سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

داستان امروز ما و برادران دینی مان در جبهه پایداری، داستان خاصی است. خاص از آن جهت که هر دو در «مسلمانی مان» پایداریم و مسلمانی خود فرا‌تر از لفظ و سخن، بل در عمل و کنش سیاسی جست‌وجو می‌کنیم. این امر البته خصلت بنیادین اسلام و شیعه است. به قول لئواشتراوس، اگر بخواهیم مسیحیت را بشناسیم باید «فلسفه دین» بدانیم، اما اگر خواهان شناخت اسلام هستیم باید به فلسفه سیاسی رجوع کرد. 
حال این ماییم و این برادران دینیمان در جبهه پایداری. این «ما» اصولگرایانی هستند که اصلیترین صبغه‌شان «مستقل» بودن است. برادران دینی ما در جبهه پایداری از 84 تا بدین‌سو در «وابستگی» خود به «دولت» شک نکردند و این سرآغاز اختلاف «ما» و برادران دینیمان شد. 
1ـ چرا با جبهه پایداری اختلاف «نظر» و تفاوت «عمل» داریم؟ 
از واپسین ماه‌های سال 84 شد که زمزمه نقد دولت در میان اصولگرایان آغاز شد. نقادی که معطوف به «روش» دولت بود و هشدار و انذاری بود به آنچه دولت در «عمل» سامان می‌داد. در «نظر» وجه گسستی که نبود هیچ، تأیید و تکریم هم بود، به یاد دارم در‌‌ همان روز‌ها بود که قوچانی در اعتماد ملی نوشت؛ «دولت یا کمیته امداد» و نگارنده در جریده‌ای از جراید معدود اصولگرایان پاسخ داد؛ «دولتِ امداد» و به تأیید «نظر» دولت در تکریم مستضعفین پرداخت. در‌‌ همان زمان هم نگارنده با برخی افراد و روش‌های دولت به عنوان یک «شهروند مسلمان» موافق نبود اما در تأیید نظری دولت استوار. 
شگفت آنکه در‌‌ همان زمان برادران دینی ما همین امر را نیز برنمی‌تافتند. هر جنبنده‌ای در وادی نقد دولت را آماج تیرباران به‌تان و هتک قرار می‌دادند. نمونه‌اش آنچه که برادران ما در سایت رجانیوز با دکتر افروغ کردند و حال پس از 6سال بعضاً سخنان او را تکرار می‌کنند! 
این تفارق بر سر اختلاف بر «روش» بود. «ما» معتقد بودیم که دولت «نظر صحیح» را با «روش غلط» ضایع می‌کند و آنچه که آمال و آرزوی اصولگرایان است را با شتابزدگی و بی‌توجهی به رأی و نظر خبرنگان و نخبگان از مسیر اصلی «منحرف» می‌کند. در‌‌ همان زمان آغازین زمزمه‌های شوم «انحراف» در دولت برخاست و نجواهایی مبنی بر عملکرد ناصواب، آنکه امروز به «لیدر جریان انحرافی» شهره است در میان نیروهای انقلاب نقل می‌شد. 
بالاخص آنکه رجل نشان‌داری چون «ملک‌زاده» نیز بر سریر معاونت او تکیه زده بود، کسی که مشاور آقای جاسبی و رئیس خبرگزاری دانشگاه آزاد بود و از هیچ طعن و لعنی نسبت به احمدی‌نژاد در کوران انتخابات 84 فروگذار نکرده بود، خبرگزاری او محمل لجن‌پراکنی به احمدی‌نژاد بود و مشهور بود او که رفیق شفیق «حسین مرعشی» بوده و هست و هدایت بخشی از هجمه‌ رسانه‌ای به احمدی‌نژاد را برعهده دارد. اما دولت نهم که سر کار آمد این رفیق مرعشی کارگزارانی بود که در دولت نهم به پست و مقام رسید. از‌‌ همان روز‌ها می‌شد حدس زد که در پس پرده این انحراف آغازین فرایند تکوین نطفه انحراف است که بسته می‌شود والا مگر می‌شود رفیق کارگزارانی‌ها بود و در دولت احمدی‌نژاد به مقامات عالیه نائل شد؟ 

این‌چنین بود که «ما» از‌‌ همان روز‌ها فهمیدیم که در «روش» این دولت به کجا می‌رود. اما برادرمان که این روز‌ها شهره «جبهه پایداری»‌اند یا فهمیدند یا خود را به نفهمیدن زدند یا اساساً نفهمیدند! که در هر سه صورت... 
اینچنین بود که «ما» زبان به نقد «روش» دولت گشودیم و پاسخ تهمت بود و کینه‌ورزی. در این میان جراید دوم‌خردادی هم آتش‌بیار شدند و خبر «اختلاف» میان نیروهای انقلاب دادند و این امر با شگفتی تمام موجب هجمه بیشتر به «اصولگرایان منتقد و مستقل» شد. برادران ما خود زبان به هجمه می‌گشودند و جراید دوم‌خردادی آن را نشانه اختلاف می‌دانستند و سپس «ما» به بهانه دادن به آن‌ها متهم می‌شدیم! غافل از آنکه وظیفه مکتبی و تعهد شرعی ما بود که حکم می‌کرد دولت را نقد کنیم و اگر نبود آن نقادی‌ها، خدا می‌داند امروز چه بر سر مرام «اصولگرایی» آمده بود. 
هشیاری نیروهای انقلاب این بود که همه داشته‌ها را در سبد دولتی که در «روش» ره به خطا می‌رفت، نگذاشتند و از این‌رو است که امروز هنوز می‌توان آتش احتجاج به خرمن لیبرال‌ها زد و با آنان از در مواجهه نظری ـ عملی برخاست. به هر روی، یکی از اختلافات ما با جبهه پایداری بر سر این بود. آنان یا از سر حب جاه و مقام یا از سر خیرخواهی دولت را «خیر کامل» می‌دانستند و ما آن را «خیر ناقص». 
این امر علت معرفتی‌ای هم داشت. برادران ما جایگاه عقل را بسان اخباریون در معرفت دینی نازل می‌شمردند و با استفاده غلط از ادله «نقلی» زبان به «توجیه» و «مصلحت‌سنجی» می‌گشودند. امری که با معرفت شیعی با لذات سر ناسازگاری دارد. ما در نظر «اصولی» بودیم و در روش «اصولگرا» و برادران ما در نظر «اخباری» بودند و در روش «مصلحت‌گرا» و امان از این مصلحت‌سنجی‌های شبه‌ناک و دور از حقیقت... 
2ـ امروز کجا ایستاده‌ایم؟ 
امروز در لانه کردن «انحراف» در دولت هیچ شکی نیست. امروز عیان شده است که برادر دینی ما آقای احمدی‌نژاد دست از دامان «لیدر جریان انحرافی» برنمی‌دارد. امروز عیان شده است که انحراف عقیدتی، ‌ شبهه‌افکنی، نشر افکار دروغ و پلید، ادعای کذب ارتباط با عوالم غیب و امام زمان (عج) و در یک کلام «بابیت جدید» در یک قدمی ما، در پیش روی ما هنوز «جولان» می‌دهد. 

«ما» از‌‌ همان روزهای اول در دولت نهم که ملک‌زاده حکم معاونت لیدر منحرفان را در دست گرفت، بوی «فساد اقتصادی» را شنیدیم. از‌‌ همان روزهایی که مشایی به خبرنگار زن روزنامه ترکیه‌ای گفت: «روسری‌ات را بردار اینجا ایران آزاد است.» نشان «انحراف عقیدتی» را دیدیم، ‌از‌‌ همان روزهایی که در سال 85 CD سخنان او درباره تمام شدن دوران اسلامگرایی دست به دست می‌چرخید، خبر از «فساد عقیده» او دادیم و امروز دیگر هر لحظه منتظریم که از کرامات این شعبده‌باز قهار شمه‌ای را بشنویم و ببینیم در فساد 3هزارمیلیاردی و اباطیل‌گویی و... ردپای نحس او دیده می‌شود. 
حال به قول جاهل‌های قدیم «دوزاری» برادران دینی مان افتاده است و به چشم سر می‌بینند دسپخت «دفاع مصلحت‌گرایانه و بی‌منطق» خود را. 
اما شگفتا که هنوز «اتهام‌زنی» به «اصولگرایان مستقل» گویی «ابزار» خوبی محسوب می‌شود و می‌توان با آن سیاست‌ورزی کرد. آن روز‌ها اگر اتهام واهی «سهم نگرفتن از دولت» مطرح بود، ‌این روز‌ها «فتنه» ملعبه شده است. 
فتنه‌ای که آتش تهیه آن را نامه هاشمی فراهم کرد و هیزم آن را موسوی و برادران دینی ما به جای خاموش کردن در کوره آن دمیدند، در این میان آنهایی که در جستجوی «آب» برای خاموش کردن آتش فتنه بودند، متهم شده‌اند. گویی از یاد برده‌اند معرکه‌گیری‌هایی را که از اصلیترین مدعیات اهل فتنه برای فتنه‌انگیزی بود. آن زمان هم بر‌‌ همان سبیل غلط طی طریق کردند و هر آنچه که منحرفان برای شعله‌ور کردن فتنه اندیشیده بودند، تأیید کردند. امروز جرم اصولگرایان مستقل هشدار به روش غلط دیکته شده از سوی منحرفان است. کسانی که از روز اول فتنه در مقابل اهل فتنه ایستادند و بر «آرامش» و «نفی حرکت بر ضد قانون» تأکید کردند، امروز مته‌مند. اما آنهایی که با نام بردن از افراد در مناظره‌ها که به قول لیدر جریان انحرافی نعوذبالله حکم امام زمان (عج) بوده است، لابد «بصیر» بوده‌اند! 
کسانی که از دهه 70 مرزبندی قاطع با آقای هاشمی داشته‌اند و در روزهایی که برخی از اعضای فعلی جبهه پایداری زبان تملق از هاشمی می‌گشودند، به خاطر نقد ایشان هزینه می‌دادند، «ساکت فتنه» به شمار می‌آیند. اما «کاسبی سیاسی» با نقد هاشمی عین بصیرت شمرده می‌شود! 
اصولگرایان مستقل نه امروز و دیروز بلکه از سال‌های دهه 70 به رویکرد ناصواب آقای هاشمی در برخی امور معترض و منتقد بودند،‌‌ همان روزهایی که «برخی» در دولت فعلی مدیرکل اجتماعی وزارت کشور آقای هاشمی بودند یا استاندار وی. از‌‌ همان روز‌ها تا امروز اصولگرایان مستقل نه مشی سیاسی آقای هاشمی را تأیید کرده‌اند نه برنامه اقتصادی او را و نه نگاه فرهنگی ایشان را. اما با این نقادی «معرکه» نگرفته‌اند و با آن «کاسبی» نکرده‌اند. همین امروز هم با صدای رسا اعلام می‌کنند که «نظر» و «روش» آقای هاشمی در سال‌های پس از جنگ لطمات بسیاری را به گفتمان انقلاب اسلامی و حرکت اجرایی کشور وارد کرده است و ایشان یکی از اصلی ترین موانع شکل‌گیری حرکت پویای مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه نظری و عملی اداره کشور بوده‌اند.
 حال این رویکرد را مقایسه کنید با مشی کسانی که در آن سال‌ها زبان به تملق از ایشان می‌گشودند و در این سال‌ها از نقد هاشمی محملی برای «کاسبی سیاسی» ساخته‌اند. 
3- آزمون...
امروز اما در آستانه فصل مهمی از حیات سیاسی اصولگرایان، برادران دینی ما باز ساز مخالف کوک کرده‌اند. اکنون در شرایطی به سر می‌بریم که خصم از یمین و یسار آهنگ ضربه زدن به انقلاب اسلامی را دارد و می‌کوشد پس از آنکه از «فتنه» طرفی نبسته وارد عرصه‌های دیگری شود و از این طریق از انقلابیون انتقام بکشد. حال در چنین شرلیطی آیا رواست که براداران دینی ما ندای دعوت بزرگی چون آیت الله مهدوی کنی را لبیک نگویند و طریق مفارقت در پیش گیرند؟ اینان که خود را در «بصیرت» یگانه دهر می‌دانند چگونه است که در چنین اوضاعی که «وحدت» نیاز ضروری است ساز جدایی کوک کرده‌اند؟ 
در این باب سخن فراوان است. اما جبهه پایداری بیاید یا نیاید نهضت احیا گرایانه اصولگرایی علی رغم همه بی‌وفایی‌ها و‌گاه خیانت‌هایی که به آن شده به مسیر خود ادامه خواهد داد. این خصلت اصولگرایی است که هر دم به صیقل دادن تیغ تیز جهاد و فربه کردن عقلانیت دینی خود می‌پردازد و در این مسیر افرادی که جیفه دون دنیا و سیاست ورزی مادی مدهوشان کرده راه خود از اصولگرایی دینی جدا می‌کنند و «عرفی مسلکانه» به سود و زیان سیاسی خود می‌اندیشند. 
این روز‌ها اما «ما» بیش از هر زمانی بر سر ایمان خود ایستاده‌ایم؛ «اللهم أعطنی بصیرةً فی دینک و فهماً فی حکمک و فقهاً فی علمک...»