سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

دوست داشتن وطن و زادگاه امری طبیعی است و قدمتی به اندازه تازیخ بشریت دارد اما از آنچه با عنوان جریان ملی گرایی سخن گفته می شود پدیده ای جدید است که ریشه آن به اروپای غربی برمی گردد.

ملی گرایی یا ناسیونالیسم از واژه Nation یعنی ملت گرفته شده است. در این مکتب فرد عالی ترین حد وفاداری خود را نسبت به ملیت خویش ابراز می دارد. تا قبل از قرن 16 میلادی اروپا تحت سیطره حکومت واحد مسیحی بوده اما در این قرن سلاطین اروپایی برای مقابله با این حاکمیت روی احساس وطن پرستی تأکید کردند از این به بعد بود که مکتبی جدید با عنوان ناسیونالیسم متولد شد. اوج اقتدار و نفوذ ناسیونالیسم در قاره سبز انقلاب فرانسه بود.

در کشور عزیز ما ناسیونالیسم ابتدا با گریش لیبرال در عرصه مشروطه به شکل سحطی مطرح شد اما در دوره پهلوی اول شدت گرفت. ملی گرایان تلاش کردند با نفی اسلام، غرب را خویشاوند ایرانیان معرفی کنند. مبانی فکری ملی گرایان مبتنی است بر اعتقاد به عظمت و بزرگی کشور و شعار اساسی ملی گرایان این است: «زنده باد وطنم». دوست داشتن وطن نه تنها ناپسند نیست بلکه بسیار زیبا و ستودنی است اما وطن پرستی یعنی اصالت دادن به آب و خاک و ملیت از نظر عقل و شرع ناپسند و خلاف فطرت انسانی است. اصالت دادنبه ایرانیت در مقابل اسلامیت به مانند اصالت دادن روح در مقابل جسم است. بزرگان دین اسلام زادگاه خود را دوست داشتند و پیامبر اسلام(ص) هنگام هجرت خطاب به مکه فرمودند: ای مکه تو را دوست دارم اگر مرا بیرون نمیکردند هرگز تو را ترک نمیکردم. مهمترین تشکیلات ملی گرا در سال 1328 به رهبری دکتر مصدق تشکیل شد. جبهه ملی اول از گرایشهای ایدئولوژیک هم ساز و هماهنگی برخوردار نبود به همین دلیل نتوانستند مقابل رژیم شاه کاری از پیش ببرند. جبهه ملی دوم در سال 1339 با اعلا مفضای باز سیاسی تشکیل شد و تا سال 1343 فعالیت داشت. جبهه ملی سوم نیز در سال 1344 تشکیل شد اما به علت شدت خفگان عمر کوتاهی داشت در نهایت در سال 1356 با اوج گیری انقلاب جبهه ملی چهارم شکل گرفت و در رأس آن کسی نبود جز مهندس بازرگان، که سالها از عمر خود را در زندانهای شاه سپری کرده بود. او از مؤسسان روشنفکری دینی در ایران و از جمله شخصیتهایی بود که در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد همچنان مشعل مبارزه را روشن نگه داشته بودند. هفت روز قبل از پیروزی انقلاب امام (ره) به وعده خویش عل کردند و دولت موقت را با نخست وزیری بازرگان تشکیل دادند اما از همان روزهای نخست مشخص بود که تفکرات نخست وزیر و اطرافیانش با اصل انقلاب اسلامی سازگاری ندارد و امام عزیزمان بعدها فرمودند که از روی اجبار با نخست وزیری بازرگان موافقت کرده بودند. پس از سقوط رژیم شاه حوادثی به وقوع پیوست که ماهیت دولت موقت را بیش از پیش آشکار ساخت. نخست در جریان همه پرسی 12 فروردین بود که دولت موقت تا حدودی مخالفت خود را با جمهوری اسلامی نشان داد و نیز بازرگان در مراسمی که به مناسبت آزادی الجزایر برگزار شد بود با نماینده آمریکا (برزینسکی) وارد مذاکره شد اما تیر خلاص بر پیکره این دولت در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شلیک شد و دولت موقت که پس از شورای انقلاب دومین نهاد رسمی انقلاب بود اسعفای خود را تقدیم امام(ره) کرد. هرچند جریان ملی گرا پس از کناره گیری از قدرت به فعالیت خویش ادامه داد تا اینکه پس از مخالفت آنان با لایحه قصاص، امام(ره) آنها را مرتد اعلام کرد. با اینکه این تشکیلات به کار خود پایان داد ولی این پایان کار این تفکر نبود. در دوران ریاست جمهوری خاتمی برخی گروههای اصلاح طلب به شکلهای گوناگون عقاید ناسیونالیستی خود را مطرح می کردند که با توجه به افکار و عقاید این جریان عجیب نبود آنچه همگان را متعجب کرد اظهار نظر لیدر جریان انحرافی بود که در آن مکتب ایرانی را مهمتر از مکتب اسلامی معرفی کرده بود. همین جمله باعث شد تا شاهد سیل اعتراض مراجع، علما و دلسوزان نظام باشیم. این که آیا بین تفکرات ملی گرایی و تفکرات جریان انحرافی ارتباطی وجود دارد برای ما پوشیده است. آنچه برای ما روشن است عدم وفاداری این جریان به ملیت ایرانی و شکوه و عظمت ایران است. زیرا اگر این جریان ذره ای وفاداری به همان مکتب ایرانی را که مطرح می کنند داشتند با اظهار نظرها و کارهای خود مقابل پیشرفت کشورمان سنگ اندازی نمی کردند. با این که چند سال از آن جمله و واکنشهای نسبت به آن می گذرد اما همچنان از این سخن و سخنان مشابه پرچمدار حلقه انحرافی متأسفیم. تأسف دی نیوز بیشتر از آن جهت است که رئیس جمهور همچنان حمایت بی چون و چرای خود را از این جریان ادامه می دهد و انگار قرار نیست ایشان در سالهای پایان دوره ریاست جمهوری خود، کمی به خود بیایند و با جبران اشتباهات گذشته ارتباط خود را با این جریان خطرناک قطع کنند