چه باید کرد ؟ این سرنوشت تمام بی بصیرتان تاریخ است بی بصیرتانی که یکسره بر طبل بصیرت بی پایان خویش کوبیدند ولی زیر پرچمی سینه زدند که پرچم ولایت نبود ! این سرنوشت محتوم تمام آنانی است که به واسطه فهم نادست از عشق به ولایت دچار عشقی کورکورانه به افرادی شدند که بعدها دیگر ندیدند که چگونه بر ولی امرشان به نام ولایتمداری جفا شد و آنها چشم بصیرت خویش فرو بستند! چرا که دیگر انها عاشق ولی شان نبودند! .
ما متعجب نیستیم چون به استناد مصداق خانه از پای بست ویران است به وضوح دیدیم که وقتی آقای احمدی نژاد آنهم درست بعد از انتخابات دست رد بر توصیه مقام معظم رهبری برای جبران اتهام زنی رسانه ای زد کسی از اینها دم بر نیاورد چرا که در واقع آنها چراغ سبز اتهام زنی رسانه ای احمدی نژاد را اولی به چراغ قرمز ولی امرشان تشخیص دادند و به آن اجتهاد کردند!
دیگر از آن روز به بعد شاخص بصیرت اینها دیگر ولایت فقیه نبود شاخص بصیرت اینها شخصی بود که دیگر اعلام کرده بود می خواهد به اجتهاد شخصی اش عمل کند! و اینگونه بود که نظرات مقام معظم رهبری در مورد رحیم مشایی ، عدم حجیت اعترافات متهمان علیه دیگران ، دوری از فضای تهمت زنی رسانه ای ، پرهیز از تشویش اذهان عمومی با نظرات رسانه ای شاذ ، حفظ ساحت مراجع عظام ، پرهیز از موازی کاری در امور سیاست خارجی ، تمکین به اجرای قوانین مصوب مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام ، توجه به اسناد بالادستی نظام و به ویژه سند چشم انداز 20 ساله نظام ، حفظ شان سایر قوا و ارکان قانونی نظام از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام و ....... به علنی ترین شکل ممکن زمین ماند و اینها نه تنها در دفاع از ساحت نظرات ولی امر خود دم بر نیاوردند بلکه هم آوای صدایی شدند که خود بانی اموری شد که بیشترین هزینه های اش برای نظام و شخص رهبری بود!
آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز به استناد همین موضوع از سال گذشته تاکنون در دفاع از کیان ولایت فقیه و حرمت مقام معظم رهبری بارها تصریح کرد که نسبت دادن اعمال جریان تهمت و دروغ به « ولایتمداری » ظلم به رهبری است و انقلاب و ولایت فقیه هرگز در عمر نیم قرن گذشته محتاج مدافعینی با زبان دروغ و تهمت نبوده و نیست و مکرر نیز تاکید کرده اند که آنها که امروز قانون می شکنند و قانون را نادیده می گیرند و آن را ناجوانمردانه پای دفاع از ولایت فقیه می گذارند نه تنها ولایتمدار نیستند بلکه مشغول فتنه علیه ایشان بعد از تخریب مراجع و روحانیت هستند.
اثبات این نکته بر همه آنان که بر عمق دوستی 60 ساله ایشان و رهبری واقف بودند و از سویی نیز بر بصیرت تاریخی این مجتهد سیاسی امین امام و رهبری آگاه بودند مدتهاست روشن شده که نسبت ادعایی ولایتمداری این جریان نسبت عمیقی نبوده و نیست و به خصوص در میدان سیاسی کشور در حوادث بعد از انتخابات به عینه به اثبات رسید که از طرفی بر آتش اختلافات افروختند و از طرف دیگر هزینه های آن را به سوی رهبری متوجه کردند و بسیار ناجوانمردانه تر اینکه در همان ایام حتی از اعمال نظرات صریح رهبری هم سرباز زدند !ولی لااقل تا امروز در فضای عمومی رسانه ای کشور در ظاهر هم که شده بود حفظ ظاهر می کردند هر چند که در عمل خلاف منویات رهبری عمل می کردند! و برای مجلس یکشنبه سیاه و برای مجمع شنبه سیاه و برای قوه قضائیه دوشنبه سیاه می ساختند!؟ و آن را به پای دفاع از ولایت گذاشتند !؟ و نهان می کردند که در اصل در دفاع از که می کنند؟! ولی دیگر باور اینکه یک رسانه ای آنقدر از حفظ حرمت بیانات رهبری مغفول باشد که نه بعد از ماهها بلکه فقط 96 ساعت پس از بازنشر سخنان اخلاقی ایشان خود به واضح ترین شکل ممکن حرمت آن را زیر پا بگذارد و در حالیکه تفسیر بیانات ایشان در صفحه اولش خود نمایی می کند که رهبر معظم انقلاب در آن به شدت از استفاده اخبار رسانه های بیگانه علیه بزرگان انقلاب انتقاد و نهی صریح فرمودند در فاصله 2 ، 3 عنوان خبری عینا خلاف آن را عمل کنند این به واقع یک تصادف خبری نیست و نشان از یک جریان پوششی ندارد این یک تقابل آشکار با فرامین رهبری است ! حالا شاید کمی بهتر بتوان تلاش بی وقفه این جریان رسانه ای را برای جدا کردن این دو یار دیرین انقلاب و حتی مساعی ناامیدانه اینها را برای خالی کردن صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری را از حضور آیت الله هاشمی درک کرد که همچون اسلاف گذشته خود خوب می دانند راه تضعیف رهبری از تخریب هاشمی می گذرد!