امارات متحده ی عربی که به مدد حضور بازرگانان و سرمایه داران بزرگ و کوچک ایرانی، بدل به تجارتگاه بزرگ منطقه شده و از ناحیه ارتباط با ایران، منافع بسیار و به ارز سرشاری دست یافته و می یابد، اینک و در شلوغی های شهر، ابوعطا می خواند، گنده گویی می کند و پا در کفش بزرگان، بی آنکه پاسخی در خور بشنود، هر آنچه می خواهد می بافد و حتی پا را فراتر از گلیم گذاشته ، تهدید هم می کند!
تبلیغات شدید این روزها علیه تمامیت ارضی ایران، سخنان زشت و تنفربرانگیز امارات در خصوص جزایر ایرانی، تشدید آزار ایرانیان و بازرگانان ایرانی، و ... تنها شماری از اقدامات این دسته از اعراب بیابان گرد تازه به دوران رسیده است که این روزها گستاخی را به اوج رسانده اند.
در نقشه ی بالا، کشور امارات متحده عربی با رنگ قرمز قابل تشخیص است
اینجا هنوز، پایان این تنش مصنوعی نیست، امارات پس از بیان اظهاراتی چنین موهن علیه ایران و رییس جمهور، ابتدا سفیرش از تهران را به بهانه ی "مشورت" به کشورش فراخواند و سپس بازی تیم ملی فوتبالش با تیم ایران را لغو کرد!
پنهان کردن زشت کاری های شیخ نشنیان متوهم امارات، در قبال مردم ایران و مماشات در قبال آن به هیچ وجه شایسته وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیست، این وزارتخانه بایستی در قبال اقدامات اعراب یاوه گو و کذاب منطقه در مورد خلیج همیشه فارس و جزایر سه گانه، و عکس العمل های نامناسب و سست خود به ملت ایران توضیح دهد.
مردم غیور ایران بایست، برای مبارزه با هجویات و دروغ پردازی های اعراب در مورد خلیج فارس تا جزایر سه گانه، کمتر از پیش به این کشور سفر کنند. بالاخص ایرانیان مقیم خارج از کشور و حتی آن دسته ای که در آمریکا و اروپا، در دفاع از خلیج فارس، تمامیت ارضی ایران و هویت ایرانی، حنجره پاره می کنند، برگزاری کنسرت ها و تورهای متنوع را در اعتراض به این اقدام امارات، کاهش دهند، هر چند چنین درخواستی از این مدعیان، خیالی باطل است و تنها به شعر می ماند.
بی تردید تا تدبیری واقع بینانه و خردمندانه برای اتمام این ماجراهای جزایر ایرانی سه گانه در منطقه اندیشیده نشود، دامنه اش دیگر کشورها و مناطق را در اشکال و زوایای مختلف در برخواهد گرفت؛ پس به جاست که دولت در حوزه های مختلف راهکارهایی برای جلوگیری از رونق اقتصادی این جزیره ی کوچک ، که توسط ریال های ایرانی رونق گرفته، بیاندیشد. باید راه نفوذ امارات در اسیای میانه و قفقاز را سد کند، بایستی در جستجوی راه های ترانزیت جدید برای عبور دادن کالاهای ایرانی بود، بایستی بازارچه های مرزی و مبادلات اقتصادی تنزل کند و سطح روابط سیاسی نیز در حد و اندازه هایی تنظیم کند که عزت و صلاح مردم ایران را به وضوح نشان دهد و یا در صورت نیاز، رابطه با شیخ نشینان متوهم را از اساس قطع کند.
در پایان، خوب است شیخ نشینان امارات، آگاه باشند که مردم ایران زمین، در برابر چنین یاوه گویی هایی بی پاسخ نخواهد نشست و روزگاری، خاک و گل بر دهان شان، خواهند پاشید و شاید ادامه ی این یاوه گویی ها، باعث به خطر افتادن تمامیت ارضی امارات شود، کشوری کوچک که در کمتر از نیم روز توسط ایران اشغال خواهد شد
در این که جزایر بوموسی ، تنب کوچک و تنب بزرگ بخشی از سرزمین بزرگ ایران هستند و البته غیرقابل انفکاک از میهن ، تردیدی نیست. این را خود اماراتی ها هم می دانند چه آن که اسناد و مدارک تاریخی متعددی در این باره وجود دارد که نشان می دهد ادعای اعراب درباره این جزایر ، هیچ بنیادی ندارد. با این حال ، به حکم "کسی که خود را به خواب زده است نمی توان بیدار کرد" ، همچنان خود را به جهالت تاریخی زده اند ، کما این که درباره نام تاریخی خلیج فارس نیز برغم وجود نقشه های گاه به جا مانده از صدها و هزاران سال پیش به نافهمی و لجاجت خویش ادامه می دهند.
بنابراین ، سخن گفتن بر مبنای ادله تاریخی و حقوقی برای کسانی که خود ، برحقانیت ایران در این باره واقف اند چیزی جز کوبیدن آب در هاون نیست.
خلاصه ماجرا این است که حکام عرب جنوب خلیج فارس با خود اندیشیده اند: " اوضاع ایران چندان مناسب نیست ، تحریم ها علیه ایران روز به روز شدیدتر می شوند ، نفت ایرات مشتریانش را از دست می دهد ، فشارها علیه ایران در پرونده هسته ای ادامه دارد ، تورم و گرانی بیداد می کند ، اختلافات دولت و مجلس توان داخلی را فرسوده و ... و همه این ها باعث شده مردم به ستوه بیایند و نارضایتی های داخلی افزایش یابد. بنابراین فرصت خوبی است برای سوء استفاده و کندن بخشی از خاک ایران! "
اما برای این که همسایه ها از توهم به در آیند بدانند که هر مشکل و اختلافی در داخل صرفاً به خود ملت ایران مربوط است و مردم ایران بدان حد از بلوغ تاریخی و سیاسی و اجتماعی رسیده اند که اجازه ندهند مشکلات داخلی طمع ورزی های خارجی را به وجود آورد.
شیوخ جنوب خلیج فارس! بدانید و آگاه باشید که اگر پای تمامیت ارضی کشورمان به میان بیاید - و مخصوصاً اگر طرف ادعا هم شماهایی باشید که در آزمون ملت ایران مردود شده اید - هر گونه اختلاف سلیقه و مشکل داخلی به حاشیه ی اصل "دفاع از تمامیت ارضی" می رود.
ملت ایران طالب جنگ نیست ، خاصه آن که نسل کنونی ایرانیان جنگی 8 ساله را با تمام رنج هایش تجربه کرده است و هرگز نمی خواهد بناهایی که در دوران سازندگی بعد از جنگ ، آجر به آجر ساخته اند آسیب ببینند اما این بدان معنا نیست که اگر چند "شیخ تازه به دوران رسیده عرب" از گرد راه رسیدند و گفتند این چند جزیره مال ما ، در جوابشان بگوییم :بفرمایید ببرید،ما تازه از جنگ رهیده ایم و کلی هم مشکل داریم!
شیوخ عرب جنوب خلیج فارس ، بدانند که اگر امروز بدان حد از گستاخی رسیده اند که می توانند نسبت به همسایه بزرگ شمالی شان ادعای ارضی هم بکنند ، به خاطر آن نیست که خودشان بزرگ شده اند و قدرتی به هر رسانده اند و برای خودشان کسی شده اند!
نه آقایان شیوخ! شما واقعاً کسی نیستید! این را توهین به خود نپندارید ، بلکه عین واقعیت است. برای اثبات این ادعا ، فقط کافی است "پدر اجاره ای" تان آمریکا از منطقه برود و پشت تان را خالی کند ؛ آن وقت است که صدایتان می گیرد و زانوهایتان می لرزد و دوباره متوجه موقعیت تان می شوید.
بدانید که قدرت شما ، عَرَضی است و وابسته به حضور بزرگتان آمریکا و از نزد خود چیزی ندارید ولی قدرت ایران ، در همه تاریخ قدرتی ذاتی بوده است و همچنان خواهد بود.
بدانید که روابط ایران و حامیان غربی شما تا ابد بدین گونه تیره نخواهد بود تا شما بتوانید در شکاف بین روابط ایران و غرب ، رقص عربی کنید و فکر کنید که این مستی تا همیشه ادامه دارد.
روابط بین الملل مانند رودخانه ای همواره در تغییر و تحول است ولی گویا شما آن را مردابی می پندارید که همواره به نفع شما راکد خواهد ماند!
البته ما بر مسوولان سیاست خارجی خودمان هم خرده می گیریم که با شما در شأن خودتان رفتار نکردند و در حق تان برادری کردند و ندانستند "خوبی که از حد بگذرد ، نادان خیال بد کند" تا بدانجا که بر سفر رسمی رئیس جمهور ایران به بخشی از خاک ایران هم خرده بگیرد.
آقایان شیوخ! هر وقت ایران بر سفر آل نهیان بر دوبی خرده گرفتند ، هر گاه ایران انتقاد کرد که چرا آل سعود به جده رفتند ، اگر تهران بر فلان مقام آل خلیفه ایراد گرفت که چرا به فلان ساحل قطر رفتید و ... آن گاه شما هم بر ایران خرده بگیرید که چرا مقاماتش به بوموسای ایران می روند.
و سخن آخر این که شیوخ عرب حاکم بر جنوب خلیج فارس ! یادتان باشد که "شیر نشسته ، از کفتار ایستاده بلند تر و قدرتمند است." ، حد و شأن خود را بدانید و این مساله ساده را بفهمید که در پس امروز ، فردایی هم هست ؛ همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید.
یک پژوهشگر تاریخ ایران با تشریح تاریخچه مالکیت ایران بر "ابوموسی"، جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را جزو لاینفک خاک ایران دانست.
* دلایل و قرائنی برای مالکیت امارات بر ابوموسی وجود ندارد
وی با اشاره به عدم وجود هیچگونه دلایل و قرائن مبنی بر مالکیت امارات عربی بر جزیره ابوموسی، یادآور شد: در زمان مظفرالدین شاه پرچمی توسط شیخکهای عربی در ابوموسی نصب شد که مظفرالدین شاه دستور قطعی صادر کرد و گمرکیهای ایران نیز آن پرچم را از جزیره ابوموسی برداشتند که البته این موضوع یک استخوان لای زخمی بود که انگلستان در دورانی که ما نیروی دریایی نداشتیم و مشکلات زیادی هم داشتیم و کشور زیر سیطره انگلستان و روسیه بود، این استخوان لای زخم را ایجاد کرد.
* ابوموسی در هیچ زمان ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته است
این پژوهشگر تاریخ ایران ادامه داد: در هیچ زمان ابوموسی ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته و اصلاً آن موقع کشوری به نام امارات وجود نداشته است،
معتضد تأسیس پاسگاه ژاندارمری در ابوموسی در سال 1329 به دستور رزمآرا را یادآور شد و گفت: انگلستان در زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد و نیروی دریای ایران موقتاً از بین رفت، یک مقدار در آنجا قدرت گرفت و اجازه داد که این شیوخ "رأسالخیمه" و "ابوظبی" و "دبی" به ابوموسی رفت و آمد کنند که در آن زمان چون دولتی در امارات وجود نداشت، دولت ایران نیز چندان مخالفتی با آنها نداشت.
"مثلاً در دوران قاجاریه بندرلنگه را به یکی از شیوخ جنوب خلیج فارس به صورت مقاطعه میسپردند، حتی تا زمان امیرکبیر که بساط اینها را جمع کرد، بندرعباس در مقاطعه امیر عمان بود، در واقع اینها(شیوخ خلیج فارس) را رعیت ایران میدانستند و یک کشور نبودند بلکه شیخنشینهایی بودند که دولت ایران به علت اُنسی که به آب و هوای جنوب ایران داشتند، اجازه میداد که اینها حتی مقاطعه بگیرند، یعنی مثلاً حاکم عمان به دولت ایران یک پولی را پیشنهاد میکرد و میگفت من سالی 10 هزار تومان به دولت ایران میدهم، شما هم اجازه دهید من اینجا را اداره کنم و مالیات آن را بگیرم، یعنی اینها دولت نبودند بلکه شیوخ و امرایی بودند که اتفاقاً نادرشاه با نیروی دریایی خود آنها را به تصرف درآوده بود، بنابراین این آمدن اینها چندان برای ایرانیها اهمیتی نداشت."
* دولت ایران به شیوخ حاشیه خلیج فارس به عنوان یک دولت نگاه نمیکرد
وی با بیان اینکه "یادم میآید در دوران کودکی ما مینوشتند که شیوخ آن سوی خلیج فارس یعنی شیوخ قطر، دبی ابوظبی، برای شکار "پازن" و "بزکوهی" به جزیره هرمز میآمدند و دولت حتی اجازه میداد که به بندرعباس هم بیایند، یادآور شد: دولت ایران به این شیوخ به عنوان یک دولت نگاه نمیکرد بلکه آنها به عنوان یک همسایههای محلی بودند، چهآنکه اکراد عراق سالهای سال گوسفندان خود را برای چرا به خاک ایران میآوردند، یا مثلاً عشایر ما در آذربایجان رمه خود را به خاک روسیه تزاری میبردند و آنها نیز همین کار را میکردند و یک سری از ترکیه برای علفچر به ایران میآمدند لذا دولت ایران این موضوعات را آنچنان مهم نمیدانست اما چند باری که فضولی کردند و در آنجا (ابوموسی) پرچم نصب کردند، مظفرالدین شاه دستور داد که "به اینها بگویید فضولی نکنند" و بعد رفتند و پرچم آنها را برداشتند، گمرک ایران نیز که در زمان مظفرالدین شاه تاسیس شد، در تمام این نواحی نگهبان گذاشته بود و هیچ مسئلهای وجود نداشت.
این پژوهشگر تاریخ ایران با یادآوری تأسیس امارات متحده عربی در سال 1349 و "دست و پا زدنهای" انگلستان و فشار این کشور به شاه برای جداسازی بحرین از خاک ایران تصریح کرد: شاه اشتباه کرد و به راحتی بحرین را از دست داد و خیلی بیمورد در هندوستان مصاحبه کرد و گفت "ما رفراندوم میکنیم" که رفراندوم نیز انجام نشد، یعنی هیچگونه همهپرسی صورت نگرفت و فقط از 40 خانواده شیخ از جمله آلخلیفه پرسیدند و آنها هم گفتند میخواهیم مستقل باشیم.
* خیانت بزرگ شاه در ماجرای جداشدن بحرین از خاک ایران
وی جدا شدن بحرین از خاک ایران را یکی از خیانتهای بزرگ شاه برشمرد و یادآور شد: شاه بدون مطالعه و به خاطر یک قول احمقانه که به سفیر و وزیر خارجه انگلیس داده بود، بحرین را از دست داد و جالب است که جدا شدن بحرین در مجلس ایران تصویب نشد و به صورت یک اعلامیه دولت بود که هویدا آمد و اعلام کرد.
* برخی اعراب در قالب یک کلونی در ابوموسی ماندند
معتضد با بیان اینکه انگلیسیها هر جا میروند، کاری میکنند که آنجا مستقل شود، افزود: در سال 1350، شیوخ شارجه، قطر، دبی و ... بعد از اینکه در جشنهای شاهنشاهی در تخت جمشید حضور یافتند، قبول کردند که جزیره ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک را به ایران پس دهند که تنب کوچک از نظر استراتژیک برای ایران بسیار اهمیت دارد و بر تنگه هرگز مشرف است؛ آنها هم قبول کردند و هیچ مشکلی نداشتند، فقط صحبت بر این شد که کسانی که برای امارات عربی و دبی هستند، میتوانند مانند یک "کلونی" در ایران بمانند، مثل کلونی افغانها که در ایران زندگی و کار میکنند و با خواهش و تمنا به ایران میآیند، یا مثلاً یک میلیون کرد عراقی به صورت یک کلونی به ایران پناهنده شدند و ایران هم از آنها پذیرایی کرد و وقتی که اوضاع عراق آرام شد، آنها هم برگشتند و رفتند، لذا دولت ایران موافقت کرد که آنها(اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس) در ابوموسی بمانند.
* تلاش اعراب حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در ابوموسی
وی به تلاش اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در جزیره ابوموسی اشاره و خاطرنشان کرد: اختلافی که جمهوری اسلامی با اینها دارد و حق هم با جمهوری اسلامی است، این است که آنها میخواهند جمعیت خود را زیاد کنند و به همین دلیل با کشتیهای زیاد، افراد خود را در این جزیره پیاده میکردند و میخواهند بگویند تعداد اعراب بسیار زیاد است، در حالی که همه اعراب در گذشته رفتند و یک کلونی کوچکی باقی ماند؛ حالا اینها به بهانه سفرهای سیاحتی و تجارتی به آنجا میآمدند و با عنوان اقامت موقت تعداد خود را زیاد میکردند که بگویند اینجا متعلق به ماست اما دولت ایران به هیچ عنوان به اینها نگفته بود که این جزیره متعلق به شماست، بلکه گفته بود ما با شما که از گذشته به اینها مهاجرت کردهاید، کاری به شما نداریم، الان نیز آنها در یک قسمت جداگانه هستند و دولت کاری به آنها ندارد، قسمت ایران سر جای خود است و آنها هم یک طرف دیگر هستند و اینجا خاک ایران است.
* ایران سفیر خود در امارات را فرابخواند
"الان که افاغنه در سیستان و خراسان زیاد هستند و بعضیها پناهنده شدهاند، آیا میتوانند ادعا کنند که کشور متعلق به ماست؟". "آیا ترکها که آلمان را پرکردهاند، میتوانند بگویند چون شما به ما پناه دادید، آلمان متعلق به ماست؟" معتضد این دو پرسش را مطرح کرد و ادامه داد: باید نسبت به امارات عکسالعمل نشان داد و الان که آنها سفیر خود را احضار کردند، دولت ایران نیز باید بلافاصله سفیر خود را فرابخواند.
* امارات زیر علم آمریکا و انگلیس سینه میزند
این پژوهشگر تاریخ ایران با بیان اینکه امارات الان از ایران دلخور است، چون دولت ایران سفارشاتی که از دبی به ایران میآید را نمیپذیرد و از کشور اصلی یعنی چین میپذیرد، اظهار داشت: اماراتیها زیر علم آمریکا و انگلیس سینه میزنند و شنیدم که یک کشتی فرانسوی جنگی نیز در ساحل دبی لنگر انداخته است.
* باید امارات را ادب کرد/ تقدیر از سفر احمدنژاد به ابوموسی
معتضد افزود: نباید با آنها محاربه و مخاصمه داشت، اما باید آنها را ادب کرد و بهترین ادبکردن نیز همین کاری بود که رئیس جمهور انجام داد که من این کار رئیس جمهور که به این جزایر سفر کرد را بسیار تأیید میکنم چراکه آنجا خاک ایران است و من از این کار رئیس جمهور خیلی خوشحالم و ایشان باید به یک یک این جزایر سفر کند تا ببیند چه جواهراتی در خلیج فارس داریم.
* اعتراض امارات کاملاً بیجاست/ اعترافنامه شیوخ عرب درباره ابوموسی
وی اعتراض امارات به سفر رئیس جمهور به جزیره ابوموسی را "کاملاً بیجا" دانست و گفت: در کتابی که آقای دکتر اقتداری تهیه کرده و مطالب این کتاب در زمان مظفرالدین شاه توسط "سدیدالسطنه کبابی" که سیاستمدار بوده و از مورخین بندرعباس بوده، آماده شده است، نوشته شده که بسیاری از شیوخی که به جزیره ابوموسی آمدند، یک اعترافنامه نوشتند و اعلام کردند که "ما برای علفچر و گوسفندچرانی میآییم و رعیت دولت ایران هستیم و مهمان دولت ایران هستیم و بسیار از دولت ایران تشکر میکنیم که اجازه داده ما در اینجا بمانیم و گوسفندان خود را چرا دهیم"، لذا نمیشود که هر کس که میآید گوسفند خود را چرا دهد، بعد تقاضای مالکیت کند.
* ایران باید در روابط با امارات تجدیدنظر کند
این پژوهشگر تاریخ ایران جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را "جزو لاینفک" خاک ایران عنوان کرد و با بیان اینکه هیچگونه مذاکرهای درباره این جزایر لازم نیست، تأکید کرد: مذاکره در این زمینه مانند این است که انسان درباره زن و بچه خود مذاکره کند، لذا اعتراض امارات به رفتن رئیس جمهور به یک بخش از خاک ایران، به منزله فضولی و خلاف عرف دیپلماتیک است و ایران باید در روابط با امارات تجدیدنظر کند.
به تازگی دولت های لیبی، لبنان، اردن، کویت و مراکش سفر رئیس جمهور به جزیره ابوموسی را محکوم کرده و آن را تحریک آمیز! خوانده اند.
متن بیانیه های دولت های مذکور در پی می آید:
اردن
یک سخنگوی وزارت خارجه اردن در این خصوص گفت: "دولت اردن همبستگی کامل خود با امارات را در مورد جزایر سه گانه اعلام می دارد و خواستار حل و فصل سریع آن از طریق مذاکره است"
وی افزود: "اردن از درخواست امارات مبنی بر بازگرداندن جزایر سه گانه که توسط ایران اشغال شده حمایت می کند"
لیبی
دولت لیبی در بیانیه ای اورده است: "اقدام اخیر احمدی نژاد غیرقابل توجیه و جلوگیری از تلاش های صلح امیز برای حل موضوع جزایر امارات است"
در ادامه این بیانیه آمده است: ما از ایران تقاضا داریم که از ایجاد چنین شرایطی که موجب افزایش تنش در منطقه و تاثیر منفی در روابط اعراب و ایران می شود خودداری کند"
دولت لیبی در ادامه این بیانیه خواستار حل مسئله ی جزایر از طریق مذاکره شد.
مراکش
وزارت خارجه مراکش ضمن محکوم کردن سفر رئیس جمهور به جزیره ابوموسی اعلام کرد: "سفر رئیس جمهور ایران اقدامی تحریک امیز و مغایر با طرح ها و تلاش های امارات برای حل و پایان دادن به مسئله ی اشغال جزایر است"
در ادامه بیانیه وزارت خارجه مراکش آمده است: "ما همبستگی کامل خود با امارات اعلام می داریم"
کویت
خالد سلیمان اجرالله، معاون وزیر خارجه کویت گفت: "فراخواندن سفیر کویت از تهران پاسخ و واکنشی به سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی بود"
مصر
حسین حریدی، معاون سابق وزیر خارجه مصر سفر احمدی نژاد را "تحریک امیز" خواند و آن را تهدیدی برای امارات و دیگر کشورهای حلیج فارس عنوان نمود!
لبنان
مقیانی نخست وزیر لبنان هم دیدار با سفر ایران در این کشور، از سخنان احمدی نژاد در جزایر ابوموسی گلایه کرد.
اکنون سالهاست که رژیم صهیونیستی بخشی از خاک عربستان سعودی را به تصرف خود درآورده، بدون آنکه حتی مردم این کشور از این موضوع مطلع باشند، این درحالیاست که آلسعود نیز هیچ اقدامی برای باز پس گرفتن آن از خود نشان دهد.
جزایر تحت اشغال کدامند
"جزیره تیران" به طور رسمی تابع کشور عربستان سعودی است و در ورودی تنگه تیران قرار دارد و خلیج عقبه را از دریای سرخ جدا میکند.
مساحت جزیره تیران بالغ بر 80 کیلومتر مربع است. این جزیره به همراه "جزیره صنافیر" که مساحت آن به حدود 33 کیلومتر مربع بالغ میشود، قبل از جنگ شش روزه در سال 1967 از سوی "ملک فیصل" در اختیار جمال عبدالناصر، رئیس جمهور وقت مصر قرار گرفت تا مصر از این جزایر در جنگ علیه رژیم صهیونیستی استفاده کند.
نحوه اشغال دو جزیره تیران و صنافیر
اما شکست مصر موجب شد تا این جزایر به تصرف ارتش رژیم صهیونیستی درآمد. در 1968 و 11 ماه پس از تصرف این جزایر توسط ارتش رژیم صهیونیستی، فیصل که در آن زمان سفیر عربستان در امریکا بود، از اشغال خاک کشورش آگاه میشود و در نامهای به وزارت خارجه آمریکا نسبت به اشغال تیران و صنافیر اعتراض میکند.
دیدگاه رابین نسبت به جزایر سعودی
"اسحاق رابین"، سفیر وقت رژیم صهیونیستی در آمریکا به فیصل پاسخ میدهد که فقط سه نفر از نیروهای جنبش فتح میتوانند تنگه تیران را ببندند، از این رو این جزایر از اهمیت فوق العادهای برای اسرائیل برخوردار است و به همین دلیل تکلیف جزایر فوق باید طی توافقنامهای امنیتی میان عربستان و اسراییل تعیین شود.
پیمان "کمپدیوید" و تصرف مجدد جزایر
به این ترتیب دو جزیره تیران و صنافیر به تصرف ارتش رژیم صهیونیستی درمیآید تا نوبت به امضای پیمان صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل در سال 1979 میرسد.
براساس این پیمان رژیم صهیونیستی میبایست از این دو جزیره خارج میشد و آن را در اختیار نیروهای ناظر بین المللی وابسته به سازمان ملل متحد قرار میداد تا بدین وسیله مناقشه مصر و رژیم صهیونیستی پایان یابد. در واقع عربستان جزایر خود را به نفع رژیم صهیونیستی در اختیار نیروهای بین المللی قرار داد و عملا از آنها چشم پوشید.
این درحالی است که نباید این واقعیت را نادیده گرفت که طی مذاکرات نیز مصر تلاشی جدی برای بازپس گرفتن جزایر انجام نداد. "انور سادات"، رئیس جمهور اسبق مصر اعتقاد داشت، تیران و صنافیر تابع مصر نیست، بلکه جزئی از سرزمین حجاز به شمار میروند، به همین دلیل سعودیها باید برای باز پس گیری آن اقدام کنند.
بیتفاوتی آلسعود در برابر اشغال خاک خود
در مقابل نیز عملا مشاهده شد که آلسعود هیچ اقدام یا تلاشی برای بازگرداندن این دو جزیره که بخشی از خاک عربستان به شمار میآید، بعمل نیاورد. برخی معتقدند، این جزایر مرجانی که هیچ آب و نفتی در آنها یافت نمیشود، ارزش زیادی برای ریاض ندارد، اما این استدلالی نیست که بتوان به آن استناد جست، چون اگرچه این جزایر دارای هیچ منبع نفتی یا آبی نیست، اما از موقعیت استراتژیکی برخوردار هستند، بگونهای که باید آندو را دروازه ورود به خلیج عقبه بر شمرد.
سکوت از ترس رسوایی
در واقع باید گفت، این استدلال بیشتر به حقیقت نزدیک است که دلیل سکوت عربستان سعودی نگرانی مقامات این کشور از این بود که دنیا و بخصوص جهان عرب متوجه این رسوایی و افتضاح تاریخی عربستان شود که خاندان حاکم بر این کشور بخشی از سرزمین حجاز را اول به رژیم صهیونیستی و سپس به سازمان ملل باخته و البته حضور نیروهای وابسته به سازمان ملل در این دو جزیره به معنای حضور رژیم صهیونیستی در آنهاست، چون به اعتقاد مسلمانان و اعراب سرزمین حجاز دارای قداست خاصی است و رسانهای شدن این واقعیت موجب سرافکندگی خاندانی خواهد شد که ادعای رهبری جهان عرب و اسلام را دارد.
دیگر نکات مبهم اشغال جزایر تیران و صنافیر
اما به نظر میرسد، این استدلال نیز بیانگر همه حقیقت نباشد، چون نکات مبهم زیاد دیگری درباره تیران وصنافیر وجود دارد که کمتر به آن توجه شده است، از جمله اینکه:
چرا نیروهای مرزبانی سعودی به هیچیک از شهروندان سعودی و عربی اجازه نزدیک شدن به این جزایر را نمیدهد؟ بگونهای که حتی صیادان نیز اجازه ندارند، در فاصله مابین شهر کوچک "حقل" عربستان و جزایر تیران و صنافیر ماهیگیری کنند؟ آیا نباید گفت، خاندان سعودی حافظ امنیت رژیم صهیونیستی در تنگه تیران است؟
آیا همانگونه که رابین میخواست یک توافقنامه امنیتی میان عربستان و اسرائیل منعقد شود، این توافق حاصل نشده یا اینکه سعودیها با صهیونیستها توافق کردهاند، از طریق تنگه تیران مخازن نفت رژیم صهیونیستی در بندر ایلات را پر کنند؟
آیا نباید از توافق پنهان عربستان و رژیم صهیونیستی سخن گفت
سکوت عربستان در پیگیری مسئله جزایر ممکن است، نشان از توافقی پنهان میان این کشور با رژیم صهیونیستی باشد، زیرا یک سال و نیم قبل از حوادث غزه، آلسعود از احداث پلی میان منطقه "راس الشیخ حمید" در عربستان و "شرم الشیخ" در مصر خبر داده بود که با واکنش شدید رژیم صهیونیستی مواجه شد تا جایی که پایگاه اطلاع رسانی امنیتی-نظامی "دبکا" وابسته به سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی تاکید کرد که "ساخت این پل میتواند زمینه یک نزاع بزرگ مسلحانه در خاورمیانه را فراهم کند".
اظهارات یک پایگاه صهیونیستی در موضوع جزایر
پایگاه اطلاع رسانی دبکا در ادامه برای خطرناک نشان دادن این اقدام عربستان سعودی دلایل آغاز جنگ 1967 میان اعراب-اسرائیل را به مقامات سعودی گوشزد کرده و در ادامه مینویسد: "جنگ 1967 زمانی درگرفت که به دستور جمال عبدالناصر رهبر مصر تنگه تیران به روی کشتیهای اسرائیلی بسته اعلام شد".
پلی که هیچگاه ساخته نشد
این پل 50 کیلومتری که برای احداث آن هزینهای بالغ بر سه ملیارد دلار در نظر گرفته شده بود، قرار بود ظرف سه سال به بهرهبرداری برسد، اما با وجود گذشت چندین سال از مراسم کلنگ زنی آن، تاکنون هیچ اطلاعاتی از پیشرفت این پروژه در دست نیست.
سکوت عربستان در برابر حمله به نوار غزه
غیر از آن جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه و سکوت معنادار عربستان سعودی در برابر جنایات این رژیم این پرسش را به اذهان عمومی مردم منطقه متبادر ساخته که آیا جنگ غزه و سکوت آلسعود بخشی از توافق پنهانی عربستان با رژیم صهیونیستی برای پیگیری پروژه ساخت پل توسط آلسعود در منطقه تیران نیست؟ حوادث آینده پشت صحنه توافقات احتمالی آلسعود و جریان اسلام امریکایی را با صهیونیسم جنایتکار آشکار خواهد ساخت.
عربستان و ادعا در برابر جزایر سهگانه ایران
عربستان سعودی همواره با تاکید بسیار بر حراست و نگهبانی از سرزمینهای عربی در ماجرای جزایر سهگانه، ایران را متهم به اشغال جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی میکنند و این درحالی است که جزایر خودشان سالهاست در اشغال رژیم صهیونیستی است و سران سعودی جرات اعتراض به اشغالگران را ندارند.
محل دقیق جزایر اشغالی
اگر بخواهیم از محل دقیق جزایر تیران و صنافیر سخن بگوییم، باید گفت این دو جزیره در دهانه ورودی خلیج عقبه، یعنی تنگه تیران در شمال دریای سرخ قرار دارند. عربستان سعودی، اردن، رژیم صهیونیستی و مصر کشورهای حوزه خلیج عقبه را تشکیل میدهند. کشورهای عربستان و مصر در دو طرف تنگه تیران قرار دارند.خلیج عقبه تنها راه دسترسی مستقیم رژیم صهیونیستی به دریای سرخ است، هم اکنون این رژیم نه تنها کنترل دو جزیره صنافیر و تیران را در دست دارد، بلکه عملا کنترل تنگه تیران نیز در اختیار رژیم صهیونیستی است
امارت دوبی در 1930 میلادی این عربای سگ الان شاخ شدن فقط ایران و اسلام