سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

 ورزشگاه آزادی تهران 

Rouholla Vahdati (4 of 32)-1.jpg 
تماشاگر حدود 40 هزار نفر 
داور : احمد صالحی 

دیدار تیم های استقلال و آلومینیوم هرمزگان 
اخطار : وحید عسگری در دقیقه ی 48 ، امجد شکوه مقام دقیقه ی 51 ، داود دانش دوست در دقیقه ی 62 ، حنیف عمران زاده در دقیقه 64

دیدار تیم های استقلال و آلومینیوم هرمزگان 
ترکیب دو تیم : 
استقلال تهران : 
سید مهدی رحمتی ، پژمان منتظری ، حنیف عمران زاده ، امیرحسین صادقی ، خسرو حیدری ، هاشم بیگ‌زاده ، میثم بائو (رودریگو توزی در دقیقه ی 61) ، جی لوید ساموئل ( جانواریو - در بین دو نیمه) ، سیاوش اکبرپور ، آرش برهانی (امین منوچهری در دقیقه ی 83 ) ، میلاد میداوودی. 
سرمربی : امیر قلعه‌نوعی 

دیدار تیم های استقلال و آلومینیوم هرمزگان 
ترکیب آلومینیوم هرمزگان : 
لوئیس فرناندو ، ابرقوئی ، عسگری ، داداش وند ، حیدری ، تیغ نورد ، محمدزاده ( میثم مجیدی در دقیقه ی 89)، ناصحی ، شکوه مقام ، بذری (میثم آقائی در دقیقه ی 72) ، دانش دوست ( رسول پیرزاده در دقیقه ی 67 )
سرمربی : اکبر میثاقیان 
گل : فابیو جانواریو در دقیقه ی 56 

دیدار تیم های استقلال و آلومینیوم هرمزگان 
شرح بازی : 
امیر قلعه‌نوعی پس از چندین فصل دوری از تیم آبی‌پوش پایتخت ، باردیگر به تیم محبوب خود بازگشته است تا سومین قهرمانی خود با استقلال در لیگ برتر را جشن بگیرد. شاگردان قلعه‌نوعی در اولین دیدار خود در لیگ دوازدهم در ورزشگاه آزادی و در برابر تیم تازه صعودکرده‌ی آلومینیوم هرمزگان قرار گرفته‌اند و قصد خواهند داشت از همین ابتدا در کورس رقابت با سرخ‌پوشان موفق باشند.

دیدار تیم های استقلال و آلومینیوم هرمزگان

در مقابل آلمینیوم هرمزگان قصد خواهد داشت تا برابر استقلال شگفتی‌ساز شود تا قصه‌ی تکراری تیم‌هایی همچون شیرین‌فراز کرمانشاه ، شهرداری تبریز ، مس سرچشمه و ... در مورد این تیم تکرار نشود و این تیم دیگر زنگ تفریحی برای تیم‌های لیگ برتری نباشد.

 
اولین اتفاق حساس بازی موقعیت تک به تک سایاوش اکبرپور با لوئیس فرناندو در دقیقه ی 35 بود که واکنش خوب فرناندو علاوه بر این که موقعیت از استقلال و اکبرپور گرفته شد ، خطای اکبرپور نیز اعلام شد.

 
جدی ترین موقعیت بازی در دقیقه ی 41 رقم خورد ، جایی که میلاد میداوودی با یک شوت تماشایی از پشت محوطه ی جریمه توپ را به تیرک دروازه فرناندو شلیک کرد.

 
تیم استقلال در شرایطی که از شرایط میزبانی نیز سود می برد و ستاره های بسیاری را در ترکیب خود داشت ، در یک بازی آرام و تقریبا کم حادثه نیمه اول را به پایان برد و فقط توانست در دقایق پایانی کمی برتری نسبی بر حریف هرمزگانی خود پیدا کند.

در مقابل بی انصافی است که اگر به بازی پایاپای شاگردان میثاقیان اشاره ای نکنیم ، بازیکنانی که حداقل در خلق موقعیت های درجه ی سه این دیدار با استقلال تقریبا برابر بودند.

 
فابیو جانواریو ، هافبک خلاق تیم استقلال با آمدن به بازی شرایط را به نفع استقلال تغییر داد و در نهایت در دقیقه 56 بود که روی یک همکاری بسیار زیبا با اکبرپور ، میداوودی  ، این تعویض طلایی توانست گل برتری استقلال را به ثمر برساند.

 
پس از یک و دوی زیبای جانواریو و میدواوودی ، فابیو توانست از پشت محوطه ی جریمه دروازه لوئیس فرناندو را بگشاید.
بازی در نیمه دوم با برتری نسبی استقلال همراه بود ، گرچه در بیشتر دقایق بازی شاهد درگیری بازیکنان در میانه ی میدان بودیم. آبی پوشان با حضور جانواریو و توزی بازی متفاوتی را نسبت به نیمه اول به نمایش گذاشتند و توانستند موقعیت های اندکی را نیز خلق کنند. 

 
مالکیت 69 درصدی تیم استقلال سبب شد تا آلومینیوم هرمزگان در نیمه دوم حتی موقعیت درجه سه نیز بر روی دروازه آبی پوشان خلق نکند. 
اتفاق ویژه : 

1) محروم بودن امیر قلعه‌نوعی و اکبر میثاقیان بی‌شک از خلق حاشیه‌های بسیاری در کنار زمین جلوگیری خواهد کرد و البته کمی از گرمای بازی خواهد کاست. ژنرال در کنار بوستان و بهروان در شرایطی آرام بازی را از جایگاه ویژه دنبال می کند.

 
2) آبی‌پوشان در یک اتفاق کم‌سابقه و شاید بی‌سابقه بدون آن‌که نام و نشانی از اسپانسر بر روی پیراهن‌های خود داشته باشند ، گام به این دیدار خواهند گذاشت. استقلال این روزها با مشکل جذب اسپانسر دست به گریبان است ، در صورتی‌که پیش از این باشگاه استقلال مانور بسیاری بر روی جذب اسپانسر 9 میلیاردی داده بود ! 
3) امروز هواداران استقلال با خرید بلیط‌های الکترونیکی مجوز حضور در ورزشگاه آزادی را یافتند. 

 
4) مهدی رحمتی کاپیتان استقلال در ساعت 21 مرام‌نامه لیگ برتر را برای تماشاگران قرائت کرد و تماشاگران نیز با وجود این‌که او را به طور واضح نمی‌دیدند با شعار "رحمتی حجازی" تشویقش کردند. 
5) جانواریو، توزی و مجتبی جباری بزرگانی هستند که بازی را از روی نیمکت آغاز خواهند کرد.

Rouholla Vahdati (8 of 19)-1.jpg 
حاشیه ها :
1) درگیری بین حنیف عمران زاده و بهنام داداش وند باعث ایجاد جنجالی جالب توجه شد که با دخالت داور ختم به خیر شد. اما جالب آن بود که با وجود آن که این عمران زاده بود که با هل دادن داداش وند درگیری را آغاز کرده بود ، اما از سوی هواداران استقلال به شدت تشویق شد.

Rouholla Vahdati (16 of 32)-1.jpg 
2) مسئولان صدا و سیما در یک اقدامی زیرکانه در حین تصویربرداری از مسابقه دست به مقابله با فدراسیون فوتبال زدند. در این دیدار تصویربرداری بازی از بالا صورت گرفت و سبب شد تا تبلیغات کنار زمین مشخص نباشند. این کار به نوعی اخطاری جدی برای مسئولان فوتبال بود تا هرچه زودتر به توافق با مسئولان صدا و سیما برای پخش مسابقات لیگ برتر برسند.

Rouholla Vahdati (17 of 32)-1.jpg 
برترین بازیکن زمین :
بدون تردید بهترین بازیکن زمین کسی نبود جز فابیو جانواریو. این ستاره ی برزیلی با حضور در ترکیب تیم استقلال زمینه ساز تحول و البته برتری در تیم استقلال بود


محمدرضا خاتمی، دبیر کل سابق جبهه مشارکت و برادر رییس جمهور سابق ایران، در اظهارات تازه ای گفته است: دیگر چقدر باید عقب نشینی کنند اصلاح‌طلبان؟ شما آقای خاتمی را در نظر بگیرید. ایشان با یک لحن خاصی که دارد آمد و گفت که اگر این طرف اشتباه کرده، بیاید و پوزش بخواهد. اگر آن طرف هم اشتباهی کرده جبران کند. کلی هم بد و بیراه شنید به خاطر این اظهارات. خوب این یعنی چه؟ 

 
خاتمی می افزاید: خوب دیگر چه کار می‌بایست می‌شد؟ آیا باید میلیونها نفر بیایند و نامه بنویسند که ما اشتباه کردیم؟!
 
مهمترین بخش از سخنان وی در گفت و گو با با یک نشریه دانشجویی پی می آید:
 
* شاید عده ای خود را عین جمهوری اسلامی و نظام و اسلام می‌دانند و می‌گویند هر که به من انتقاد کند برانداز است اما ما این معیار را نداریم. معیار ما یک سری اصول و ارزش‌هایی است که در تاریخ ما ثبت شده و مکتوب است. ما روی این‌ها پافشاری می‌کنیم.
 
* ما قبول داریم عده ای هستند که براندازند. اما شما ببینید آن مراکز و رسانه‌هایی که به نفع براندازی تبلیغ می‌کنند شاید بیشتر از آن که مثلاً به نظام جمهوری اسلامی حمله کنند، به آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان حمله می‌کنند. چرا؟ برای اینکه از یک سنخ نیستند. اما اینکه ما هر روز بیاییم اعلام کنیم که سلطنت طلب نیستیم، وابسته نیستیم و ... خوب این را که همه می‌دانند. ما داریم کار خودمان را انجام می‌دهیم. من فکر می‌کنم مرزها کاملاً مشخص است. 
 
* نباید اسیر تبلیغاتی شویم که می‌خواهد ما را دچار مسائل فرعی کند تا مردم یادشان رود که قرار بوده چه وضعیتی داشته باشند و اکنون چه وضعیتی دارند. اما ما اخلاق هم داریم. به صرف اینکه یک نفر با جمهوری اسلامی مخالف باشد نمی‌آییم هزار انگ و تهمت به او بزنیم.
 
* در داخل کشور یک سری افراد، نحله‌ها و یک سری عقاید هستند که با افکارشان بزرگترین ضربه را به جمهوری اسلامی می‌زنند. آن‌ها هم باید آزاد باشند تا حرفشان را بزنند. اما حق ندارند بگویند ما عین نظام هستیم، عین جمهوری اسلامی هستیم، عین اسلام هستیم. جمهوری اسلامی مال مردم است. مال جمهور مردم است. مردم باید انتخاب کنند چه تفکری به جمهوری اسلامی نزدیک تر است و چه تفکری دورتر است.
 
*  ساختار حکومت در جمهوری اسلامی به گونه ای است که امکان یکدست شدن آن وجود ندارد. الان اصلاح طلب شاخص و تاثیرگذاری درون مجلس نیست. اما ما می‌بینیم کسانی حرف‌هایی با رنگ و بوی اصلاح‌طلبانه می‌زنند که هرگز انتظار نداشتیم این حرف‌ها را بزنند. چه در مسائل سیاسی و چه در مسائل اقتصادی.
 
* جامعه ما و ساختار حکومت ما این قدر صلب، سفت و سخت نیست که امکان یک دست شدنش وجود داشته باشد. عمر انحصار طلبی مطلق در ایران حداقل بعد از انقلاب چهار سال بیشتر نیست. و بعد از چهار سال شروع می‌کند به شکاف ایجاد شدن در این بدنه ای که ما فکر می‌کنیم خیلی سخت است. 
* اصلا مهم نیست که مثلا حسن حرف اصلاح‌طلبانه بزند. حسین هم می‌تواند بزند. از همین روست که من می‌گویم اصلاح طلبی ریشه دارد. مشی و منش این جریان جا می‌افتد در داخل کشور و حتی روی افراد اقتدارگرا هم اثرمی گذارد. این جاست که ما می‌گوییم اصلاح طلبی را نباید در یک دوره زمانی چند ساله مورد قضاوت قرار داد.

 
* بنده تردید ندارم که سال های آینده دوران انفتاح و گشایش در امور سیاسی ایران خواهد بود. البته به یک شرط، آن هم به شرط این که قدرت های خارجی از طریق امکاناتی که دارند، چه امکانات اقتصادی و چه امکانات نظامی، جامعه ایران را زمین گیر نکنند. اگر خدای ناکرده جنگی اتفاق بیفتد و یا تحریم های اقتصادی آن چنان شود که مردم به لحاظ وضعیت اقتصادی زمین گیر شوند، این تنها می‌تواند اصلاحات را برای سالیان سال به تعویق بیاندازد.

 
* اگر ما این عامل را در نظر نگیریم، درون مایه جامعه ایرانی به نظرم اگر برداری بکشیم به طرف بازگشت به اصلاحات است. البته منظورم اصلاحات درون حکومت است. چون جامعه را که فکر می‌کنم بخش قابل توجهی از آن طرفدار اصلاحات است. درون حکومت را هم گمان می‌کنم به طرف گشایش و اصلاحات خواهد رفت.
* باید دعا کنیم این مداخلات خارجی که وجود دارد پروسه اصلاحات را که به نظرم بعد از یک قرن در ایران به عقلانیت رسیده و دچار احساسات نمی‌شود مختل نکند.
* راه اصلی این که ما طمع خارجی‌ها را نسبت به کشورمان قطع کنیم، بازگشت به پشتوانه و اعتماد مردم است. این تجربه را ما در دوم خرداد داریم. به لحاظ امنیت خارجی ما بسیار آسیب پذیر شده بودیم و یک انتخابات همه تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد. 

* آن زمان، به خاطر حوادثی که اتفاق افتاده بود همه موشک های کروز در خلیج فارس روی ایران نشانه گیری شده بودند. یک انتخابات، نه تنها سر آن موشک‌ها را برگرداند بلکه دنیا مشتاق شد که بیاید و با ایران ارتباط سازنده برقرار کند. الان هم راهش این است.  وقتی ما این را می‌گوییم برخی اشتباه می‌کنند. فکر می‌کنند که ما می‌گوییم مثلا بنده رضا خاتمی را بیایید اجازه دهید نماینده مجلس شود. من که این را نمی‌گویم. 

 
* ما می‌آییم تضمین می‌کنیم که مثلا اگر نسبت به این پانصد نفر، هزار نفر حساسیت وجود دارد ما قول می‌دهیم این‌ها در انتخابات شرکت نکنند. اما بقیه را بگذارید بیایند، یک انتخابات آزاد برگزار شود و هر کسی که از صندوق بیاید بیرون این امنیت ملی را تضمین می‌کند. اما اگر شما این راه اصلی را انتخاب نکنید، یعنی پشتوانه مردمی برای خود نسازید، تنها یک راه برای دفع فشار خارجی باقی می‌ماند و آن تسلیم شدن است.

 
* hصلاحات هیچ مسئله ای را حیثیتی نمی‌کند، سیاست عرصه امور نسبی است. یک جا جلو می‌روی، در جایی عقب می‌نشینی. زمانی فضا را برای طرف مقابلت باز می‌کنی، زمانی از او فضا می‌گیری. کاری که آقای خاتمی حداقل در طول یک سال گذشته انجام داده این است که مدام فضا را برای طرف مقابل باز کرده است. من نمی‌دانم دیگر چه کار باید کرد.


* دیگر چقدر باید عقب نشینی کنند اصلاح‌طلبان؟ شما آقای خاتمی را در نظر بگیرید. ایشان با یک لحن خاصی که دارد آمد و گفت که اگر این طرف اشتباه کرده، بیاید و پوزش بخواهد. اگر آن طرف هم اشتباهی کرده جبران کند. کلی هم بد و بیراه شنید به خاطر این اظهارات. خوب این یعنی چه؟ 
* این یعنی عقب نشینی دیگر. نمی‌خواهم بگویم که عقب نشینی کار بدی است. این یعنی باز کردن فضا. بعد آقای خاتمی آمد و گفت که اگر انتخابات این شرایط را داشته باشد همه ما می‌خواهیم شرکت کنیم، کار کنیم و برنامه داشته باشیم. جواب آن را هم که آن طوری دادند. بعد هم که خود آقای خاتمی آمد و رای داد که هنوز هم محل بحث است.

خوب دیگر چه کار می‌بایست می‌شد؟ آیا باید میلیونها نفر بیایند و نامه بنویسند که ما اشتباه کردیم؟!
* همه این کارهایی را که شما می‌گویید آمدند و انجام دادند. اما متاسفانه هیچ پاسخ مثبتی از طرف مقابل دیده نشد. اگر راهی که آقای خاتمی انتخاب کرده است به نوعی تقویت می‌شد ما خیلی سریع تر بر مشکلات غلبه می‌کردیم. ولی من تاکنون اراده ای برای این که به این سمت برویم ندیده ام.


از زمانی که محمود احمدی نژاد تحریم ها را کاغذ پاره ای بیش نمی دانست مدت ها گذشته است.

آن روزها  رئیس دولت دهم سرمست از حمایت سپاه و رهبری و مغرور به یکه تازی اش در عرصه سیاسی و حضور با شکوه در جمع توده های مرمی با تدارک سفرهای پرهزینه و  شعارگونه قاعده های بازی بین المللی را به سخره کشیده بود. از نفی هولوکاست می گفت تا از سویی میان مردم عرب منطقه کسب محبوبیت کند و از سویی  در رسانه های جهان  خود را مطرح و دولت های  غربی را در مورد یکی از موضوع های تابو و حساس عصبانی کند. احمدی نژاد تیم سابق مذاکره کننده هسته ای را خائن به ایران می دانست و خود را در قامت قهرمان شکستن پلمپ مراکز غنی سازی اورانیوم،  احیا کننده غرور ایرانی در برابر تسلیم طلبی  خاتمی و یارانش در مقابل خواسته های غرب می پنداشت. به همین دلیل بارها تاکید می کرد بیانیه سعد آباد خیانتی بیش نبود. اجازه دسترسی به تمام مراکز هسته ای و افراد مشکوک در پیشبرد برنامه هسته ای را سندی بر وادادگی تیم قبلی در مذاکرات هسته ای می دانست. از آن صحبت های سرمستانه  تا رسیدن ایران به مرحله بحرانی تحریم ها فاصله فراوانی بود. رئیس دولت باید رجز خوانی می کرد. زیرا درآمدهای نفتی، خزانه دولتش را سرشار از دلارهای خوش سیمایی کرده بود که می توانستند به راحتی بحران های مدیریتی اش را سرپوش بگذارند. به همین خاطر رئیس دولت نهم آن زمان با لبخندی ملیحانه می گفت:« آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دان تان پاره شود.» ادبیات نامتعارفی که با جایگاه رئیس جمهور یک نظام سیاسی مناسبتی ندارد.

هزینه سنگین واقع بینی احمدی نژاد

 اما از احمدی نژاد آن روزها خبری نیست. سیر حوادث و اتفاقات او را هم واقع بین کرده است. منتها با هزینه سنگین سیاسی که بر ملت ایران تحمیل شد. رئیس دولت دهم از مذاکرات سال 1388 ژنو که بحث تبادل سوخت هسته ای در آن به صورت جدی  مطرح شد و امیدواری ها در آن برهه برای حل مسئله هسته ای ایران افزایش یافت به خوبی دریافته بود کار از رجزخوانی گذشته و باید به قواعد بازی سیاسی به خصوص در عرصه روابط بین الملل تن داد. عرصه ای که چه خوشایند ما باشد یا نباشد بر اساس منطق قدرت و منافع عمل می کند و کوچک ترین حرکت بدون محاسبه منفعت و موقعیت می تواند تبعات جبران ناپذیری را برای یک کشور و ملت در پی داشته باشد.

این مذاکرات شکست خورد چون در ایران تکثر قدرت سیاسی و رقابت های خودخواهانه برای حل مسئله رابطه با آمریکا و پرونده هسته ای اجازه نداد تا از این فرصت به وجود آمده برای رهایی از پرونده زیان ده هسته ای استفاده شود و به رغم میل تیم احمدی نژاد و به رغم مذاکرات رودرروی جلیلی و نیکلاس برنز مسئول وقت تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا که بیشتر از 45 دقیقه نیز به طول کشید مذاکرات شکست خورد و بعد از آن بیانیه تهران که به ابتکار برزیل و ترکیه و با حمایت تلویحی و پنهان اوباما تدارک دیده شد نیز عملی نشد. این بار علت شکست این بیانیه عدم اراده دولت آمریکا و نا توانی اوباما از قانع کردن گروه های سیاسی ایالات متحده برای حل اختلاف با ایران در پرونده بود.

بعد از این بیانیه، مذاکرات استانبول در دو نوبت، نشست های  بغداد و مسکو نیز نتیجه بخش نبوده و آخرین دور مذاکرات هم به گفت و گوهای فنی بر می گردد که اخیرا در استانبول برگزار شد.

تحریم هایی که دولت را وادار به اعتراف  کرد

اما تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران واقعیتی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. به همین دلیل است که محمود احمدی نژاد مجبور است در مجمع تشخیص مصلحت در کنار هاشمی رفسنجانی دشمن دیرینه اش بنشیند تا آثار تخریبی تحریم بر اقتصاد ایران را بررسی کند. رئیس دولت دهم  به همراه معاون اولش که سخت درگیر پرونده فساد مالی است با صراحت از دوره ای سخت و طاقت فرسا سخن گفته اند که از سوی غربی ها بر اقتصاد ایران تحمیل شده است. دوره ای که در آن تلاش می شود در آمد های نفتی ایران به حداقل ممکن برسد و ایران روز به روز در اقتصاد جهانی منزوی تر شود و تورم و گرانی کمر اقتصاد ایران را بشکند.

طبیعی است در وضعیتی که اقتصاد ایران در چرخه اختلاس ، تورم و گرانی گرفتار شده است و روز به روز بر تعداد صنایع ورشکسته افزوده می شود و تعداد بیکاران افزایش می یابد، دولت مردان به فکر برون رفت از بحرانی باشند که خود با دست خود ایجاد کرده اند.

رئیس دولت دهم زمانی که پشت تریبونهای مختلف با هیجان بالا غرب و متحدانش را به مبارزه فرا می خواند باید تصور عملی کردن تهدیدهایی همچون تحریم نفت ایران و تحریم بانک مرکزی به ذهنش خطور می کرد. از همان ابتدای طرح تحریم بانک مرکزی،  در سطح حاکمیت جمهوری اسلامی میان مسئولان اختلافی به وجود آمده بود. دولت که قافیه را باخته می دید از شعب ابی طالب و شرایط سخت دفاعی می گفت و این در حالی بود که رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به این اظهارات از شرایط جنگ بدر و رویکرد تهاجمی سخن گفت.

اما به نظر می رسد دولت مردان که اکنون پس از سال ها فعالیت واقع بین شده اند به خوبی معنای تحریم بانک مرکزی و  تحریم نفت ایران را می دانند و به چالش های پیش رو کاملا آگاهند. به همین دلیل است مدیر مسئول کیهان برای انکار تاثیر تحریم ها،  تئوری بازی موش ها را با ذهن خلاق خود ترسیم می کند و دولت مردان را به عنوان عامل گرانی و تورم معرفی می کند. توطئه گرانی که با ممانعت از ورود کالاهای خارجی به کشور باعث رشد قیمت مواد غذایی در ایران می شوند. این در حالی است که از زمان وقوع انقلاب اسلامی تا کنون نه دولتی به میزان محمود احمدی نژاد در آمد نفتی داشته ، نه تا این اندازه کالای خارجی وارد کرده و نه تا این حد تولید ملی را زمین زده است. تاثیر تحریم آنچنان بر زندگی روزمره ایرانیان سایه افکنده که دیگر توان تکذیب آن وجود ندارد. زیرا دولت دهم امروز نه می تواند قیمت شیر را کنترل کند و نه توانایی جلوگیری از افزایش قیمت مرغ را دارد.

محاسبه های غلط جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی آنگونه که پیش بینی می کرد قیمت نفت در فقدان نفت ایران در بازارهای اروپایی بالا نرفت. تولید بالای کشورهایی مانند عربستان ، عراق ، کویت ،امارات و پیوستن لیبی به جرگه صادر کنندگان نفت  و استفاده از ذخایر استراتژیک نفتی آمریکا از سویی و کاهش تقاضای واردات نفت از سوی دیگر به دلیل بحران جهانی که بر اقتصاد کشورهای صنعتی سایه افکنده قیمت نفت را کنترل کرد. این  در حالی است  که ایران نه کنترلی بر قمیت ارز دارد و نه بر بازار سکه. مواد غذایی روز به روز افزاش می یابند و کارخانه ها  به خاطر فقدان مواد اولیه و تامین  اعتبارهای لازم تعطیل می شوند. در پرداخت حقوق کارگران تاخیرهای بلند مدت صورت می گیرد و این موضوع باعث اعتراض ها و تجمع هایی هر چند محدود شده است.

طبق آخرین گزارش سازمان اوپک، عراق در تولید نفت جایگاه دوم ایران را در اوپک تصاحب کرده و کشورهای تولید کننده نفت در این سازمان فراتر ازظرفیت، نفت تولید کرده اند. مقامات جمهوری اسلامی اعلام کرده اند به خاطر بازسازی میادین نفتی، تولید نفت را کاهش می دهند اما طبق آخرین گزارش ها این دلیل موجهی برای این اقدام نیست. زیرا ایران مجبور شده برخی از چاه های نفت خود را تعطیل کند. بسیاری از کشورها به دلیل مشکلات در پرداخت ارز مجبور هستند قید معامله نفتی با ایران را بزنند یا شرایط سخت تری را برای خرید نفت به تهران تحمیل کنند. کنیا از قرارداد نفتی خود کنار کشید، کره جنوبی به صف تحریم کنندگان پیوست، میان ایران و چین در مورد هزینه حمل نفت و بیمه نفت کش ها اختلاف وجود دارد. ترک ها در صدد کاهش وابستگی نفتی خود به ایران هستند و در این مورد مذاکراتی را با عربستان آغاز کرده اند.

این ها همه نشان می دهد محاسبات اشتباه چگونه می تواند ایران را در مواجهه با تحریم ها در تنگنا قرار دهد. همین فقدان ابزار برای مقابله با تحریم هاست که فرماندهان نظامی ایران را مجبور کرده به تهدید بستن تنگه هرمز با ادبیات تبلیغی و شعاری روی آورند. ادبیاتی که نه تنها جهان را علیه ایران متحد می کند و حتی کشوری مانند عراق را به اعتراض وادار می کند بلکه حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس را تقویت می کند. به گونه ای که در آخرین اقدام آمریکا چهارمین ناوهواپیما بر خود را به همراه زیردریایی های بدون سرنشین عازم خلیج فارس کرده است.

راه حل آبرومندانه

واقعیت این است در ساختار قدرت ایران نظر واحدی در مورد چگونگی مواجهه با تحریم ها وجود ندارد. بحران مدیریتی در کنار تحریم های سنگین  می تواند مرز تورم ، گرانی و فروپاشی اقتصادی ملی را از وضعیت کنونی فراتر ببرد. این موضوع باعث نگرانی بخشی از حاکمیت ایران نیز  شده است. هر چند رهبر جهموری اسلامی در تازه ترین اظهار نظر خود تاکید کرده ایران در برابر تحریم ها واکسینه شده است و از شرایط جنگ بدر و اقتصاد مقاومتی سخن می گوید اما نگرانی از ابعاد تحریم ها در میان اظهارنظرهای دولت مردان کاملا پیداست. جایی که محمدرضا رحیمی از دوره ای سخت و استثنایی نام می برد و احمدی نژاد از بی سابقه ترین فشارها یاد می کند.

تحریم در حال حاضر ابعاد مختلف زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده است.  به عنوان نمونه تاثیر تحریم ها بر مواد تصفیه کننده آب و نگرانی از آشامیدن آب آلوده خود نشان می دهد چگونه تداوم این مجازات های اقتصادی می تواند زندگی مردم را بیش تر از گذشته تحت تاثیر قرار بدهد.

جمهوری اسلامی ایران نیز سیاست خود را مقاومت تا سرحدامکان یعنی حرکت تا آستانه نقطه غیر قابل بازگشت تعریف کرده و به همین دلیل در بزنگاه های خطرناک احتمال اینکه دستان خود را به نشانه تسلیم بالا ببرد بالاست. بر همین اساس در اظهارات اخیر مقامات ایرانی به خوبی می توان تمایل به حل و فصل آبرومندانه پرونده هسته ای ایران را مشاهده کرد. به خصوص در مذاکرات اخیر استانبول که در سوم ژوئیه در سطح کارشناسان برگزار شد محور تاکید ایران لغو تحریم های اقتصادی بوده است. ایران از غرب خواسته است حقوق هسته ای اش را به رسمیت بشناسد و در مقابل ایران در مورد توقف غنی سازی اورانیوم 20 درصدی حاضر به مذاکره است.

هر چند ایران مشخص نکرده دقیقا منظور ار حقوق هسته ای اش چیست اما تمایل به مذاکره برای توقف غنی سازی اورانیوم خود قابل توجه است. به خصوص اینکه در هفته اخیر یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی اعلام کرد ایران حاضر است در مورد توقف غنی سازی اورانیوم 20 درصدی مذاکره کند. این موضوع همچنین از سوی مهدی محمدی عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران با ادبیاتی دیگر اعلام شد. وی نسبت به اینکه غرب به لغو تحریم ها رضایت دهد ابراز  تردید کرد و در نتیجه بحث امتیاز دهی به طرف غربی را از سوی ایران منتفی دانست. اما از دل صحبت های محمدی این نکته استنباط می شود ایران در ازای لغو تحریم ها حاضر به دادن امتیازاتی است.

موضع لغو تحریم ها در مذاکرات جلیلی با اشتون نیز عنوان شده اما طرف غربی اعلام کرده ایران تا گام های مشخص و ملموسی را بر ندارد غرب حاضر به دادن امتیاز نیست. به نظر می رسد میان مسئولان جمهوری اسلامی در مورد نقطه غیر قابل بازگشت هنوز اختلاف وجود دارد. به این معنی که دولتی ها باور کرده اند ادامه این روند وضعیت را وخیم تر خواهد کرد. اما این باور هنوز در گروه های وابسته به سپاه و بیت نهادینه نشده است.

پیش از این بسیاری از کارشناسان هشدار داده بودند که در صورت تداوم روند برنامه هسته ای ایران و عمیق تر شدن تحریم ها امتیاز گیری از غربی ها مشکل خواهد شد و جمهوری اسلامی در نهایت مجبور به نوشیدن جام زهر خواهد شد و حتی ادامه این روند می تواند وضعیت فعلی را وخیم تر از گذشته کند. به نظر می رسد این هشدار ها بی راه نبوده است. غرب احساس می کند اقتصاد ایران بر اثر بحران مدیریت و تاثیر تحریم ها از قاعده خود خارج شده و در حال فروپاشی است و به زودی مقامات جمهوری اسلامی حاضر به دادن امتیازهای گزافی خواهند شد. به خصوص ایالات متحده و دولت اوباما به خوبی دریافته اند  در حال حاضر کش دادن مذاکرات همراه با  تشدید تحریم ها می تواند جمهوری اسلامی را به دادن امتیازات بیشتری ترغیب کند. برای همین منظور سیاست تشدید تحریم ها با تشدید حملات سایبری همراه شده است.

در همین راستا نمی توان از اظهارات دیوید آلبرایت  ، مدیر «موسسه علوم و امنیت بین‌الملل» به سادگی گذشت. به ویژه اینکه گزارش های این موسسه از اهمیت بالایی برای دولت آمریکا برخوردار است. آلبرایت گفته است که برنامه هسته‌ای ایران در مقابل حملات سایبری «آن‌گونه که باید محافظت شده نیست» و ایران به احتمال زیاد برای مقابله با نرم‌افزارهای آلوده‌ای که غنی‌سازی اورانیوم این کشور را هدف قرار داده‌اند، با مشکلات زیادی روبه‌رو است. به اعتقاد این تحلیلگر برنامه هسته ای ایران، حمله سایبری بعدی احتمالا می‌تواند «خشن‌تر» باشد و «انفجارهایی» را به همراه داشته باشد.

دولت باراک اوباما به رغم فشار دولت نتانیاهو  و مخالفان جمهوریخواهش خواستار برخورد نظامی با ایران نیست و به تشدید تحریم ها و عمیق کردن عملیات های خرابکارانه امید بسته است. از سویی دولت اوباما سیاست «مذاکره برای مذاکره» را اتخاذ کرده و معتقد است برای اینکه جمهوری اسلامی به طور کامل از مواضع هسته ای اش عقب نشینی کند زمان نیاز است. تنگ تر شدن حلقه تحریم نفتی ، اختلال بیشتر در مبادلات ارزی ایران، عمیق تر کردن تحریم بانک مرکزی و در نهایت  حرکت آرام به سوی تحریم های فلج کننده  از سویی و تداوم مذاکرات با ایران برای رسیدن به نقطه ای که جمهوری اسلامی مجبوربه نوشیدن جام زهر شود در حال حاضر سیاست دولت اوباما برای مقابله با پرونده هسته ای ایران است. این سیاست می تواند برای بعد از انتخابات نوامبر ریاست جمهوری ایالات متحده از عمق بیشتری برخوردار شود.

عبور اوباما از تنگه انتخابات: تشدید تحریم ها و جنگ سایبری

اگر اوباما این انتخابات را به سلامت گذر کند و در برابر هجمه منتقدان خود جان سالم به در ببرد در دوره بعد هم این سیاست را دنبال خواهد کرد. زیرا اوباما تلاش می کند از سویی به اصول سیاست خارجی که در همان سال نخست ریاست جمهوری اش تدوین کرد وفادار بماند. در این اصول بر اصل چند جانبه گرایی تاکید شده بود و دولت دموکرات فعلی تمایلی بر اتخاذ گزینه جنگ پیشگیرانه ندارد.  هر چند آمریکایی ها از تهدیدهای اسرائیل برای حمله نظامی به ایران برای عمیق تر کردن تحریم ها استفاده می کنند اما نگران تندروی دولت اسرائیل در پرونده هسته ای ایران هم هستند. به همین دلیل در طول چند ماه اخیر بسیاری از تحرکات اسرائیل را برای حمله به ایران رسانه ای کرده اند و به مخالفت شیمون پرز و جمعی از مسئولان امنیتی –نظامی اسرائیل با تمایلات جنگ طلبانه نتانیاهو و ایهود باراک امیدوار هستند. با این وجود به سادگی نمی توان از کنار تمایل نتانیاهو و ایهود باراک برای حمله نظامی به ایران گذشت به خصوص اینکه با نزدیک تر شدن به فضای انتخابات ریاست جمهوری میدان بازی نتانیاهو برای تاثیرگذاری در پرونده هسته ای ایران بازتر خواهد شد. اوباما امیدوار است با تنگ تر کردن حلقه محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی، طرف اسرائیلی را از اتخاذ گزینه نظامی منصرف کند و به همین  دلیل برای تحقق خواست اسرائیل به سوی تحریم های فلج کننده هم حرکت می کند.

از سوی دیگر باراک اوباما به خوبی می داند وقوع هر جنگی در خاورمیانه قمیت نفت را به طرز فوق العاده ای افزایش خواهد داد و بحران اقتصادی آمریکا را عمیق تر و بالطبع پیروزی مجدد انتخاباتی اش را دشوار تر خواهد کرد. این احتیاط نه تنها در پرونده هسته ای ایران بلکه در بحران سوریه نیز از سوی اوباما به خوبی مشاهده می شود. شکی نیست اگر جنگی در این دو پرونده رخ دهد اوباما مجبور به استفاده از این گزینه شده و این اقدام می تواند به نفع مخالفانش تمام شود.

در پایان می توان گفت آمریکا احساس می کند تحریم های اقتصادی به خصوص تحریم نفت و تحریم بانک مرکزی نتیجه بخش بوده است و اقتصاد ایران را با چالش های اساسی روبرو کرده است. از سوی دیگر  مقامات کاخ سفید تلاش می کنند از طریق حملات سایبری برنامه هسته ای ایران را فلج کنند. بخشی از مقامات جمهوری اسلامی نسبت به عمیق شدن تحریم ها احساس خطر کرده اند. به خصوص این احساس خطر در میان دولتی ها مشهود تر است.

ترس از تداوم تحریم ها و رسیدن این تحریم ها به مرز فلج کنندگی باعث شده تا بخشی از مقامات برای تن دادن به توافق به بیت رهبری فشار بیاورند. به همین خاطر است صدیقی امام جمعه موقت تهران از سست عنصرانی می گوید که در برابر فشار دشمن خواستار توافق شده اند.  این عده در برابر تحلیل گروه هایی از نظامیان و اصولگرایان محافظه کار قرار گرفته اند که همچنان معتقد هستند زمان برای مقاومت به میزان کافی موجود است.

از طرفی اسرائیلی ها منتظرند تا با شکست مذاکرات میدان بازی را تندتر کنند. معتدل ترین رویکرد در اسرائیل خواستار تحریم های فلج کننده است و تندترین هم به حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران باور دارد.  این رویکرد را نتانیاهو و ایهود باراک رهبری می کنند و رویکرد نخست را شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل هدایت می کند.

اما با توجه به سرعت تحولات در تحریم های ایران و بحران اقتصادی در کشور به نظر می رسد کفه استدلال دولتی ها برای تن دادن به توافق سنگین تر از قبل شود. هر چند در صورت راضی شدن بیت رهبری به توافق با غرب این بار آمریکا و متحدانش به کسب امتیازهای حداقلی راضی نخواهند شد و خواستار کسب امتیازهای حداکثری خواهند  شد و همین موضوع بازی را پیچیده تر از قبل خواهد کرد. در صورت بروز چنین شرایطی باید گفت دوران واقع بینی مقامات نظام هم به سر آمده است.


در فاصله‌ی تنها 15روز تا آغاز لیگ برتر دوازدهم، تیم‌ها در حال سپری کردن روزهای پایانی فصل نقل و انتقالات هستند. در این میان استقلال به عنوان اولین تیمی که تمرینات آماده‌سازی خود را آغاز کرده‌ حالا انگار خرید و فروش‌ها را به پایان رسانده و به جز یکی دو مورد مبهم تقریبا گزینه‌های موجود برای چیدن ترکیبش را می‌شناسد. در این مطلب به بررسی حدس و گمان‌های موجود برای ترکیب 11نفره استقلال می‌پردازیم. آبی‌ها لیگ را با کدام نفرات آغاز می‌کنند؟

رحمتی شماره‌یک، محمدی یک‌ونیم

استقلالی‌ها با حفظ مهدی رحمتی در فصل بعد هم خیال آسوده‌ای از دروازه تیمشان خواهند داشت. آبی‌ها البته محمد محمدی را نیز در این پست به خدمت گرفته‌اند تا رحمتی بر خلاف فصل گذشته بدون جایگزین نباشد. شماره یک تیم ملی امسال هم شماره یک محبوب آبی‌ها خواهد بود.

اگرچه فاصله او با نفر دوم این پست، به اندازه سال گذشته بعید و دور از دسترس نیست. استقلال امسال دروازه‌بان ذخیره‌ای دارد که می‌توانست در نیمی از تیم‌های لیگ به صورت فیکس بازی کند.

بازگشت کاپیتان، تبعید پژمان

استقلال سال قبل در پست دفاع میانی فقط دو مهره قابل اتکا داشت و این کار مظلومی را برای چیدن ترکیب خط دفاعی راحت می‌کرد.

اما بازگشت امیرحسین صادقی ترکیب مدافعان میانی استقلال را با علامت سوال بزرگی روبه‌رو کرده است. حالا از بین حنیف، پژمان و صادقی فقط دو نفر می‌توانند در پست اصلی خودشان بازی کنند.

اولین احتمال این است که قلعه‌نویی به ترکیب دونفره فصل پیش دست نزند، اما این انتخاب به این معناست که صادقی باید روی نیمکت بنشیند. اما احتمال نیمکت‌نشین شدن بازیکنی که طی دو سال اخیر یار غار ژنرال بوده و حتی ادعای کاپیتانی استقلال را هم دارد، بسیار ناچیز خواهد بود. از طرفی، حنیف و پژمان را هم نمی‌شود از ترکیب بیرون گذاشت.

به نظر می‌رسد سرمربی استقلال یک راهکار برای حل این مشکل پیدا کرده. به احتمال فراوان او از امیرحسین صادقی و حنیف عمران‌زاده در دفاع وسط و از پژمان منتظری در هافبک دفاعی استفاده خواهد کرد.

این گمانه‌ای است که مشاهده تمرینات استقلال در روزهای اخیر آن را قوت می‌بخشد. بعد از حل معضل دفاع میانی، احتمالا قلعه‌نویی در دفاع چپ و راست هم از خسرو حیدری و هاشم بیگ‌زاده در دو سمت بهره خواهد برد.

خط هافبک نونوار، در غیاب آن دو

با رفتن جباری و آندو، استقلالی‌ها بیشترین تغییرات ممکن را در خط هافبک تجربه خواهند کرد.

اگر آزمایش پژمان منتظری در هافبک دفاعی جواب بدهد، از بین فریدون زندی، جی‌لوید ساموئل، ایمان مبعلی، میثم بائو و رودریگو توسی 3 نفر انتخاب می‌شوند تا به همراه پژمان خط هافبک چهار نفره استقلال را کامل کنند.

در این خط ترکیب‌های احتمالی زیادی را می‌توان برای استقلالی‌ها در نظر گرفت.

به خصوص که احتمال اضافه شدن خسرو حیدری به این خط و قرار گرفتن علی حمودی در دفاع راست هم وجود دارد.

امین و میلاد؛ سرزن و شوتزن

آرش برهانی، سیاوش اکبرپور، میلاد میداوودی و امین منوچهری 4 مهاجم استقلال در فصل آتی هستند که برای پر کردن پست‌های 10 و 11 هر چهار نفر آن‌ها خودشان را مدعی می‌دانند.

در این میان امین منوچهری مهاجم 192سانتیمتری سایپا در سال گذشته، به دلیل اینکه تنها مهاجم بلندقامت و سرزن این جمع 4نفره است، شانس بالاتری برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی دارد.

استقلال برای زوج مکمل این مهاجم بلندقامت به یک بازیکن تند و تیز و تکنیکی نیاز دارد که اگر میداوودی در فرم دلخواه باشد نمی‌توان از نام او گذشت.

البته در این خط به احتمال زیاد شاهد بیشترین تغییرات ممکن بر اساس سیستم بازی حریفان خواهیم بود. بازی فیزیکی سیاوش اکبرپور و گلزنی‌های گاه و بیگاه برهانی می‌توانند در بعضی از بازی‌های خاص عصای دست قلعه‌نویی و تیمش باشند.

با توجه به شرایط موجود، احتمال این‌که اولین بازی استقلال در لیگ دوازدهم مقابل تیم تازه‌وارد آلومینیوم هرمزگان با این 11نفر آغاز شود غیرممکن نخواهد بود.

ترکیب احتمالی استقلال: مهدی رحمتی، خسرو حیدری، حنیف عمران‌زاده، امیرحسین صادقی، هاشم بیگ‌زاده، پژمان منتظری، فریدون زندی، جی‌لوید ساموئل، ایمان مبعلی، میلاد میداوودی، امین منوچهری

این ترکیب بر اساس حدسیات ماست.شما استقلال 91 را چگونه ارنج می‌کنید؟


«سپاه پاسداران به نهادی تبدیل شده که می‌توان از تحولات ریز و درشت آن، از سخنان فرماندهان آن، از سیاست‌های چپ و راست آن، از تاکتیک‌ها و استراتژی‌های آن، از فعالیت‌های اقتصادی و سازندگی آن، تاریخ نظام جمهوری اسلامی را نوشت و به رموز این انقلاب پی برد و دانست که چه کسانی در آن نقش‌آفرینی کردند، چه کسانی آن را پی‌ریزی کردند، چه کسانی آن را بارور کردند و چه کسانی بر مسندش نشستند...»
http://www.tarikhirani.ir/Images/news/1341225389_sepah-eslahtalab.jpg

شاید همین استدلال درباره موقعیت فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که باعث شد کمی پس از میلاد امام سوم شیعیان که به نام «روز پاسدار» نامگذاری شده است، هفته ‌نامه «آسمان» بخشی از شماره اخیر خود را به موضوع تبارشناسی ارتباط اصلاح‌طلبان با سپاه اختصاص دهد. در این پرونده که به صورت گفت‌وگومحور تهیه شده علاوه بر گزارشی از تاریخچه شکل‌گیری سپاه پاسداران انقلاب و پروژه‌های اقتصادی قرارگاه‌های خاتم‌الانبیا و خاتم‌الاوصیا، در قالب تاریخ شفاهی به نقش افراد شاخص جریانی که از میانه دهه 70 با عنوان اصلاح‌طلبان شناخته شدند، در تاسیس این نهاد انقلابی پرداخته شده و نسبت آنان با سپاه پس از جدایی مورد بررسی قرار گرفته است.نویسنده مقدمه این پرونده «اصلاحات را فرزند جنگ و انقلاب» خوانده و آورده است: «جنگ ایران با عراق حتی بیش از انقلاب اسلامی، همبستگی اجتماعی را در ایران تقویت کرد و گرچه مرسوم شده که هر کس (از اصولگرایان مخالف اصلاح‌طلبان تا تجدیدنظرطلبان مخالف ایشان) دهه شصت را به انواع اتهامات بنوازند اما فرزندان این دهه روزهایی که آژیرهای قرمز به صدا درمی‌آمدند و هر روز کوچه‌ای به شهیدی نامیده می‌شد را خوب به یاد دارند.» آسمان ادامه داده «سخن گفتن از رقابت سیاسی در آن دوران به همان اندازه شگفت بود که امروزه حرف زدن از شرایط جنگی عجیب است. در ادامه همین همبستگی اجتماعی بود که در دهه هفتاد جنبش اصلاحات شکل گرفت و برای آن نیروی عظیم اجتماعی ظرفیت‌های سیاسی رقابتی به صورت نسبی پدیدار شد. روزگاری شده که بسیاری از انقلابیون ناگزیرند از هراس طعنه و کنایه، سابقه خود را ناگفته بگذارند اما تاریخ را نمی‌توان انکار کرد. می‌توان تاریخ را نقد کرد اما نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اگر کسی شناسنامه‌اش را پاره کند به معنای آن نیست که می‌تواند خانواده‌اش را تکذیب کند.»

علوی‌تبار: تحلیلم این بود که راه را اشتباه می‌رویم

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/d/dc/Alireza_Alavitabar_09.JPG

آنگونه که در مقدمه پرونده آمده، بسیاری از ترس «طعنه و کنایه» علاقه‌ای ندارند از گذشته خود سخن بگویند، با این حال در صفحات بعد چند چهره شناخته شده دست به قلم برده یا رودرروی مصاحبه‌کننده نشسته‌اند و از خاطرات دوران سپاه سخن گفته‌اند. از آن جمله علیرضا علوی‌تبار، تحلیلگر اصلاح‌طلب و عضو شورای سردبیری روزنامه صبح امروز است که از نحوه همکاری‌اش با سپاه گفته است. او که اصالتاً اهل استان فارس است، فعالیت را در قالب نیروهای داوطلب بسیج از همان‌جا آغاز کرده است. درست هنگامی که امام فراخوان تشکیل ارتش 20 میلیونی را داد، علوی‌تبار جوان که به شغل معلمی مشغول بود، برای عضویت در هسته‌های اولیه بسیج به تهران آمد و آموزش نظامی دید. پس از آن او مجدداً به شغل معلمی بازگشت تا اینکه جنگ شد و با راهنمایی و اصرار آقای علی‌محمد دستغیب مسئولیت آموزش نیروها برای اعزام به جبهه را پذیرفت. خود او نیز بعدها در قالب لشکر 19 فجر به جبهه‌ها اعزام شد.

علوی‌تبار در این گفت‌وگو با اشاره به نگاهی که به نوع ورود سپاه به موضوع جنگ داشته، از تحلیلی که در مقام مشاور مسوول ستاد لشکر بعد از عملیات‌های خیبر و بدر به آن رسیده بود، سخن می‌گوید؛ تحلیلی که بنا به دلایلی جز چند مکتوب که به صورت محرمانه به فرماندهانش داد، هیچگاه از آن سخن نگفته است. او می‌گوید: «من به این موضوع رسیدم که اساس کار ما در جنگ این بود که دشمن را غافلگیر کنیم. عملیات ما نیز بر همین مبنا بود. اما این غافلگیری خیلی طول نمی‌کشید. عراقی‌ها موقعیت را پیدا می‌کردند و غافلگیری آن‌ها به آگاهی تبدیل می‌شد و بعد ما مجبور می‌شدیم از اهدافی که برای عملیات داشتیم، عقب بکشیم. در عملیات خیبر و بعد از آن در بدر، عراق کاملاً غافلگیر شد ولی بعد خودش را پیدا کرد. نیرو مستقر کرد، تجهیزات آورد. من احساس کردم سپاه بیش از اندازه بر روی غافلگیری در عملیات حساب می‌کند.»

او این تحلیل که با خواندن کتاب «محمد شیخو» رییس ستاد ارتش آلبانی که معتقد بود «با ارتش پارتیزانی نمی‌توان ارتش کلاسیک را شکست داد»، به ذهنش رسیده بود را با دایی‌اش که فرمانده ارتش بود در میان گذاشت اما او، علوی‌تبار را از پیگیری این ماجرا نهی کرد: «می‌گفت نباید این سخنان را مطرح کرد. خودش نیز پرهیز می‌کرد. ممکن بود که حرفش اینگونه تلقی شود که او از نیروهای انقلاب نیست. لذا به من نیز توصیه می‌کرد این سخنان را جایی مطرح و پخش نکن.»

او می‌گوید: «کسی این تحلیل را رد نمی‌کرد اما همه صحبت می‌کردند که تو خیلی مادی به ماجرا نگاه کردی و فاکتورهایی را در نظر نگرفته‌ای، اما من می‌دیدم که برخی از بچه‌های عملیاتی حرف من را به گونه‌ای دیگر می‌زدند، مثلاً با عصبانیت می‌گفتند که با دست خالی نمی‌توان جنگید. ما سلاح می‌خواهیم. هلی‌کوپتر می‌خواهیم. توپ می‌خواهیم. اینطوری نمی‌توانیم جلو برویم.»

باقی: چرا در اخبار نامی از شهادت سرداران ذکر نشد

عمادالدین باقی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب از دیگر افرادی است که به واسطه سال‌های حضور در جبهه، سابقه‌ای در سپاه ثبت کرده است. برگ‌هایی از روزنوشت‌های او از دوران حضور در جبهه و جنگ از دیگر بخش‌های پرونده نسل اول سپاه است. او در دست‌نوشته‌های پنج‌شنبه 19 تیر 65 می‌نویسد: «در عملیات آزادی مهران فقط 4 سردار تقدیم خداوند شدند که من آن‌ها را با هیچ کسی مقایسه نمی‌کنم. در میان این سرداران، شهید صمد (مسعود) یکتا را داشتیم که خود روزنامه‌ها نوشتند، در طول 5 سال شرکت در جنگ زخم‌های فراوانی بر پیکرش نشسته بود، یا شهید نجفی که مهران را آزاد کرد و یا شهید دستواره (حاج سیدمحمدرضا دستواره) از بچه‌های کوچه ما که پس از شهادت حاج همت چندی فرمانده لشکر محمد رسول‌الله شد و بعد قائم‌مقام لشکر. او در طول جنگ در جبهه به سر می‌برد. همسرش را هم به اندیمشک برده و سکنی داده بود تا هر وقت می‌خواست آن‌ها را ببیند. از جبهه تا اندیمشک راه زیادی نبود و می‌توانست همواره در جبهه باشد. شهید دستواره حدود 14 روز قبل از شهادت خود برای شرکت در مجلس شهادت برادر کوچکترش به تهران آمد، او را دفن کرد، در مسجد محل سخنرانی ایراد نمود. سال گذشته هم جعفرزاده دامادشان که دارای یک فرزند بود شهید شد. از خود دستواره هم فرزندی به جای مانده است. آری وقتی این بچه‌ها شهید می‌شوند از این جنجال و تبلیغات و پیام‌ها خبری نیست. بعضی از اهالی محل می‌گفتند چرا در اخبار، حداقل اخبار رادیو هم نامی از شهادت سرداران و شهید دستواره ذکر نشد.»

http://www.topcolor.ir/files/articles/attach/127.JPG

باقی در خاطرات روز دوشنبه 6 مرداد 65 هم آورده است: «امروز تا نزدیک ظهر همراه علا بودم تا در پادگان ولیعصر مقدمات اعزامش انجام شود. او در بین کارهایی که در پادگان انجام می‌دادیم برایم صحبت می‌کرد و می‌گفت ما تا به حال از بس همنشینی با... داشتیم و به دهان آن‌ها نگاه می‌کردیم از قافله عقب ماندیم، وقتی سیدرضا [دستواره] شهید شد ناگهان متوجه شدم که تاکنون در پی باد می‌رفتم، چرا به دستواره‌ها نگاه نکردم...»

حضرتی: روحیه سپاهی‌گری را حفظ می‌کنم

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2007/08/283898_orig.jpg

مدیرمسئول روزنامه اعتماد و نماینده سابق رشت در مجلس شورای اسلامی از دیگر افرادی است که سابقه حضور در سپاه را در کارنامه دارد و معتقد است: «90 درصد اصلاح‌طلبان از نسل اول سپاه بودند.» الیاس حضرتی که پیش از انقلاب دوره چریکی را گذرانده در این باره می‌گوید: «بچه‌های مسلمانی بودیم که در مساجد متشکل می‌شدیم و در قالب کلاس‌های کونگ‌فو شرکت می‌کردیم. ظاهر قضیه این کلاس‌ها بود. حدود 4 سال برنامه به این شکل بود اما پشت قضیه برای کوه‌پیمایی و تمرین پیاده‌روی به کوه‌ها می‌رفتیم و در کنار آن در جاهای خلوت آموزش اسلحه هم می‌دیدیم و برای کارهای چریکی آماده می‌شدیم که دیگر همزمان با انقلاب شد و دیدیم کارهای چریکی جواب نمی‌دهد.»

http://www.aftabnews.ir/images/docs/000072/n00072116-r-b-007.jpg

او در گفت‌وگو با آسمان گفته: «زمانی که سپاه تشکیل شد، آنقدر این حرکت خالص بود که تصور بچه‌هایی که برای کار در سپاه می‌آمدند عین تصوری بود که شما برای کار در انجمن اسلامی دانشگاه داشتید. از صبح تا غروب کار می‌کنید بدون چشمداشت حقوق. همه فکر می‌کردند همانطور که در راهپیمایی شرکت کردند، همانطور که جلوی گلوله‌های شاه رفتند، همانطور که مبارزه می‌کردند و توسط ساواک بازداشت و در اوین شکنجه می‌شدند، با همان نیت و با همان شکل باید در سپاه بیایند.»

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/01/508702_orig.jpg
حضرتی پس از جنگ با خروج از سپاه وارد سیاست شد و به نمایندگی از مردم رشت به مجلس رفت. حضرتی درباره نحوه خروج از سپاه می‌گوید: «اواخر جنگ، 6 ماه مانده بود به پایان جنگ، دوستان من در رشت از طرف من استعفا نوشته بودند که در مجلس کاندیدا شوم. چون ما 6 ماه قبل باید استعفا می‌دادیم. یک روز دیدم نامه آمد که با استعفای شما موافقت شده است. پیگیر شدم چه خبر است که گفتند نظر مجموعه بچه‌های رشت این است که شما باید در انتخابات شرکت کنید. آمدم، آهنگ صلح در جنگ شنیده می‌شد که رای آوردم و از عضویت سپاه خارج شدم.»

http://guilanian.ir/wp-content/uploads/2011/11/hazrati51.jpg

او که اکنون مدیرمسئولی روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد را برعهده دارد در پاسخ به این سوال که «آیا بعد از جدایی از سپاه تمایل به بازگشت نداشتید؟»، گفته: «اگر بخواهم به عنوان یک نیروی رسمی برگردم قطعاً امکانش نیست اما روحیه سپاهی‌گری را حفظ می‌کنم و به لحاظ روحی خود را آماده نگه می‌دارم که اگر انقلاب را خطری تهدید کرد همچنان به مثابه یک پاسدار برای جانفشانی آماده باشم. این جزو روحیه جدانشدنی من است.»

خرم: چپ‌های سپاه از همه ‌جا اخراج می‌شدند

http://www.nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/27-9-1390/IMAGE634598294936328286.jpg

او یکی از افرادی بود که در کنار شهیدان حمید و مهدی باکری، سردار سرلشکر حسن شفیع‌زاده، حاج حسین خرازی، همت، زین‌الدین و... وارد سپاه شد اما خیلی زود از بدنه ستادی سپاه خارج شد. این گروه که به نزدیکی به اندیشه‌های شریعتی مشهور بودند، با وقوع جنگ بار دیگر و این بار در قالب بسیجی به جبهه‌ها اعزام شدند. احمد خرم عضو شورای فرماندهی سپاه آذربایجان شرقی در این باره می‌گوید: «بسیاری از بچه‌هایی که از فرماندهی خارج شده بودند به سرعت در قالب بسیجی به جبهه‌ها بازگشتند و تعداد زیادی از آن‌ها هم شهید شدند. افرادی مانند شهید حسین خرازی، شهید باکری، شهید همت و افراد دیگر همگی اینطور بودند. این‌ها همگی چپ مذهبی بودند. من هم در همین گروه بودم. من در شورای فرماندهی سپاه آذربایجان شرقی بودم ولی اخراج شدم. بنده، شهید آل ‌اسحاق (برادر یحیی آل اسحاق وزیر بازرگانی دولت هاشمی رفسنجانی)، شهید شفیع‌زاده فرمانده توپخانه سپاه و شهید سلیمی که بعدها معاون قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا شد، هر چهار نفر در سال 60 اخراج شدیم. تا سال‌ها بعد ما هر جا می‌رفتیم باز هم اخراج می‌شدیم. در واقع از همه جا اخراج شده بودیم. من در اداره آموزش و پرورش و دانشگاه تبریز و چند جای دیگر رفتم و همین اتفاق تکرار شد. اما بعدها جبهه و جنگ روشن کرد که اتفاقاً همین افراد سینه سپر می‌کنند و در جبهه‌ها بار سنگین فرماندهی را به دوش می‌کشند. کم کم احساس شد که این گروه مستحق این کار نبوده‌اند.»

او که بعد از جنگ به بدنه اجرایی کشور پیوست و در دوره‌ای به عنوان وزیر راه و ترابری مشغول به کار شد، معتقد است: «ورود نیروهای نظامی در زمان صلح به عرصه سازندگی سیاست درستی است اما ایراد در اجرای این سیاست است...این سیاست درستی بود که به شکل بدی اجرا شد. همین اجرای بد، مشکل درست کرد.»

خرم در دوران وزارت تلاش کرد جلوی این «اجرای بد» را بگیرد: «طرح‌ها به صورت واگذاری به سپاه واگذار می‌شد. من به سرعت جلوی این واگذاری‌ها را گرفتم. یکی از مواردی که بعدها به برخورد در فرودگاه امام منجر شد، همین اقدام ما در وزارت راه بود. اعلام کردیم سپاه باید در مناقصه شرکت کند و در شرایط مساوی هم پروژه به بخش خصوصی واگذار می‌شود. دوستان سپاهی از این اقدام ناراحت بودند. بعدها در جریان حوادث فرودگاه امام مشخص شد که این ماجرا چقدر مهم بوده است. دولت اصلاحات اعتقاد داشت که حضور سپاه هم باید در روال فنی و اجرایی کشور باشد. بعد از دولت اصلاحات این حضور سپاه در فعالیت‌های اقتصادی هم شتاب سنگینی گرفت. در حالی که ما می‌گفتیم در شرایط مساوی بخش خصوصی اولویت دارد.»

او درباره اختلاف با سپاه بر سر افتتاح فرودگاه امام خمینی و حوادثی که به وجود آورد، می‌گوید: «فرودگاه امام همه چیز را برای پرواز آماده کرده بود، حتی تست‌های فنی را به صورت دقیق انجام داده بودیم و باید پروازهای خارجی به این فرودگاه می‌آمدند. اولین پروازها برای امارات بود. بیشترین پروازهای ما به امارات و روزانه 20 مورد بود. بر اساس برنامه‌ریزی‌ها هر 15 روز پرواز یکی از کشورها باید به فرودگاه امام می‌آمدند و ظرف شش ماه تمام پروازهای خارجی به این فرودگاه منتقل می‌شدند. در اردیبهشت سال 83 باید این کار شروع می‌شد و همچنین شروع ساخت فاز دوم فرودگاه امام باید شروع می‌شد. مجلس هفتم اصولگرا قانون گذراند که قرار منعقد شده با شرکت «تاو» که شروع ساخت فاز دوم فرودگاه امام در اردیبهشت 83 بود و تحویل در اردیبهشت 85 لغو شد و هنوز هم کوچکترین اقدامی پس از 8 سال نشده است. همزمان سپاه تقاضا کرده بود تا 2 هزار هکتار از زمین‌های فرودگاه امام را برای تاسیس پایگاه هوایی نظامی به آن‌ها واگذار کنیم ولی دستورهای بین‌المللی می‌گفت که فرودگاه نظامی و مسافری باید از هم جدا باشند. بنابراین ما مخالفت کردیم. ما به آن‌ها گفتیم که بر اساس این قوانین اجازه واگذاری زمین نداریم و صراحتا مخالفت کردم. متاسفانه در اقدام متقابل، سپاه، فرودگاه را بست.»

خرم در بخش دیگری از این گفت‌وگو، درباره سرنوشت اصلاح‌طلبان و چپ‎‌های مذهبی که در سپاه عضویت داشتند گفته: «خیلی‌ها از این گروه شهید شدند، بعضی‌ها هم به دولت رفتند. همان زمان هم در دولت بودند و به صورت بسیجی به جبهه‌ها می‌رفتند و بازمی‌گشتند... بعضی هم بعد از جنگ از نیروهای اصلاح‌طلب در سپاه و بسیج ماندند و به مرور در این بیست و چند سال از سمت‌هایشان کنار گذاشته شدند و از توانشان استفاده نشد یا بازخرید و بازنشست زودتر از موعد و بعضاً هم تصفیه شدند.»

فاضل موسوی: چمران و گروهش مستقل از سپاه و ارتش می‌جنگیدند

 http://www.ghalibaf.ir/uploads/8c3c1d66-7d79-495c-9ad9-6f615d20b324.jpg

عده‌ای از مبارزان مسلمانی که در سال‌های اول انقلاب وارد فاز نظامی شدند و در جریان جنگ تحمیلی به دفاع از مرزها پرداختند، گروهی تحت عنوان «ستاد جنگ‌های نامنظم» بودند که تحت نظر شهید دکتر مصطفی چمران فعالیت می‌کردند. فاضل موسوی نماینده اصلاح‌طلب مجلس هشتم یکی از این افراد بود. این گروه که در اسفند 57 با این استدلال که باید نیرویی نظامی برای حفظ و حراست از کشور و انقلاب ایجاد کرد، در پادگان گارد جاوید سابق (امام علی فعلی) در ساختمان سعدآباد گرد آمده بودند، زیر نظر شهید چمران، صادق طباطبایی و مهندس مظفری آموزش چریکی دیدند و با آغاز جنگ همین افراد توسط شهید چمران که در وزارت دفاع مستقر بود به خدمت فراخوانده شدند.

http://www.nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/6-10-1390/IMAGE634606752567209580.jpg

فاصل موسوی درباره نقش این گروه از تربیت‌شدگان مکتب چمران در جبهه می‌گوید این افراد عضو سپاه یا ارتش نبودند و مستقلا زیر نظر دکتر چمران در جنگ شرکت داشتند: «واقعیت این است که زمان جنگ، سازماندهی لازم بین نیروهای نظامی به صورت جامع وجود نداشت. مثلاً فداییان اسلام یک گروه تشکیل داده بودند و قسمتی از منطقه را در اختیار داشتند. جنگ بود. جنگ نیز نیرو و سرباز می‌خواست. هر کس توانایی داشت، جایی پیدا می‌کرد و فعالیتی انجام می‌داد.»

به گفته موسوی، نحوه فعالیت گروه چمران در جنگ، «کار چریکی» بود: «باید می‌‎رفتیم در دل نیروهای عراقی، استتار می‌کردیم، نفوذ می‌کردیم. اطلاعات کسب می‌کردیم و از همان طریق به آن‌ها ضربه می‌زدیم.» عمر این گروه اما با شهادت چمران به پایان رسید: «پس از شهادت ایشان نیروها متفرق شدند. برخی جذب بسیج ملی شدند، برخی جذب سپاه، برخی نیز برگشتند.»


نتایج ثبت‌نام اخیر مسکن‌مهر در نزدیک‌ترین نقطه به شهر تهران نشان داد، روند آهسته و یکساله جذب جمعیت سرریز پایتخت در شهر جدید پرند، برای این نقطه، دو هفته‌ای طی شد.


در پرند – پایتخت مسکن مهر - برای اهالی تهران 100 هزار واحد مسکونی‌ در دست ساخت است که از سال89 تاکنون حدود 90 هزار متقاضی واجدشرایط برای این آپارتمان‌ها اسم‌نویسی کرده‌اند، اما در شهر جدید پردیس که به تازگی ساخت 80 هزار واحد مسکونی‌‌مهر در آن آغاز شده، به محض اعلام ثبت‌نام از اول خرداد، 110 هزار خانوار تهرانی ظرف 15 روز برای پیش‌خرید این واحدها اسم نوشتند.


آنچه طبق اسناد و مدارک ارائه شده به پیش‌خریداران قرار است در پردیس ساخته شود در مقایسه با همه مسکن‌مهر کل کشور، گران‌ترین آپارتمان محسوب می‌شود، طوری که پیش‌بینی شده بود با اعلام قیمت این واحدها، متقاضی مراجعه نکند، اما با سرعت غافل‌گیرکننده ثبت‌نام متقاضیان مشخص شد نظر قدیمی دولت مبنی بر «جانمایی مسکن‌مهر در دوردست و ساخت واحدهای ارزان‌قیمت» با شرایط امروز بازار مسکن تهران همخوانی ندارد که در مقابل، اجاره‌نشین‌های پایتخت حاضرند با هزینه بیشتر، اما نزدیک‌تر به تهران برای مسکن‌مهر مرغوب‌تر براحتی پول پرداخت کنند.

قیمت مسکن‌مهر پردیس که هنوز در مرحله آماده‌سازی زمین است برحسب متراژ بین 40 میلیون تا 60 میلیون تومان تعیین شده است، این در حالی است که در پرند و سایر نقاط کشور بیشترین قیمت واگذاری مسکن‌مهر در حدود 45 میلیون تومان بوده است.
به این ترتیب در پردیس گران‌ترین مسکن‌مهر ساخته می‌شود و در عین حال بیشترین متقاضی تاکنون برای این پروژه جلو آمده است.

تصمیم 5 درصد پایتخت‌نشینان به خروج از پایتخت
به گزارش «دنیای‌اقتصاد» ثبت‌نام 110 هزار خانوار تهرانی برای مسکن‌مهر پردیس، یعنی اینکه 5 درصد از جمعیت پایتخت تصمیم گرفته از این کلان‌شهر خارج شود.
این آمار همچنین بیانگر آن است: در بازار اجاره‌نشین‌ها که 30 درصد جمعیت تهران را تشکیل می‌دهند، حدود 10 درصد آنها ظرف 15 تا 18 ماه آینده از این بازار خارج خواهند شد و به جمع خانه‌دارها ملحق می‌شوند.

http://www.gitashenasi.com/Pic/9063fe91-be3c-4d4b-a25c-d7f2ec77019d.jpg
درباره جزئیات ساخت 80 هزار واحد مسکونی‌مهر در شهر جدید پردیس و همچنین تاثیر این اقدام بر بازار مسکن تهران با مهدی هدایت مدیر‌عامل این شهر گفت‌وگو کرده‌ایم:
شما ظاهرا تنها مدیر شهر جدید هستید که سکونت در همان شهر را به تهران ترجیح داده‌اید. چرا؟
نظر آقای وزیر این است که اگر ما خودمان در شهرهای جدید ساکن شویم از نظر کارآیی خیلی موثر است.

http://www.president.ir/media/main/104509.jpg

به اعتقاد خود من مدیران شهرهای جدید دو نوع حضور می‌توانند در این شهرها داشته باشند. یکی همان حضور در ساعت اداری است و یکی هم حضور در ساعات غیراداری و زندگی واقعی در این شهرها.
اگر مدیر شهر جدید قسمت دوم را رعایت نکند هرگز به یکسری از نیازها و نواقص طبیعی شهر پی نخواهد برد.
سکونت من و خانواده‌ام در پردیس موجب شده برخی کم‌وکاستی‌های شهر
که هرگز در ساعت اداری قابل تشخیص نیست، شناسایی شود و برای رفع آن اقدام کنیم.
زندگی در شهرهای جدید اطراف تهران بهتر است یا داخل تهران؟

http://www.hic-iran.com/content/media/image/2010/12/2973_orig.JPG

سکونت در پردیس خیلی از مشکلات زیرپوستی تهران را ندارد. مهم‌ترین ویژگی این منطقه خلاصی از آلودگی هوا و ترافیک است. فاصله نزدیکی هم با تهران دارد و به اعتقاد من این منطقه می‌تواند به شرط تامین کامل نیازهای آن، به موفق‌ترین الگوی شهر جدید در کشور تبدیل شود و نقش واقعی پذیرش جمعیت سرریز کلان‌شهر تهران را ایفا کند.

http://www.rudna.ir/news_images/image_news_3014.jpg
ساکنان فعلی پردیس، مهاجر هستند یا کسانی که در گذشته در تهران بوده‌اند؟
عمده ساکنان، قدیمی‌های پایتخت هستند که برای خرید مسکن به خاطر ارزانی این منطقه، وارد پردیس شده‌اند.
البته مقدار کمی هم جمعیت مهاجر است که به هرحال ورود مهاجر به تهران و شهرهای اطراف را نمی‌توان انکار کرد.
تقریبا در همه شهرهای‌جدید بخش قابل توجهی از آپارتمان‌ها خالی از سکنه هستند. در پردیس هم خانه خالی وجود دارد؟
من به جرات به شما می‌گویم در پردیس یک‌درصد هم خانه خالی وجود ندارد. در این منطقه 50 تا 60 هزار نفر در قالب 15 هزار خانوار ساکن هستند که به همین تعداد، واحدمسکونی وجود دارد.

http://media.irna.ir/1390/13901227/1015227/1015227-1810781.jpg

نقطه ضعفی که پردیس دارد و شاید هنوز مورد توجه متقاضیان ایمنطقه قرار نگرفته، اخذ عوارض در مسیر تهران به پردیس است. به نظر شما طبیعی است که یک نفر شاغل تهران مجبور باشد هر روز برای رفت‌وآمد به پردیس، وسط راه عوارض بپردازد؟ این شیوه کاملا احساس مسافرت را به فرد می‌دهد.
ببینید بحث عوارض آزادراه پردیس پیچیده‌تر از این است. این آزادراه یکی از پرهزینه‌ترین آزادراه‌های کشور است چون ه مه مسافت آن تونل و پل است. اما عوارضی که برای ساکنان پردیس محاسبه می‌شود 500 تومان است که در مقابل صرفه‌جویی بنزین ناشی از حذف جاده قدیمی و کاهش استهلاک خودرو، رقمی نمی‌شود. ضمن اینکه هنوز مسیر قدیمی بدون عوارض به روی خودروها باز است.
از این ثبت‌نام اخیر پردیس که بیش از ظرفیت 80 هزار واحدی مسکن‌مهر، متقاضی جذب کرده، بگویید. می‌توانید به این تعهد سنگین تا پایان دولت عمل کنید؟
زمانی که ثبت‌نام از متقاضیان را شروع کردیم برنامه ما ثبت‌نام در حد 40 هزار نفر بود، اما سیل تقاضا باعث شد ثبت‌نام را بدون سقف، ادامه دهیم.
تا الان 71 هزار نفر از مرحله ثبت‌نام اولیه گذشته‌اند و مدارک‌شان را تحویل پست داده‌اند. از هفته گذشته کار پالایش متقاضیان را شروع کرده‌ایم و هر روز مدارک یک هزار تا یک‌هزار و 500 نفر را بررسی می‌کنیم و در پایان با ارسال پیامک، واجدشرایط بودن یا نبودن افراد را اطلاع می‌دهیم.
تا امروز پالایش نزدیک به 10 هزار نفر از متقاضیان به اتمام رسیده و حدود 10 درصد این افراد فاقد شرایط مسکن‌مهر شناخته‌ شده‌اند به این معنی که یا ساکن تهران نبوده‌اند یا اینکه فرم ج آنها قرمز بوده است.
دولت تا پایان عمر کاری خود کمتر از یک‌سال فرصت دارد در حالی که این 80 هزار واحد مسکونی‌مهر که ماه گذشته ساخت آنها شروع شد قرار است 18ماهه تکمیل شود. چه تضمینی وجود دارد دولت بعدی، این پروژه را قبول کند و برای تکمیل آن، پای کار باشد؟
خوشبختانه با نظر آقای وزیر و برنامه‌ریزی که برای این پروژه به خصوص در پردیس شد، قرارداد ساخت واحدها با انبوه‌سازان به گونه‌ای منعقد شده که تا پایان این دولت، بار اصلی به مقصد می‌رسد.
در این پروژه از شروع کار، آورده نقدی متقاضیان به صورت اقساط دریافت می‌شود و به پروژه تزریق می‌شود از طرف دیگر منابع بانکی برای پرداخت تسهیلات به این پروژه نیز از طرف بانک‌مسکن تامین شده و وام‌ها قابل پرداخت است. بنابراین کاری برای دولت بعد در این پروژه باقی نمی‌ماند و بعید است روال به هم بخورد.
قیمت این خانه‌ها گران نیست؟
این واحدها تفاوت فوق‌العاده زیادی با سایر واحدهای مسکن‌مهر دارد و هزینه ساخت آنها هم کمی بیشتر از بقیه است. در این پروژه حتی امکان فروش زمین به افراد با هزینه‌ای حدود 10 میلیون تومان اضافه بر قیمت مسکن‌مهر، وجود دارد تا زمین از حالت 99ساله خارج شود. همین الان در پردیس واحدهای مسکونی موجود در شهر با قیمت مترمربعی یک میلیون تا یک میلیون و 500 هزار تومان خرید و فروش می‌شود.
گفته می‌شود پردیس در تنظیم بازار مسکن تهران نقش داشته است. چطور؟
ما الان بعد از ثبت‌نام پرحجم ماه گذشته اعتقاد داریم اگر پیش‌فروش 80 هزار مسکن‌مهر در پردیس اتفاق نمی‌افتاد معلوم نبود اجاره‌بها و قیمت مسکن در تابستان در شهر تهران چه وضعیتی پیدا می‌کرد.


هم زمان با حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه و در آستانه سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و یارانش، جمعی از ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس با سید محمد خاتمی دیدار کردند.
 گزیده ای از متن سخنان سید محمد خاتمی بدین شرح است:
 
* باعث افتخار من است، که در ایامی که به حق به نام روز پاسدار و جانباز نامگذاری شده در خدمت عزیزان ایثارگران و جانبازی هستم که بهترین دوران عمر خود را در جبهه ها گذرانده اند و برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران و سرزمین تلاش کرده اند.
 
* درست است که ایده آل ها مهم هستند، ولی اولا نباید ایده آل ها را با احساسات عوضی گرفت. ثانیاً همواره باید واقع نگر بود و با توجه به امکانات و مصالح در جهت آرمان ها حرکت کرد.نکته دیگر این که اگر در جامعه ای خواستِ تاریخی شکل گرفته باشد، ولی ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تحقق آن خواست و نگهبانی از آن ایجاد نشده باشد این خواست یا تحقق نمی یابد، یا اگر محقق شود دیری نمی پاید. چنانکه ملت ما از یکصد و پنجاه سال پیش خواستار آزادی، استقلال، پیشرفت و نظام مردم سالار در کنار رفع و دفع عقب ماندگی و استبداد و استیلای بیگانه بوده است، -و واقعاً هم از این جهت مردم ایران از رشیدترین ملت های منطقه هستند- ولی چرا نهضت مشروطیت شکست خورد و از دل تحولات ملی گرایانه بعد از شهریور بیست، کودتای 28 مرداد پدید آمد و انقلاب بزرگ اسلامی که الحق در آغاز و عمل با آزادی گسترده آمد و پیروز شد با مشکلات (از جمله جنگ و امواج تروریسم) و درگیریهای درونی مواجه شد و آن گونه که خواست انقلاب بود نشد، به طوری که حضرت امام در اواخر عمرشان گفتند ما در موقعیت اضطراری بوده ایم و همه از این پس باید به قانون برگردیم. بگذریم از این که در اوج بحران ها و درگیری ها ایشان فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که هنوز هم می تواند مبنای بخش مهمی از حقوق شهروندی در جامعه ما باشد.
 
* این همه به خاطر این است که ظرفیت و امکانات برای تحقق خواست مترقی مردم -که به نظر من جمهوری اسلامی اگر درست مستقر شود آن خواست را پاسخ می گوید- مهیا نیست و ما و روشنفکران هم به جای بالابردن این ظرفیت، بیشتر به پرمدعایی و دعوا با هم پرداخته ایم. می خواهم این را بگویم که اگر ظرفیت جامعه را بالا برده بودیم، خواست ها عملی می شد و آن وقت انتظار نداشتیم که یک نفر یا یک گروه خاص بیاید و همه بارها را به دوش بکشد.
 * از سخنانتان ناراحت نشدم و می دانم که این حرف ها حرف هایی است که در دل خیلی از افراد جامعه هست. راه¬کار سرکوب کردن این نظرات نیست، بلکه باید تحولی در جامعه ایجاد شود تا جلو دل زدگی از اسلام و جمهوری اسلامی و نظام، بخصوص در میان نسل جوان و نخبگان گرفته شود. باید همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
 * از جمله مطالبی که بارها به آن پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای مأیوس نیست. حاصل حذف و حصر نومیدی از اصلاح در جامعه است و نتیجه تداوم آن این که گروه گروه از جوانان و مردم رو به کسانی بیاورند که می گویند اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد و این فاجعه ای است که بیش و پیش از همه حکومت باید به آن بیاندیشد و آن را حل کند.
 * باز هم می گویم: آری، ما نظام را قبول داریم و انقلاب اسلامی را واقعه بزرگی می دانیم که منجر به استقرار جمهوری اسلامی شد. واقعه بزرگی که نه می توان آن را نادیده گرفت و نه به مصلحت جامعه و ملت ما است که این کار را بکند. جمهوری اسلامی به نظر ما همان است که می تواند پاسخگوی نیاز جامعه ما باشد؛ جامعه ای که طالب آزادی و استقلال و سربلندی و امنیت است. به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین حکومت مؤثر باشد و حکومت هم خود را در برابر مردم مسؤول بداند و لوازم جمهوریت یعنی آزادی اندیشه و بیان و نقد و اجتماعات را فراهم آورد و موازین اسلامی، به ویژه معنویت و اخلاق و عدالت در جامعه حاکم گردد و همگان، با هر عقیده و گرایشی شهروند محترم به حساب آیند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند. اصلاحات هم همین را می خواهد. اصلاح در جهت رفع کاستی ها و سامان یافتن امور براساس موازین و آرمان هایی که در انقلاب ما مطرح شده است. حال اگر دیگرانی، خواستار راه و سامان و نظام و انتظامی دیگر و در پی براندازی هستند، دچار اشتباه بزرگی شده اند و طبعاً راه ما هم از آنان جداست.
 * این همه تأکید و تلاش برای رفع حصرها و حبس ها و عبور از وضعیت امنیتی به وضع امن و آزاد و قانونی، نشانه دلبستگی ما به اصل نظام و جلوگیری از تحریف نظام و ارائه چهره نامطلوب از جمهوری اسلامی است.
مطمئن هستم که شما هم خواهان همین بوده و هستید و برای آن فداکاری کرده اید و دلتان برای اسلام و انقلاب و ایران می طپد و مبنای عمل هم قانون اساسی و قوانین ناشی از آن و موازین شرع و عقل است. همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که اگر به طور جامع مبنای رفتار همگان و بخصوص حاکمیت باشد، می تواند پاسخگوی نیاز تاریخی جامعه و سیر به سوی سربلندی باشد.
 * در آستانه هفتم تیر هستیم. در هفتم تیر حادثه بزرگی رخ داد که نشانه مظلومیت جامعه و انقلاب ما و ددمنشی دشمنان ماست و اینکه در یک جنایت بیش از 70 تن از عزیزان ما را از ما گرفتند. عزیزانی که در رأس آنها شهید دکتر بهشتی بود. واقعاً جای شهید بهشتی خالی است. با وجود امام و عظمت مردم و ایثارگران، جامعه ما بعد از آن فاجعه فرو نپاشید، اما به نظرم این شعار شعار خوش بینانه ای بود که دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه! نه! بهشتی بسیار کمیاب و نایاب بود و رفتن او و شهید مطهری و رفتن دیگر بزرگان صدمات بزرگی به جامعه ما زد.
 * شما برای پی بردن به عظمت این مرد مذاکرات مجلس خبرگان را مطالعه کنید. دفاع از اسلام و دفاع از اسلامی که ضد دیدکتاتوری است و دفاع از اسلامی که حق مردم را به رسمیت شناخته است، دغدغه حق و حقوق و آزادی داشتن، دغدغه اینکه مبادا ما دچار دیکتاتوری شویم در نظرات ایشان وجود دارد.
 * نکته دیگری که جا دارد در مورد قدری حرف بزنم در مورد مسأله هسته ای است. ما واقعاً امیدوار بودیم که هم غربی ها اطمینان پیدا کنند که ما به سوی بمب اتم نمی رویم (که البته واقعا هم نمی خواستیم و نمی خواهیم به آن سمت و سو برویم و غربی ها همواره نسبت به این موضوع بدبین یا نگران بوده اند). هیچ اشکال ندارد که به راهکاری برسیم که برای آنها اطمینان حاصل شود یا اعلام کنند در این مورد اطمینان پیدا کرده اند. از طرفی حقوق ایران به رسمیت شناخته شود، از جمله حق این که صاحب تکنولوژی هسته ای باشد که در زمان ریاست جمهوری من در سال 82، در قطعنامه آژانس به صراحت آمد ایران حق داشتن تکنولوژی هسته ای را دارد. بعداً در اجلاس پاریس حق بهره برداری از تکنولوژی هسته ای را به رسمیت شناختند. حالا هم در آستانه مذاکرات دوباره بر آن حق تأکید کردند، ولی آیا همین کافی است؟ وقتی شما حقی را به رسمیت می شناسید، عمل صاحب حق را هم باید به رسمیت بشناسید؛ از جمله غنی سازی تا 5 درصد.
 * غربی ها نشان داده اند نمی خواهند چیزی به جمهوری اسلامی بدهند، در عین حال که می خواهند خیلی چیزها را یک طرفه از ما بگیرند! این شدنی نیست! متاسفانه گروه 5+1 ضعیف است. 5+1 یا تحت تأثیر قدرت های بیرونی است، یا لااقل احساس ترس و ضعف می کند.
* تا آنجایی که می دانم موضع و راه ایران مشخص است. حسن نیت را در طرف ایران می بینم، ولی ایران و ایرانیان حقوقی دارند که نه تنها آژانس و موازین بین المللی، بلکه خود غربی ها هم به رسمیت شناخته اند و باید با اعمال این حق هم موافق باشند.

 
* غربی ها نشان داده اند که حاضر نیستند آن حقوق به رسمیت شناخته شده را در عمل هم به رسمیت بشناسند. من گرچه چندان خوش بین نیستم، ولی باز هم امیدوارم بر اساس منطق و منافع طرفین که برای ملت ما و جامعه ما هم قابل قبول باشد به راه حلی برسند که ان شاء الله خیر همه در آن باشد.


 بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر را با رهبری کاریزماتیک خود به پیروزی رساند. تیزبینی و ذکاوت مثال‌زدنی‌اش از همان ابتدا مشخص و مبرهن بود. روزی که در اوج نظام شاهنشاهی، علم مخالفت برافراشت و در زمانه‌ای که هیچ‌کس گمان اضمحلال نظامی مستظهر به حمایت استعمار خارجی و استبداد داخلی را گمان نمی‌برد، خطاب به عوامل رژیم خاطرنشان کرد: یاران من اکنون در گهواره‌ها هستند.

عکس: حجت ‌سپهوند

چه نیک دانسته بود رمز و راز پیروزی را که همانا از توکل بر خدا و اتکا به ظرفیت‌های جوانان این مرز و بوم برمی‌آمد. افق‌های بلند و دور را به خوبی می‌شناخت و در خشت خام مسائلی می‌دید که با گذشت سال‌ها و دهه‌ها درستی و صحت آن بر همگان آشکار می‌شد و همگان به روشن‌بینی آن پیر فرزانه معترف می‌شدند. در فرازهای مختلف وصیتنامه بنیانگذار انقلاب به دوری‌جویی از اختلاف‌افکنی و خطرات متحجرانی که سال‌های سال بیش و پیش از دیگران او را آزرده بودند اشاره می‌کند و به پرهیز از تندروی توجه می‌دهد.

متحجرانی که نه تنها در سال‌های زعامت او که پس از دوران رحلتش هم بغض و کینه خود را فروکاست ندادند، آنانی که در ظاهر خود را خیرخواه جلوه می‌دهند و مدعای بسیار دارند اما عداوت آنان بر اهالی نظر پوشیده نیست. گویا تاریخ در هر زمانه و دوره‌ای دوباره بازخوانی می‌شود. حال حکایت بعضی مدعیان که بر یادگاران امام می‌تازند گویا تکرار مکرر همان احوالات است.

بیت امام یاوران همیشه همراه

امام کاخ‌های مجلل و فخرفروشی‌های پردبدبه و تفاخرهای شاهنشاهی را در هم کوبید و در تمام دوران زعامتش به سبک و سیاق عامه مردم ساده‌زیستانه زندگی کرد. خانواده‌اش که در تمامی سال‌های مبارزه و جهاد همراهش بودند و مصائب بسیاری را تحمل کردند و جوان برومندی چون مصطفی را در راه مبارزه تقدیم راه انقلاب و ایران کردند هیچ عوایدی از رهبری او طلب نکردند.

علی‌رغم شایستگی‌های حاج احمد و پیشنهادهای متوالی برای تصدی سمت‌های مختلف، امام اجازه حضور وی در مناصب مختلف را نداد تا این خانواده از هر شائبه و پندار قدرت‌طلبانه به دور باشند و همواره نقش همدلی و همراهی با مردم را ایفا کنند. امام از عمق کینه ناخیرخواهان به خود آگاه بود و می‌دانست که آنان به دنبال روزنه‌ای برای ضربه‌زنی هستند کمااینکه در دوران حیاتش خطاب به یار و یاور همیشگی و فرزند برومندش خاطرنشان کرده بود: بعد از من از تو انتقام خواهند گرفت.

شاید سال‌های سال باید می‌گذشت تا فراست و تیزبینی آن پیر روشن‌ضمیر بر همگان آشکار شود. پس از رحلت امام یادگار وی همواره به عنوان مشاوری امین، یار و یاور نظام بود تا دیری نپایید که هجران را تاب نیاورد و به سوی مرشد خود شتافت و ثلمه‌ای گران بر ساحت نظام مستولی شد. پس از وی، فرزند بزرگش در عنفوان جوانی تولیت مرقد پدربزرگ را عهده‌دار شد و گام در جای بزرگان خاندان خمینی گذاشت.

وی که ذکاوتی مثال‌زدنی داشت مدارج ترقی را در حوزه‌های علمیه یک به یک طی کرد و در بازه زمانی کوتاهی به مقام اجتهاد نائل شد و تاکنون تالیفاتی گرانسنگ از او انتشار یافته است. حجت‌الاسلام سید حسن خمینی شخصیتی فراجناحی است که متانت و وزانت او مورد التفات لایه‌های مختلف و متکثری از جامعه است و حتی مخالفان مشی سیاسی و فکری او نیز احترام او را نگاه می‌دارند و مورد علاقه هر دو طیف سیاسی کشور است. اما 14 خرداد چند سال پیش اتفاق زشتی رخ داد و توهین‌های ناموجه و غیرقابل‌قبولی به وقوع پیوست که همگان را به واکنش واداشت و سیلی از محکومیت‌ها را از سوی مراجع عظام تقلید تا کنشگران سیاسی به همراه داشت اما یک بار دیگر امسال نیز نمونه چنین حرکتی دوباره رخ نمایاند.

توهین‌کنندگان به یادگار امام کیستند؟

پس از آنکه خردادماه سال 89 و در سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب جمعی در اقدامی نامتعارف با سردادن شعار و ایجاد بلوا و هیاهو نگذاشتند میزبان مراسم به سخنرانی خود ادامه دهد، سیلی از اعتراضات پردامنه از سوی شخصیت‌های عالیرتبه مذهبی و سیاسی نسبت به این اقدام ناپسند و ناموجه به راه افتاد. حجم اعتراضات غیرقانونی و نامنطبق بر اخلاق آن روز نشان می‌داد که این اقدام سازماندهی شده بود و عده‌ای لیدری این جریان را بر عهده داشتند اما خبری رسمی از برخورد یا دستگیری عوامل این جریان در رسانه‌ها انعکاس نیافت و با موارد متواتر و متعدد اعتراضی که از سوی مراجع و شخصیت‌های مختلف و آحاد مردم ابراز شد امید آن می‌رفت که دیگر شاهد چنین اقدامی نباشیم اما پس از دو سال یک بار دیگر جمعیتی قلیل اقدام به تکرار اغتشاش در جریان سخنرانی سید حسن خمینی کردند.

این اقدام با سخنرانی باصلابت وی ابتر ماند و آنان نتوانستند مقصود خود را حاصل کنند اما باز هم شخصیت‌های مختلف نسبت به این اقدام واکنش نشان دادند و ضمن محکومیت آن خواستار برخورد با عوامل سازمان‌دهنده این حرکات مذبوحانه و نامتعارف شدند. سوال بزرگ آنجا بود که چگونه افرادی به خود اجازه می‌دهند در مراسمی که به نام بنیانگذار انقلاب مزین است در مرقد ایشان به یادگار وی و تولیت مرقدش توهین کنند؟ اقداماتی که به نحوی دیگر درخصوص رئیس قوه مجریه نیز رخ نمایاند و سوالات بسیاری را به اذهان متبادر می‌کرد.

اکنون پس از گذشت نزدیک به یک ماه از آن وقایع تلخ خبر می‌رسد 25 تن از عواملی که علیه سید حسن خمینی شعار داده‌اند توسط دستگاه‌های امنیتی و قضایی شناسایی شده و بازداشت شده‌اند. البته سایت‌های خبری که این شنیده‌ها را انعکاس داده‌اند در اقدامی عجیب و شایسته تامل عنوان کرده‌اند: این افراد وابستگی حزبی و گروهی به جریان‌های سیاسی نداشته و بر اساس تحلیل‌های غلط این اقدام را انجام داده‌اند.

این ابراز نظر پیشدستانه در حالی رخ می‌دهد که هنوز مقامات رسمی و قضایی در این خصوص ابراز نظری نکرده‌اند و معلوم نیست بر اساس چه ادله و پیش‌فرضی آنان چنین مطالبی را بیان داشته‌اند؟! در ضمن آنکه بعید است جمعی قلیل اما منسجم بدون هیچ سازماندهی مبادرت به این اقدام کرده باشند و جرات اسائه ادب به یادگار امام را در حریم حرم او به خود داده باشند.

نکته کلیدی در این میانه نیز آن است که این اقدام به فاصله دو سال عینا در مکان مشخص و در زمان معلوم و با رویکردی عیان به منصه ظهور رسیده و اگر قرار است اقدامات ریشه‌ای برای تکرار نشدن چنین حوادثی در شرف اجرا باشد لازم است که آن وقایع نیز مورد مداقه قرار بگیرد تا دیگر شاهد این اقدامات تفرقه‌انگیز و ضربه‌زننده نباشیم.

بدیهی است که شأن خاندان روح‌الله و یادگار او اجل آن است که با چنین اقداماتی بر آن خدشه وارد شود اما بی‌گمان برای نظام پسندیده نیست که عده‌ای بلواگر مراسمی رسمی و مورد توجه اذهان عمومی و شخصیت‌های بین‌المللی را با چنین حواشی روبه‌رو کنند. اقداماتی که اگر جلوی آن گرفته نشود معلوم نیست تا کجاها تعمیم یابد و چه خسارت‌های جبران‌ناپذیری را رقم بزند


ضرباهنگ آخرین جمله بی‌شباهت بود با همیشه؛ آرام و کشدار که بغض پنهان لابه‌لای کلمات به تاثیر آن می‌افزود. گویی فصل نهایی فیلمی بود که قهرمان خوش‌چهره در آغوش محبوب جان می‌سپرد: «خداحافظ... فوتبال»

 
 علی پروین یک بار دیگر روی صحنه ظاهر شده بود تا داستان را به نفع خود تمام کند، گرچه این بار نه در شمایل «فاتح» که در نقش یک سردار مغلوب. اینجا انتهای تونلی بود که مرکب سفیدرنگی انتظار قهرمان را می‌کشید. اتوبوس که راه افتاد، چشم بعضی‌ها پر بود. «قیصر» و «سید» در ذهن‌ها جان می‌گرفتند.کارگردان به صورت بیننده سیلی زده بود؛ یک غافلگیری تمام‌عیار که حتی مخالفان سرسخت را ساکت کرد، گرچه برای لحظه‌ای...پروین اما بر سر پیمان خداحافظی نماند و برگشت تا این بار دیگران به او راه خروج را نشان بدهند. 

 
 آن مصاحبه معروف - بعد از شکست 4-2 به فجرسپاسی -  با بهزاد کاویانی گزارشگر 90 به تاریخ پیوسته ؛ اما نام علی پروین در به عنوان یک خبر اساسا غیرمنتظره دوباره به عنوان گزینه سرمربیگری بر سر زبانهاست ...خبری که بهت جامعه فوتبال ایران را به همراه داشته است؛ بهت اما کلمه کاملی نیست . همه می خواهند بدانند چطور ممکن است؟.
• چگونه پروین شد؟
«من و ممد پنجی سوت را از عمو محراب گرفتیم و دادیم دست علی‌آقا.» این پایان داستانی است که دوستان محمد دادکان رئیس فدراسیون فوتبال بارها از زبان او شنیده‌اند. دو سه سال بعد از انقلاب، در هنگامه تعطیلی فوتبال، علی پروین در کودتایی بر ضد محراب شاهرخی، مربی تیم، ابتدا سرمربی و سپس همه‌کاره باشگاه بزرگی شد که با مصادره اموال فقط یک نام خشک و خالی بود، نامی که البته می‌توانست حداقل 60هزار تماشاچی را به ورزشگاه آزادی بکشاند. 
علی پروین بازیکن و مربی یک تیم هجومی بود که به رغم بی‌میلی بالادستی‌ها هرگز نمرد، حتی پس از آنکه نام «پرسپولیس» نیز از این تیم گرفته شد و ابتدا به «آزادی» و سپس به «پیروزی» تغییر پیدا کرد. گرچه هویت تیم، روی سکوها هرگز مغلوب دخالت دولتمردان نشد و قرمزها همیشه پرسپولیس ماندند. 
شکل‌گیری شخصیت اسطوره‌ای علی پروین به سال‌های میانی دهه شصت بازمی‌گردد، آنجا که مسابقات باشگاه‌های تهران به جای لیگ تخت‌جمشید تمام پوشش و نگاه رسانه‌ای دو هفته‌نامه مهم و مرجع ورزشی (دنیای ورزش و کیهان ورزشی) و برنامه‌های هفتگی تلویزیون (ورزش و مردم و ورزش از شبکه دو) را به خود جلب می‌کرد. 

پرسپولیس در این سال‌ها یک تیم جذاب و هجومی بود که از سال‌های 1365 تا 69 پنج بار قهرمان باشگاه‌های تهران شد و در حالی که استقلال، درگیر مشکلات عدیده داخلی همواره دچار بحران بود، پروین را به عنوان بهترین- به معنای مطلق- مربی ایران معرفی کرد. پروین که پس از قهرمانی پرسپولیس در فصل 65 پس از آنکه قرمزها زیر پوشش بنیاد مستضعفان قرار گرفتند در آستانه حضور در مسابقات قهرمانی باشگاه‌های آسیا، با سیاست نانوشته قهرمان‌زدایی، از سرمربیگری پرسپولیس کنار گذاشته شد اما پس از حذف پرسپولیس در بنگلادش با سلام و صلوات و گل به تیمش بازگشت تا با لبخندی قدرت و محبوبیت بی‌نظیر خود را به همه آنها که آرزوی هدایت پرسپولیس را داشتند بچشاند. 
سال‌ها، سال‌های ناکامی تیم ملی و استقلال هم بود. نکته‌ای که به هر حال به سود پروین تمام می‌شد. حتی ناصر حجازی که به دلایل نیمه‌سیاسی مجبور به ترک ایران و کار در هندوستان و سپس بنگلادش شد تا «علی‌آقا» در عرصه چهرگی هماوردی نداشته باشد. 
عصر پروین در همین دوران شکل گرفت. زمستان 68 زمانی که شادروان پرویز دهداری پس از شادی 2-2 مقابل ژاپن در ورزشگاه آزادی سرمای گزنده گلوله‌های برفی طرفداران فوتبال را روی تن خود احساس کرد و میدان برای سرمربی بعدی خالی شد؛ «گزینه پروین» که نقطه اجماع طرفداران سنتی و روشنفکر فوتبال ایران بود. 
با حضور علی پروین در پست ملی و بازگشت ستارگان پرتعدادی که به قطر مهاجرت کرده بودند، فوتبال ایران در نقطه تازه‌ای قرار گرفت. اینک آغاز دوران سازندگی پس از جنگ بود و جامعه شرایط متفاوتی را تجربه می‌کرد.

 
• پیروزی و شکست و شکست
باز‌ی‌های آسیایی پکن ،1990 اولین تست مهم پروین در پست سرمربیگری تیم ملی بود. ایران پس از دو برد 0-3 (مالزی)، 1-2 (کره شمالی) در مرحله مقدماتی به مرحله دوم پای گذاشت و با برد 0-1 بر ژاپن در نیمه‌نهایی مقابل کره جنوبی قوی‌ترین تیم آسیا ایستاد و با اتخاذ یک شیوه کاملاً دفاعی با تک گل شادروان قایقران در دقیقه 114 بازی به فینال رسید.
 حریف فینال تیم معمولی کره شمالی بود که ایران به رغم اینکه آنها نزدیک به 90 دقیقه ده نفره بازی کردند، با تکرار روش احتیاط‌آمیز مسابقه قبلی به ضربات پنالتی رسید و با درخشش عابدزاده قهرمان بازی‌های آسیایی شد.
 پس از این مسابقه تیم ملی ایران در باد این برد در سال 1991 به جز دو مسابقه رفت و برگشت مقابل الجزایر - قهرمان آفریقا- هیچ فعالیتی نداشت و دو سال بعد به جام ملت‌های آسیا 1992 در هیروشیما رسید. مسابقاتی که برای اولین بار باعث ایجاد تحرکاتی در جمع نویسندگان ورزشی شد. ایران با رکورد جاودانه 11 بازیکن ثابت (بدون تعویض) با شکست مقابل ژاپن از بازی‌ها حذف شد تا پروین برای بار اول طعم انتقاد را بچشد.  

  پروین چگونه به نیمکت قرمز نزدیک شد/ سلطان واقعاً مربی می شود؟ 
 طرفداران فوتبال به خاطر می‌آورند که پروین پس از انتقاد نرم عباس بهروان مجری برنامه ورزش از شبکه دوم و گودرز حبیبی مربی تیم گسترش به تندی پاسخ آنها را داد: «بهروان برود شوی اصفهانی‌اش را اجرا کند... این آقای حبیبی هم که بعدازظهرها دم در امجدیه می‌ایستد تا یک تیم اوضاعش به هم بریزد و مربی شود بهتر است درباره تیم ملی نظر ندهد.» ایران 1992 تیم بدی بود و نشان‌دهنده افت کیفیت مربیگری علی پروین با کمک ناصر ابراهیمی و پرویز کماسی.
 پروین پس از این شکست یک باخت دیگر را تجربه کرد، شکست مقابل تیم نیسان در فینال جام برندگان جام آسیا که مانع از دومین قهرمانی پرسپولیس در این جام شد. با این حال علی پروین با حمایت شخص رئیس سازمان تربیت‌بدنی و رئیس فدراسیون فوتبال به کار ادامه داد تا در تابستان سال 71 در مرحله مقدماتی جام جهانی به دشواری از سد سوریه عبور کند و به مرحله نهایی انتخابی برسد. جایی که غم‌انگیزترین شکست‌های تاریخ فوتبال ایران منتظر ما بود. ایران پس از شکست شوک‌آور 0-3 مقابل کره، 1-2 ژاپن و کره شمالی را برد، اما به عراق و عربستان باخت و حذف شد. 
بازی ایران-عربستان آخرین روز ملی پروین بود که با شکست 3-4 به پایان رسید. او که با تدارکی بی‌سابقه وارد این رقابت‌ها شده بود، تا روز آخر دفاع چپ خود را نشناخت!

 
• حذف و ظهور
شکست در قطر زمینه‌ساز خروج پنج ساله پروین از فوتبال ایران شد. از این روزها روایت‌های متفاوتی وجود دارد. علی پروین می گوید: «یک روز آقای صفایی فراهانی با من تماس گرفت و گفت از امروز می‌توانی برگردی به فوتبال.» و این «یک روز» در اردیبهشت ماه سال 77 بود که ایران خود را آماده حضور در جام جهانی 1998 می‌کرد.
 اگر می‌خواهید بدانید در این 5 سال چه بر پروین گذشته است، باید فعلاً صبر کنید. برای افشای اسرار احتیاج به زمان و تحمل بیشتری است.
 در این حد فاصل فوتبال ایران تغییرات شدیدی را تجربه کرد. با ورود مدیران ثروتمند صنعتی آنها از پرده بیرون آمده و سعی کردند نقش اول فوتبال را از مربیان و بازیکنان بگیرند. امیر عابدینی که در معیت حسین محلوجی وزیر صنایع و معادن سهام پرسپولیس را در اختیار گرفته بود، استانکو پوکله‌پوویچ را به فوتبال ایران معرفی کرد. استانکو پس از ناکامی «بگوویچ» و «حمید درخشان» از اواخر سال 74 هدایت پرسپولیس را در دست گرفت و دو قهرمانی برای این باشگاه کسب کرد، این در شرایطی بود که رکورد پرسپولیس به 12 ملی‌پوش نیز رسید تا هیچ کس به یاد جای خالی علی پروین نیفتد، اما به محض جدایی استانکو و حضور ایوان مت‌کوویچ هواداران به محض کسب دو نتیجه ضعیف به مدیران تیم اعلام کردند که دوران جدایی از پروین به پایان رسیده است و پروین در پاییز سال 77 پیش از بازی مقابل فجرسپاسی در هفته سوم لیگ با یک استقبال بی‌نظیر به فوتبال باشگاهی بازگشت.
 او ابتدا با سمت مدیر فنی و سپس با عنوان سرمربی پرسپولیس را در دست گرفت. البته پرسپولیس برخلاف گذشته صاحب سهام و مدیران دولتی و غیردولتی بود. همان ها که در طول چندسال بعد پروین با یکایک آنها بیعت کرد و یاعلی گفت و کار را پیش برد!

• پروینیسم
نمایشگاه سورتمه واقع در جنوب میدان هفت تیر دفتر غیررسمی باشگاه پرسپولیس بود، مقری که پس از تبدیل آن به مانتوسرا به ساختمانی در خیابان توانیر انتقال یافت. مکانی برای حل وفصل مسائل مالی و فوتبالی. نقطه تلاقی قدرت اقتصاد بازاری و مشروعیت سرمربی پرسپولیس. او هر روز حوالی ظهر به محل کار خود می‌رفت و سپس بعدازظهرها در ورزشگاه کارگران حاضر می‌شد تا تمرینات تیم را زیر نظر بگیرد.
 پروین در این مدت هرگز قدم به دفتر هیچ نشریه‌ای نگذاشت (استثناها را ندیده می‌گیریم) اما همه گاه کلمات او تیتر اول نشریات بود. کافی است گزارشات تحلیل محتوای نشریات ورزشی منتشرشده توسط معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را دوره کنید تا ببینید همه گاه نام او در صدر جامعه فوتبال ایران در پیشانی روزنامه‌های ورزشی نشسته است. با این حال او کمتر خبرنگاری را به رسمیت می‌شناسد. خودش می‌گوید: «25 تا قهرمانی با پرسپولیس آوردم. تا آخر فوتبال هیچ کس نمی‌تواند به این رکورد برسد.»
 او که خود را پشت‌بام فوتبال ایران می‌خواند، نمونه کلاسیک «مربی ایرانی» است. غالباً علم‌گریز، فاقد دانش آکادمیک، دلبسته به مناسبات جنوب شهری، دارای پایگاه اجتماعی قوی و وابسته به غریزه و تجربه. 

 
کله معلق به سوی پیروزی
پروین در دوران  مدیریت اکبر غمخوار مقابل تغییرات مورد نظر او مقاومت کرد و حاضر به پذیرش پست مدیر فنی نشد و از پرسپولیس کنار رفت. این جدایی فرصتی بود برای آنها که تصور می‌کردند علی پروین بدون پرسپولیس دیگر طرفداری ندارد. او با حضور در تیمی به نام آذربایجان در زیرگروه لیگ آزادگان 25 هزار تماشاگر را به ورزشگاه شیرودی کشاند و در عین حال با حضور قوی خود در حاشیه پایه‌های تیم پرسپولیس با هدایت وینکو بگوویچ را لرزاند.
 یک روزنامه‌نگار ورزشی از شبی یاد می‌کند که طرفداران او پس از صرف افطاری در دفتر وی برای تشویق پروین و پاس به ورزشگاه آزادی رفتند. مسابقه ای که پرسپولیس آن را 1-2 باخت.
 اما از آن روز 10 سال می‌گذرد و اسطوره پروین با تغییر نسل هواداران فوتبال و ظهور چهره‌های تازه در عرصه مربیگری در پرسپولیس؛ از آری هان و دنیزلی تا افشین قطبی و علی دایی جایگاه خود را کاملا از دست داده است. آخرین تجربه فنی پروین که حالا شاگردان باوفایش هم شیوه‌های مربیگری وی را به ریشخند می‌گیرند به حضور وی در استیل‌آذین مربوط می‌شود. زمانی که پروین در جلسه اول ستاره‌ها را به کله‌معلق مجبور کرد... این شیوه بدیع اما با سقوط سریع استیل به دسته پایین‌تر همه‌گیر نشد!

 
موافقید؟
رویانیان می‌گوید پروین سلطان فوتبال ایران است اما نتیجه اولین نظرسنجی‌ها پس از اعلام خبر اولیه نشانی از این خوش‌بینی در خود ندارد. برند علی پروین با همه افتخارات متعلق به گذشته است و نسلی که از خریدهای سردار به هیجان آمده بودند حالا کپ کرده‌اند.آنها از روزهای باشکوه پروین تنها تصویری گنگ به یاد دارند. آنچه که از پروین برای آنها در ذهن مانده، لبی است که کابوس شکست‌های متوالی در استیل‌آذین هرروز به تبخال آراسته‌اش می‌کرد!
پروین از باخت متنفر است و همیشه در بحران او را با چشمان سرخ و تبخال دیده‌ایم. یک پزشک برای سایت گل پیام داد: «بترسید از روزی که این تبخال به 30 میلیون سرایت کند!
آیا واقعا او سرمربی بعدی پرسپولیس است؟ امشب می‌خوابیم به امید فردا... شاید آقای رویانیان با همه شوخی کرده باشد. 

 

علی پروین

 

تالار افتخارات علی پروین
- قهرمانی با پرسپولیس در لیگ سال 1350.
- قهرمانی با تیم ملی در جام ملت‌های آسیا- 1972.
- صعود به المپیک 1972 مونیخ و زننده گل ایران به لهستان.
- قهرمانی با پرسپولیس در جام تخت جمشید- 1352.
- قهرمانی در بازی‌های آسیایی 1974 تهران.
- قهرمانی با پرسپولیس در سومین دوره لیگ فوتبال ایران- 1354.
- قهرمانی در جام ملت‌های آسیا- 1976 که او کاپیتان تیم بود.
- صعود به المپیک 1976 مونترال به عنوان کاپیتان تیم.
- صعود به جام جهانی 1978 آرژانتین به عنوان کاپیتان تیم.
- صعود به المپیک 1980 مسکو به عنوان کاپیتان.
- شش بار قهرمانی با پرسپولیس در فوتبال باشگاه‌های تهران در سال های 1361 ، 1365 ، 1366 ، 1367 ، 1368 و 1369 به عنوان بازیکن، کاپیتان و سرمربی.
- دو بار قهرمانی با پرسپولیس در جام حذفی تهران در سال‌های 1361 و 1366 به عنوان کاپیتان و سرمربی.
- سه بار قهرمانی با پرسپولیس در جام حذفی کشور در سال 66 به عنوان کاپیتان و سرمربی و در سال‌های 71 و 77 نیز به عنوان سرمربی.
- قهرمانی با تیم ملی در بازی‌های آسیایی پکن.
- قهرمانی با پرسپولیس در لیگ‌های هشتم و نهم آزادگان در سال های 77 و 78.
- قهرمانی با پرسپولیس در اولین دوره لیگ حرفه‌ای- 1380 و...

در فوتبال ایران، مدیر عامل ها گهگاهی با مطبوعات شوخی می کنند. شاید فوتبال دوستانی که حرف های غروب سه شنبه رویانیان را در سایت های خبری خواندند، تصور می کردند ایده بازگشت علی پروین به نیمکت پرسپولیس، از جنس همان «شوخی های مدیریتی» باشد. اما مثل اینکه مساله مربیگری پروین و بازگشت او به بطن فوتبال جدی است.

پروین که نزد هوادارانش «سلطان» خوانده می شود، در سال هایی که از پرسپولیس رانده شد، حضوری گاه و بیگاه در فوتبال داشته، گاهی با تیمی به نام «آذربایجان» و گاه در پست های مختلف باشگاه استیل آذین. از این جمع، آذربایجان که در زیرگروه لیگ دسته دوم بازی می کرد، همانطور که آمد به همان سرعت هم ناپدید شد و استیل آذین هم به رغم راهیابی به لیگ برتر، از سطح اول فوتبال ایران محو شد. پروین در این سال ها، بیش از اینکه روی نیمکت باشد، ترجیح می داد روی سکو نقشی شبیه بکن بائر و رومنیگه در باشگاه بایرن مونیخ داشته باشد؛ مدیری که حرفش خریدار دارد ولی از شعارهای بی پروای «حیا کن و رها کن» در امان است.

اما انگار دوران حاشیه نشینی سلطان به سر آمده و سردار قصد دارد او را دوباره به وسط گود فوتبال دعوت کند. در این فوتبال البته هر اتفاقی امکان پذیر است و ممکن است فردا که از خواب بیدار شویم، نام علی پروین از فهرست گزینه های مربیگری پرسپولیس خط خورده باشد اما همین که او یکی از کاندیداها باشد، به اندازه کافی بهت آور است.

گفته می شود اگر پروین سرمربی پرسپولیس شود، در کادر فنی این تیم از مربیانی که سابقه حضور در سطح اول فوتبال را داشته باشند، به عنوان دستیاران پروین استفاده خواهد شد و حتی احتمال حضور یک دستیار خارجی در حد و اندازه های میشائیل هنکه هم وجود دارد اما سابقه نشان داده، پروین اگر مسئولیت فنی تیمی را به عهده بگیرد، حرف اول و آخر را خودش خواهد زد. خطری که پروین در این راه تهدید می کند، این واقعیت است که اکثریت نسل فعلی تماشاگران فوتبال، کمتر از 30 سال سن دارند و خاطرات زیادی از پرسپولیس دهه 60 و قهرمانی های پیاپی پروین در فوتبال باشگاه های تهران ندارند. برای این نسل، بازیکنانی مثل احمدرضا عابدزاده و علی کریمی، ملموس تر از علی پروینی است که سال های آخر مربیگری اش در پرسپولیس، بیشتر با ناکامی همراه بوده تا قهرمانی های پرشمار.

اما رویانیان هم برای انتخاب پروین به عنوان یکی از گزینه های مربیگری پرسپولیس دلایلی دارد؛

1- حضور سلطان روی نیمکت، می تواند به معنی پایان سرکشی ها و یاغی گری هایی باشد که معمولاً در تیم های پرستاره رخ می دهد.

2- موافقان بازگشت دوباره پروین به نیمکت، معتقدند او به لحاظ فنی خیلی تفاوتی با اکثر مربیان ایرانی ندارد و اگر مساله سن و سال مطرح باشد، پیرتر از مربی فصل گذشته پرسپولیس، مصطفی دنیزلی نیست!

3- پروین در قیاس با سایر مربیان شاغل در لیگ که سابقه پوشیدن پیراهن پرسپولیس را دارند، مثل علی دایی، حمید استیلی، حمید درخشان و... محبوبیت بیشتری روی سکوها دارد. 

4- و بالاخره نکته دیگری که دست رویانیان برای انتخاب مربی فصل آینده تیمش می بندد، قیمت سرسام آور مربیانی است که در این روزها با او مذاکره کرده اند. گفته می شود مانوئل خوزه برای هدایت یک سال پرسپولیس، مبلغی حدود 5 میلیارد تومان را طلب کرده و قیمت برونو متسو هم تفاوت زیادی با این مربی پرتغالی ندارد.

در کنار این ها، باید نگاهی هم به منتقدان پروین داشت؛ منتقدانی که او را متهم به ارائه فوتبال دیمی یا همان «علی اصغری» می کنند و می گویند نسخه های او برای فوتبال امروز، کارساز نیست. در این مساله تردیدی نیست رویانیان که در فصل نقل و انتقالات با خریدهای گران قیمتش، دل هواداران را به دست آورده، اگر تا 24 ساعت دیگر روی حرفش پافشاری کند و پروین را به نیمکت پرسپولیس برگرداند، بزرگترین ریسک دوره مدیریت ورزشی خود را انجام داده است.  

و این هم دلایل مخالفت با سلطان

 به یک رستوران بزرگ و مجلل رفته اید، بهترین و گران قیمت ترین خوراک را خورده اید و تنها چند دقیقه بعد، با کتک هر چه خورده اید را از درونتان بیرون بکشند ...
 این حالت طرفداران پرسپولیس است پس از شنیدن مصاحبه باور نکردنی محمد رویانیان با فارس.

 مدیرعامل پرسپولیس که رکورد مذاکره با مربیان خارجی را در طول چند ماه حضورش در فوتبال ایران شکسته است بعد از دنیا گردی و ردیف کردن اسم یک هنگ مربی بزرگ و غالبا نام آشنا، حالا می گوید؛ اگر تا بیست و چهار ساعت آینده با گزینه خارجی به توافق نرسیم علی پروین را به عنوان سرمربی پرسپولیس معرفی میکنیم! 

 
محمد رویانیان از آخرین روزهای فعالیت پروین در پرسپولیس و استیل آذین بعنوان سرمربی آگاه نیست و نمی داند دست به چه انتخاب حیرت آوری زده است.مدیرعامل قرمزها پس از اینکه دنیزلی رفت نتوانست بخاطر قیمت پیشنهادی با مربیان مورد نظرش به توافق برسد از این رو سراغ گزینه داخلی آمد. این نظریه تنها دلیلی است که رویانیان را مجاب کرده به بازگشت مردی که نزدیک به یک دهه خودش به این نتیجه رسیده به پایان خط رسیده است. اما اگر رویانیان قصد استفاده از سرمربی داخلی را داشت چرا سراغ دایی نرفت و یا همین محمد مایلی کهن که صبح امروز در مصاحبه با ایسنا صریحا نامش را آورده بود.

 
از سوی دیگر چطور می توان باور کرد پرسپولیس که گران قیمت ترین خریدهای چند فصل اخیر فوتبال ایران را انجام داده است پول برای جذب متسو و مانوئل ندارد؟ از این رو فرضیه بی پولی (که تنها دلیل نیامدن سرمربیان خارجی است) را نمی توان هضم کرد.

 
  اگر به هر ترتیبی و روی هر متر و معیاری علی پروین سرمربی پرسپولیس شود آن وقت خرید های میلیاردی رویانیان حکم دیگری را پیدا می کند. گویی که او یک سوپرماشین فاخر و گران قیمت خریده است اما به دلیل نداشتن بنزین ترجیح داده ماشین را به حالت گاری در بیاورد! 

 
با بازگشت پروین تکلیف این پرسپولیس روشن است؛تیمی که روی سانتر از هر کجای زمین برنامه هایش را می چیند و ضربه های سر بنگر و سید جلال و قاضی می شود راهکار سلطان برای گشودن دروازه رقبا. 

 
علی فتح الله زاده حالا از فشار خارج شده است او دیگر لازم نیست یک میلیارد و نیم برای خلعتبری پول بدهد، لازم نیست پس از امضای قرارداد با مبعلی و می داوودی و اکبر پور و صادقی به دروغ بگوید با ستاره های بزرگی قرارداد بستیم. مدیرعامل استقلال بدون هیچ تلاشی با رویانیان مساوی میکند چرا که با انتخاب احتمالی پروین ، مدیرعامل قرمزها چنان گل به خودی ای را می زند که نمونه مشابهش در تاریخ این مرز و بوم نا پیداست. 

 
تتمه : پروین می گوید استخاره کرده و خوب آمده و آماده ورود به گود است؛ دقیقا مثل زمانی که در استیل آذین لخت شد و تیمش را عریان از اعتبار کرد.


در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.

ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم. 
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت. 

 
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.
در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.

امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند.

آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.

 
فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.
در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.
حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:
(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم 
بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.

2. باب الحوائج 
کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.

3. طیار 
بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید 
شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است.

5.سقا 
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح 
لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد: 
السلام علیک ایها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار 
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار 
یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل(تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.

عباس بن على«ع»

فرزند امیر المؤمنین،برادر سید الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین«ع»در روز عاشورا .عباس در لغت،به معناى شیر بیشه،شیرى که شیران از او بگریزند است.(1)مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على«ع»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در(2)شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهارفرزند رشید،همه در کربلا در رکاب امام حسین«ع»به شهادت رسیدند.وقتى امیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت.کنیه‏اش «ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود و از معروفترین لقبهایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواء الحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح،باب الحوایج و...است.

عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد و از این ازدواج،دو پسر به نامهاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نامهاى محمد و قاسم ذکر کرده‏اند.

آن حضرت،قامتى رشید،چهره‏اى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت و به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مى‏گفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین«ع»و سقایى خیمه‏هاى اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر،غیر از تهیه آب،نگهبانى خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین«ع»نیر بر عهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند(3).

روز عاشورا،سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند.وقتى علمدار کربلا از امام حسین«ع»اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه و خیمه‏هاى بى‏آب،آب تهیه کند.ابو الفضل«ع»به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همرکاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود .عباس،مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى وارد فرات شد،با آنکه تشنه بود،اما بخاطر تشنگى برادرش حسین«ع»آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونى‏

و بعده لا کنت ان تکونى‏

هذا الحسین وارد المنون‏

و تشربین بارد المعین‏

تالله ما هذا فعال دینى‏

و سوگند یاد کرد که آب ننوشد.(4) وقتى دست راستش قطع شد،این رجز را مى‏خواند :

و الله ان قطعتموا یمینى‏

انى احامى ابدا عن دینى‏

و عن امام صادق الیقین‏

نجل النبى الطاهر الأمین‏

و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:

یا نفس لا تخشى من الکفار

و ابشرى برحمة الجبار

مع النبى السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یسارى‏

فاصلهم یا رب حر النار

شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى که به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى».(5) و پیکرش،کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد.هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد.از این رو امروز حرم ابا الفضل«ع»با حرم سید الشهدا فاصله دارد.

مقام والاى عباس بن على«ع»بسیار است.تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است .این زیارت که از قول حضرت صادق«ع»روایت شده،از جمله چنین دارد:

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و الحسن و الحسین ...

اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اولیائه الذابون عن أحبائه...»(6) که تأیید و تأکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع»نیز سیماى درخشان عباس بن على را اینگونه ترسیم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه بنفسه حتى قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة»(7).که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت،همه شهیدان به آن غبطه مى‏خورند و رشک مى‏برند.

عباس یعنى تا شهادت یکه تازى‏                 عباس یعنى عشق،یعنى پاکبازى‏

عباس یعنى با شهیدان همنوازى‏                   عباس یعنى یک نیستان تکنوازى‏

عباس یعنى رنگ سرخ پرچم عشق‏        یعنى مسیر سبز پر پیچ و خم عشق‏

جوشیدن بحر وفا،معناى عباس‏            لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس(8)

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدى«ع»به او اینگونه سلام داده شده است:«السلام على ابى الفضل العباس بن امیر المؤمنین،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من امسه،الفادى له،الواقى الساعى الیه بمائه،المقطوعة یداه...»(9).

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام‏              شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبى که نصیب تو نشد              چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست دهم قربانى‏              تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم(10)

پى‏نوشتها

1ـ لغت نامه دهخدا.

2ـ      الیوم نامت اعین بک لم تنم‏       و تسهدت اخرى فعز منامها

3ـ بحار الانوار،ج 45،ص .41

4ـ معالى السبطین،ج 1،ص 446.مقتل خوارزمى،ج 2،ص .30

5ـ مفاتیح الجنان،ص .435

6ـ سفینة البحار،ج 2،ص .155

7ـ خلیل شفیعى.

8ـ بحار الأنوار،ج 45،ص .66

9ـ اى اشکها بریزید،حسان،ص 210.درباره زندگى عباس بن على علیه السلام.ر.ک:«العباس بن على»،باقر شریف القرشى،214 صفحه،دار الکتاب الاسلامى.

10ـ انصار الحسین،ص 105،تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص .133