سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

گوشه ای نشسته بودم و به عنوان یک تماشاگر دربی بزرگ را از تلوزیون تماشا می کردم. تیم نصف و نیمه ی آبی ها که در غیاب جباری، آندو، خسرو و از همه مهمتر بدون مجیدی تاثیرگذار در برابر حریف دیرینه قرار گرفته آن قدر از بردهای پیاپی چهار دربی گذشته روحیه و اعتماد به نفس درونش مانده، که از ارتش کامل سرخ هم دو گل پیش بیفتد. چیزی که شاید هواداران آبی قبل از بازی فکرش را هم نمی کردند.
Hamid Aliasgar
نیمه ی دوم دربی پُر اضطراب به نیمه رسیده که چیزی ذهنم را مشغول می کند. به غیر از کمک داور دوم که با وجود جو وحشتناک ورزشگاه و حساسیت بالای دربی هنوز حتی حواسش به خطای اوت دستی جادوگر هم هست، چهره ی مردی را در قاب جعبه ی جادویی می بینم که او هم شش دانگ حواسش به زمین مسابقه است و در افکار خود غرق شده و در اندیشه است. او می داند در لحظات باقیمانده فقط باید کار خودش را بکند.

http://img.irna.ir/1390/13901113/1013478/N1013478-1796821.jpg

http://img.irna.ir/1390/13901113/1013472/N1013472-1796760.jpg

در حالی که اگر به ساعت نگاه کنی هنوز بازی به پایان نرسیده، آن طرف اما انگار همه بازی را پایان یافته می دانند و منتظر آغاز جشن و پایکوبی اند که غریبه ای از راه می رسد و جشنشان را به عزا بدل می سازد. کاری که غریبه کرد باور کردنی نیست. کاری که به جرات از مسی و رونالدو هم بر نخواهد آمد! (برای همین هم دیگر نباید انتظار چنین نمایشی از این تازه وارد داشت!) سه ضربه به توپ و سه گل! آن هم در اولین وشاید مهمترین بازیش! فقط هم در ده دقیقه!

http://iipa.ir/fa/ic/19982/373050.jpg

آبی ها دوست ندارند باور کنند اما همیشه غروری هست که نمی خواهد بشکند. برعکس غروری که آبی ها را مغرور کرد (آنها حریف را بازنده می دانستند در حالی که داور هنوز سوت پایان بازی را نزده بود) و باعث شکستشان شد، کیای دوست داشتنی غرورش را بیشتر دوست داشت و در چند دقیقه ای که در زمین بود تا توانست جنگید واز غرورش دفاع کرد تا در نهایت غرورش را حفظ کند.

http://img.irna.ir/1390/13901113/1013478/N1013478-1796838.jpg

حالا می فهمم پیرمرد در آن لحظات پُرالتهاب به چه چیزی فکر می کرد. او غرور جریحه دار شده ی تیمش را دید و برای برگرداندن همین غرور از یاد رفته بعلاوه ی ورود غرور کیا به بازی، بازیکنی را به زمین فرستاد که در جو بازی گُم نباشد و بی خبر از هیاهوها، آرام، کاملاً ناشناخته و مرموز کارش را بکند.