سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

چند دختر جوان در یک عطر فروشی واقع در خیابان کارگر جنوبی با صدای بلند عطرهای جدید را تبلیغ و به این وسیله نگاه رهگذران را به سوی خود جلب می کنند: «خانم شما عطر جدیدمان را تست می کنید »

چند دختر جوان در یک عطر فروشی واقع در خیابان کارگر جنوبی با صدای بلند عطرهای جدید را تبلیغ و به این وسیله نگاه رهگذران را به سوی خود جلب می کنند: «خانم شما عطر جدیدمان را تست می کنید »

«آقا تستر عطر جدیدمان را بفرمایید، خانم شما، آقا شما» هرچند برخی بدون توجه و یا به خاطر تکرار شدن هر روز این صحنه فقط می شنوند و رد می شوند. ...
در یکی از نقاط شمالی شهر و در یکی از فروشگاه های عرضه گوشت و مرغ چند دختر جوان را می بینی که با هر مشتری که از در وارد می شوند، با روی گشاده و لبخند برخورد می کنند. «امرتان را می گویید تا راهنمایی کنم این محصولات همین امروز رسیده است، با یک بار خریدن مشتری می شوید.» هرچند اولین تصویری که از این فروشندگان جوان در اذهان حک می شود، لباس های متحدالشکلی است که قطره های خون روی آن به قول معروف «حسابی توی ذوق آدم می زند».
از بین انبوه مسافران به سختی رد می شود. دختر جوانی که ظاهر مرتب و آراسته ای دارد، کوله پشتی سنگینی که به پشت دارد و کیسه سیاه بزرگی که به سختی آن را می کشد، توجه شما را جلب می کند. لوازم آرایش می فروشد و ادعا دارد که اجناس خود را به نصف قیمت مغازه ها عرضه می کند. قطار به هر ایستگاه مترو هم که وارد می شود، خود را برای پنهان کردن از دید مأموران مترو به کناری می کشد و مخفی می شود.
اینها فقط چند تصویر از تصاویر متعدد و رنگارنگ از اشتغال کاذب در پایتخت است که به اشکال مختلف خودنمایی می کند. گذشته از این در سال های اخیر با صحنه هایی از کار زنان جامعه روبه رو می شویم که با سنین و فرهنگ های مختلف در مشاغلی سر کار گماشته شده اند که قبلاً کمتر تصوری از آن برای ورود زنان به آن عرصه در ذهن می پروراندیم.
شاید به نظر برسد کسانی که در مشاغل اینچنینی به کار گرفته می شوند با نگاه های سرد و سنگین و تلخ برخی از مردم رو به رو شوند، اما هرگاه پای صحبت و درد دل این زنان می نشینیم برخی از آنان زبان گله و شکایت می گشایند که برای گذران زندگی ناچارند دست به کارهای اینچنینی بزنند، اما در این میان برخی دیگر کمتر گله و شکایت می کنند و بیشتر راضی اند تا شکوه گر، هرچند این رضایتمندی به نظر غیر واقعی می رسد.
این که چرا تصاحب کردن چنین مشاغلی از سوی زنان جوان تا این حد به آسانی جامه عمل می پوشد نکته قابل تأملی است که جای خالی آن در میان پژوهش های جامعه شناسان دیده می شود، اما باید توجه کنیم در چنین شرایطی کار زنان و جای گرفتن آنان در مشاغل فاقد تخصص با نگاه ابزاری روبه رو نشود.
کار، عار نیست
نگار ?? سال دارد و دیپلمه است و از یک سال گذشته در یک فروشگاه مرغ و گوشت کار می کند.
از شرایط کاری خود می گوید: اینجا را فقط به این خاطر قبول کردم که امنیت مورد نظر پدرم را داشت، ضمن این که صاحب فروشگاه هم از دوستان پدرم و قابل اعتماد است، بنابراین دیگر خانواده ام با کار من مشکلی ندارند، فقط کمی سرمای درون فروشگاه مرا اذیت می کند که آن را هم تحمل می کنم.»
وی درباره حقوق و مزایای کارش توضیح می دهد: «ساعت کاری ام از هشت صبح تا دو بعد ازظهر است ولی معمولاً تا پنج و شش عصر برای اضافه کاری می مانم، قرارداد سه ماهه دارم، پایه حقوقم ??? هزار تومان است، با اضافه کار و پورسانت به ??? هزار تومان می رسد.
برای دریافت پورسانت بیشتر هم سعی می کنم با معرفی کالاها به مشتریان و تبلیغ آن و همچنین برقراری ارتباط بیشتر با آنها فروش را بالاتر ببرم.»
فروشنده ?? ساله یک فروشگاه درباره نگاه مردم به کار آنها می گوید: «برخی از مردم سطح دید خیلی پائینی دارند، مثلاً هر وقت فروشگاه را تی می کشم برخی از رهگذران یا مشتریان می گویند حیف تو نیست که اینجا کار می کنی، اما برای من این چیزها مهم نیست، چرا که کارم شخصیتم را زیر سؤال نمی برد، ضمن اینکه کار عار نیست و من به کار خودم افتخار می کنم. بالا بردن بازده کارم برایم بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت دارد.
من این کارم را پس از این که چند جا دنبال کار گشتم و دیدم که محیط آنها ناامن است، انتخاب کردم، اما برخی از مردم طوری به من و همکاران دیگرم نگاه می کنند که انگار گرسنه هستم و یا خانواده ام به من نمی رسند، در حالی که فکر نمی کنند که این از خانه نشستن بهتر است. ضمن این که کار کردن حسن هایی دارد؛ روابط عمومی انسان را بالا برده و من را با شخصیت های جدید آشنا کرده است.»
ترجیح می دهم تحصیلکرده خانه دار باشم تا شاغل
لیلا ?? سال سن دارد و پیش دانشگاهی را خوانده و خود را برای کنکور سال آینده آماده می کند، او در یکی از ایستگاه های مترو مغازه ای اجاره کرده با ماهی ??? هزار تومان کرایه. وقتی از کارش می پرسم، می گوید: «دو ماه قبل به کمک برادرم اینجا را اجاره کردم تا اولین تجربه کاری ام را با فروش زیورآلات شروع کنم، اما تا الآن فقط توانسته ام پول کرایه را دربیاورم نه بیشتر، به همین خاطر می خواهم مغازه ام را جمع کنم.»
از او می پرسم چقدر سنگ ها و زیورآلات را می شناسی می گوید: «برادرم هم در این کار است، خودم هم کتاب های سنگ شناسی و سنگ درمانی می خوانم، به کلاس های سنگ درمانی نیز می روم، بنابراین تا حدی شناخت پیدا کرده ام. این کار را هم به این خاطر شروع کردم که وقتی از شهرستان به تهران آمدم تا پیش برادرم بمانم و برای کنکور درس بخوانم حوصله ام سر رفته بود و فقط برای سرگرمی شروع به کار کردم، اما الآن معتقدم کار زن فقط باید در خانه باشد نه بیرون از خانه.»
ساعت کار لیلا هشت صبح تا هشت شب است. او می گوید: «هر چند وقتی وارد جامعه می شوی شناخت و تجربیاتت بیشتر می شود، ولی با این همه ترجیح می دهم یک زن تحصیلکرده خانه دار باشم تا شاغل.»
? درآمد یک میلیون تومانی
مریم ?? ساله هم دیپلمه است و متأهل و یکی دیگر از فروشندگان زیورآلات زنانه در ایستگاه مترو. می گوید: «قبلاً به کمک برادرم از تایلند پوشاک زنانه وارد و در خانه شوی لباس برگزار می کردم، اما از آن جا که مشتری های غریبه به خانه می آمدند اطمینان نداشتم. در آن شغل حداقل ??? هزار تومان و حداکثر بیش از یک میلیون تومان درآمد داشتم، اما الآن که وارد کار زیورآلات شدم چندان درآمدی برایم ندارد، هرچند هزینه بسیاری برای وارد کردن آن از هند و چین می کنم.»
نمی توانم از کارم تعریف کنم
مینو هم در یکی از عطرفروشی های خیابان انقلاب کار می کند. او ?? ساله و دیپلمه است. می گوید: «من از کارم راضی هستم، قرارداد سه ماهه با من می بندند و با پورسانت حقوقم به ??? هزار تومان می رسد.»
او درباره چگونگی ورودش به این شغل می گوید: «به واسطه دوستم وارد این کار شدم، البته اکنون که در این شغل کار می کنم، نمی توانم چندان از آن تعریف کنم، به دنبال کار دیگری هستم، اما هرجا که سر می زنم ناامن و نامطمئن است، چه کنم که ناچارم فعلاً اینجا کار کنم.»
? نتیجه جامعه مصرف گرا
دکتر «محمدباقر علیزاده اقدم» جامعه شناس درباره کار زنان در چنین مشاغلی معتقد است: «این مسئله یکی از عواقب جوامع مصرفی است، چراکه اساساً مصرف گرایی می طلبد که چنین مشاغلی بوجود آید. ضمن آن که در بخش غیررسمی که این مشاغل در آن پدیدار می شود مسئله عرضه و تقاضای نیروی انسانی اهمیت دارد. در عرضه نیروی انسانی در وضعیت فعلی با توجه به شرایط اقتصادی کنونی بیشتر زنان به دنبال یافتن شغل هستند بنابراین عرضه بیش از تقاضاست.
در بحث تقاضا هم باید ببینیم هدف از آن استفاده بهینه از نیروی انسانی است یا هدف استفاده ابزاری از آنهاست. با توجه به این که بخش عمده ای از کسانی که به دنبال یافتن نیروی انسانی اند و تفکر سرمایه دار (که به دنبال سود خود است) بر آنها حکمفرماست به دنبال نیروی انسانی ای هستند که به کمترین دستمزد قانع باشد، ضمن آن که مطیع نیز باشد و از آن جا که زنان نسبت به مردان مطیع ترند، بنابراین آنها را ترجیح می دهند.»
وی به ناپایداری شغلی زنان در این مشاغل اشاره می کند و می گوید: «این شغل ها ناپایدارند و ثباتی ندارند و از مزایایی که شغل های عرصه رسمی دارند بی بهره اند، همچنین با توجه به این که زنان متأهل تعهد مادر بودن را نیز بر عهده دارند و یکی از مسئولیت های آنان بچه دار شدن و پرورش فرزندان شان است تجربه نشان داده هرگاه زن شاغلی بچه دار شود در چنین مشاغلی، شغلش را از دست می دهد و بازگشت به کار برایش ناممکن یا دشوار می شود، بر همین اساس بچه دار شدن خود را به تعویق می اندازد که این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد.»
این جامعه شناس در نظر نگرفتن سرمایه فرهنگی زنان در مشاغل غیررسمی را که نیاز به تخصص هم ندارد، مورد تأکید جدی قرار داده و خاطرنشان می کند: «باید زنان را به سمت مشاغل رسمی و واقعی سوق دهیم، علاوه بر این که باید بسترها را فراهم کنیم. به این معنی که می توان با افزایش سطح تحصیلات آنان را در جایگاه واقعی خود قرار داد، اما عملاً چنین چیزی تحقق نمی یابد. البته برای کسانی هم که تحصیلات عالیه ندارند می توان دوره های کارآفرینی برگزار کرد، باید توجه کنیم حالا که زنان در مشاغل مختلف دیده می شوند بهتر است متناسب با توانایی ها و تخصص شان و همین طور جایگاه فرهنگی شان زمینه اشتغال آنان را فراهم کنیم.»