- سایر موفقیتهایامام را من مرهون دانش ایشان میدانم. ایشان مسائل خاص روحی داشتند، عرفان بالا و هوش سرشار داشتند....کسی در دانش ایشان تردید نمیکرد. ما در آن موقع که میخواستیم جدی درس بخوانیم، درس علمای دیگر هم میرفتیم، درس ایشان برای ما خیلی تفاوت داشت به همین دلیل شاگردان ایشان را اگر درست شناسایی کنیم، جزو درسخوانهای حوزه بودند....امام خمینی حقیقتاً عارف بودند.
- ایشان(حضرت امام ره ) قبل از اینکه وارد مبارزه بشوند، زمینهای برای این گونه مسائل( حکومت اسلامی) دیده نمیشد. به محض اینکه وارد مبارزه شدند، یعنی از سال 41 به بعد. آدم خیلی میفهمید که ایشان نظر دارد. ولی اینکه بحث مستقل بکنند نکردند. نمیدانم چرا ایشان بحث مستقل تا قم بودند نکردند. خیلی فرصتی هم نشد. بین زندان و تبعید امام مقطع کوتاهی بود و دراین مقطع کوتاه امکان این بحثها نبود. مبارزه در اول جنبة تشکیل حکومت نداشت، ولی مبارزه با فساد دربار و شاه و حکومت پهلوی و دفاع از اسلام بود...وقتی که بحثهای سیاسی مطرح میشد ایشان به هیچ وجه در جلساتی که خصوصیتر بود و بحثهای اساسی میشد، ایشان قبول نداشت که درجامعه اسلامی چنین دولتی باشد. ایشان چیز دیگری را میخواستند. فضای حوزه این طور بود که حتی برای امام حسین(ع) بحث اینکه امام حسین(ع) دنبال حکومت بودند، زیاد نبود، خیلی کم بود. ولی وقتی آقای آقاشیخ نعمتالله صالحی نجفآّبادی آمد و کتاب شهید جاوید را نوشت و ثابت کرد که امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت اسلامی قیام کرد سخت بود بپذیرند. فضای حوزه، این فضا نبود. وقتی بعدها فضا مناسبتر شد و ایشان هم در نجف بودند، تصمیم گرفتند این بحث را باز کنند.
-کارهای کوچکی که گروههای مسلح میکردند، ( امام)مفید نمیدانستند و هیچ وقت ما ندیدیم که تجویز کنند برای این کارها. بلکه ما نفیاش را هم دیدهایم. مواردی هم خود ایشان نفی میکردند و میگفتند که فلان ارتشی آمد و گفت که ما دسترسی داریم به دربار و میتوانیم فلان کار را بکنیم. ایشان تأیید نکردند.
-من سر این موضوع( ترور منصور) خیلی بازجویی شدم. یکی از بازجویان من سرهنگ مولوی بود که رئیس ساواک تهران بود. میآمد از من بازجویی میکرد و مرا شکنجه هم میکرد. خود مولوی یکی از اتهامات من را فتوی گرفتن از آیتالله میلانی برای ترور منصور میدانست. یا پول گرفتهای دادهای به اینها. من اینها را در خاطراتم آوردهام. عین صحبت سرهنگ مولوی را آوردهام، ولی بین ما چنین چیزی نبود..... آنهایی که این کار را کردند نزدیک به امام بودند، اما اجازهای در کار نبوده.
- من برداشتم از امام این بود که همة لوازم یک رهبر سیاسی، اجتماعی، شرعی و رهبر حکومت اسلامی به معنای صحیح را ایشان در وجودشان دارند. این را ریز کنیم تحلیل تاریخی امام خیلی زیاد میشود. امام خیلی خوب مسلط بود. از زمان مشروطه به بعد را خوب مسلط بودند. از لحاظ شجاعت، ایشان یک ذره هم از غیر خدا نمیترسیدند. من هیچ وقت در وجود ایشان نگرانی از سایر مسائل ندیدم. در بدترین شرایط و سختترین شرایط، ایشان اوضاع عادی زندگیشان ادامه داشت و اداره میکردند. در انجام وظائف اسلامی و دینی خودشان هیچ حاضر نبودند معامله کنند. واقعاً قاطع بودند. هوششان خیلی بالا بود. با کسی که کمی صحبت میکردند متوجه میشدند طرفشان چه کسی است. جریانهای سیاسی را خوب تشخیص میدادند. اخلاصشان که عامل اصلی موفقیت شان بود، واقعاً بالا بود. اخلاصشان در حد اعلای انسانهای موحد بود. قاطعیت ایشان هم خیلی معروف است. اگر کسی با ایشان مباحثه میکرد و ایشان را قانع میکرد با قاطعیت از نظر خود برمیگشتند. و یک شوخی هم از قول ایشان نقل شده که مرد آن است که از قولش برگردد. مسئله اصلی که عبور کردید و مسئلهمردم بود. امام مرتب به ما نصیحت میکردند که با مردم باشید، مردم را هوشیار کنید، مردم را آگاه کنید. تعبیرهایی هم داشتند که مردم ولی نعمت ما هستند. این بعد امام را باید خیلی برجسته بکنیم. تکیه بر مردم و جلب نظر مردم آن هم به شیوه آگاهانه.
- گاهی سئوال میکردیم که امام زمان(عج) یا موارد دیگری در مسائل به شما(حضرت امام ره) کمک میکنند؟ ایشان جواب منفی میدادند. قبول نداشتند این حرفها را که از راههای غیر متعارف چیزی گرفته شود. بالاخره امام یک مجتهد هوشیار نابغه و همه جانبهنگر بودند. عرفان امام به طور طبیعی به اخلاص کشیده میشد. عرفان با اخلاص تقریباً متلازم است. اگر عرفان قوی باشد، آدم هیچ وقت در اخلاص لنگ نمیزند.
- یک نکته در مورد امام، نوآوریهای امام است....اولین نوآوردی فقهی امام در بحث فقه این بود که ایشان مسئله زمان مکان را تاثیرش را در اجتهاد محرز گرفتند و این باعث میشود که ما اجتهاد پویایی داشته باشیم. چون زمان و مکان همیشه مساوی نیست و متفاوت هستند...مسئله دوم که ایشان کار بزرگی در فقه کردند، این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند، آن هم نه برمبنای سیاسی بلکه بر مبنای خود فقه، هنگام تعارض مصالح با هم یا هنگام تعارض مصلحت و مفسده، مصلحت را در نظر میگیرند و فتوی میگیرند. از قدیم هم در فقاهتها بوده، ولی ایشان آوردند و شکل ساختاری به آن دادند و در قانون اساسی هم ثبت شد و حل مشکلات را هم میکند....سوم این است که ایشان مسئله پرداختن به حکومت اسلامی را بسیار جدی گرفتند. با مبارزهشان و افکارشان. این هم در بین فقهای گذشته کم نظیر بوده. حتی مشروط هم که انجام شد، علمای بزرگی بودند که باعث شدند مشروطه بودجود بیاید آنها داعیه حکومت اسلامی نداشتند....مسئله چهارمشان هم همین ولایت فقیه است که مبنای حکومت شد. البته این بحث سابقه دارد. کسانی مثل مرحوم نراقی رویش بحث جدی کردهاند. البته اکثر علما مخالفت میکردند. آنها ولایت فقیه را در حدود دیگری میدیدند. ولی زیاد هستند در تاریخ که این جور گفتهاند. ولی امام خمینی این را زنده کردند. بحث را مبسوط کرد. اثبات کرد و سپس عمل کرد و به اینجا رساند....ما همیشه بحث تقیه را داشتهایم. شما از زمان ائمه هم که نگاه کنید تا حالا، یکی از مسائلی که بوده برخی از مبارزات را به خاطر تقیه انجام نمیدادند. امام آمدند در مبارزه وقتی به جایی رسید گفتند تقیه حرام است و بلغ ما بلغ حدی برایش تشکیل ندادند....در مورد شطرنج و موسیقی که خیلی حساسیت در کشور بود. یک رنگی در صدا و سیما پیدا میشد دردسر میآفرید. ما خودمان در زندان پیش از پیروزی انقلاب که با هم بودیم و رادیو هم داشتیم رادیو را روشن میکردیم. آرم اخبار رادیو که پخش میشد برخی از اقایان علما که آنجا بودند راضی نبودند. ما آرم خبر را کم میکریم و وقتی آرم آهنگین خبر تمام میشد، و خبر شروع میشد رادیو را بلند میکردیم. اینقدر محدود بود. خوب امام با فتوی خودش این محدودیتها را از بین برد. فتوایی که در مورد سریال پاییز صحرا دادند مشهور است.... برای سرود آقای مطهری خودشان نشستند و به دقت گوش دادند و نظر و فتوی دادند.
- امام در زمان مناسبی طلوع کردند و خوب وظیفه شان را انجام دادند و با عظمت از دنیا رفتند. به قول خودشان با دلی آرام و قلبی مطمئن عروج کردند و انشاءالله خداوند ایشان را پذیرفته باشد در جوار اولیاء و انبیاء
- انقلاب ایران به رهبری امام خمینی نشان داد که با حضور انبوه مردم بزرگترین قدرتهای دیکتاتوری شکسته میشوند. امروز این مسئله آسانتر است، آن موقوع فضا بسته بود. خبرها بیرون نمیرفت. دنیا حمایت نمیکرد. صدا و سیماهای دنیا اخبار را کمتر پخش میکردند. خودمان هم چیزی نداشتیم. این کار عظیم که اتفاق افتاد واقعاً یک نمونه بود. غربیها هم اگر چه خوششان نمیآمد، ولی تحلیلهایشان از این بعد برای شناخت انقلاب اسلامی مهم بود. گاهی هم مسخره میکردند. این سابقه هنوز در خاطره مردم دنیا هست. به هرحال این تجربه ایران را داشتند( موضوع بیداری اسلامی). تحلیلهای اجتماعی - سیاسی هم روشن بود. مردم تأثیرگذار بودند. این عوامل باعث شد انقلاب بشود. من خودم احساسم این است که غربیها خیلی به این موضوع کمک کردند. در مصر، تونس، در یمن، در لیبی خیلی کمک کردند. شاید دلیلش هم این است که آنها هم فهمیدهاند که حکومتهای دیکتاتوری فایدهای ندارند و باید برچیده شوند، چون مردم وابستگی زننده را دیگر برنمیتابند. همه عوامل شاید مهمترین دلیلی که این انقلابها را انجام داد، انفجار اطلاعات بود. رسانههای مجازی بودند و سیستم اینترنت و ماهوارهها و سایتها بود. ضمناً تحصیلات مردمی هم موثر بود. الان دیگر در کشورهایی مثل مصر و تونس و لیبی و یمن دیگر اکثریت مردم با بیسوادها نیست.موج مردمی در این کشورها موج واقعی بود. دیکتاتورهایی مثل بن علی و مبارک و قذافی و علیعبدالله صالح به اندازه کافی بیریشه بودند. حرکت کامکلاً طبیعی بود و موانع زیاد نبود.
- 50 درصد مردم مصر در انتخابات شرکت نکردهاند. این برای من یک پدیده عجیب و غریب است که مردمی که اینقدر از دیکتاتوری رنجیده بودند و حالا یک فضایی باز شده و باید یک کسی را انتخاب کنند، نمیآیند. ما خیال میکردیم 80، 90 درصد در انتخابات مصر شرکت میکنند. انتخاباتشان هم آزاد بود کسی نتوانست اعتراض بکند.
- قطعا غربیها متمایل به روی کار آمدن یک حکومت مذهبی در مصر نیستند. مگر اینکه بترسند اگر مذهبیها روی کار نیایند دوباره اکثریت جامعه مصر ناراضی بشوند و این نارضایتی دوباره در مصر انقلاب بوجود بیاورد. امنیت، استمرار پیدا نمیکند. چیزهای دیگری پدید میآید. زیاد اغراق نکنیم که مصر اوضاع خوبی ندارد. آمدن احمد شفیق نمیتواند زیاد مهم باشد. معمولی است. مگر در خود ایران در انقلاب خودمان آقای نبیصدر رای نیآورد؟ آقای بنیصدر در بطن انقلاب نبود، ولی وقتی از پاریس آمد به ایران، با اکثریت قاطع رئیسجمهور شد. اینجا هم آن موقع اگر شخصی مثل امام نبود و بحران را مهار نمیکرد، ممکن بود مسیر به غلط پیش برود. در جاهای دیگر هم اگر پشت انقلاب نیروی قوی مثل امام که از لحاظ معنوی در مردم قدرت بالایی دارند نباشد، یا از لحاظ مادی نباشد، به مشکل میخورند. ما میدانیم همه مردم یک جور فکر نمیکنند. جوانها یک چیز میخواهند. خانمها خواستههای دیگری دارند، تجار چیز دیگری میخواهند. من هنوز وضع غیر عادی در مصر و تونس و این جور جاها نمیبینم. یمن که فعلا چیزی معلوم نیست. در لیبی هم مردم پیروز نشدند، ناتو پیروز شد. در لیبی اگر ناتو حاضر نمیشد، نیروهای قذافی مردم را میزدند. اگر مردم لیبی به این رشد رسیده بودند که انقلاب خودجوش میکردند وضع فرق میکرد، اما پیروزی لیبی به ناتو بستگی داشت. الان هم لیبی را تا حدودی ناتو حفظ کرده است. در مجموع حرکتها کند شده است، به همین ادله اما متوقف نشده، دیر یا زود جاهای دیگر هم این حرکات و انقلابها شروع خواهد شد. - همه چیز بستگی به تحرکات خارجی ندارد. عدم پختگی و عدم وجود مدیریتی مثل امام خمینی باعث مشکلات امروز مصر است. اگر امام خمینی در انقلاب ما وجود نداشتند، ما هم از ناحیه افراط کاریها ضربات شدیدی میخوردیم. انقلاب ما به آسانی متلاشی میشد. فراموش نکنید که ما در تهران جنگ مسلحانه شدید داشتیم. مگر کم بود؟ 500 هزار نفر ریخته بودند خیابان. ما در مجلس محاصره شده بودیم و صدای تیرها میشنیدیم. کردستان اون جوری شده بود. ترکمن صحرا اون جوری. خرمشهر اون جوری. آذربایجان با آن عظمتش آن مسائل پیش آمد. این شخصیت امام خمینی بود که این مشکلات را بتدریح و اساسی مهار کردند. شما هم مطمئن باشید هر انقلابی که اتفاق بیفتد، مردمی هم باشد، بعدش باید انتظار اینگونه چیزها را داشته باشیم، مگر اینکه یک جریان نیرومند و فرد نیرومندی افراطگریها را مهار کند.
- این جا به جا شدنها( در اروپا ) را نمیشود گفت که سرنوشتها را عوض میکند. همین آقای اولاند که به پیروزی رسیده در عمل به بسیاری از سیاستهای سرمایهداران پایبند است. منجمله درباره ایران. وزیر خارجه آقای اولاند بعداز مذاکرات بغداد حرفهایی که زده، عین حرفهای آمریکاییها است. در یونان هم همیشه تفکر سوسیالیستی وجود داشته است. مردم یونان همیشه افکار ضد سرمایهداری داشتهاند. اما همه اینها نمیتواند تبدیل به یک تغییرات اساسی بنیادی شود. اینها همه جابجایی است. در آلمان هم همینطور است. بقیه کشورها هم همینطور است. در هیچ یک از این کشورها تغییرات بنیادی و ماهیتی رخ نخواهد داد.البته سیاستهایشان تعدیل میشود.
- من فکر میکنم اگر شیعیان عراق با تدبیر و اتحاد کار کنند وضعش روز به روز بهتر میشود شیعیان در عراق با حداقل 60 درصد اکثریت را دارند. این مهم است. سابقه مبارزاتی مردم شیعه از بقیه خیلی بیشتر است. شیعیان عراق خیلی مظلوم هستند. آوارگی کشیدند. سنیها هم قبلا حاکم بودند. البته بعضی شان با صدام مخالف بودند. کردها هم نگاه میکنند ببینند با کدامیک باید کار کنند. کردستان گوشهای از عراق است و ملت کردستان جمعیت زیادی از عراق نیست. کردها را تا چند وقت پیش ما میدیدیم، تردید نداشتند که سرنوشتشان با شیعه یکی است. شیعیان باید این اکثریت را حفظ کنند. به جان هم نیفتند. طائفهگری نکنند. طائفه گری دینی به راه نیندازند. آینده عراق خیلی خوب میشود، اگر شیعهها متحد شوند.
- بالاخره ما باید یک حسن نیتی از آمریکائیها ببینیم( در موضوع مذاکرات 1+5). اگر آنها بخواهند در عین خصومت از مذاکره هم استفاده کنند جواب نمیدهد، معکوس جواب میدهد، واقعا اگر یک روز آمریکا حسن نیت نشان دهد وضع فرق میکند. به فرموده امام اگر آمریکا آدم بشود، آن وقت میتوانیم مشکلات را حل کنیم، قرار نیست تا قیامت با آمریکا قهر باشیم. الان آمریکائیها از موضع تحریم و فشار میخواهند کار بکنند. در مذاکره هم آنها دست بالا دارند. تحریمها را کردهاند. فشارها را بر ما آوردهاند. تحریمهای سازمان ملل را اعمال کردهاند. حالا وقتی مینشینیم برای مذاکره میگویند شما این کار را بکنید تا ما تحریمها را کم کنیم. این که مذاکره نیست!
- در مورد این مذاکرات(بغداد) بعد از اسلامبول با اظهاراتی که ایرانیها و غربیها کردند یک خوش بینی کاذبی درست شد. هم ما میخواستیم در داخل کشورمان امیدی پیدا بشود و هم غربیها نیاز دارند به خاطر مشکلات فراوان اقتصادی که دارند نیاز به آن صحبتها داشتند. لذا هر دو تلاش کردند که بگویند فضا فضای مثبتی است و امید ایجاد کنند. اما در بغداد معلوم شد اینطوری نیست. هنوز اطلاعات زیادی نداریم و ارزیابی کار آسانی نیست. آنچه فعلا معلوم است آنها با حربه تحریم پیش میایند و میگویند ما با تحریم توانستهایم ایران را به نرمش در مذاکرات بکشانیم. البته ایران هم نشان داده که از این تحریمها و تهدیدها از میدان به در نمیرود. بنابراین باید کمی صبر کنیم تا اطلاعات واقعی به دستمان برسد.
- ما یک دولتی را میپسندیم که خیلی عالمانه، مدبرانه، با اعتدال عمل کند و از نیروهای بخشهای مختلف جامعه از نیروهای کارآ و غیرباندی و جامع کشور استفاده بشود. من الآن روی شخص خاصی نظر ندارم.
- اینجا یک مسئله مهمی برای نظام مطرح است و رهبری روی آن تکیه دارد و آن این است که آنها (غرب) میخواهند سلطه شان را در ایران تحکیم کنند و ما را تسلیم کنند. میخواهند ابهت انقلاب و نظام اسلامی را بشکنند. ما باید بهانه را از دست آنها بگیریم. به هر حال رسیدن به انرژی صلح آمیز هستهای نیاز روز است و نمیشود ایران به این عظمت از دستیابی به انرژی صلح آمیز هستهای محروم باشد. دست ایران در انرژی هستهای نباید خالی باشد.
- نظرم در اقتصاد اسلامی وقتی که بحث میکردم هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب و هم در خطبههای نماز جمعه، نظر خودم اقتصاد مختلط بوده. من به اقتصاد اعتدالی رسیده بودم با منابعی که رویش کار کرده بودم و تاریخ اقتصاد را مطالعه کرده بودم. یعنی اینطور نیست که همه چیز در اختیار دولت باشد مثل کمونیستها و اینطور هم نباید باشد که همه چیز دست مردم باشد و دولت فقط تماشاچی باشد من به اینجا رسیده بودم.
- این سیاست هدفمندی را هم که قبلاً مجلس تصویب کرده و در سیاستهای کلی برنامه توسعه نظام هم هست و رهبری هم تصویب کردهاند و اصل 44 قانون اساسی هم بر این مبنا است. شیوه اجرایی که الآن دردست دولت است اشکال پیدا کرده. اگر همان جوری که سیاست رهبری بود و سیاستهای کلی بود و مجلس هم در برنامه چهارم تصویب کرده بود، اجرا میشد به نظرم این اتفاقات نمیافتاد و برنامه اجرا میشد