سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

علی دایی در پرسپولیس هم نتیجه نگرفت تا مشخص شود هر چقدر بازیکن بزرگی بوده اما در عرصه مربیگری ناموفق است.

کارنامه مربیگری شهریار فوتبال ایران روز گذشته پس از شکست 4بر یک پرسپولیس مقابل صبای قم بار دیگر با سرنوشتی تلخ به پایان رسید تا خاطره دراماتیک علی دایی با تیم ملی که در روز هشتم فروردین سال 88 و شکست برابر عربستان رخ داد، این بار در جمع سرخ پوشان پایتخت تکرار شود.

دایی مقابل صبای قم چهلمین تجربه خود را به عنوان سرمربی پرسپولیس تجربه می کرد که این عدد برای وی خوش‌یمن نبود. پرسپولیس با دایی 2 شکست در فصل گذشته و 8 شکست در فصل دهم را تجربه کرد و با وجود حمایت های حبیب کاشانی، روز گذشته در نشست مطبوعاتی استعفایش را اعلام کرد و از پرسپولیس جدا شد.
همه اهالی فوتبال اعم از داخلی ها و خارجی ها اذعان دارند که دایی بازیکن بزرگی بوده و هنرنمایی شهریار در صفحات اول شناسنامه فوتبال ایران درج شده، اما این سؤال همیشگی وجود دارد که آیا ستاره های سابق می‌توانند مربیان بزرگی باشند یا خیر؟

پله،پلاتینی، مارادونا و....همگی از نوابغ فوتبال دنیا بوده‌اند اما چرا آنها روی نیمکت‌های داغ جایگاهی ندارند؟
دایی برترین گلزن دنیا معرفی شده و هیچ کس نمی تواند گل های وی با پیراهن تیم ملی، آرمینیابیلفلد و حتی حضورش در بایرن مونیخ را فراموش کند اما سؤال اصلی اینجاست که چرا خداحافظی های اخیر دایی به عنوان سرمربی با آنچه که در زمان بازی‌اش داشته، متفاوت است. چرا رفتن دایی از روی نیمکت‌ها شکل وشمایل دراماتیک داشته و دایی روز گذشته پس از شکست مقابل صبا با همان گلوی بغض کرده‌ای که پس از شکست 2 بر یک برابر عربستان داشت، کنار رفت.
برای ارزیابی بهتر این موضوع می توان به گذشته برگشت و با بررسی دقیق‌تر وضعیت مربیگری دایی به حقایق بیشتری پی برد.

*بزرگ‌ترین هدیه یک آلمانی در اولین تجربه مربیگری دایی

علی دایی در ششمین دوره لیگ برتر ایران یعنی در سال 1385 موفق شد با خداحافظی ناگهانی ورنر لورانت اولین دوره مربیگری خود را در سایپا تجربه کند.
تیمی که لورانت آلمانی اول فصل با درایت و دوراندیشی خاص بسته بود به یک باره به دایی هدیه شد.
رحمان احمدی، آلو توره، سید جلال حسینی، ابراهیم صادقی، امید شریفی نسب، کیانوش رحمتی، کاظم برجلو و محسن خلیلی آماده ترین بازیکنان آن زمان فوتبال ایران بودند که لورانت آنها را در یک تیم جمع کرد چون می خواست سایپا را به جام ششم برساند، اما یک باره اتفاقاتی، برنامه های مربی 57ساله آلمانی را برهم زد و کاری کرد که لورانت در پایان هفته پنجم و باکسب 3پیروزی و 2تساوی و با وجود صدرنشینی، سایپا راترک کرده و راهی ترکیه شود.

با جدایی لورانت مسئولان وقت سایپا تصمیم گرفتند دایی را به عنوان کاپیتان مربی روی نیمکت نارنجی پوشان قرار دهند؛ تیمی که از همان روزهای آغازین فصل بوی قهرمانی می داد.
به هر حال مهاجم سابق تیم ملی در فصل ششم تیمی که به نام لورانت نامگذاری شده را به قهرمانی رساند. تیمی که تک تک بازیکنانش مقابل قطب های فوتبال ایران از جمله استقلال و پرسپولیس به خوبی توانایی هایشان را نشان دادند. سایپا باید قهرمان می شد چون نفوذ به خط دفاع این تیم کار راحتی نبود و در میانه زمین نیزآماده ترین های ایران به خوبی مهاجمانی مانند محسن خلیلی را تغذیه می کردند و گام ها را به درستی به سوی قهرمانی بر می داشتند.
به هر حال قهرمانی سایپا در جام ششم به نام دایی ثبت شد و شاید با همان قهرمانی بسیاری از فاکتورهای مورد نیاز دایی برای مربیگری نادیده گرفته شد.

لطف لورانت به سایپا و دایی با شروع هفتمین دوره لیگ برتر ایران نمایان شد چرا که سرمربی سایپا با آغاز مسابقات لیگ هفتم و تیمی که خودش بسته با چالش هایی روبرو شد و مدعی قهرمانی لیگ ششم در هفتمین دوره به رتبه هشتم سقوط کرد و انتقاد مسئولان باشگاه از گوشه و کنار آغاز شد.
دایی در حالی که با سایپا در رتبه هشتم لیگ برتر قرار گرفته بود بار دیگر شانس به سراغش آمد و پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی ایران در مرحله مقدماتی جام جهانی 2010را دریافت کرد.

*از وعده صعود به جام جهانی2010 تا خداحافظی تلخ برابر 100هزار تماشاگر

در روز دوازدهم اسفند ماه سال 86 دایی چالش های روبرو شده با سایپا را فراموش کرد و در پاسخ به پیشنهاد فدراسیون فوتبال (شاید هم به پیشنهادی خارج از فدراسیون فوتبال) پاسخ مثبت داد. وی خیلی سریع به فدراسیون رفت و دستوری که به این فدراسیون داده شده بود را با امضای قرار دادی به انجام رساند.
دایی برای رساندن ایران به جام جهانی وعده های خوبی به هواداران و مردم ایران داد. وی در اولین اظهاراتش گفت: با افتخار مسئولیت هدایت تیم ملی کشورم راپذیرفتم و ما به جام جهانی صعود خواهیم کرد.

دایی قول صعود تیم ملی به جام جهانی را داده بود، اما عملکرد تیم ملی برابر کره جنوبی در آزادی ،امارات در العین و حتی کره شمالی در تهران زنگ خطر را به صدا درآورد. انتقادها علیه سرمربی تیم ملی شدت گرفته بود، اما گوش شنوایی نبود تا اینکه در روز هشتم فروردین 88 و در یکی از حساس ترین دیدار تیم ملی برابر عربستان در ورزشگاه آزادی این دمل چرکی سرباز زد و همه پنبه ها را رشته کرد.
ایران مقابل بیش از 100 هزار تماشاگر خودی با نتیجه 2بریک شکست خورد تا مقدمات خداحافظی شهریار از تیم ملی فراهم شود که این اتفاق در کمتر چند ساعت بعد از بازی با عربستان رخ داد و سرمربی تیم ملی کنار گذاشته شد.

*بازگشت دایی پس از 9 ماه دوری از فوتبال
علی دایی با حرف و حدیث های فراوان از تیم ملی کنار گذاشته شد و همین برکناری کاری کرد که شهریار 9 ماه به دور از فوتبال و اخبار رسانه ای کشور باشد. سکوت و بی خبری فوتبال از دایی ادامه داشت تا اینکه حبیب کاشانی پس از برکناری کرانچار، سرمربی وقت پرسپولیس به سراغ دایی رفت تا این سکوت را بشکند.

هنوز افکار عمومی شعار «حیا کن رهاکن» روز هشتم فروردین را فراموش نکرده بودند که دایی به فوتبال برگشت و روی نیمکت بسیار ملتهب و داغ پرسپولیس نشست. این مربی با حمایت های همه جانبه کاشانی اقدامات خود را با همان روش همیشگی اش که همان مدیریت تک بعدی است آغاز کرد.

ابتدا احمدرضا عابدزاده را از پرسپولیس کنار گذاشت هر چند در ادامه راه و درجام حذفی موفق شد یک قهرمانی برای پرسپولیس به ارمغان آورد. جامی که هرگز نمی توان آن شب طوفانی برابر صبا در مرحله نیمه نهایی و هنگام زدن ضربات پنالتی را فراموش کرد چون بسیاری معتقد بودند که مه وخورشید و فلک (و البته برق)به کار آمدند تا پرسپولیس از سد صبا عبور کرده و درفینال با غلبه بر فولادگستر تبریز قهرمان شود. پرسپولیس در راه این قهرمانی حریفان سرسختی را پیش رو نداشت و غلبه بر تیم های دسته اولی کار مشکلی به نظر نمی رسید.

با شروع دهمین دوره لیگ برتر و باپیچیده تر شدن مسابقات روی واقعی سکه به شهریار نشان داده شد. دایی که اوایل فصل در یارگیری موفق عمل نکرده بود پس از گذشت 5 هفته ناگفته های فوتبال برای مربیان را شناخت.
اول فصل پرسپولیس پس از کنار گذاشتن محسن خلیلی به دنبال مهاجم کلاسیک بود و این نیازی بود که بارها مطبوعات راجع به آن نوشتند، اما دایی دوست داشت خودش به تنهایی تصمیم بگیرد. تصمیم دایی برای تقویت خط حمله به مهاجم هپاتیتی ختم شد، اگر چه شهریار همچون زمان مربیگری اش در تیم ملی چشم امیدش را به یک مهاجم سرعتی اما کوتاه قامت به نام غلامرضا رضایی دوخته بود.
نکته جالب این که پرسپولیس در خط دفاعی نیز نتوانست خود را تقویت کند تا چوب این موضوع را در لیگ دهم بخورد.

روند یارگیری زنگ خطر را به صدا درآورده بود وصدای این زنگ درآمد و در اواسط مسابقات نیم فصل اول فازهای عقب نشینی برای پرسپولیسی ها آغاز شد.
پرسپولیس مقابل صبا، ملوان، استقلال، پیکان، تراکتورسازی و شاهین بوشهر شکست خورد اما برای پنهان کاری و برای محفوظ ماندن از فشار انتقادها یک سپر دفاعی به نام «داور» و فدراسیون فوتبال وجود داشت.
هضم کردن شکست در دربی 69 برای هواداران پرسپولیس کار راحتی نبود اما کمک داور بازی این ماموریت خطیر را به جان خرید تا دوباره ضعف ها پنهان بمانند.
سپر دفاعی به نام داوران تا 7 شکست سرخ پوشان کارآیی داشت و به قول معروف پرسپولیسی ها برای شناخت و بررسی عوامل شکست هایشان به دنبال قاتل بروسلی بودند اما در مسابقه برگشت مقابل صبا که در ورزشگاه آزادی برگزار شد همگان پی بردند که قاتلی در شکست های پرسپولیس نقش ندارد بلکه بزرگ ترین معضل پرسپولیس در مسایل فنی خلاصه می شود. خوردن 4گل از صبای 10 نفره جای حرف و حدیثی نداشت و حتی کریمی(کمک داور دربی 69) نیز نمی توانست برای محافظت از جایگاه دایی وارد شود.

500 تماشاگر پرسپولیس که برای حمایت تیمشان برابر صبا به آزادی آمده بودند همان رفتاری کردند که 100هزار تماشاگر در دیدار با عربستان آن را انجام داده بودند اگر چه برای رفتار دوگانه این تعداد هوادار و لیدرهای پرسپولیس در نیمه اول و دوم پرسپولیس و صبا می توان یک کتاب و گزارش های جداگانه نوشت.

علی دایی همان بازیکنی که افتخار فوتبال ایران است دوباره در وضعیتی بد از فوتبال کنار رفت و در کارنامه مربیگری خود یک پرونده ناموفق دیگر را برجای گذاشت. آفتاب دایی مانند تیم ملی برای پرسپولیس هم خیلی زود غروب کرد و 2 روز قبل از شروع شدن فصل زمستان و در هوای نه چندان سرد پایتخت روزهای سرد خود را تجربه کرد.

حالا با این کارنامه دایی می توانیم متوجه شویم که چرا بسیاری از ستاره های فوتبال نمی توانند در زمینه مربیگری موفق باشند چون فاکتورها و معیار های مربی شدن با بازیکن شدن تفاوت های آشکاری دارد.
این روزها پارک جی سونگ، ستاره کره جنوبی در تیم منچستریونایتد هنر نمای می کند و آسیا به داشتن چنین بازیکنی در لیگ برتر انگلیس افتخار می کند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از خداحافظی این بازیکن از فوتبال بتواند به عنوان سرمربی تیم ملی کشورش انتخاب شده و در آن حوزه عملکرد موفقی داشته باشد.

تجربه نشان داده برای هدایت تیم های بزرگ باید دوره های پیشرفته و حرفه ای مربیگری را طی کرد. گذراندن دوره های درجه اول مربیگری، داشتن ارتباطات عمیق و کارآمد، داشتن قدرت لازم برای مدیریت، انتخاب مناسب بازیکنان و مهره های مورد نیاز، ایجاد انگیزش بالا در قالب های انفرادی و تیمی، تعامل مطلوب با حوزه های درگیر با باشگاه، داشتن ارتباط دوستانه و صمیمی با بازیکنان و البته مغرور نبودن از فاکتورهای اصلی برای هر مربی فوتبال است.

در پایان بازی با صبا دایی با گلویی بغض گرفته و به نوعی تجربه ناموفق خود از پرسپولیس خداحافظی کرد. این خداحافظی با آینده کاری شهریار ارتباط عمیقی دارد چون باید دوباره منتظر بماند و ببیند که در آینده چه مدیری برای مربیگری به سراغش خواهد رفت. البته در فوتبال ایران برخی مدیران تصمیم‌هایی می‌گیرند که فقط از عهده آنها برمی‌آید از جمله این که به یک مربی که هنوز دوران مربیگری را طی نکرده تیم می‌دهند. بی‌جهت نیست که گفته می‌شود گاهی اوقات فوتبال ایران نیاز به مدیران خارجی دارد تا مربیان خارجی.

دایی رفت و با خودش غرورش را هم برد، همان غروری که حتی برای خودش هم آزار دهنده بود. آیا او همچنان با این غرور در جامعه حاضر می‌شود؟ کارنامه مربیگری دایی که چیز دیگری می‌گوید.