگ برتر فوتبال ایران اعلام شد.

مراسم قرعه‌کشی رقابت‌های لیگ برتر باشگاه‌های فوتبال ایران عصر امروز در سازمان لیگ فدراسیون فوتبال برگزار شد و برنامه کامل رقابت‌های نیم فصل به شرح زیر است.

نام تیم‌های میزبان ابتدا آمده است:

هفته اول (11 و 12 مرداد ماه)

پرسپولیس - ملوان بندرانزلی
داماش گیلان- صنعت نفت آبادان
فجر سپاسی شیراز - نفت تهران
فولاد خوزستان - شاهین بوشهر
مس کرمان - شهرداری تبریز
سایپا - مس سرچشمه
سپاهان - استقلال
راه‌آهن- ذوب‌آهن
تراکتورسازی تبریز - صبای قم

هفته دوم (16 و 17 مرداد ماه)

شاهین بوشهر - پرسپولیس
استقلال - داماش گیلان
ملوان بندرانزلی - راه‌آهن
صنعت نفت آبادان - فجر سپاسی شیراز
نفت تهران - مس کرمان
مس سرچشمه - فولاد خوزستان
صبای قم- سپاهان
ذوب‌آهن - تراکتورسازی تبریز
شهرداری تبریز - سایپا

هفته سوم (20 و 21 مرداد ماه)

پرسپولیس - شهرداری تبریز
فجر سپاسی شیراز - داماش گیلان
ملوان بندرانزلی- مس سرچشمه
تراکتورسازی تبریز - شاهین بوشهر
مس کرمان - استقلال
سپاهان - صنعت نفت آبادان
سایپا - ذوب‌آهن
راه‌آهن - صبای قم
فولاد خوزستان - نفت تهران

هفته چهارم (25 و 26 مرداد ماه)

پرسپولیس - مس سرچشمه
داماش گیلان - تراکتورسازی تبریز
شاهین بوشهر - ملوان بندر انزلی
استقلال - فجر سپاسی شیراز
صنعت نفت آبادان - مس کرمان
ذوب‌آهن - فولاد خوزستان
صبای قم- سایپا
شهرداری تبریز - سپاهان
راه‌آهن - نفت تهران

هفته پنجم ( اول و دوم شهریور)

پرسپولیس - صنعت نفت آبادان
سایپا - داماش گیلان
ملوان بندرانزلی- ذوب‌آهن
مس کرمان - فجر سپاسی شیراز
شاهین بوشهر - صبای قم
راه آهن - مس سرچشمه
سپاهان - نفت تهران
تراکتورسازی تبریز - شهرداری تبریز
فولاد خوزستان - استقلال

* بین هفته پنجم و ششم اردوی تیم ملی و مقدماتی جام جهانی 2014 برگزار می‌شود.

هفته ششم (18 و 19 شهریور)

ذوب آهن - پرسپولیس
داماش گیلان - مس کرمان
صبای قم - ملوان بندرانزلی
فجر سپاسی شیراز - سپاهان
مس سرچشمه - شاهین بوشهر
نفت تهران - سایپا
استقلال - تراکتورسازی تبریز
شهرداری تبریز - راه‌آهن
صنعت نفت آبادان - فولاد خوزستان

هفته هفتم (25 و 26 شهریور )

پرسپولیس - استقلال
سپاهان - داماش گیلان
ملوان بندر انزلی - صنعت نفت آبادان
راه‌آهن - فجر سپاسی شیراز
شاهین بوشهر - ذوب آهن
سایپا - مس کرمان
مس سرچشمه - صبای قم
تراکتورسازی تبریز - نفت تهران
فولاد خوزستان - شهرداری تبریز

* 24 شهریور مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا برگزار می‌شود.

هفته هشتم (3 و 4 مهر)

فجر سپاسی شیراز - پرسپولیس
داماش گیلان - راه‌آهن
نفت تهران - ملوان بندرانزلی
شهرداری تبریز - شاهین بوشهر
مس کرمان - سپاهان
ذوب آهن - مس سرچشمه
استقلال - سایپا
فولاد خوزستان - صبای قم
صنعت نفت آبادان - تراکتورسازی تبریز

هفته نهم (8 و 9 مهر ماه)

پرسپولیس - صبای قم
شاهین بوشهر - داماش گیلان
ملوان بندر انزلی - استقلال
فولاد خوزستان - فجر سپاسی شیراز
تراکتورسازی تبریز - مس کرمان
مس سرچشمه - شهرداری تبریز
سایپا - سپاهان
ذوب آهن - نفت تهران
راه‌ آهن - صنعت نفت آبادان

هفته دهم (21 و 22مهر ماه)

مس کرمان - پرسپولیس
داماش گیلان - فولاد خوزستان
شهرداری تبریز - ملوان بندرانزلی
فجر سپاسی شیراز - سایپا
نفت آبادان - شاهین بوشهر
نفت تهران - مس سرچشمه
سپاهان - تراکتورسازی تبریز
صبای قم - ذوب آهن
استقلال - راه‌آهن

* بین هفته نهم و دهم اردوی ششم تیم ملی برگزار می‌شود. 15مهر ماه روز فیفا است و 19 مهر ماه مقدماتی جام جهانی برگزار خواهد شد.

هفته یازدهم ( 28 و 29 مهر ماه)

پرسپولیس - نفت تهران
ملوان بندر انزلی - داماش گیلان
شاهین بوشهر - فجر سپاسی شیراز
فولاد خوزستان - مس کرمان
مس سرچشمه - صنعت نفت آبادان
راه آهن - سپاهان
ذوب‌ آهن - استقلال
تراکتورسازی تبریز - سایپا
صبای قم - شهرداری تبریز

* سوم آبان جام حذفی برگزار می‌شود.

هفته دوازدهم ( 9 و 10 آبان)

داماش گیلان - پرسپولیس
سپاهان - ملوان بندر انزلی
فجر سپاسی شیراز - تراکتورسازی تبریز
نفت تهران - شاهین بوشهر
مس کرمان - راه آهن
استقلال - مس سرچشمه
شهرداری تبریز - ذوب آهن
فولاد خوزستان - سایپا
صنعت نفت آبادان - صبای قم

* اردوی هفتم تیم ملی بین هفته دوازدهم و سیزدهم و 11 آبان مقدماتی جام جهانی برگزار می‌شود.

هفته سیزدهم (26- 27 و 28 آبان)

پرسپولیس - سپاهان
مس سرچشمه - داماش گیلان
ملوان بندرانزلی - فجر سپاسی شیراز
شاهین بوشهر - مس کرمان
ذوب آهن - صنعت نفت آبادان
راه‌آهن - سایپا
صبای قم - استقلال
فولاد خوزستان - تراکتورسازی تبریز
شهرداری تبریز - نفت تهران

هفته چهاردهم ( 8 و 9 آذر ماه)

سایپا - پرسپولیس
داماش گیلان - ذوب‌آهن
مس کرمان - ملوان بندر انزلی
مس سرچشمه - فجر سپاسی شیراز
استقلال - شاهین بوشهر
سپاهان - فولاد خوزستان
نفت تهران - صبای قم
تراکتورسازی تبریز - راه‌ آهن
صنعت نفت آبادان - شهرداری تبریز

* مرحله سوم جام حذفی بین هفته‌های چهاردهم و پانزدهم برگزار می‌شود.


هفته پانزدهم (18 و 19 آذر ماه)

پرسپولیس - تراکتورسازی تبریز
داماش گیلان- صبای قم
ملوان بندرانزلی - سایپا
ذوب آهن - فجر سپاسی شیراز
شاهین بوشهر- سپاهان
مس کرمان - مس سرچشمه
شهرداری تبریز - استقلال
فولاد خوزستان - راه‌آهن
نفت تهران - نفت آبادان

هفته شانزدهم (22 و 23 آذر)

راه‌آهن - پرسپولیس
داماش گیلان - نفت تهران
فولاد خوزستان - ملوان بندر انزلی
شهرداری تبریز - فجر سپاسی شیراز
سایپا - مس کرمان
مس سرچشمه - صبای قم
تراکتورسازی تبریز - سپاهان
استقلال- صنعت نفت آبادان
سپاهان - ذوب آهن

هفته هفدهم ( 27 و 28 آذر ماه)

پرسپولیس - فولاد خوزستان
شهرداری تبریز - داماش گیلان
ملوان بندرانزلی - تراکتورسازی تبریز
صبای قم - فجر سپاسی شیراز
شاهین بوشهر - راه‌آهن
ذوب آهن - مس کرمان
مس سرچشمه - سپاهان
صنعت نفت آبادان - صبای قم
نفت تهران - استقلال

از 28 آذر تعطیلات نیم‌فصل آغاز و نیم فصل دوم رقابت‌های لیگ برتر 15 دی شروع می‌شود.

تاریخ برگزاری دور برگشت لیگ برتر نیز به شرح زیر است:

* هفته هجدهم ( 15 و 16 دی ماه)
* هفته نوزدهم (20 و 21 دی )
* هفته بیستم (29 و 30 دی)
* هفته بیست و یکم (6 و 7 بهمن ماه)
* هفته بیست و دوم ( 18 و 19 بهمن ماه)
* هفته بیست و سوم (25 و 26 بهمن )
* هفته بیست و چهارم ( اول اسفند)
* هفته بیست و پنجم (19 و 20 اسفند)
* هفته بیست و ششم (28 و 29 اسفند)
* هفته بیست و هفتم ( 10 و 11 فروردین 91)
* هفته بیست و هشتم ( 18 و 19 فروردین91)
* هفته بیست و نهم ( 24 و 25 فروردین )
* هفته سی‌ام ( اول و دوم اردیبهشت)
* هفته سی و یکم ( 7 و 8 اردیبهشت )
* هفته سی و دوم (15 اردیبهشت)
* هفته سی و سوم (22 اردیبهشت)
* هفته سی و چهارم و پایانی ( 29 اردیبهشت)

برنامه لیگ یازدهمبرنامه لیگ یازدهمبرنامه لیگ یازدهمبرنامه لیگ یازدهمبرنامه لیگ یازدهم