گزارش ویژه برنامه 90 چیزی بود از آن دست گزارش های گابریل مارکزی...ابهام آلود و سرشار از آنچه حضور مردم خوانده می شد.
داستانی که قهرمانانش آدم های گمنام هستند و بی ادعا که هزار داستان بورخس وار در چنته دارند و تنها بداقبالی شان این است که کسی نیست آنها را وارد وادی قصه کند و داستانشان را زنده نگه دارد.
گزارشگر می رود سراغ شهروند گمنام حاضر در صحنه و حرف های او را تقدیم می کند به بینندگان عزیز.حرف هایی از جنس رئالیسم جادویی.از جنس اتفاقاتی که تنها در دو حالت می تواند رخ دهد.یا در توهمات آقای مارکز و یا در ایران خودمان...
داستانی هویتی که به سرقت رفت
تماشاگر بومی منطقه لشگرآباد صاف می زند به خال و می گوید:من طرفدار استقلال اهوازم و چون استقلال صنعتی هویت این تیم را دزدیده طرفدار تیم فولاد شدم.
مثل من زیادند.مثل من فراوانند.ما طرفدار استقلال اهوازیم.چرا نباید تیم خودمان را تشویق کنیم؟حالا که می بینیم تیم ما تغییر هویت داده و هویتش را دزدیده اند رفتیم طرفدار فولاد شدیم.
سوژه گابو جور شده.او تا به حال در مورد زنی که پرواز کرده یا قدیسه مرده ای که جسدش فاسد نمی شود یا دهکده و شهرهای خیالی مطلب نوشته.فقط یک فضای بومی مثل جنوب را کم دارد و یک تیم فوتبال هویت دار و اصیل که طرفدارانش شب خوابیده اند و صبح که بیدار شده اند اسم تیم تغییر کرده..
هویت های جعلی..هویت های دزدیده شده
چند سال قبل بود که ابراهیم قاسمپور اسطوره فوتبال آبادان در مصاحبه ای با هفته نامه فقید تماشاگران تاکید کرد که می خواهد رنگ زرد پیراهن نفت آبادان را عوض کند تا کمی از حاشیه های بی پایان این تیم را کم کند.
قاسمپور البته نتوانست زرد برزیلی لباس نفت را حتی به اندازه یک پر ملخ کمرنگ تر کند.با این همه بحران هویت نفت آبادان هیچ وقت برطرف نمی شود.نفت همه داشته مردم آبادان است .
در شهری که همه سرمربی فوتبالند و می خواهند ترکیب بچینند هیچ وقت هیچ کس نمی تواند با خیال راحت بنشیند و تیم را با آرامش اداره کند.هر حرکتی که خارج از چهارچوب محافظه کاری تعریف شود از مرزهای کلمه هویت نفت آبادان خارج می شود و در نتیجه به جایی نمی رسد.
نفت در تمام این سال ها ناکام و نا موفق بوده حتی اگر به لیگ برتر صعود کرده باشد.هویت قدیمی نفت آرامش را از این تیم قدیمی سلب می کند.
نفت البته هیچ وقت در معرض خطر دزدیده شدن هویت خود قراتر نمی گیرد چون پشتش گرم است به چاه های نفت...استقلال اهواز اما داستان دیگری دارد.
محبوب ترین تیم شهر اهواز پس از مشکلاتی که برای مالک ثروتمندش فراهم شد به دسته پایین تر سقوط کرد و چندان درخششی نداشت.
امسال اما دوباره پول و حمایت به این تیم تزریق شد تا داوود مهابادی به این تیم ملحق شود و برای صعود به لیگ برتر تیم را ببندد.
یادتان باشد حالا اهواز دو استقلال دارد.اولی استقلال اهواز است با پیشینه و تاریخی قدیمی و طرفدارانی پر تعداد و دومی استقلال صنعتی که کوشیده تا خلا استقلال اهواز را پر کند غافل از اینکه استقلال اهواز واقعی و اصلی دارد نفس می کشد.
هویت های جعلی ، فرزند های اجاره ای
تیم های ریشه دار هیچ وقت با منتقل کردن ریشه خود به تیم های جدیدالتاسیس نتوانسته اند حیات خود را ادمه دهند.فوتبال ایران در تمام این سال ها محل حیات تیم هایی بوده که پسوند نوین را به تیم های محبوب و ریشه دار چسبانده اند.دارایی نوین،شاهین نوین و حتی استقلال و پرسپولیس نوین.
عمده این تیم ها در دسته های پایین و بیشتر در سطح استان ها و هیات ها فوتبال بازی می کنند تا سطح لیگ برتر.هویت ربایی برای تیم های تازه تاسیس البته تنها از طریق پسوند درست کردن نیست.
گاهی هویت سازی هم صورت می گیرد مثل تیم آذربایجان در لیگ دسته دوم کشور که با حضور علی پروین به یکباره بزرگ شد و به لیگ های بالاتر آمد و بعد فروخته شد.استیل آذین و آذربایجان البته نشان داده اند که تا زمانی که حیاتشان به یک فرد متکی باشد نمی توانند ریشه بدوانند.
علی پروین تنها برای هر کدام از این دو تیم یکی دوسال وقت گذاشت و بعد که رهایشان کرد هویت ایجاد شده برای این تیم ها نیز رها شدند.استیل آذین پس از پروین هم به حیات خود ادامه داد اما دیگر نه طرفداری داشت و نه هویت برآمده از هویت پروین برای این تیم باقی ماند.
داستان تیم های دوم و سوم باشگاه ها مثل نفت نوین یا فولاد نوین البته در این مقال نمی گنجد چه نفت نوین در لیگ دسته سوم هم طرفدار دارد اما در تقابل با نفت اصلی و اوریجینال نیست.
یک شهر و دو استقلال
شاید این اولین بار باشد که یک شهر در دنیا دو تیم یک اسم داشته باشد.
ما منچستر سیتی و منچستر یونایتد داریم و اتلتیکو مادرید و رئال مادرید اما دو منچستر سیتی در یک شهر نداریم.حالا اهواز دو استقلال دارد.یکی صنعتی و دومی اهوازی.
هردو آبی می پوشند ،اسم استقلال را یدک می کشند و مال اهوازند اما یکی نیستند که حتی یک جهت هم نیستند و در تقابل با هم قرار دارند.
استقلال صنعتی می توانست تشکیل نشود و حمایت های مالی آن صرف تقویت استقلال اهواز شود و نشد.
حالا یک شهر داریم با سه تیم فولاد و استقلال های اهواز و صنعتی.
یک وضع کارکاتوری پیش می آید اگر استقلال اهواز هم به لیگ برتر صعود کند.آنوقت دو استقلال در اهواز و یک استقلال در تهران داریم.یعنی نزدیک یک چهارم تیم های لیگ برتر ما استقلالند...
قانون در این مورد احتمالا هیچ تفسیری ندارد.هر چه باشد به عقل گابریل گارسیا مارکز هم نمی رسید که در رمان هایش چنین داستانی راه بیندازد.
قدر مسلم اینکه فدراسیون و آدم های حقوقی اش باید از حالا تبعات این اتفاق را بررسی کنند.
اگر سال بعد در لیگ 3 و در اهواز دو استقلال داشته باشیم اتفاق خاصی رخ خواهد داد؟
برای کفاشیان این لطیفه را تعریف کنید.قاه قاه خواهد خندید.