از حدود دو هفته پیش که نیروی هوایی ارتش روسیه طبق قرار، در قالب بازوی هوایی نیروهای ائتلاف چهارگانه جمهوری اسلامی ایران، روسیه، عراق و سوریه در مبارزه با تروریست های تکفیری در منطقه وارد عمل شد، تاکنون تحلیل های متفاوتی پیرامون چرایی این اتفاق در محافل سیاسی و رسانه ای ارائه شده است.
در این باره نکات و شواهد میدانی موجود حکایت از آن دارد که روسیه بر اساس و محور یک سری راهبردهای از پیش تعیین شده، وارد این ائتلاف چهارگانه شده است.
بر این اساس؛ مهمترین علل حضور روسیه در سوریه برای مبارزه با تروریست ها را می توان در نکات ذیل خلاصه کرد:
1) موقعیت ژئوپلتیک و راهبردی «طرطوس» و «لاذقیه» برای روسیه
الف) بندر «طرطوس» واقع در استان طرطوس در دوران اتحاد جماهیر شوروی به پایگاهی برای کشتی های روسی در دریای مدیترانه تبدیل شده بود. نیروی دریایی روسیه در شهر بندری طرطوس در شرق دریای مدیترانه پایگاهی دریایی را تا سال 2042 میلادی در اجاره دارد و اگر این پایگاه را از دست بدهد، دریای مدیترانه به یک دریاچه ی تحت کنترل پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تبدیل میشود. از این رو شهر بندری طرطوس در روابط روسیه و سوریه دارای اهمیتی استراتژیک است.
ب) از سوی دیگر بندر طرطوس سال هاست که میزبان ناوگان نیروی دریایی ارتش سوریه است و هزاران نفر از اتباع این کشور در شهرک های ساحلی حاشیه محل استقرار ناوگان نظامی روسیه مشغول زندگی بوده و لذا حفاظت از آنان با وجاهت بین المللی روسیه نیز در ارتباط است.
پ) اهمیت دریا برای تروریست ها: طرطوس در شرق دریای مدیترانه است و دریا برای تروریست ها، هم راهبردی و هم نمادین به شمار می آید. لذا هنگامی که «جبهه النصره» وابسته به سازمان تروریستی «القاعده» از ترکیه به سوی شهر «کسب» (از شمالیترین نقاط کشور سوریه و در حومه استان استراتژیک لاذقیه) حرکت کرد، در عرض چند روز توانسته بود خود را به دریای مدیترانه برساند، که البته بعداً و در جریان یک عملیات از این منطقه به طرف شرق سوریه به عقب رانده شد. «جیش الفتح» نیز تمایل دارد تا بندر مهمی همچون لاذقیه یا طرطوس را به کنترل خود درآورد. البته بیشتر لاذقیه را ترجیح می دهند چرا که مسیر لاذقیه هموار تر از مسیر طرطوس است.
(تصویر شماره پنج)
ت) بیشتر جمعیت طرطوس و لاذقیه در غرب سوریه از حامیان دولت اسد هستند. استان «لاذقیه» و بندر طرطوس واقع در شرق دریای مدیترانه، قطب صنعت کشاورزی بوده و در زمانی که دولت سوریه تنگناهای اقتصادی ویژه ای را تجربه می کند، حمایت کشاورزان که غذای این دولت و مردم آن را می توانند تا میزان زیادی تأمین کنند، موقعیت راهبردی این منطقه را دو چندان مهم نموده است.
ث) همچنین، حزب الله لبنان با همکاری ارتش سوریه مرزهای لبنان در جنوب طرطوس را کنترل کرده و مانع هر گونه هماهنگیِ احتمالی میان تروریست ها در «طرابلس» و «عکار» لبنان با نفوذی های این دو منطقه می شوند. (تصویر شماره چهار)
ج) روسیه با تثبیت مواضع دمشق در امتداد مرزهای جنوبی ترکیه در سوریه می کوشد تا از رسیدن سیل تروریست ها به دریا جلوگیری کند. (تصویر شماره چهار)
چ) پایگاه دریایی روسیه در طرطوس تنها راه دریایی این کشور به آب های گرم است و هرگونه سهل انگاری روس ها در سوریه، این شاهراه را به روی آنان مسدود خواهد نمود.
ح) گسترش ناتو در شرق اروپا، حوزه بالتیک و دریای سیاه باعث شد تا آمریکا در عمل بخش غربی و جنوب غربی روسیه را تحت نظر گرفته و به انجام رزمایش ها و تمرین های نظامی و نیز استقرار تسلیحات ویژه در آن بپردازد. مسکو نیز برای توازن قدرتِ تحت نفوذ آمریکا در این منطقه، طرطوس و باالتعب دریای مدیترانه را برگزیده است.
(تصویر شماره شش)
2) تهدیدات مشترک روسیه و سوریه:
الف) خاورمیانه به مأمن تروریست های بین المللی تبدیل شده، لذا روسیه باید برای حفظ و تثبیت جایگاه خود در حوزه سنتی نفوذ اش به اقدامی مبادرت ورزد؛ نتیجتاً در موقعیت حساس کنونی که ممکن است تروریست ها خود را به لاذقیه و طرطوس نیز برسانند، روسیه با تحرک جدید خود اوضاع را به گونه ای در جهت منافع اش تغییر خواهد داد.
ب) آمریکا و اروپا سعی کردند تا با بحران آفرینی برای روسیه در مسأله شرق اوکراین، سوریه را در برابر اوکراین وجه المصالحه قرار دهند؛ اما روسیه با چندین دور نشست «نرماندی» توانست با توسل به زیرکی دیپلماتیک از بحران آفرینی که برایش ایجاد شده بود، آن هم موازی با حفظ جایگاه و موقعیت خود در منطقه و جهان از مهلکه بگریزد.
پ) سوریه پیشتر با کشیدن لوله انتقال گاز قطر از خاک این کشور به ترکیه و از آنجا به سمت اروپا مخالفت کرده بود؛ شاید به همین دلیل است که اروپا هنوز هم نیازمند منابع انرژی مسکو است. روسیه نیز اکنون با حملات هوایی خود به تروریست ها نه تنها این اقدام را جبران می کند، بلکه نقشه حذف خود در انتقال انرژی به اروپا را نیز خنثی می نماید.
ت) بخش قابل توجهی از تروریست هایی که در سوریه حضور دارند، دارای اصالت روسی بوده و یا از فدراسیون روسیه (چچن و قفقاز) به سوریه آمده اند و بازگشت آنان به سوی روسیه همان مخاطراتی را به همراه خواهد داشت که آمریکا چشم انتظار آن است. اگر روسیه بخواهد زمانیکه تروریست ها به سوی این کشور هجوم بردند با آن ها به مقابله بپردازد، بسیاری از زیرساخت ها و منابع درآمدی خود از قبیل صنعت توریسم را از دست خواهد داد؛ اما نابود کردن تروریست ها در کشوری که حوزه میدانی عملیات های تروریستی بوده و کانون توجه جهانیان نیز می باشد، برای این کشور معقول تر و مقرون به صرفه تر است. در این راستا می توان به مشارکت کشور چین در عملیات های روسیه نیز پی برد. چین قصد دارد تا علاوه بر توازن راهبردی با آمریکا و به موازات روسیه، «اویغوری» هایی که در شمال سوریه به تروریست هایی از قفقاز و چچن پیوسته اند را مورد حمله قرار دهد.
ث) در این میان گروه های تروریستی حاضر در سوریه تهدید می کنند که اگر موشک های زمین به هوای «استینگر» به این گروه برسد، سوریه را به افغانستانی دوم برای مسکو تبدیل خواهند کرد. این تهدیدها پوشالی هستند.
غیرنظامیان در افغانستان با اشغالگران ارتش سرخ شوروی سابق مخالف بودند و تمام همکاری های لازم اطلاعاتی و امنیتی را با نیروهای جهادی افغان داشتند.اما تنها پس از گذشت چند ساعت از حملات هوایی روس ها به «دیرالزور» یا «الرقه» و فرار داعش از برخی مناطق شرقی سوریه به طرف استان موصل در عراق، شهروندان سوری به شادی و سرور در سطح شهر پرداخته و نقاب سیاه داعش را اسقاط نمودند؛ گویا زندانیان آزاد شده اکنون می توانند به زندگی خود بپردازند. در این میان مردم این شهرها باتشکیل هسته های امنیتی خودجوش، اطلاعاتی را در زمینه مخفیگاه های تروریست ها در اختیار نیروهای ارتش سوریه قرار دادند. اگرچه این اطلاعات ماهیت سری دارند، اما منابع آگاه با توجه به تمرکز اطلاعات واصله مردمی در نقاطی مانند «جسرالشغور»، «ادلب» و یا فرودگاه هایی در «الرقه» و «دیرالزور» (که نقطه تلاقی سوریه با عراق و مسیر فرار داعش محسوب می شود)، هدف های بعدی یورش های برق آسای نظامیان سوری را مخفیگاه های تروریست ها در این نقاط می دانند.
(تصویر شماره هفت)
ج) همانطور که در بالا نیز به آن اشاره شد، محور غربی-عبری-عربی تمایل داشت تا از بازگشت تروریست های متعلق به جغرافیایی منطقه ای روسیه و نا آرامی ها در این کشور سود ببرد؛ اما اکنون اوضاع به گونه ایست که خط حملات روسیه موجب می شود تا برخی از سران داعش در قالب کاروان هایی از آوارگان مهاجر به سوی مرزهای اروپا سرازیر شده و لذا با بهره گیری از تکنیک «مهندسی معکوس»، مسکو قادر خواهد بود تا تهدید مذکور برای ایجاد عملیات های تروریستی در اراضی خود را به سمت برخی از مصببان آن هدایت نماید.
3) راهبرد «هژمون ستیزی» روسیه
مداخله مشروع روسیه در سوریه نشان داد که راهبرد روس ها در قبال مناطق پر تنشی در جهان که سابقاً آمریکا یا ائتلاف ضد روسیه در آن به تعقیب منافع خود می پرداختند، تغییر کرده و مسکو دیگر تحمل سکوت و نظاره هژمون تک قطبی آمریکا در جهان را نخواهد داشت.
عصر پسا شوروی: به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در اواخر دهه هشتاد (مطابق با پیش بینی امام راحل ره)، آمریکا نظام بین المللی تک قطبی را در برابر دیدگان جهانیان قرار داد تا بتواند کشورهای مرعوب این هیمنه پوشالی را چپاول نماید. لذا جهان در شرایط آن زمان با موقعیتِ «حفظ و ارتقاء هژمون» آمریکا مواجه و فدراسیون روسیه نیز با هدف تثبیت اقتصاد، سیاست، امنیت و ... و در راستای حرکت خود برای تنش زدایی پیش رفت.
این اوضاع ادامه یافت تا به دنبال الحاق «کریمه» به روسیه، ایجاد بحران در شرق اوکراین و یورش های دیپلماتیک ائتلاف غربی در اعمال تحریم های یکجانبه و یا چندجانبه علیه این کشور، مسکو دریافت که ادامه انفعال در برابر هژمون گرایی آمریکا ممکن است موجودیت اش را نیز با مخاطره مواجه سازد.
در نتیجه در برابر راهبرد مذکور آمریکا، روسیه ناچار به تبیین راهبرد «هژمون گریزی» شد تا اگرچه در حال حاضر این رویه از خاورمیانه آغاز شده است، ولی در کوتاه مدت و میان مدت آن را به سایر نقاط جهان تسری دهد. در این راستا، پیش بینی می شود کشور روسیه پس از سوریه قصد دارد تا توازن راهبردی خود با واشنگتن را از مناطقی در جهان شروع کند که بیشترین احتمال موفقیت را داشته باشد. لذا همانطور که آمریکا از شرق اروپا و دریای سیاه (مناطقی که با روسیه هم مرز هستند) برای رقابت و تحت فشار قرار دادن مسکو استفاده کرد (تصویر شماره شش)، روسیه نیز در پس از اتمام مأموریتش در سوریه، همین راهبرد را از کشورهای آمریکای لاتین که از فرط هژمون گرایی واشنگتن به ستوه آمده اند، آغاز کرده و به سایر نقاط جهان گسترش دهد.
اکنون می توان در این سطح علل رخ داد واقعه 11 سپتامبر و جنگ های متعاقب آن در سال 2001 (افغانستان) و 2003 (عراق) را مکشوف نمود.
از سوی دیگر روسیه در تلاش است نشان دهد آنچه ائتلاف موسوم به مبارزه با داعش در یک سال نتوانست به دست بیاورد به این علت بود که آن ها تنها بازی هدفمندی را برای بهره گیری سیاسی-امنیتی از آن داشتند. لذا افکار عمومی جهانیان درباره تکراری بودن همین بازی با طالبان و القاعده نیز هشیار شده و این امر روسیه را یک گام مهم به سوی هژمون گریزی پیش می برد.
نباید از یاد برد که پیشتر روسیه در جلسات شورای امنیت سازمان ملل علیه عراق و لیبی مورد فریب شیطان بزرگ قرار گرفت و اکنون نمی خواهد بی راهه ی دوباره رفته را مجدداً در جهت هژمون گرایی کاخ سفید بپیماید.
4) قدرت نمایی روسیه در عرصه نظامی
ارتش سوریه در میان کشورهای عربی از قدرت خوبی برخوردار بود، لیکن 4 سال مبارزه بی امان به طور طبیعی بخش قبل توجهی از توان آن را تحلیل برده ست.
از سوی دیگر، یک ارتش کلاسیک توانایی زیادی برای رویارویی با جنگ های درون شهری نداشته و در این راستا حتی برای بازپس گیری مناطق تحت اشغال سرزمین خود از تروریست ها، با مواجهه با تک تیراندازها، نبردهای چریکی و یا کمین های نقطه ای با مشکلات زیادی مواجه شده و تلفات زیادی را خواهد داد.
از مخاطرات دیگری که ارتش سوریه را در جنگ های درون شهری با مشکل مهمی مواجه می سازد این است که اگر به اشتباه نقاط مسکونی و یا شهروندان را مورد هدف قرار دهد، ائتلاف شوم آماده است حتی پیش از مشخص شدن علل و عوامل این اشتباه، همانطور که در حمله شیمیایی 21 آگوست به منطقه غوطه در استان ریف دمشق اتفاق افتاد، واکنش های نظامی و بین المللی شدیدی را از خود نشان دهند. لذا دوراهی احتیاط در جنگ شهری در برابر تسریع حملات برق آسا برای امحاء تروریست ها، عزم روسیه را برای تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی جزم نمود.
مسکو با اطلاع از این موارد، حدود 20 هواپیمای سوخو 24 و 25 که مخصوص حمله به اهداف زمینی است را در فرودگاه «باسل الاسد» واقع در لاذقیه مستقر نمود و به پشتیبانی تاکتیکی و عملیاتی مؤثری از میگ های نیروی هوایی روسیه که بیشتر مناسب درگیری های هوایی است، پرداخت.
می توان جمع بندی مطالب فوق را در هشیاری روسیه برای پیوستن به ائتلاف میان عراق، ایران و سوریه قلمداد کرد و اگرچه برخی معتقدند که مسکو پس از وارد آوردن ضرباتی بر پیکره تروریست ها در عراق و سوریه به برخی همکاری ها با آمریکا خواهد پرداخت، اما اقدامات نظامی مسکو نشان می دهد که هیچ کشوری نمی تواند در برابر دسیسه های آمریکا در جهان نظاره گر بوده و یا مواضع انفعالی در پیش گیرد.