سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

زنده باد ایران متحد از دریای خزر تا خلیج فارس و دریای عمان

زنده باد ایران متحد از چابهار تا چالدران 

زنده باد ایران متحد از اروند تا سرخس 

من خودم اصلیتم آذریه  ولی باید گفت مرگ بر پان ترکیست های تجزیه طلب 

 

حادثه روز هشت اسفند در ورزشگاه یادگار امام تبریز (حمل پلاکاردی با عنوان آذربایجان جنوبی ایران نیست) عده ای را خوشحال،بسیاری را متعجب و بسیاری را ناراحت کرد.در این بین این سه دسته شاید تنها افراد شگفت زده ،بیش از همه در احساسات خود محق بوده اند.مسئله بالا بردن چنین پلاکارد در ورزشگاه یادگار امام از زوایای مختلف قابل ارزیابی است کخ درادامه به اختصار خواهد آمد:

یکم- نفرت پراکنان قومی و گروه های پان ترکیست بیش از چند سال است که سعی می کنند ضعف و ناتوانی خود را در انبوه جمعیت تماشاگران در استادیوم های ورزشی فوتبال پنهان کنند. دهها فراخوان تظاهرات و تجمع سیاسی این باند از سال 1385 تا کنون بی پاسخ مانده است. مردم آذری نه در فراخوان های سالانه برای سالگرد 1 خرداد 85 شرکت کرده اند و نه در سایر فراخوان هایی که در مورد اخیر آن در روزجهانی زبان مادری در اسفند همین سال انجام شده بود.

دوم- پیش از هر چیز آن چه که نیاز دارید بدانید این است که ماهیت حرکت های باند پان ترکیسم و اصولا سایر جریان قومی تحریک آمیز و


تحمیر و تحمیق کلید طلایی باند پان ترکیسم

پرووکاتیو است. پرووکاتور هایی که در لباس تماشاگر به ورزشگاه می روند، با یک حرکت غیر عادی اعصاب طرف مقابل را به هم می ریزند و وی را به سوی انتخاب های سوق می دهند که نشانی از توازن اعصاب ندارد. بالا بردن این پلاکارد هم مانند سایر کارهی باند پان ترکیسم خصلت پرووکاتیو داشت. تشنجی که بعضا در شبکه های اجتماعی و لابلایی کامنت ها از هر دو سو دیده می شد بهترین نمونه این کار بود. عده ای از کامنت گذار بر اثر خشم، کامنت هایی علیه ترک زبان ها و آذربایجانی ها نوشتند، این همان هدف و اثر پرووکاسیون است. به هم ریختن تعادل. هیچ گاه در دامی که حرکت های تحریک آمیز سیاسی تعبیه کرده اند نیفتید.

 

سوم- پلاکارد مزبور از بازی تراکتورسازی-الجزیره از سوی حداکثر 20 تن از نفرت پراکنان قومی بالا برده شده و پس از چندی که با اعتراض مردم حاضر در ورزشگاه - چنانچه در فیلم مشاهده می شود- پایین آمد. باید پرسید آیا یک حرکت 20 نفری در میان جمعیت هشتاد هزار نفری را باید به حساب همه حاضرینی که از این عمل اطلاع نداشتند گذاشت؟طبیعی است که هدف نفرت پراکنان قومی همین است. باند پان ترکیسم از بی توجهی مردم به شدت رنج می برد و سعی می کند با تقلیدهای مضحکانه از تیم هایی مانند بارسلونا، به اقدامات رادیکالی دست بزند که بدایت و نهایت آن پیدا نیست.

چهارم- تقریبا بیشتری گروه های باند پان ترکیسم از این عمل استقبال کرده و از آن حمایت کردند. حال باید پرسید در فرضی که (فرض محال) امسال بودجه سالانه آذربایجان شرقی و اردبیل از سوی دولت و خزانه قطع نشده، و خزانه به استناد همین جمله (آذربایجان ایران نیست) از پرداخت بودجه سالانه به استانداری های آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل خودداری کنند، آیا باز هم این تشکل ها مطالباتی از دولت ایران خواهند داشت یا خیر!؟اگر آذربایجان ایران نیست، پس کجا است؟ آیا سرویس های خارجی حامی چند باند پان ترکیستی حاضر هستند بودجه سالانه آذربایجان شرقی را پرداخت نمایند؟آیا حاضرند حقوق کارمندان دولت، بانک ها و شهرداری ها را پرداخت کنند؟ اگر همه مردم آذربایجان این چنین فکر می کنند آیا مستمری


عده ای که تصور می کنند آنچه با انگشت نشان می دهند،علامت تراکتور است

بگیران تامین اجتماعی حاضرند پس از این از تامین اجتماعی وابسته به دولت ایران، حقوق و مقرری دریافت نکنند. آیا کارمندان و مدیران ادارات حاضرند از وزارت خانه های دولت ایران استعفاء داده و به شغل غیر دولتی دیگری مشغول شوند؟ آیا مردم تبریز حاضرند بی پرچم و بی دولت بمانند؟لطفا کسی در پاسخ این سوال به این موضوع فکر نکند که ممکن است مثلا تبریزی ها از الحاق به باکو استقبال کنند.مردم تبریز مردمی مغرور و با مناعت طبع هستند که نه تنها سربار کسی نمی شوند بلکه در طول تاریخ بار از دوش دیگران برداشته اند. نسل من به خاطر دارد که هنگام فروپاشی شوروی در اثر رفت و آمدهایی که بین باکو-تبریز جریان یافته بود، چه سان مردم تبریز با نگاهی فرادستانه به مردم نکبت زده باکو می نگریستند(زمانی که هنوز زخم های صدو پنجاه ساله استعماری بر تن شان التیام نیافته بود).

مردم تبریز و ارومیه همواره خودشان را یک سر و گردن بالاتر از باکویی ها، و به اصطلاح با کلاس تر از آنها دیده اند .تصور که تبریزی ها و ارومیه ها از یک باکویی دارند بسیار کلیشه است. مرد یا زنی با دندان طلا و جیب خالی که با لباسی ویژه خودش به دنبال مطب پزشک یا لقمه ای نان در تبریز سرگردان است. وقتی از سفر به باکو پیش این مردم صحبت کنید، فوری صف های طولانی بازرسی های مرزی، رشوه های کلان و اجباری که باید به مرزبان ها داده شود و لهجه ای که فقط به درد خندیدن می خورد فرا یاد می آید.حال تصور کنید عده ای از حاشیه نشین های به تبریز آمده و پان ترکیست شده، می خواهند، تبریز را به باکو ملحق کنند! دوستی یک جمله معروف داشت و همیشه می گفت:  "تبریز آنقدر عظمت دارد که ضمیمه جایی یا آویزان کسی نباشد. کسانی که این شرافت را ندارد بهتر است فکری به حال خود کنند."

پنجم- با این اوصف باید پرسید چه کسانی این شعارها را می پذیرند؟طبعا هر شهروندی که اندکی از تعقل و شعور متعارف را دارا بوده و دارای مناسبات اجتماعی معمولی باشد، می داند که بندها و پیوندهای اداری،دیوانی،اقتصادی،قضایی و حقوقی و... مردم سراسر کشور به قدری زیاد است که انفصال این پیوندها تقریبا غیرممکن است. حداقل منافع شخصی و فردی شهروندان آذربایجانی با این شعاری که بر این پلاکارد نقش بسته است منافات دارد. در این صورت باید پرسید پس کسانی حامی این شعارها هستند؟

غیر از پان ترکیست های خارج نشین، احتمالا کسانی که هیچ گونه نقشی در زندگی اجتماعی و فعالیت های اقتصادی ندارند و فاقد کار و حرفه مشخص اند و ساعاتی که بقیه افراد مشغول به کار اند را در قهوه خانه و کافه ها به بحث های بیهوده سیاسی سپری می کنند، معتادان، اللاف ها و عده ای از اراذل و اوباش جنوب شهر که چیزی برای از دست دادن ندارند، مهم ترین حامی شعارهایی از این دست و پیاده نظام دست های پشت پرده اند. و الا افرادی که دارای موقعیت اجتماعی قابت و احترام اجتماعی اند حتی در صورتی که تمایلات پان ترکی داشته باشند نمی توانند از چنین شعاری حمایت کنند.در این چند روزه دیدیم که حتی فعالان قومی که دارای شعور سیاسی بودند به مرزبندی با این شعار و ترتیب دهندگان آن پرداخته و موضع خود را نسبت به این قضیه روشن کردند.

 

ششم- هر گونه سیاست ورزی قومی و استفاده ابزاری از احساسات قومی، و پله و ابزار قرار دادن اقوام را بدترین تحمیق  و تحمیر در حق جامعه است. ایجاد عصبیت قومی و تعصبات جاهلی قبیله ای آخرین درجه واپس گرایی است که شهروندی و فردیت و نیز مفاهیمی مدرن چون حقوق فردی، حق انتخاب و رواداری را از میان می برد.آزادی بیان مفهومی ارزشمند و انسانی است. اما مرز بین آزادی بیان و پرووکاسیون نیز برای انسان های واجد حسن نیت مشخص است. نباد اجازه داد ،افرادی که در نهایت خواستار نابودی آزادی بیان و فراتر از آن کشتار انسان هایی از سایر اقوام و به هر حال متفاوت از خود هستند با نردبام دموکراسی و آزادی بیان علیه خود این مفاهیم قیام کنند.اگر این چنین بود افرادی مانند اسامه بن لادن و ملا محمدعمر شاید تا کنونی نیمی از جهان را به آتش کشیده بودند. تبلیغ برای نفرت و جنگ


یک هوادار که در ورزشگاه آزادی،درصدد تحریک تهرانی ها است.
شامل آزادی بیان افراد نیست. پان ترکان قومی هنوز هیچ نشده روزانه علیه هم میهنان ارمنی،آشوری،کرد و فارسی زبان نفرت پراکنی و آن ها تهدید به اخراج از شهر و دیار خود می کنند. در وضعیت دموکراتیک امنیت و صلح مقدم بر هر چیز دیگری است. آیا امروز می توانیم ایالات متحده را به خاطر مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در امریکا و سایر نقاط جهان مورد اتهام قرار داده و مدعی شویم این امریکا حق آزادی بیان طالبان و القاعده را نه تنها در امریکا بلکه در سایر مناطق جهان نقض می کند؟

 

هفتم- اتفاقا به نظر می رسد حادثه هشت اسفند اتفاقی مبارک و بر ضد باند قومیت گرا در آذربایجان باشد. این باند وزن خود را در میان هشتاد هزار تن نشان داد. اگر در سراسر ورزشگاه آزادی ده ها پارچه نوشته و پلاکارد با همین مضامین دیده شود در این صورت می توان ادعا کرد که هواداران تراکتورسازی و احتمالا بخشی از قشر بی سواد جامعه حامی شعارها و اهداف کور هستند. اما مسئله اینجا است که یک پلاکارد چند متری در ورزشگاهی هشتاد هزار نفری چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟از سوی دیگر عدم برخورد با این پلاکارد و ورود آن به ورزشگاه علیرغم بازرسی بدنی دقیق، به هنگام ورود افراد، خود گویای این وضعیت است که به نفرت پراکنان قومی آزادی عمل بیشتری داده می شود. در شرایط آزادی عمل وزن باند پان ترکیسم همین بیست نفری بود در ورزشگاه دیده شد.

هشتم- آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده و است. در این بحثی نیست.اما منطقه ای به نام آذربایجان جنوبی اصولا وجود خارجی ندارد که بخشی از سرزمینی باشد یا نه.اما باند پان ترکیسم با این حرکت انتحاری در واقع آخرین اشتباه خود را مرتکب شد. فردا که هیجان های کودکانه این باند گذشت و اشتارک گذاری عکس ها و فیلم ها در فیس بوک تمام شد، این سوال مهم و ساده باید پاسخ پیدا کند: «خب که چی» و « بعد از این چه خواهد شد»؟ باند پان ترک با این کار چه چیزی از دست داده و چه چیزی به دست آورد؟ یقین بدانید آن چه که از دست داده اند بیشتر از آنی است که به دست می آورند. اولا شکاف عقلانیت و هیجان یکی از شکاف های مهم در بیان اعضای باند خواهد بود. یقینا این اقدام دشمنان جدید زیادی برای این باند دست و پا و دوستانش را از اطراف پراکنده خواهد کرد.از سوی دیگر نیت واقعی و هدف غایی باند پان ترکیسم با این عمل روشن شد. ما آذربایجانی های ملی و ایران دوست شاید لازم بود وقت زیادی را صرف تشریح نیات پلشت و شیطانی این باند برای سایرین می کردیم و ولی عدو سبب خیر شد. یقین بدانید مردم «محافظه کار» و بازرگان پیشه تبریز هیچ گاه از حرکت های این چنین حمایت نکرده و نخواهند کرد.

باید پرسیدن آیا یک "دولت دو هزار ساله" با پارچه نوشته ای احمقانه که با اسپری و املایی غلط در همان ورزشگاه تهیه شده بود و معلوم بود حاملانش حتی دو جمله انگلسی نیز نمی دانند، از بین می رود یا خللی در آن ایجاد می شود؟عده ای در اوهام کودکانه خود تصور می کنند فردای روز انجام کنش سیاسی شان، دنیا جور دیگری خواهد شد و آسمان رنگ دیگر خواهد بود! ولی معمولا این اتفاق نمی افتد. زندگی جریان دارد و اکثریت مردم تبریز حتی اطلاع نخواهند داشت که چنین عملی انجام شده و یا اگر بدانند برایشان اهمیتی ندارد.

نهم- مردم آذربایجان همیشه نشان داده اند که علاقه و دلبستگی شان به کشور چقدر است.بیشتر میهن پرستان این کشور از آذربایجان برخاسته و تدوین ناسیونالیسم ایرانی حاصل کوشش های نخبگان آذری است. اما پان ترکیست های آذربایجانی نما، در واقع مهم ترین دشمن آذربایجان هستند. چرا؟دلیل آن واضح است. این عده در صدد آسیمیله کردن فرهنگ و زبان آذربایجانی در فرهنگ زبان ترکیه اند. از نظر این عده آذربایجانی بودن در برابر ترکیه ای بودن قرار دارد. اگر فرهنگ منطقه را فقط ده سال در مدیریت این باند قرار دهیم، پس از ده سال به جنبش هایی برای نجات فرهنگ آذربایجانی از سیطره زبان ترکیه نیاز خواهیم داشت.

دهم- پرچم ها و علایم بیگانه، پلاکارد ها و بنرهای متعدد که شعارهای سیاسی بر آن نقش بسته است از چه مسیری وارد استادیوم می شوند؟ آیا غیر از این است که نیروی انتظامی تا فیها خالدون تماشاگران را هنگام ورود وارسی می کند؟ بنرهای چند متری و حاوی شعارهای تند و پرچم های متعدد در این سال ها چگونه و با اجازه چه کسانی به ورزشگاه راه داده شده اند؟ آیا استفاده از بنرهای سیاسی در ورزشگاه ها بر اساس قوانین ای.اف.سی و فدراسیون فوتبال ایران ممنوع نیست؟ پس چرا علیرغم همه حساسیت ها که در حوزه عمومی کشور وجود دارد،  نفرت پراکنان قومی اجازه پیدا می کنند از این بنرها استفاده کنند؟ چه دست هایی در کار است که از سال 1388 تا به امروز اجازه داده است این افراد و گروه ها به راحتی وارد ورزشگاه شوند و در میان مردم ایران به تفرقه افکنی بپردازند؟

در حالی که در عصری به سر می بریم که کشورهای جهان رشد تصاعدی را در امر توسعه اقتصادی و سیاسی تجربه می کنند، چرا باید فعالان جامعه مدنی ایران با این مباحث بیهوده و فرسایشی سرگرم باشد؟ چه کسی از این فراسایش ها سود می برد و چه کسی ضرر؟