سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

رست با همان سرعتی که جوهر خودنویس روی کاغذ کاهی پخش می‌شود، فیلم‌های کوتاه جنجالی نیز اعم از آنکه اصل، گزینش‌شده یا بدلی باشند، خیلی زود در سایت یوتیوب و سیستم بلوتوث تلفن‌های همراه تکثیر می‌شود. قربانیان و گاه برندگان این سیستم جدید ارتباطی، در گروه‌های مختلف اجتماعی عضویت دارند. از سخنران مذهبی حجت‌الاسلام مهدی دانشمند نیز فیلم کوتاهی در این عرصه توزیع شده است که موضوع آن، مقایسه غیرت خروس و آدمیزاد است. این فیلم که قسمت کوتاهی از یک سخنرانی بلند است، به گفته مهدی دانشمند، مربوط به سال 1371 و سخنرانی وی در جمع زندانیان یکی از شهرهای استان خراسان است که متناسب با ادبیات مخاطبان بیان شده است.

به گزارش آینده به نقل از همشهری این واعظ اصفهانی هر چند تلاش می‌کند تا با منبرهای خاص خود، ارتباط نزدیک‌تری با مخاطبان برقرار کند، با این حال تاکید دارد که نباید شأن روحانیت را نادیده گرفت؛ آن‌گونه که در فیلم مارمولک چنین شد.  در انتهای خیابان بوستان ششم، خیابان پاسداران حسینیه‌ای به نام بنت‌الزهرا(س) قرار دارد که به همت سردار جوادزاده و به یاد شهیدان این خانواده برپا شده است. در همین حسینیه و پس از شنیدن سخنرانی جذاب مهدی دانشمند و دیگر واعظان و مداحان این مجلس،  همشهری ماه به سراغ او  رفته تا سبک ویژه خود در سخنرانی دینی را برای خوانندگان همشهری ماه تشریح کند.

 
بخش‌هایی از این گفتگو در ادامه می‌آید:


• در طایفه پدری و مادی ما جز من فرد روحانی دیگری وجود ندارد. من اولین طلبه این خانواده در حال حاضر هستم؛ یا به عبارتی اول‌الاولین هستم. آخر‌الآخرین آن را خدا می‌داند. در دوره راهنمایی که درس می‌خواندم، دبیر دینی و عربی به نام استاد فتوت داشتیم. ایشان از بس با بچه‌ها بسیار دوستانه و زیبا برخورد می‌کردند، یک روز سر کلاس فرمودند که «امام زمان(عج) غریب هستند و کسی را ندارند. کی دلش می‌خواهد سرباز حضرت مهدی(عج) شود؟» این حرف‌ها مربوط به سال 60 و اصفهان است. من و چند تا از همکلاسی‌ها وارد حوزه علمیه شویم و بعد از آن در حوزه ماندگار شدیم.


• سه عامل باعث علاقه من به طلبگی شد. علاوه بر استاد فتوت، دبیر ریاضی به نام استاد میرسعیدی داشتیم که از قاریان و مدرسان قرآن و ریاضی هستند. یک روحانی به نام حاج‌آقا مومنی هم در اصفهان بود که داماد مرحوم آیت‌الله ادیب اصفهانی بود. ایشان وقتی ما بچه بودیم به محله ما می‌آمدند و منبر می‌رفتند. عبا و عمامه مشکی داشتند. من به جلسه ایشان می‌رفتم و به سخنرانی خوب گوش می‌‌کردم. بعد به خانه می‌آمدم و یکی از چادرهای مادر را دور سر می‌بستم و یک چادر هم روی دوشم می‌انداختم و روی رختخواب‌ها، صحبت‌های ایشان را تکرار می‌کردم.


• پدر ما وقت نمی‌کرد به جلسات ایشان بیاید. به ما می‌گفتند به منبر آقای مومنی بروید و هر چه ایشان می‌گوید گوش کنید و برای من تعریف کنید تا به شما جایزه بدهم. من سعی می‌کردم مثل ایشان منبر بروم البته در حد همان دنیای کودکی خودم.


• یک روز آقای علوی روی منبر پرسیدند اصول دین چندتاست. من دستم را بلند کردم و گفتم که می‌دانم پنج تاست. البته دقیق نتوانستم هر پنج اصل را بگویم. ایشان فرمودند همین که این بچه جرات کرد در بین این همه جمعیت بلند شود و حرف بزند خیلی باارزش است. فردا شب برای من یک بسته مدادرنگی شش‌تایی آورد. هدیه‌‌ای که این روحانی از روی منبر و در جلسه با حضور مردم به من داد، انگیزه روحانی شدن را در من ایجاد کرد.


• اولین و تنها کسی که باسواد آن منطقه بود، پدربزرگ من بود که به ایشان دانشمند منطقه می‌گفتند. نامه‌های مردم در آن منطقه اصفهان را پدربزرگ من می‌‌نوشت. منطقه گز برخوار اصفهان. قبر مرحوم پدر من هم در آرامگاه شهدای گز برخوار است. چون اصالتشان آنجا بود. فامیلی خانواده مادری من هم عرفانی است. پدربزرگ مادری‌ام هر چند سواد آن‌چنانی نداشت ولی حافظ، مثنوی، گلستان سعدی را ازبر بود. به آداب اسلامی هم بسیار پایبند و به عرفانی مشهور بود. در منطقه بلغار، زیباترین فامیلی‌ها متعلق به خانواده دانشمند و عرفانی است. انتخاب نام فامیلی در آن زمان خیلی چیزها را نشان می‌دهد. از جمله اینکه I.Q اینها یک مقداری بیشتر بوده. آن زمان بیشتر فامیلی‌ها را از روی شغل انتخاب می‌کردند. در طایفه ما هوش زیادی وجود دارد. دختر و پسر از نظر تحصیلات پیشرفت خوبی دارند. در اصفهان هم گزی‌ها از نظر سیاسی و دینی تاثیرگذار بر منطقه هستند. از نظر غیرتی هم زبانزد هستند. نه اینکه چون خویش و قوم ما هستند بخواهم از آنها تعریف کنم، اگر به بلغار بروید این موضوع را می‌بینید.


• 13 سالم بود که معمم شدم. به تکلیف نرسیده بودم که به منبر می‌رفتم. در 17 سالگی به کاشان و در 18 سالگی به یزد دعوت شدم. سال‌ها پیش شبی در حال رفتن به مشهد با اتوبوس بودم. راننده نوار ترانه گذاشت. من در صندلی پشت راننده بودم. رفتم جلو و گفتم بی‌زحمت صدای این را کم کنید. راننده گفت جای شاگرد بنشینم که رفته بود ته اتوبوس خوابیده بود. نوار را خاموش کرد و گفت ببین آشیخ جان! من در مسیر مشهد کار می‌کنم که بتوانم زیارت بروم. فکر نکن بی‌دینم ولی خوابم می‌برد و باید بالاخره یک چیزی روشن کنم. شما آخوندها اگر چیزی دارید به ما بدهید که هم چیزی یاد بگیریم و هم بخندیم تا خوابمان نبرد. شما آخوندها فقط روضه می‌خوانید و بلدید مردم را گریه بیندازید.من گفتم که به صحبت‌های مرحوم کافی گوش کنید. گفت مگر مرحوم کافی چقدر صحبت دارد. من همه سخنرانی‌های ایشان را حفظم. حوزه علمیه فقط همین کافی را بیرون داده است. آن سفر تمام شد و من به حوزه علمیه اصفهان برگشتم و ماجرا را برای استادمان تعریف کردم. ایشان هم من را خوب می‌شناخت و دیده بود که طلبه‌ها را می‌خندانم. در من این توان را می‌دید که بانشاط صحبت کنم. البته به من گفت حواس‌ات باشد که جامعه امروز ما به‌گونه‌ای است که اگر کسی بانشاط صحبت کند، ممکن است آبروی خودش را هم در این مسیر بگذارد. من یادم است یک معامله با امام زمان(عج) کردم و گفتم آقا! من حاضرم از آبروی خودم بگذرم ولی اسلوب سنتی تبلیغ شیعه را عوض کنم و با زبان جوانان صحبت کنم تا به جای نوار ترانه، نوار من را گوش بدهند.


• البته من وقتی نشاط را وارد منبر کردم خیلی مراقب هستم که شوخی‌ها در شأن منبر باشد. چون بعضی‌ها را دیده‌ام که شوخی بیجا می‌کنند. البته برخی هم‌لباسی‌ها هم که صحبت‌های من را ندیده‌‌اند و شنیده‌اند اتهام‌هایی به من می‌زنند که شوخی‌های نامناسب روی منبر می‌گویم. وقتی از آنها می‌خواهم که یک نمونه آن را معرفی کنند چیزی نمی‌گویند. بعضی‌ها حرف مفت می‌زنند.


• وقتی یک قسمت کوتاه از یک جلسه سخنرانی را برش زده و به صورت بلوتوث از مجلس بیرون بیاورند، چون سر جای خودش نیست شاید توی ذوق بزند. مثل همین زنده‌باد خروس. این سخنرانی را من برای زندانی‌ها کردم. حدیث پیامبر اکرم(ص) را هم توضیح دادم که غیرت را از خروس یاد بگیرید. حالا برای یک مشت زندانی چطور می‌شود این حرف را زد. باید با زبان خودشان بگویم.یکی از شهرستان‌های استان خراسان. مال حالا هم نیست. در سال 71 آنجا رفته بودم. شما اگر اصل سخنرانی را گوش کنید، به قول چند نفر از دکترهای جامعه‌شناسی و روانشناسی، شاهکار است. ولی تعمدا یا از روی بی‌سلیقگی آمده‌اند روایت را قیچی کرده‌اند و فقط جمله زنده‌باد خروس را باقی گذاشته‌اند.


• یک عده از این نوارفروش‌ها که من از دست آنها راضی نیستم، برای اینکه به پول برسند هر جنایتی می‌کنند. اغلب آنها تقوی ندارند. اینها حاضرند برای رسیدن به پول حتی خصوصی‌ترین فیلم‌های زندگی خود و خانواده‌شان را سی‌دی کنند و بفروشند. این‌قدر بی‌دین هستند. به همه آنها گفته این یک توطئه است و آن را پخش نکنید. گفتند می‌دانیم ولی چون فروش می‌رود، باز هم تکثیر می‌کنیم. این چه منطق و استدلالی است که برخی از اینها زیر تابلو موسسه فرهنگی انجام می‌دهند.


• من می‌خواستم همان سبک و سیاق را ادامه بدهم ولی متاسفانه خیلی‌ها منافق‌گونه برخورد کردند. می‌نشینند پای منبر می‌خندند، بعد می‌روند فحش می‌دهند. لذا سال‌هاست که طنز را در صحبت‌های خود کمتر کردم و دیدم متاسفانه برخی از مخاطبان، جنبه لازم را ندارند. البته وقتی خارج می‌روم چون فضای آنجا جور دیگری است، راحت‌تر صحبت می‌کنم. در آنجا به کسی که بتواند به خوبی مطلب را برساند، به چشم یک هنرمند نگاه می‌کنند. اما اینجا متاسفانه اگر مردم را گریه بیندازیم آدم را عارف، مومن، زاهد می‌دانند ولی اگر خنده بر لب‌ها بیاوریم، با دید دیگری نگاه می‌کنند. متاسفانه نتوانستم این سبک پرتاثیر را به همان قوت گذشته ادامه دهم. خیلی از جوان‌هایی که هیچ‌گاه پایشان به مسجد باز نشده بود، پای این منبرها آمدند. خیلی نوار ترانه‌ها پاک شد و جایش این سخنرانی‌ها ضبط شد. خنداندن مردم سخت است. گریاندن مردم که کاری ندارد. اگر مردی بخندان. البته با رعایت ضوابط. تمام شوخی‌هایی که بالای منبر مطرح کردم را بگردید، یک مورد خلاف‌شرع و ادب پیدا نمی‌شود. متاسفانه برخی همکاران که از این توانایی برخوردار نیستند، شروع کردند به ایراد گرفتن از کار من.


• یک خاطره برایتان بگویم که نکته علمی هم دارد. می‌دانید که انسان‌های خلاق، 10 ویژگی دارند. یکی اینکه کارهای آدم‌های عادی را انجام نمی‌دهند و از راه‌های قدیمی حرکت نمی‌کنند. یک روز یک دانش‌آموز خلاق در کلاس نقاشی، خوابی را که دیده بود نقاشی کرد. شما خودتان تا به حال خواب‌تان را نقاشی کرده‌اید؟ معلم که آن نقاشی را دید، گفت: «این چه چیز مسخره‌ای است که کشیده‌ای؟ در حالی که آن دانش‌آموز خلاق بود ولی معلم نمی‌فهمید. آن دانش‌آموز رفت و یک نقاشی مثل بقیه کشید که یک خانه و درخت در کنار کوه و خورشید در آن بود. آن‌وقت معلم به او گفت حالا کار درست را انجام داده‌ای، در حالی که این کار سرکوب خلاقیت بود. امروز تبلیغ شیعه با گریاندن به نتیجه نمی‌رسد چون محکوم می‌شویم که اسلام دین دلمردگی است. موفقیت آقای قرائتی  این بود که ایشان با تخته سیاه و وسایل ساده، کارهای مردم را یاد خودشان می‌آورد تا خنده‌شان بگیرد. مردم به آقای قرائتی نمی‌خندند بلکه به عادت‌هایی که خودشان  مبتلا به آن هستند می‌خندند. من همین کار را روی منبر آوردم ولی چون آقای قرائتی در صدا و سیما که همه مردم می دیدند، صحبت می کرد، آسیب ندید ولی من چون پشتوانه نداشتم آسیب دیدم. بنده به دلیل بی‌کسی و غربت به این روز افتادم. البته مشکل حادی پیش نیامده است و با امنیت کامل بیشترین مستمع را در کشور دارم، با اینکه صداوسیما و رادیو دست من نیست. من با تمام این هجمه تخریبی این جمعیت را به مجلس دین می‌کشانم. حالا اگر به جای این هجمه‌ها، حسادت‌ها و تخریب‌ها حمایت بشوم، جمعیت بیشتر هم می‌آید.


• من خیلی از دست مردم ناراحتم. آن مردمی که خندیدند و نفهمیدند. خندیدند و فکر نکردند. خندیدند ولی به عمق مطلب من نرسیدند. اگر بعد از دانشمند، مبلغ دیگری با سبک جدید نیامد، کمی هم مردم مقصرند. من ثابت کردم که روحانیت می‌تواند بخنداند و بفهماند ولی عده‌ای نخواستند که این سبک، یک سنت شود و صدها روحانی برای نسل‌های بعدی به آن رو بیاورند. الان در حوزه‌های علمیه که می‌روم به طلبه‌ها توصیه می‌کنم سبک من را استفاده نکنند چون ممکن است دردسرساز شود. من خیلی متاسفم از اینکه کار من درک نشد.


• دکترهای جامعه‌شناسی و روانشناسی از این کار تعریف می‌کنند. متاسفانه برخی از توده‌های مسلمان هم تصور می‌کنند دین یعنی گریه و به همین دلیل از کار من انتقاد می‌کنند. در حالی که در دین اسلام، حب و بغض در کنار هم است. در روایت‌ها، شیعه کسی است که «یفرحون لفرحنا، یحزنون لحزننا» اما برخی‌ قسمت اول این حدیث را فراموش کرده‌اند.


• فکر می‌کردم هزینه کمتری داشته باشد. من توقع نداشتم که از جانب قشر مومن و برخی هم‌لباسی‌ها این نوع برخوردها را ببینم. تصور می‌کردم باید سطح شوخی‌ها را خیلی بالاتر ببرم تا بتوانم جوانان را جذب کنم. دیدم این‌طور نیست و با یک لبخند می‌شود جوان فعلی را جذب دین کرد البته اگر برخی آقایان بگذارند. روی منبر هر شوخی را نمی‌شود مطرح کرد. خیلی اتوکشیده باید حرف زد. من نگران بودم نتوانم مردمی را که به جوک‌های آن‌چنانی عادت کرده‌اند جذب کنم. پیدا کردن لطیفه‌هایی که بشود روی منبر گفت خیلی سخت است. گاهی ساعت‌ها باید در کتاب‌ها بگردم تا بتوانم یک حکایت شیرین و جوان‌پسند پیدا کنم تا بتوانم آن را تقدیم جوانان کنم. پدر من سر پیدا کردن این‌جور حکایت‌ها که هم جذاب باشد و هم برای جوانان آموزنده باشد، درمی‌آید. بعد دیدم جوان‌ها خیلی توقع ندارند و فقط اگر از کلیشه‌ای و با تحکم حرف زدن خارج شویم کافی است.


• به جوانان خدای دست‌گیر را معرفی کردم نه خدای مچ‌گیر. خدایی که حتی اگر به اندازه ستاره‌های آسمان گناه کرده باشی، درهای توبه را نمی‌بندد. من سال‌هاست که روی منبر آن‌چنان خنده‌دار حرف نمی‌زنم ولی هنوز می‌آیند. چون گویش جوان‌پسندانه را حفظ کردم. من از این ناراحتم که نتوانستم این کار را تا انتها طی کنم.


• هر کسی یک ظرفیتی دارد. البته من همان دانشمند 20 سال پیش هستم و  خیلی فرق نکرده‌ام. فقط شوخی‌ها را کمتر کردم. می‌خواهم این کار برای مستمع سوال ایجاد کند که چرا کم شده است؟ آن‌وقت می‌گویم از من نپرسید؛ از آنهایی پرسید که فکر می‌کنند دین یعنی گریه. اسلام دین نشاط است ولی برخی مقدس‌مآب‌ها سعی می‌کردند چهره آن را غیرعمد تخریب کنند.


• مارمولک 130 اشکال دارد. در اصفهان یک ساعت با آقای کمال تبریزی کارگردان آن مناظره کردم. ایشان خیلی از حرف‌های من را قبول کرد و خیلی را قبول نکرد. درنهایت گفت تو باید بیایی پیش من کارگردانی یاد بگیری و من هم بیایم سخنرانی یاد بگیرم. می‌خواست با این حرف بگوید هر کسی کار خودش را انجام دهد. ولی من هنوز در مورد مارمولک حرف دارم. من روی پلان به پلان این فیلم نقد جدی دارم؛ چون توطئه‌ای علیه روحانیت بود که ادعای خدمت به روحانیت هم دارد. شما می‌دانید مردم بعد از دیدن این فیلم چقدر به روحانیت توهین کردند؟ تاثیر این فیلم که رفع مظلومیت روحانیت نبود. فکر می‌کنم خود آقای زائری اگر با لباس روحانیت می‌آمد بیرون همان موقع صدها نفر به او می‌گفتند مارمولک.بله، اتفاقا آقای زائری می‌گفت هر کس به من می‌گفت مارمولک؛ من در جواب می‌گفتم جان برادر حرفت را بزن. او با این کار قصد داشت جوانان را به روحانیت جذب کند.


• من با خال‌کوب‌ها صحبت کردم. نمی‌دانم آقای زائری هم برای مشاوره فیلمنامه به سراغ آنها رفته بود تا فیلم بهتری بسازد؟ به خدا اگر رفته باشد. من از خالکوب‌ها پرسیدم تا به حال در طول عمرتان چه چیزهایی خالکوبی کرده‌اید. گفتند کله مار، افعی، اژدها، شیر، پلنگ، عقرب و تار عنکبوت. پرسیدم شما برای کسی در طول این چند سال، مارمولک زده‌اید، گفتند نه. رضا دزده در پلان اول می‌آید در زندان کبوتر سفیدی که گرفتار سیم‌خاردار شده را نجات می‌دهد. کبوتر سفید در همه جای دنیا نماد صلح و آزادی است. در آخر فیلم نیمه‌شعبان است. این فیلم دو منجی را کنار هم گذاشته است.


• فیلم مارمولک جنایت و خیانتی بود به لباس روحانیت. در اصفهان من خودم دیدم که چهار نفر بی‌تربیت، به بزرگ‌ترین عالم شهر گفتند مارمولک. اگر این فیلم اصلاح می‌کرد و مردم را با روحانیت آشتی می‌داد خوب بود. ولی به مردم توهین کردن را یاد داد. آن‌وقت فکر می‌کنند ما نان گندم نخورده‌ایم و می‌گویند این فیلم مردم را با روحانیت آشتی داد. اگر می‌‌خواهند این‌طوری آشتی بدهند، چرا از روحانیت شروع می‌کنند. بروند از قاضی‌ها، مسؤولان یا نمایندگان مجلس شروع کنند.


• «طلا و مس» را هنوز ندیده‌ام که بخواهم نظر بدهم. فیلم «زیر نور ماه» قشنگ بود و خوش‌باوری و سادگی طلبه‌ها را نشان می‌داد. طلبه‌ای در این فیلم با سادگی ماشین آن خانم را هل داد. خود من بارها ماشین مردم را هل داده‌ام. این فیلم توهین به روحانیت نبود ولی مارمولک توهین به روحانیت، اسلام و امامان بود. حتی توهین به مردم بود. وقتی او منبر می‌رود، چهار تا خل و چل پای منبر او می‌روند. یک دیوانه هم یادداشت برمی‌دارد. این همه دانشجویی که پای منبر من مطلب می‌نویسند، کدامشان دیوانه‌اند. فساد در میان دکترها بیشتر است یا روحانیت؟ خداوکیلی استادان دانشگاه پاک‌تر هستند یا استادان حوزه؟ من همه جا بوده‌ام و دیده‌ام. آمار فاسدان که در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه می‌شوند بسیار کم است. من در طول عمر خودم فقط دو سه مورد از این افراد دیده‌ام که خیلی زود خلع لباس شده و از تشکیلات امام زمان(عج) اخراج شدند.


• من قبل از هر سخنرانی سعی می‌کنم مخاطبان را بشناسم. وقتی به پادگان می‌روم از فرماندهان، سربازان و جوانان اطراف خودمان، شرایط و محیط خدمت سربازی را می‌پرسم. در بیشتر شهرهایی که می‌روم، سخنرانی در زندان هم دارم. وقتی آنجا می‌روم مشکلات خودشان را به آنها یادآوری می‌کنم. یک شوخی هم دارم و می‌گویم شما فکر نکنید فقط شما مجرمید. فرق ما و شما این است که شما لو رفته‌اید ولی ما هنوز لو نرفته‌ایم. «گر امر شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند.» به آنها تذکر می‌دهم به جای سیر در گذشته‌ها به آینده فکر کنند. روحانیونی که در زندان کار می‌کنند، بندگان خدا خیلی هم زحمت می‌کشند ولی برای دستیابی به نتایج بهتر، حوزه باید یک‌سری طلبه در رشته‌های مختلف؛ ازجمله تبلیغ در زندان تربیت کند. تبلیغ در زندان یک کار تخصصی است و هر روحانی به درد آن نمی‌خورد. باید تخصص‌ها را در حوزه زیاد کرد؛ همان‌طور که در یک دانشکده علوم پزشکی، ده‌ها رشته تخصصی و فوق‌تخصصی مختلف تدریس می‌شود.


• اگر حوزه‌های علمیه تبلیغات دینی را به صورت تخصصی آموزش ندهند، در آینده نزدیک میادین فرهنگی را یکی یکی از دست می‌دهند چون یک روحانی امروزی باید به دو زبان «جوان» و «زمان» مسلط باشد. اگر یک روحانی، دردشناسی داشت و شرایط جامعه را خوب شناخت، می‌‌تواند داروی مناسبی ارائه دهد. امروز برخی فکر می‌کنند جوانان فقط افرادی پر از شهوت هستند که باید آنها را نصیحت کرد؛ در حالی که همین نگاه ناقص، رابطه جوانان و روحانیون را آسیب‌پذیر می‌کند.
• خدا انسان را چهار طبقه آفریده است: عقل، قلب، شکم و زیر شکم. مشکل نسل جوان را باید از طبقه بالا حل کرد و نه پایین. اگر فکر نسل جوان درست شود، می‌تواند احساسات و شهوت خود را مدیریت کند.  شهوت یک چیز خدادادی است که باید با ازدواج آن را مدیریت کرد. عفت یک باور است که باید آن را به دست آورد. جامعه‌شناسان می‌گویند فکر انسان درخت است و میوه آن هم عمل. اگر فکر درست شود میوه خوب می‌دهد و اگر فاسد شود، عمل فاسد به همراه دارد. من بعضی اوقات ناراحت می‌شوم که می‌شنوم جوانان را به عنوان موجوداتی شهوت‌ران معرفی می‌کنند که صبح تا شب به دنبال تخلیه شهوت است. این کار، توهین به جوان است. خیلی اوقات جوانان می‌آیند پیش من و می‌گویند دعا کن از استمنا نجات پیدا کنم. وقتی کسی پیش روحانیت یا دکتر می‌رود، نشان می‌دهد که از این آلودگی متنفر است.


• کسانی که شب‌های احیا در جلسه‌ها می‌آیند و گریه می‌کنند، از غم دوست دخترشان نیست. می‌خواهند گناه را از وجودشان پاک کنند. حق جوانان این نیست که به آنها به‌عنوان موجودات پلید و گناه‌دوست نگاه شود. من جوان‌ها را در این جامعه خیلی مظلوم می‌دانم.


• برخی دچار انحراف‌هایی شده‌اند ولی نباید این‌طور قضاوت کرد. این مثل عسل است. کسی از عسل بدش نمی‌آید ولی وقتی این عسل را با خاک مخلوط کردیم، هیچ کس خوشش نمی‌آید آن را بخورد. دین با فطرت انسان‌ها ارتباط دارد و ندای دین‌خواهی در وجود همه جوان‌ها هست. جوانان از دین خسته نشده‌اند؛ از مبلغان دینی ناراحتند.


• این‌که حکومت دست متدینان جامعه باشد، خیلی عالی است ولی باید ملت را آموزش بدهند که اسلام از مسلمانان جداست. اگر این اتفاق بیفتد، نه لطمه به حکومت می‌خورد و نه به دین مردم. اگر مقدمات اصلی را به جوانان بفهمانیم، استقبال می‌کنند. به عنوان یک روحانی حق ندارم بالای منبر طوری حرف بزنم که انگار من معصوم هستم و بقیه همه از خرابات برگشته‌اند. باید بگویم چهارده معصوم بیشتر نداریم و اگر یک روحانی خطا می‌کند، نباید آن را به پای اسلام نوشت. آن‌قدر تسلط را در بحث روحانیت بالا برده‌ایم که برخی افراد با دیدن ما، یاد امیرالمومنین (ع) می‌افتند، ولی ما چه سنخیتی با امیرالمومنین(ع) داریم؟ ما باید بگوییم روحانیون، انسان‌هایی هستند از جنس مردم عادی که مسائل دینی را به خودشان و بقیه یادآوری می‌کنند. همان‌طور که یک نفر در جامعه نجار، پزشک یا راننده می‌شود و به جامعه خدمت می‌کند، برخی افراد هم وظیفه دارند در لباس روحانیت به مردم خدمت کنند. روحانیت وظیفه دارد دین را به مردم به‌گونه‌ای عرضه کند که مردم راحت‌تر بپذیرند و در زندگی عمل کنند و خودش هم عمل کند. اگر یک پزشک سیگار بکشد، این کار او اشتباه است ولی نباید علم طبابت را زیر سوال برد. اگر روحانی اشتباه کرد، نباید نیاز به تبلیغ دینی را زیر سوال برد.


• یک جوانی را دیدم مسیحی شده، پرسیدم چرا این کار را کردی؟ گفت چون مسلمان‌ها دروغ می‌گویند. گفتم تو فقط 100 تا مسلمان که دوست و رفیق و خانواده‌ات بودند را می‌شناسی. یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان در جهان وجود دارد که خیلی‌ها اهل صداقت هستند. آنهایی هم که دروغ می‌‌گویند، اشتباه خودشان است. اسلام که نگفته دروغ بگویند.علت دین‌زدگی در جوانان، یکی این است که دین و محتوای آن را نمی‌شناسند. هم اینکه اشتباه متدینین را به حساب دین می‌نویسند که کار اشتباهی است.


• ماشاءالله همه جناح‌ها، طرفدارهای خوبی دارند و بهتر است من کار خودم را انجام بدهم. البته فصل رای دادن که می‌شود، مردم را تشویق می‌کنم رای بدهند و آبروی نظام را حفظ کنند. تاکید می‌کنم مراقب باشند پا روی خون شهدا نگذارند و به فرمایشات رهبری و مراجع تقلید توجه کنند ولی تا به حال نگفته‌ام به چه کسی رای بدهند.


• البته همین جلسات به برکت خون شهدا و نظام اسلامی است. همین امنیت تبلیغ مذهبی را مدیون حکومت اسلامی هستم ولی از هیچ ارگانی پول نمی‌گیرم. مدتی معلم حق‌التدریس بودم و حقوق همان موقع را خرج مدرسه می‌کردم و ریالی از آن را وارد زندگی شخصی خودم نکردم. من فقط با شهریه امام زمان(عج) و هدیه‌هایی که بابت منبرها می‌دهند، زندگی می‌کنم.


اسامی قاتلان شهدای کربلااز آل ابی طالب تا آنجا که در تاریخ آمده، به این ترتیب است: (اول اسم شهدا آمده و سپس اسامی قاتلان)

1- امام حسین(ع): شمربن ذی‏الجوشن، سنان بن انس نخعی، حصین بن تمیم، خولی بن یزید و زرعه بن شریک.
2- علی اکبر(ع) پسر امام حسین(ع): مرة بن منقذ و همیارانش.
3- عبدالله بن حسین پسر شیرخوار امام حسین که معروف به علی اصغر است: حرملة بن کاهل اسدی.
4- عبدالله بن علی پسر امیر المؤمنین(ع): هانی بن ثبیت حضرمی.
5- ابوالفضل العباس بن امیرالمؤمنین: یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل.
6- جعفربن امیرالمؤمنین(ع): هانی بن ثبیت حضرمی.
7- عثمان بن امیرالمؤمنین(ع): خولی بن یزید و ابانی داری.
8- محمدبن امیرالمؤمنین(ع): ابانی داری.
9- ابوبکر بن حسن بن علی(ع): عبداله بن عقبه غنوی.
10- عبد الله بن حسن بن علی(عِ: حرملة بن کاهل اسدی.
11- قاسم بن حسن بن علی(ع): عمربن سعد بن نفیل ازدی.
12- عون بن عبدالله بن جعفر طیار: عبدالله بن قطبه بهانی.
13- محمدبن عبدالله جعفرطیار: عامربن نهشل تمیمی.
14 جعفربن عقیل بن ابی طالب: بشر همدانی.
15- عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب: عثمان بن خالد جهنی.
16- عبدالله بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب: عامربن صعصعه.
17- ابوعبیدالله بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب: عمروبن صبیح صیدادی.
18- محمدبن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب: لقیط بن ناشر جهنی.
این تعداد از شهدای کربلا از خاندان ابی طالب هستند و از آن‏جا که آل ابی طالب و آل علی مقام ولایی در بین مسلمانان داشتند اسامی قاتلان شهدای کربلا از این خاندان در تاریخ ضبط شده است ولی بیشتر شهدای کربلا قاتلانشان ضبط نشده است.
 19- سلیمان، آزاد شده امام حسین(ع): سلیمان بن عوف حضرمی.
20- مسلم بن عوسجه اسدی: عبدالله ضبابی، عبدالله بن خشکاره و مسلم بن عبدالله ضبابی.
21- زهیر بن قین: کثیر بن عبدالله و مهاجربن اوس تمیمی.
22- حبیب بن مظاهر اسدی: حصین بن نمیر، بدیل بن صریم و یک مرد تمیمی.
23- حربن یزید ریاحی: ایوب بن مسرح و همدستانش.
24- بریربن خضیر همدانی: بحیربن اوس ضبی.
25- همسر وهب بن عبدالله بن حباب کلبی: غلام شمربن ذی الجوشن.
26- عمیربن عبدالله مذحجی: مسلم ضبابی و عبدالله بجلی.
27- هلال بن نافع: شمر بن ذی الجوشن.
28- ابوعمرو نهشلی: عامربن نهشل ثعلبی

(بحارالانوار، ج 45، ص 65 تا ص 73. در این صفحات زیارت ناحیه مقدسه آمده است و بیشتر شهدای کربلا در این زیارت نام برده شده است. و از ص 1 تا ص 64 شهدای دیگری نیز ذکر شده و برخی از قاتلان هم آمده است. و در همین جلد 45 ماجرای مختار و انتقام از قاتلان شهدای کربلا هم آمده است).


سخنگوی فدراسیون فوتبال گفت: سازمان لیگ باید مستقل از فدراسیون باشد و فدراسیون تنها نقش نظارتی بر سازمان لیگ داشته باشد.

 مهدی تاج درباره موفقیت تیم ملی فوتبال ساحلی اظهار داشت: فوتبال ساحلی در ایران روبه رشد است و با حضور مارکو اوکتاویو سرمربی برزیلی که سابقه 5 قهرمانی در تیم ملی فوتبال ساحلی در برزیل در جام های جهانی فوتبال ساحلی دارد . تیم ملی فوتبال ساحلی ایران می تواند به قهرمانی آسیا برسد و در جام جهانی آینده حضور داشته باشد، چرا که این توانایی در بازیکنان ایرانی به خوبی وجود دارد. البته ما می توانیم از اوکتاویو در بخش مدرسی هم استفاده کنیم و کمیته آموزش می تواند از این مربی برزیلی در دیگر زمینه ها استفاده کند چرا که مارکو در فوتبال روی چمن هم سوابق درخشانی همچون دستیاری ماریو زاگالو سرمربی تیم ملی برزیل در دو جام جهانی دارد.
تاج با اشاره به مزیت های فوتسال و فوتبال ساحلی گفت:این دو رشته و به خصوص فوتسال همیشه مدال آور و قهرمان بوده و ما باید ارزش بیشتری برای فوتسال و فوتبال ساحلی قائل شویم چرا که در فوتسال جهان حرف اول را می زنیم و بهترین فوتسالیست های آسیا و جهان را در اختیار داریم. حسین شمس بهترین سرمربی فوتسال جهان شده و تیم ملی فوتسال ایران هم قهرمان بلامنازع آسیا و هم فولاد ماهان سال گذشته قهرمان باشگاههای آسیا و بهترین تیم آسیا شد. در مراسم بهترین های آسیا در سال 2010 هم بهترین تیم آسیا و محمد طاهری بهترین بازیکن آسیا در اختیار ایران بود. خوشبختانه صدا و سیما نسبت به فوتسال رویکرد مثبتی دارد و باید به خاطر پخش مستقیم لیگ فوتسال از آنان تشکر کرد.
نایب رئیس اول فدراسیون درباره سفر محمدبن همام رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا به تهران در روز سه شنبه تصریح کرد: سفر بن همام بسیار مهم است چرا که او رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا و شخص اول تصمیم گیری برای فوتبال آسیاست . سال گذشته بن همام 2 بار به ایران آمد و امسال هم برای افتتاح پروژه های فدراسیون و دیدار با سعیدلو به تهران خواهد آمد از برنامه های مهم حضور بن همام در تهران دیدار با سعیدلو – افتتاح ساختمان سازمان لیگ – افتتاح زمین فوتبال چمن مصنوعی- افتتاح زمین ساحلی – کلنگ زنی آکادمی فوتبال بانوان و مرکز پزشکی ورزشی کمپ تیم های ملی خواهد بود . خوشبختانه می توانیم بگوییم که با شرایط کنونی یکی از بهترین کمپ های آسیا و دنیا را داریم و در این کمپ همه امکانات با بهترین کیفیت فراهم است تنها یک ساختمان 10 طبقه فدراسیون فوتبال کم است که به زودی کلنگ در ضلع جنوبی کمپ بر زمین زده خواهد شد.
تاج در پایان گفت: اعتقاد ما بر این است که سازمان لیگ باید مستقل از فدراسیون فوتبال باشد و فدراسیون فوتبال تنها نقش نظارتی بر سازمان لیگ داشته باشد. به هر جهت این سازمان در طبقه همکف فدراسیون فوتبال که مجموعه کوچکی هم بود کار بزرگی انجام می دهد ما امیدواریم که با افتتاح ساختمان سازمان لیگ این مجموعه بتواند لیگ برتر را با همان کیفیت همیشگی اداره کند.


در ایران 38 انسان بیگناه شیعه و سنی به قتل رسیدند. ما حملات ترویستی را چه در ایران و یا هرگوشه ای از دنیا رخ دهد محکوم می کنیم. ما نمی خواهیم کربلاهای جدیدی را شاهد باشیم. نمی خواهیم با کشتارهای جدید تنمان به لرزه بیافتد. وقتی در پاکستان، یمن، عراق در مسجدی بمبی منفجر می شود باور کنید احساس ناراحتی کلیه اندام مان را به درد می آید و حادثه کربلا را مجددا شاهد می شویم. قتل انسانهای معصوم جنایتی پست است

نخست وزیر سنی ترکیه برای اولین بار در تاریخ این کشور در مراسم عاشورای حسینی در استانبول شرکت کرد و در مدح و شناخت امام حسین (ع) سخن گفت.

نخست وزیر ترکیه امروز برای اولین بار در تاریخ این کشور در مراسم عزاداری عاشورای حسینی شرکت کرد. رجب طیب اردوغان سخنان خود را در این مراسم با تسلیت و ادای احترام به شهدای کربلا آغاز کرد.

وی در مراسم عاشورا گفت: در این روز ماتم من قبل از هر چیز امید دارم که حضور در سر مزار شهدای کربلا نصیب هر کس شود. از پیغمبر(ص) سوال کردند که کدام یک از اهل بیت را بیشتر توجه دارید؟ ایشان فرمودند: امام حسن(ع) و امام حسین(ع). حسین از من است و من هم از حسین. کسی که حسین را دوست دارد من و خدا را دوست دارد. کسی که خدا را دوست دارد حسین را دوست دارد.

امام حسین(ع) 1370 سال قبل در چنین روزی به همراه خانواده اش در کربلا شهید شد. از آن روز تا به امروز سینه همه ما به درد آمده و جگرمان آتش گرفته است. از آن روز تا به امروز دعاها و مرثیه های ما عرش را به لرزه در می آورد. از آن روز تا به امروز می دانیم که فرشته ها در عرش ها گریه می کنند. شهادت امام حسین(ع) مرگ نیست، نابودی نیست بلکه زندگی و زنده بودن است. وداع نیست، به وصال رسیدن است. پایان نیست، بلکه شروع است. جدایی نیست، بلکه وصلت است.

شهادت آن انسان مبارک که به خاطر آن عرش اشک می ریزد، وسیله ای برای برادری است. وحدت و همبستگی است. بدانید که هر کس بخواهد از فاجعه کربلا به منظور استثمار و ایجاد تفرقه سو استفاده کند علیه امام حسین(ع) حق کشی کرده است. پیغمبر اسلام امام حسن و امام حسین (علیهما اسلام) را به دو گوشواره عرش الهی تشبیه کرده است.

امام حسین (ع) در 1370 سال قبل به همراه خانواده عزیزش در کربلا به شهادت رسیده اند. تاریخ تا به امروز شاهد چنین قتل عامی نبوده و ما امروز در دهم محرم سنگینی این درد و رنج را با خود حمل می کنیم.

امام حسین (ع) در آن روز وقتی صدای فریاد خواهرش حضرت زینب (ع) را شنید با متانت و صبری تاریخی گفت: خواهرم به خدا پناه ببر و بدان که هرچه در آسمان و زمین هست روزی خواهد مرد، آسمان هم باقی نخواهد ماند، به غیر پروردگار همه چیز محکوم به نابودی است. مادرم، پدرم و برادرم حسن (ع) خیرشان از من بیشتر بود. هر کدام از آنها یک به یک رفتند. خداحافظ زینب.

وقتی می شنویم در یک جایی یک انسان معصوم و بیگناه به قتل رسیده کربلا، امام حسن، امام حسین و حضرت علی اکبر (علیهم السلام) یادمان می آید و قلبمان به لرزه می افتد.

نخست وزیر ترکیه در ادامه سخنانش ضمن اشاره به حادثه تروریستی چابهار که منجر به شهادت 38 انسان بیگناه شد گفت:
در ایران 38 انسان بیگناه شیعه و سنی به قتل رسیدند. ما حملات ترویستی را چه در ایران و یا هرگوشه ای از دنیا رخ دهد محکوم می کنیم. ما نمی خواهیم کربلاهای جدیدی را شاهد باشیم. نمی خواهیم با کشتارهای جدید تنمان به لرزه بیافتد. وقتی در پاکستان، یمن، عراق در مسجدی بمبی منفجر می شود باور کنید احساس ناراحتی کلیه اندام مان را به درد می آید و حادثه کربلا را مجددا شاهد می شویم. قتل انسانهای معصوم جنایتی پست است.

لازم به یادآوری که سخنان اردوغان در مراسم عاشورا بارها با صلوات عزاداران حسینی همراه شد.

سخنان نماینده رهبرانقلاب درمراسم عاشورا دراستانبول

 

دکتر علی‌اکبر ولایتی، به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب به دعوت آقای «صلاح‌الدین» رهبر شیعیان ترکیه، در مراسم عزاداری حضرت امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا، در استانبول ترکیه شرکت کرد.
در این عزاداری باشکوه که امروز بنجشنبه با حضور ده‌ها هزار نفر از شیعیان ترکیه برگزار شد، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه برای اولین بار به عنوان یک مقام بلندپایه ترک در آن حاضر شد و سخنرانی کرد. همچنین، دکتر ولایتی نیز در سخنانی، به شرح و پیام قیام عاشورا پرداخت که متن کامل این سخنان وی به شرح زیر منتشر می‌شود:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌
جناب آقاى رجب طیب اردوغان‌
جناب آقاى صلاح‌الدین‌
حضار گرامى، خواهران و برادران عزادار حسینى‌
سلامٌ علیکم،
تاریخ در مورد عاشورا که به یقین یکى از ایام اللَّه است، بسیار گفته است و چه بسا رویدادهاى مهمى که در این روز اتفاق افتاده باشد. امّا شاید مهمترین حادثه تاریخ پس از بعثت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وقتى روى داد که فرزند گرامى ایشان به دست کسانى که ادعاى پیروى از دین او را داشتند به شهادت رسید. درحالیکه داعیه‌اى جز حق‌طلبى و اصلاح امّت جدش نداشت. حق طلب بود و در برابر ظلم، ستم و انحراف ایستاده بود. او و یاران اندکش درحالى به شهادت رسیدند که حتى از نوشیدن آب محروم گشته بودند. آب رودخانه عظیم فرات به روى آن حضرت و اصحابش و حتى کودکان شیرخوار و خردسال و زنان بسته شد و آنگاه پس از نبردى نابرابر، ایشان و یاران باوفایش به شهادت رسیدند و دختران و اهل بیت حضرت رسول اکرم محمد مصطفى (صلى الله علیه وآله وسلم) به اسیرى رفتند درحالیکه سردسته‌هاى قاتلین آن بزرگوار به نام پیروى از اسلام در کاخ‌هاى مجلل اقامت گزیده بودند.

عاشورا فقط یک تراژدى نیست، بلکه نماد ایستادگى در برابر ظلم و طغیان و انحراف از مبانى و ارزش‌هاى اسلامى است. هنوز چند دهه از بعثت پیام اسلام سپرى نشده بود که حکومتِ براساس شریعت اسلامى، با توطئه برچیده شد و سلطنت جایگزین خلافت گردید. نظام سلطنتى موروثى جدید مى‌کوشید تا تمامى ارزش‌هاى اشرافى و جاهلى عرب را با پوشش و توجیهى اسلامى احیا کند.

با "عدالت"، "معنویت"، "آزادى انسان"، "مساوات" و "ملاک بودن تقوا"، که از ویژگى‌ها و ارزشهاى دوران اسلامى بود مبارزه مى‌شد و مى‌رفت که به جاى آن ارزش‌هاى جاهلى عرب نظیر: "برترى نژادى"، "نابرابرى میان مسلمانان"، "مزیت بودن نفاق و دورویى"، "حکومت کردن و اخذ بیعت با تکیه بر زور سلاح و ترور" و "مزیت شدن بى‌تقوایى و حلال شمردن محرمات خداوندى" حاکم شود.

در چنین شرایطى آیا نواده رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) که دفاع از مبانى دین جدش را وظیفه خود مى‌دانست، راه دیگرى پیش رو داشت. او اعلام کرد که قادر نیست این انحرافات را بپذیرد و براى اصلاح امور امّت جدّش حضرت محمد مصطفى (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام کرد تا به نماد حق‌جوئى و ظلم‌ستیزى در هماره تاریخ مبدّل شود. اوست که در بیان فلسفه قیام خود فریاد برمى‌آورد آیا نمى‌بینید که به حق عمل نمى‌شود و از باطل دورى نمى‌شود.

در هنگامه نبردى نابرابر همه رفتارهاى حضرت امام حسین (علیه السلام) براى آن بود که نماد درستى و صراط مستقیم براى آیندگان روشن و فروزان گردد و آنچه را که بیش از هر چیز دیگر دوست دارد یعنى نماز را اقامه کند و مى‌کوشد تا اهمیت التزام به شعائر دینى را بر مسلمانان بنمایاند. آن حضرت درحالیکه با تعداد کم اصحابش در محاصره تیراندازهاى سپاهیان یزید بودند و از هر طرف تیر به سوى آنها مى‌آمد، در هنگام ظهر نماز جماعت اقامه کردند.

بدین ترتیب قیام امام حسین (علیه السلام) و عاشورا به نماد حق‌جوئى، ایثار و ایستادگى در برابر ظلم، انحراف و بى‌عدالتى مبدّل شد. "نمادى" که امروزه یکى از اصلى‌ترین محورهاى وحدت میان مسلمانان شده است.

پیروان مذاهب مختلف اسلامى هم خود را پیرو حسین (علیه السلام) مى‌دانند و تحقق آموزه‌هاى او را فریاد مى‌کنند. در جاى جاى جهان اسلام، همه مسلمانان با شنیدن نام امام حسین (علیه السلام) ستم‌ستیزى را به یاد مى‌آورند و هر یک به نحوى براى ماندگارى ارزش‌هایى که آن امام حق‌جو براى آنها قیام کرد، در تلاشند. یکى "مرثیه خان" حسین است و دیگرى "عزادار مشتاق" او.

گفته‌اند که هر زمان عاشورا و هر مکان کربلاست. بدین معنا که دفاع از مبانى اصیل اسلامى و مبارزه با دشمنان آن وظیفه همه مسلمانان در همیشه تاریخ است. در عصر کنونى نیز دنیاى اسلام در برابر چالش‌هاى سختى قرار گرفته است. مقابله با این چالش‌ها وظیفه دشوارى است که همه مسلمانان با تأسى به آموزه‌هاى قیام امام حسین (علیه السلام) بر دوش دارند.

در دنیاى امروز، اسلام ستیزى در ابعاد مختلف تبلیغى که بیش از هر چیز قرآن کریم و شخصیت عظیم پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) را نشانه رفته است؛ شبیخون فرهنگى، که بنیان‌هاى جوامع اسلامى را هدف گرفته ؛ تهاجم سنگین سیاسى که موجودیت کشورهاى اسلامى و استقلال آنها را مورد هجوم قرار داده عنوان‌هاى نبرد کنونى حق و باطل است. امّا شاید لازم باشد در این مناسبت به مظلومیت مردم فلسطین نیز اشاره کنیم. ملتى که قربانى توطئه عظیم غرب و صهیونیسم شده و دهه‌هاى متمادى بار سنگین دفاع از همه امّت اسلامى را بر دوش گرفته و به نوک پیکان دفاع از اسلام و مسلمانان مبدل شده است. این ملّت مسئولیت نبردى نابرابر را در برابر هجوم رژیم صهیونیستى بر عهده دارد.

در این میان محاصره ناجوانمردانه مردم غزّه، ملموس‌ترین نمونه ظلم اتحاد صلیبى - صهیونیستى علیه مسلمانان است. پیروى از امام حسین (علیه السلام) و آموزه‌هاى عاشورا ما را موظف مى‌کند تا یارى این ملّت مظلوم را سرلوحه کارهاى خویش قرار دهیم. حضرت امام خمینى در حقیقت یکبار دیگر پرچم امام حسین (علیه السلام) را علیه استکبار جهانى برداشت.

مقام معظم رهبرى حضرت آیت‌اللّه خامنه‌اى، در تبعیت از امام خمینى (ره) قیام حضرت اباعبداللَّه الحسین (علیه السلام) را الگوى خویش قرار داده و احیاى اسلام و ارزش‌هاى اسلامى را وجهه همّت خود نموده‌اند و در همین راستا سعى بلیغ در وحدت امّت اسلامى داشته و فتواى اخیر ایشان نمونه چنین کوششى است.

در اینجا لازم مى‌داند به جایگاه ویژه کشور شما ترکیه در دفاع از مقدسات اسلامى و مقابله با توطئه‌هاى ضداسلامى اشاره کنم و با تقدیر از این نقش تاریخى، وحدت اسلامى موجود در ترکیه را مورد ستایش قرار دهم. حضور جناب آقاى اردوغان نخست وزیر محترم ترکیه در این مراسم و عزادارى ملّت ترکیه در عاشوراى حسینى یکى از مهمترین نمادهاى وحدت اسلامى است.

در خاتمه کلام خود را با شعرى از مولانا جلال‌الدین رومى در خصوص حضرت امام حسین (علیه السلام) و فاجعه عاشورا به پایان مى‌برم.

در دفتر ششم مثنوى معنوى، در داستان آن کس که روز عاشورا به شهر "حلب" وارد شد و چون عزادارى شیعیان را دید پرسید که این غوغا و هیاهو را چه سبب است؛ به او جواب دادند:

روز عاشورا نمى‌دانى که هست‌
ماتم جانى که از قرنى به است‌
پیش مؤمن کى بود این قصه خوار
قدر عشق گوش، عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک روح‌
شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح‌

شاید تعداد مراسم‌های تودیع و معارفه وزرا در دولت‌های نهم و دهم با هیچ دولتی پیش از آن برابری نکند. مراسم‌هایی که هر چند به اعتقاد دولتمردان بدون حاشیه بود اما اخبار منتشره حکایت دیگری داشت و به نحوی از دید کارشناسان و اصحاب رسانه ارزیابی می‌شود که نمی‌توان منکر حاشیه‌های فراوان این مراسم‌ها شد.

تودیع و معارفه‌هایی که با آمدن مصری در سال 85 به‌جای پرویز کاظمی در وزارت رفاه و بر سر رئیس سازمان تامین اجتماعی آغاز شد و تا روز‌گذشته یعنی 27 آذرماه 89 که مراسم تودیع متکی برگزار شد، ادامه یافت. اگر چه برخی از این مراسم‌ها دولت را با چالش رسانه‌ای مواجه نکرد اما برخی دیگر مانند آنچه روز گذشته رخ داد و متکی در مراسم تودیعش حاضر نشد، تیتر یک اکثر رسانه‌ها را به خود اختصاص دادند. در طول فعالیت بیش از پنج‌ساله دولت احمدی‌نژاد چند مراسم تودیع و معارفه در تاریخ ماندگار شدند که دلایل این ماندگاری‌ها در برخی اوقات گلایه‌های صریح وزرای عزل شده و انتقاد‌های آنها بود و گاهی هم غیبت وزیر معزول در مراسم تودیع خبرساز می‌شد و برخی اوقات نیز وزرای معزول برای حضور در مراسم تودیع خود شرط و شروطی تعیین می‌کردند. در نهایت می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که عزل و‌نصب‌های دولت‌های نهم و دهم بسیار بیش از دولت‌های گذشته مورد توجه قرار داشته است.

انتقاد معاون اول از وزیر معزول

اولین تودیع خبرساز دولت نهم به خداحافظی دانش جعفری در اردیبهشت 87 باز می‌گردد که احمدی‌نژاد معاون اول خود را به این مراسم راهی کرد. دانش جعفری در این مراسم نسبت به تصمیمات غلطی که از سوی دولت در عرصه اقتصاد گرفته می‌شود، هشدار داد و در بخشی اینچنین دولت احمدی‌نژاد را به نقد کشید: «نسبت به تجربه گذشته کشور یا آدم هایی که تجارب خوبی داشتند، نظر مثبتی وجود نداشت و حداقل این بود که با ابهام به آن نگریسته می‌شد.» او همچنین گفته بود:«مسائل جنبی دست چندم کشور که اصولا اهمیت نداشت در شرایطی، تبدیل به مسئله دست اول کشور می‌شدند» و در سخنرانی خداحافظی دانش جعفری به صراحت از اطلاعات ناکافی رحیمی نسبت به مناسبات اقتصادی در عرصه بین الملل انتقاد شده بود. دانش جعفری همانند پورمحمدی به مقامی بالاتر نرفت اما بر شدت انتقادات خود از دولت افزود.

امتناع دولتمردان از حضور در تودیع جنجالی

پس از دانش جعفری نوبت به عزل پورمحمدی رسید. او که زمانی سهمیه جامعه روحانیت در کابینه محسوب می‌شد و موردتایید جناح‌های سیاسی بود، یک هفته مانده به برگزاری انتخابات مجلس هشتم از ساختمان فاطمی خداحافظی کرد. آنچه مراسم تودیع پورمحمدی در 30 اردیبهشت 87 را ماندگار کرد، همان دلیل ماندگاری مراسم دانش جعفری بود یعنی اظهارات او در این مراسم چنان گزنده بود که تا مدت‌ها اخبار رسانه‌ها را به خود اختصاص داد. ‌به‌رغم حضور نمایندگانی از بیت مقام معظم رهبری در این مراسم، تجربه مراسم تودیع دانش جعفری، رئیس‌جمهور را مجاب کرد تا در این مراسم حضور نداشته باشد. پورمحمدی زمانی که پشت تریبون قرار گرفت، جمله‌ای گفت که برای احمدی‌نژاد و کابینه او گران آمد: «کشور را همچنان با نگاه کارشناسی اداره نمی‌کنیم، دیر نمی‌شود یک تصمیم با سه روز فاصله اتخاذ شود، اما خوب و پخته شده باشد.» او در بخشی هم جسارت را مفید دانست اما بدون ذکر نام دولتمردی توصیه کرد: «در حوزه مدیریتی، جسارت به همان اندازه که ارزش دارد، خطر هم دارد و در کنار جسارت، تدبیر هم می‌خواهد والا حتما منافع مردم و کشور را به مخاطره خواهد انداخت.» پس از این مراسم و حضور پورمحمدی در سازمان بازرسی کشور بود که او به عنوان یکی از منتقدان جدی دولت شناخته شد.

امتناع سرپرست از حضور در مراسم معرفی وزیر

پس از عزل دانش جعفری، وزارت اقتصاد به صمصامی سپرده شد که البته او مانند دانش‌جعفری منتقد نبود اما حاشیه‌های مراسم تودیع او پررنگ‌تر از دانش جعفری بود چرا که سرپرست چهارماهه در این مراسم حضور نیافت تا به نوعی انتقاد خود به انتصاب حسینی را نشان دهد. در این مراسم علاوه‌بر داوودی، شخص رئیس‌جمهور هم حضور داشت.

الهام به مراسم تودیع نیامد

الهام در سال گذشته دوبار از دولت نهم خداحافظی کرد. او در 15 شهریور 88 که قرار بود با حضور رحیمی و سید مرتضی بختیاری بر کرسی وزیر دادگستری بنشیند از حضور در مراسم تودیع خود امتناع کرد و دلیلی هم برای این غیبت عنوان نکرد اما از آنجا که کمی قبل از آن، دولت را به دو دسته چپ و راست تقسیم کرده بود و رحیمی را در گروه مقابل خود و در کنار مشایی به خاطر سپرده بود، این غیبت دور از انتظار نبود.

شروط الهام برای حضور در مراسم تودیع

از سویی زمانی هم که قرار بود الهام در دی‌ماه کرسی ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز را به سعید مرتضوی بسپارد، بار دیگر شایعاتی منتشر شد که او برای حضور در این مراسم شرطی را تعیین کرده است. الهام می‌خواست مشایی یا رحیمی در این مراسم نباشند تا او راحت باشد و به مراسم بیاید. البته در واقعیت هم این امر به وقوع پیوست و هیچ یک از این دو فرد در مراسم تودیع الهام حضور نداشتند.

سخنرانی چالش‌برانگیز سخنران مراسم تودیع و معارفه

«خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفرید. ظاهرا خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفرید. دلش خواست شناخته شود. یک کسی را باید خلق می‌کرد که بتواند بشناسد...»شاید هیچ‌گاه مراسم معارفه و تودیع وزیر علوم به اندازه شهریور 88 خبرساز نبوده است البته در این مراسم وزرای سابق و فعلی مشکلی با دولتمردان نداشتند بلکه این‌بار سخنران این مراسم که اسفندیار رحیم مشایی بود، حاشیه‌ساز بود و ذکر این جمله تبدیل به چالشی میان دولت با روحانیون شد.

متکی به مراسم تودیع نرفت

در آخرین مراسم تودیع و معارفه که روز‌گذشته برگزار شد، وزیر عزل شده با عدم حضورش در مراسم، خبرساز شد. البته این غیبت قابل پیش‌بینی بود و همگان احتمال عدم حضور متکی در مراسم تودیع خودش را حدس می‌زدند. عزل ناگهانی وزیر امور خارجه در حین انجام ماموریت خارجی مسئله‌ا‌ی نبود که متکی بتواند راحت از کنار آن بگذرد.

دولت چه گفت؟

پس از امتناع سه وزیر از حضور در مراسم تودیع آنها دلایلی از سوی سخنرانان که رئیس‌جمهور یا معاون اول بودند، اعلام شد. رحیمی در مورد غیبت الهام در مراسم وزارت دادگستری گفت که او به دلیل مشکلات کاری نیامده است. زمانی هم صمصامی در معارفه حسینی حضور نیافت، احمدی‌نژاد این غیبت را به ترافیک مرتبط دانست و در نهایت روز گذشته، رحیمی دلیل غیبت متکی را برگزاری جلسه تودیع دیگری عنوان کرد که رئیس‌جمهور هم در آن حضور خواهد داشت. اما در میان افرادی که به عنوان سخنرانان دولتی به مراسم‌های تودیع و معارفه رفته‌اند احمدی‌نژاد و رحیمی بیشترین حضور را داشته‌اند و جالب است که در برخی مراسم‌های تودیع و معارفه در یک درجه پایین‌تر از سطح وزرا، مشایی که رئیس دفتر رئیس‌جمهور است به عنوان نماینده دولت حضور داشته و سخنرانی کرده است که در دولت‌های قبلی حضور رئیس‌دفتر در اینگونه مراسم‌ها سابقه نداشته است.


• دستمزد مهدی رحمتی یک ‌میلیارد نیست و یک‌میلیارد و 70میلیون تومان است، چون پرسپولیس هم یک‌میلیارد به رحمتی پیشنهاد داده بود، سپاهان 70میلیون اضافه داد. متاسفانه علیرضا حقیقی که الان کاپیتان پرسپولیس هست و سنش هم به المپیک می‌خورد را از تیم امید خط می‌زنند و رحمتی را می‌برند. فکر می‌کنم تا چند وقت دیگر مهدی رحمتی را به تیم سالنی و دانشجوها هم بفرستند!...غلامحسین پیروانی انسان بسیار خوبی است ولی این دلیل نمی‌شود که مربی خوبی هم باشد. شما تیم ‌ملی ژاپن را ببینید؛ با معدل سنی5/18 قهرمان بازی‌های آسیایی می‌شود. ولی ما با 3بازیکن بزرگسال حتی برنز رقابت‌ها را به دست نمی‌آوریم... این رسم جامعه ماست که در آن پهلوان زنده را عشق است. در هیچ‌جای دنیا ورزشکاران‌شان را رها نمی‌کنند و بعد از خداحافظی از فوتبال از آن‌ها حمایت می‌کنند. هیچکس برای پیشکسوت‌ها ارزشی قائل نیست.

وحید قلیچ خودش را این‌گونه معرفی می‌کند: «25آذر 1336 در تهران، در خیابان شهباز و دروازه دولاب به دنیا آمدم و فوتبالم را از زمین‌های خاکی «قیایی» آغاز کردم. تهرانجوان و دارایی باشگاه‌هایی بودند که قبل از پرسپولیس در آن‌ها بازی کردم. 11سال در پرسپولیس دروازه‌بانی کردم و به تیم‌ملی هم رسیدم. هم‌اکنون ساکن بلوار مرزداران هستم.»

به نوشته تماشاگر؛ زندگی پرفراز و نشیبی داشته، ولی هیچ‌گاه زیر فشار زندگی کمر خم نکرد و همان‌طور که مقابل مهاجمان تیم‌های حریف از دروازه پرسپولیس محافظت می‌کرد، از زندگی خود هم محافظت کرد و با این‌که روزگار سختی را سپری کرد، مثل بعضی از پیشکسوت‌های قدیمی هیچ‌گاه به بیراهه نرفت. حاصل زندگی او یک پسر و یک دختر است و یک مشت خاطرات شیرین و حسرت تلخ از دوران فوتبال.

• آخرین سالی که در پرسپولیس بودم، بعد از پایان فصل قرار بود تیم پورا برای تورنمنت چهارجانبه‌ای به ایتالیا برود که به من پیشنهاد دادند در این تورنمنت آن‌ها را همراهی کنم و چون پیشنهاد مالی خوبی دادند با موافقت پروین به این تیم رفتم و در سال بعد هم در این تیم بازی کردم. آن‌موقع پورا به من 20میلیون پول داد. 4، 5ماه در پورا بودم ولی نتوانستم با شرایط این تیم خو بگیرم. یکی از دلایل جدایی من از این تیم مربی تیم یعنی پرویز مظلومی بود که چون یک استقلالی بود، نتوانستم با او کار کنم و بعد از آن هم دیگر فوتبال بازی نکردم.

 • بعد از خداحافظی از فوتبال چون حرفه و هنری بلد نبودم، نتوانستم کار درست و حسابی برای خودم پیدا کنم و چون آن زمان فوتبالیست‌ها به اندازه الان پول در نمی‌آوردند، در زندگی به مشکلاتی برخوردم. آن زمان مدیریت ورزشگاه کارگران مرادعلی شیرانی بود که به من پیشنهاد داد در کارگران مشغول به کار شوم.نگهبان ورزشگاه شده بودم. به چمن‌ها آب می‌دادم و مسئول نگهداری استادیوم بودم. در آن‌جا هم کار می‌کردم و هم زندگی. آن سال‌ها، سال‌های تاریک زندگی من محسوب می‌شود. سعی می‌کردم کارهای ورزشگاه را شب‌ها انجام دهم که کمتر توی دید باشم و کسانی که به ورزشگاه می‌آیند، من را نبینند. متاسفانه با خانواده‌ام در ورزشگاه زندگی می کردم.

• سال‌هایی که در پرسپولیس بودم، اصلا پولی دریافت نمی‌کردم. اول فصل قرارداد سفید امضا می‌کردیم و همه قراردادها را محمود خوردبین به هیات فوتبال می‌برد و در طول فصل هم پول بخور و نمیر به ما می‌دادند. آن زمان هم برای امرار معاش در آژانس، مسافرکشی می‌کردم. تا ساعت2 بعدازظهر در آژانس بودم و ساعت2 هم می‌رفتم سر تمرین. بعد از فوتبال هم چون نه پولی داشتم که سرمایه کاری کنم و نه کاری بلد بودم، به ناچار مجبور شدم نگهبان ورزشگاه کارگران شوم.

• این رسم جامعه ماست که در آن پهلوان زنده را عشق است. در هیچ‌جای دنیا ورزشکاران‌شان را رها نمی‌کنند و بعد از خداحافظی از فوتبال از آن‌ها حمایت می‌کنند. هیچکس برای پیشکسوت‌ها ارزشی قائل نیست. همین الان اگر ساعت یک‌‌ونیم بعدازظهر نروم سر تمرین مدرسه فوتبال، هیچکس در خانه ما را نمی‌زند و حال‌مان را نمی‌پرسد.

• سال1379 بود که یکی از دوستان علی پروین من را در کارگران دیده و به علی پروین گفته بود که قلیچ در ورزشگاه کارگران نگهبان است. علی پروین هم به من گفت که از فردا بروم سر تمرین پرسپولیس و از آن سال در خدمت علی پروین بودم که در اولین سال هم قهرمان شدیم.

• با این مبالغی که در فوتبال امروز ایران رد و بدل می‌شود، دوست داشتم الان فوتبال بازی می‌کردم. ولی به خاطر داشته باشید که ما آن زمان فوتبال بازی می‌کردیم برای مردم؛ برای شادکردن دل مردمی که برای تشویق ما به استادیوم می‌آمدند و همه دلخوشی ما همین بود.

• واقعا بعضی از قیمت‌ها کاذب است و قیمت واقعی بازیکن‌ها نیست. الان فوتبال ما شده چشم‌وهم‌چشمی و دلال‌بازی. بازیکن 400میلیون قرارداد می‌بنده ولی نصفش برای دلال است.

• برنامه 90 که به زندگی پیشکسوت‌های فوتبال که به دام اعتیاد گرفتار شده بودند، می‌پرداخت را دیدم و واقعا تحت‌تاثیر قرار گرفتم. واقعا چرا نباید به پیشکسوت‌ها و کسانی که روزی قهرمان ملی بوده‌اند، توجه شود؟ چرا نباید از آن‌ها حمایت کنند تا به این روز نیفتند.

• جالب است که مایلی‌کهن در آن برنامه گفت که او هم پیشکسوت است و آن‌ها باید خودشان مواظب خودشان می‌بودند. به جای این‌که به آن‌ها روحیه بدهیم تا بتوانند دوباره سلامتی خود را بازیابند، می‌آییم و بیشتر تخریب‌شان می‌کنیم. علی پروین زمانی که فشار زندگی روی دوش‌هایم سنگینی می‌کرد، دوباره به من شخصیت داد و برای همین همیشه ممنون او هستم.

• غلامحسین پیروانی انسان بسیار خوبی است ولی این دلیل نمی‌شود که مربی خوبی هم باشد. شما تیم ‌ملی ژاپن را ببینید؛ با معدل سنی5/18 قهرمان بازی‌های آسیایی می‌شود. ولی ما با 3بازیکن بزرگسال حتی برنز رقابت‌ها را به دست نمی‌آوریم. این باخت‌ها نشان‌دهنده ساختار فوتبال ماست. اگر تیم ایران قهرمان می‌شد و ژاپن چهارم، جای تعجب داشت. مثلا همین اکبر محمدی، اصلا سنش به فوتبال نمی‌خورد، اصلا کجا بوده تا حالا که یک‌دفعه می‌شود مربی تیم‌ملی؟ در کدام باشگاه فعالیت کرده که به این سطح رسیده؟ همین اکبر محمدی، داوود فنایی را می‌آورد و مربی دروازه‌بان‌ها می‌کند که تازه یک‌سال است فوتبال را کنار گذاشته. فنایی آن‌موقع هم گلر خوبی نبود و محبت من و علی پروین بود که دروازه‌بان پرسپولیس شد.

• اوضاع فوتبال واقعا خنده‌دار است. یا ما با این همه سابقه از فوتبال چیزی نمی‌فهمیم یا آقایان خیلی می‌فهمند که اگر این‌طور بود وضع فوتبال ما این نبود. به خدا وقتی اکبر محمدی روی نیمکت تیم‌ملی می‌نشیند، به ما می‌خندند. امثال این‌ها باید روی نیمکت تیم‌ملی بنشینند و صمد مرفاوی و مجید نامجومطلق باید بیرون باشند. شما الان صمد مرفاوی را ببین با تیم مس چه‌کار می‌کند.

• وقتی رئیس فدراسیون فوتبال یک دونده است، دیگر نباید بیشتر از این توقع داشت. وقتی به این راحتی تیم را می‌برند و چهارم می‌کنند و بعد هم ابقا می‌شوند، خب با خودشان می‌گویند ما که هر کاری کنیم عوض نمی‌شویم، پس چرا خود را به آب و آتش بزنیم؟ تیم امید خیلی تیم خوبی بود که واقعا حیف شد!

• دستمزد مهدی رحمتی یک ‌میلیارد نیست و یک‌میلیارد و 70میلیون تومان است، چون پرسپولیس هم یک‌میلیارد به رحمتی پیشنهاد داده بود، سپاهان 70میلیون اضافه داد. متاسفانه علیرضا حقیقی که الان کاپیتان پرسپولیس هست و سنش هم به المپیک می‌خورد را از تیم امید خط می‌زنند و رحمتی را می‌برند. فکر می‌کنم تا چند وقت دیگر مهدی رحمتی را به تیم سالنی و دانشجوها هم بفرستند!

• حتما دایی با یک استقلالی برای مربی دروازه بان ها راحت‌تر بوده او را انتخاب کرده. البته او اگر خوب بود، تیم 4تا 4تا گل نمی‌خورد! خدا کند کریم باقری برگردد. کریم نعمتی است برای پرسپولیس، حتی با این سن و سال.

• مربیان کروات و به‌اصطلاح «ویچ»ها چند سالی است که فوتبال ایران را قرق کردند و این هم به علت قیمت پایین و حرف‌گوش‌کن بودن‌شان است. از میان این مربیان فقط برانکو خوب بود و توانست نتیجه بگیرد. ایویچ هم خوب بود، ولی فرصت نداشت. به‌جز این‌ها اکثر آن‌ها مربیان متوسط و ضعیفی بودند که به محض ورود به ایران می‌گویند ما عاشق مردم ایرانیم و خیلی‌زود فارسی را یاد می‌گیرند. یکی از آن‌ها همین بگوویچ است که 7، 8سال است در ایران مربیگری می‌کند و پول پارو می‌کند.

• علی پروین هنوز هم می‌تواند تیم استیل آذین را درست کند. اگر سفت و محکم بیاید و کار را دست بگیرد، مطمئن باشید می‌تواند موفق باشد. علی پروین هنوز هم جواب می‌دهد. من با علی پروین خیلی راحتم و با او به ته‌چاه هم می‌روم!


  نطق محافل و رسانه های ضد انقلاب در سالگرد فتنه عاشورای 88 کور شد.
این محافل و رسانه ها از دو هفته پیش برای فتنه انگیزی مجدد فعال شده و مدعی بودند اگر 16 آذر نشد، به بهانه عاشورا اقدام به اردوکشی می کنند. اما پس از دو هفته هیاهو و بلافاصله پس از روز عاشورا، همین محافل ترجیح دادند نمایش واضح مرگ فتنه را با سکوت برگزار کنند. محافل یاد شده - از صدای آمریکا و بی بی سی و رادیو فردا و گویانیوز گرفته تا جرس و کلمه و نوروز و رادیو زمانه و... - تنها در چند سطر مدعی شدند فضای امنیتی (!؟) بوده و به همین خاطر گروهک ها نتوانسته اند حرمت شکنی سال گذشته را تکرار کنند. این در حالی است که وابستگان به گروهک های ضد انقلاب در اصل از غیرت مردم عاشورایی ایران در هراس بودند و می دانستند که مردم سوگوار اباعبدالله الحسین(ع) امسال آماده اند تا خشم و انزجار انباشته را بر سر فتنه گران وابسته به منافقین و بهائیت خالی کنند.
با وجود ترجیح سکوت از سوی رسانه ها و محافل ضد انقلاب، سایت بالاترین نتوانست ناراحتی خود را از نمایش مرگ فتنه گران پنهان کند. یکی از کاربران سرخورده این پایگاه اینترنتی نوشت: مردم! امیدوارم ناهاری که به برکت حسین ] علیه السلام[ خوردید گوشت تنتون بشه! اونایی که توخونه نشستند و نذری خوردند هم امیدوارم سلامتیشون تضمین باشه! امروز خیابان آزادی و انقلاب را چند ساعتی پیاده روی کردم. به پل کالج که رسیدم جای پارسالی ها خالی بود. امروز برای تنهایی مان گریستم. چیزی که مانند پتک بر سرم فرود آمد، استقبال بسیار کم مردم از سبزها در فرصت عاشورا بود. اوضاع آن قدر آرام بود که حتی نیروهای پلیس هنگام اذان ظهر به راحتی و بدون نگرانی نمازجماعت را به جا آوردند. بعد از چند ساعت پیاده روی به سمت خانه حرکت کردم. جوانان بر سر بلند کردن علم و کتل ها با هم رقابت داشتند! مردمی که لباس اعراب 1400 سال پیش را بر تن فرزندانشان کرده بودند. امروز به حال خود گریه کردم.
یکی دیگر از عناصر ضد انقلاب مرتبط با بالاترین که دروغ های رسانه های ضد انقلاب را باور کرده بود، نوشت «چه قدر خیابان ها خلوت بود]!؟[ مردم در خانه ماندند ]!؟[ فعلاً دور دور شماست!». اما نفر سوم این گونه شرح حال نوشته است: امروز از فردوسی تا انقلاب را پیاده رفتم. خیابان ها از آنها که پارسال عاشورا به خیابان آمده بودند خالی بود. من بودم و معدودی از همان ها. ولی افسوس که چه قدر کم بودیم. دلم می خواست این شعر را بلند بلند همان جا بخوانم « در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند- به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند. دل خراب من دگر خراب تر نمی شود- که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند»!
سایت ضد انقلابی خودنویس هم در مطلب مشابهی نوشت: در تهران عملاً خبری قابل اعتنا در قیاس با سال پیش مخابره نشد. فیلم های منتشره روی شبکه های مجازی، از سال پیش بودند. دو نفر از همراهان خودنویس در تهران و کرج گفتند که جز دریافت نذری در محل های مختلف، چیزی ندیده اند ] این گزارشگران مانند همکاران «بالاترین» کور بوده اند که خروش میلیونی مردم در سوگ سالار شهیدان را ندیده اند[.
نکته جالب در تمام خبرها و تحلیل های رسانه های ضد انقلاب، القای خلوتی خیابان ها در روز تاسوعا و عاشوراست!! در واقع این محافل تلاش کرده اند با یک دروغ بزرگ، دروغ هفته اخیر را کتمان کنند و حال آن که ایران اسلامی به ویژه تهران امسال یکی از تاریخی ترین عاشوراها را با حضور کم سابقه مردم ارادتمند اهل بیت(ع) سپری کرد. یادآور می شود بازیگران آشفته حال فتنه 88 (کسانی چون موسوی و کروبی) در استمرار تحرکات منافقانه تلاش کرده بودند فتنه گران را به نمایش خیابانی و ابراز وجود ترغیب و تحریک کنند


محمود احمدی نژاد در شرایطی که پیش بینی می شد آغازدی ماه را به عنوان زمان آغاز طرح هدفمند کردن یارانه ها اعلام کند در شبانگاه 27 آذر در لابلای یک گفت وگوی تلویزیونی، خبر آغاز دوره جدید اقتصاد تاریخ ایران را اعلام کرد.

 

«یک روز صبح بلند می شوید ومی بینید قانون هدفمند کردن یارانه ها اجرا شده است.»این اظهار نظری بود که چندی قبل وزیر بازرگانی درباره زمان اجرایی شدن قانون هدفمند کردن یارانه ها به خبرنگاران بیان کرد. بعد از گفت وگوی تلویزیونی رئیس جمهورو انتشار بیاینه شماره یک و دو ستاد اجرایی قانون هدفمند کردن یارانه ها و مشخص شدن تکلیف قیمت بنزین سری به خیابان های مرکزی شهر زدیم.

آتش گرفتن برخی پمپ بنزین ها در زمان اجرایی شدن سهیمه بندی بنزین، ذهن کنجکاو ما را به خیابان های تهران می کشاند تا ببینیم در اولین ساعات هدفمندی یارانه ها فضا شهری چه حال و هوایی دارد.انچه در ادامه خواهید خواند مشاهدات ما در چند نقطه شهر است.

ساعت 25/12 نیمه شب

 

یک ساعتی از اعلام خبر اجرایی شدن قانون هدفمند کردن یارانه ها توسط رئیس جمهور می گذرد. در خیابان جمهوری، هنوز دور و اطراف حسینیه ها شلوغ است وجوان ها مشغول گپ زدن با رفقایشان هستند.

 

خیابان انقلاب

در پمپ بنزین نزدیک خیابان وصال، جایگاه،خودروهای که در انتظار باشد زیاد ندارد؛هر چند تعدادی خودرو بیش از روزهای معمول در صف انتظار قرار دارند.یکی دو نیروی پلیس در جایگاه به چشم می آیند.

ساعت 40/12 نیمه شب -زیر پل حافظ

اطراف پمپ بنزین جایگاه نزدیک زیر پل حافظ تعدادی خودرو توقف کرده اند. ظاهرا کسی نمی تواند از جایگاه استفاده کند.عدد خودروهای در صف بیش ازده خوردو نیست.به خیابان فرودسی که می رسیم حجم نیروهای پلیس در دورو اطراف میدان بیش ازدیگر خیابان ها به چشم می خورد.این حضور به معنای آماده باش پلیس است.

ساعت 50/12 نیمه شب-خیابان ستارخان

نزدیک جایگاه از سرباز جوانی که پشت خوردو پلیس نشسته است می پرسم «افسر! می گن قانون هدفمند کردن شروع شده؟ درسته» و او به جای جواب دادن، سر تکان می دهد و بعد که ادامه می دهم «حتما شما هم آماده باشید» به یک کلام بسنده می کند که «بله». جایگاه، ازدوپمپ بنزین قبلی شلوغ تر است.

ساعت یک بامداد-فلکه دوم صادقیه

جز چراغ های چشمک زن راهنمایی و رانندگی و اسامی شرکت های بزرگ و کوچک تجاری خبر دیگری در این نقطه شهر نیست.به سمت پمپ بنزین بزرگراه محمد علی جناح می رویم، آنجا فضاعادی است و از دیگر جایگاه ها خلو تر.

ساعت 15/1 بامداد-میدان آزادی

شمال میدان آزادی صدای اتوبوس های که به شمال کشورمی روند بیش از بقیه به گوش می رسد. «فومن- صومعه سرا»، «آقا رشت می ری»، «دربستی به قیمت اتوبوس»
از ماشین پیاده می شویم و باز دوباره از پلیس نگهبان که داخل یک کانکس قرار گرفته سوال درباره قانون هدفمند کردن را می پرسم و می شنوم که«از ساعت 12 شروع شده» پاسخ را خیلی سرد می دهد. انگار سوال نامربوطی از او پرسیدم.
مرد میانسال کمی آن طرف تر برای رشت مسافر سوارمی کند.وقتی ازاو درباره اجرایی قانون سوال می کنم برداشت جالبی دارد:«متکی را برداشتند، ازصبح هم معلوم بود قراره امشب اجرا بشه!»
وقتی از او می پرسم با افزایش قیمت بنزین چه کرایه ای دریافت می کند می گوید: امشب که ده تومن را می ریم،با اینکه الان بنزین 700 تومنی زدم. حالا از فردا ببینیم چه می شود.»
جوانکی هم که برای کرج مسافر می زدند نرخ کرایه اش را دو هزار تومان ذکر می کند. رقمی که تا یک ساعت قبل 1300 تومان بوده و حالا با قیمت بنزین 700 تومانی که او معتقد است «نمی صرفد» و به همین دلیل کرایه اش 500 تومان گران شده است.
ماشینمان خراب می شود ومجبورمی شویم چند متری ماشین را هل بدهیم .برخلاف انتظار،مرد شمالی کمکمان می کند و از فیوز های خودش به ما می دهد.جوان کرجی هم نگاهی به ماشین می اندازد واتصالیش را برطرف می کند.

ماشین دوباره روشن می شود...