سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

علیرضا نیکبخت واحدی هافبک استقلال در خصوص آمادگی خودش و تیم برای شروع رقابت‌های لیگ به صحبت پرداخت.

*آقای نیکبخت، شرایط‌ این روزهای‌تان چطور است البته بعد از اردویی که همراه تیم در اوکراین داشتید و بعد تمریناتی که در تهران سپری شد؟

خداراشکر شرایطم خیلی خوب است و به لحاظ بدنی مشکلی ندارم. این حرفی است که حتی مربیان تیم هم آن را ابراز داشته‌اند و فقط مانده تا با تیم به هماهنگی خوبی برسم.

*شرایط استقلال را برای شروع لیگ چطور می‌بینید باتوجه به اینکه فقط چندروز تا اولین بازی تیم در لیگ باقی مانده است؟

شرایط تیم خیلی خوب است، فقط مانده چند بازیکن که باید به تیم ملحق شوند. به نظرم بازیکنانی که جذب تیم شده‌اند هم همگی خوب هستند و همه‌مان در انتظار اولین بازی لیگ هستیم.

*خیلی زود در جمع هم‌تیمی‌ها و البته هواداران پذیرفته شدید، در این خصوص صحبت می‌کنید؟

من 7 سال در استقلال بوده‌ام و گذشته خوبی با این تیم و این هواداران دارم. اما در کل هواداران به من لطف دارند و خوشحالم که خیلی زود من را در جمع‌شان پذیرفتند. هم‌تیمی‌هایم هم که خیلی بچه‌های خوبی هستند و خیلی ارتباط خوبی با همه‌شان دارم.

*به نظر می‌آید علیرضا واحدی نیکبخت برای فصل جدید، انگیزه‌های زیادی دارد؟

همینطور است، اگر همه بازیکنان برای شروع لیگ انگیزه‌ای در حد 100 درصد دارند، این موضوع برای من 200 است. انگیزه‌ام برای بازی کردن در استقلال اول از همه برای خودم است، بعد برای امیر قلعه‌نویی و آقای فتح‌الله‌زاده، سوم برای آن هوادارانی که از من ناراحت هستند و البته هوادارانی که خیلی زود من را پذیرفتند و چهارم هم برای کسانی که در طی این چند سال، به من کمک کردند. 

نیکبخت؛ فرصتی برای بازگشت به زندگی فوتبالی

سال 1377 و در بازی برگشت استقلال و ابومسلم در لیگ آزادگان یک بازیکن جناح راست استقلال را خیلی آزار داد.
جوانکی استخوانی سیه چرده و لب کلفت با موهای کوتاه وز که تازه 18 سالش شده بود. خوش قدو قامت بود و خوب گام می زد. در کورس ها با هر قدم بیش از یک متر قدم برمیداشت و خیلی خوب لب خط بازی می کرد.
استقلال اگر چه با گلهای فرهاد مجیدی و علی موسوی از سد ابومسلمی ها گذشت اما نمایش نیکبخت هم خوب بود…
بعد از همان بازی استقلالی ها مطمئن شدند برای فصل بعد، او گزینه اول جناح چپ شان است. حالا بعد از یک دهه اقتدار ورمزیار و مهرانپور در جناح چپ استقلال، وقت آن بود که خون تازه ای در این جناح جاری شود.
در گرمای تابستان 78 جوانک مشهدی به تهران آمد، قراردادش را در خیابان لارستان، نبش جهانسوز، طبقه سوم آژانس المپیک امضا کرد و رفت تا وسایلش را به تهران بیاورد. واسطه انتقال او یکی از استعدادیاب های اهل خراسان جنوبی بود که حالا صاحب جاه و مکنتی شده و اصلا در اطراف فوتبال نمیچرخد!
قرار شد نیکبخت در مسیر زمینی از تهران به مشهد تماس بگیرد تا اولین مصاحبه اش را بعد از پیوستن به استقلال برای استقلال جوان آماده کنم.
بعد از حرف های کلیشه ای که بازیکنان وقتی اولین بار به استقلال می آیند و پیوستن به این تیم را آرزوی کودکی شان، میخوانند، گفت که می خواهد پیشرفت کند. می خواهد از استقلال به پیراهن تیم ملی برسد و از من و همکارانم خواست که هوایش را داشته باشیم.
هرچند که همان زمان هم به او گفتم آن قدر توانایی در او هست که نیازی به هواداری ما نباشد و استعداد خود او بهترین حامی اش در استقلال خواهد بود.
اول با ارسطو محمدی و مسعود قاسمی (دروازه بان) بطور مشترک در یکی از واحد های همان ساختمان آژانس المپیک اقامت گزیدند.
چندی بعد سپندی مشکی خرید تا رفت و آمدشان به مرغوبکار تسهیل شود و خیلی زودتر از آنکه پژو سوارشود، بر اسب مراد نشست و محبوب سکوها شد. و کم کم خرجش را از آن دو نفر دیگر جدا کرد.
آن سال هم پستی نیکبخت خیلی تلاش کرد تا جایی در ترکیب پیدا کند. اما قافیه را زود باخت. با اینکه فامیل بانفوذی هم در خوزستان داشت، توسل به او هم کمکی به بازی کردنش نکرد.
این بازیکن اهوازی ناراحتی اش را از نیمکت نشینی علنی کرد اما پرویز مظلومی دستیار منصور پورحیدری در جریان یکی از اردوها به صراحت گفت: «فلانی غلط کرده ناراحته! ما چپ مون رو پیدا کردیم. با این بازیکن تا 5 سال چپ استقلال بیمه است، هرکس هم ناراحته بره جای دیگه!»
در فروشگاه عقیلی (تولید کننده آن زمان البسه استقلال) شماره 22 واحدی نیکبخت خیلی بیشتر از بقیه طرفدار پیدا کرده بود.

نیکبخت بر خلاف پیش بینی ها بخاطر اشتباهات خودش خیلی زود از اردوی تیم ملی اعزامی به جام ملتهای آسیا – لبنان 2000 خط خورد. اما وقتی سال بعد براگا مربی موقت سیبیلو برای اولین بار در مقدماتی جام جهانی 2002 در تبریز او را به میدان فرستاد، امیدواری ها به او و چپ تیم ملی هم افزایش پیدا کرد…
رفتن به فوتبال امارات و همبازی شدن با فرهاد مجیدی، فرصتی برای پول درآوردن بود اما نیکی خیلی زود دلش برای تهران و دوستانش در تهران تنگ می شد. او به همین دلیل وقتی به دعوت باشگاه اتلتیکو مادرید به اسپانیا رفت، به شکل عجیب و غریبی بیمار شد و در تمرینات این تیم حاضر نشد! 
با اینکه شاید تنها 40 درصد توانایی هایش را به کار میگرفت، اما نیکبخت همچنان در زمین یکی از بهترین ها بود.
http://www5.varzesh3.com/files/newspaper/varzesh3/600_Esteghlal-1392-04-31.jpg
او بعد از جام ملتهای لبنان 2000، جام ملتهای 2004 را هم از کف داده بود و می خواست در جام جهانی 2006 حاضر باشد ولی حاشیه ها مانع می شد. این حاشیه ها و عملکرد او برای جلب توجه برانکو ایوانکوویچ سرمربی تیم ملی قانع کننده نبود.
سال 1385 درست در روزی که استقلال قهرمان لیگ برتر شد، نیکبخت نمایش خوبی مقابل برق شیراز داشت.
اما در رختکن گفت که فصل آینده به پرسپولیس می رود! او در حالی که شانه به شانه حسین کاظمی و سیاوش اکبرپور، کف رختکن نشسته بود و هنوز عرقش خشک نشده بود، گفت که احتمال قریب به یقین فصل بعد را در پرسپولیس توپ خواهد زد.
به نظر می رسید در استقلال به سقف رسیده. به خیالش دیگر انگیزه ای برای مبارزه نمی دید.
نیکبخت نیاز به یک تغییر داشت که دوباره به او روحیه مبارزه بدهد. باید چالش جدیدی ایجاد می شد تا بتواند ادامه بدهد. اما از میان راه های مختلف برای شکستن حصار اطرافش، بدترین گزینه را برگزید؛ رفتن به تیم رقیب!
شاید از نگاه نیکبخت بازی کردن با پیراهن پرسپولیس یک چالش جدید و یک انگیزه جدید بود. کما اینکه اوایل نیز چنین شد.
اما همه این نیروهای انگیزشی ضعیف تر از آن بود که بر عادت های او و میل به حاشیه اش غلبه کند.
او که 6 فصل موفق را در استقلال سپری کرده بود، در پرسپولیس 3 فصل هم به زور دوام آورد و بعد از آن در استیل آذین، صبا، پیکان، گهر و داماش به دنبال جایگاه از دست رفته فوتبالی اش بسیار دوید. تلاش باطلی که همواره با نیروی حاشیه متوقف می شد.
او حالا به استقلال برگشته و میخواهد بعد از یک دهه آب رفته را به جوی بازگرداند.
بی شک این آخرین فرصت فوتبال به اوست. استقلال او را به مثابه فرزند ناخلفش که به خانه بازگشته، پذیرفت اما اگر نیکبخت خودش بخواهد میتواند مهر عاقبت بخیری را زیر کارنامه فوتبالی اش بزند و اگر نخواهد…